شأن نزول آیه محبت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۳: خط ۱۳:
# برخی دیگر بر آن‌اند که مورد نزول [[آیه شریفه]] «[[ایرانیان]]» هستند (به جهت [[حدیثی]] که پیرامون [[مناقب]] [[سلمان]] ذکر شده است).
# برخی دیگر بر آن‌اند که مورد نزول [[آیه شریفه]] «[[ایرانیان]]» هستند (به جهت [[حدیثی]] که پیرامون [[مناقب]] [[سلمان]] ذکر شده است).
# به گفته [[سدی]] مورد نزول آن [[انصار]] هستند.
# به گفته [[سدی]] مورد نزول آن [[انصار]] هستند.
# به نقل از حسن، [[قتاده]]، [[ضحاک]] و [[ابن جریح]] این آیه در حق [[ابوبکر]] نازل شده است. گفتنی است که نویسنده المنار نیز با این [[پندار]] که ابوبکر بیش از دیگران با گروه‌های [[مرتد]] [[پیکار]] نموده است، این دیدگاه را [[برگزیده]] است<ref>محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۳۷۴.</ref>.
# به نقل از حسن، [[قتاده]]، [[ضحاک]] و [[ابن جریج]] این آیه در حق [[ابوبکر]] نازل شده است. گفتنی است که نویسنده المنار نیز با این [[پندار]] که ابوبکر بیش از دیگران با گروه‌های [[مرتد]] [[پیکار]] نموده است، این دیدگاه را [[برگزیده]] است<ref>محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۳۷۴.</ref>.
# [[امامیه]] بر این [[عقیده]] است که، به استناد روایتی که از [[عمار]]، [[حذیفه]] و [[ابن عباس]] و همچنین [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} نقل شده است، این آیه شریفه در [[شأن]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} و [[یاران]] وی دباره پیکار ایشان با «[[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]]»<ref>منظور از «ناکثین» طلحه و زبیر و اصحاب جمل است که بیعت علی {{ع}} را شکستند. منظور از «قاسطین» اصحاب معاویه هستند که جنگ صفین را به پا کردند. و منظور از مارقین نیز خوارج است.</ref> نازل شده است<ref>ر. ک: بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۲-۳۴؛ المراجعات، ص۲۳۸؛ البته درباره شأن نزول آیه یاد شده اقوال دیگری نیز نقل شده است از جمله: نزول آیه یاد شده در شأن «ابوموسی اشعری» و قوم وی که به اعتقاد نویسنده المنار در واقع این دیدگاه همان دیدگاهی است که مورد نزول آیه شریفه را اهل یمن معرفی نموده است؛ چراکه اشعریون همان اهل یمن می‌باشند.</ref>. بسیاری از بزرگان [[امامیه]] متعرض دیدگاه فوق شده، بر آن تأکید کرده‌اند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۰۸؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۱۹۸؛ ج۱۴، ص۲۴۸؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۵؛ نهج البیان عن کشف المعانی القرآن، ج۲، ص۲۲۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۳؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۲۳، حدیث ۱۳۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۲؛ الصافی فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۱ و ۴۳۲.</ref>.
# [[امامیه]] بر این [[عقیده]] است که، به استناد روایتی که از [[عمار]]، [[حذیفه]] و [[ابن عباس]] و همچنین [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} نقل شده است، این آیه شریفه در [[شأن]] [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} و [[یاران]] وی دباره پیکار ایشان با «[[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]]»<ref>منظور از «ناکثین» طلحه و زبیر و اصحاب جمل است که بیعت علی {{ع}} را شکستند. منظور از «قاسطین» اصحاب معاویه هستند که جنگ صفین را به پا کردند. و منظور از مارقین نیز خوارج است.</ref> نازل شده است<ref>ر. ک: بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۲-۳۴؛ المراجعات، ص۲۳۸؛ البته درباره شأن نزول آیه یاد شده اقوال دیگری نیز نقل شده است از جمله: نزول آیه یاد شده در شأن «ابوموسی اشعری» و قوم وی که به اعتقاد نویسنده المنار در واقع این دیدگاه همان دیدگاهی است که مورد نزول آیه شریفه را اهل یمن معرفی نموده است؛ چراکه اشعریون همان اهل یمن می‌باشند.</ref>. بسیاری از بزرگان [[امامیه]] متعرض دیدگاه فوق شده، بر آن تأکید کرده‌اند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۰۸؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۱۹۸؛ ج۱۴، ص۲۴۸؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۵؛ نهج البیان عن کشف المعانی القرآن، ج۲، ص۲۲۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۳؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۲۳، حدیث ۱۳۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۲؛ الصافی فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۱ و ۴۳۲.</ref>.


خط ۶۹: خط ۶۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:آیات نامدار]]
[[رده:آیات دارای شأن نزول]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۵

مقدمه

در میان مفسران درباره شأن نزول آیه یاد شده اختلاف نظر وجود دارد؛ زیرا این آیه، در مقام پیش‌بینی و اخبار غیبی، سخن از مردانی به میان می‌آورد که در آینده از دین مقدس اسلام باز خواهند گشت و در آن زمان است که خداوند جمعیتی را با صفاتی مشخص برای حمایت از آئین مبین اسلام بر می‌انگیزد.

به طور کلی درباره نزول این آیه پنج قول وارد شده است:

  1. اختیار مجاهد آن است که این آیه در حق «اهل یمن» نازل شده است.
  2. برخی دیگر بر آن‌اند که مورد نزول آیه شریفه «ایرانیان» هستند (به جهت حدیثی که پیرامون مناقب سلمان ذکر شده است).
  3. به گفته سدی مورد نزول آن انصار هستند.
  4. به نقل از حسن، قتاده، ضحاک و ابن جریج این آیه در حق ابوبکر نازل شده است. گفتنی است که نویسنده المنار نیز با این پندار که ابوبکر بیش از دیگران با گروه‌های مرتد پیکار نموده است، این دیدگاه را برگزیده است[۱].
  5. امامیه بر این عقیده است که، به استناد روایتی که از عمار، حذیفه و ابن عباس و همچنین امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده است، این آیه شریفه در شأن امیرمؤمنان علی (ع) و یاران وی دباره پیکار ایشان با «ناکثین، قاسطین و مارقین»[۲] نازل شده است[۳]. بسیاری از بزرگان امامیه متعرض دیدگاه فوق شده، بر آن تأکید کرده‌اند[۴].

علی بن ابراهیم القمی، از بزرگان و مفسران شیعه، در تفسیر خود ذیل آیه یاد شده می‌نویسد: «نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ وَ أَصْحَابِهِ‌»[۵]. علامه مظفر نیز در دلائل الصدق در شأن نزول این آیه شریفه می‌گوید: «اخبار و روایات امامیه به این مطلب اختصاص یافته که این آیه در شأن امیرمؤمنین علی (ع) یا حضرت مهدی (ع) نازل شده است و بعید نیست که هر دو بزرگوار مراد آیه شریفه باشند»[۶]. در میان اهل سنت از جمله کسانی که گفته‌اند این آیه در حق علی (ع) نازل شده است ثعلبی است[۷].[۸]

روایات مؤید شأن نزول

در تأیید صحت دیدگاه امامیه و نیز آنچه که از شعبی روایت شده و همچنین در ارتباط مستقیم با شأن نزول یاد شده، روایات و اخباری وارد شده است که اقتضا می‌کند این آیه شریفه در مورد علی (ع) نازل شده باشد؛ از جمله آنکه از امام علی (ع) روایت شده که ایشان در روز جنگ جمل و پیکار با «ناکثین» فرموده‌اند: «وَ اللَّهِ مَا قُوتِلَ أَهْلُ هَذِهِ الْآيَةِ حَتَّى الْيَوْمَ و تلا هذه الآیة»[۹]؛ یعنی به خدا سوگند با اهل این آیه تا به امروز مبارزه نشده است، و سپس آیه یاد شده را تلاوت فرمود. این روایت را عده بسیاری از محدثان و مفسران روایت کرده‌اند[۱۰].

در این زمینه علاوه بر روایاتی که از امام علی (ع) در جنگ جمل و در پیکار با ناکثین نقل شده است، روایات متواتر دیگری نیز از زبان رسول اکرم (ص) نقل شده که با آیه شریفه در معنا و مضمون - مبنی بر پیکار قوم یاد شده با مرتدان - همسو است و هماهنگی فراوانی دارد؛ لذا از این حیث مؤید شأن نزول یاد شده است.

۱. رسول خدا (ص) در روایتی خطاب به امیرمؤمنین علی (ع) فرمود: «تُقَاتِلُ بَعْدِيَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ‌»[۱۱]؛ «ای علی (ع)! پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مبارزه خواهی کرد». این حدیث با اضافات یا اختلافاتی اندک و قریب به همین مضمون در کتب معروف فریقین آمده است[۱۲].

۲. رسول خدا (ص) به اصحاب خویش فرمود: «إِنَّ مِنْكُمْ مَنْ يُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِيلِهِ فاستشرف لها القوم و فيهم أبو بكر و عمر، قال أبو بكر: أنا هو؟ قال (ص): «لا» قال عمر: أنا هو؟ قال:(ص) «لا» و لكن خاصف النعل- يعني عليّا» قال ابوسعید الخدری: فأتيناه فبشّرناه، فلم يرفع به رأسه، كأنّه قد كان سمعه من رسول اللّه (ص)»[۱۳]؛ روزی پیامبر اکرم (ص) در جمع اصحاب خود فرمود: در میان شما کسی است که بر تأویل قرآن می‌جنگد، همان‌گونه که من بر تنزیل آن جنگیدم. افراد گردن کشیدند، ابوبکر و عمر هم در آن میان بودند. ابوبکر گفت: آن شخص من هستم؟ حضرت (ص) فرمود نه. عمر پرسید من هستم؟ حضرت (ص) فرمود: خیر، بلکه او کسی است که کفش را وصله می‌کند، یعنی علی (ع) (علی (ع) در این هنگام مشغول وصله نمودن کفشی بود). ابوسعید خدری می‌گوید: نزد علی (ع) آمدیم و او را بشارت دادیم، سرش را هم بلند نکرد گویا بارها آن را از رسول خدا (ص) شنیده است.

حدیث فوق که از جمله احادیث خاصف النعل به شمار می‌رود که با اختلافاتی اندک در تعبیر، در منابع مختلف فریقین به طرق متعدد نقل شده است[۱۴].

٣. کنزالعمال از احمد و ابن جریر - که آن را هم صحیح شمرده – روایت کرده است که علی (ع) فرمود: گروهی از مردم قریش نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: ای محمد (ص) ما از همسایگان و هم‌پیمانان تو هستیم. تعدادی از بردگان ما که هیچ علاقه و میلی به ایمان آوردن و آشنا شدن آنان با دین وجود ندارد از املاک ما گریخته‌اند و نزد تو آمده‌اند آنان را به ما باز گردان. پیامبر (ص) به ابوبکر فرمود: چه می‌گویی؟ ابوبکر گفت: راست می‌گویند، آنها همسایگان و هم‌پیمانان شما هستند. رنگ چهره رسول خدا (ص) تغییر کرد. سپس به عمر فرمود: چه می‌گویی؟ عمر گفت: آنان راست می‌گویند، همسایگان و هم‌پیمانان شما هستند. رنگ چهره رسول خدا (ص) دگرگون شد. پیامبر (ص) به قریش فرمود: ای جماعت قریش! خدا قطعاً مردی را بر شما مبعوث می‌گرداند که قلب او را برای ایمان آزموده است. او شما - یا بعضی از شما را - برای دین می‌کشد. ابوبکر پرسید: ای رسول خدا (ص) آیا آن مرد من هستم؟ حضرت (ص) فرمود: خیر. عمر گفت: آن مرد من هستم؟ همان پاسخ را شنید. سپس پیامبر (ص) فرمود: او کسی است که کفش می‌دوزد. در آن هنگام حضرت (ص) کفشی به علی (ع) داده بودند تا بدوزد[۱۵].

حدیث فوق به روشنی بر گواهی رسول خدا (ص) بر پیکار علی (ع) با مرتدان دلالت و بر فضیلت و برتری علی (ع) نسبت به دیگران تأکید می‌کند. گفتنی است که علامه مظفر در کتاب دلائل الصدق علاوه بر امامت و افضلیت علی (ع)، عصمت ایشان را نیز از این حدیث استفاده کرده است[۱۶].

حدیث فوق که به نام حدیث «خَاصِفُ النَّعْلِ‌» شهرت دارد، با تفاوت‌های اندکی در تعبیر، در بسیاری از منابع فریقین نقل شده است[۱۷].

۴. در کتاب الاستیعاب ذیل شرح حال امیرمؤمنین (ع)، از معمر از ابن طاووس از پدرش از مطلب بن عبدالله بن حنطب نقل شده است که رسول خدا (ص) هنگامی که فرستادگان قبیلة ثقیف نزد او آمدند فرمود: «یا تسلیم می‌شوید یا آنکه مردی را از خودم - یا مانند خودم - بر می‌انگیزم که گردن‌های شما را می‌زند و فرزندانتان را به اسارت می‌گیرد و اموالتان را می‌گیرد. عمر می‌گوید: تنها آن روز بود که آرزوی حکومت کردم و سینه خود را جلو دادم به این امید که پیامبر (ص) به من بگوید تو آن مرد هستی؛ اما رو به سوی علی (ع) کرد و دستش را گرفت و فرمود: این، آن مرد است»[۱۸].

این حدیث با اختلافاتی اندک در تعبیر و قریب به همین مضمون در منابع مختلف فریقین نقل شده است[۱۹].

۵. ابن حجر الهیثمی در کتاب الصواعق المحرقه بعد از حدیث چهلم از احادیثی که در فضیلت علی (ع) ذکر کرده است، از ابن ابی شیبه به نقل از عبدالرحمن بن عوف روایت کرده است: هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد، روانه طائف شد. در آنجا به سخنرانی ایستاد و فرمود: سوگند به آن کس که جانم در دست اوست. یا نماز بخوانید و زکات بپردازید یا آنکه مردی را از خود - یا مانند خود - بر می‌انگیزم که گردن‌های شما را می‌زند، سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: این، آن مرد است»[۲۰].

حدیث فوق با تفاوت‌های اندک در تعبیر و قریب به همین مضمون در بسیاری از منابع اهل سنت نقل شده است[۲۱].

۶. احمد بن حنبل در کتاب فضائل الصحابه به اسناد خود از زید بن یشیع روایت می‌کند: رسول خدا (ص) فرمود: ای فرزندان ولیعه[۲۲] یا از شیوه گذشته خود دست بردارید یا آنکه مردی را که مانند خودم است در میان شما بر می‌انگیزم که با شما می‌جنگد و فرزندان شما را به اسارت می‌گیرد، سپس رو به علی (ع) کرده، دست او را گرفت و فرمود: این همان مرد است[۲۳].

این حدیث نیز در بسیاری از منابع عامه آمده است[۲۴].

نویسنده کتاب ارزشمند احقاق الحق و ازهاق الباطل درباره تأویل و تفسیر آیه شریفه مبنی بر تحقق انذار و وعده الهی بر پیکار قوم برانگیخته شده با مرتدان و مقدار دلالت آیه شریفه بر این معنا، ضمن نقد کلمات فخررازی مطالبی را بدین مضمون بیان کرده است: آیه شریفه بر این معنا دلالت ندارد که خداوند قومی را بر خواهد انگیخت که الزاماً با مرتدان به وسیله شمشیر و سنان پیکار نمایند، بلکه صریح مدلول آیه آن است که خداوند در مقابل مرتدان جمعیتی را بر می‌انگیزد که در دین راسخ و پا برجا بوده و در حق و یقین تأیید شده هستند، اعم از آنکه میان آنان و مرتدان جنگ و پیکاری صورت پذیرد یا نه؛ پس مانعی ندارد که گاهی خداوند قومی را بر انگیزد که دین را نصرت و یاری داده و با مرتدان با شمشیر و سنان پیکار نمایند و گاهی دیگر آن قوم را به وسیله حجت و برهان منصور و پیروز گرداند؛ ولی با وجود این از آنجایی که اهل سنت از آیه شریفه تنها مفهوم پیکار با مرتدان در میدان مبارزه را اخذ و برداشت نموده و سپس مصداق آن را ابوبکر تصور کرده و آن را بر روی منطبق دانسته‌اند؛ لذا تشیع نیز - تنها به جهت احتجاج و مجارات خصم - در صدد پاسخ‌گویی بر آمده و با افتراض تضییق مفهوم آیه بر پیکار قوم یاد شده با مرتدان، در واقع با استناد به آنچه اهل سنت در تفسیر آیه شریفه خود را بدان ملزم دانسته است، این حقیقت را آشکار کرده که به واسطه ادله قطعیه و گواهی‌های شخص رسول خدا (ص) در حق علی (ع) مبنی بر پیکار وی با ناکثین و قاسطین و مارقین، ایشان یقیناً افضل مصادیق آیه شریفه به شمار می‌رود[۲۵].[۲۶]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۳۷۴.
  2. منظور از «ناکثین» طلحه و زبیر و اصحاب جمل است که بیعت علی (ع) را شکستند. منظور از «قاسطین» اصحاب معاویه هستند که جنگ صفین را به پا کردند. و منظور از مارقین نیز خوارج است.
  3. ر. ک: بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۲-۳۴؛ المراجعات، ص۲۳۸؛ البته درباره شأن نزول آیه یاد شده اقوال دیگری نیز نقل شده است از جمله: نزول آیه یاد شده در شأن «ابوموسی اشعری» و قوم وی که به اعتقاد نویسنده المنار در واقع این دیدگاه همان دیدگاهی است که مورد نزول آیه شریفه را اهل یمن معرفی نموده است؛ چراکه اشعریون همان اهل یمن می‌باشند.
  4. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۰۸؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۱۹۸؛ ج۱۴، ص۲۴۸؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۵؛ نهج البیان عن کشف المعانی القرآن، ج۲، ص۲۲۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۵۳؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۱۲۳، حدیث ۱۳۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۲؛ الصافی فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۱ و ۴۳۲.
  5. تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۷ و ۱۷۸؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۰۸ و ۲۰۹؛ الصافی فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۲؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۳، ص۲۳۷.
  6. دلائل الصادق، ج۲، ص۱۲۴.
  7. به نقل از: ابن بطریق، یحیی بن الحسن (الحلی)، عمدة عیون صحاح الاخبار، جزء ۱، ص۲۰۶؛ غایة المرام و حجة الخصام، ج۴، ص۱۱۲؛ تفسیر البحر المحیط، ج۴، ص۲۹۷.
  8. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۳۳-۴۴۰.
  9. الافصاح فی الامامة، ج۸، ص۱۲۵ و ۱۲۶؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۸۷.
  10. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۵۵ و ۵۵۶؛ تلخیص الشافی، ج۲، ص۴-۴۱۴؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی)، ج۷، ص۷؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۱۷۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۲؛ الصافی فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳۲؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۷۴؛ غایة المرام و حجة الخصام، ج۴، ص۱۱۲؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۱۲۲؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۲.
  11. الافصاح فی الامامة، ج۸، ص۱۳۵.
  12. القرطبی، الاستیعاب، ج۳، ص۲۱۴؛ مسند ابی یعلی الموصلی، ج۱، ص۳۹۷؛ کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب (ع)، ص۱۶۷-۱۷۵؛ اسد الغابة، ج۴، ص۱۲۲؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۱۰، ص۱۱۲ و ۱۱۳؛ المناقب، ص۷۸، مناقب علی بن ابی طالب، ص۱۶۰ و ۱۶۱؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۴۹۰؛ ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۹۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ص۳۵۰؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۳۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۷۰ و ۴۷۱؛ العلل المتناهیه، ج۱، ص۲۴۷؛ فرائد السمطین، ج۲، ص۳۳۱ و ۳۳۲؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، جزء ۴، ص۶۰؛ لسان العرب، ج۱۱، ص۱۶۰؛ ج۱۴، ص۲۷۸؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۰، ص۳۸۰؛ ج۳، ص۲۷۲؛ الطوائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جزء۱، ص۱۰۴؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (تفسیر البوالفتوح رازی) ج۷، ص۱۵؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۸۷.
  13. المستدرک علی اصحیحین، ج۳، ص۳۳۵؛ وی پس از نقل حدیث می‌نویسد: هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه.
  14. کنزالعمال، ج۱۳، ص۱، ج۳، ص۱۰۶؛ المناقب، ص۸۸؛ ذخائرالعقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۳۹؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۲، ص۱۶۹؛ مناقب علی بن ابیطالب، ص۱۶۱- ۱۶۲؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۸۲؛ المصنف فی الاحادیث و الآثار، ج۷، ص۴۹۷- ۴۹۸؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۷؛ نظم در السمطین، ص۱۱۵، و ۱۱۸؛ مناقب الامام علی بن ابیطالب (ع)، ص۲۵۲؛ خصائص امیرمؤمنین (ع)، ص۱۴۴؛ العلل المتناهی، ج۱، ص۲۴۲، حدیث ۳۸۶؛ شرح السنه، ج۶، ص۱۶۷؛ دلائل النبوة، جمع، ص۴۳۶؛ عبدالحسین، المراجعات، ص۲۵۳؛ المسند، ج۱۷، ص۳۹۱؛ الریاض التضره فی مناقب العشره، جزء ۳، ص۱۳۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۵۵-۴۵۱؛ الصواعق المحرقه، ص۱۲۳؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۳۸۵، حدیث ۶۹۳۷؛ البدایة و النهایة (تاریخ ابن کثیر)، ج۶، ص۲۲۸؛ الطوائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جزء ۱، ص۷۰.
  15. کنز العمال، ج۱۳، ص۱۱۵.
  16. ر. ک: دلائل الصدق، ج۲، ص۲۷۹-۲۸۰.
  17. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ج۵، ص۴۵۲؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۲، ص۱۶۸؛ اسدالغابة، ج۴، ص۱۱۴؛ تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۰۳-۲۰۴؛ خصائف امیرمؤمنین، ص۷۵ - ۷۶؛ المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۴۹۷؛ التاج الجامع للاصول، ج۳، ص۳۳۴؛ البحر الزخار (مسند البزاز)، ج۳، ص۲۷۹ و ۲۸۰؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جزء ۱، ص۷۰.
  18. الاستیعاب، ج۳، ص۲۱۰.
  19. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۲۲۰؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۲، ص۱۵۳؛ الریاض النضرة فی مناقب العشرة، جزء ۳، ص۱۰۳؛ فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۹۳.
  20. الصواعق المحرقه، ص۱۲۶.
  21. کنز العمال، ج۱۳، ص۱۶۳ و ۱۶۴؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۱۳، ص۱۸۳؛ المصنف فی الاحادیث والآثار، ج۷، ص۴۹۸ و ۴۹۹؛ البحر الذخار (مسند البزاز)، ج۳، ص۲۵۸ و ۲۵۹؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج۱، ص۳۹۵-۳۹۶.
  22. ولیعه مکانی است در بلاد خشعم که حریر بن عبدالله البجلی با ساکنین آن پیکار نمود و آن را ویران کرد و به آتش کشید، (معجم البلدان، ج۴، جزء ۸ ص۴۶۳).
  23. فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۷۱ و ۵۷۲.
  24. السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۷ و ۱۲۸؛ تذکرة الخواص، ص۳۹ و ۴۰؛ المعجم الاوسط، ج۴، ص۴۷۷ و ۴۷۸؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۷، ص۲۴۰؛ کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، ص۲۸۹؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۴۲ و ۴۳؛ مناقب علی بن ابی طالب، ص۱۰۸؛ الریاض النضرة فی مناقب العشرة، جزء ۳، ص۱۰۳، حدیث ۱۳۰۹؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جزء ۱، ص۷۰.
  25. ر. ک: احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۲۱۹.
  26. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۴۳۵-۴۴۰.