حجر الاسود: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حجر الاسود در قرآن]] - [[حجر الاسود در فقه اسلامی]] - [[حجر الاسود در تاریخ اسلامی]] - [[حجر الاسود در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حجر الاسود در قرآن]] - [[حجر الاسود در فقه اسلامی]] - [[حجر الاسود در تاریخ اسلامی]] - [[حجر الاسود در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط  = }}
'''حجرالاسود''' به معنای سنگ سیاه، سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطه‌های قرمز و خط‌های زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح [[زمین]]، بر رکن شرقی [[کعبه]] قرار دارد. این سنگ در [[زمان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} توسط وی یا [[جبرئیل]] بر دیوار کعبه کار گذاشته شد. بر اساس منابع فقهی، استلام و بوسیدن [[حجرالاسود]] [[مستحب]] مؤکّد است. در برخی [[روایات]] [[حجرالاسود]] به عنوان تکیه‌گاه [[حضرت مهدی]]{{ع}} مطرح شده است.


== مقدمه ==
== مقدمه ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۰۴

حجرالاسود به معنای سنگ سیاه، سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطه‌های قرمز و خط‌های زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح زمین، بر رکن شرقی کعبه قرار دارد. این سنگ در زمان حضرت ابراهیم(ع) توسط وی یا جبرئیل بر دیوار کعبه کار گذاشته شد. بر اساس منابع فقهی، استلام و بوسیدن حجرالاسود مستحب مؤکّد است. در برخی روایات حجرالاسود به عنوان تکیه‌گاه حضرت مهدی(ع) مطرح شده است.

مقدمه

حجرالاسود، مرکّب از «حَجَر» به معنای سنگ و «اسود» ـ از ماده «س ـ و ـ د» ـ به معنای سیاه است[۱]. سنگی به رنگ سیاهِ مایل به سرخ با نقطه‌های قرمز و خط‌های زرد است که در ارتفاع یک و نیم متر از سطح زمین، بر رکن شرقی کعبه قرار دارد[۲]. دُرَّةُ البیضاء: نام حجرالاسود است که در ابتدا سفید و براق و شفاف بود[۳].[۴]

پیشینه تاریخی

به گفته مشهور[۵] در زمان حضرت ابراهیم(ع) وی یا جبرئیل[۶] این سنگ را بر دیوار کعبه کار گذاشته است. ابراهیم(ع) برای مشخص کردن شروع طواف این سنگ را بر دیوار کعبه نهاد[۷] و بر اساس روایاتی از اهل بیت(ع) حجرالاسود در مکان فعلی نصب شد؛ زیرا خدا از انسان‌ها در این مکان پیمان گرفته است[۸].

حجرالاسود پس از نصب بر دیوار کعبه چندین بار افتاده و نصب گردیده است. پنج سال پیش از بعثت، هنگام بازسازی کعبه که بر اثر سیل ویران شده بود، در قریش بر سر نصب حجرالاسود اختلاف شد[۹] و همگان پذیرفتند به داوری نخستین کسی تن دهند که به میان آنان می‌آید که پیامبر(ص) بود و به پیشنهاد آن حضرت(ص) حجرالاسود را درون پارچه‌ای گذاشتند و هریک از سران طوایف، گوشه‌ای از آن را گرفت و بلند کرد و پیامبر(ص) با دست خود آن را بر دیوار کعبه نهاد[۱۰]. در سال ۶۴ هجری، کعبه را سپاه یزید به فرماندهی "حصین بن نمیر" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" ویران کرد و "ابن زبیر" هنگام تجدید بنای آن، حجرالاسودِ سه تکه شده را پس از بازسازی با نقره در جای خود گذاشت[۱۱]. در سال ۷۳ هجری "حجاج بن یوسف" در جنگ با "عبدالله بن زبیر" کعبه را ویران کرد و پس از کشته شدن "ابن زبیر" آن را دوباره ساخت و امام سجاد(ع) در جای اصلی‌اش نصب کرد[۱۲]. در سال ۳۱۷ هجری، قرامطه در حمله به مکه، حجرالاسود را با خود به بحرین بردند؛ آن‌گاه به دستور فضل بن مقتدر (المطیع للّه‌) بیست و سومین خلیفه عباسی در مسجد جامع کوفه به ستون هفتم آن آویختند. سپس آن را به مکه بردند و در جایش نصب کردند[۱۳]. در منابع تاریخی دیگر آمده است که خود قرامطه در سال ۳۳۹ به بازگرداندن حجرالاسود به مکه اقدام کردند[۱۴] و به اعتقاد شیعیان، این بار به دست حضرت مهدی(ع) در جایش نصب شد[۱۵].[۱۶]

حجرالاسود در تفاسیر

واژه «حجرالاسود» در قرآن به کار نرفته است؛ اما مفسران پاره‌ای از آیات را به گونه‌ای با آن مرتبط دانسته‌اند:

  1. قرآن، کعبه را نخستین پرستشگاه روی زمین می‌داند و از نشانه‌های روشنی در آن برای مردم گزارش می‌دهد: إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۱۷]، فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۱۸] شماری از مفسران[۱۹] حجرالاسود را از مصادیق این نشانه‌ها دانسته‌اند و پاره‌ای از احادیث نیز مؤید این معنایند[۲۰].
  2. در سوره بروج، افزون بر آسمان و روز موعود، به شاهد و مشهود نیز سوگند یاد شده است که شکنجه‌گران مردان و زنان مؤمن کیفر خواهند شد: وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ[۲۱]، إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ[۲۲]. گروهی از مفسران حجرالاسود را از مصادیق "شاهد" و "مشهود" را حاجیان استلام کننده آن دانسته‌اند؛ با این توضیح که این سنگ روز قیامت به سود آنان گواهی می‌دهد[۲۳].[۲۴]

فضایل حجرالاسود

گفته‌اند: این سنگ در آب فرو نمی‌رود[۲۵] و با آتش گرم نمی‌شود[۲۶]. همچنین در احادیث شیعه و سنّی، فضایل فراوانی برای حجرالاسود یاد شده است؛ مانند محو گناهان بر اثر استلام آن[۲۷]، توبه آدم(ع) وسط حجرالاسود و دَرِ کعبه[۲۸] و مستجاب شدن دعا در آنجا[۲۹]، دفن ۷۰ پیامبر در میان رکن یمانی و حجرالاسود[۳۰]، جاری بودن ۴ نهر بهشتی در زیر آن[۳۱] و سپرده شدن میثاق خدا به آن[۳۲].[۳۳]

به سنگی سیاه می‌گویند که در رکن «اسود» یا «عراقی» در ارتفاع یک و نیم متری نصب شده است. این سنگ، تاریخی پر فراز و نشیب دارد. روایاتی که ابن عباس و دیگران از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند دالّ بر این است که حجر الاسود و مقام ابراهیم و هر دو از بهشت و از گوهرهای آن هستند و در زمین غیر از آن دو چیزی از بهشت نیست؛ اگر مشرکان به آن دو دست نکشیده و آن را آلوده نساخته بودند هیچ دردمندی آن را مسح نمی‌کرد، جز این که خداوند او را شفا می‌بخشید.

همچنین از پیامبر(ص) نقل شده است که حجر الاسود یاقوتی سفید از یاقوت‌های بهشت بوده و خداوند آن را به سبب گناه گناهکاران دگرگون [سیاه] فرموده است. «ابوالولید ازرقی» از پدر بزرگش... از ابن عباس نقل می‌کند که رسول خدا(ص) فرموده‌اند: «خداوند روز قیامت حجر الاسود را با دو چشم که به وسیله آن می‌بیند و زبانی که با آن سخن می‌گوید مبعوث می‌فرماید و او به سود کسانی که با حق و راستی، آن را مسح کرده‌اند گواهی می‌دهد»[۳۴].

در روایات آمده است: این سنگ همانند دست راست خداوند در زمین است که با بندگان خود به وسیله آن مصافحه می‌فرماید، همان‌طور که شما با برادران خود دست می‌دهید و هر کس که محضر پیامبر(ص) را درک نکرده باشد و به این سنگ دست بکشد، مثل آن است که با خدا و پیامبرش بیعت کرده است[۳۵].

ابوالولید از محمد بن ابی‌عمر... از ابی سعید خدری نقل می‌کند: «همراه عمر بن خطاب به مکه مشرف و چون برای طواف آماده شدیم، وی کنار حجر الاسود ایستاد و گفت: به خدا سوگند می‌دانم که تو سنگی بیش نیستی و سود و زیانی نمی‌رسانی و اگر ندیده بودم که رسول خدا(ص) تو را می‌بوسید چنین نمی‌کردم، سپس آن را بوسید و مشغول طواف شد. حضرت علی(ع) به او فرمود: ای عمر چنین نیست بلکه حجر الاسود سود و زیان می‌رساند، خداوند متعال در قرآن کریم می‌گوید: (... و چون پروردگار تو از فرزندان آدم از پشت‌های‌شان نسل آنان را گرفت، بر خودشان گواه گردانید که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفت: آری...)[۳۶]

علی(ع) افزود که چون خدای عزوجل آدم(ع) را بیافرید، دست بر پشت او کشید و نسل او را بیرون آورد و برای ایشان مقدر فرمود که او پروردگار است و آنان بندگان و سپس آن پیمان را در صفحه‌ای نوشت و این حجر الاسود دارای دو چشم و یک زبان بود، خداوند آن عهد را داخل حجر قرار داد و آن را در این موضع نصب کرد و فرمود روز قیامت نسبت به کسانی که با تو، به عهد خود وفا می‌کنند گواهی بده. عمر گفت: ای اباالحسن به خدا پناه می‌برم که میان قومی زندگی کنم که که تو میان آنان نباشی»[۳۷].

«عبدالله بن عمرو بن عاص» روایت کرده است که جبرئیل(ع) حجر الاسود را از بهشت فرود آورد و همین جا که می‌بینید نصب کرد؛ مادامی که میان شما باشد خیر و نیکی همواره با شماست تا آنجا که می‌توانید به آن تمسک جویید که ممکن است جبرئیل(ع) آن را همان جا بَرَد، که آورده است. همچنین از ابن عباس نقل شده است که حجر الاسود و مقام ابراهیم(ع) همراه حضرت آدم(ع) فرود آمده‌اند؛ شبی که آدم(ع) میان رکن و مقام هبوط کرد، هنگام صبح آن دو را شناخت و با آنها انس گرفت[۳۸].

حضرت ابراهیم(ع) هنگام ساختن کعبه، از کوه ابوقبیس ندایی شنید که ای ابراهیم برای تو امانتی نزد من است. ابراهیم رفت و حجر الاسود را گرفته و در جای خود نصب کرد[۳۹].

احکام فقهی

بر اساس منابع فقهی، استلام و بوسیدن حجرالاسود مستحب مؤکّد است؛ حتی گفته شده است هنگام ازدحام با دست به سوی آن اشاره شود[۴۰]. بیشتر مذاهب اسلامی شیعه[۴۱] و سنّی[۴۲] آغاز طواف از حجرالاسود را واجب می‌دانند و برخی نیز مستحب[۴۳].

مستحب است انسان برای رفتن به صفا از مقابل حجرالاسود بیرون رود و هنگامی که بالای صفا رفت، در برابر رکن مقابل حجرالاسود بایستد[۴۴]؛ همچنین مستحب است هنگامی که در طواف به حجرالاسود می‌رسد، دستان خود را بالا برد و خدا را حمد و سپاس بگوید و آن‌گاه بر پیامبر(ص) و خاندانش(ع) درود فرستد[۴۵] یا تکبیر بگوید[۴۶].[۴۷]

رابطه با حوادث آخرالزمان

در برخی روایات حجرالاسود به عنوان تکیه‌گاه حضرت مهدی(ع) مطرح شده است مانند:

  1. امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند! گویا می‌‏بینم قائم به حجر الاسود تکیه داده، از خداوند سبحانه و تعالی می‌‏خواهد به حق خود برسد...»[۴۸].[۴۹]
  2. امام صادق(ع) فرمود: "نخستین چیزی که از عدالت قائم(ع) ظاهر می‌شود این است که منادی اعلام می‌کند، آنان که طواف مستحبّی می‌کنند، مطاف و حجر الاسود را برای کسانی که طواف واجب می‌کنند، خالی کنند"[۵۰].[۵۱]

منابع

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۱۴ «سود»؛ لسان العرب، ج ۴، ص۱۶۵ «حجر».
  2. امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷۱؛ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۲۳۰.
  3. فرهنگ اصطلاحات حج، حریری، ص۸۲.
  4. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص۳۸۳.
  5. اخبار مکه، ج ۱، ص۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص۱۵۲.
  6. اخبار مکه، ج ۱، ص۶۵.
  7. اخبار مکه، ج ۱، ص۶۳.
  8. الکافی، ج ۴، ص۱۸۴ ـ ۱۸۵؛ علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۹؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۲۳.
  9. معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص۱۶۶.
  10. اخبار مکه، ج ۱، ص۶۲ و ۱۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص۴۶؛ دلائل النبوه، ج ۲، ص۵۶.
  11. اخبار مکه، ج ۱، ص۶۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۲۶۰.
  12. الخرائج والجرائح، ج ۱، ص۲۶۸؛ مدینة المعاجز، ج ۴، ص۴۱۴؛ سفینة البحار، ج ۲، ص۵۴۲.
  13. معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ الموسوعة الذهبیه، ج ۱۳، ص۱۶۶.
  14. تاریخ ابن خلدون، ج ۴، ص۸۹ ـ ۹۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۱، ص۱۸۲، ۲۵۲.
  15. الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص۴۷۵ ـ ۴۷۷؛ کشف الغمه، ج ۳، ص۳۰۵.
  16. امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۲۱۷؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷۱؛ تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص۳۸۳.
  17. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  18. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  19. مجمع‌البیان، ج ۲، ص۷۹۸؛ جامع البیان، ج ۴، ص۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص۹۰.
  20. الکافی، ج ۴، ص۲۲۳؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۲۳۲.
  21. «سوگند به آسمان که باروها دارد، و به روزی که آن را وعده کرده‌اند، و به گواهی‌دهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام می‌کشیم)» سوره بروج، آیه ۱-۳.
  22. «به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.
  23. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۷۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۸۹؛ زادالمسیر، ج ۸، ص۲۱۷.
  24. امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰.
  25. معجم البلدان، ج ۲، ص۲۲۴؛ شفاء الغرام، ج ۱، ص۲۶۱.
  26. شفاء الغرام، ج ۱، ص۲۶۱.
  27. السنن الکبری، ج ۷، ص۱۷۵.
  28. علل الشرایع، ج ۲، ص۴۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص۲۷۴.
  29. احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۶۹.
  30. الکافی، ج ۴، ص۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص۴۶۴.
  31. الخصال، ج ۴، ص۶۲۵؛ بحارالانوار، ج ۱۰، ص۱۰۴.
  32. علل‌الشرایع، ج ۲، ص۴۲۴؛ بحارالانوار، ج ۹۶، ص۲۲۱.
  33. امیریان، مهدی، مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰.
  34. اخبار مکه، ج۲، ارزقی، ص۲۴۲؛ احیاء علوم الدین، غزالی، ج۱، ص۲۸۸.
  35. شفاء الغرام، ج۱، ص۲۷۷؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج۱، ص۱۰۲.
  36. اعراف / ۲۸.
  37. اخبار مکه، ارزقی، ج۲، ص۲۴۳.
  38. اخبار مکه، ازرقی، ص۲۴۳.
  39. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص۳۸۳.
  40. الخلاف، ج ۲، ص۳۲۰؛ النهایه، ص۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۳۴۰.
  41. الخلاف، ج ۲، ص۳۲۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص۲۲۱؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۲۸۷.
  42. السنن الکبری، ج ۷، ص۱۸۲؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص۶۵۵.
  43. جواهرالکلام، ج ۱۹، ص۲۸۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۳، ص۲۲۱۴.
  44. وسائل‌الشیعه، ج ۱۳، ص۴۷۵؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۴۱۳ و ۴۱۴؛ الحدائق، ج ۱۶، ص۲۶۰.
  45. النهایه، ص۲۳۶؛ جواهر الکلام، ج ۱۹، ص۳۴۰.
  46. صحیح البخاری، ج ۲، ص۱۹۸؛ المغنی، ج ۳، ص۳۹۶؛ احیاء علوم الدین، ج ۱، ص۶۷.
  47. امیریان، مهدی، حجرالاسود (مقاله)|مقاله «حجرالاسود»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  48. «وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْقَائِمِ(ع) وَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ‏ إِلَى‏ الْحَجَرِ ثُمَ‏ يَنْشُدُ اللَّهَ‏ حَقَّهُ‏...»؛ نعمانی، الغیبة، ص۱۸۱؛ با اندک تفاوتی: تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۵۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۰۴
  49. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۶۵.
  50. «أول ما يظهر القائم من العدل أن ينادي مناديه أن يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة الحجر الأسود و الطواف»؛ ‏ بحار الانوار، ج ۵۲، ص۳۷۴؛ الزام الناصب، ص۲۲۳.
  51. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۷۱.