ابی بن کعب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'شرکت' به 'شرکت')
 
(۵۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابی بن کعب در قرآن]] - [[ابی بن کعب در تاریخ اسلامی]]- [[ابی بن کعب در علوم قرآنی]] - [[ابی بن کعب در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
== آشنایی اجمالی ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
[[ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری]] [[خزرجی]] نجاری [[مدنی]]. از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و از [[کاتبان وحی]] که در قرائت، گردآوری و [[تعلیم]] [[قرآن]] و همچنین در [[تفسیر]] و [[فقه]] [[مقام]] والایی داشت. وی از تیره [[بنی نجار]] [[انصار]]<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> بود و در [[بصره]] سکونت داشت.<ref>خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.</ref> [[پیامبر]] {{صل}} ابیّ بن کعب را با [[کنیه]] [[ابومنذر]] و [[لقب]] [[سیدالانصار]] خطاب می‌‌کرد،<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.</ref> اما [[خلیفه دوم]] او را [[ابوطفیل]]<ref>التاریخ الکبیر ۲/۴۰.</ref> و [[مسلمانان]] وی را [[سیدالمسلمین]] می‌‌خواندند.<ref>المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.</ref>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابی بن کعب در تراجم و رجال]] | [[ابی بن کعب در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ابی بن کعب (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
ابیّ در [[دوران جاهلیت]] و روزگارانی که کمتر کسی در میان [[عرب]] [[نوشتن]] می‌‌دانست، [[کتابت]] را فرا گرفته بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> به گفته [[نووی]]، ابیّ از پیامبر {{صل}} روایاتی را نقل کرده و [[احادیث]] منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ [[حدیث]] است.<ref>تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.</ref> [[راویان]] بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون [[ابن عباس]]، [[انس بن مالک]] و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.</ref>
نام او [[اُبی بن کعب قیس بن عبید بن زید خزرجی]]<ref>أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۵.</ref>، است و به کنیه‌های ابامنذر و أباطفیل مشهور بوده است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۶۶.</ref>. او یکی از فضلا و فقهای [[صحابه]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و استادترین [[مسلمین]] در [[خواندن قرآن]] به حساب می‌آمد و هم‌چنین [[دبیری]] [[پیامبر]]{{صل}} را نیز عهده‌دار بود. او قبل از [[زید بن ثابت]]، کاتب [[وحی]] بود و گاهی [[پیامبر]]{{صل}} او را [[مأمور]] می‌کرد تا به تازه [[مسلمانان]]، از جمله وفد عامر و وفد [[بنی حنیفه]]، که به [[مدینه]] آمدند، [[احکام اسلام]] و [[قرآن]] بیاموزد<ref>تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۵۶.</ref>.
او به عنوان یکی از [[انصار]] با سابقه سالیان زیادی همنشین [[پیامبر]]{{صل}} بود و چنان که در [[روایت]] آمده است تمامی [[قرآن]] را بر آن حضرت عرضه نمود و از همان [[تاریخ]] نیز به [[تعلیم]] [[قرآن]] مشغول شد و بنابر [[حدیثی]] مشهور، یکی از چهار تنی است که [[پیامبر]]{{صل}} فرا گرفتن [[قرآن]] را از آنان توصیه کرده است.
در [[حدیثی]] دیگر که [[فضایل]] چند تن از [[صحابه]] بیان شده است، اُبیّ بن کعب، آگاه‌ترین [[فرد]] [[امت]] درباره قرائت دانسته شده است: {{متن حدیث|اقْرَأْ أُمَّتي لِكِتابِ اللهِ}}<ref>البته اهل بیت{{عم}} مشمول این حدیث نمی‌شوند.</ref>. اُبیّ بن کعب پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نیز همواره به [[تعلیم]] [[قرآن]] در [[مدینه]] مشغول بود و جمعی از بزرگان چون [[ابن عباس]]، [[ابوهریره]] و [[عبدالله بن سائل]] از [[صحابه]] و [[عبدالله بن عیاش بن ابی ربیعه]]، [[ابو عبدالرحمن سلمی]] و [[ابوالعالیه]] ریاحی از [[تابعین]]، از وی قرائت آموختند.
[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]]، میان او و [[سعد بن زید بن عمرو بن نفیل]] و به قولی میان او و [[طلحة بن عبیدالله]] [[پیمان برادری]] برقرار کرد و از آن پس او در [[غزوات]] [[بدر]] و [[احد]] و [[خندق]] و دیگر مکان‌ها همراه [[پیامبر]]{{صل}} بود<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref>. هم‌چنین او در سریه‌ای که در آغاز هفتمین ماه از [[هجرت]]، به [[فرماندهی]] [[حمزة بن عبدالمطلب]] روی داد، شرکت داشت<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۹.</ref>.
از [[زندگی]] پیش از [[اسلام]] او اطلاع چندانی نداریم، جز این که در [[جاهلیت]]، در زمانی که کمتر کسی در میان [[عرب]] [[نوشتن]] می‌دانست، او [[نوشتن]] را یاد گرفته بود<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref><ref>[[غفور مرادی|مرادی، غفور]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۵۱.</ref>.


==[[مصحف]] اُبیّ بن کعب==
[[ابن سعد]] و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در [[زمان عثمان]] به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.<ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.</ref> [[ذهبی]] ابیّ را از [[قاریان]] نام‌آور و [[کاتبان]] برجسته [[وحی]] به شمار آورده است.<ref>تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.</ref> [[ابن جوزی]] می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در [[حفظ]] داشت و از [[مفتیان]] [[زمان پیامبر]] {{صل}}بود.<ref>صفة الصفوة ۱/۱۹۸.</ref> گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در [[مدینه]] به [[کتابت قرآن]] پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «[[سید القرّاء]]» لقب دهند.<ref>الدرجات الرفیعه ۳۲۴.</ref> [[امام صادق]] {{ع}} نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.<ref>الکافی ۲/۶۳۴.</ref> بنابر [[حدیثی]] مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر {{صل}} فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>
از برخی [[روایات]] کهن به دست می‌آید که سابقه رواج قرائت اُبی به دوره پیش از تدوین [[مصحف]] [[عثمانی]] باز می‌گردد و این قرائت در آن دوره یکی از چند قرائت متداول بوده است. و طبق [[نقل]] عسقلانی، [[مردم]] [[شام]] [[قرآن]] را به قرائت أبی ابن کعب می‌خواندند<ref>فتح الباری، ابن حجر، ج۹، ص۱۴-۱۵.</ref>. اما در [[عهد]] [[عمر]]، بر اساس گزارش‌های رسیده، گاهی عموماً با قرائت او [[مخالفت]] می‌کرده است.
پس از تدوین [[مصحف]] [[عثمانی]] که اُبیّ بن کعب خود نیز در آن [[همکاری]] داشت، از قرائت اُبیّ هم‌چنان استفاده شد و [[نسل]] به [[نسل]] به آیندگان منتقل شد و پایه اصلی قرائاتی قرار گرفت که در سده‌های بعد به عنوان قرائاتی معتبر شناخته می‌شد. از میان [[قرائات]] سبع، قرائت‌های حجازی [[نافع]] و [[ابن کثیر]] و قرائت [[بصری]] ابوعمروبن علاء که شبیه قرائت حجازی بود، تا حد زیادی از قرائت اُبیّ ریشه گرفته است، به گونه‌ای که می‌توان قرائت اُبیّ بن کعب و پس از او [[زید بن ثابت]] را بنیان اصلی قرائت حجازی تلقی کرد. در [[قرائات]] [[کوفی]] نیز تاثیر اُبیّ بن کعب بر قرائت عاصم و کسائی قابل ملاحظه است؛ شاید از همین روست که ابن‌جزری، اُبیّ بن کعب را به طور مطلق برجسته‌ترین [[قاری]] این [[امت]] دانسته است. گاهی برخی از منابع [[امامیه]]، قرائت اُبیّ بن کعب را در [[تأیید]] نظرهای [[اعتقادی]] یا [[فقهی]] خود استفاده می‌کنند و فراتر از آن، در روایتی به [[نقل]] از [[امام صادق]]{{ع}} تصریح شده که [[اهل بیت]]{{عم}} [[قرائت]] [[ابی بن کعب]] را [[تأیید]] کرده‌اند. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیثی]] می‌فرماید: “اگر [[ابن مسعود]] بر اساس قرائت ما قرائت نمی‌کند، [[گمراه]] است”. [[ربیعة]] الرأی می‌پرسد: آیا او [[گمراه]] است؟ [[امام]] می‌فرماید: “بله، [[گمراه]] است”.
البته از اُبیّ بن کعب درباره [[حدیث]] “سبعة احرف” نظری [[نقل]] شده است که جای [[تأمل]] دارد. او “أحرف” را در [[حدیث]] به لغت [[تفسیر]] کرده و از این رو هر یک از الفاظ [[قرآنی]] را که مترادف داشته با میل خود تبدیل می‌کرد، و به [[مسلمانان]] اجازه داده بود الفاظ [[قرآن]] را با الفاظ مترادف و با الفاظی که [[مخالف]] کلمه اصلی نباشد، جابه‌جا کنند که در این کار موفق نشد. [[روایت]] شده که او در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ}}<ref>«هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه می‌افتند» سوره بقره، آیه ۲۰.</ref> عبارت {{متن قرآن|مَشَوْا فِيهِ}} را {{عربی|مرّوا فيه}} یا {{عربی|سَعَوْا فيه}} قرائت می‌کرده است<ref>الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۱، ص۴۶.</ref>.
بر اساس [[منابع روایی]]، اُبیّ بن کعب یکی از چهار تن [[صحابی]] [[انصاری]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که در زمان [[حیات]] آن [[حضرت]] به گردآوری [[مصحف]] پرداختند و [[مصحف]] آنان برای قرآنهایی که بعداً نوشته شد، استفاده شد<ref>اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، رافعی، ص۳۵.</ref>. [[ابوالعالیه]] [[روایت]] کرده است که [[ابوبکر]] جمعی از کاتبان را گرد آورد و اُبیّ بن کعب [[قرآن]] را بر آنان [[املا]] می‌کرد و بدین ترتیب مصحفی فراهم شد.
در زمان [[عثمان]] به هنگام گردآوری و تدوین [[مصحف]] [[عثمانی]]، اُبیّ بن کعب و [[زید بن ثابت]]، برجسته‌ترین اعضای [[هیئت]] [[دوازده]] نفری تدوین [[قرآن]] بودند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۸۱.</ref>.
ابن‌ندیم به [[نقل]] از [[فضل بن شاذان]] و او به [[نقل]] از فردی که [[مصحف]] اُبیّ را در دهکده‌ای به نام قریة الانصار نزد [[محمد بن عبدالملک انصاری]] دیده بود، ترتیب سوره‌های [[مصحف]] اُبیّ را بیان کرده است که با [[مصحف]] [[عثمانی]] تفاوت‌هایی دارد؛ از جمله این که دو [[سوره]] خَلْع و حَفْد را در شمار سوره‌های [[مصحف]] [[ابی بن کعب]] آورده است که سوره‌های ۹۰ و ۹۲ هستند<ref>الفهرست، شیخ طوسی، ص۲۹-۳۰.</ref>.
از ویژگی‌های [[مصحف]] اُبیّ، مقدم بودن [[سوره یونس]] بر [[انفال]]، و در برداشتن دو [[سوره]] که در واقع [[دعا]] بودند، می‌باشد. این دو [[سوره]] به این ترتیب بوده‌اند:
[[سوره]] خَلع: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْتَعِينُكَ وَ نَسْتَغْفِرُكَ وَ نُثْنِي عَلَيْكَ الْخَيْرَ وَ لَا نَكْفُرُكَ و نَخْلَعُ وَ نَتْرُكُ مَنْ يَفْجُرُكَ‌}}.
[[سوره]] حفد: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ لَكَ نُصَلِّي وَ نَسْجُدُ وَ إِلَيْكَ نَسْعَى وَ نَحْفِدُ وَ نَخْشَى عَذَابَكَ وَ نَرْجُو رَحْمَتَكَ إِنَّ عَذَابَكَ بِالْكُفَّارِ مُلْحَقٌ}}
طبق برخی اقوال، اُبیّ بن کعب این دو [[سوره]] را در [[قنوت]] [[نماز]] خود می‌خوانده و در [[مصحف]] خود آنها را نوشته بود<ref>إلاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج۱، ص۲۰۶.</ref> و این به خاطر آن بود که [[پیامبر]] این [[دعاها]] را در [[قنوت]] خود می‌خوانده است.
نویسنده [[کتاب]] [[تاریخ قرآن]] می‌گوید: اُبیّ به خاطر این که این [[دعاها]] را فراموش نکند آنها را در [[مصحف]] خود آورده اما کسانی که پس از او [[مصحف]] او را دیده‌اند، [[گمان]] کرده‌اند که این [[دعاها]] از [[سوره‌های قرآن]] می‌باشند و لذا [[مصحف]] اُبیّ را دارای صد و شانزده [[سوره]] می‌دانسته‌اند<ref>تأویل مشکل القرآن، ابن قتیبه، ج۱، ص۳۳-۳۴.</ref>. او از جمله [[دوازده]] یا هفتاد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref> نفری است که در [[عقبه]] با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کرد.
اُبیّ بن کعب می‌گوید: [[پیامبر]]{{صل}} از من پرسید: کدام [[آیه]] از [[کتاب خدا]] در نظر تو بزرگ‌تر است؟ گفتم: {{متن قرآن|اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ}}<ref>«خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>، دستی به سینه‌ام زد و فرمود: “یا ابا المنذر! این [[علم]] تو را گوارا باد“، و به این خاطر به این [[کنیه]] معروف گردید. و نیز [[روایت]] شده است که [[رسول اکرم]]{{صل}} او را “سید الانصار” [[لقب]] داد و هنوز زنده بود که [[مسلمانان]] او را سیدالمسلمین خواندند<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۰۲.</ref>.
از کتاب کامل [[بهایی]] [[نقل]] شده است که اُبّی گفت: “عصر روز [[سقیفه]] به جمعی از [[انصار]] برخوردم، پرسیدند: از کجا می‌آیی؟ گفتم: از نزد [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}، گفتند: در چه حالی بودند؟ گفتم: افرادی که [[خانه]] ایشان محل فرود آمدن [[جبرییل]] و خوابگاه [[پیامبر خدا]] بوده و اکنون [[وحی]] از [[خانه]] ایشان [[قطع]] شده و حقشان از دست رفته است، چگونه می‌باشند؟”<ref>أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۵.</ref>.
و نیز در همین کتاب [[نقل]] شده است که چون [[سوره]] بیّنه نازل شد، [[جبرییل]] گفت: “یا [[رسول الله]]! [[خدا]] امر فرموده است تا این [[سوره]] را به اُبیّ بیاموزی”. اُبیّ به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: “یا [[رسول الله]]! [[خدا]] نام مرا برده است؟”، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: “آری” و سپس اُبیّ گریست.
به وی گفتند: آیا از شنیدن این خبر خوشحال شدی؟ او گفت: “چرا خوشحال نشوم، با آن‌که [[خدا]] فرموده است از [[فضل]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] باید خوشحال شد”.
در [[کتاب کافی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است که ما [[خاندان پیامبر]]، [[قرآن]] را آن طور که ابیّ خوانده است، می‌خوانیم.
[[قیس بن عباده]] می‌گوید: “وارد [[مدینه]] شدم و با [[یاران پیامبر]] همراه شدم. اُبیّ بن کعب بیش از همه افراد نزد من [[دوست]] داشتنی‌تر بود؛ هنگامی که برای [[نقل حدیث]] دور هم می‌نشستند هیچ یک از آنان را مثل اُبیّ ندیدم که این گونه برای شنیدن سخنانش گردن بکشند”. و ابیّ می‌گفت: “به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم، امرا هلاک می‌شوند و من با آنان [[همکاری]] نمی‌کنم”<ref>أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۷.</ref><ref>[[غفور مرادی|مرادی، غفور]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۵۲.</ref>.


==اُبیّ بن کعب و [[نقل حدیث]]==
ابن سعد گفته که وی در [[بیعت عقبه دوم]] به همراه هفتاد نفر از [[انصار]] حضور داشت و در تمامی [[جنگ‌ها]] از جمله [[بدر]]، [[اُحد]] و [[خندق]] همراه [[رسول خدا]] {{صل}} بود.<ref>الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.</ref> [[ابن عساکر]] می‌‌نویسد که ابیّ به همراه [[خلیفه دوم]] در [[جابیه]]، منطقه جولان [[دمشق]] حضور داشت و [[صلح‌نامه]] [[مسلمانان]] با [[یهودیان]] [[بیت المقدس]] به دست وی نوشته شد.<ref>تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.</ref>
اُبیّ بن کعب از [[رسول اکرم]]{{صل}} احادیثی [[روایت]] کرده است که برخی از آنها را صاحبان [[صحاح ششگانه]] [[اهل سنت]] در آثار خود آورده‌اند. بنابر شمارش [[نووی]] [[احادیث معتبر]] منقول از اُبیّ بن کعب، صد و شصت وچهار [[حدیث]] است که از آن میان سه [[حدیث]] از منفردات [[بخاری]] و هفت [[حدیث]] از منفردات [[مسلم]] است. [[احمد بن حنبل]] نیز [[احادیث]] فراوانی را از او به [[نقل]] از [[ابوایوب انصاری]]، [[عبادة بن صامت]]، [[ابوهریره]]، [[رافع بن رفاعه]]، [[جابربن عبدالله]]، [[سهل بن سعد]]، [[عبدالله بن عمرو بن عاص]]، [[عبدالله بن عباس]]، [[انس بن مالک]]، [[عبدالرحمان بن ابزی]]، [[سلیمان بن صرد]]، عبدالرحمان بن اسود، [[سوید بن غفله]] [[عبدالرحمان بن ابی لیلی]]، [[زر بن جیش]]، [[ابوعثمان نهدی]]، [[ابوالعالیه ریاحی]]، طفیل و [[محمد]]، [[پسران]] [[ابی بن کعب]] و برخی دیگر، در [[مسند]] خود آورده است. [[احادیث]] منقول از ابیّ بن کعب از نظر موضوع، مسائلی مربوط به [[فقه]]، [[تفسیر]]، [[سیره]] و [[زهد]] و [[اخلاق]] را در بر می‌گیرد<ref>أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۴۵۸.</ref><ref>[[غفور مرادی|مرادی، غفور]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۵۵.</ref>.


==اُبیّ بن کعب و [[ابوبکر]]==
مضمون پاره‌ای از [[روایات]]، نشانگر [[تشیّع]] و [[محبت]] خالصانه او به [[اهل بیت]] {{ع}} است از جمله در روایتی آمده که به [[دیدار]] اهل بیت {{ع}} می‌رفته و [[همنشینی]] با آنان را بر [[همنشینی با دیگران]] ترجیح می‌‌داده است.<ref>کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.</ref>
از جمله [[دوازده]] نفری که در یک مجلس در پای [[منبر]] [[ابوبکر]] به وی [[اعتراض]] نمودند، اُبیّ بن کعب است. وی پس از [[عمار یاسر]] برخاست و گفت: “ابوبکر! حقی را که [[خداوند]] برای غیر تو قرار داده است [[انکار]] مکن؛ و اول کسی که در [[حق]] [[وصی]] و [[برگزیده]] [[پیامبر]] [[مخالفت]] می‌کند و از گفته او رو می‌گرداند مباش؛ [[حق]] را به صاحبش برگردان تا از [[کیفر]] و [[عذاب]] مصون باشی؛ در [[گمراهی]] پافشاری مکن که پشیمان خواهی شد؛ از کرده خود [[توبه]] نما تا گناهانت سبک شود؛ و حقی را که [[خدا]] مخصوص دیگری قرار داده است به خود اختصاص مده تا به [[کیفر]] آن دچار نشوی. [[ابوبکر]]! مواظب باش هر چه به دست آوری از آن جدا شده و به سوی پروردگارت رهسپار خواهی شد، و از آن‌چه مرتکب شده‌ای، تو را بازخواست خواهد فرمود”<ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۰۲.</ref>.
اُبیّ بن کعب درباره [[شهادت]] دادن به [[امامت امام علی]]{{ع}} گفته است: {{متن حدیث|أشهد أني سمعت رسول الله{{صل}} يقول: علي بن أبي طالب إمامكم بعدي و هو الناصح لأمتي}}؛ [[شهادت]] می‌دهم که شنیدم [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: [[علی بن ابی‌طالب]] [[امام]] بعد از من است و او [[دلسوز]] برای [[امت]] من می‌باشد<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۱، ص۳۵۲.</ref>.
[[علامه مجلسی]] [[خطبه]] مفصلی را درباره [[پشتیبانی]] اُبیّ از [[خلافت]] [[علی بن ابی‌طالب]] [[نقل]] کرده است که به جهت طولانی بودن از ذکر آن خودداری می‌شود<ref>بحارالانوار (چاپ قدیم)، ج۸، ص۸۷.</ref>.
اُبیّ بن کعب در زمان [[عمر]] خواست که کاری بدو سپرده شود، ولی [[عمر]] در پاسخ گفت: “خوش ندارم که [[دین]] تو را [[آلوده]] سازد”<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۹.</ref>. او از مخالفین [[عثمان]] نیز بوده است و قبل از [[وفات]]، قصد پرده برداشتن از بعضی حقایق درباره او و بقیه [[خلفا]] را داشته که [[فرصت]] نیافت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>.
[[تاریخ]] [[وفات]] او را از سال ۱۹ تا ۳۶ [[هجری]] به [[اختلاف]] [[نقل]] کرده‌اند، و جمع بین این اقوال مشکل است؛ عده‌ای از مورخان در گذشت او را در روزگار [[عمر]] دانسته‌اند، و عده‌ای دیگر گفته‌اند در زمان [[عثمان]] از [[دنیا]] رفته است. و هم‌چنین درباره محل [[قبر]] او هم [[اختلاف]] است و بعضی آن را در [[مدینه]] و عده‌ای در [[شام]] می‌دانند.<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۶۹.</ref><ref>[[غفور مرادی|مرادی، غفور]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۵۶.</ref>.


درباره موضع‌گیری او در برابر [[خلفا]] نیز شواهد [[تاریخی]] و [[روایی]] فراوانی وجود دارد. [[طبرسی]] بنابر روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} بود که با [[خلافت ابوبکر]] و [[کردار]] او [[مخالفت]] ورزید و در [[مجلسی]] به [[ابوبکر]] [[اعتراض]] کرد و گفت: حقی را که [[خداوند]] برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر [[وصیّ]] و برگزیده [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[ستم]] روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به [[دفاع]] از علی {{ع}} و نقل [[فضایل]] آن [[حضرت]] پرداخته است.<ref>الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.</ref>
از جمله آثار مهم ابیّ، [[مصحف ابی بن کعب]] و [[فضائل القرآن]] می‌‌باشد.<ref>الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.</ref>
[[تاریخ]] [[وفات]] وی با [[اختلاف]] فراوان از ۱۹ تا ۳۶ه‍ <ref>اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.</ref> نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ه‍ است <ref>الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.</ref>
.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>
==ابی بن کعب==
ابی بن کعب از بزرگان [[صحابه]] است، و نظرات وی در [[تفسیر]] مورد توجه و [[عنایت]] قرار می‌گیرد. ابی بن کعب نیز به [[سرنوشت]] [[ابن مسعود]] دچار گردید. وی برای خود [[قرآنی]] داشت که عثمان به هنگام [[جمع قرآن]]، آن را از او گرفت و از بین برد. از بین رفتن [[مصحف]] ابی موجب [[ناخشنودی]] و [[اختلاف]] وی با عثمان شد. از این‌رو شهریه او نیز از [[بیت المال]] قطع شد.
[[رفتار]] نادرست عثمان با ابی بن کعب هم از جمله [[مطاعن]] عثمان شمرده شده و [[اهل سنت]] در [[کتاب‌های کلامی]] خود به این نکته متذکر شده‌اند. [[ابن حجر]] مکی در کتاب [[الصواعق المحرقة]] به این موضوع پرداخته است<ref>الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. ابن حجر مکی کتاب مذکور را در رد [[شیعه]] نگاشته<ref>ابن حجر مکی در مقدمه کتاب الصواعق المحرقة می‌نویسد: چون تعداد رافضه در مکۀ مکرمه رو به افزایش است و این مذهب در شهر مقدس مکه رواج پیدا کرده است، از این‌رو لازم دیدم پس از تألیف این کتاب آن را به صورت رسمی تدریس کنم تا از انتشار مذهب تشیع در مکه پیش‌گیری شود.</ref> و در برابر اشکالات و انتقاداتی که به عثمان وارد شده است از وی [[دفاع]] می‌کند. از جمله داستان ابی بن کعب را مطرح می‌کند و به توجیه کار عثمان و دفاع از او می‌پردازد.
از ابی بن کعب آراء و اقوالی در مورد الفاظ [[قرآن مجید]] به اسانید معتبر نقل می‌کنند که از [[اعتقاد]] وی به نقصان قرآن مجید حکایت دارد.
نقل این اقوال در کتاب‌های معتبر اهل سنت موجب مخدوش شدن این کتاب‌ها نیز می‌شود.
[[انکار]] معوذتین - علاوه بر ابن مسعود - به ابی بن کعب هم نسبت داده شده است، اما انتساب این موضوع به ابی از [[قاطعیت]] چندانی برخوردار نیست. ابن حجر
عسقلانی در این زمینه می‌نویسد:
{{عربی|واختلف علی أبی بن کعب یعنی فی إثبات المعوذتین}}<ref>لسان المیزان، ج۳، ص۸۱: ۲۹۳.</ref>؛
در مورد این که ابی بن کعب معوذتین را جزء [[قرآن]] می‌دانسته یا خیر [[اختلاف]] به وجود آمد.
ابی بن کعب برخوردهای شدیدی با [[عمر بن خطاب]] داشته است. [[سیوطی]] در [[الدر المنثور]] می‌نویسد:
{{عربی|إن أبی بن کعب قرأ:
«من الذین استحق علیهم الأولیان»
فقال عمر: کذبت، قال أنت أکذب.
فقال رجل. تکذب أمیرالمؤمنین؟
قال: أنا أشد تعظیما لحق أمیر المؤمنین منک، ولکن کذبته فی تصدیق کتاب الله تعالی، ولم أصدق أمیر المؤمنین فی تکذیب کتاب الله تعالی. فقال عمر: صدق}}<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۴ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده، کنز العمال، ج۲، ص۵۹۶ حدیث ۴۸۱۹.</ref>؛
ابی بن کعب [[آیه]] را چنین خواند: {{عربی|من الذین استحق علیهم الأولیان}} عمر گفت: [[دروغ]] گفتی. ابی بن کعب گفت: تو دروغگوتر هستی. مردی گفت: آیا [[امیرالمؤمنین]] را دروغگوتر می‌خوانی ابی گفت: [[تعظیم]] من بر [[حق]] امیرالمؤمنین بیشتر از توست لکن او را به جهت تصدیق کتاب [[خدای تعالی]] تکذیب می‌کنم و امیرالمؤمنین را در راستای تکذیب کتاب خدای تعالی تصدیق نمی‌کنم پس عمر گفت: ابی درست می‌گوید.
ابی بن کعب جلسه [[تعلیم]] قرآن داشت و در زمینه [[علوم قرآنی]] برای [[مردم]] [[حدیث]] نقل می‌کرد، در [[سنن]] دارمی آمده است:
{{عربی|عن سلیمان بن حنظلة قال: أتینا ابی بن کعب لنحدث إلیه، فلما قام قمنا ونحن نمشی خلفه، فرهقنا عمر فتبعه فضربه عمر بالدرة قال: فاتقاه بذراعیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین ما تصنع؟ قال: أو ما تری فتنة للمتبوع مذلة للتابع}}<ref>سن دارمی، ج۱، ص۱۴۳ حدیث ۵۲۳.</ref>؛
سلیمان بن حنظله گوید: نزد ابی بن کعب رفتیم تا حدیث بر او عرضه کنیم وقتی او برخاست ما هم برخاستیم و پشت سر او راه می‌رفتیم، عمر به سراغ ما آمد و به دنبال ابی رفت و با دره (شلاق مخصوص خود) او را زد ابی با آرنج از ضربات عمر [[پیش‌گیری]] و [[دفاع]] کرد و گفت ای امیرالمؤمنین ما چه کرده ایم؟ عمر گفت: آیا نمی‌دانی که فتنۀ متبوع پیرو موجب [[خواری]] تابع [[امام]] است.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۱۹۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[طفیل بن ابی بن کعب]] (فرزند)
* [[محمد بن ابی بن کعب]] (فرزند)
* [[دانش تفسیر قرآن]]
* [[مفسران اهل سنت]]
* [[تفسیر ابی بن کعب]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[غفور مرادی|مرادی، غفور]]، [[ابی بن کعب (مقاله)|مقاله «ابی بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
{{منابع}}
 
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
==پانویس==
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابی بن کعب]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:مفسران]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه انصار}}
[[رده:خزرج]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۳

آشنایی اجمالی

ابومنذر ابیّ بن کعب بن قیس بن عبید انصاری خزرجی نجاری مدنی. از اصحاب پیامبر (ص) و از کاتبان وحی که در قرائت، گردآوری و تعلیم قرآن و همچنین در تفسیر و فقه مقام والایی داشت. وی از تیره بنی نجار انصار[۱] بود و در بصره سکونت داشت.[۲] پیامبر (ص) ابیّ بن کعب را با کنیه ابومنذر و لقب سیدالانصار خطاب می‌‌کرد،[۳] اما خلیفه دوم او را ابوطفیل[۴] و مسلمانان وی را سیدالمسلمین می‌‌خواندند.[۵]

ابیّ در دوران جاهلیت و روزگارانی که کمتر کسی در میان عرب نوشتن می‌‌دانست، کتابت را فرا گرفته بود.[۶] به گفته نووی، ابیّ از پیامبر (ص) روایاتی را نقل کرده و احادیث منقول وی در کتب معتبر، ۱۶۴ حدیث است.[۷] راویان بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و نقل کرده‌اند که از آن میان افرادی چون ابن عباس، انس بن مالک و پسران ابیّ (محمد، طفیل و عبدالله) را می‌‌توان نام برد.[۸]

ابن سعد و الندیم، ابیّ را از جمله کسانی دانسته‌اند که در زمان عثمان به جمع‌آوری قرآن مشغول بودند.[۹] ذهبی ابیّ را از قاریان نام‌آور و کاتبان برجسته وحی به شمار آورده است.[۱۰] ابن جوزی می‌‌نویسد که او تمام قرآن را در حفظ داشت و از مفتیان زمان پیامبر (ص)بود.[۱۱] گویا ایشان اولین نویسنده‌ای بود که در مدینه به کتابت قرآن پرداخت و شاید تبحر و آشنایی وی به شیوه‌های قرائت سبب گردید تا او را «سید القرّاء» لقب دهند.[۱۲] امام صادق (ع) نیز در این باره فرمود که ما به شیوه قرائت ابیّ قرآن می‌‌خوانیم.[۱۳] بنابر حدیثی مشهور، ابیّ یکی از چهار تنی است که پیامبر (ص) فراگرفتن قرآن از آنان را توصیه کرده است.[۱۴]

ابن سعد گفته که وی در بیعت عقبه دوم به همراه هفتاد نفر از انصار حضور داشت و در تمامی جنگ‌ها از جمله بدر، اُحد و خندق همراه رسول خدا (ص) بود.[۱۵] ابن عساکر می‌‌نویسد که ابیّ به همراه خلیفه دوم در جابیه، منطقه جولان دمشق حضور داشت و صلح‌نامه مسلمانان با یهودیان بیت المقدس به دست وی نوشته شد.[۱۶]

مضمون پاره‌ای از روایات، نشانگر تشیّع و محبت خالصانه او به اهل بیت (ع) است از جمله در روایتی آمده که به دیدار اهل بیت (ع) می‌رفته و همنشینی با آنان را بر همنشینی با دیگران ترجیح می‌‌داده است.[۱۷]

درباره موضع‌گیری او در برابر خلفا نیز شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد. طبرسی بنابر روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که ابیّ از جمله اولین گروه از اصحاب پیامبر (ص) بود که با خلافت ابوبکر و کردار او مخالفت ورزید و در مجلسی به ابوبکر اعتراض کرد و گفت: حقی را که خداوند برای دیگری قرار داده، پایمال نکن و آن را به اهلش واگذار و بیش از این بر وصیّ و برگزیده پیامبر خدا (ص) ستم روا مدار. به علاوه، طبرسی خطبه‌ای مفصل از ابیّ نقل کرده که در آن، به ابوبکر اعتراض کرده و به دفاع از علی (ع) و نقل فضایل آن حضرت پرداخته است.[۱۸]

از جمله آثار مهم ابیّ، مصحف ابی بن کعب و فضائل القرآن می‌‌باشد.[۱۹]

تاریخ وفات وی با اختلاف فراوان از ۱۹ تا ۳۶ه‍ [۲۰] نقل شده که مشهورترین آن سال ۳۰ه‍ است [۲۱] .[۲۲]

ابی بن کعب

ابی بن کعب از بزرگان صحابه است، و نظرات وی در تفسیر مورد توجه و عنایت قرار می‌گیرد. ابی بن کعب نیز به سرنوشت ابن مسعود دچار گردید. وی برای خود قرآنی داشت که عثمان به هنگام جمع قرآن، آن را از او گرفت و از بین برد. از بین رفتن مصحف ابی موجب ناخشنودی و اختلاف وی با عثمان شد. از این‌رو شهریه او نیز از بیت المال قطع شد. رفتار نادرست عثمان با ابی بن کعب هم از جمله مطاعن عثمان شمرده شده و اهل سنت در کتاب‌های کلامی خود به این نکته متذکر شده‌اند. ابن حجر مکی در کتاب الصواعق المحرقة به این موضوع پرداخته است[۲۳]. ابن حجر مکی کتاب مذکور را در رد شیعه نگاشته[۲۴] و در برابر اشکالات و انتقاداتی که به عثمان وارد شده است از وی دفاع می‌کند. از جمله داستان ابی بن کعب را مطرح می‌کند و به توجیه کار عثمان و دفاع از او می‌پردازد.

از ابی بن کعب آراء و اقوالی در مورد الفاظ قرآن مجید به اسانید معتبر نقل می‌کنند که از اعتقاد وی به نقصان قرآن مجید حکایت دارد. نقل این اقوال در کتاب‌های معتبر اهل سنت موجب مخدوش شدن این کتاب‌ها نیز می‌شود.

انکار معوذتین - علاوه بر ابن مسعود - به ابی بن کعب هم نسبت داده شده است، اما انتساب این موضوع به ابی از قاطعیت چندانی برخوردار نیست. ابن حجر عسقلانی در این زمینه می‌نویسد: واختلف علی أبی بن کعب یعنی فی إثبات المعوذتین[۲۵]؛ در مورد این که ابی بن کعب معوذتین را جزء قرآن می‌دانسته یا خیر اختلاف به وجود آمد. ابی بن کعب برخوردهای شدیدی با عمر بن خطاب داشته است. سیوطی در الدر المنثور می‌نویسد: إن أبی بن کعب قرأ: «من الذین استحق علیهم الأولیان» فقال عمر: کذبت، قال أنت أکذب. فقال رجل. تکذب أمیرالمؤمنین؟ قال: أنا أشد تعظیما لحق أمیر المؤمنین منک، ولکن کذبته فی تصدیق کتاب الله تعالی، ولم أصدق أمیر المؤمنین فی تکذیب کتاب الله تعالی. فقال عمر: صدق[۲۶]؛ ابی بن کعب آیه را چنین خواند: من الذین استحق علیهم الأولیان عمر گفت: دروغ گفتی. ابی بن کعب گفت: تو دروغگوتر هستی. مردی گفت: آیا امیرالمؤمنین را دروغگوتر می‌خوانی ابی گفت: تعظیم من بر حق امیرالمؤمنین بیشتر از توست لکن او را به جهت تصدیق کتاب خدای تعالی تکذیب می‌کنم و امیرالمؤمنین را در راستای تکذیب کتاب خدای تعالی تصدیق نمی‌کنم پس عمر گفت: ابی درست می‌گوید.

ابی بن کعب جلسه تعلیم قرآن داشت و در زمینه علوم قرآنی برای مردم حدیث نقل می‌کرد، در سنن دارمی آمده است: عن سلیمان بن حنظلة قال: أتینا ابی بن کعب لنحدث إلیه، فلما قام قمنا ونحن نمشی خلفه، فرهقنا عمر فتبعه فضربه عمر بالدرة قال: فاتقاه بذراعیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین ما تصنع؟ قال: أو ما تری فتنة للمتبوع مذلة للتابع[۲۷]؛ سلیمان بن حنظله گوید: نزد ابی بن کعب رفتیم تا حدیث بر او عرضه کنیم وقتی او برخاست ما هم برخاستیم و پشت سر او راه می‌رفتیم، عمر به سراغ ما آمد و به دنبال ابی رفت و با دره (شلاق مخصوص خود) او را زد ابی با آرنج از ضربات عمر پیش‌گیری و دفاع کرد و گفت ای امیرالمؤمنین ما چه کرده ایم؟ عمر گفت: آیا نمی‌دانی که فتنۀ متبوع پیرو موجب خواری تابع امام است.[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  2. خلاصة تهذیب تهذیب الکمال ۱/۱۸۸.
  3. المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و۳۴۴.
  4. التاریخ الکبیر ۲/۴۰.
  5. المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲ و ۳۴۴.
  6. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  7. تهذیب الاسماء و اللغات ۱/۱/۱۰۹.
  8. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷.
  9. الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ الفهرست (الندیم) ۳۰.
  10. تاریخ الاسلام ۳/۱۹۲ و۱۹۳.
  11. صفة الصفوة ۱/۱۹۸.
  12. الدرجات الرفیعه ۳۲۴.
  13. الکافی ۲/۶۳۴.
  14. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.
  15. الطبقات الکبری ۳/۴۹۸.
  16. تاریخ مدینة دمشق ۷/۲۱۷ و۲۱۸.
  17. کامل بهائی ۱/۳۳۴ مجالس المؤمنین ۱/۲۳۲ و۲۳۳.
  18. الاحتجاج ۱/۹۷، ۱۰۲ و۱۵۳ ـ ۱۵۷.
  19. الفهرست (الندیم) ۳۰ و۳۹.
  20. اسد الغابه ۱/۵۰ غایة النهایه ۱/۳۱ سیر اعلام النبلاء ۱/۴۰۲.
  21. الطبقات الکبری ۳/۵۰۲ المستدرک علی الصحیحین ۳/۳۴۲.
  22. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.
  23. الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.
  24. ابن حجر مکی در مقدمه کتاب الصواعق المحرقة می‌نویسد: چون تعداد رافضه در مکۀ مکرمه رو به افزایش است و این مذهب در شهر مقدس مکه رواج پیدا کرده است، از این‌رو لازم دیدم پس از تألیف این کتاب آن را به صورت رسمی تدریس کنم تا از انتشار مذهب تشیع در مکه پیش‌گیری شود.
  25. لسان المیزان، ج۳، ص۸۱: ۲۹۳.
  26. الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۴ ذیل آیه ۱۰۷ سوره مائده، کنز العمال، ج۲، ص۵۹۶ حدیث ۴۸۱۹.
  27. سن دارمی، ج۱، ص۱۴۳ حدیث ۵۲۳.
  28. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۹۸.