دوران سی ساله خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = خلافت ابوبکر
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
در برخی [[کتب حدیث]] [[اهل‌سنت]]، از [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[روایت]] شده است: “دوران خلافت پس از من سی سال خواهد بود و پس از آن، دوران [[پادشاهی]] فرا می‌رسد”<ref>{{متن حدیث|الخلافة فی امتی ثلاثون سنة، ثم ملک بعد ذلک}} (سنن ترمذی، ج۳، ص۲۴۱، باب ما جاء فی الخلافه، حدیث ۲۲۶)؛ {{متن حدیث|خلافة النبوة ثلاثون سنة ثم یؤتی الله الملک من یشاء}} (سنن ابی‌داود، ص۷۳۲، حدیث ۴۶۴۶ و ۴۶۴۷).</ref>. [[بکریه]] و برخی علمای اهل‌سنت، این [[حدیث]] را [[دلیل]] بر [[خلافت ابوبکر]] و [[دو خلیفه]] پس از وی دانسته و آن را [[نص]] معارض با [[نصوص]] [[شیعه]] مبنی بر [[امامت بلافصل علی]]{{ع}} به شمار آورده‌اند<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۶.</ref>.
در برخی کتب حدیث [[اهل‌سنت]]، از [[پیامبر گرامی]] {{صل}} [[روایت]] شده است: “دوران خلافت پس از من سی سال خواهد بود و پس از آن، دوران [[پادشاهی]] فرا می‌رسد”<ref>{{عربی|"الخلافة فی امتی ثلاثون سنة، ثم ملک بعد ذلک"}}، سنن ترمذی، ج۳، ص۲۴۱، باب ما جاء فی الخلافه، حدیث ۲۲۶؛ {{عربی|"خلافة النبوة ثلاثون سنة ثم یؤتی الله الملک من یشاء"}} سنن ابی‌داود، ص۷۳۲، حدیث ۴۶۴۶ و ۴۶۴۷.</ref>. [[بکریه]] و برخی علمای اهل‌سنت، این [[حدیث]] را [[دلیل]] بر [[خلافت ابوبکر]] و دو خلیفه پس از وی دانسته و آن را [[نص]] معارض با [[نصوص]] [[شیعه]] مبنی بر امامت بلافصل علی {{ع}} به شمار آورده‌اند<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۶.</ref>.


وجه [[استدلال]]، این است که دوران خلافت پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} تا [[شهادت حضرت علی]]{{ع}} حدود سی سال است، بنابراین [[پیامبر]]{{صل}} خلافت در این دوران را [[تأیید]] کرده است؛ در نتیجه خلافت آنان [[مشروعیت]] دارد. بر این اساس، [[ابوبکر]]، نخستین [[خلیفه پیامبر]] و [[علی]]{{ع}} چهارمین [[خلیفه]] خواهد بود و این، با دیدگاه اهل‌سنت مطابقت دارد، نه با دیدگاه شیعه.
وجه [[استدلال]]، این است که دوران خلافت پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} تا [[شهادت حضرت علی]] {{ع}} حدود سی سال است، بنابراین [[پیامبر]] {{صل}} خلافت در این دوران را [[تأیید]] کرده است؛ در نتیجه خلافت آنان [[مشروعیت]] دارد. بر این اساس، [[ابوبکر]]، نخستین [[خلیفه پیامبر]] و [[علی]] {{ع}} چهارمین [[خلیفه]] خواهد بود و این، با دیدگاه اهل‌سنت مطابقت دارد، نه با دیدگاه شیعه.


'''نقد'''
'''نقد'''
#این حدیث، [[خبر واحد]] است و نمی‌تواند با نصوص [[متواتر]] [[امامت علی]]{{ع}} معارضه کند.
# این حدیث، خبر واحد است و نمی‌تواند با نصوص متواتر [[امامت علی]] {{ع}} معارضه کند.
#این حدیث فقط از طریق اهل‌سنت روایت شده است، و نمی‌تواند با نصوص [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} که از طریق شیعه و اهل‌سنت روایت شده، معارضه کند.
# این حدیث فقط از طریق اهل‌سنت روایت شده است، و نمی‌تواند با نصوص [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} که از طریق شیعه و اهل‌سنت روایت شده، معارضه کند.
# [[سعید بن جمهان]] که دو حدیث مزبور را از [[سفینه]]، خدمتگزار پیامبر{{صل}} [[نقل]] کرده است، از سوی برخی رجال‌شناسان اهل‌سنت قدح شده و حدیث او مورد [[اعتماد]] آنان قرار نگرفته است<ref>{{عربی|قال أبو حاتم: یکتب حدیثه و لایحتج به و قال البخاری: فی حدیثه عجائب، یروی یحیی بن سعید أنه سئل عنه فلم برضه، فقال: “باطل و غضب” و قال الساجی: “لا یتابع علی حدیثه”}}، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۰۸، ش۲۳۵۳.</ref>. مضمون این حدیث را [[احمد بن حنبل]] نیز روایت کرده است<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۵، ص۲۳۳-۲۳۴، ح۲۰۳۸۳.</ref>. در [[سند]] وی [[علی]] بن [[زید]] است که وی نیز قدح شده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۵، ص۶۸۶-۶۸۷، ش۴۸۷۸.</ref>.
# [[سعید بن جمهان]] که دو حدیث مزبور را از [[سفینه]]، خدمتگزار پیامبر {{صل}} [[نقل]] کرده است، از سوی برخی رجال‌شناسان اهل‌سنت قدح شده و حدیث او مورد [[اعتماد]] آنان قرار نگرفته است<ref>{{عربی|قال أبو حاتم: یکتب حدیثه و لایحتج به و قال البخاری: فی حدیثه عجائب، یروی یحیی بن سعید أنه سئل عنه فلم برضه، فقال: “باطل و غضب” و قال الساجی: “لا یتابع علی حدیثه”}}، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۰۸، ش۲۳۵۳.</ref>. مضمون این حدیث را [[احمد بن حنبل]] نیز روایت کرده است<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۵، ص۲۳۳-۲۳۴، ح۲۰۳۸۳.</ref>. در [[سند]] وی [[علی]] بن [[زید]] است که وی نیز قدح شده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۵، ص۶۸۶-۶۸۷، ش۴۸۷۸.</ref>.
شاید به [[دلیل]] همین ملاحظات بوده که [[بخاری]] و مسلم این [[حدیث]] را [[روایت]] نکرده، و به جای آن، حدیث [[اثناعشر]] [[خلیفه]] (خلفای [[دوازده‌گانه]]) را روایت کرده‌اند.
شاید به [[دلیل]] همین ملاحظات بوده که [[بخاری]] و مسلم این [[حدیث]] را [[روایت]] نکرده، و به جای آن، حدیث [[اثناعشر]] [[خلیفه]] (خلفای [[دوازده‌گانه]]) را روایت کرده‌اند.


===روایاتی دیگر===
=== روایاتی دیگر ===
[[روایات]] دیگری نیز به عنوان [[نصوص]] معارض با [[نصوص امامت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که عبارت‌اند از:
[[روایات]] دیگری نیز به عنوان [[نصوص]] معارض با [[نصوص امامت علی]] {{ع}} [[نقل]] شده است که عبارت‌اند از:
#از [[انس]] روایت شده که [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر]] را به [[بهشت]] و به [[خلافت]] پس از خود [[بشارت]] داده است، چنان‌که [[عمر]] را به بهشت و به خلافت پس از ابوبکر بشارت داده است.
# از [[انس]] روایت شده که [[پیامبر]] {{صل}} [[ابوبکر]] را به [[بهشت]] و به [[خلافت]] پس از خود [[بشارت]] داده است، چنان‌که [[عمر]] را به بهشت و به خلافت پس از ابوبکر بشارت داده است.
#از [[جبیر بن مطعم]] روایت شده است که زنی نزد پیامبر{{صل}} آمد و درباره مسائلی با آن [[حضرت]] گفت‌و‌گو کرد. پیامبر{{صل}} به او [[دستور]] داد تا بار دیگر نزد وی آید. [[زن]] گفت: “ای [[رسول خدا]]! اگر باز گشتم و تو را نیافتم، به چه کسی [[رجوع]] کنم؟” پیامبر{{صل}} فرمود: “اگر مرا نیافتی، نزد ابوبکر برو”.
# از [[جبیر بن مطعم]] روایت شده است که زنی نزد پیامبر {{صل}} آمد و درباره مسائلی با آن [[حضرت]] گفت‌و‌گو کرد. پیامبر {{صل}} به او [[دستور]] داد تا بار دیگر نزد وی آید. [[زن]] گفت: “ای [[رسول خدا]]! اگر باز گشتم و تو را نیافتم، به چه کسی [[رجوع]] کنم؟ ” پیامبر {{صل}} فرمود: “اگر مرا نیافتی، نزد ابوبکر برو”.
#از [[ابومالک]] اشجعی و او از ابوعریض که از اهالی [[خیبر]] بود و هر سال نزد پیامبر{{صل}} می‌آمد و آن حضرت صد بار شتر خرما به او [[عطا]] می‌کرد، نقل کرده که گفت: یک بار به پیامبر گفتم: “می‌ترسم که پس از تو این [[عطایا]] به من اعطا نشود”. پیامبر{{صل}} فرمود: “به تو اعطا خواهد شد”. به علی{{ع}} برخورد کردم و مطلب را به او گفتم. علی{{ع}} به من گفت: “نزد پیامبر باز گرد و بپرس چه کسی عطایا را به تو خواهد داد؟” من نزد پیامبر بازگشتم و از او پرسیدم: “پس از شما چه کسی این عطایا را به من می‌دهد؟” پیامبر{{صل}} فرمود: “ابوبکر”.
# از [[ابومالک]] اشجعی و او از ابوعریض که از اهالی [[خیبر]] بود و هر سال نزد پیامبر {{صل}} می‌آمد و آن حضرت صد بار شتر خرما به او [[عطا]] می‌کرد، نقل کرده که گفت: یک بار به پیامبر گفتم: “می‌ترسم که پس از تو این [[عطایا]] به من اعطا نشود”. پیامبر {{صل}} فرمود: “به تو اعطا خواهد شد”. به علی {{ع}} برخورد کردم و مطلب را به او گفتم. علی {{ع}} به من گفت: “نزد پیامبر باز گرد و بپرس چه کسی عطایا را به تو خواهد داد؟ ” من نزد پیامبر بازگشتم و از او پرسیدم: “پس از شما چه کسی این عطایا را به من می‌دهد؟ ” پیامبر {{صل}} فرمود: “ابوبکر”.
#از [[شعبی]] روایت شده است که [[بنی‌مصطلق]]، مردی را نزد پیامبر{{صل}} فرستادند تا بپرسد [[صدقات]] خود را پس از آن حضرت به چه کسی بدهند. وی نزد پیامبر{{صل}} رفت و سؤال را مطرح کرد. پیامبر{{صل}} فرمود: “صدقات را پس از من، به ابوبکر و پس از او به عمر بدهید”<ref>المغنی، ج۲۰، جزء اول، ص۱۸۹.</ref>.
# از [[شعبی]] روایت شده است که [[بنی‌مصطلق]]، مردی را نزد پیامبر {{صل}} فرستادند تا بپرسد [[صدقات]] خود را پس از آن حضرت به چه کسی بدهند. وی نزد پیامبر {{صل}} رفت و سؤال را مطرح کرد. پیامبر {{صل}} فرمود: “صدقات را پس از من، به ابوبکر و پس از او به عمر بدهید”<ref>المغنی، ج۲۰، جزء اول، ص۱۸۹.</ref>.


'''نقد'''
'''نقد'''
# [[انحراف فکری]] [[انس بن مالک]] درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} معروف است. وی از [[شهادت]] دادن به [[حدیث غدیر]] برای امیرالمؤمنین{{ع}} [[امتناع]] ورزید؛ آن‌گاه که [[حضرت علی]]{{ع}} از حاضران خواست تا به [[سخن پیامبر]]{{صل}} درباره او در [[غدیر خم]] شهادت دهند، وی [[فراموشی]] خود به واسطه سالخوردگی را بهانه قرار داد، و به [[نفرین]] امیرالمؤمنین{{ع}} به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] شد<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۲.</ref>. همچنین در جریان [[حدیث طیر مشوی]] سه بار از گشودن در به روی امیرالمؤمنین{{ع}} خودداری کرد<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۲، حدیث ۴۶۵۰ و ۴۶۵۱.</ref>. روشن است که [[روایت]] چنین فردی در مسئله‌ای که با [[امامت علی]]{{ع}} معارضه دارد اعتبار ندارد.
# [[انحراف فکری]] [[انس بن مالک]] درباره [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} معروف است. وی از [[شهادت]] دادن به [[حدیث غدیر]] برای امیرالمؤمنین {{ع}} [[امتناع]] ورزید؛ آن‌گاه که [[حضرت علی]] {{ع}} از حاضران خواست تا به [[سخن پیامبر]] {{صل}} درباره او در [[غدیر خم]] شهادت دهند، وی [[فراموشی]] خود به واسطه سالخوردگی را بهانه قرار داد، و به [[نفرین]] امیرالمؤمنین {{ع}} به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] شد<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۲.</ref>. همچنین در جریان [[حدیث طیر مشوی]] سه بار از گشودن در به روی امیرالمؤمنین {{ع}} خودداری کرد<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۲، حدیث ۴۶۵۰ و ۴۶۵۱.</ref>. روشن است که [[روایت]] چنین فردی در مسئله‌ای که با [[امامت علی]] {{ع}} معارضه دارد اعتبار ندارد.
#در خبر [[جبیر بن مطعم]]، اشاره‌ای نشده است که مقصود آن [[زن]] از نیافتن [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] آن [[حضرت]] بوده است. احتمال دارد مقصود، نیافتن آن حضرت در آن مکان و در حال [[حیات]] باشد. بنابراین، مدلول روایت، مجمل است و قابل [[احتجاج]] نیست.
# در خبر [[جبیر بن مطعم]]، اشاره‌ای نشده است که مقصود آن [[زن]] از نیافتن [[پیامبر]] {{صل}} [[وفات]] آن [[حضرت]] بوده است. احتمال دارد مقصود، نیافتن آن حضرت در آن مکان و در حال [[حیات]] باشد. بنابراین، مدلول روایت، مجمل است و قابل [[احتجاج]] نیست.
#از دو خبر دیگر به دست نمی‌آید کسی که پس از پیامبر{{صل}} ابوعریض یا [[بنی‌مصطلق]]، [[صدقات]] را به او می‌دهند، [[خلیفه]] [[شرعی]] پیامبر{{صل}} است یا نه تنها معنایی که از این دو خبر به دست می‌آید، این است که [[ابوبکر]]، عهده‌دار [[مقام خلافت]] خواهد بود و به مقتضای آن [[مقام]]، صدقات به او داده خواهد شد، و عطایایی را که پیامبر{{صل}} به عنوان [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] به افراد می‌داده است، ابوبکر به آنان خواهد داد. این خبر - بر فرض صحت - از [[اخبار غیبی]] پیامبر{{صل}} است، مانند [[اخبار]] او به [[عایشه]] که با امیرالمؤمنین{{ع}} خواهد جنگید و سگ‌های [[حوأب]] به وی پارس خواهند کرد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۵.</ref> و مانند اخبار او از [[خوارج]] و [[جنگ]] کردن آنان با [[علی]]{{ع}}<ref>البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۹۷ و ۳۰۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نظایر آنکه در [[کتاب‌های حدیث]] و [[تاریخ]] [[نقل]] شده است.
# از دو خبر دیگر به دست نمی‌آید کسی که پس از پیامبر {{صل}} ابوعریض یا [[بنی‌مصطلق]]، [[صدقات]] را به او می‌دهند، [[خلیفه]] [[شرعی]] پیامبر {{صل}} است یا نه تنها معنایی که از این دو خبر به دست می‌آید، این است که [[ابوبکر]]، عهده‌دار [[مقام خلافت]] خواهد بود و به مقتضای آن [[مقام]]، صدقات به او داده خواهد شد، و عطایایی را که پیامبر {{صل}} به عنوان [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] به افراد می‌داده است، ابوبکر به آنان خواهد داد. این خبر - بر فرض صحت - از [[اخبار غیبی]] پیامبر {{صل}} است، مانند [[اخبار]] او به [[عایشه]] که با امیرالمؤمنین {{ع}} خواهد جنگید و سگ‌های [[حوأب]] به وی پارس خواهند کرد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۵.</ref> و مانند اخبار او از [[خوارج]] و [[جنگ]] کردن آنان با [[علی]] {{ع}}<ref>البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۹۷ و ۳۰۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نظایر آنکه در [[کتاب‌های حدیث]] و [[تاریخ]] [[نقل]] شده است.
# اخبار مربوط به [[منصوص بودن]] [[خلافت ابوبکر]] با [[اخبار صحیح]] از نظر [[اهل‌سنت]]- که بر [[نفی]] [[نص]] بر [[خلافت]] او دلالت می‌کند-<ref>صحیح بخاری، بحاشیة السندی، ج۴، ص۲۴۸، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۴، کتاب المارة، باب الاستخلاف، حدیث ۱۸۲۳، و ۲۳۸۵.</ref> معارض است. اکثر [[اهل‌سنّت]]، [[اخبار]] دسته دوم را [[برگزیده]] و [[خلافت ابوبکر]] را از [[راه]] [[بیعت]] و [[اجماع]] [[اثبات]] کرده‌اند<ref>متکلمان اشعری عدم نص بر خلافت ابوبکر را مسلم دانسته و اثبات خلافت او را منحصر در بیعت دانسته‌اند. ر.ک: تمهید الاوائل، ص۴۴۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۵؛ ابکار الافکار، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. طبق این دیدگاه، اخبار دال بر [[منصوص بودن]] خلافت ابوبکر (اگر دلالت آنها تمام باشد) فاقد اعتبار است. با صرف‌نظر از این مطلب، این دو دسته [[روایات]] اهل‌سنّت بر اثر [[تعارض]] از اعتبار ساقط می‌شوند، در نتیجه، [[نصوص]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} معارض نخواهد داشت..<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۸۶-۳۹۰.</ref>
# اخبار مربوط به [[منصوص بودن]] [[خلافت ابوبکر]] با [[اخبار صحیح]] از نظر [[اهل‌سنت]]- که بر [[نفی]] [[نص]] بر [[خلافت]] او دلالت می‌کند-<ref>صحیح بخاری، بحاشیة السندی، ج۴، ص۲۴۸، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۴، کتاب المارة، باب الاستخلاف، حدیث ۱۸۲۳، و ۲۳۸۵.</ref> معارض است. اکثر [[اهل‌سنّت]]، [[اخبار]] دسته دوم را [[برگزیده]] و [[خلافت ابوبکر]] را از [[راه]] [[بیعت]] و [[اجماع]] [[اثبات]] کرده‌اند<ref>متکلمان اشعری عدم نص بر خلافت ابوبکر را مسلم دانسته و اثبات خلافت او را منحصر در بیعت دانسته‌اند. ر. ک: تمهید الاوائل، ص۴۴۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۵؛ ابکار الافکار، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. طبق این دیدگاه، اخبار دال بر [[منصوص بودن]] خلافت ابوبکر (اگر دلالت آنها تمام باشد) فاقد اعتبار است. با صرف‌نظر از این مطلب، این دو دسته [[روایات]] اهل‌سنّت بر اثر [[تعارض]] از اعتبار ساقط می‌شوند، در نتیجه، [[نصوص]] [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} معارض نخواهد داشت.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۳۸۶-۳۹۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[شبهه تعارض نصوص امامت]]
* [[آیه استخلاف]]
* [[آیه مخلفین]]
* [[حدیث اقتدا]]
* [[استخلاف ابوبکر در نماز]]
* [[گواهی اصحاب]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']]
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس}}


[[رده:دوران سی ساله خلافت]]
[[رده:خلفا]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۷

مقدمه

در برخی کتب حدیث اهل‌سنت، از پیامبر گرامی (ص) روایت شده است: “دوران خلافت پس از من سی سال خواهد بود و پس از آن، دوران پادشاهی فرا می‌رسد”[۱]. بکریه و برخی علمای اهل‌سنت، این حدیث را دلیل بر خلافت ابوبکر و دو خلیفه پس از وی دانسته و آن را نص معارض با نصوص شیعه مبنی بر امامت بلافصل علی (ع) به شمار آورده‌اند[۲].

وجه استدلال، این است که دوران خلافت پس از رحلت پیامبر (ص) تا شهادت حضرت علی (ع) حدود سی سال است، بنابراین پیامبر (ص) خلافت در این دوران را تأیید کرده است؛ در نتیجه خلافت آنان مشروعیت دارد. بر این اساس، ابوبکر، نخستین خلیفه پیامبر و علی (ع) چهارمین خلیفه خواهد بود و این، با دیدگاه اهل‌سنت مطابقت دارد، نه با دیدگاه شیعه.

نقد

  1. این حدیث، خبر واحد است و نمی‌تواند با نصوص متواتر امامت علی (ع) معارضه کند.
  2. این حدیث فقط از طریق اهل‌سنت روایت شده است، و نمی‌تواند با نصوص امامت امیرالمؤمنین (ع) که از طریق شیعه و اهل‌سنت روایت شده، معارضه کند.
  3. سعید بن جمهان که دو حدیث مزبور را از سفینه، خدمتگزار پیامبر (ص) نقل کرده است، از سوی برخی رجال‌شناسان اهل‌سنت قدح شده و حدیث او مورد اعتماد آنان قرار نگرفته است[۳]. مضمون این حدیث را احمد بن حنبل نیز روایت کرده است[۴]. در سند وی علی بن زید است که وی نیز قدح شده است[۵].

شاید به دلیل همین ملاحظات بوده که بخاری و مسلم این حدیث را روایت نکرده، و به جای آن، حدیث اثناعشر خلیفه (خلفای دوازده‌گانه) را روایت کرده‌اند.

روایاتی دیگر

روایات دیگری نیز به عنوان نصوص معارض با نصوص امامت علی (ع) نقل شده است که عبارت‌اند از:

  1. از انس روایت شده که پیامبر (ص) ابوبکر را به بهشت و به خلافت پس از خود بشارت داده است، چنان‌که عمر را به بهشت و به خلافت پس از ابوبکر بشارت داده است.
  2. از جبیر بن مطعم روایت شده است که زنی نزد پیامبر (ص) آمد و درباره مسائلی با آن حضرت گفت‌و‌گو کرد. پیامبر (ص) به او دستور داد تا بار دیگر نزد وی آید. زن گفت: “ای رسول خدا! اگر باز گشتم و تو را نیافتم، به چه کسی رجوع کنم؟ ” پیامبر (ص) فرمود: “اگر مرا نیافتی، نزد ابوبکر برو”.
  3. از ابومالک اشجعی و او از ابوعریض که از اهالی خیبر بود و هر سال نزد پیامبر (ص) می‌آمد و آن حضرت صد بار شتر خرما به او عطا می‌کرد، نقل کرده که گفت: یک بار به پیامبر گفتم: “می‌ترسم که پس از تو این عطایا به من اعطا نشود”. پیامبر (ص) فرمود: “به تو اعطا خواهد شد”. به علی (ع) برخورد کردم و مطلب را به او گفتم. علی (ع) به من گفت: “نزد پیامبر باز گرد و بپرس چه کسی عطایا را به تو خواهد داد؟ ” من نزد پیامبر بازگشتم و از او پرسیدم: “پس از شما چه کسی این عطایا را به من می‌دهد؟ ” پیامبر (ص) فرمود: “ابوبکر”.
  4. از شعبی روایت شده است که بنی‌مصطلق، مردی را نزد پیامبر (ص) فرستادند تا بپرسد صدقات خود را پس از آن حضرت به چه کسی بدهند. وی نزد پیامبر (ص) رفت و سؤال را مطرح کرد. پیامبر (ص) فرمود: “صدقات را پس از من، به ابوبکر و پس از او به عمر بدهید”[۶].

نقد

  1. انحراف فکری انس بن مالک درباره امیرالمؤمنین (ع) معروف است. وی از شهادت دادن به حدیث غدیر برای امیرالمؤمنین (ع) امتناع ورزید؛ آن‌گاه که حضرت علی (ع) از حاضران خواست تا به سخن پیامبر (ص) درباره او در غدیر خم شهادت دهند، وی فراموشی خود به واسطه سالخوردگی را بهانه قرار داد، و به نفرین امیرالمؤمنین (ع) به بیماری برص مبتلا شد[۷]. همچنین در جریان حدیث طیر مشوی سه بار از گشودن در به روی امیرالمؤمنین (ع) خودداری کرد[۸]. روشن است که روایت چنین فردی در مسئله‌ای که با امامت علی (ع) معارضه دارد اعتبار ندارد.
  2. در خبر جبیر بن مطعم، اشاره‌ای نشده است که مقصود آن زن از نیافتن پیامبر (ص) وفات آن حضرت بوده است. احتمال دارد مقصود، نیافتن آن حضرت در آن مکان و در حال حیات باشد. بنابراین، مدلول روایت، مجمل است و قابل احتجاج نیست.
  3. از دو خبر دیگر به دست نمی‌آید کسی که پس از پیامبر (ص) ابوعریض یا بنی‌مصطلق، صدقات را به او می‌دهند، خلیفه شرعی پیامبر (ص) است یا نه تنها معنایی که از این دو خبر به دست می‌آید، این است که ابوبکر، عهده‌دار مقام خلافت خواهد بود و به مقتضای آن مقام، صدقات به او داده خواهد شد، و عطایایی را که پیامبر (ص) به عنوان رهبر جامعه اسلامی به افراد می‌داده است، ابوبکر به آنان خواهد داد. این خبر - بر فرض صحت - از اخبار غیبی پیامبر (ص) است، مانند اخبار او به عایشه که با امیرالمؤمنین (ع) خواهد جنگید و سگ‌های حوأب به وی پارس خواهند کرد[۹] و مانند اخبار او از خوارج و جنگ کردن آنان با علی (ع)[۱۰] و نظایر آنکه در کتاب‌های حدیث و تاریخ نقل شده است.
  4. اخبار مربوط به منصوص بودن خلافت ابوبکر با اخبار صحیح از نظر اهل‌سنت- که بر نفی نص بر خلافت او دلالت می‌کند-[۱۱] معارض است. اکثر اهل‌سنّت، اخبار دسته دوم را برگزیده و خلافت ابوبکر را از راه بیعت و اجماع اثبات کرده‌اند[۱۲]. طبق این دیدگاه، اخبار دال بر منصوص بودن خلافت ابوبکر (اگر دلالت آنها تمام باشد) فاقد اعتبار است. با صرف‌نظر از این مطلب، این دو دسته روایات اهل‌سنّت بر اثر تعارض از اعتبار ساقط می‌شوند، در نتیجه، نصوص امامت امیرالمؤمنین (ع) معارض نخواهد داشت.[۱۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. "الخلافة فی امتی ثلاثون سنة، ثم ملک بعد ذلک"، سنن ترمذی، ج۳، ص۲۴۱، باب ما جاء فی الخلافه، حدیث ۲۲۶؛ "خلافة النبوة ثلاثون سنة ثم یؤتی الله الملک من یشاء" سنن ابی‌داود، ص۷۳۲، حدیث ۴۶۴۶ و ۴۶۴۷.
  2. المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۶.
  3. قال أبو حاتم: یکتب حدیثه و لایحتج به و قال البخاری: فی حدیثه عجائب، یروی یحیی بن سعید أنه سئل عنه فلم برضه، فقال: “باطل و غضب” و قال الساجی: “لا یتابع علی حدیثه”، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۰۸، ش۲۳۵۳.
  4. مسند احمد بن حنبل، ج۱۵، ص۲۳۳-۲۳۴، ح۲۰۳۸۳.
  5. تهذیب التهذیب، ج۵، ص۶۸۶-۶۸۷، ش۴۸۷۸.
  6. المغنی، ج۲۰، جزء اول، ص۱۸۹.
  7. الغدیر، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۲.
  8. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۲، حدیث ۴۶۵۰ و ۴۶۵۱.
  9. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۵.
  10. البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۹۷ و ۳۰۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۶۷.
  11. صحیح بخاری، بحاشیة السندی، ج۴، ص۲۴۸، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۴، کتاب المارة، باب الاستخلاف، حدیث ۱۸۲۳، و ۲۳۸۵.
  12. متکلمان اشعری عدم نص بر خلافت ابوبکر را مسلم دانسته و اثبات خلافت او را منحصر در بیعت دانسته‌اند. ر. ک: تمهید الاوائل، ص۴۴۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۵؛ ابکار الافکار، ج۳، ص۴۵۷.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۸۶-۳۹۰.