سعید بن زید عدوی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'شان نزول' به 'شأن نزول')
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = سعید بن زید عدوی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = [[سعید بن زید عدوی]]
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[سعید بن زید عدوی]]''' است. "'''[[سعید بن زید عدوی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[سعید بن زید عدوی در قرآن]] - [[سعید بن زید عدوی در تاریخ اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سعید بن زید عدوی در قرآن]] | [[سعید بن زید عدوی در تاریخ اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[ابوالاعور]]،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹؛ المستدرک، ج۳، ص۴۳۸.</ref> [[سعید بن زید بن عمرو بن نُفَیل]] از تیره [[بنی‌عدی بن کعب]] از [[قریش]] است؛<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۸۹-۲۹۰؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۶.</ref> گویا بر اثر آسیبی که در [[سال ۱۲ هجری]] در [[نبرد]] [[یرموک]] با بیزانس به چشمش خورد، به ابوالاعور معروف شد.<ref> الفتوح، ج۱، ص۲۰۶.</ref> پدرش [[زید بن عمرو]] پسر عموی [[عمر بن خطاب]] بود و [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] با [[پرهیز]] از [[بت‌پرستی]] و [[زنده به گور کردن دختران]]، در پی [[دین حنیف]] [[ابراهیم]]{{ع}} برآمد و به [[نقلی]] فرزندش سعید را با نوید به [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[پذیرش]] [[آیین]] وی سفارش کرد.<ref> انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> ([[زید بن عمرو بن نفیل]]) مادرش [[فاطمه]] دختر بعجَه از [[قبیله خزاعه]] بود.<ref> تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۷.</ref> رَملَه دختر [[سعید بن زید]] [[همسر]] [[حسن بن حسن بن علی]] معروف به [[حسن مُثَنّا]] بود و از او [[فرزندی]] به نام [[محمد]] داشت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۲۴۵، ۳۸۵.</ref> از [[زندگی]] پیش از اسلام سعید اطلاع چندانی در دست نیست.
[[ابوالاعور]]،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹؛ المستدرک، ج۳، ص۴۳۸.</ref> [[سعید بن زید بن عمرو بن نُفَیل]] از تیره [[بنی‌عدی بن کعب]] از [[قریش]] است؛<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۸۹-۲۹۰؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۶.</ref> گویا بر اثر آسیبی که در [[سال ۱۲ هجری]] در [[نبرد]] [[یرموک]] با بیزانس به چشمش خورد، به ابوالاعور معروف شد.<ref> الفتوح، ج۱، ص۲۰۶.</ref> پدرش [[زید بن عمرو]] پسر عموی [[عمر بن خطاب]] بود و [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] با [[پرهیز]] از [[بت‌پرستی]] و [[زنده به گور کردن دختران]]، در پی [[دین حنیف]] [[ابراهیم]] {{ع}} برآمد و به [[نقلی]] فرزندش سعید را با نوید به [[بعثت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[پذیرش]] [[آیین]] وی سفارش کرد.<ref> انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> ([[زید بن عمرو بن نفیل]]) مادرش [[فاطمه]] دختر بعجَه از [[قبیله خزاعه]] بود.<ref> تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۷.</ref> رَملَه دختر [[سعید بن زید]] [[همسر]] [[حسن بن حسن بن علی]] معروف به [[حسن مُثَنّا]] بود و از او [[فرزندی]] به نام [[محمد]] داشت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۲۴۵، ۳۸۵.</ref> از [[زندگی]] پیش از اسلام سعید اطلاع چندانی در دست نیست.


سعید بن زید در [[سال سوم بعثت]]، هنگامی که [[مسلمانان]] در [[خانه ارقم]] گرد هم می‌آمدند، همراه همسرش فاطمه، [[خواهر]] عمر بن خطاب [[مسلمان]] شد،<ref> انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹-۴۷۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷.</ref> از این رو وی را "قدیم الاسلام" خوانده‌اند.<ref> الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰.</ref> بنابر گزارش نوه‌اش [[عبدالملک بن زید]]، که [[وفات]] او را در سال ۵۰ یا ۵۱ [[هجری]] و در ۷۰ و چند سالگی دانسته،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۲؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۱۳.</ref> هنگام [[بعثت پیامبر]]، ۹ ساله و هنگام گردهمایی مسلمانان در خانه ارقم، ۱۲ ساله بوده است. در این صورت [[اسلام آوردن]] او و همسرش در آن هنگام نمی‌تواند درست باشد، مگر آنکه [[ازدواج]] سعید و مسلمان شدن همسرش چند سال پس از اسلام خودش روی داده باشد، یا آنکه هر دو در سال‌های بعد [[مسلمان]] شده باشند.
سعید بن زید در [[سال سوم بعثت]]، هنگامی که [[مسلمانان]] در [[خانه ارقم]] گرد هم می‌آمدند، همراه همسرش فاطمه، [[خواهر]] عمر بن خطاب [[مسلمان]] شد،<ref> انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹-۴۷۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷.</ref> از این رو وی را "قدیم الاسلام" خوانده‌اند.<ref> الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰.</ref> بنابر گزارش نوه‌اش [[عبدالملک بن زید]]، که [[وفات]] او را در سال ۵۰ یا ۵۱ [[هجری]] و در ۷۰ و چند سالگی دانسته،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۲؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۱۳.</ref> هنگام [[بعثت پیامبر]]، ۹ ساله و هنگام گردهمایی مسلمانان در خانه ارقم، ۱۲ ساله بوده است. در این صورت [[اسلام آوردن]] او و همسرش در آن هنگام نمی‌تواند درست باشد، مگر آنکه [[ازدواج]] سعید و مسلمان شدن همسرش چند سال پس از اسلام خودش روی داده باشد، یا آنکه هر دو در سال‌های بعد [[مسلمان]] شده باشند.
خط ۱۶: خط ۱۵:
بنابر گزارشی سعید در سال‌های ۷ تا ۱۰ بعثت که دوره [[محاصره شعب ابی‌طالب]] نام گرفته، به [[شعب]] رفته و کنار دیگر [[مسلمانان]] [[نماز]] گزارده است.<ref> الکامل، ج۲، ص۶۰.</ref> سعید چند سال بعد، همراه همسرش به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد و در [[خانه]] [[رفاعة بن عبدالمنذر اَوسی]] در [[قُبا]] سکونت یافت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۰۰؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷۷.</ref> در راستای [[حمایت]] از [[مهاجران]]، [[پیامبر]] میان وی و [[رافع بن مالک]] از [[طایفه]] [[خزرجی بنی‌زُرَیق]]،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۲؛ المحبر، ص۷۴.</ref> یکی از ۱۲ [[نماینده]] پیامبر در مدینه <ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۳.</ref> یا [[اُبی بن کعب]] از طایفه خزرجی [[بنی‌نجّار]] <ref> اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۵؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۲۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref> [[عقد اخوت]] بست. سعید در [[سال دوم هجری]] همراه [[طلحة بن عبیدالله]] به [[شام]] رفت تا بازگشت [[کاروان تجاری قریش]] را به پیامبر خبر دهد، از این رو در [[نبرد]] [[بدر]] حضور نداشت؛ ولی به سبب انجام این [[مأموریت]] در شمار بدری‌ها قرار گرفت <ref>الآحاد والمثانی، ج۱، ص۱۷۷؛ عمدة القاری، ج۱۷، ص۱۰۳.</ref> و پیامبر برای او سهمی از [[بیت‌المال]] در نظر گرفت و وی را مشمول [[اجر]] و [[ثواب]] [[جنگ]] دانست.<ref> المغازی، ج۱، ص۱۹-۲۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۶۲؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۵.</ref>
بنابر گزارشی سعید در سال‌های ۷ تا ۱۰ بعثت که دوره [[محاصره شعب ابی‌طالب]] نام گرفته، به [[شعب]] رفته و کنار دیگر [[مسلمانان]] [[نماز]] گزارده است.<ref> الکامل، ج۲، ص۶۰.</ref> سعید چند سال بعد، همراه همسرش به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد و در [[خانه]] [[رفاعة بن عبدالمنذر اَوسی]] در [[قُبا]] سکونت یافت.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۰۰؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷۷.</ref> در راستای [[حمایت]] از [[مهاجران]]، [[پیامبر]] میان وی و [[رافع بن مالک]] از [[طایفه]] [[خزرجی بنی‌زُرَیق]]،<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۲؛ المحبر، ص۷۴.</ref> یکی از ۱۲ [[نماینده]] پیامبر در مدینه <ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۳.</ref> یا [[اُبی بن کعب]] از طایفه خزرجی [[بنی‌نجّار]] <ref> اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۵؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۲۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.</ref> [[عقد اخوت]] بست. سعید در [[سال دوم هجری]] همراه [[طلحة بن عبیدالله]] به [[شام]] رفت تا بازگشت [[کاروان تجاری قریش]] را به پیامبر خبر دهد، از این رو در [[نبرد]] [[بدر]] حضور نداشت؛ ولی به سبب انجام این [[مأموریت]] در شمار بدری‌ها قرار گرفت <ref>الآحاد والمثانی، ج۱، ص۱۷۷؛ عمدة القاری، ج۱۷، ص۱۰۳.</ref> و پیامبر برای او سهمی از [[بیت‌المال]] در نظر گرفت و وی را مشمول [[اجر]] و [[ثواب]] [[جنگ]] دانست.<ref> المغازی، ج۱، ص۱۹-۲۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۶۲؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۵.</ref>


سعید در تمام [[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}} شرکت کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۳؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۵؛ المنتظم، ج۵، ص۲۴۷.</ref> او پس از [[نبرد]] [[بنی‌قریظه]] در [[سال پنجم هجری]] برای فروش بردگان و خرید اسب و [[اسلحه]] به نجد رفت.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۲۶.</ref> از او به عنوان [[فرمانده]] سریه عرنیین <ref>عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۵.</ref> و فرمانده سواره [[نظام]] سریه غابَه نیز یاد شده است<ref>المغازی، ج۲، ص۵۴۷.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.
سعید در تمام [[جنگ‌های پیامبر]] {{صل}} شرکت کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۳؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۵؛ المنتظم، ج۵، ص۲۴۷.</ref> او پس از [[نبرد]] [[بنی‌قریظه]] در [[سال پنجم هجری]] برای فروش بردگان و خرید اسب و [[اسلحه]] به نجد رفت.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۲۶.</ref> از او به عنوان [[فرمانده]] سریه عرنیین <ref>عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۵.</ref> و فرمانده [[سواره‌نظام]] سریه غابَه نیز یاد شده است<ref>المغازی، ج۲، ص۵۴۷.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.


==عملکرد [[سعید]] در دوره [[خلفا]]==
== عملکرد [[سعید]] در دوره [[خلفا]] ==
سعید در [[زمان]] [[خلافت عمر]] در [[جبهه]] بیزانسی [[فتوحات]] از جمله [[جنگ یرموک]] و محاصره [[دمشق]] و [[فتح]] آن <ref>تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۲؛ الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۳۷.</ref> شرکت داشت. [[ابوعبیده جراح]]، فرمانده ارشد [[شام]]، هنگامی که [[مأمور]] فتح [[بیت المقدس]] شد، سعید را متولی امور شام کرد.<ref>الفتوح، ج۱، ص۲۲۲؛ تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۲.</ref> سعید مورد [[اعتماد]] [[عمر]] بود و وی قصد داشت سعید را جزء اعضای ۶ نفره شورای [[انتخاب خلیفه]] قرار دهد؛ اما به سبب [[خویشاوندی]] خود با سعید، از این کار منصرف شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۴۵.</ref> سعید حدود ۱۰ سال بعد در جلسه‌ای که [[عثمان]]، [[خلیفه سوم]] برای [[مشورت]] درباره فتح افریقا تشکیل داده بود، با استناد به نظر [[خلیفه دوم]]، با فتح افریقا [[مخالفت]] و جلسه را ترک کرد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۳۵۸.</ref> عثمان در [[سال ۳۵ هجری]] سعید را از سوی خود به [[حج]] فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۹۷.</ref> سعید در یکی از سخنرانی‌های عثمان، [[اعتراض]] خود را به عملکرد او ابراز کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵۹.</ref> با این حال او یکی از اعضای هیئتی بود که [[خلیفه]] آن را به [[ریاست]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و برای [[گفت‌وگو]] با [[شورشیان]] معترض به عثمان و مستقر در منطقه ذوخُشُب در یک منزلی [[مدینه]] <ref> وفاءالوفاء، ج۴، ص۶۸.</ref> تشکیل داد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۶۰؛ الکامل، ج۳، ص۱۶۲.</ref> [[سعید بن زید]] در محاصره [[خانه]] عثمان و [[مرگ]] وی بی‌طرف ماند <ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۷۳.</ref> و پس از [[قتل عثمان]] با علی بن ابی‌طالب{{ع}} [[بیعت]] کرد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۲.</ref> از کارهای وی در [[زمان]] [[حکومت]] [[علی]]{{ع}} اطلاعی در دست نیست.
سعید در [[زمان]] [[خلافت عمر]] در [[جبهه]] بیزانسی [[فتوحات]] از جمله [[جنگ یرموک]] و محاصره [[دمشق]] و [[فتح]] آن <ref>تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۲؛ الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۳۷.</ref> شرکت داشت. [[ابوعبیده جراح]]، فرمانده ارشد [[شام]]، هنگامی که [[مأمور]] فتح [[بیت المقدس]] شد، سعید را متولی امور شام کرد.<ref>الفتوح، ج۱، ص۲۲۲؛ تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۲.</ref> سعید مورد [[اعتماد]] [[عمر]] بود و وی قصد داشت سعید را جزء اعضای ۶ نفره شورای [[انتخاب خلیفه]] قرار دهد؛ اما به سبب [[خویشاوندی]] خود با سعید، از این کار منصرف شد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۴۵.</ref> سعید حدود ۱۰ سال بعد در جلسه‌ای که [[عثمان]]، [[خلیفه سوم]] برای [[مشورت]] درباره فتح افریقا تشکیل داده بود، با استناد به نظر [[خلیفه دوم]]، با فتح افریقا [[مخالفت]] و جلسه را ترک کرد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۳۵۸.</ref> عثمان در [[سال ۳۵ هجری]] سعید را از سوی خود به [[حج]] فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۹۷.</ref> سعید در یکی از سخنرانی‌های عثمان، [[اعتراض]] خود را به عملکرد او ابراز کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵۹.</ref> با این حال او یکی از اعضای هیئتی بود که [[خلیفه]] آن را به [[ریاست]] [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و برای [[گفت‌وگو]] با [[شورشیان]] معترض به عثمان و مستقر در منطقه ذوخُشُب در یک منزلی [[مدینه]] <ref> وفاءالوفاء، ج۴، ص۶۸.</ref> تشکیل داد.<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۶۰؛ الکامل، ج۳، ص۱۶۲.</ref> [[سعید بن زید]] در محاصره [[خانه]] عثمان و [[مرگ]] وی بی‌طرف ماند <ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۷۳.</ref> و پس از [[قتل عثمان]] با علی بن ابی‌طالب {{ع}} [[بیعت]] کرد.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۲.</ref> از کارهای وی در [[زمان]] [[حکومت]] [[علی]] {{ع}} اطلاعی در دست نیست.


[[سعید]] با [[امویان]] و سیاست‌های آنان همسویی نداشت. وی در دوره [[معاویه]] در برابر [[مغیرة بن شعبه]]، [[والی]] [[اموی]] [[کوفه]] که از علی{{ع}} [[بدگویی]] می‌کرد، به [[روایت]] عشره مبشّره استناد کرد و علی{{ع}} را [[اهل بهشت]] دانست؛<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۲، ۴۷۰؛ البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۵۶.</ref> همچنین در [[تأیید]] علی{{ع}} گفته بود که هرگاه ۴ تن از [[یاران پیامبر]]{{صل}} برای [[مصلحت]] [[مردم]] گرد هم آمدند علی{{ع}} یکی از آنها بود.<ref> تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۷؛ الکامل، ج۳، ص۲۲۱.</ref> او از [[فرمان]] [[مغیره]] به [[لعن]] [[امیرمؤمنان]] در [[مساجد]] کوفه [[خشمگین]] بود و به [[نشانه]] [[اعتراض]] آن جلسه را ترک کرد.<ref> شرح الاخبار، ج۲، ص۵۹۵.</ref>
[[سعید]] با [[امویان]] و سیاست‌های آنان همسویی نداشت. وی در دوره [[معاویه]] در برابر [[مغیرة بن شعبه]]، [[والی]] [[اموی]] [[کوفه]] که از علی {{ع}} [[بدگویی]] می‌کرد، به [[روایت]] عشره مبشّره استناد کرد و علی {{ع}} را [[اهل بهشت]] دانست؛<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۲، ۴۷۰؛ البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۵۶.</ref> همچنین در [[تأیید]] علی {{ع}} گفته بود که هرگاه ۴ تن از [[یاران پیامبر]] {{صل}} برای [[مصلحت]] [[مردم]] گرد هم آمدند علی {{ع}} یکی از آنها بود.<ref> تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۷؛ الکامل، ج۳، ص۲۲۱.</ref> او از [[فرمان]] [[مغیره]] به [[لعن]] [[امیرمؤمنان]] در [[مساجد]] کوفه [[خشمگین]] بود و به [[نشانه]] [[اعتراض]] آن جلسه را ترک کرد.<ref> شرح الاخبار، ج۲، ص۵۹۵.</ref>


بنا برگزارشی، برخی [[همسران پیامبر]]{{صل}} چون [[زینب]] و [[میمونه]] [[وصیت]] کرده بودند که به جای والی اموی [[مدینه]]، [[سعید بن زید]] بر جنازه آنان [[نماز]] بگزارد.<ref>المعرفة والتاریخ، ج۱، ص۲۱۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۸۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۴۴.</ref> در ادامه فشارهای اموی بر سعید بن زید در دوره معاویه، در پی ادعا و شکایت زنی، یکی از زمین‌های سعید را از او گرفتند. سعید با [[نقل]] [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} درباره پیامد [[اخروی]] [[تصرف]] غصبی [[زمین]]، منکر ادعای وی شد؛ ولی از [[حق]] خود گذشت. گفته شده در پی دعای سعید، آن [[زن]] در چاهی افتاد و مُرد، از این رو برخی وی را [[مستجاب الدعوه]] خواندند.<ref> المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۸-۶۱۹؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۶.</ref> [[مروان بن حکم]] [[اعتقاد]] داشت با [[بیعت]] سعید بر ولایتعهدی [[یزید]]، دیگر [[بزرگان مدینه]] هم بیعت خواهند کرد؛<ref>التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۰.</ref> ولی این گزارش با توجه به [[وفات]] وی در سال ۵۰ یا اندکی پس از آن پذیرفتنی نیست.
بنا برگزارشی، برخی [[همسران پیامبر]] {{صل}} چون [[زینب]] و [[میمونه]] [[وصیت]] کرده بودند که به جای والی اموی [[مدینه]]، [[سعید بن زید]] بر جنازه آنان [[نماز]] بگزارد.<ref>المعرفة والتاریخ، ج۱، ص۲۱۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۸۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۴۴.</ref> در ادامه فشارهای اموی بر سعید بن زید در دوره معاویه، در پی ادعا و شکایت زنی، یکی از زمین‌های سعید را از او گرفتند. سعید با [[نقل]] [[حدیثی]] از [[پیامبر]] {{صل}} درباره پیامد [[اخروی]] [[تصرف]] غصبی [[زمین]]، منکر ادعای وی شد؛ ولی از [[حق]] خود گذشت. گفته شده در پی دعای سعید، آن [[زن]] در چاهی افتاد و مُرد، از این رو برخی وی را [[مستجاب الدعوه]] خواندند.<ref> المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۸-۶۱۹؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۶.</ref> [[مروان بن حکم]] [[اعتقاد]] داشت با [[بیعت]] سعید بر ولایتعهدی [[یزید]]، دیگر [[بزرگان مدینه]] هم بیعت خواهند کرد؛<ref>التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۰.</ref> ولی این گزارش با توجه به [[وفات]] وی در سال ۵۰ یا اندکی پس از آن پذیرفتنی نیست.


سعید در مدینه از [[دنیا]] رفت و به [[خاک]] سپرده شد و [[عبداللّه بن عمر]] و [[سعد بن ابی وقاص]] در [[مراسم]] [[خاکسپاری]] او حضور داشتند؛<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴.</ref> ولی بنا بر گزارش جانبدارانه دیگری وی در [[کوفه]] از [[دنیا]] رفت و [[مغیرة بن شعبه]]، [[والی]] [[معاویه]] بر او [[نماز]] گزارد.<ref>نک: انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴.</ref> [[سعید بن زید]] در روایتی ضمن برشمردن ۱۰ تن از [[یاران]] بهشتی [[پیامبر]]، خود و خلفای نخستین را نیز در شمار آنان معرفی کرده است؛<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ المستدرک، ج۳، ص۴۳۷.</ref> ولی این [[حدیث]] در [[صحیح بخاری]] و مسلم نیامده و خلفای نخستین برای [[اثبات]] [[منزلت]] خویش، به آن استناد نکرده‌اند. برخی نیز آن را از [[روایات]] ساختگی سعید بن زید دانسته‌اند که پس از [[صلح امام حسن]]{{ع}} با معاویه برای نخستین بار مطرح شده است و علت [[جعل]] آن را [[رهایی]] سعید بن زید از فشار و [[شکنجه]] معاویه دانسته‌اند.<ref>الغدیر، ج۱۰، ص۱۲۳.</ref> چه بسا در دوره معاویه و پس از [[وفات]] [[سعید]]، این [[روایت]] را بدو نسبت داده باشند.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.
سعید در مدینه از [[دنیا]] رفت و به [[خاک]] سپرده شد و [[عبداللّه بن عمر]] و [[سعد بن ابی وقاص]] در [[مراسم]] [[خاکسپاری]] او حضور داشتند؛<ref> الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴.</ref> ولی بنا بر گزارش جانبدارانه دیگری وی در [[کوفه]] از [[دنیا]] رفت و [[مغیرة بن شعبه]]، [[والی]] [[معاویه]] بر او [[نماز]] گزارد.<ref>نک: انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴.</ref> [[سعید بن زید]] در روایتی ضمن برشمردن ۱۰ تن از [[یاران]] بهشتی [[پیامبر]]، خود و خلفای نخستین را نیز در شمار آنان معرفی کرده است؛<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ المستدرک، ج۳، ص۴۳۷.</ref> ولی این [[حدیث]] در [[صحیح بخاری]] و مسلم نیامده و خلفای نخستین برای [[اثبات]] [[منزلت]] خویش، به آن استناد نکرده‌اند. برخی نیز آن را از [[روایات]] ساختگی سعید بن زید دانسته‌اند که پس از [[صلح امام حسن]] {{ع}} با معاویه برای نخستین بار مطرح شده است و علت [[جعل]] آن را [[رهایی]] سعید بن زید از فشار و [[شکنجه]] معاویه دانسته‌اند.<ref>الغدیر، ج۱۰، ص۱۲۳.</ref> چه بسا در دوره معاویه و پس از [[وفات]] [[سعید]]، این [[روایت]] را بدو نسبت داده باشند.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.


==سعید در [[شأن نزول]]==
== سعید در [[شأن نزول]] ==
در [[آیات]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.</ref> به کسانی که از [[پرستش طاغوت]] [[کناره‌گیری]] کردند و به سوی [[خدا]] بازگشتند و کسانی که برای دستیابی به [[حقیقت]] به سخنان گوش می‌سپارند و از بهترینِ آن [[پیروی]] می‌کنند [[بشارت]] داده شده و آنان را راه‌یافته و [[خردمند]] دانسته است. [[سیاق آیات]] نیز گویای [[بشارت‌ها]] و انذارهای عمومی [[قرآن]] در برابر [[جامعه]] [[مشرک]] [[مکه]] است و به فرد یا گروه مشخصی از [[مؤمنان]] اختصاص ندارد؛<ref> التفسیر الحدیث، ج۴، ص۳۱۱.</ref> ولی بنابر روایتی پس از [[اسلام]] [[ابوبکر]]، گروهی از [[جوانان]] و [[نوجوانان]]، از جمله سعید بن زید نزد ابوبکر آمده و هنگامی که دریافتند، ابوبکر [[مسلمان]] شده است، آنان نیز اسلام آوردند و به این سبب آیات یاد شده نازل شدند.<ref>اسباب النزول، ص۳۸۳؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>
در [[آیات]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.</ref> به کسانی که از [[پرستش طاغوت]] [[کناره‌گیری]] کردند و به سوی [[خدا]] بازگشتند و کسانی که برای دستیابی به [[حقیقت]] به سخنان گوش می‌سپارند و از بهترینِ آن [[پیروی]] می‌کنند [[بشارت]] داده شده و آنان را راه‌یافته و [[خردمند]] دانسته است. [[سیاق آیات]] نیز گویای [[بشارت‌ها]] و انذارهای عمومی [[قرآن]] در برابر [[جامعه]] [[مشرک]] [[مکه]] است و به فرد یا گروه مشخصی از [[مؤمنان]] اختصاص ندارد؛<ref> التفسیر الحدیث، ج۴، ص۳۱۱.</ref> ولی بنابر روایتی پس از [[اسلام]] [[ابوبکر]]، گروهی از [[جوانان]] و [[نوجوانان]]، از جمله سعید بن زید نزد ابوبکر آمده و هنگامی که دریافتند، ابوبکر [[مسلمان]] شده است، آنان نیز اسلام آوردند و به این سبب آیات یاد شده نازل شدند.<ref>اسباب النزول، ص۳۸۳؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۲۴۴.</ref>


در منابع [[تفسیری]] این گزارش از دو [[راوی]] [[نقل]] شده است. به نظر می‌رسد [[واحدی]] در قرن ۵ [[هجری]] نخستین مفسری باشد که این [[روایت]] را به نقل از [[عطاء بن ابی‌رباح]] از [[ابن‌عباس]] در کتاب خود آورده است.<ref> اسباب النزول، ص۳۸۳.</ref> پس از او [[بغوی]] <ref>تفسیر بغوی، ج۴، ص۸۳.</ref> در قرن ۶ و مظهری <ref> تفسیر المظهری، ج۸، ص۲۰۴.</ref> در قرن ۱۳ و [[ابن‌عاشور]]<ref>التحریر و التنویر، ج۲۴، ص۵۳.</ref> در قرن ۱۴ این روایت را نقل کرده‌اند. نقل دیگر این گزارش از [[ابن‌اسحاق]] است که برای نخستین بار [[ابن‌عطیه اندلسی]]<ref> المحررالوجیز، ج۴، ص۵۲۵.</ref> در قرن ۶، سپس [[ابوحیان اندلسی]]<ref>البحر المحیط، ج۹، ص۱۹۲.</ref> در قرن ۸ و پس از آن دو [[ثعالبی]] <ref>تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۸۵.</ref> در قرن ۹ آن را نقل کرده‌اند. این گزارش در منابع [[تفسیری]] متقدم نیامده و در [[منابع تاریخی]] نیز بی‌سابقه است و [[سعید بن زید]] از کسانی شمرده نشده که بر اثر [[اسلام]] [[ابوبکر]] [[مسلمان]] شدند <ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲؛ الکامل، ج۲، ص۵۹-۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۷.</ref> و از افزوده‌های دوره‌های میانی‌است؛ همچنین در برخی [[روایات تفسیری]] ذیل [[آیه]] نخست به افرادی چون [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[زید بن عمرو بن نفیل]]، [[پدر]] [[سعید]] اشاره شده که [[پیش از ظهور]] اسلام از [[پرستش]] [[خدایان]] برگشته و به پرستش [[الله]] روی آورده بودند ([[زید بن عمرو بن نفیل]]) و گویا در استنساخ یا نقل این روایت خطاهایی روی داده و نام "سعید بن زید" جایگزین نام پدرش شده است که [[نادرست]] است، زیرا سعید [[در آستانه ظهور]] اسلام [[کودکی]] بیش نبود و به ترک پرستش خدایان [[قریش]] شناخته نمی‌شد.
در منابع [[تفسیری]] این گزارش از دو [[راوی]] [[نقل]] شده است. به نظر می‌رسد واحدی در قرن ۵ [[هجری]] نخستین مفسری باشد که این [[روایت]] را به نقل از [[عطاء بن ابی‌رباح]] از [[ابن‌عباس]] در کتاب خود آورده است.<ref> اسباب النزول، ص۳۸۳.</ref> پس از او [[بغوی]] <ref>تفسیر بغوی، ج۴، ص۸۳.</ref> در قرن ۶ و مظهری <ref> تفسیر المظهری، ج۸، ص۲۰۴.</ref> در قرن ۱۳ و [[ابن‌عاشور]]<ref>التحریر و التنویر، ج۲۴، ص۵۳.</ref> در قرن ۱۴ این روایت را نقل کرده‌اند. نقل دیگر این گزارش از [[ابن‌اسحاق]] است که برای نخستین بار [[ابن‌عطیه اندلسی]]<ref> المحررالوجیز، ج۴، ص۵۲۵.</ref> در قرن ۶، سپس [[ابوحیان اندلسی]]<ref>البحر المحیط، ج۹، ص۱۹۲.</ref> در قرن ۸ و پس از آن دو [[ثعالبی]] <ref>تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۸۵.</ref> در قرن ۹ آن را نقل کرده‌اند. این گزارش در منابع [[تفسیری]] متقدم نیامده و در [[منابع تاریخی]] نیز بی‌سابقه است و [[سعید بن زید]] از کسانی شمرده نشده که بر اثر [[اسلام]] [[ابوبکر]] [[مسلمان]] شدند <ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲؛ الکامل، ج۲، ص۵۹-۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۷.</ref> و از افزوده‌های دوره‌های میانی‌است؛ همچنین در برخی [[روایات تفسیری]] ذیل [[آیه]] نخست به افرادی چون [[سلمان]]، [[ابوذر]] و [[زید بن عمرو بن نفیل]]، [[پدر]] [[سعید]] اشاره شده که [[پیش از ظهور]] اسلام از [[پرستش]] [[خدایان]] برگشته و به پرستش [[الله]] روی آورده بودند ([[زید بن عمرو بن نفیل]]) و گویا در استنساخ یا نقل این روایت خطاهایی روی داده و نام "سعید بن زید" جایگزین نام پدرش شده است که [[نادرست]] است، زیرا سعید [[در آستانه ظهور]] اسلام [[کودکی]] بیش نبود و به ترک پرستش خدایان [[قریش]] شناخته نمی‌شد.


آیه {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> از برخی [[مؤمنان]] [[سخن]] می‌گوید که بر [[عهد]] خود ماندند؛ برخی به [[شهادت]] رسیدند و برخی در [[انتظار]] آن هستند. در باره پیمانی که در این [[آیه]] بدان اشاره شده، [[تفاسیر]] متعددی چون [[وفادار]] ماندن، فرار نکردن و [[مقاومت]] کردن بیان شده‌اند که عموماً در [[ارتباط]] با رویارویی نظامی [[مسلمانان]] و کافران‌اند.<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۴۵۷.</ref> برخی این آیه را درباره کسانی دانسته‌اند که در [[نبرد]] [[بدر]] در [[سال دوم هجری]] [[سستی]] کردند؛ ولی در نبرد [[احد]] در سال سوم، [[شوق]] [[جهاد]] داشتند. البته به نظر می‌رسد با توجه به قرار گرفتن آیه در [[سوره احزاب]]، این آیه در پی [[تشویق]] مسلمانان به مقاومت در شرایط [[سختی]] چون نبرد احد و نبرد [[احزاب]] است و شامل آن گروه از [[یاران پیامبر]] می‌شود که شوق [[شهادت]] داشتند. در این میان گزارشی در دست است که این آیه را بر [[سعید بن زید]] و تنی دیگر از [[یاران]] قرشی [[پیامبر]] [[تطبیق]] کرده است تا بیانگر [[شهادت‌طلبی]] ایشان باشد <ref> روح البیان، ج۷، ص۱۵۹؛ البحر المدید، ج۴، ص۴۲۱.</ref> و گویا برای نخستین بار [[زمخشری]] <ref>الکشاف، ج۳، ص۵۳۲.</ref> در سده ۶ آن را آورده است. پس از او بروسوی <ref>روح البیان، ج۷، ص۱۵۹.</ref>در سده ۱۲، [[ابن‌عجیبه]]<ref>البحر المدید، ج۴، ص۴۲۱.</ref> در سده ۱۳، و ابن‌عاشور <ref>التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۲۷.</ref> و جاوی <ref> مراح لبید، ج۲، ص۲۵۰.</ref> هر دو در سده ۱۴ آن را [[نقل]] کرده‌اند و در دیگر تفاسیر انعکاسی ندارد.
آیه {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> از برخی [[مؤمنان]] [[سخن]] می‌گوید که بر [[عهد]] خود ماندند؛ برخی به [[شهادت]] رسیدند و برخی در [[انتظار]] آن هستند. در باره پیمانی که در این [[آیه]] بدان اشاره شده، [[تفاسیر]] متعددی چون [[وفادار]] ماندن، فرار نکردن و [[مقاومت]] کردن بیان شده‌اند که عموماً در [[ارتباط]] با رویارویی نظامی [[مسلمانان]] و کافران‌اند.<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۴۵۷.</ref> برخی این آیه را درباره کسانی دانسته‌اند که در [[نبرد]] [[بدر]] در [[سال دوم هجری]] [[سستی]] کردند؛ ولی در نبرد [[احد]] در سال سوم، [[شوق]] [[جهاد]] داشتند. البته به نظر می‌رسد با توجه به قرار گرفتن آیه در [[سوره احزاب]]، این آیه در پی [[تشویق]] مسلمانان به مقاومت در شرایط [[سختی]] چون نبرد احد و نبرد [[احزاب]] است و شامل آن گروه از [[یاران پیامبر]] می‌شود که شوق [[شهادت]] داشتند. در این میان گزارشی در دست است که این آیه را بر [[سعید بن زید]] و تنی دیگر از [[یاران]] قرشی [[پیامبر]] [[تطبیق]] کرده است تا بیانگر [[شهادت‌طلبی]] ایشان باشد <ref> روح البیان، ج۷، ص۱۵۹؛ البحر المدید، ج۴، ص۴۲۱.</ref> و گویا برای نخستین بار [[زمخشری]] <ref>الکشاف، ج۳، ص۵۳۲.</ref> در سده ۶ آن را آورده است. پس از او بروسوی <ref>روح البیان، ج۷، ص۱۵۹.</ref>در سده ۱۲، [[ابن‌عجیبه]]<ref>البحر المدید، ج۴، ص۴۲۱.</ref> در سده ۱۳، و ابن‌عاشور <ref>التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۲۷.</ref> و جاوی <ref> مراح لبید، ج۲، ص۲۵۰.</ref> هر دو در سده ۱۴ آن را [[نقل]] کرده‌اند و در دیگر تفاسیر انعکاسی ندارد.


در آیه {{متن قرآن|وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است و خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره جمعه، آیه ۱۱.</ref> به اتفاقی هنگام [[سخنان پیامبر]] در [[نماز جمعه]] اشاره و گفته شده که وقتی [[داد و ستد]] یا [[سرگرمی]] ببینند، از اطراف پیامبر پراکنده می‌شوند، در حالی ‌که تو [[ایستاده]] بودی و برای آنان سخن می‌گفتی. به آنها بگو آنچه نزد خداست بهتر است و [[خدا]] [[بهترین]] روزی دهنده است. به [[روایت]] [[جابر بن عبدالله]]، [[مردم]] پس از مطلع شدن از کاروانی که مواد غذایی از [[شام]] آورده بود، [[نماز جمعه]] را رها کرده و تنها ۱۲ نفر در [[مسجد]] ماندند.<ref> جامع البیان، ج۲۸، ص۶۷.</ref> [[قرطبی]] <ref> تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱۰.</ref> در سده ۷ نخستین مفسری است که ذیل این [[آیه]] از چندین نفر از جمله [[سعید بن زید]] نام [[برده]] و او را یکی از باقی ماندگان در مسجد دانسته است. پس از او [[ابن‌عاشور]]<ref>التحریر و التنویر، ج۲۸، ص۲۰۴.</ref> در سده ۱۴ نیز این گزارش را [[نقل]] کرده و دیگر [[تفاسیر]] به آن اشاره نکرده‌اند.
در آیه {{متن قرآن|وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است و خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره جمعه، آیه ۱۱.</ref> به اتفاقی هنگام [[سخنان پیامبر]] در [[نماز جمعه]] اشاره و گفته شده که وقتی [[داد و ستد]] یا [[سرگرمی]] ببینند، از اطراف پیامبر پراکنده می‌شوند، در حالی ‌که تو [[ایستاده]] بودی و برای آنان سخن می‌گفتی. به آنها بگو آنچه نزد خداست بهتر است و [[خدا]] [[بهترین]] روزی دهنده است. به [[روایت]] [[جابر بن عبدالله]]، [[مردم]] پس از مطلع شدن از کاروانی که مواد غذایی از [[شام]] آورده بود، [[نماز جمعه]] را رها کرده و تنها ۱۲ نفر در [[مسجد]] ماندند.<ref> جامع البیان، ج۲۸، ص۶۷.</ref> [[قرطبی]] <ref> تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱۰.</ref> در سده ۷ نخستین مفسری است که ذیل این [[آیه]] از چندین نفر از جمله [[سعید بن زید]] نام برده و او را یکی از باقی ماندگان در مسجد دانسته است. پس از او [[ابن‌عاشور]]<ref>التحریر و التنویر، ج۲۸، ص۲۰۴.</ref> در سده ۱۴ نیز این گزارش را [[نقل]] کرده و دیگر [[تفاسیر]] به آن اشاره نکرده‌اند.


در آیه {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به آنان بانگ برمی‌دارند که این بهشت را برای کارهایی که می‌کردید برای شما برجا نهاده‌اند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref> بیان شده که هنگامی که [[خداوند]] [[پرهیزگاران]] را به [[بهشت]] می‌برد، [[کینه]] و [[دشمنی]] را از دل‌هایشان بر می‌کَنَد. در [[تفسیر]] این آیه تنها [[ابن‌جوزی]] در سده ۶ [[هجری]] بنابر روایتی از [[ابوصالح]] ۱۰ تن از [[مهاجران]] شامل [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]]، [[علی]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]]، سعید بن زید و [[عبداللّه بن مسعود]] را نام برده که در بهشت از هم [[ناراحتی]] نخواهند داشت.<ref>زاد المسیر، ج۲، ص۱۲۰.</ref> شبیه همین مضمون در آیه {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ}}<ref>«و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.</ref> تکرار شده که هنگامی که خداوند پرهیزگاران را به بهشت در می‌آورد، [[کینه‌ها]] و دشمنی‌های آنها را برطرف می‌کند و آنان بر تخت‌های بهشت رو در رو می‌نشینند. در میان [[مفسران]]، تنها [[ابن‌کثیر]] در سده ۸ هجری، روایتی را در تفسیر این آیه نقل کرده است که ابن‌جوزی در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به آنان بانگ برمی‌دارند که این بهشت را برای کارهایی که می‌کردید برای شما برجا نهاده‌اند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref> از ابوصالح نقل کرده بود.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۴۶۳.</ref> چنین روایتی تأییدی بر [[اختلافات]] [[صحابه]] و [[یاران پیامبر]]{{صل}} است و از سوی دیگر نشان می‌دهد چگونه در سده‌های بعدی سعی شده این [[درگیری‌ها]] کم‌رنگ نشان داده شوند تا اصل [[عدالت صحابه]] که تنها مورد [[پذیرش]] [[اهل‌سنت]] است مخدوش نگردد.
در آیه {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به آنان بانگ برمی‌دارند که این بهشت را برای کارهایی که می‌کردید برای شما برجا نهاده‌اند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref> بیان شده که هنگامی که [[خداوند]] [[پرهیزگاران]] را به [[بهشت]] می‌برد، [[کینه]] و [[دشمنی]] را از دل‌هایشان بر می‌کَنَد. در [[تفسیر]] این آیه تنها [[ابن‌جوزی]] در سده ۶ [[هجری]] بنابر روایتی از [[ابوصالح]] ۱۰ تن از [[مهاجران]] شامل [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]]، [[علی]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]]، سعید بن زید و [[عبداللّه بن مسعود]] را نام برده که در بهشت از هم [[ناراحتی]] نخواهند داشت.<ref>زاد المسیر، ج۲، ص۱۲۰.</ref> شبیه همین مضمون در آیه {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ}}<ref>«و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.</ref> تکرار شده که هنگامی که خداوند پرهیزگاران را به بهشت در می‌آورد، [[کینه‌ها]] و دشمنی‌های آنها را برطرف می‌کند و آنان بر تخت‌های بهشت رو در رو می‌نشینند. در میان [[مفسران]]، تنها [[ابن‌کثیر]] در سده ۸ هجری، روایتی را در تفسیر این آیه نقل کرده است که ابن‌جوزی در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به آنان بانگ برمی‌دارند که این بهشت را برای کارهایی که می‌کردید برای شما برجا نهاده‌اند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref> از ابوصالح نقل کرده بود.<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۴۶۳.</ref> چنین روایتی تأییدی بر [[اختلافات]] [[صحابه]] و [[یاران پیامبر]] {{صل}} است و از سوی دیگر نشان می‌دهد چگونه در سده‌های بعدی سعی شده این [[درگیری‌ها]] کم‌رنگ نشان داده شوند تا اصل [[عدالت صحابه]] که تنها مورد [[پذیرش]] [[اهل‌سنت]] است مخدوش نگردد.


در آیه {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۱۴.</ref> آمده کسانی که به آنها کتاب دادیم می‌دانند که از جانب پروردگارت به [[حق]] نازل شده است. سپس نتیجه می‌گیرد که پس تو از تردیدکنندگان نباش. [[سیاق آیات]] گویای آن است که [[اهل کتاب]] به نازل شدن [[قرآن]] اعتراف دارند و [[امت پیامبر]]{{صل}} نباید در آن تردید کند؛ ولی بنابر روایتی از [[عطاء بن ابی‌رباح]] مقصود از {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ}} [[اهل‌کتاب]] نیست، بلکه مقصود [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر]]، همچون [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[علی]] و [[آیه]] بدین معناست که صحابه بزرگ درباره فرود آمدن قرآن تردید ندارند، پس شما هم تردید نداشته باشید.<ref>زاد المسیر، ج۲، ص۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۷۰؛ التحریر و التنویر، ج۷، ص۱۳.</ref> [[میبدی]] نیز دیدگاه [[تفسیری]] [[عطا]] را [[نقل]] کرده؛ ولی نام ۲۱ نفر از صحابه قرشی پیامبر{{صل}} از جمله [[سعید بن زید]] را بدان [[روایت]] افزوده است <ref>کشف الاسرار، ج۳، ص۴۶۴.</ref>
در آیه {{متن قرآن|أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۱۴.</ref> آمده کسانی که به آنها کتاب دادیم می‌دانند که از جانب پروردگارت به [[حق]] نازل شده است. سپس نتیجه می‌گیرد که پس تو از تردیدکنندگان نباش. [[سیاق آیات]] گویای آن است که [[اهل کتاب]] به نازل شدن [[قرآن]] اعتراف دارند و [[امت پیامبر]] {{صل}} نباید در آن تردید کند؛ ولی بنابر روایتی از [[عطاء بن ابی‌رباح]] مقصود از {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ}} [[اهل‌کتاب]] نیست، بلکه مقصود [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر]]، همچون [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[علی]] و [[آیه]] بدین معناست که صحابه بزرگ درباره فرود آمدن قرآن تردید ندارند، پس شما هم تردید نداشته باشید.<ref>زاد المسیر، ج۲، ص۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۷۰؛ التحریر و التنویر، ج۷، ص۱۳.</ref> [[میبدی]] نیز دیدگاه [[تفسیری]] [[عطا]] را [[نقل]] کرده؛ ولی نام ۲۱ نفر از صحابه قرشی پیامبر {{صل}} از جمله [[سعید بن زید]] را بدان [[روایت]] افزوده است <ref>کشف الاسرار، ج۳، ص۴۶۴.</ref>


در آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا}}<ref>«و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.</ref> یکی از ویژگی‌های عبادالرحمان "[[شهادت]] [[باطل]] ندادن" دانسته شده است. میبدی در [[تفسیر]] این آیه نقل کرده که خطّاب بن نفیل، [[پدر]] عمر و عموی پدر [[سعید]]، زرهی را فروخت؛ ولی پس از آن پشیمان شد و از سعید خواست در برابر [[مالی]] که به او می‌دهد، با شهادت [[نادرست]] خود مدعی شود که آن [[زره]] از آنِ جدش [[عمرو]] بن نفیل بوده و خطّاب در فروش آن حقی نداشته است؛ ولی سعید نپذیرفت.<ref>کشف الاسرار، ج۷، ص۷۱.</ref> این گزارش را دیگر [[مفسران]] نیاورده‌اند.
در آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا}}<ref>«و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.</ref> یکی از ویژگی‌های عبادالرحمان "[[شهادت]] [[باطل]] ندادن" دانسته شده است. میبدی در [[تفسیر]] این آیه نقل کرده که خطّاب بن نفیل، [[پدر]] عمر و عموی پدر [[سعید]]، زرهی را فروخت؛ ولی پس از آن پشیمان شد و از سعید خواست در برابر [[مالی]] که به او می‌دهد، با شهادت [[نادرست]] خود مدعی شود که آن [[زره]] از آنِ جدش [[عمرو]] بن نفیل بوده و خطّاب در فروش آن حقی نداشته است؛ ولی سعید نپذیرفت.<ref>کشف الاسرار، ج۷، ص۷۱.</ref> این گزارش را دیگر [[مفسران]] نیاورده‌اند.


در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ}}<ref>«کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی مقرّر است ، از آن (آتش)، برکنارند» سوره انبیاء، آیه ۱۰۱.</ref> گفته شده که بی‌گمان کسانی که قبلاً از جانب ما به آنان [[وعده]] [[نیکو]] داده شده، از [[آتش دوزخ]] دور داشته خواهند شد. بنابر روایت [[محمد بن حاطب]]، علی{{ع}} در [[سخنرانی]] خود این آیه را خواند و سپس عثمان را از کسانی دانست که از [[آتش]] دور خواهند بود.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۷۵.</ref> بنابر گزارش دیگری از همو، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شنیده که [[عثمان]] از آنان است.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۴۵.</ref> بنابر [[روایت]] [[نعمان بن بشیر]] علی بن ابی‌طالب این [[آیه]] را قرائت کرد و سپس خود، [[عمر]]، عثمان، [[زبیر]]، [[طلحه]]، سعد و [[عبدالرحمن]] را از کسانی دانست که از آتش دور خواهند بود.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۸، ص۲۴۶۹؛ زاد المسیر، ج۳، ص۲۱۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۰۱؛ الکشاف، ج۳، ص۱۳۷.</ref> [[اسفراینی]] در سده پنجم این روایت را [[نقل]] کرده و نام [[سعید بن زید]] را بدان افزوده است.<ref>تاج التراجم، ج۳، ص۱۴۳۱.</ref> [[بدیهی]] است که این [[روایات]] بر مبنای اصل [[عدالت صحابه]] و [[عشره مبشره]] بر ساخته شده‌اند.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.
در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ}}<ref>«کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی مقرّر است، از آن (آتش)، برکنارند» سوره انبیاء، آیه ۱۰۱.</ref> گفته شده که بی‌گمان کسانی که قبلاً از جانب ما به آنان [[وعده]] [[نیکو]] داده شده، از [[آتش دوزخ]] دور داشته خواهند شد. بنابر روایت [[محمد بن حاطب]]، علی {{ع}} در [[سخنرانی]] خود این آیه را خواند و سپس عثمان را از کسانی دانست که از [[آتش]] دور خواهند بود.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۷۵.</ref> بنابر گزارش دیگری از همو، [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} شنیده که [[عثمان]] از آنان است.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۴۵.</ref> بنابر [[روایت]] [[نعمان بن بشیر]] علی بن ابی‌طالب این [[آیه]] را قرائت کرد و سپس خود، [[عمر]]، عثمان، [[زبیر]]، [[طلحه]]، سعد و [[عبدالرحمن]] را از کسانی دانست که از آتش دور خواهند بود.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۸، ص۲۴۶۹؛ زاد المسیر، ج۳، ص۲۱۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۰۱؛ الکشاف، ج۳، ص۱۳۷.</ref> [[اسفراینی]] در سده پنجم این روایت را [[نقل]] کرده و نام [[سعید بن زید]] را بدان افزوده است.<ref>تاج التراجم، ج۳، ص۱۴۳۱.</ref> [[بدیهی]] است که این [[روایات]] بر مبنای اصل [[عدالت صحابه]] و [[عشره مبشره]] بر ساخته شده‌اند.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
{{منابع}}
* [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[اسماعیل حائری‌نژاد|حائری‌نژاد]]، [[سعید بن زید عدوی (مقاله)|مقاله «سعید بن زید عدوی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
{{پایان منابع}}


==جستارهای وابسته==
== پانویس ==
 
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:سعید بن زید عدوی]]
[[رده:سعید بن زید عدوی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۵

مقدمه

ابوالاعور،[۱] سعید بن زید بن عمرو بن نُفَیل از تیره بنی‌عدی بن کعب از قریش است؛[۲] گویا بر اثر آسیبی که در سال ۱۲ هجری در نبرد یرموک با بیزانس به چشمش خورد، به ابوالاعور معروف شد.[۳] پدرش زید بن عمرو پسر عموی عمر بن خطاب بود و پیش از ظهور اسلام با پرهیز از بت‌پرستی و زنده به گور کردن دختران، در پی دین حنیف ابراهیم (ع) برآمد و به نقلی فرزندش سعید را با نوید به بعثت پیامبر اکرم (ص) به پذیرش آیین وی سفارش کرد.[۴] (زید بن عمرو بن نفیل) مادرش فاطمه دختر بعجَه از قبیله خزاعه بود.[۵] رَملَه دختر سعید بن زید همسر حسن بن حسن بن علی معروف به حسن مُثَنّا بود و از او فرزندی به نام محمد داشت.[۶] از زندگی پیش از اسلام سعید اطلاع چندانی در دست نیست.

سعید بن زید در سال سوم بعثت، هنگامی که مسلمانان در خانه ارقم گرد هم می‌آمدند، همراه همسرش فاطمه، خواهر عمر بن خطاب مسلمان شد،[۷] از این رو وی را "قدیم الاسلام" خوانده‌اند.[۸] بنابر گزارش نوه‌اش عبدالملک بن زید، که وفات او را در سال ۵۰ یا ۵۱ هجری و در ۷۰ و چند سالگی دانسته،[۹] هنگام بعثت پیامبر، ۹ ساله و هنگام گردهمایی مسلمانان در خانه ارقم، ۱۲ ساله بوده است. در این صورت اسلام آوردن او و همسرش در آن هنگام نمی‌تواند درست باشد، مگر آنکه ازدواج سعید و مسلمان شدن همسرش چند سال پس از اسلام خودش روی داده باشد، یا آنکه هر دو در سال‌های بعد مسلمان شده باشند.

سعید و همسرش اسلام خود را از دیگران پنهان می‌کردند تا آنکه عمر بن خطاب در سال ۶ بعثت از مسلمانی آنان آگاه شد و خواهر خود فاطمه را کتک زد و سرش را شکست؛ ولی در پی صبر سعید و فاطمه، پشیمان شد و اسلام آورد.[۱۰] پیوند برادری سعید با طلحه در دوره اقامتشان در مکه بوده است.[۱۱]

بنابر گزارشی سعید در سال‌های ۷ تا ۱۰ بعثت که دوره محاصره شعب ابی‌طالب نام گرفته، به شعب رفته و کنار دیگر مسلمانان نماز گزارده است.[۱۲] سعید چند سال بعد، همراه همسرش به مدینه مهاجرت کرد و در خانه رفاعة بن عبدالمنذر اَوسی در قُبا سکونت یافت.[۱۳] در راستای حمایت از مهاجران، پیامبر میان وی و رافع بن مالک از طایفه خزرجی بنی‌زُرَیق،[۱۴] یکی از ۱۲ نماینده پیامبر در مدینه [۱۵] یا اُبی بن کعب از طایفه خزرجی بنی‌نجّار [۱۶] عقد اخوت بست. سعید در سال دوم هجری همراه طلحة بن عبیدالله به شام رفت تا بازگشت کاروان تجاری قریش را به پیامبر خبر دهد، از این رو در نبرد بدر حضور نداشت؛ ولی به سبب انجام این مأموریت در شمار بدری‌ها قرار گرفت [۱۷] و پیامبر برای او سهمی از بیت‌المال در نظر گرفت و وی را مشمول اجر و ثواب جنگ دانست.[۱۸]

سعید در تمام جنگ‌های پیامبر (ص) شرکت کرد.[۱۹] او پس از نبرد بنی‌قریظه در سال پنجم هجری برای فروش بردگان و خرید اسب و اسلحه به نجد رفت.[۲۰] از او به عنوان فرمانده سریه عرنیین [۲۱] و فرمانده سواره‌نظام سریه غابَه نیز یاد شده است[۲۲].[۲۳].

عملکرد سعید در دوره خلفا

سعید در زمان خلافت عمر در جبهه بیزانسی فتوحات از جمله جنگ یرموک و محاصره دمشق و فتح آن [۲۴] شرکت داشت. ابوعبیده جراح، فرمانده ارشد شام، هنگامی که مأمور فتح بیت المقدس شد، سعید را متولی امور شام کرد.[۲۵] سعید مورد اعتماد عمر بود و وی قصد داشت سعید را جزء اعضای ۶ نفره شورای انتخاب خلیفه قرار دهد؛ اما به سبب خویشاوندی خود با سعید، از این کار منصرف شد.[۲۶] سعید حدود ۱۰ سال بعد در جلسه‌ای که عثمان، خلیفه سوم برای مشورت درباره فتح افریقا تشکیل داده بود، با استناد به نظر خلیفه دوم، با فتح افریقا مخالفت و جلسه را ترک کرد.[۲۷] عثمان در سال ۳۵ هجری سعید را از سوی خود به حج فرستاد.[۲۸] سعید در یکی از سخنرانی‌های عثمان، اعتراض خود را به عملکرد او ابراز کرد.[۲۹] با این حال او یکی از اعضای هیئتی بود که خلیفه آن را به ریاست علی بن ابی‌طالب (ع) و برای گفت‌وگو با شورشیان معترض به عثمان و مستقر در منطقه ذوخُشُب در یک منزلی مدینه [۳۰] تشکیل داد.[۳۱] سعید بن زید در محاصره خانه عثمان و مرگ وی بی‌طرف ماند [۳۲] و پس از قتل عثمان با علی بن ابی‌طالب (ع) بیعت کرد.[۳۳] از کارهای وی در زمان حکومت علی (ع) اطلاعی در دست نیست.

سعید با امویان و سیاست‌های آنان همسویی نداشت. وی در دوره معاویه در برابر مغیرة بن شعبه، والی اموی کوفه که از علی (ع) بدگویی می‌کرد، به روایت عشره مبشّره استناد کرد و علی (ع) را اهل بهشت دانست؛[۳۴] همچنین در تأیید علی (ع) گفته بود که هرگاه ۴ تن از یاران پیامبر (ص) برای مصلحت مردم گرد هم آمدند علی (ع) یکی از آنها بود.[۳۵] او از فرمان مغیره به لعن امیرمؤمنان در مساجد کوفه خشمگین بود و به نشانه اعتراض آن جلسه را ترک کرد.[۳۶]

بنا برگزارشی، برخی همسران پیامبر (ص) چون زینب و میمونه وصیت کرده بودند که به جای والی اموی مدینه، سعید بن زید بر جنازه آنان نماز بگزارد.[۳۷] در ادامه فشارهای اموی بر سعید بن زید در دوره معاویه، در پی ادعا و شکایت زنی، یکی از زمین‌های سعید را از او گرفتند. سعید با نقل حدیثی از پیامبر (ص) درباره پیامد اخروی تصرف غصبی زمین، منکر ادعای وی شد؛ ولی از حق خود گذشت. گفته شده در پی دعای سعید، آن زن در چاهی افتاد و مُرد، از این رو برخی وی را مستجاب الدعوه خواندند.[۳۸] مروان بن حکم اعتقاد داشت با بیعت سعید بر ولایتعهدی یزید، دیگر بزرگان مدینه هم بیعت خواهند کرد؛[۳۹] ولی این گزارش با توجه به وفات وی در سال ۵۰ یا اندکی پس از آن پذیرفتنی نیست.

سعید در مدینه از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و عبداللّه بن عمر و سعد بن ابی وقاص در مراسم خاکسپاری او حضور داشتند؛[۴۰] ولی بنا بر گزارش جانبدارانه دیگری وی در کوفه از دنیا رفت و مغیرة بن شعبه، والی معاویه بر او نماز گزارد.[۴۱] سعید بن زید در روایتی ضمن برشمردن ۱۰ تن از یاران بهشتی پیامبر، خود و خلفای نخستین را نیز در شمار آنان معرفی کرده است؛[۴۲] ولی این حدیث در صحیح بخاری و مسلم نیامده و خلفای نخستین برای اثبات منزلت خویش، به آن استناد نکرده‌اند. برخی نیز آن را از روایات ساختگی سعید بن زید دانسته‌اند که پس از صلح امام حسن (ع) با معاویه برای نخستین بار مطرح شده است و علت جعل آن را رهایی سعید بن زید از فشار و شکنجه معاویه دانسته‌اند.[۴۳] چه بسا در دوره معاویه و پس از وفات سعید، این روایت را بدو نسبت داده باشند.[۴۴].

سعید در شأن نزول

در آیات ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ[۴۵] به کسانی که از پرستش طاغوت کناره‌گیری کردند و به سوی خدا بازگشتند و کسانی که برای دستیابی به حقیقت به سخنان گوش می‌سپارند و از بهترینِ آن پیروی می‌کنند بشارت داده شده و آنان را راه‌یافته و خردمند دانسته است. سیاق آیات نیز گویای بشارت‌ها و انذارهای عمومی قرآن در برابر جامعه مشرک مکه است و به فرد یا گروه مشخصی از مؤمنان اختصاص ندارد؛[۴۶] ولی بنابر روایتی پس از اسلام ابوبکر، گروهی از جوانان و نوجوانان، از جمله سعید بن زید نزد ابوبکر آمده و هنگامی که دریافتند، ابوبکر مسلمان شده است، آنان نیز اسلام آوردند و به این سبب آیات یاد شده نازل شدند.[۴۷]

در منابع تفسیری این گزارش از دو راوی نقل شده است. به نظر می‌رسد واحدی در قرن ۵ هجری نخستین مفسری باشد که این روایت را به نقل از عطاء بن ابی‌رباح از ابن‌عباس در کتاب خود آورده است.[۴۸] پس از او بغوی [۴۹] در قرن ۶ و مظهری [۵۰] در قرن ۱۳ و ابن‌عاشور[۵۱] در قرن ۱۴ این روایت را نقل کرده‌اند. نقل دیگر این گزارش از ابن‌اسحاق است که برای نخستین بار ابن‌عطیه اندلسی[۵۲] در قرن ۶، سپس ابوحیان اندلسی[۵۳] در قرن ۸ و پس از آن دو ثعالبی [۵۴] در قرن ۹ آن را نقل کرده‌اند. این گزارش در منابع تفسیری متقدم نیامده و در منابع تاریخی نیز بی‌سابقه است و سعید بن زید از کسانی شمرده نشده که بر اثر اسلام ابوبکر مسلمان شدند [۵۵] و از افزوده‌های دوره‌های میانی‌است؛ همچنین در برخی روایات تفسیری ذیل آیه نخست به افرادی چون سلمان، ابوذر و زید بن عمرو بن نفیل، پدر سعید اشاره شده که پیش از ظهور اسلام از پرستش خدایان برگشته و به پرستش الله روی آورده بودند (زید بن عمرو بن نفیل) و گویا در استنساخ یا نقل این روایت خطاهایی روی داده و نام "سعید بن زید" جایگزین نام پدرش شده است که نادرست است، زیرا سعید در آستانه ظهور اسلام کودکی بیش نبود و به ترک پرستش خدایان قریش شناخته نمی‌شد.

آیه ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۵۶] از برخی مؤمنان سخن می‌گوید که بر عهد خود ماندند؛ برخی به شهادت رسیدند و برخی در انتظار آن هستند. در باره پیمانی که در این آیه بدان اشاره شده، تفاسیر متعددی چون وفادار ماندن، فرار نکردن و مقاومت کردن بیان شده‌اند که عموماً در ارتباط با رویارویی نظامی مسلمانان و کافران‌اند.[۵۷] برخی این آیه را درباره کسانی دانسته‌اند که در نبرد بدر در سال دوم هجری سستی کردند؛ ولی در نبرد احد در سال سوم، شوق جهاد داشتند. البته به نظر می‌رسد با توجه به قرار گرفتن آیه در سوره احزاب، این آیه در پی تشویق مسلمانان به مقاومت در شرایط سختی چون نبرد احد و نبرد احزاب است و شامل آن گروه از یاران پیامبر می‌شود که شوق شهادت داشتند. در این میان گزارشی در دست است که این آیه را بر سعید بن زید و تنی دیگر از یاران قرشی پیامبر تطبیق کرده است تا بیانگر شهادت‌طلبی ایشان باشد [۵۸] و گویا برای نخستین بار زمخشری [۵۹] در سده ۶ آن را آورده است. پس از او بروسوی [۶۰]در سده ۱۲، ابن‌عجیبه[۶۱] در سده ۱۳، و ابن‌عاشور [۶۲] و جاوی [۶۳] هر دو در سده ۱۴ آن را نقل کرده‌اند و در دیگر تفاسیر انعکاسی ندارد.

در آیه ﴿وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۶۴] به اتفاقی هنگام سخنان پیامبر در نماز جمعه اشاره و گفته شده که وقتی داد و ستد یا سرگرمی ببینند، از اطراف پیامبر پراکنده می‌شوند، در حالی ‌که تو ایستاده بودی و برای آنان سخن می‌گفتی. به آنها بگو آنچه نزد خداست بهتر است و خدا بهترین روزی دهنده است. به روایت جابر بن عبدالله، مردم پس از مطلع شدن از کاروانی که مواد غذایی از شام آورده بود، نماز جمعه را رها کرده و تنها ۱۲ نفر در مسجد ماندند.[۶۵] قرطبی [۶۶] در سده ۷ نخستین مفسری است که ذیل این آیه از چندین نفر از جمله سعید بن زید نام برده و او را یکی از باقی ماندگان در مسجد دانسته است. پس از او ابن‌عاشور[۶۷] در سده ۱۴ نیز این گزارش را نقل کرده و دیگر تفاسیر به آن اشاره نکرده‌اند.

در آیه ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۶۸] بیان شده که هنگامی که خداوند پرهیزگاران را به بهشت می‌برد، کینه و دشمنی را از دل‌هایشان بر می‌کَنَد. در تفسیر این آیه تنها ابن‌جوزی در سده ۶ هجری بنابر روایتی از ابوصالح ۱۰ تن از مهاجران شامل ابوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی‌وقاص، سعید بن زید و عبداللّه بن مسعود را نام برده که در بهشت از هم ناراحتی نخواهند داشت.[۶۹] شبیه همین مضمون در آیه ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ[۷۰] تکرار شده که هنگامی که خداوند پرهیزگاران را به بهشت در می‌آورد، کینه‌ها و دشمنی‌های آنها را برطرف می‌کند و آنان بر تخت‌های بهشت رو در رو می‌نشینند. در میان مفسران، تنها ابن‌کثیر در سده ۸ هجری، روایتی را در تفسیر این آیه نقل کرده است که ابن‌جوزی در تفسیر آیه ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۷۱] از ابوصالح نقل کرده بود.[۷۲] چنین روایتی تأییدی بر اختلافات صحابه و یاران پیامبر (ص) است و از سوی دیگر نشان می‌دهد چگونه در سده‌های بعدی سعی شده این درگیری‌ها کم‌رنگ نشان داده شوند تا اصل عدالت صحابه که تنها مورد پذیرش اهل‌سنت است مخدوش نگردد.

در آیه ﴿أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۷۳] آمده کسانی که به آنها کتاب دادیم می‌دانند که از جانب پروردگارت به حق نازل شده است. سپس نتیجه می‌گیرد که پس تو از تردیدکنندگان نباش. سیاق آیات گویای آن است که اهل کتاب به نازل شدن قرآن اعتراف دارند و امت پیامبر (ص) نباید در آن تردید کند؛ ولی بنابر روایتی از عطاء بن ابی‌رباح مقصود از ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ اهل‌کتاب نیست، بلکه مقصود صحابه بزرگ پیامبر، همچون ابوبکر، عمر، عثمان و علی و آیه بدین معناست که صحابه بزرگ درباره فرود آمدن قرآن تردید ندارند، پس شما هم تردید نداشته باشید.[۷۴] میبدی نیز دیدگاه تفسیری عطا را نقل کرده؛ ولی نام ۲۱ نفر از صحابه قرشی پیامبر (ص) از جمله سعید بن زید را بدان روایت افزوده است [۷۵]

در آیه ﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا[۷۶] یکی از ویژگی‌های عبادالرحمان "شهادت باطل ندادن" دانسته شده است. میبدی در تفسیر این آیه نقل کرده که خطّاب بن نفیل، پدر عمر و عموی پدر سعید، زرهی را فروخت؛ ولی پس از آن پشیمان شد و از سعید خواست در برابر مالی که به او می‌دهد، با شهادت نادرست خود مدعی شود که آن زره از آنِ جدش عمرو بن نفیل بوده و خطّاب در فروش آن حقی نداشته است؛ ولی سعید نپذیرفت.[۷۷] این گزارش را دیگر مفسران نیاورده‌اند.

در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ[۷۸] گفته شده که بی‌گمان کسانی که قبلاً از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده، از آتش دوزخ دور داشته خواهند شد. بنابر روایت محمد بن حاطب، علی (ع) در سخنرانی خود این آیه را خواند و سپس عثمان را از کسانی دانست که از آتش دور خواهند بود.[۷۹] بنابر گزارش دیگری از همو، علی بن ابی‌طالب (ع) از پیامبر اکرم (ص) شنیده که عثمان از آنان است.[۸۰] بنابر روایت نعمان بن بشیر علی بن ابی‌طالب این آیه را قرائت کرد و سپس خود، عمر، عثمان، زبیر، طلحه، سعد و عبدالرحمن را از کسانی دانست که از آتش دور خواهند بود.[۸۱] اسفراینی در سده پنجم این روایت را نقل کرده و نام سعید بن زید را بدان افزوده است.[۸۲] بدیهی است که این روایات بر مبنای اصل عدالت صحابه و عشره مبشره بر ساخته شده‌اند.[۸۳].

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹؛ المستدرک، ج۳، ص۴۳۸.
  2. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۸۹-۲۹۰؛ الطبقات، خلیفه، ص۵۶.
  3. الفتوح، ج۱، ص۲۰۶.
  4. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹-۴۷۰.
  5. تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۷.
  6. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۲۴۵، ۳۸۵.
  7. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۶۹-۴۷۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷.
  8. الاستیعاب، ج۳، ص۹۸۷؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۰.
  9. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۲؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۱۳.
  10. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۸۸؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۴۴؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۰.
  11. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۶۲؛ المحبر، ص۷۱.
  12. الکامل، ج۲، ص۶۰.
  13. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۲؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۳۰۰؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷۷.
  14. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۲؛ المحبر، ص۷۴.
  15. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۴۳.
  16. اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۵؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۲۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۷۸.
  17. الآحاد والمثانی، ج۱، ص۱۷۷؛ عمدة القاری، ج۱۷، ص۱۰۳.
  18. المغازی، ج۱، ص۱۹-۲۰؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۱۶۲؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۵.
  19. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۳؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۵؛ المنتظم، ج۵، ص۲۴۷.
  20. البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۲۶.
  21. عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۵.
  22. المغازی، ج۲، ص۵۴۷.
  23. اسماعیلی و حائری‌نژاد، مقاله «سعید بن زید عدوی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  24. تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۲؛ الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۳۷.
  25. الفتوح، ج۱، ص۲۲۲؛ تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۶۲.
  26. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۴۵.
  27. الفتوح، ج۲، ص۳۵۸.
  28. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۹۷.
  29. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵۹.
  30. وفاءالوفاء، ج۴، ص۶۸.
  31. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۶۰؛ الکامل، ج۳، ص۱۶۲.
  32. تاریخ طبری، ج۴، ص۳۷۳.
  33. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۲.
  34. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۶۲، ۴۷۰؛ البدایة والنهایه، ج۷، ص۳۵۶.
  35. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۷؛ الکامل، ج۳، ص۲۲۱.
  36. شرح الاخبار، ج۲، ص۵۹۵.
  37. المعرفة والتاریخ، ج۱، ص۲۱۶؛ تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۸۸؛ الاصابه، ج۸، ص۳۴۴.
  38. المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۱۸-۶۱۹؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۳۶.
  39. التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۵۰.
  40. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴.
  41. نک: انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۷۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۴.
  42. مسند احمد، ج۱، ص۱۸۷؛ المستدرک، ج۳، ص۴۳۷.
  43. الغدیر، ج۱۰، ص۱۲۳.
  44. اسماعیلی و حائری‌نژاد، مقاله «سعید بن زید عدوی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
  45. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  46. التفسیر الحدیث، ج۴، ص۳۱۱.
  47. اسباب النزول، ص۳۸۳؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۲۴۴.
  48. اسباب النزول، ص۳۸۳.
  49. تفسیر بغوی، ج۴، ص۸۳.
  50. تفسیر المظهری، ج۸، ص۲۰۴.
  51. التحریر و التنویر، ج۲۴، ص۵۳.
  52. المحررالوجیز، ج۴، ص۵۲۵.
  53. البحر المحیط، ج۹، ص۱۹۲.
  54. تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۸۵.
  55. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۵۲؛ الکامل، ج۲، ص۵۹-۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۷.
  56. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  57. زاد المسیر، ج۳، ص۴۵۷.
  58. روح البیان، ج۷، ص۱۵۹؛ البحر المدید، ج۴، ص۴۲۱.
  59. الکشاف، ج۳، ص۵۳۲.
  60. روح البیان، ج۷، ص۱۵۹.
  61. البحر المدید، ج۴، ص۴۲۱.
  62. التحریر و التنویر، ج۲۱، ص۲۲۷.
  63. مراح لبید، ج۲، ص۲۵۰.
  64. «و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است و خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره جمعه، آیه ۱۱.
  65. جامع البیان، ج۲۸، ص۶۷.
  66. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱۰.
  67. التحریر و التنویر، ج۲۸، ص۲۰۴.
  68. «و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به آنان بانگ برمی‌دارند که این بهشت را برای کارهایی که می‌کردید برای شما برجا نهاده‌اند» سوره اعراف، آیه ۴۳.
  69. زاد المسیر، ج۲، ص۱۲۰.
  70. «و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.
  71. «و هر کینه‌ای که در سینه آنهاست می‌زداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و می‌گویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمی‌شد ما خود راه نمی‌یافتیم؛ بی‌گمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به آنان بانگ برمی‌دارند که این بهشت را برای کارهایی که می‌کردید برای شما برجا نهاده‌اند» سوره اعراف، آیه ۴۳.
  72. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۴۶۳.
  73. «آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۱۴.
  74. زاد المسیر، ج۲، ص۶۹؛ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۷۰؛ التحریر و التنویر، ج۷، ص۱۳.
  75. کشف الاسرار، ج۳، ص۴۶۴.
  76. «و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.
  77. کشف الاسرار، ج۷، ص۷۱.
  78. «کسانی که برای آنان از سوی ما از پیش نیکی مقرّر است، از آن (آتش)، برکنارند» سوره انبیاء، آیه ۱۰۱.
  79. جامع البیان، ج۱۷، ص۷۵.
  80. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۴۵.
  81. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۸، ص۲۴۶۹؛ زاد المسیر، ج۳، ص۲۱۵؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۰۱؛ الکشاف، ج۳، ص۱۳۷.
  82. تاج التراجم، ج۳، ص۱۴۳۱.
  83. اسماعیلی و حائری‌نژاد، مقاله «سعید بن زید عدوی»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.