|
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قوم سبأ در قرآن]] - [[قوم سبأ در علوم قرآنی]] | پرسش مرتبط = }} |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[قوم سبأ در قرآن]] - [[قوم سبأ در علوم قرآنی]] </div>
| |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | == مقدمه == |
| درباره چگونگی ضبط واژه [[سبأ]]، ریشه و معنای لغوی آن و اینکه آیا نام شخص، [[قبیله]]، [[قوم]]، [[سرزمین]] یا همه آنهاست [[اختلاف]] است. از مجموع این مباحث میتوان نتیجه گرفت که [[نسل]] پدیدآمده از مردی به نام سبأ به نام قوم سبأ و نیز زیستگاه، [[پادشاهان]] و سورهای که به سرگذشت آنان پرداخته، با این نام اشتهار یافتهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> | | درباره چگونگی ضبط واژه [[سبأ]]، ریشه و معنای لغوی آن و اینکه آیا نام شخص، [[قبیله]]، [[قوم]]، [[سرزمین]] یا همه آنهاست [[اختلاف]] است. از مجموع این مباحث میتوان نتیجه گرفت که [[نسل]] پدیدآمده از مردی به نام سبأ به نام قوم سبأ و نیز زیستگاه، [[پادشاهان]] و سورهای که به سرگذشت آنان پرداخته، با این نام اشتهار یافتهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[سبأ / قوم (مقاله)|مقاله «قوم سبأ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref> |
|
| |
|
| ==[[تاریخ]] و [[تمدن]] قوم [[سبا]]== | | == [[تاریخ]] و [[تمدن]] قوم [[سبأ]] == |
| قوم سبأ از [[اقوام]] [[متمدن]]، پیشرفته و بهرهمند از [[نعمتهای فراوان]] بودند و در جنوب <ref> ادیان العرب، ص۸۹-۹۰.</ref> یا جنوب غربی شبه [[جزیره عرب]]،<ref>باستانشناسی، ص۳۱۶؛ التحقیق، ج۵، ص۱۲.</ref> در هزاره نخست پیش از میلاد [[زندگی]] میکردند.<ref>دایرهالمعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۵ـ۱۲۵۶؛ Encyclopedia of The Quran, IV:P۵۸۵</ref> گزارشهای [[تاریخی]]، آغاز پیدایش قوم سبأ را سالهای ۱۰۰۰ ق. م. تا ۷۵۰ ق. م. تخمین زدهاند؛ اما ثبت تاریخ این قوم به صورت مکتوب، حدود [[سال]] ۶۰۰ ق. م. آغاز شده است، برای همین درباره سرگذشت آنان در پیش از تاریخ یاد شده اطلاع دقیقی در دست نیست. کهنترین منبع، سالنامه جنگیِ برجای مانده از [[زمان]] سارگون دوم، [[پادشاه]] آشوری است.<ref>اقوام هلاک شده، ص۱۳۵-۱۳۶؛ دائرهالمعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۶۸-۱۶۹.</ref> در این نوشتهها به دولتهای مالیاتدهنده به پادشاهِ یاد شده از جمله پادشاه سبأ، [[یسی]] آمارا (Yisi - amara) اشاره شده است؛<ref> ادیان العرب، ص۹۱؛ دائرة معارف القرن العشرین، ج۵، ص۱۷.</ref> اما به احتمال زیاد، قوم سبأ پیش از [[تشکیل دولت]]، سالهای فراوانی زندگی کرده باشند و تاریخ پیدایش آنان خیلی قدیمیتر از این نوشتهها باشد، زیرا در کتیبههای آخرین پادشاه اور (Ur) آراد نانار، کلمه سابوم (Sabum) به احتمال [[قوی]] معنای [[حکومت]] سبأ میدهد. با این احتمال، [[تاریخ]] قوم سبأ تا ۲۰۰۰ یا ۲۵۰۰ ق. م. خواهد رسید.<ref>الاعلام، ج۳، ص۷۶؛ دایرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۶۸-۱۶۹؛ اقوام هلاک شده، ص۱۳۷.</ref> به گزارش برخی منابع، [[مردم]] سبأ بادیهنشین بوده و در طول سال، از شمال به جنوب شبه [[جزیره عربستان]] و بالعکس رفت و آمد میکردند؛ ولی بر اثر فشار آشوریها سرانجام در سال ۸۰۰ ق. م. در [[سرزمین]] [[یمن]] ساکن شده و [[کشور]] [[سبأ]] را پایهگذاری کردند.<ref> قاموس الکتاب المقدس، ص۴۵۳؛ تاریخ شبه الجزیرة العربیه، ص۱۳۴.</ref> آنها بر اثر [[ضعف]] [[دولت]] معین ([[حاکمان]] پیش از دولت سبأ) رفتهرفته [[قلمرو]] [[حاکمیت]] خود را گسترش داده و دولت بزرگتری به پایتختی صِرواح<ref> المفصل، ج۲، ص۳۰۳-۳۰۴.</ref> پدید آوردند؛ اما پس از ساختن سدّ [[تاریخی]] مأرب، پایتخت خود را به [[شهر]] «مَأرِب» انتقال دادند.<ref> المفصل، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۶؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۱۵۲.</ref> (سد مأرب) مأرب در فاصله سالهای ۶۵۰ ق. م. تا ۱۱۵ م. پایتخت کشور سبأ <ref> معجم البلدان، ج۵، ص۳۴-۳۵؛ المصباح، ص۱۱، «ارب»؛ تفسیر قاسمی، ج۸، ص۱۳۸.</ref> و [[محل زندگی]] [[قوم]] سبأ بوده است.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۸۶۴-۲۸۶۵؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۰۵.</ref> با ساختن این سد [[عظیم]] و ایجاد باغهای مرکبات، نخلستان و... بازرگانی کشور سبأ رونق بیشتری یافت. [[نفوذ]] آنان ابتدا از یمن به جنوب نجد و از شمال تا [[حجاز]] بود؛ ولی رفتهرفته بر راههای بازرگانی که شبه [[جزیره عربستان]] را به [[سوریه]] و [[مصر]] پیوند میداد، [[سلطه]] کامل یافتند. دولت سبأ با ایجاد نقاط [[تفتیش]] بر سر راههای تجاری یادشده، بر مسیر کاروانها [[نظارت]] میکرد.<ref> اقوام هلاک شده، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>
| | در این جا [[اجمال]] سرگذشت [[مردم]] [[سبا]] را از نظر شما میگذرانیم. |
| | اما آنچه [[قرآن کریم]] درباره آنها فرموده چنین است: |
| | {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده * اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار * چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.</ref>. |
| | و اما وضع جغرافیایی سبا و اجمال داستان مردم آن: |
| | [[کشور یمن]] در جنوب [[غربی]] شبه [[جزیره عربستان]] قرار دارد و از زمانهای قدیم بین کشورهای بزرگ آن [[زمان]] بر سر [[تصرف]] آن ناحیه [[جنگ]] و [[اختلاف]] بوده است و یک بار هم در زمان [[ساسانیان]] به دست [[ایرانیان]] افتاد. گاهی هم دولتهای خود مختاری در آنجا تشکیل میشد، از آن جمله به گفته یکی از [[دانشمندان]]، در حدود سال ۸۵۰ قبل از میلاد، [[ملوک]] سبا در [[یمن]] دولتی تشکیل دادند که بیش از ششصد سال حکومتشان طول کشید و از آثار و اکتشافاتی که این اواخر به دست آمده و اکنون در موزههای اروپا نمونههای آن موجود است، معلوم شده که مردم سبا از عالیترین [[تمدنها]] برخوردار بودهاند و در ساختن ظروف طلا و [[نقره]] و بناهای باشکوه و [[آبادی]] و [[تزیین]] [[شهرها]] مهارتی کامل داشتهاند. |
| | از کارهای مهم [[پادشاهان]] سبا که با نبودن وسایل امروزی انجام دادهاند، ساختن [[سد مأرب]] است و [[مأرب]] پایتخت [[سلاطین]] [[سبا]] بود. |
| | این [[شهر]] در دامنه درهای قرار داشت که بالای آن کوههای بزرگی وجود داشت. در آن دره، تنگهای کوهستانی و در دو طرف آن تنگه، دو [[کوه]] معروف به کوه بلق است که فاصله آنها شش صد قدم است. |
|
| |
|
| سبئیان همراه با معینیان و حِمْیَریان در [[تاریخ]] [[عربستان]] جنوبی نقش مهمی داشته و نخستین قوم عربستان جنوبی بودند که به آستان [[تمدن]] گام نهادند.<ref>دایرة المعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۵-۱۲۵۶.</ref> ساکنان عربستان جنوبی در طول تاریخ پیش از [[اسلام]] ممالکی مانند معین، سبأ، قتبان و حضرموت را پدید آوردند؛ اما مشهورترین، نیرومندترین و طولانیترین آنها تمدن سبأ بود.<ref>Encyclopedia of The Quran, IV:P۵۸۵؛ باستانشناسی، ص۳۱۶.</ref> در گزارشهای تاریخی، قوم سبأ به عنوان قومی [[متمدن]] <ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۴۵۳؛ ادیان العرب، ص۸۹-۹۰؛ Encyclopedia of The Quran, IV:P۵۸۶</ref> یاد شدهاند، از این روست که در نوشتههای برجایمانده از [[حکومت]] سبأ کلمههای بازسازی، ساختن، [[اصلاح]] و جز آن بیشتر به چشم میخورند.<ref>اقوام هلاک شده، ص۱۳۷.</ref>
| | [[خاک]] [[یمن]] پهناور و حاصلخیز بود، ولی در آنجا هم مانند سایر نقاط [[عربستان]]، آب کمیاب بود و رودخانههای مهمی نداشت و گاهگاهی بر اثر بارانهای فصلی، سیلی برمیخاست و در دشت پهناور به هدر میرفت، از این رو [[مردم یمن]] به [[فکر]] ساختن [[سد]] افتادند تا زیادی آب [[باران]] را در پشت آن سدها [[ذخیره]] کنند و در فصل تابستان از آنها استفاده نمایند. |
| | طبق این فکر و چنانچه برخی گفتهاند: سدهای بسیاری ساختند و مهمترین آنها، [[سد مأرب]] در فاصله دو کوه بلق بود که طبق اصول هندسی، در دو طرف آن دریچههایی برای استفاده از آب سد قرار دادند و در اوقات لازم میتوانستند به وسیله آن دریچهها آب را کم و زیاد کنند. |
| | طول این سد به گفته [[مورخان]]، در حدود هشت صد قدم و عرض آن حدود پنجاه قدم بود. |
| | بعد از ساختن این سد، دو طرف آن بیابان به شهرهای سرسبزی تبدیل شد که به گفته بعضی مجموعاً سیزده شهر بود و آن ریگهای سوزان، به باغ جنان مبدل گشت و درباره توصیف آن [[شهرها]] و [[فراوانی نعمت]] در آنجا سخنهای اغراق آمیزی گفتهاند: |
| | به گفته برخی، کسی که در آن باغها قدم میگذاشت، درختان میوه آن طوری بود که ده [[روز]] راه، رنگ [[آفتاب]] را نمیدید و این راه بسیار را در زیر [[سایه]] درختان خرم و پر میوه طی میکرد. |
|
| |
|
| نعمتهای بسیار، [[ارزاق]] فراوان، شهرهای آباد و بناهای باشکوه، [[زیبا]] و مستحکم نشان [[تمدن]] عالی [[قوم]] [[سبأ]] <ref>تمدن اسلام و عرب، ص۹۶؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۱۰۸.</ref> بودند و آنان از [[قدرت]] نظامی و [[دفاعی]] بینظیری برخوردار بودند.<ref> اقوام هلاک شده، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref> از بناهای بزرگ آن [[سرزمین]]، [[معبد]] ماه و سدّ [[تاریخی]] مأرباند که <ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۴۵۲-۴۵۳؛ ادیان العرب، ص۹۰.</ref> تبحر قوم سبأ در دانشهای هندسه، [[نجوم]] و مهندسی را نشان میدهند.<ref>قصص قرآن، ص۳۷۹.</ref> پیش از اکتشافات جدید باستانشناسی، اطلاع چندانی از وجود قوم سبأ و تمدن آنان، نبود و بیشتر "سبأ" را فقط نام یک شخص میدانستند که مؤسس [[دولت]] "حِمْیَر" بوده است، زیرا [[کتب آسمانی پیشین]] در این باره گزارشی ندارند،<ref>اماکن جغرافیایی در قرآن، ص۵۳-۵۶.</ref> در حالی که [[قرآن کریم]]، سورهای به نام این قوم دارد و [[مفسران]]، بنای سدّ تاریخی مأرب را از مظاهر تمدن آنان میدانند. | | برخی گفتهاند: [[زنها]] زنبیلها را روی سر میگذاشتند و چون چند قدم از زیر درختان میگذشتند، زنبیلهاشان پر از میوه میشد. |
| | به هر صورت بر اثر بستن آن سدها، از هوای لطیف و میوههای فراوان و آبهای روان و سایر نعمتهای بیحساب آنجا استفاده میکردند و البته [[شایسته]] بود که [[مردم]] [[سبا]] در برابر آن همه [[نعمت]] بیکران - که [[خداوند]] به ایشان بخشیده بود – [[سپاسگزاری]] کنند و خدایی را که از آن بیچارگی و [[گرسنگی]] نجاتشان داده بود [[شکر]] گویند، ولی اندک اندک [[غفلت]] بر آنها چیره گشت و به [[سرکشی]] و خود پرستی دچار شدند. |
| | [[خدای تعالی]] برای [[ارشاد]] و هدایتشان پیمبرانی فرستاد، ولی آن مردم به جای این که سخنان [[پیمبران]] [[الهی]] را بشنوند و به موعظهها و نصیحتهاشان گوش [[دل]] فرا دهند، به [[تکذیب]] آنها پرداخته و در [[خوشگذرانی]] و [[شهوت رانی]] [[غرق]] گشتند و شاید مانند سایر ملتهای [[سرکش]] و [[شهوت]] ران – که [[انبیا]] را [[سد]] راه [[لذت]] و شهوت خود میدیدند - به [[آزار]] آنها نیز کوشیدند و بدین ترتیب مستحق [[عذاب الهی]] گشتند. |
| | خدای تعالی سیل «[[عرم]]» را بر آن سد بزرگ گماشت تا آن را ویران ساخت و آب، تمام دشت و باغها و [[خانهها]] را بگرفت و همه را ویران کرد و پس از چندی آن [[وادی]] خرم را به صحرایی خشک و سوزان تبدیل کرد و به جای آن همه درختان میوه و باغهای سرسبز، چند درخت اراک و درخت شورهگز و اندکی [[درخت سدر]] به جای ماند و آن بلبلان خوش الحان جای خود را به فغان بومان سپردند.<ref>[[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|تاریخ انبیاء]] ص ۵۴۹.</ref> |
|
| |
|
| از گزارشهای [[کتاب مقدس]] بر میآید که [[شغل]] قوم سبأ معاصر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[تجارت]] برده<ref>نک: کتاب مقدس، یوئیل، ۳: ۸.</ref>، طلا و عطریات بوده و تجارتشان تا [[حبشه]] و [[هند]] گسترش داشته است.<ref> کتاب مقدس، ارمیا، ۶: ۲۰؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۴۵۳.</ref> آنها برای [[زنان]] جایگاه والایی قائل بودند؛ بهگونهای که آنها در بالاترین [[مناصب]] [[دینی]]، [[حکومتی]] و نظامی دخالت داشته و از [[حقوق]] مساوی با مردان برخوردار بودند<ref>دائرهالمعارف الکتابیه، ج۴، ص۴۹۷.</ref>؛ همچنین مردان با بیش از یک [[همسر]] [[ازدواج]] نمیکردند.<ref> قاموس الکتاب المقدس، ص۴۵۳.</ref> به [[اعتقاد]] "استرابون" زنان قوم سبأ میتوانستند با بیش از یک همسر ازدواج کنند؛ ولی "هارتمان" [[معتقد]] است که اگر نقوش و کتیبههای مربوط، به [[درستی]] خوانده شوند، بر این موضوع دلالت ندارند.<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۸۰.</ref> دولت سبأ از بزرگترین سلسلههای [[سلاطین]] [[یمن]] بود که ابتدا به دست مُکَرَّبها (مُکَرَّب به معنای مقرَّب)<ref>المفصل، ج۲، ص۲۶۸.</ref> یا [[کاهنان]] در حدود سالهای ۱۰۰۰ ق. م. پس از [[پادشاهان]] معینی تأسیس شد و تا ۴۵۰ ق. م.<ref> باستانشناسی، ص۳۱۶.</ref> یا ۱۱۵ ق. م. ادامه داشته است.<ref> قصص قرآن، ص۳۷۷.</ref>
| | == قوم [[سبأ]] در [[قرآن]] == |
| | قوم سبأ جمعیتی بودند که در جنوب [[جزیره عربستان]] میزیستند، دارای [[حکومتی]] عالی و [[تمدنی]] درخشان بودند. |
| | [[خاک]] [[یمن]] گسترده و حاصلخیز بود، اما علیرغم این [[آمادگی]]، چون رودخانه مهمی نداشت از آن بهرهبرداری نمیشد، بارانهای سیلابی در کوهستانها میبارید، و آبهای آن در دشتها به هدر میرفت، [[مردم]] باهوش این [[سرزمین]] به [[فکر]] استفاده از این آبها افتادند، و سدهای زیادی در نقاط حساس ساختند که از همه مهمتر و پرآبتر [[سد]] «[[مأرب]]» بود. مأرب<ref>بر وزن مغرب.</ref> شهری بود که در انتهای یکی از این درهها قرار داشت، و [[سیلهای عظیم]] کوههای «صراة» از کنار آن میگذشت، در دهانه این دره و دامنه دو [[کوه]] «بلق» سد [[عظیم]] و [[نیرومندی]] بنا کردند، و مجاری مختلف آب در آن ایجاد کرده بودند، به قدری [[ذخیره]] آب پشت سد زیاد شد که با استفاده از آن توانستند باغهای بسیار [[زیبا]]، و کشتزارهای پربرکت در دو طرف مسیر رودخانهای که به سد منتهی میشد ایجاد کنند. |
| | قریههای آباد این سرزمین تقریباً به هم متصل بود، و سایههای گسترده درختان دست به دست هم داده بود، آنقدر میوههای فراوان بر شاخسار آن ظاهر شده بود که میگویند هرگاه کسی سیدی روی سر میگذاشت و از زیر آنها میگذشت پشت سر هم میوه در آن میافتاد و در مدت کوتاهی پر میشد. |
|
| |
|
| در کتیبههای برجایمانده از [[قوم]] [[سبأ]]، عصر [[دولت]] سبأ به دو مرحله قسمت میشود: مرحله نخست، دوره «مُکارَبان» است. در این مرحله پایتخت آنها ابتدا [[شهر]] صِرواح <ref>المفصل، ج۲، ص۲۷۰، ۳۰۲-۳۰۴، ۳۰۷؛ باستانشناسی، ص۳۱۶.</ref> و سپس شهر مأرب بود. این دوره از حدود[[سال]] ۸۰۰ ق. م. تا سال ۶۵۰ یا ۴۵۰ ق. م. ادامه داشت.<ref>المفصل، ج۲، ص۲۶۰، ۲۶۸-۲۶۹.</ref> مرحله دوم، دوران پادشاهان سبأ است که از سال ۶۵۰ یا ۴۵۰ ق. م. تا [[سال ۱۱۵ ق]]. م. ادامه یافته است.<ref>المفصل، ج۲، ص۳۱۵-۳۱۶؛ دایرة معارف القرن العشرین، ج۵، ص۱۷.</ref> حدود یک قرن پیش از میلاد، حِمْیَریان با [[تصرف]] [[سرزمین]] سبأ [[سلطنت]] آنجا را برعهده گرفتند.<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۸۰-۸۱؛ التحریر والتنویر، ج۱۹، ص۲۴۷-۲۴۸؛ باستانشناسی، ص۳۱۸.</ref> آنها [[سلسله]] نوینی را بنیاد نهادند.<ref>دائرهالمعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۸۲، ۱۹۶.</ref> [[بلقیس]] دختر هدهاد که به مدت ۱۲۰ سال<ref>نک: تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۹.</ref> در [[زمان]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} [[حکمرانی]] کرد، از این سلسله است<ref>نک: مروج الذهب، ج۲، ص۸۰-۸۱.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| | [[وفور نعمت]] آمیخته با [[امنیت]] محیطی بسیار [[مرفه]] برای [[زندگی پاک]] آماده ساخته بود، محیطی مهیا برای [[اطاعت]] [[پروردگار]]، و [[تکامل]] در جنبههای [[معنوی]]. |
| | اما آنها قدر این همه [[نعمت]] را ندانستند، [[خدا]] را به دست [[فراموشی]] سپردند، و به [[کفران نعمت]] مشغول شدند، به [[فخرفروشی]] پرداختند، و به [[اختلافات]] طبقاتی دامن زدند. موشهای صحرائی دور از چشم مردم [[مغرور]] و مست به دیواره این سد خاکی روی آوردند، و آن را از درون [[سست]] کردند، ناگهان [[باران]] شدیدی بارید و سیلاب عظیمی حرکت کرد، دیوارههای سد که [[قادر]] به [[تحمل]] فشار سیلاب نبود یک مرتبه در هم [[شکست]]، و آبهای بسیار زیادی که پشت [[سد]] متراکم بود ناگهان بیرون ریخت، و تمام آبادیها، باغها، کشتزارها و زراعتها، و چهارپایان را تباه کرد، و قصرها و خانههای مجلل و [[زیبا]] را یکباره ویران نمود، و آن [[سرزمین]] آباد را به صحرائی خشک و بیآب و علف مبدل ساخت، و از آن همه باغهای خرم و اشجار بارور تنها چند درخت تلخ «اراک» و «شورگز» و اندکی درختان «سدر» به جای ماند، مرغان غزلخوان از آنجا کوچ کردند و بومها و زاغان جای آنها را گرفتند. |
| | آری هنگامی که [[خداوند]] میخواهد قدرتنمائی کند [[تمدنی]] [[عظیم]] را با چند موش! بر باد میدهد، تابندگان به [[ضعف]] خود آشنا گردند و به هنگام [[قدرت]] [[مغرور]] نشوند! |
| | در اینکه «[[سبأ]]» نام کیست؟ و چیست؟ در میان [[مورخان]] گفتگوست ولی معروف این است که «سبأ» نام پدر [[اعراب]] «[[یمن]]» است، و طبق روایتی که از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} نقل شده مردی بود بنام «سبأ» که ده فرزند از او متولد شد، و از هر کدام از آنها قبیلهای از قبائل [[عرب]] در آن سامان به وجود آمدند<ref>بعضی «سبأ» را نام [[سرزمین یمن]] یا منطقهای از آن دانستهاند، ظاهر [[قرآن مجید]] در داستان «سلیمان» و «هدهد» در [[سوره]] «نمل» نیز نشان میدهد که «سبأ» نام مکانی بوده است، آنجا که میگوید: «من از [[سرزمین سبأ]] یک خبر [[قطعی]] برای تو آوردهام» (نمل ۲۲). |
| | در حالی که [[ظاهر آیه]] مورد بحث این است که سبأ قومی بودهاند که در آن منطقه میزیستهاند؛ زیرا ضمیر جمع [[مذکر]] (هم) به آنها بازگشته است. |
| | ولی منافاتی میان این دو [[تفسیر]] نیست؛ زیرا ممکن است سبأ در ابتدا نام کسی بوده، سپس تمام [[فرزندان]] و [[قوم]] ان به آن نامیده شدهاند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۰۷.</ref> |
|
| |
|
| ==قوم [[سبا]] در [[قرآن]]== | | ==[[تمدن]] درخشانی که بر اثر [[کفران]] بر باد رفت!== |
| [[قرآن کریم]] در [[سوره نمل]] قوم سبأ را معاصر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} معرفی میکند {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ}}<ref>«آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام» سوره نمل، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref>؛ ولی در [[سوره سبأ]] هیچ اشارهای به دوره [[تاریخی]] آنان نشده است. بر اساس قراینی که در ادامه خواهند آمد، به احتمال، گزارشهای این دو [[سوره]] درباره یک دوره تاریخی از [[حیات]] قوم سبأ نیستند. | | قرآن مجید سرگذشت عبرتانگیز آنها را بیان کرده و به قسمت مهمی از جزئیات و خصوصیات [[زندگی]] آنها اشاره کرده است: |
| | نخست میگوید: «برای [[قوم سبأ]] در محل سکونتشان نشانهای از [[قدرت الهی]] بود»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ}} «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.</ref>. |
| | به طوری که گفتیم این [[آیت]] بزرگ [[الهی]] از اینجا سرچشمه میگرفت که قوم سبأ با استفاده از شرائط خاص مکانی و چگونگی کوههای اطراف آن منطقه و [[هوش]] سرشار [[خدا]] داد، توانستند سیلابهایی را که جز ویرانی نتیجهای نداشت، در پشت سدی نیرومند متمرکز کنند، و به وسیله آن کشوری بسیار آباد بسازند، چه آیت بزرگی که عامل ویرانی تبدیل به مهمترین عامل [[عمران]] گردد؟ |
| | سپس [[قرآن]] به شرح این آیت الهی که در [[اختیار]] قوم سبأ قرار داشت پرداخته چنین میگوید: «دو باغ (بزرگ و گسترده) بود از طرف راست و چپ»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ}} «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.</ref>. |
|
| |
|
| واژه سبأ دو بار در قرآن آمده است. {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ}}<ref>«آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام» سوره نمل، آیه ۲۲.</ref>،{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.</ref> گزارش قرآن کریم درباره قوم و سرزمین سبأ مربوط به دو دوره تاریخی متفاوت است. در [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ}}<ref>«آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام» سوره نمل، آیه ۲۲.</ref> خبر آوردن هُدهُد از سرزمین سبأ، [[حکومت]] باشکوه و [[مقتدر]] [[ملکه]] سبأ و [[دیدار]] وی با حضرت سلیمان{{ع}} و در آیه {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.</ref> بهرهمندی قوم سبأ از سرزمینی آباد، باغهایی سرسبز و انقراض آنان و نابودی سرزمینشان با سیل عَرِم به سبب رویگردانی از [[خداوند]] گزارش شده است. [[مفسران]] در [[تفسیر]] این [[آیات]] به موضوعاتی مانند ویژگیهای [[سرزمین]] [[سبأ]]، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[قوم]] سبأ، شرح و [[وصف]] سدّ مأرب و سبب ساخت آن، حادثه سیل ویرانگر عَرِم، خبرآوردن هُدهُد، [[دیدار]] [[ملکه]] سبأ با [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و [[ایمان آوردن]] وی و فرجام قوم سبأ پرداختهاند.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| | البته این دو باغ، [[ساده]] معمولی نبودند، بلکه یک رشته باغهای به هم پیوسته در دو طرف [[نهر]] عظیمی بود که از آن [[سد]] بزرگ آبیاری میشد. |
| | آنها توانستند با ساختن [[سدّ]] بزرگ سیلابهای ویرانگر را در پشت آن [[ذخیره]] کنند و سرزمینهای وسیع و گسستردهای را زیر کشت در آورند. آیا سیلابی که مایۀ خرابی است اینچنین مایۀ [[آبادانی]] شود عجیب نیست؟ آیا این آیت بزرگ خدای محسوب نمیشود؟ این از نظر [[آبادی]]، ولی از آنجا که تنها عمران کافی نیست، و شرط مهم و اساسی آن «[[امنیت]]» است اضافه میکند «ما در میان این آبادیها فاصلههای مناسب و نزدیک مقرر کردیم». و به آنها گفتیم: «در میان این قریهها شبها و روزها در این آبادیها در امنیت کامل [[مسافرت]] کنید»<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ}} «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.</ref>. |
| | به این ترتیب آبادیها فواصل متناسب و حساب شدهای داشت، و از نظر [[حمله]] وحوش و درندگان بیابان، یا سارقین نیز در نهایت امنیت بود، به گونهای که [[مردم]] میتوانستند بدون زاد و [[توشه]] و مرکب، بیآنکه احتیاج به حرکت دسته جمعی و استفاده از افراد [[مسلح]] داشته باشند، بدون هیچ [[خوف]] و [[ترس]] از جهت [[ناامنی]] راه یا کمبود آب و آذوقه به مسیر خود ادامه دهند. |
| | سپس میافزاید: ما به آنها گفتیم «از روزی فراوان پروردگارتان بخورید و [[شکر]] او را بجا آورید. شهری است [[پاکیزه]] و پروردگاری [[آمرزنده]] [[مهربان]]»<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ}} «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.</ref>. |
|
| |
|
| ===[[سبأ]] معاصر [[سلیمان]]{{ع}}===
| | این جمله کوتاه مجموعه نعمتهای مادی و [[معنوی]] را به [[زیباترین]] وجهی منعکس ساخته از نظر نعمتهای مادی [[سرزمین]] [[پاک]] و پاکیزه داشتند، پاک از آلودگیهای گوناگون، از دزدان و [[ظالمان]]، از آفات و [[بلاها]]، از [[خشکسالی]] و [[قحطی]]، از [[ناامنی]] و [[وحشت]]، و حتی گفته میشود از حشرات موذی نیز پاک بود. |
| [[قرآن کریم]] از گزارش هدهد به حضرت سلیمان{{ع}} درباره قوم سبأ و [[فرمانروایی]] زنی برآنان سخن گفته است: {{متن قرآن|فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ}}<ref>«آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام» سوره نمل، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref> مفسران با تعابیری گوناگون و در عین حال قابل جمع، مانند شهری در [[یمن]]،<ref> التبیان، ج۸، ص۸۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۰؛ زاد المسیر، ج۶، ص۶۳.</ref> سرزمین سبأ <ref> تفسیر مقاتل، ج۳، ص۳۰۱؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۸۶۴؛ التحریر والتنویر، ج۱۹، ص۲۴۷.</ref> و [[شهر]] [[بلقیس]]،<ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج۹، ص۲۸۶۴.</ref> سبأ یاد شده در [[آیه]] را اشاره به سرزمین سبأ دانستهاند؛ ولی با توجه به بازگشت [[ضمیر]] جمع [[مذکر]] «هم» به سبأ باید آن را اشاره به قوم سبأ دانست. این [[اختلاف]] در ذیل آیه {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.</ref> نیز مطرح شده است. | | هوایی پاک و نسیمی [[فرح]] افزا داشت، و سرزمینی حاصلخیز و درختانی پربار و اما از نظر [[نعمت]] معنوی [[آمرزش الهی]] شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهی آنها صرفنظر میکرد، و آنها را مشمول [[عذاب]] و سرزمینشان را گرفتار [[بلا]] نمیساخت. |
| | اما این [[ناسپاس]] [[مردم]] قدر این همه نعمت را ندانستند از بوته [[آزمایش]] سالم بیرون نیآمدند، راه [[کفران]] و [[اعراض]] را پیش گرفتند، و [[خداوند]] نیز آنها را سخت گوشمالی داد؛ لذا در ادامه میفرماید: «آنها از [[خدا]] روی گردان شدند»<ref>سوره سبأ، آیه ۱۶.</ref> [[نعمتهای خدا]] را ناچیز شمردند، [[عمران]] و [[آبادی]] و [[امنیت]] را ساده انگاشتند، از یاد [[حق]] [[غافل]] شدند، و مست نعمت گشتند، اغنیاء بر تهیدستان [[فخرفروشی]] کردند، و آنها را [[مزاحم]] حال خویش پنداشتند. |
| | اینجا بود که شلاق [[مجازات]] بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه [[قرآن]] میگوید: «ما سیل وحشتناک و بنیان کن را بر آنها فرستادیم»<ref>سوره سبأ، آیه ۱۶.</ref> و سرزمین آباد آنها به ویرانهای مبدل شد. سپس، قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف میکند: «ما دو باغ وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بیارزش با میوههای تلخ و درختان بیمصرف «شورهگز» و اندکی از [[درخت سدر]] مبدل ساختیم»<ref>{{متن قرآن|فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ}} «اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.</ref>. |
| | و به این ترتیب به جای آن همه درختان خرم و سرسبز، مشتی درخت بیابانی [[وحشی]] و بسیار کم [[ارزش]] که شاید مهمترین آنها همان [[درخت سدر]] بود که آن هم به مقدار کم در میان آنها وجود داشت باقی ماند (تو خود [[حدیث]] مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و [[سرزمین]] آبادشان آمد؟). |
| | ممکن است بیان این سه نوع درخت که در آن سرزمین ویران باقی ماند اشاره به سه گروه مختلف بوده باشد که بخشی از این درختان زیانبخش بود، و بعضی بیمصرف، و بعضی بسیار کم [[منفعت]] بود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۰۹.</ref> |
|
| |
|
| مشهور مفسران<ref>جامع البیان، ج۱۹، ص۱۸۵-۱۸۷؛ التبیان، ج۸، ص۹۹؛ زادالمسیر، ج۶، ص۶۳.</ref> و [[مورخان]] <ref>المعارف، ص۶۲۸-۶۲۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۳۴۹.</ref> [[مسلمان]]، نام ملکه سبأ را «بلقیس» گفتهاند. [[آیات قرآن]] نشان میدهند که قوم سبأ در دوران [[سلطنت]] بلقیس [[حکومتی]] نسبتاً [[مقتدر]]، با سپاهی انبوه و نیرومند و کاملاً فرمانپذیر، تخت شاهی باشکوه و سرزمینی پررونق و پرنعمت داشتهاند و ملکه آنان زنی با [[درایت]]، [[اهل]] [[مشورت]] و در عین حال خورشیدپرست بوده است: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ}}<ref>«من زنی یافتهام که بر آنان پادشاهی میکند و از همه چیز برخورداری یافته است و اورنگی سترگ دارد» سوره نمل، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ }}<ref>«(آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ...با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند. و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند» سوره نمل، آیه ۲۹-۳۵.</ref> [[نامه]] حضرت سلیمان{{ع}} به ملکه [[سبأ]] و [[دعوت]] وی به [[توحید]]، ارسال [[هدیه]] از سوی [[ملکه]] به [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و سرانجام [[دیدار]] با آن [[حضرت]] و [[ایمان]] آوردنش {{متن قرآن| قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُوْلُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لا يَهْتَدُونَ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }}<ref>«(سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای؟ این نامه مرا ببر و نزد آنان فرو افکن، آنگاه از آنان رو بگردان و (گوشهای کمین کن و) بنگر چه پاسخی میدهند. (آن زن) گفت: ای سرکردگان! نزد من نامهای ارزشمند افکندهاند. آن (نامه) از سوی سلیمان است و (متن آن) این است: «به نام خداوند بخشنده بخشاینده ... با من گردنکشی نورزید و گردن نهاده، نزد من آیید.» (آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام. گفتند: ما نیرومند و سخت دلیریم و فرمان با توست، بنگر تا چه فرمان خواهی داد. گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند.و من ارمغانی برای آنان میفرستم و مینگرم تا فرستادگان چه باز آورند. پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد میرسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی میورزید. نزد آنان باز گرد (و بگو) بیگمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند. (سلیمان) گفت: ای سرکردگان! کدام یک از شما پیش از آنکه (آنان) گردن نهاده نزد من آیند اورنگ آن زن را پیش من میآورد؟ دیوساری از جن گفت: من آن را پیش از آنکه از جایت برخیزی برایت میآورم و من در این کار بسی توانمند درستکارم. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است. (سلیمان) گفت: اورنگش را برای او ناشناخته گردانید تا ببینیم (بدان) راه میبرد یا از کسانی است که (بدین چیزها) راه نمیبرند. و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم. و آنچه او به جای خداوند میپرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود. به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۲۷-۴۴.</ref> معاصر بودن ملکه و [[قوم]] سبأ با حضرت سلیمان{{ع}} را میرسانند (ملکه سبأ)؛ اما آیا این قوم همان قومی است که با سیل عَرِم منقرض شدند یا [[نسل]] دیگری از سبأ بودند، [[منابع تاریخی]] و [[تفسیری]]، روایتی روشن و [[قاطع]] در این باره به دست نمیدهند. البته برخی از قراین مؤید آناند که قوم سبأ حضور درازمدتی در [[تاریخ]] داشته و انقراض آنان در پی سیل عَرِم قرنها پس از دوران حضرت سلیمان{{ع}} روی داده است. پرداختن به داستان سیل عَرِم پس از گزارش بخشهایی از [[زندگی]] حضرت سلیمان{{ع}} و [[مرگ]] آن حضرت و تصریح برخی از گزارشهای [[تاریخی]] مبنی بر وقوع سیل عرم در [[زمان فترت]]<ref>آثار البلاد، ص۸۲-۸۴؛ مکیال المکارم، ج۱، ص۲۹۱.</ref> (دوره پس از [[بعثت]] [[حضرت مسیح]]{{ع}} تا [[ظهور]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} از این قبیلاند. افزون بر آن، [[قرآن کریم]] درباره نابودی سبئیان معاصر حضرت سلیمان{{ع}} هیچ گزارشی ندارد و از ایمان ملکه سبأ به خدای یگانه خبر میدهد، بنا براین با توجه به جایگاه و اثرگذاری ملکه میتوان از ایمان احتمالی قوم وی نیز سخن گفت، در حالی که [[آیات]] [[سوره سبأ]] از نابودی [[سرزمین]] قوم سبأ با سیل عَرِم و پراکندگی و انقراض کامل آنان در نتیجه [[کفر]] و [[ناسپاسی]] [[سخن]] گفته است {{متن قرآن|فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}}<ref>«اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| | ==چنان آنها را متلاشی کردیم که ضرب المثل شدند!== |
| | چه تعبیر جالبی، [[قرآن]] به دنبال این جمله که درباره [[سرنوشت]] دردناک آنها بیان میکند، میگوید: چنان آنها را [[مجازات]] کردیم، و زندگانیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخباری برای [[عبرت]] دیگران قرار دادیم!»<ref>سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>. |
| | آری از آن همه زندگانی با رونق و [[تمدن]] درخشان و گسترده چیزی جز اخباری بر سر زبانها، و یادی در خاطرهها، و سلوری بر صفحات تاریخها باقی نماند، و «آنها را سخت متلاشی و پراکنده ساختیم»<ref>سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>. |
| | چنان سرزمین آنها ویران گشت که [[توانایی]] اقامت از آنان سلب شد، و برای ادامه [[زندگی]] مجبور شدند هر گروهی به سویی روی آورند، و مانند برگهای خزان که بر سینه تندباد قرار گرفته هر کدام به گوشهای پرتاب شدند، آنچنان که پراکندگی آنها به صورت «ضرب المثل» درآمد که هرگاه میخواستند بگویند فلان [[جمعیت]] سخت متلاشی شدند میگفتند: (همانند [[قوم سبأ]] و نعمتهای آنها پراکنده شدهاند!). |
| | به گفته بعضی قبیلۀ «[[غسان]]» به [[شام]] رفتند و «[[اسد]]» به عمان و «[[خزاعه]]» به سوی تهامه و [[طایفه]] «انمار» به یثرب. |
| | و در پایان میفرماید: «در این سرگذشت نشانههای عبرتی برای هر [[صابر]] [[شکرگزار]] است»<ref>{{متن قرآن|فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}} «اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۱۱.</ref> |
|
| |
|
| ===[[سبا]] [[منقرض شده]] با سیل عرم=== | | === [[سبأ]] معاصر [[سلیمان]] {{ع}} === |
| بر پایه گزارش قرآن کریم، قوم سبأ که با سیل عرم نابود شدند، دارای دو [[سلسله]] باغ و بوستان پرمحصول بودند که در سمت راست و چپ زیستگاه آنان قرار داشت و نشانهای از [[قدرت]] و [[رحمت الهی]] به شمار میرفت.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۴-۶۰۵؛ Encyclopedia of The Quran, IV:P۵۸۶</ref> [[خداوند]] این [[نعمتها]] را به آنان داده بود تا از آن استفاده کرده، [[شکر الهی]] را به جای آورند: «لَقَد کانَ لِسَبَإٍ فی مَسکَنِهِم ءایَةٌ جَنَّتانِ عَن یَمینٍ وشِمالٍ کُلوا مِن رِزقِ رَبِّکُم واشکُروا لَهُ بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ ورَبٌّ [[غَفور]]». ([[سبأ]] / ۳۴، ۱۵) برخلاف دیدگاه برخی [[مفسران]] که سبأ یادشده در این [[آیه]] را نام [[سرزمین]] [[یمن]]<ref>تفسیر سمعانی، ج۴، ص۳۲۵؛ زاد المسیر، ج۶، ص۶۳، ۲۲۹.</ref> یا منطقهای از آن گفتهاند،<ref>زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref> بیشتر مفسران، مراد از آن را [[قوم]] سبأ دانستهاند که از [[نسل]] سبأ بن یَشْجُب بن یَعْرُب بن قَحْطان پدید آمدند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۳-۹۴؛ مجمع البیان، ج۸، ص ۶۰۴؛ زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref> ظاهر آیه به ویژه [[ضمیر]] جمع [[مذکر]] «هم» در «مَسکَنِهِم» مؤید این دیدگاه [[غالب]] است.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[آیین]] قوم [[سبا]]== | | === [[سبأ]] [[منقرض شده]] با سیل عرم === |
| بر اساس گزارش [[قرآن کریم]] از زبان هُدهُد، قوم سبأ در عصر [[سلیمان]]{{ع}} و [[ملکه]] آنان خورشیدپرست بودند و [[شیطان]] برای آنان چنین آراسته بود که بر [[خدا]] [[سجده]] نکنند و برای همین بود که [[هدایت]] نمیشدند:{{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref> از سوی دیگر آیه {{متن قرآن|وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ}}<ref>«و آنچه او به جای خداوند میپرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود» سوره نمل، آیه ۴۳.</ref> ملکه سبأ را در شمار [[کافران]] معرفی کرده است. [[خورشیدپرستی]] [[آیات]] [[سوره سبأ]] نیز از [[کفر]] سبئیانِ [[منقرض شده]] با سیل عَرِم حکایت میکنند: {{متن قرآن|ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ}}<ref>«چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۷.</ref> آیه {{متن قرآن|وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«او و قومش را (چنین) یافتم که به جای خداوند به خورشید سجده میبرند و شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و از راه (درست) آنان را باز داشته است، از این روی راهنمایی نیافتهاند» سوره نمل، آیه ۲۴.</ref> نشان میدهد که قوم سبأ معاصر با سلیمان{{ع}} [[دین]] خود را درست و [[زیبا]] میپنداشتند و همین، مانع هدایت آنان میشد، همانگونه که براساس آیات {{متن قرآن| فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ }}<ref>«و چون آمد گفتند: آیا اورنگ تو این چنین بود؟ گفت: گویی این، همان است و ما پیش از این (از همه چیز) آگاه شده و گردن نهاده بودیم و آنچه او به جای خداوند میپرستید او را (از پرستش خداوند) باز داشته بود که او از گروهی کافر بود» سوره نمل، آیه ۴۲-۴۳.</ref> ملکه سبأ پیش از [[مشاهده]] تخت [[پادشاهی]] خویش در نزد سلیمان{{ع}} از [[قدرت]] فرابشری آن [[حضرت]] [[آگاه]] و [[تسلیم]] وی شده بود؛ ولی [[بتپرستی]] و کفر ملکه، مانع [[ایمان]] وی به خدای یگانه شده بود. این آیات از [[تعصب]] و جانبداری [[دینی]] آنان حکایت میکنند. براساس گزارش [[قرآن کریم]]، [[ملکه]] [[سبأ]] در نهایت با دیدن [[معجزات]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} به خدای یگانه [[ایمان]] آورد. {{متن قرآن|قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساقهایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردهام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.</ref> [[کتاب مقدس]] نیز از [[خورشیدپرستی]] آنها سخن به میان آورده است.<ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۴۵۳.</ref> اطلاعات کتیبههای به دستآمده نیز مؤید آناند که آنها در [[معابد]] خویش ماه و [[خورشید]] را میپرستیدند.<ref>اقوام هلاک شده، ص۱۴۲.</ref> احتمالاً "[[عبد شمس]]" نام دیگر سبأ بن یَشْجُب، به خورشیدپرستی وی اشاره داشته باشد. برخی [[دانشمندان]] غربیگمان کردهاند که [[صابئیان]] دینشان را از [[قوم]] سبأ گرفتهاند.<ref> التحریر و التنویر، ج۱، ص۵۱۶.</ref> براساس گزارشهای [[تاریخی]] و [[تفسیری]]، قوم سبأ در دورههای مختلف [[تاریخ]]، آیینی متفاوت داشتهاند؛ افزون بر [[خورشید و ماه]]،<ref>جاهلیت در اسلام، ص۲۹۶؛ ادیان العرب، ص۹۰.</ref> [[پرستش]] [[ستاره]]،<ref>دایرهالمعارف فارسی، ج۱، ص۱۲۵۶.</ref> [[بت]]، گوزن و گوساله و در دورهای نیز [[یهودیت]] در میان آنان رایج بوده است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۰، ۲۵۷؛ باستانشناسی، ص۳۲۴-۳۲۶.</ref> صورت گوزن در نقوش سبأ و در کوههای حضرموت دیده شده است.<ref>قصص قرآن، ص۳۷۹-۳۸۰.</ref> بر اساس برخی گزارشهای تفسیری، پس از [[طوفان نوح]]، [[بتپرستی]] [[قوم نوح]] به [[اقوام]] [[عرب]] انتقال یافت و آنها بتهای وَدّ، [[سُواع]]، [[یَغوث]]، [[یَعوق]] و [[نَسْر]] را به عنوان آلهه میپرستیدند.<ref>نک: المنمق، ص۳۲۷-۳۲۸؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱.</ref> ([[نوح]] / ۷۱، ۲۳) بعدها طایفهای از قوم سبأ، یَغوث را پرستیدند.<ref>جامع البیان، ج۲۹، ص۱۲۲.</ref> ([[یغوث]]) در برخی [[تفاسیر]] با عنوان زِنْدیق و [[مجوس]] از سبئیان یاد شده است.<ref>نک: تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref> آنها در سراسر مملکت، معبدهایی بزرگ برای پرستش معبودها بنا کرده بودند.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[پیامبران]] قوم [[سبا]]== | | == [[آیین]] قوم [[سبأ]] == |
| قرآن کریم به جز حضرت سلیمان{{ع}} (نمل / ۲۷، ۲۹ - ۳۱) از هیچ [[پیامبری]] یاد نمیکند که قوم سبأ را به [[توحید]] [[دعوت]] کرده باشد؛ اما براساس گزارشهای تاریخی <ref>البدایة والنهایه، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۳.</ref> و تفسیری،<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۰.</ref> [[خداوند]] به تعداد [[قبایل]] قوم سبأ <ref>الکشاف، ج۳، ص۲۸۶-۲۸۷؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۴؛ زادالمسیر، ج۶، ص۲۲۹.</ref>
| |
| ۱۲ <ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۴۰؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۱۷.</ref> یا ۱۳ [[پیامبر]] <ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۲۸۵؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۴۶.</ref> به سوی آنان فرستاد؛ اما آنها با [[تکذیب]] [[انبیای الهی]] از [[پیروی]] آنان رویگردان شده <ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۵؛ زادالمسیر، ج۶، ص۲۳۰.</ref> و به [[پرستش خورشید]] <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۳۰۱؛ دائرة المعارف الاسلامیه، ج۱۱، ص۱۷۴.</ref> و دیگر [[خدایان دروغین]] پرداختند.<ref>دائرة المعارف الکتابیه، ج۴، ص۴۹۷؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۱۱۳.</ref> البته شاید بتوان از تعابیری مانند «... فَصَدَّهُم عَنِ السَّبیلِ فَهُم لایَهتَدون» (نمل / ۲۷، ۲۴) استظهار کرد که پیامبرانی پیش از [[سلیمان]]{{ع}} نیز آنان را به [[توحید]] [[دعوت]] کرده بودند؛ ولی آنها از پذیرش آن سر باز زدهاند؛ با این توضیح که اگر [[راه]] درست برآنان ارائه نشده باشد، صدّ [[سبیل]] کردن [[شیطان]] و [[هدایتناپذیری]] [[قوم]] [[سبأ]] معنای [[درستی]] نخواهد داشت.
| |
|
| |
|
| گزارش [[قرآن]] درباره سبأ منقرضشده با سیل عَرِم نیز دارای قراینی است که میتواند مؤید ارسال [[رسول]] به سوی آنان باشد. [[قرآن کریم]] از گفتوگوی دو جانبه [[خدا]] و قوم سبأ و نیز انقراض سبئیان و نابودی زیستگاه آنان به سبب [[ناسپاسی]] و [[کفرورزی]] در برابر [[خداوند]] [[سخن]] گفته است. (سبأ / ۳۴، ۱۵ - ۱۹) [[بدیهی]] است که [[ارتباط]] یادشده و رساندن [[پیام الهی]] باید از طریق [[رسولان الهی]] باشد؛ همچنین قرآن کریم از وجود اقلیتی [[مؤمن]] در میان آنان یاد میکند (سبأ / ۳۴، ۲۰) و این، ارسال رسول [[الهی]] به سوی آنان را [[تأیید]] میکند.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| | == [[پیامبران]] قوم [[سبأ]] == |
|
| |
|
| ==فرجام قوم [[سبا]]== | | == فرجام قوم [[سبأ]] == |
| قرآن کریم درباره فرجام سبأِ معاصر [[حضرت سلیمان]]{{ع}} سخنی نگفته است؛ اما سبأ یادشده در [[سوره سبأ]] / ۳۴ در پی [[کفر]] و ناسپاسی فراوان گرفتار [[کیفر الهی]] شدند. قرآن با معرفی باغهای آنان به عنوان نشانهای از [[رحمت]] و [[نعمت الهی]] میگوید که به آنان گفته شد از [[شهر]] و دیار دلپسند و بوستانهای پیرامون آن استفاده کرده و [[شکر الهی]] را به جای آورید ([[سبأ]] / ۳۴، ۱۵)؛ ولی آنان [[ناسپاسی]] کرده و [[کفر]] ورزیدند و به [[کیفر]] این کار، [[خداوند]] به وسیله سیل عَرِم باغهای آنان را نابود کرد و درختانی با میوههای تلخ و درخت شورهگز و سِدْر را جایگزین آنها ساخت: «فَاَعرَضوا فَاَرسَلنا عَلَیهِم سَیلَ العَرِمِ وبَدَّلنهُم بِجَنَّتَیهِم جَنَّتَینِ ذَواتَی اُکُلٍ خَمطٍ واَثلٍ وشَیءٍ مِن سِدرٍ قَلیل * ذلِکَ جَزَینهُم بِما کَفَروا وهَل نُجزِی اِلاَّ الکَفور». (سبأ / ۳۴، ۱۶ - ۱۷) بنا به گفته [[مفسران]]، [[قوم]] سبأ نهرهایی روان و اموالی فراوان داشتند. آبادیهای آنان به همپیوسته بودند؛ اما بر اثر [[فراوانی نعمت]]، [[امنیت]] و [[آسایش]] به [[تجملگرایی]] و عیاشیمشغول و دچار [[کبر]]، کفر،<ref>تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۸۳؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref> ناسپاسی <ref>تفسیر مقاتل، ج۲، ص۲۰۰-۲۰۱؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۷.</ref> و [[طغیان]] <ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۸.</ref> شده و [[پیامبران الهی]] را [[تکذیب]] کردند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۹۶؛ زاد المسیر، ج۶، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref> سرانجام خداوند با سیل عَرِم سدّ مأرب را ویران و همه مزارع خرم و بوستانهای پرنعمت آنان را به صحرایی سوزان بدل کرد.<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۵۲۹؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۰۱؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۹۸-۹۹.</ref> در روایتی منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} نیز به این مطلب اشاره شده است.<ref>الکافی، ج۲، ص۲۷۴؛ بحار الانوار، ج۷۰، ص۳۳۴-۳۳۵؛ شرح اصول کافی، ج۹، ص۲۵۲-۲۵۳.</ref>
| |
|
| |
|
| [[قرآن کریم]] در ادامه به [[نعمت]] و ناسپاسی دیگری اشاره میکند: میان [[سرزمین]] سبأ و مناطق آباد و پرخیر و برکتی که سبئیان با آنها [[ارتباط]] داشتند، آبادیهایی نزدیک به هم و قابل [[رؤیت]] با فاصلهای معین وجود داشت و این موجب میشد که [[امنیت]] کامل شبانهروزی در مسیر سفرهای سبئیان برقرار باشد و آنها بدون [[هراس]] از [[گرسنگی]]، [[تشنگی]] و خطر جانی به [[مسافرت]] بپردازند؛ اما آنان به جای [[شکر]]، ناسپاسی در پیش گرفته و گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصلههای طولانی قرار ده که این همه [[شهر]] و دیار در طول [[سفر]]، خسته کننده و ملالآورند: «وجَعَلنا بَینَهُم وبَینَ القُرَی الَّتی برَکنا فیها قُرًی ظهِرَةً وقَدَّرنا فیهَا السَّیرَ سیروا فیها لَیالِی واَیّامًا ءامِنین * فَقالوا رَبَّنا بعِدْ بَینَ اَسفارِنا.»... ([[سبأ]] / ۳۴، ۱۸ - ۱۹) آنان با [[ارتکاب گناه]] بر خود [[ستم]] کرده و موجب شدند [[خداوند]] آنها را از بین ببرد؛ به گونهای که هیچ اثری از ایشان نماند، جز اینکه داستان آنان بر سر زبانها افتاد و بعدها هیچ گروهی با نام و نشان [[قوم]] سبأ در [[تاریخ]] نماند: «وظَلَموا اَنفُسَهُم فَجَعَلنهُم اَحادیثَ ومَزَّقنهُم کُلَّ مُمَزَّقٍ اِنَّ فی ذلِکَ لَأیتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ [[شَکور]]». (سبأ / ۳۴، ۱۹) برخی [[مفسران]] در [[تفسیر]] «فَجَعَلنهُم اَحادیثَ ومَزَّقنهُم کُلَّ مُمَزَّقٍ»، گفتهاند: قوم سبأ چنان پراکنده و از صفحه تاریخ برکنده شدند که پراکندگی و انقراض آنان ضربالمثل شد و [[مردم]] پراکندگی شدید را به پراکندگی قوم سبأ [[تشبیه]] میکردند.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۶؛ زاد المسیر، ج۶، ص۲۳۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۳۹۸.</ref> براساس گزارشهای گوناگون، در پی نابودی باغها و پیدایش [[خشکسالی]]، [[سرزمین]] سبأ رو به ویرانی نهاد و هریک از [[قبایل]] سبأ ناگزیر شد به منطقهای [[مهاجرت]] کند؛ غسّانیان به [[شام]]، [[قبیله]] انمار ([[انصار]]) به یثرب، قبیله خُزاعه ([[جذام]]) به تهامه در [[مکه]]<ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۵۳۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۶؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۴.</ref> و قبیله اَزْد به عمان رفتند <ref> جامع البیان، ج۲۲، ص۱۰۵؛ التبیان، ج۸، ص۳۸۹؛ تفسیر نسفی، ج۳، ص۳۲۵.</ref> و اینگونه بود که پراکنده شدن قوم سبأ در میان [[عرب]]، ضربالمثل شد.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۱۰۵؛ معجم البلدان، ج۳، ص۱۸۱؛ لسان العرب، ج۶، ص۱۳۶، «سبأ».</ref> [[قرآن کریم]] در ادامه با توجه به [[سرنوشت]] قوم سبأ میگوید: یقیناً [[ابلیس]] [[پندار]] خود را درباره [[گمراه]] ساختن بیشتر سبئیان محقق یافت، زیرا همه آنها جز گروهی [[مؤمن]] از ابلیس [[پیروی]] کردند: «ولَقَد صَدَّقَ عَلَیهِم اِبلیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعوهُ اِلاّ فَریقًا مِنَ المُؤمِنین». (سبأ / ۳۴، ۲۰) درباره [[مرجع]] [[ضمیر]] «هم» [[اختلاف]] است: شماری از مفسران هماهنگ با ظاهر و [[سیاق آیات]]، [[مرجع]] [[ضمیر]] را [[قوم]] [[سبأ]] دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۱۰۷؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۸؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۸۲.</ref> بر اساس این دیدگاه، در میان قوم سبأ اقلیتی [[مؤمن]] نیز بوده است. در مقابل، برخی [[مفسران]]، مرجع ضمیر را «[[الناس]]» یا «[[بنی آدم]]» و [[آیه]] را اشاره به [[سوگند]] [[ابلیس]] درباره [[گمراه]] ساختن اکثر [[انسانها]] دانستهاند.<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۶۶؛ نیز نک: الکشاف، ج۳، ص۲۸۶-۲۸۷؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۸.</ref>
| | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| | # [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[سبأ / قوم (مقاله)|مقاله «قوم سبأ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']] |
| | # [[پرونده:13681351.jpg|22px]] [[سید هاشم رسولی محلاتی|رسولی محلاتی، سید هاشم]]، [[تاریخ انبیاء (کتاب)|'''تاریخ انبیاء''']] |
| | # [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|'''قصههای قرآن''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| | | == پانویس == |
| .<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| # [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی]] و [[علی قانعی|قانعی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
| |
| | |
| ==پانویس== | |
| {{پانویس}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:قوم سبأ]] | | [[رده:قوم سبأ]] |
| [[رده:مدخل]]
| |
مقدمه
درباره چگونگی ضبط واژه سبأ، ریشه و معنای لغوی آن و اینکه آیا نام شخص، قبیله، قوم، سرزمین یا همه آنهاست اختلاف است. از مجموع این مباحث میتوان نتیجه گرفت که نسل پدیدآمده از مردی به نام سبأ به نام قوم سبأ و نیز زیستگاه، پادشاهان و سورهای که به سرگذشت آنان پرداخته، با این نام اشتهار یافتهاند.[۱]
در این جا اجمال سرگذشت مردم سبا را از نظر شما میگذرانیم.
اما آنچه قرآن کریم درباره آنها فرموده چنین است:
﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ * فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ * ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ﴾[۲].
و اما وضع جغرافیایی سبا و اجمال داستان مردم آن:
کشور یمن در جنوب غربی شبه جزیره عربستان قرار دارد و از زمانهای قدیم بین کشورهای بزرگ آن زمان بر سر تصرف آن ناحیه جنگ و اختلاف بوده است و یک بار هم در زمان ساسانیان به دست ایرانیان افتاد. گاهی هم دولتهای خود مختاری در آنجا تشکیل میشد، از آن جمله به گفته یکی از دانشمندان، در حدود سال ۸۵۰ قبل از میلاد، ملوک سبا در یمن دولتی تشکیل دادند که بیش از ششصد سال حکومتشان طول کشید و از آثار و اکتشافاتی که این اواخر به دست آمده و اکنون در موزههای اروپا نمونههای آن موجود است، معلوم شده که مردم سبا از عالیترین تمدنها برخوردار بودهاند و در ساختن ظروف طلا و نقره و بناهای باشکوه و آبادی و تزیین شهرها مهارتی کامل داشتهاند.
از کارهای مهم پادشاهان سبا که با نبودن وسایل امروزی انجام دادهاند، ساختن سد مأرب است و مأرب پایتخت سلاطین سبا بود.
این شهر در دامنه درهای قرار داشت که بالای آن کوههای بزرگی وجود داشت. در آن دره، تنگهای کوهستانی و در دو طرف آن تنگه، دو کوه معروف به کوه بلق است که فاصله آنها شش صد قدم است.
خاک یمن پهناور و حاصلخیز بود، ولی در آنجا هم مانند سایر نقاط عربستان، آب کمیاب بود و رودخانههای مهمی نداشت و گاهگاهی بر اثر بارانهای فصلی، سیلی برمیخاست و در دشت پهناور به هدر میرفت، از این رو مردم یمن به فکر ساختن سد افتادند تا زیادی آب باران را در پشت آن سدها ذخیره کنند و در فصل تابستان از آنها استفاده نمایند.
طبق این فکر و چنانچه برخی گفتهاند: سدهای بسیاری ساختند و مهمترین آنها، سد مأرب در فاصله دو کوه بلق بود که طبق اصول هندسی، در دو طرف آن دریچههایی برای استفاده از آب سد قرار دادند و در اوقات لازم میتوانستند به وسیله آن دریچهها آب را کم و زیاد کنند.
طول این سد به گفته مورخان، در حدود هشت صد قدم و عرض آن حدود پنجاه قدم بود.
بعد از ساختن این سد، دو طرف آن بیابان به شهرهای سرسبزی تبدیل شد که به گفته بعضی مجموعاً سیزده شهر بود و آن ریگهای سوزان، به باغ جنان مبدل گشت و درباره توصیف آن شهرها و فراوانی نعمت در آنجا سخنهای اغراق آمیزی گفتهاند:
به گفته برخی، کسی که در آن باغها قدم میگذاشت، درختان میوه آن طوری بود که ده روز راه، رنگ آفتاب را نمیدید و این راه بسیار را در زیر سایه درختان خرم و پر میوه طی میکرد.
برخی گفتهاند: زنها زنبیلها را روی سر میگذاشتند و چون چند قدم از زیر درختان میگذشتند، زنبیلهاشان پر از میوه میشد.
به هر صورت بر اثر بستن آن سدها، از هوای لطیف و میوههای فراوان و آبهای روان و سایر نعمتهای بیحساب آنجا استفاده میکردند و البته شایسته بود که مردم سبا در برابر آن همه نعمت بیکران - که خداوند به ایشان بخشیده بود – سپاسگزاری کنند و خدایی را که از آن بیچارگی و گرسنگی نجاتشان داده بود شکر گویند، ولی اندک اندک غفلت بر آنها چیره گشت و به سرکشی و خود پرستی دچار شدند.
خدای تعالی برای ارشاد و هدایتشان پیمبرانی فرستاد، ولی آن مردم به جای این که سخنان پیمبران الهی را بشنوند و به موعظهها و نصیحتهاشان گوش دل فرا دهند، به تکذیب آنها پرداخته و در خوشگذرانی و شهوت رانی غرق گشتند و شاید مانند سایر ملتهای سرکش و شهوت ران – که انبیا را سد راه لذت و شهوت خود میدیدند - به آزار آنها نیز کوشیدند و بدین ترتیب مستحق عذاب الهی گشتند.
خدای تعالی سیل «عرم» را بر آن سد بزرگ گماشت تا آن را ویران ساخت و آب، تمام دشت و باغها و خانهها را بگرفت و همه را ویران کرد و پس از چندی آن وادی خرم را به صحرایی خشک و سوزان تبدیل کرد و به جای آن همه درختان میوه و باغهای سرسبز، چند درخت اراک و درخت شورهگز و اندکی درخت سدر به جای ماند و آن بلبلان خوش الحان جای خود را به فغان بومان سپردند.[۳]
قوم سبأ جمعیتی بودند که در جنوب جزیره عربستان میزیستند، دارای حکومتی عالی و تمدنی درخشان بودند.
خاک یمن گسترده و حاصلخیز بود، اما علیرغم این آمادگی، چون رودخانه مهمی نداشت از آن بهرهبرداری نمیشد، بارانهای سیلابی در کوهستانها میبارید، و آبهای آن در دشتها به هدر میرفت، مردم باهوش این سرزمین به فکر استفاده از این آبها افتادند، و سدهای زیادی در نقاط حساس ساختند که از همه مهمتر و پرآبتر سد «مأرب» بود. مأرب[۴] شهری بود که در انتهای یکی از این درهها قرار داشت، و سیلهای عظیم کوههای «صراة» از کنار آن میگذشت، در دهانه این دره و دامنه دو کوه «بلق» سد عظیم و نیرومندی بنا کردند، و مجاری مختلف آب در آن ایجاد کرده بودند، به قدری ذخیره آب پشت سد زیاد شد که با استفاده از آن توانستند باغهای بسیار زیبا، و کشتزارهای پربرکت در دو طرف مسیر رودخانهای که به سد منتهی میشد ایجاد کنند.
قریههای آباد این سرزمین تقریباً به هم متصل بود، و سایههای گسترده درختان دست به دست هم داده بود، آنقدر میوههای فراوان بر شاخسار آن ظاهر شده بود که میگویند هرگاه کسی سیدی روی سر میگذاشت و از زیر آنها میگذشت پشت سر هم میوه در آن میافتاد و در مدت کوتاهی پر میشد.
وفور نعمت آمیخته با امنیت محیطی بسیار مرفه برای زندگی پاک آماده ساخته بود، محیطی مهیا برای اطاعت پروردگار، و تکامل در جنبههای معنوی.
اما آنها قدر این همه نعمت را ندانستند، خدا را به دست فراموشی سپردند، و به کفران نعمت مشغول شدند، به فخرفروشی پرداختند، و به اختلافات طبقاتی دامن زدند. موشهای صحرائی دور از چشم مردم مغرور و مست به دیواره این سد خاکی روی آوردند، و آن را از درون سست کردند، ناگهان باران شدیدی بارید و سیلاب عظیمی حرکت کرد، دیوارههای سد که قادر به تحمل فشار سیلاب نبود یک مرتبه در هم شکست، و آبهای بسیار زیادی که پشت سد متراکم بود ناگهان بیرون ریخت، و تمام آبادیها، باغها، کشتزارها و زراعتها، و چهارپایان را تباه کرد، و قصرها و خانههای مجلل و زیبا را یکباره ویران نمود، و آن سرزمین آباد را به صحرائی خشک و بیآب و علف مبدل ساخت، و از آن همه باغهای خرم و اشجار بارور تنها چند درخت تلخ «اراک» و «شورگز» و اندکی درختان «سدر» به جای ماند، مرغان غزلخوان از آنجا کوچ کردند و بومها و زاغان جای آنها را گرفتند.
آری هنگامی که خداوند میخواهد قدرتنمائی کند تمدنی عظیم را با چند موش! بر باد میدهد، تابندگان به ضعف خود آشنا گردند و به هنگام قدرت مغرور نشوند!
در اینکه «سبأ» نام کیست؟ و چیست؟ در میان مورخان گفتگوست ولی معروف این است که «سبأ» نام پدر اعراب «یمن» است، و طبق روایتی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده مردی بود بنام «سبأ» که ده فرزند از او متولد شد، و از هر کدام از آنها قبیلهای از قبائل عرب در آن سامان به وجود آمدند[۵].[۶]
تمدن درخشانی که بر اثر کفران بر باد رفت!
قرآن مجید سرگذشت عبرتانگیز آنها را بیان کرده و به قسمت مهمی از جزئیات و خصوصیات زندگی آنها اشاره کرده است:
نخست میگوید: «برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانهای از قدرت الهی بود»[۷].
به طوری که گفتیم این آیت بزرگ الهی از اینجا سرچشمه میگرفت که قوم سبأ با استفاده از شرائط خاص مکانی و چگونگی کوههای اطراف آن منطقه و هوش سرشار خدا داد، توانستند سیلابهایی را که جز ویرانی نتیجهای نداشت، در پشت سدی نیرومند متمرکز کنند، و به وسیله آن کشوری بسیار آباد بسازند، چه آیت بزرگی که عامل ویرانی تبدیل به مهمترین عامل عمران گردد؟
سپس قرآن به شرح این آیت الهی که در اختیار قوم سبأ قرار داشت پرداخته چنین میگوید: «دو باغ (بزرگ و گسترده) بود از طرف راست و چپ»[۸].
البته این دو باغ، ساده معمولی نبودند، بلکه یک رشته باغهای به هم پیوسته در دو طرف نهر عظیمی بود که از آن سد بزرگ آبیاری میشد.
آنها توانستند با ساختن سدّ بزرگ سیلابهای ویرانگر را در پشت آن ذخیره کنند و سرزمینهای وسیع و گسستردهای را زیر کشت در آورند. آیا سیلابی که مایۀ خرابی است اینچنین مایۀ آبادانی شود عجیب نیست؟ آیا این آیت بزرگ خدای محسوب نمیشود؟ این از نظر آبادی، ولی از آنجا که تنها عمران کافی نیست، و شرط مهم و اساسی آن «امنیت» است اضافه میکند «ما در میان این آبادیها فاصلههای مناسب و نزدیک مقرر کردیم». و به آنها گفتیم: «در میان این قریهها شبها و روزها در این آبادیها در امنیت کامل مسافرت کنید»[۹].
به این ترتیب آبادیها فواصل متناسب و حساب شدهای داشت، و از نظر حمله وحوش و درندگان بیابان، یا سارقین نیز در نهایت امنیت بود، به گونهای که مردم میتوانستند بدون زاد و توشه و مرکب، بیآنکه احتیاج به حرکت دسته جمعی و استفاده از افراد مسلح داشته باشند، بدون هیچ خوف و ترس از جهت ناامنی راه یا کمبود آب و آذوقه به مسیر خود ادامه دهند.
سپس میافزاید: ما به آنها گفتیم «از روزی فراوان پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید. شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده مهربان»[۱۰].
این جمله کوتاه مجموعه نعمتهای مادی و معنوی را به زیباترین وجهی منعکس ساخته از نظر نعمتهای مادی سرزمین پاک و پاکیزه داشتند، پاک از آلودگیهای گوناگون، از دزدان و ظالمان، از آفات و بلاها، از خشکسالی و قحطی، از ناامنی و وحشت، و حتی گفته میشود از حشرات موذی نیز پاک بود.
هوایی پاک و نسیمی فرح افزا داشت، و سرزمینی حاصلخیز و درختانی پربار و اما از نظر نعمت معنوی آمرزش الهی شامل حال آنها بود، از تقصیر و کوتاهی آنها صرفنظر میکرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمینشان را گرفتار بلا نمیساخت.
اما این ناسپاس مردم قدر این همه نعمت را ندانستند از بوته آزمایش سالم بیرون نیآمدند، راه کفران و اعراض را پیش گرفتند، و خداوند نیز آنها را سخت گوشمالی داد؛ لذا در ادامه میفرماید: «آنها از خدا روی گردان شدند»[۱۱] نعمتهای خدا را ناچیز شمردند، عمران و آبادی و امنیت را ساده انگاشتند، از یاد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند، اغنیاء بر تهیدستان فخرفروشی کردند، و آنها را مزاحم حال خویش پنداشتند.
اینجا بود که شلاق مجازات بر پیکر آنها نواخته شد، چنانکه قرآن میگوید: «ما سیل وحشتناک و بنیان کن را بر آنها فرستادیم»[۱۲] و سرزمین آباد آنها به ویرانهای مبدل شد. سپس، قرآن وضع بازپسین این سرزمین را چنین توصیف میکند: «ما دو باغ وسیع و پرنعمت آنها را به دو باغ بیارزش با میوههای تلخ و درختان بیمصرف «شورهگز» و اندکی از درخت سدر مبدل ساختیم»[۱۳].
و به این ترتیب به جای آن همه درختان خرم و سرسبز، مشتی درخت بیابانی وحشی و بسیار کم ارزش که شاید مهمترین آنها همان درخت سدر بود که آن هم به مقدار کم در میان آنها وجود داشت باقی ماند (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، که چه بر سر آنها و سرزمین آبادشان آمد؟).
ممکن است بیان این سه نوع درخت که در آن سرزمین ویران باقی ماند اشاره به سه گروه مختلف بوده باشد که بخشی از این درختان زیانبخش بود، و بعضی بیمصرف، و بعضی بسیار کم منفعت بود.[۱۴]
چنان آنها را متلاشی کردیم که ضرب المثل شدند!
چه تعبیر جالبی، قرآن به دنبال این جمله که درباره سرنوشت دردناک آنها بیان میکند، میگوید: چنان آنها را مجازات کردیم، و زندگانیشان را در هم پیچیدیم که «آنها را سرگذشت و داستان و اخباری برای عبرت دیگران قرار دادیم!»[۱۵].
آری از آن همه زندگانی با رونق و تمدن درخشان و گسترده چیزی جز اخباری بر سر زبانها، و یادی در خاطرهها، و سلوری بر صفحات تاریخها باقی نماند، و «آنها را سخت متلاشی و پراکنده ساختیم»[۱۶].
چنان سرزمین آنها ویران گشت که توانایی اقامت از آنان سلب شد، و برای ادامه زندگی مجبور شدند هر گروهی به سویی روی آورند، و مانند برگهای خزان که بر سینه تندباد قرار گرفته هر کدام به گوشهای پرتاب شدند، آنچنان که پراکندگی آنها به صورت «ضرب المثل» درآمد که هرگاه میخواستند بگویند فلان جمعیت سخت متلاشی شدند میگفتند: (همانند قوم سبأ و نعمتهای آنها پراکنده شدهاند!).
به گفته بعضی قبیلۀ «غسان» به شام رفتند و «اسد» به عمان و «خزاعه» به سوی تهامه و طایفه «انمار» به یثرب.
و در پایان میفرماید: «در این سرگذشت نشانههای عبرتی برای هر صابر شکرگزار است»[۱۷].[۱۸]
فرجام قوم سبأ
منابع
پانویس
- ↑ اسدی و قانعی، مقاله «قوم سبأ»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.
- ↑ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده * اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار * چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟» سوره سبأ، آیه ۱۵-۱۷.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۴۹.
- ↑ بر وزن مغرب.
- ↑ بعضی «سبأ» را نام سرزمین یمن یا منطقهای از آن دانستهاند، ظاهر قرآن مجید در داستان «سلیمان» و «هدهد» در سوره «نمل» نیز نشان میدهد که «سبأ» نام مکانی بوده است، آنجا که میگوید: «من از سرزمین سبأ یک خبر قطعی برای تو آوردهام» (نمل ۲۲).
در حالی که ظاهر آیه مورد بحث این است که سبأ قومی بودهاند که در آن منطقه میزیستهاند؛ زیرا ضمیر جمع مذکر (هم) به آنها بازگشته است.
ولی منافاتی میان این دو تفسیر نیست؛ زیرا ممکن است سبأ در ابتدا نام کسی بوده، سپس تمام فرزندان و قوم ان به آن نامیده شدهاند، و بعد این اسم به سرزمین آنها نیز منتقل گردیده.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۰۷.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.
- ↑ ﴿وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ﴾ «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه ۱۵.
- ↑ سوره سبأ، آیه ۱۶.
- ↑ سوره سبأ، آیه ۱۶.
- ↑ ﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ﴾ «اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار» سوره سبأ، آیه ۱۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۰۹.
- ↑ سوره سبأ، آیه ۱۹.
- ↑ سوره سبأ، آیه ۱۹.
- ↑ ﴿فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾ «اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۵۱۱.