ابراهیم فرزند پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فرزندان پیامبر خاتم | عنوان مدخل  = ابراهیم فرزند پیامبر خاتم | مداخل مرتبط = [[ابراهیم فرزند پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]- [[ابراهیم فرزند پیامبر خاتم در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{جعبه اطلاعات اصحاب
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| نام = ابراهیم فرزند پیامبر خاتم
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مشهور به =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابراهیم فرزند پیامبر خاتم در تراجم و رجال]] - [[ابراهیم فرزند پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]</div>
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg   
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه
| نام کامل = ابراهیم بن محمد بن عبدالله 
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =     
| لقب = 
| اهل =  
| از قبیله = [[قریش]]       
| از تیره =      
| پدر = [[پیامبر خاتم]]      
| مادر = [[ماریه قبطیه]]     
| همسر =   
| پسر =     
| دختر =
| خواهر = [[حضرت فاطمه زهرا]] 
| برادر = 
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = [[۸ هجری]]
| محل تولد = [[مدینه]]
| محل زندگی =
| تاریخ درگذشت = [[۱۰ هجری]]
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = [[بقیع]] 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[پیامبر خاتم]]  
| از طبقه =
| در جنگ = 
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها =  
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =
| آخرین راوی از او =
}}


'''ابراهیم فرزند رسول اکرم {{صل}}''' در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] در [[مدینه]] از ماریه قبطیه به [[دنیا]] آمد. [[رسول اکرم]]{{صل}} به حدی از [[تولد]] فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: "شب گذشته [[خدا]] به من [[فرزندی]] عطا کرد و من او را به نام پدرم، [[ابراهیم خلیل]]، ابراهیم نامیدم"، اما ابراهیم در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول [[سال دهم هجری]] بعد از حدود شانزده ماه زندگی از [[دنیا]] رفت و موجب اندوه شدید پیامبر {{صل}} گردید.
'''[[ابراهیم]] [[فرزند]] [[رسول اکرم]] {{صل}}''' در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] در [[مدینه]] از [[ماریه قبطیه]] به [[دنیا]] آمد. [[رسول اکرم]] {{صل}} به حدی از تولد فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: «شب گذشته [[خدا]] به من [[فرزندی]] عطا کرد و من او را به نام پدرم، [[ابراهیم خلیل]]، ابراهیم نامیدم»، اما ابراهیم در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول [[سال دهم هجری]] بعد از حدود شانزده ماه زندگی از [[دنیا]] رفت و موجب اندوه شدید پیامبر {{صل}} گردید.


==سرگذشت کوتاه ماریه مادر ابراهیم==
== مقدمه ==
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} دارای هفت [[فرزند]] بود که به جز ابراهیم، سایر [[فرزندان]] وی از [[حضرت خدیجه]] بودند و ابراهیم که در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد<ref>یعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ طبری، ج۲، ص۹۵.</ref> و در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول [[سال دهم هجری]] از [[دنیا]] رفت<ref>التنبیه و الإشراف، مسعودی، ص۲۳۸.</ref>، از [[ماریه قبطیه]] است که او را مقوقس، [[پادشاه]] اسکندریه، با سیرین، [[خواهر]] [[ماریه]] که هر دو بی‌نظیر بودند، به همراه هدایای بی‌شماری برای [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد<ref> ابن هشام، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن قتیبه، ص۱۴۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۵۳؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۳، ص۷۵.</ref>.
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} دارای هفت [[فرزند]] بود که به جز ابراهیم، سایر [[فرزندان]] وی از [[حضرت خدیجه]] بودند و ابراهیم که در ذی‌الحجه [[سال هشتم هجری]] در [[مدینه]] به [[دنیا]] آمد<ref>یعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ طبری، ج۲، ص۹۵.</ref> و در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول [[سال دهم هجری]] از [[دنیا]] رفت<ref>التنبیه و الإشراف، مسعودی، ص۲۳۸.</ref>. مادر ابراهیم، ماریه قبطیه نام دارد.


از جمله هدایای مقوقس، قاطر مخصوصی به نام [[دلدل]] بود که در [[عربستان]] جز آن، قاطری وجود نداشت؛ به همراه هزار مثقال طلا، بیست قواره پارچه‌های [[مصری]]، یک کاسه بلورین که ظرف مخصوص آب‌خوری حضرت شد و یک [[غلام]] به نام [[جریح]] و این در پاسخ نامه‌ای بود که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن را در ذی‌القعده [[سال ششم هجری]]، هنگام بازگشت از [[حدیبیه]]، همراه [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای او فرستاده و او را به [[اسلام]] [[دعوت]] فرموده بود. مقوقس [[نامه]] و فرستاده آن حضرت را با [[احترام]] پذیرفت و آن [[نامه]] را در حقه‌ای از عاج نهاد، اما [[اسلام]] را قبول نکرد و جواب [[نامه]] را با هدایای مذکور همراه [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای [[پیامبر]]{{صل}} فرستاد<ref> ابن سعد، ج۱، ص۲۰۰؛ مسعودی، ج۲، ص۲۸۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۵.</ref>.
ابراهیم تنها [[برادر]] ناتنی [[حضرت زهرا]] {{س}} و تنها فرزند [[رسول خدا]] {{صل}} بود که از مادری به جز خدیجه {{س}} به دنیا آمد. درباره وجود ابراهیم و نام او اختلافی نیست؛ زیرا در [[مدینه]] متولد شد و در آن [[زمان]]، نظر همه متوجه جزئیات [[زندگی پیامبر]] {{صل}} بود. مادر ابراهیم، [[ماریه قبطیه]] بود که در [[ذی‌حجه]] [[سال هشتم هجرت]] او را به دنیا آورد<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.</ref>. [[ماریه]]، دختر [[شمعون]]، را پادشاه مصر به پیامبر {{صل}} [[هدیه]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۲.</ref>. ابراهیم در [[سال دهم هجرت]]، در یک سال و ده‌ماهگی، از دنیا رفت. گفته شده که پیامبر {{صل}} در [[غم]] از دست دادن او بسیار محزون شد<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷.</ref> و او را در [[بقیع]] [[دفن]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[برادران و خواهران فاطمه (مقاله)| مقاله «برادران و خواهران فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۱۵.</ref>


زادگاه [[ماریه]] را موضعی به نام حفن، از نواحی یا کورة انصنا واقع در [[مصر]] گفته‌اند. بنا به روایتی، حاطب، [[ماریه]] را به [[اسلام]] فراخواند و او هم پذیرفت و بنا به [[روایت]] دیگر، [[رسول اکرم]]{{صل}} او و خواهرش سیرین را به [[اسلام]] فراخواند و آن دو پذیرفتند؛ [[روایت]] اخیر درست‌تر می‌نماید، زیرا [[پیامبر]]{{صل}} مالک [[ماریه]] و خواهرش بودند و بعید است که حاطب بی‌اجازه آن حضرت [[دست]] به این [[اقدام]] بزند؛ گرچه اقدامی مطلوب باشد<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} سیرین را به [[حسان بن ثابت]]، شاعر مخصوص خود، بخشید و او [[عبدالرحمان بن حسان]] را به [[دنیا]] آورد<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۱-۲۲.</ref> و [[ماریه]] را برای خود برداشت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹؛ دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>؛ پس عبدالرحمان و ابراهیم پسرخاله هستند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹.</ref>.
== مادر ابراهیم ==
{{اصلی|ماریه قبطیه}}
«[[ماریه قبطیه]]» دختر [[شمعون]] و [[همسر گرامی رسول خدا]] {{صل}} در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی [[مصر]] ـ به [[دنیا]] آمد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.</ref>. در [[سال هفتم هجری]] در پی [[دعوت]] [[حاکم مصر]] به [[اسلام]]، توسط او به عنوان [[هدیه]] برای [[پیامبر]] فرستاده شد. پس از [[مسلمان]] شدن، پیامبر با ایشان [[ازدواج]] کرد، حاصل این ازدواج به دنیا آمدن [[ابراهیم]] بود.  


[[ماریه]]، زنی [[زیبا]] و سفیدپوست و دارای موهای مجعد بود، [[پیامبر]]{{صل}} برای اینکه [[ماریه]] نزد زن‌های دیگرش نباشد، او را به ملک شخصی خود در بیرون از [[مدینه]] فرستاد؛ این ملک در مکانی به نام "العالیه" بود و از [[غنائم]] [[بنونضیر]] به آن حضرت رسیده بود<ref>دایرة المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان، ج۱، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۹۸-۹۹.</ref>
[[آزار]] و اذیت‌های برخی از [[زنان پیامبر]] {{صل}} به ویژه [[عایشه]]، موجب شد پیامبر {{صل}} [[ماریه]] را در بخش بالای [[مدینه]]، در نخلستان کوچکی (که از [[اموال]] خودشان در [[غزوه بنی‌نضیر]] بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) [[مسکن]] داد و او را ملزم به رعایت [[حجاب]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.</ref>. ماریه، بانویی [[پاک]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.</ref>، [[دیندار]]، [[نیکوکار]]، شایسته و مورد توجه و علاقه [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.</ref>.


==[[تولد]] ابراهیم==
پس از [[وفات پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} از [[زندگی]] و احوال ماریه، خبر چندانی به ما نرسیده است و سرانجام در [[محرم]] ۱۶ هجری و [[زمان]] [[خلافت عمر]]، [[وفات]] یافت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵۴-۲۵۵؛ [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۲۶؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۹۸-۹۹.</ref>
[[ماریه]]، ابراهیم را به [[دنیا]] آورد، در حالی که [[پیامبر]]{{صل}} قبل از این، به جز از [[خدیجه]]{{س}} از دیگر همسرانش [[فرزندی]] نداشت<ref>قرب الاسناد، حمیری، ص۹.</ref>. محل [[تولد]] ابراهیم همان العالیه بوده است که امروزه به آنجا "مشربه ام ابراهیم" گفته می‌شود. قابله ابراهیم "سَلمی" ([[کنیز]] و [[آزاد]] کرده [[رسول اکرم]])، [[همسر]] [[ابورافع]] بود<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>. هنگامی که [[ابورافع]] خبر [[تولد]] ابراهیم را به [[پیامبر]]{{صل}} می‌داد، [[پیامبر]]{{صل}} بسیار خوشحال شد و غلامی را برای مژدگانی به او عطا فرمود<ref>بلاذری، ج۲، ص۱۱۹؛ نوری، ج۵، ص۱۹۱.</ref>.


در همین حال، [[جبرئیل امین]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و فرمود: "سلام بر تو باد ای ابا ابراهیم! همانا [[خداوند]] از [[ماریه]]، [[فرزندی]] به تو بخشید و تو را امر کرد که او را ابراهیم بنامی. پس [[خداوند]] در او برای تو [[برکت]] نهاده و وی را روشنی چشم تو در [[دنیا]] و [[آخرت]] قرار داد"<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۳۰- ۳۳۲؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} به حدی از [[تولد]] فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: "شب گذشته [[خدا]] به من [[فرزندی]] عطا کرد و من او را به نام پدرم، [[ابراهیم خلیل]]، ابراهیم نامیدم"<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.</ref>. همچنین فرمود: "این پسر، مادرش را از [[بردگی]] آزاد کرد".
== تولد ابراهیم ==
ابراهیم در [[سال هشتم هجری]] در میان [[قبیله]] [[مازن]] و در مکانی که اکنون به «مشربه [[ام ابراهیم]]» معروف است از [[ماریه قبطیه]] متولد شد<ref>مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۶۱.</ref>، در حالی که [[پیامبر]] {{صل}} قبل از این، به جز از [[خدیجه]] {{س}} از دیگر همسرانش [[فرزندی]] نداشت<ref>قرب الاسناد، حمیری، ص۹.</ref>. محل تولد ابراهیم همان العالیه بوده است که امروزه به آنجا «مشربه ام ابراهیم» گفته می‌شود. قابله ابراهیم «سَلمی» ([[کنیز]] و [[آزاد]] کرده [[رسول اکرم]][[همسر]] [[ابورافع]] بود<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>. هنگامی که [[ابورافع]] خبر تولد ابراهیم را به [[پیامبر]] {{صل}} می‌داد، [[پیامبر]] {{صل}} بسیار خوشحال شد و غلامی را برای مژدگانی به او عطا فرمود<ref>بلاذری، ج۲، ص۱۱۹؛ نوری، ج۵، ص۱۹۱.</ref>.


وقتی ابراهیم متولد شد، چون [[مسلمانان]] علاقه حضرت را به [[ماریه]] می‌دانستند، اصرار داشتند که ابراهیم را یکی از [[زنان]] [[انصار]] شیر دهد تا [[ماریه]] در [[خدمت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} باشد؛ [[زنان]] [[انصار]] در مورد اینکه کدام یک او را شیر دهند، به [[رقابت]] پرداختند<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.</ref> تا آنکه ام برده، دختر [[منذر بن زید]]، از [[طایفه]] بنی نجار<ref>یعقوبی، ج۲، ص۸۷، بلاذری، ج۲، ص۸۶.</ref> و [[همسر]] [[براء بن اوس]]، خدمت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آمد و این تقاضا را مطرح کرد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} نیز پذیرفت و ابراهیم را به وی سپرد و یک قطعه نخلستان هم به آن زن اختصاص داد. [[پیامبر]]{{صل}} در روز هفتم ولادت ابراهیم، گوسفندی [[قربانی]] کرد ([[عقیقه]])<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.</ref> و گوشت آن را بین [[مردم]] تقسیم فرمود و موی ابراهیم را چیده، [[دفن]] فرمودند<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.</ref>. این [[عمل]] رسول خدا{{صل}}، منشأ [[استحباب]] این [[کارها]] [[زمان]] ولادت فرزند است.
در همین حال، [[جبرئیل امین]] نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و فرمود: «سلام بر تو باد ای ابا ابراهیم! همانا [[خداوند]] از [[ماریه]]، [[فرزندی]] به تو بخشید و تو را امر کرد که او را ابراهیم بنامی. پس [[خداوند]] در او برای تو [[برکت]] نهاده و وی را روشنی چشم تو در [[دنیا]] و [[آخرت]] قرار داد»<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۳۰- ۳۳۲؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>. [[رسول اکرم]] {{صل}} به حدی از تولد فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: «شب گذشته [[خدا]] به من [[فرزندی]] عطا کرد و من او را به نام پدرم، [[ابراهیم خلیل]]، ابراهیم نامیدم»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.</ref>. همچنین فرمود: «این پسر، مادرش را از [[بردگی]] آزاد کرد».


ابراهیم در نزد [[پدر]] و [[مادر]] رضاعی خود در [[قبیله]] [[بنی‌نجار]] بود و [[پیامبر]]{{صل}} گاهی به آنجا می‌رفت و گاهی [[خواب]] قیلوله خود را آنجا انجام می‌داد و ابراهیم را پیش ایشان می‌آوردند.
وقتی ابراهیم متولد شد، چون [[مسلمانان]] علاقه حضرت را به [[ماریه]] می‌دانستند، اصرار داشتند که ابراهیم را یکی از [[زنان]] [[انصار]] شیر دهد تا [[ماریه]] در [[خدمت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} باشد؛ [[زنان]] [[انصار]] در مورد اینکه کدام یک او را شیر دهند، به [[رقابت]] پرداختند<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.</ref> تا آنکه ام برده، دختر [[منذر بن زید]]، از [[طایفه]] بنی نجار<ref>یعقوبی، ج۲، ص۸۷، بلاذری، ج۲، ص۸۶.</ref> و [[همسر]] [[براء بن اوس]]، خدمت [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آمد و این تقاضا را مطرح کرد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} نیز پذیرفت و ابراهیم را به وی سپرد و یک قطعه نخلستان هم به آن زن اختصاص داد. [[پیامبر]] {{صل}} در روز هفتم ولادت ابراهیم، گوسفندی [[قربانی]] کرد ([[عقیقه]])<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.</ref> و گوشت آن را بین [[مردم]] تقسیم فرمود و موی ابراهیم را چیده، [[دفن]] فرمودند<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.</ref>. این [[عمل]] رسول خدا {{صل}}، منشأ [[استحباب]] این [[کارها]] [[زمان]] ولادت فرزند است.  


از [[انس بن مالک]] نقل است که هیچ‌کس را مهربان‌تر از [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به [[زن]] و [[فرزند]] ندیده‌ام؛ ابراهیم در منطقه بالای [[مدینه]] در خانواده‌ای دوران شیرخوارگی را می‌گذراند و [[پیامبر]]{{صل}} به نزد آنها می‌رفت و ما نیز همراه آن حضرت می‌‌رفتیم. آن [[خانواده]] آهنگر بودند و گاهی [[خانه]] پر از [[دود]] بود؛ [[پیامبر]]{{صل}} [[کودک]] را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۱، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷.</ref>
ابراهیم در نزد [[پدر]] و [[مادر]] رضاعی خود در [[قبیله]] [[بنی‌نجار]] بود و [[پیامبر]] {{صل}} گاهی به آنجا می‌رفت و گاهی [[خواب]] قیلوله خود را آنجا انجام می‌داد و ابراهیم را پیش ایشان می‌آوردند.


تولد ابراهیم برای برخی از [[زنان پیامبر]] خوش‌آیند نبود. چنان که [[زهری]] از [[عروه]] و او از [[عایشه]] نقل کرده که روزی رسول خدا{{صل}} ابراهیم را همراه خود نزد عایشه برد و به او فرمود: "شباهتش را به من بنگر". عایشه گفت: بیشتر شبیه مادرش است. حضرت فرمود: مگر سفیدی او را نمی‌بینی؟ عایشه پاسخ داد: کسی که دوران بارداری‌اش کوتاه باشد، سفید و چاق می‌شود<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۹۸-۹۹.</ref>.
از [[انس بن مالک]] نقل است که هیچ‌کس را مهربان‌تر از [[پیامبر]] {{صل}} نسبت به [[زن]] و [[فرزند]] ندیده‌ام؛ ابراهیم در منطقه بالای [[مدینه]] در خانواده‌ای دوران شیرخوارگی را می‌گذراند و [[پیامبر]] {{صل}} به نزد آنها می‌رفت و ما نیز همراه آن حضرت می‌‌رفتیم. آن [[خانواده]] آهنگر بودند و گاهی [[خانه]] پر از [[دود]] بود؛ [[پیامبر]] {{صل}} [[کودک]] را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۱، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۷.</ref>


==ابراهیم، فدای [[حسین]]{{ع}}==
تولد ابراهیم برای برخی از [[زنان پیامبر]] خوش‌آیند نبود. چنان که [[زهری]] از [[عروه]] و او از [[عایشه]] نقل کرده که روزی رسول خدا {{صل}} ابراهیم را همراه خود نزد عایشه برد و به او فرمود: «شباهتش را به من بنگر». عایشه گفت: بیشتر شبیه مادرش است. حضرت فرمود: مگر سفیدی او را نمی‌بینی؟ عایشه پاسخ داد: کسی که دوران بارداری‌اش کوتاه باشد، سفید و چاق می‌شود<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۹۸-۹۹؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۶۲.</ref>.
ابراهیم بیشتر از شانزده ماه و هشت روز یا هجده ماه زنده نبود و اگر [[تاریخ]] [[تولد]] و [[وفات]] وی که در سابق ذکر شد، درست باشد، [[عمر]] وی حدوداً پانزده ماه بود که [[پیامبر]]{{صل}} او را فدای [[حسین بن علی]]{{ع}} نمود<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸.</ref>.


[[ابن عباس]] [[روایت]] می‌کند که [[خدمت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بودم، [[حسین]] بر زانوی راست حضرت و ابراهیم بر زانوی چپ نشسته بود؛ [[رسول خدا]]{{صل}} گاهی [[حسین]] را بوسه می‌زد و گاهی فرزندش ابراهیم را می‌بویید و می‌بوسید. در این هنگام حالت [[نزول وحی]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دست]] داد و پس از آنکه به حال خود بازگشت، فرمود: "جبرئیل از طرف پروردگارم نزد من آمد و پیغام آورد که خدایت [[سلام]] می‌رساند و می‌فرماید: این دو را برای تو نمی‌گذارم، یکی را فدای دیگری نما". سپس نظری به ابراهیم افکند و گریان شد و نگاهی به [[حسین]] نمود و گریه‌اش شدت گرفت. سپس فرمود: "اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون می‌شوم، اما [[حسین]]، مادرش [[فاطمه]] است و پدرش [[علی بن ابی‌طالب]]، آنکه خونش از [[خون]] من و گوشتش از گوشت من است؛ اگر [[حسین]] بمیرد، [[فاطمه]] محزون می‌گردد، [[علی]] غمناک می‌شود و من افسرده می‌گردم؛ نه! من [[اندوه]] خودم را به [[حزن]] و [[اندوه]] [[علی]] و [[زهرا]] ترجیح می‌دهم؛ ای [[جبرئیل]]! ابراهیم را فدای [[حسین]] نمودم".
== ابراهیم، فدای [[حسین]] {{ع}} ==
ابراهیم بیشتر از شانزده ماه و هشت روز یا هجده ماه زنده نبود و اگر [[تاریخ]] [[تولد]] و [[وفات]] وی که در سابق ذکر شد، درست باشد، [[عمر]] وی حدوداً پانزده ماه بود که [[پیامبر]] {{صل}} او را فدای [[حسین بن علی]] {{ع}} نمود<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸.</ref>.


[[ابن عباس]] می‌گوید: بعد از سه روز ابراهیم از [[دنیا]] رفت؛ از آن روز به بعد هر گاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[حسین]]{{ع}} را می‌دید او را می‌بوسید و به سینه می‌چسبانید و می‌فرمود: "قربان آنکه فرزندم ابراهیم را فدایش نمودم"<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۴- ۲۳۵.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹.</ref>
[[ابن عباس]] [[روایت]] می‌کند که [[خدمت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بودم، [[حسین]] بر زانوی راست حضرت و ابراهیم بر زانوی چپ نشسته بود؛ [[رسول خدا]] {{صل}} گاهی [[حسین]] را بوسه می‌زد و گاهی فرزندش ابراهیم را می‌بویید و می‌بوسید. در این هنگام حالت [[نزول وحی]] به [[رسول اکرم]] {{صل}} دست داد و پس از آنکه به حال خود بازگشت، فرمود: «جبرئیل از طرف پروردگارم نزد من آمد و پیغام آورد که خدایت [[سلام]] می‌رساند و می‌فرماید: این دو را برای تو نمی‌گذارم، یکی را فدای دیگری نما». سپس نظری به ابراهیم افکند و گریان شد و نگاهی به [[حسین]] نمود و گریه‌اش شدت گرفت. سپس فرمود: «اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون می‌شوم، اما [[حسین]]، مادرش [[فاطمه]] است و پدرش [[علی بن ابی‌طالب]]، آنکه خونش از [[خون]] من و گوشتش از گوشت من است؛ اگر [[حسین]] بمیرد، [[فاطمه]] محزون می‌گردد، [[علی]] غمناک می‌شود و من افسرده می‌گردم؛ نه! من [[اندوه]] خودم را به [[حزن]] و [[اندوه]] [[علی]] و [[زهرا]] ترجیح می‌دهم؛ ای [[جبرئیل]]! ابراهیم را فدای [[حسین]] نمودم».


==[[وفات]] ابراهیم==
[[ابن عباس]] می‌گوید: بعد از سه روز ابراهیم از [[دنیا]] رفت؛ از آن روز به بعد هر گاه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[حسین]] {{ع}} را می‌دید او را می‌بوسید و به سینه می‌چسبانید و می‌فرمود: «قربان آنکه فرزندم ابراهیم را فدایش نمودم»<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۴- ۲۳۵.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۲۹.</ref>
در ربیع الاول [[سال دهم هجری]]، ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[وفات]] یافت<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نخلستان آمد و دید فرزندش در دامن [[مادر]] در حال [[جان]] دادن است؛ [[پیامبر]]{{صل}} ابراهیم را در دامن خود نهاد و فرمود: "ای ابراهیم! در مقابل خواسته [[خدا]] ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم"، این را گفت و قطرات [[اشک]] بر چهره مبارکش جاری گردید، سپس فرمود: "ای ابراهیم! اگر نبود امر و [[اراده پروردگار]] که هر کسی باید بمیرد، بیش از این بر تو اندوهناک می‌شدیم". سپس فرمود: "و اینک برای تو بسیار محزون و افسرده‌ایم، [[دل]] می‌سوزد و [[اشک]] می‌ریزد، اما چیزی نمی‌گوییم که باعث [[غضب]] [[خدا]] شود". در این هنگام [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خطاب به [[علی]]{{ع}} فرمود: "برخیز و پسرم را برای [[خاکسپاری]] آماده نما".


[[علی]]{{ع}} برخاست و ابراهیم را [[غسل]] داد و او را [[حنوط]] و [[کفن]] کرد. سپس [[رسول خدا]] پیش آمد تا کنار [[قبر]] او رسید. [[مردم]] گفتند: [[رسول خدا]] به خاطر شدت [[غم]] و [[اندوه]]، فراموش کرده که بر جنازه پسرش [[نماز]] بخواند! آن حضرت برخاست و فرمود: "جبرئیل بر من نازل شد و آنچه را که گفتید، به اطلاع من رسانید. شما [[گمان]] می‌کنید من به خاطر [[غم]] و [[اندوه]] زیاد، [[نماز خواندن]] بر جنازه پسرم را فراموش کرده‌ام! اما بدانید که چنین نیست. بلکه [[خداوند متعال]] پنج [[وعده]] [[نماز]] را بر شما [[واجب]] گردانیده است و برای اموات شما در ازای هر [[وعده]] [[نماز]]، یک [[تکبیر]] قرار داده و به من [[دستور]] داده است [[نماز]] نخوانم جز بر جنازه کسی که [[نماز]] خوانده باشد".
== [[وفات]] ابراهیم ==
در ربیع الاول [[سال دهم هجری]]، ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]] {{صل}}، [[وفات]] یافت<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به نخلستان آمد و دید فرزندش در دامن [[مادر]] در حال [[جان]] دادن است؛ [[پیامبر]] {{صل}} ابراهیم را در دامن خود نهاد و فرمود: «ای ابراهیم! در مقابل خواسته [[خدا]] ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم»، این را گفت و قطرات [[اشک]] بر چهره مبارکش جاری گردید، سپس فرمود: «ای ابراهیم! اگر نبود امر و [[اراده پروردگار]] که هر کسی باید بمیرد، بیش از این بر تو اندوهناک می‌شدیم». سپس فرمود: «و اینک برای تو بسیار محزون و افسرده‌ایم، [[دل]] می‌سوزد و [[اشک]] می‌ریزد، اما چیزی نمی‌گوییم که باعث [[غضب]] [[خدا]] شود». در این هنگام [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خطاب به [[علی]] {{ع}} فرمود: «برخیز و پسرم را برای خاکسپاری آماده نما».


پس [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: "ای [[علی]]! داخل [[قبر]] شو و پسرم را در [[قبر]] بگذار". [[علی]]{{ع}} وارد [[قبر]] شد و ابراهیم را در [[قبر]] گذاشت. [[مردم]] گفتند: گویی سزاوار نیست کسی وارد [[قبر]] فرزندش شود، چنان که [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[قبر]] فرزندش نشد. آن حضرت فرمود: "ای [[مردم]]! بر شما [[حرام]] نیست که وارد [[قبر]] [[فرزندان]] خود شوید، اما تضمین نمی‌کنم که اگر یکی از شما وارد [[قبر]] شد و [[کفن]] را از صورت فرزندش کنار زد، [[شیطان]] او را [[وسوسه]] نکند و او را به ناله و فریاد وادار نکند تا [[اجر]] و ثوابش را از بین نبرد"<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹.</ref>. سپس در حالی که در کنار [[قبر]] فرزندش نشسته بود، او را در [[قبر]] نهاد. پس از هموار کردن [[قبر]]، بر آن آب پاشیدند و نشانه‌ای روی [[قبر]] قرار دادند و این اولین قبری بود که بر آن آب پاشیده شد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶، ص۷۰۷؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳.</ref>.
[[علی]] {{ع}} برخاست و ابراهیم را [[غسل]] داد و او را [[حنوط]] و [[کفن]] کرد. سپس [[رسول خدا]] پیش آمد تا کنار [[قبر]] او رسید. [[مردم]] گفتند: [[رسول خدا]] به خاطر شدت [[غم]] و [[اندوه]]، فراموش کرده که بر جنازه پسرش [[نماز]] بخواند! آن حضرت برخاست و فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و آنچه را که گفتید، به اطلاع من رسانید. شما [[گمان]] می‌کنید من به خاطر [[غم]] و [[اندوه]] زیاد، [[نماز خواندن]] بر جنازه پسرم را فراموش کرده‌ام! اما بدانید که چنین نیست. بلکه [[خداوند متعال]] پنج [[وعده]] [[نماز]] را بر شما [[واجب]] گردانیده است و برای اموات شما در ازای هر [[وعده]] [[نماز]]، یک [[تکبیر]] قرار داده و به من [[دستور]] داده است [[نماز]] نخوانم جز بر جنازه کسی که [[نماز]] خوانده باشد».


آن‌گاه [[رسول خدا]]{{صل}} در [[قبر]] ابراهیم نقصی [[مشاهده]] فرمود آن را با دست خود [[اصلاح]] کرد و فرمود: "اگر یکی از شما کاری را انجام می‌دهد، باید آن را به صورت کامل انجام دهد". سپس فرمود: "ای ابراهیم! به سلف صالح خود، [[عثمان بن مظعون]] ملحق شو"<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۶۲- ۲۶۳.</ref>؛ زیرا نخستین کسی که در [[قبرستان بقیع]] [[دفن]] شد، [[عثمان بن مظعون]] بود و پس از او ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]] در آنجا [[دفن]] شد<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۶۱.</ref>.
پس [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: «ای [[علی]]! داخل [[قبر]] شو و پسرم را در [[قبر]] بگذار». [[علی]] {{ع}} وارد [[قبر]] شد و ابراهیم را در [[قبر]] گذاشت. [[مردم]] گفتند: گویی سزاوار نیست کسی وارد [[قبر]] فرزندش شود، چنان که [[رسول خدا]] {{صل}} وارد [[قبر]] فرزندش نشد. آن حضرت فرمود: «ای [[مردم]]! بر شما [[حرام]] نیست که وارد [[قبر]] [[فرزندان]] خود شوید، اما تضمین نمی‌کنم که اگر یکی از شما وارد [[قبر]] شد و [[کفن]] را از صورت فرزندش کنار زد، [[شیطان]] او را [[وسوسه]] نکند و او را به ناله و فریاد وادار نکند تا [[اجر]] و ثوابش را از بین نبرد»<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹.</ref>. سپس در حالی که در کنار [[قبر]] فرزندش نشسته بود، او را در [[قبر]] نهاد. پس از هموار کردن [[قبر]]، بر آن آب پاشیدند و نشانه‌ای روی [[قبر]] قرار دادند و این اولین قبری بود که بر آن آب پاشیده شد<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶، ص۷۰۷؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳.</ref>.


[[شیخ طوسی]] در کتاب خود از [[عایشه]] [[روایت]] کرده است: هنگامی که ابراهیم از [[دنیا]] رفت، [[پیامبر]]{{صل}} [[گریه]] کرد تا حدی که اشک‌هایش بر گونه‌هایش جاری شد. به آن حضرت گفتند: آیا ما را از [[گریه]] [[نهی]] می‌کنی و خودت [[گریه]] می‌کنی؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "این، [[گریه]] نیست، بلکه این [[رحمت]] است و کسی که بر دیگری [[رحم]] نمی‌کند، مورد [[رحمت]] واقع نمی‌شود"<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۹۸-۹۹.</ref>
آن‌گاه [[رسول خدا]] {{صل}} در [[قبر]] ابراهیم نقصی [[مشاهده]] فرمود آن را با دست خود [[اصلاح]] کرد و فرمود: «اگر یکی از شما کاری را انجام می‌دهد، باید آن را به صورت کامل انجام دهد». سپس فرمود: «ای ابراهیم! به سلف صالح خود، [[عثمان بن مظعون]] ملحق شو»<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۶۲- ۲۶۳.</ref>؛ زیرا نخستین کسی که در [[قبرستان بقیع]] [[دفن]] شد، [[عثمان بن مظعون]] بود و پس از او ابراهیم، [[فرزند]] [[رسول خدا]] در آنجا [[دفن]] شد<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربیج۴، ص۴۶۱.</ref>.


==[[وفات]] ابراهیم و [[گرفتن خورشید]]==
[[شیخ طوسی]] در کتاب خود از [[عایشه]] [[روایت]] کرده است: هنگامی که ابراهیم از [[دنیا]] رفت، [[پیامبر]] {{صل}} [[گریه]] کرد تا حدی که اشک‌هایش بر گونه‌هایش جاری شد. به آن حضرت گفتند: آیا ما را از [[گریه]] [[نهی]] می‌کنی و خودت [[گریه]] می‌کنی؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: «این، [[گریه]] نیست، بلکه این [[رحمت]] است و کسی که بر دیگری رحم نمی‌کند، مورد [[رحمت]] واقع نمی‌شود»<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۸۸.</ref><ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۲۹؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۹۸-۹۹.</ref>
در ایام [[وفات]] ابراهیم، [[خورشید]] گرفت و [[مردم]] به همدیگر می‌گفتند: [[خورشید]] برای [[مرگ]] ابراهیم تاریک شد! [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با شنیدن این سخنان، بر [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "ای [[مردم]]! [[خورشید و ماه]] دو نشانه از نشانه‌های [[خداوند]] هستند که به امر او حرکت می‌کنند و به خاطر [[مرگ]] یا [[زندگی]] کسی تاریک نمی‌شوند. پس هرگاه [[کسوف]] یا [[خسوف]] پیش آمد، [[نماز آیات]] بخوانید". سپس از [[منبر]] پایین آمد و همراه [[مردم]] [[نماز آیات]] را به جای آورد<ref>المحاسن، برقی، ج۲، ص۲۹-۳۱؛ فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹- ۴۶۰.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۱.</ref>


==[[مادر]] ابراهیم و شایعه [[منافقین]]==
از جمله بقعه‌ها و گنبد و بارگاه‎ها در داخل [[بقیع]] که به وسیله [[وهابیان]] منهدم گردیده، ساختمان بقعه و [[حرم]] جناب ابراهیم فرزند رسول خدا{{صل}} است. [[قبر]] جناب ابراهیم دارای [[زیباترین]] [[ضریح]] همانند ضریح [[ائمه بقیع]]{{عم}} در سمت جنوبی این بقعه و متصل به [[دیوار]] قرار گرفته بود. در این سمت از دیوار شبکه‌هایی نیز تعبیه شده بود که ارتباط [[زایران]] با داخل حرم به وسیله این شبکه‌ها [[حفظ]] می‌شد<ref>تاریخ حرم ائمه بقیع، نجمی، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۶۲.</ref>
[[رسول خدا]]{{صل}} در [[سال هشتم هجرت]] برای [[فتح مکه]] از [[مدینه]] خارج شد. آن حضرت، از [[همسران]] خود [[زینب]] و [[ام‌سلمه]] را همراه خود برد و بقیه در [[مدینه]] ماندند<ref>المغازی، واقدی، ج۳، ص۹۲۶.</ref>؛ از جمله آنها [[ماریه قبطیه]]، مادر ابراهیم بود که حضرت وی را در مشربه ام ابراهیم ساکن کرده بود و [[غلام]] یا پسر عموی او به نام [[جریح]] یا مأبور، برای خدمت به نزد [[ماریه]] رفت و آمد می‌کرد؛ [[جریح]] را [[پدر]] [[ماریه]] به وی سپرده بود؛ این فرد، عقیم و بلکه مقطوع الذکر بود<ref>الأمالی، سید مرتضی، ج۱، ص۷۷؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴- ۱۵۵.</ref>.


[[عایشه]] می‌گوید: "ماریه موهای مجعدی داشت و [[زیبا]] بود، به این جهت، [[رسول خدا]] او را [[دوست]] می‌داشت؛ از این‌رو علیه هیچ یک از [[همسران پیامبر]] به اندازه [[ماریه]] [[بدگویی]] و [[سخن‌چینی]] نکردم... پس از [[اذیت]] و آزارهای ما، [[رسول خدا]]{{صل}} [[ماریه]] را به مشربه ام‌ابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد می‌کرد. این باعث شد که [[حسادت]] ما علیه او بیشتر شود و پس از آنکه از [[رسول خدا]]{{صل}} باردار شد، در حالی که همه ما از آن [[محروم]] بودیم، این [[حسادت]] و [[کینه]] شدیدتر شد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۳؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۸۷.</ref>.
=== خورشیدگرفتگی در ایام وفات ===
 
در ایام [[وفات]] ابراهیم، [[خورشید]] گرفت و [[مردم]] به همدیگر می‌گفتند: [[خورشید]] برای [[مرگ]] ابراهیم تاریک شد! [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با شنیدن این سخنان، بر [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: «ای [[مردم]]! [[خورشید و ماه]] دو نشانه از نشانه‌های [[خداوند]] هستند که به امر او حرکت می‌کنند و به خاطر [[مرگ]] یا [[زندگی]] کسی تاریک نمی‌شوند. پس هرگاه [[کسوف]] یا [[خسوف]] پیش آمد، [[نماز آیات]] بخوانید». سپس از [[منبر]] پایین آمد و همراه [[مردم]] [[نماز آیات]] را به جای آورد<ref>المحاسن، برقی، ج۲، ص۲۹-۳۱؛ فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹- ۴۶۰.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص ۳۱.</ref>
[[ابن سعد]] [[روایت]] کرده است: [[غلام]] قبطی، به مشربه ام ابراهیم رفت و آمد می‌کرد و برای او آب و هیزم می‌برد، اما [[مردم]] می‌گفتند یک مرد عجمی بر [[زن]] عجمی وارد می‌شود!<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۵۴.</ref>. در مدتی که [[پیامبر]]{{صل}} از [[مدینه]] دور بود، [[کینه]] و [[حسد]] زنانه و [[کینه]] و [[دشمنی]] [[منافقان]] باعث شد که شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی قوت بگیرد و [[ماریه]] به زناکاری متهم شود.
 
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از بازگشت به [[مدینه]] و شنیدن این خبر، سخت ناراحت شد. از عایشه روایت شده که همراه [[ماریه]]، پسرعمویش بود و [[اهل]] [[افک]] ([[تهمت]] زنندگان) می‌گفتند: [[محمد]] به خاطر علاقه به [[فرزند]]، [[راضی]] شده است که [[فرزند]] دیگری را [[فرزند]] خود بداند!<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۳۹.</ref> در این شرایط، [[پیامبر]]{{صل}} [[منتظر]] [[وحی]] ماندند تا اینکه درباره عملی شبیه به متهم ساختن [[ماریه]]، [[آیه]] چهارم [[سوره نور]] نازل شد؛ [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً}}<ref>«و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۴.</ref>.
 
در [[حدیثی]] آمده است: [[رسول اکرم]] به [[عمر بن خطاب]] فرمود: "ای [[عمر]]، آیا به تو خبر ندهم که [[جبرئیل]] بر من نازل شد و خبر داد که [[خدای عزوجل]] [[ماریه]] و همراهش را از آنچه [[ذهن]] مرا مشغول کرده بود، [[پاک]] دانسته و [[بشارت]] داده است بچه‌ای که در شکم وی هست، پسری است که شبیه‌ترین [[مردم]] به من است و [[دستور]] داده است که اسم او را ابراهیم بگذارم"<ref>تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[رسول خدا]] (پدر)
* [[رسول خدا]] (پدر)
* [[ماریه قبطیه]] (مادر)
* [[ماریه قبطیه]] (مادر)
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[ابراهیم فرزند رسول اکرم (مقاله)|مقاله «ابراهیم فرزند رسول اکرم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[راحله ضائفی|ضائفی، راحله]]، [[ابراهیم فرزند رسول اکرم (مقاله)|مقاله «ابراهیم فرزند رسول اکرم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
# [[پرونده:1100558.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[ماریه قبطیه (مقاله)|ماریه قبطیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:1379590.jpg|22px]] [[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[برادران و خواهران فاطمه (مقاله)| مقاله «برادران و خواهران فاطمه»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فاطمی ج۱''']]
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابراهیم فرزند پیامبر خاتم]]
[[رده:فرزندان پیامبر خاتم]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:قریش]]
{{صحابه}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۱

ابراهیم فرزند پیامبر خاتم
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملابراهیم بن محمد بن عبدالله
جنسیتمرد
از قبیلهقریش
پدرپیامبر خاتم
مادرماریه قبطیه
خواهرحضرت فاطمه زهرا
تاریخ تولد۸ هجری
محل تولدمدینه
درگذشت۱۰ هجری
محل آرامگاهبقیع
از اصحابپیامبر خاتم

ابراهیم فرزند رسول اکرم (ص) در ذی‌الحجه سال هشتم هجری در مدینه از ماریه قبطیه به دنیا آمد. رسول اکرم (ص) به حدی از تولد فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: «شب گذشته خدا به من فرزندی عطا کرد و من او را به نام پدرم، ابراهیم خلیل، ابراهیم نامیدم»، اما ابراهیم در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول سال دهم هجری بعد از حدود شانزده ماه زندگی از دنیا رفت و موجب اندوه شدید پیامبر (ص) گردید.

مقدمه

پیامبر اکرم (ص) دارای هفت فرزند بود که به جز ابراهیم، سایر فرزندان وی از حضرت خدیجه بودند و ابراهیم که در ذی‌الحجه سال هشتم هجری در مدینه به دنیا آمد[۱] و در روز سه شنبه، دهم ربیع‌الاول سال دهم هجری از دنیا رفت[۲]. مادر ابراهیم، ماریه قبطیه نام دارد.

ابراهیم تنها برادر ناتنی حضرت زهرا (س) و تنها فرزند رسول خدا (ص) بود که از مادری به جز خدیجه (س) به دنیا آمد. درباره وجود ابراهیم و نام او اختلافی نیست؛ زیرا در مدینه متولد شد و در آن زمان، نظر همه متوجه جزئیات زندگی پیامبر (ص) بود. مادر ابراهیم، ماریه قبطیه بود که در ذی‌حجه سال هشتم هجرت او را به دنیا آورد[۳]. ماریه، دختر شمعون، را پادشاه مصر به پیامبر (ص) هدیه کرد[۴]. ابراهیم در سال دهم هجرت، در یک سال و ده‌ماهگی، از دنیا رفت. گفته شده که پیامبر (ص) در غم از دست دادن او بسیار محزون شد[۵] و او را در بقیع دفن کرد[۶].[۷]

مادر ابراهیم

«ماریه قبطیه» دختر شمعون و همسر گرامی رسول خدا (ص) در قریه «حَفن» ـ از مناطق «اَنصِنا»ی مصر ـ به دنیا آمد[۸]. در سال هفتم هجری در پی دعوت حاکم مصر به اسلام، توسط او به عنوان هدیه برای پیامبر فرستاده شد. پس از مسلمان شدن، پیامبر با ایشان ازدواج کرد، حاصل این ازدواج به دنیا آمدن ابراهیم بود.

آزار و اذیت‌های برخی از زنان پیامبر (ص) به ویژه عایشه، موجب شد پیامبر (ص) ماریه را در بخش بالای مدینه، در نخلستان کوچکی (که از اموال خودشان در غزوه بنی‌نضیر بود و امروزه به مشربه ام‌ابراهیم معروف است) مسکن داد و او را ملزم به رعایت حجاب کرد[۹]. ماریه، بانویی پاک[۱۰]، دیندار، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا (ص) بود[۱۱].

پس از وفات پیامبر گرامی اسلام (ص) از زندگی و احوال ماریه، خبر چندانی به ما نرسیده است و سرانجام در محرم ۱۶ هجری و زمان خلافت عمر، وفات یافت[۱۲].[۱۳]

تولد ابراهیم

ابراهیم در سال هشتم هجری در میان قبیله مازن و در مکانی که اکنون به «مشربه ام ابراهیم» معروف است از ماریه قبطیه متولد شد[۱۴]، در حالی که پیامبر (ص) قبل از این، به جز از خدیجه (س) از دیگر همسرانش فرزندی نداشت[۱۵]. محل تولد ابراهیم همان العالیه بوده است که امروزه به آنجا «مشربه ام ابراهیم» گفته می‌شود. قابله ابراهیم «سَلمی» (کنیز و آزاد کرده رسول اکرمهمسر ابورافع بود[۱۶]. هنگامی که ابورافع خبر تولد ابراهیم را به پیامبر (ص) می‌داد، پیامبر (ص) بسیار خوشحال شد و غلامی را برای مژدگانی به او عطا فرمود[۱۷].

در همین حال، جبرئیل امین نزد پیامبر (ص) آمد و فرمود: «سلام بر تو باد ای ابا ابراهیم! همانا خداوند از ماریه، فرزندی به تو بخشید و تو را امر کرد که او را ابراهیم بنامی. پس خداوند در او برای تو برکت نهاده و وی را روشنی چشم تو در دنیا و آخرت قرار داد»[۱۸]. رسول اکرم (ص) به حدی از تولد فرزندش خوشحال بود که به اصحابش فرمود: «شب گذشته خدا به من فرزندی عطا کرد و من او را به نام پدرم، ابراهیم خلیل، ابراهیم نامیدم»[۱۹]. همچنین فرمود: «این پسر، مادرش را از بردگی آزاد کرد».

وقتی ابراهیم متولد شد، چون مسلمانان علاقه حضرت را به ماریه می‌دانستند، اصرار داشتند که ابراهیم را یکی از زنان انصار شیر دهد تا ماریه در خدمت رسول اکرم (ص) باشد؛ زنان انصار در مورد اینکه کدام یک او را شیر دهند، به رقابت پرداختند[۲۰] تا آنکه ام برده، دختر منذر بن زید، از طایفه بنی نجار[۲۱] و همسر براء بن اوس، خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و این تقاضا را مطرح کرد[۲۲]. پیامبر (ص) نیز پذیرفت و ابراهیم را به وی سپرد و یک قطعه نخلستان هم به آن زن اختصاص داد. پیامبر (ص) در روز هفتم ولادت ابراهیم، گوسفندی قربانی کرد (عقیقه)[۲۳] و گوشت آن را بین مردم تقسیم فرمود و موی ابراهیم را چیده، دفن فرمودند[۲۴]. این عمل رسول خدا (ص)، منشأ استحباب این کارها زمان ولادت فرزند است.

ابراهیم در نزد پدر و مادر رضاعی خود در قبیله بنی‌نجار بود و پیامبر (ص) گاهی به آنجا می‌رفت و گاهی خواب قیلوله خود را آنجا انجام می‌داد و ابراهیم را پیش ایشان می‌آوردند.

از انس بن مالک نقل است که هیچ‌کس را مهربان‌تر از پیامبر (ص) نسبت به زن و فرزند ندیده‌ام؛ ابراهیم در منطقه بالای مدینه در خانواده‌ای دوران شیرخوارگی را می‌گذراند و پیامبر (ص) به نزد آنها می‌رفت و ما نیز همراه آن حضرت می‌‌رفتیم. آن خانواده آهنگر بودند و گاهی خانه پر از دود بود؛ پیامبر (ص) کودک را در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید[۲۵].[۲۶]

تولد ابراهیم برای برخی از زنان پیامبر خوش‌آیند نبود. چنان که زهری از عروه و او از عایشه نقل کرده که روزی رسول خدا (ص) ابراهیم را همراه خود نزد عایشه برد و به او فرمود: «شباهتش را به من بنگر». عایشه گفت: بیشتر شبیه مادرش است. حضرت فرمود: مگر سفیدی او را نمی‌بینی؟ عایشه پاسخ داد: کسی که دوران بارداری‌اش کوتاه باشد، سفید و چاق می‌شود[۲۷].

ابراهیم، فدای حسین (ع)

ابراهیم بیشتر از شانزده ماه و هشت روز یا هجده ماه زنده نبود و اگر تاریخ تولد و وفات وی که در سابق ذکر شد، درست باشد، عمر وی حدوداً پانزده ماه بود که پیامبر (ص) او را فدای حسین بن علی (ع) نمود[۲۸].

ابن عباس روایت می‌کند که خدمت پیامبر اسلام (ص) بودم، حسین بر زانوی راست حضرت و ابراهیم بر زانوی چپ نشسته بود؛ رسول خدا (ص) گاهی حسین را بوسه می‌زد و گاهی فرزندش ابراهیم را می‌بویید و می‌بوسید. در این هنگام حالت نزول وحی به رسول اکرم (ص) دست داد و پس از آنکه به حال خود بازگشت، فرمود: «جبرئیل از طرف پروردگارم نزد من آمد و پیغام آورد که خدایت سلام می‌رساند و می‌فرماید: این دو را برای تو نمی‌گذارم، یکی را فدای دیگری نما». سپس نظری به ابراهیم افکند و گریان شد و نگاهی به حسین نمود و گریه‌اش شدت گرفت. سپس فرمود: «اگر ابراهیم بمیرد فقط من محزون می‌شوم، اما حسین، مادرش فاطمه است و پدرش علی بن ابی‌طالب، آنکه خونش از خون من و گوشتش از گوشت من است؛ اگر حسین بمیرد، فاطمه محزون می‌گردد، علی غمناک می‌شود و من افسرده می‌گردم؛ نه! من اندوه خودم را به حزن و اندوه علی و زهرا ترجیح می‌دهم؛ ای جبرئیل! ابراهیم را فدای حسین نمودم».

ابن عباس می‌گوید: بعد از سه روز ابراهیم از دنیا رفت؛ از آن روز به بعد هر گاه پیامبر اکرم (ص) حسین (ع) را می‌دید او را می‌بوسید و به سینه می‌چسبانید و می‌فرمود: «قربان آنکه فرزندم ابراهیم را فدایش نمودم»[۲۹].[۳۰]

وفات ابراهیم

در ربیع الاول سال دهم هجری، ابراهیم، فرزند رسول خدا (ص)، وفات یافت[۳۱]. پیامبر اکرم (ص) به نخلستان آمد و دید فرزندش در دامن مادر در حال جان دادن است؛ پیامبر (ص) ابراهیم را در دامن خود نهاد و فرمود: «ای ابراهیم! در مقابل خواسته خدا ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم»، این را گفت و قطرات اشک بر چهره مبارکش جاری گردید، سپس فرمود: «ای ابراهیم! اگر نبود امر و اراده پروردگار که هر کسی باید بمیرد، بیش از این بر تو اندوهناک می‌شدیم». سپس فرمود: «و اینک برای تو بسیار محزون و افسرده‌ایم، دل می‌سوزد و اشک می‌ریزد، اما چیزی نمی‌گوییم که باعث غضب خدا شود». در این هنگام پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: «برخیز و پسرم را برای خاکسپاری آماده نما».

علی (ع) برخاست و ابراهیم را غسل داد و او را حنوط و کفن کرد. سپس رسول خدا پیش آمد تا کنار قبر او رسید. مردم گفتند: رسول خدا به خاطر شدت غم و اندوه، فراموش کرده که بر جنازه پسرش نماز بخواند! آن حضرت برخاست و فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و آنچه را که گفتید، به اطلاع من رسانید. شما گمان می‌کنید من به خاطر غم و اندوه زیاد، نماز خواندن بر جنازه پسرم را فراموش کرده‌ام! اما بدانید که چنین نیست. بلکه خداوند متعال پنج وعده نماز را بر شما واجب گردانیده است و برای اموات شما در ازای هر وعده نماز، یک تکبیر قرار داده و به من دستور داده است نماز نخوانم جز بر جنازه کسی که نماز خوانده باشد».

پس رسول اکرم (ص) فرمود: «ای علی! داخل قبر شو و پسرم را در قبر بگذار». علی (ع) وارد قبر شد و ابراهیم را در قبر گذاشت. مردم گفتند: گویی سزاوار نیست کسی وارد قبر فرزندش شود، چنان که رسول خدا (ص) وارد قبر فرزندش نشد. آن حضرت فرمود: «ای مردم! بر شما حرام نیست که وارد قبر فرزندان خود شوید، اما تضمین نمی‌کنم که اگر یکی از شما وارد قبر شد و کفن را از صورت فرزندش کنار زد، شیطان او را وسوسه نکند و او را به ناله و فریاد وادار نکند تا اجر و ثوابش را از بین نبرد»[۳۲]. سپس در حالی که در کنار قبر فرزندش نشسته بود، او را در قبر نهاد. پس از هموار کردن قبر، بر آن آب پاشیدند و نشانه‌ای روی قبر قرار دادند و این اولین قبری بود که بر آن آب پاشیده شد[۳۳].

آن‌گاه رسول خدا (ص) در قبر ابراهیم نقصی مشاهده فرمود آن را با دست خود اصلاح کرد و فرمود: «اگر یکی از شما کاری را انجام می‌دهد، باید آن را به صورت کامل انجام دهد». سپس فرمود: «ای ابراهیم! به سلف صالح خود، عثمان بن مظعون ملحق شو»[۳۴]؛ زیرا نخستین کسی که در قبرستان بقیع دفن شد، عثمان بن مظعون بود و پس از او ابراهیم، فرزند رسول خدا در آنجا دفن شد[۳۵].

شیخ طوسی در کتاب خود از عایشه روایت کرده است: هنگامی که ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر (ص) گریه کرد تا حدی که اشک‌هایش بر گونه‌هایش جاری شد. به آن حضرت گفتند: آیا ما را از گریه نهی می‌کنی و خودت گریه می‌کنی؟ پیامبر (ص) فرمود: «این، گریه نیست، بلکه این رحمت است و کسی که بر دیگری رحم نمی‌کند، مورد رحمت واقع نمی‌شود»[۳۶][۳۷]

از جمله بقعه‌ها و گنبد و بارگاه‎ها در داخل بقیع که به وسیله وهابیان منهدم گردیده، ساختمان بقعه و حرم جناب ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) است. قبر جناب ابراهیم دارای زیباترین ضریح همانند ضریح ائمه بقیع(ع) در سمت جنوبی این بقعه و متصل به دیوار قرار گرفته بود. در این سمت از دیوار شبکه‌هایی نیز تعبیه شده بود که ارتباط زایران با داخل حرم به وسیله این شبکه‌ها حفظ می‌شد[۳۸].[۳۹]

خورشیدگرفتگی در ایام وفات

در ایام وفات ابراهیم، خورشید گرفت و مردم به همدیگر می‌گفتند: خورشید برای مرگ ابراهیم تاریک شد! پیامبر اکرم (ص) با شنیدن این سخنان، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های خداوند هستند که به امر او حرکت می‌کنند و به خاطر مرگ یا زندگی کسی تاریک نمی‌شوند. پس هرگاه کسوف یا خسوف پیش آمد، نماز آیات بخوانید». سپس از منبر پایین آمد و همراه مردم نماز آیات را به جای آورد[۴۰].[۴۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. یعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ طبری، ج۲، ص۹۵.
  2. التنبیه و الإشراف، مسعودی، ص۲۳۸.
  3. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۴.
  4. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۱۲.
  5. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۶.
  7. محرمی، غلام حسن، مقاله «برادران و خواهران فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۱۵.
  8. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۱.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۱.
  11. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۷، ص۷۴.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
  13. موسوی بردکشکی، سید جواد، ماریه قبطیه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۵۴-۲۵۵؛ ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص ۲۶؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۹۸-۹۹.
  14. مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۶۱.
  15. قرب الاسناد، حمیری، ص۹.
  16. تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.
  17. بلاذری، ج۲، ص۱۱۹؛ نوری، ج۵، ص۱۹۱.
  18. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۵، ص۳۳۰- ۳۳۲؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۲۹۲.
  19. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.
  20. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.
  21. یعقوبی، ج۲، ص۸۷، بلاذری، ج۲، ص۸۶.
  22. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۵.
  23. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.
  24. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۱۸۳.
  25. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۱، ص۱۲۵.
  26. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۷.
  27. محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۹۸-۹۹؛ تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲.
  28. التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸.
  29. مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۴- ۲۳۵.
  30. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص ۲۹.
  31. التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص۲۳۸؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹.
  32. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹.
  33. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶، ص۷۰۷؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳.
  34. فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۶۲- ۲۶۳.
  35. تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۶۱.
  36. الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۸۸.
  37. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۲۹؛ محمدی، رمضان، مقاله «ابراهیم بن رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۹۸-۹۹.
  38. تاریخ حرم ائمه بقیع، نجمی، ص۱۹۰.
  39. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۲.
  40. المحاسن، برقی، ج۲، ص۲۹-۳۱؛ فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۰۸- ۲۰۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۴، ص۴۵۹- ۴۶۰.
  41. ضائفی، راحله، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص ۳۱.