ابن مسعود ثقفی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع ==')
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل =  | مداخل مرتبط = [[ابن مسعود ثقفی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[ابن مسعود ثقفی در تاریخ اسلامی]] - [[ابن مسعود ثقفی در تراجم و رجال]]</div>
| نام = ابن مسعود ثقفی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه.jpg                           
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه             
| نام کامل = سعد بن مسعود ثقفی 
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =   
| لقب =   
| اهل = 
| از قبیله = [[ثقیف]]             
| از تیره =
| پدر =       
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = [[ابوعبید بن مسعود ثقفی]]   
| خویشاوندان = [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] (برادرزاده)
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[کوفه]] 
| تاریخ درگذشت =         
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] | [[امام حسن]] }}
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ جمل]] | [[جنگ صفین]] | [[جنگ نهروان]] }}
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها = [[فرماندار مدائن]]    
| علت شهرت = 
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =   
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او = 
| آخرین راوی از او =  
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
* نام او سعد یا سعید<ref>شیخ طوسی در رجال، ص۴۴، ش۲۳. او را در زمره اصحاب امام علی{{ع}} ثبت کرده است. و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷ حاکم مدائن را «سعد بن مسعود» و در ص۴۲ «سعید بن مسعود» ثبت کرده است.</ref> بن مسعود انصاری ثقفی است. او عموی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]]<ref>مختار همان شخصیتی است که پس از واقعه جانگداز کربلا و شهادت سیدالشهدا{{ع}}، و شهادت اصحاب و فرزندانش، توانست حکومت کوفه را به دست گیرد و موفق شد انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلانشان بگیرد.</ref> از [[اصحاب]] و [[انصار]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به شمار می‌آمد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۹۴ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref>.  
نام او سعد یا سعید بن مسعود انصاری ثقفی<ref>شیخ طوسی در رجال، ص۴۴، ش۲۳. او را در زمره اصحاب امام علی {{ع}} ثبت کرده است. و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷ حاکم مدائن را «سعد بن مسعود» و در ص۴۲ «سعید بن مسعود» ثبت کرده است.</ref> است. او عموی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]]<ref>مختار همان شخصیتی است که پس از واقعه جانگداز کربلا و شهادت سیدالشهدا {{ع}}، و شهادت اصحاب و فرزندانش، توانست حکومت کوفه را به دست گیرد و موفق شد انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلانشان بگیرد.</ref> از [[اصحاب]] و [[انصار]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[یاران]] [[مخلص]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به شمار می‌آمد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۹۴ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref>.  
*سعد این [[حدیث]] را از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: [[حضرت نوح]]{{ع}} هرگاه لباسی به تن می‌کرد، [[حمد]] [[خدا]] می‌نمود و هرگاه چیزی می‌خورد یا آبی می‌نوشید، [[حمد]] [[خدا]] را می‌کرد، از این رو [[عبد]] شکور نامیده شد<ref>{{متن حدیث|كان نوح إذا لبس ثوبا حمد الله، و إذا أكل أو شرب حمد الله، فلذلك سمي ‌عبدا شكورا}}؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۰.</ref>


==[[حکومت]] سعد در [[مدائن]]==
سعد این [[حدیث]] را از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: [[حضرت نوح]] {{ع}} هرگاه لباسی به تن می‌کرد، [[حمد]] [[خدا]] می‌نمود و هرگاه چیزی می‌خورد یا آبی می‌نوشید، [[حمد]] [[خدا]] را می‌کرد، از این رو [[عبد]] شکور نامیده شد<ref>{{متن حدیث|كان نوح إذا لبس ثوبا حمد الله، و إذا أكل أو شرب حمد الله، فلذلك سمي ‌عبدا شكورا}}؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۰.</ref>
*[[سعد بن مسعود]] جزو [[کارگزاران]] [[دولت کریمه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود و از جانب آن [[حضرت]] به [[امارت]] و [[فرمانداری]] [[مدائن]] [[منصوب]] شد و تا دوران [[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در این سمت باقی بود.
*طبق [[نقل]] [[نصر بن مزاحم]]، [[حضرت علی]]{{ع}} او را قبل از آنکه بر [[مدائن]] [[منصوب]] کند بر استان زوابی<ref>در توضیح «استان زوابی» در حاشیه وقعة صفین، ص۱۱ چنین آمده است: در عراق چهار نهر بوده است: دو نهر بالای بغداد و در نهر پایین آنکه به هر کدام زاب گویند، و به هر یک از این نهرها، زابی هم اطلاق شده که جمع آن «ازوابی» می‌باشد.</ref> گمارد<ref>وقعة صفین، ص۱۱.</ref>. و در [[جنگ جمل]] او را [[امیر]] بر [[قبایل]] [[قیس]] و [[عبدالقیس]] قرار داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.</ref>. و پس از استقرار در [[کوفه]] و قبل از [[جنگ صفین]]، او را به عنوان فرماندار [[مدائن]] [[انتخاب]] کرد. او در این سمت بود و [[امام حسن]]{{ع}} در روز [[ساباط]] به او [[پناه]] برد<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۵۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۱.</ref>


==سعد در تعقیب گروهی از [[خوارج]]==
== [[حکومت]] سعد در [[مدائن]] ==
*[[پس از ظهور]] [[خوارج]]، [[عدی بن حاتم]] در عصر [[خلافت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، کسی را نزد [[سعد بن مسعود ثقفی]] فرستاد و او را از خطر [[فتنه]] و احتمال اشغال این [[شهر]] به [[دست]] [[خوارج]] مطلع ساخت.
[[سعد بن مسعود]] جزو [[کارگزاران]] [[دولت کریمه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود و از جانب آن [[حضرت]] به [[امارت]] و [[فرمانداری]] [[مدائن]] [[منصوب]] شد و تا دوران [[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} در این سمت باقی بود.
*سعد پس از دریافت این هشدار سری، دروازه‌های [[شهر]] را بست و [[مختار بن ابی عبیده]] را در [[مدائن]] گماشت و خود با جمعی از نیروهای مسلح برای تعقیب آنان از [[شهر]] خارج شد. این خبر که به [[عبدالله بن وهب راسبی]] ([[رئیس]] [[خوارج]]) رسید، راه خود را عوض کرد و با [[احتیاط]] به سمت [[بغداد]] حرکت کرد. اما [[سعد بن مسعود]] همراه پانصد سوار او را تعقیب کرد تا در منطقه [[کرخ بغداد]] با [[عبدالله بن وهب]] روبه‌رو گردید.
*[[عبدالله بن وهب]] با [[حمایت]] سی سوارکار [[جنگ]] جو در مقابل نیرو‌های سعد ایستادند و ساعتی [[جنگ]] کردند، ولی [[یاران]] سعد [[دست]] از [[جنگ]] برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها کنی و موضوع را در گزارشی به [[سمع]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برسانی اگر‌ایشان به تعقیب آنان [[دستور]] گرفت داد، آن وقت آنها تعقیب می‌کنیم و اگر هم شخص دیگری را برای این کار در نظرگرفت چه بهتر که به [[سلامت]] مانده‌ای.
*اما سعد پیشنهاد همراهان را نپذیرفت و به [[جنگ]] و [[قتال]] ادامه داد. ولی [[عبدالله بن وهب]] و یارانش در [[تاریکی]] [[شب]] معرکه گریختند و از دجله عبور کرده و به [[یاران]] خود، یعنی [[خوارج نهروان]] در بیروت دجله پیوستند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۷۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۱-۶۲۲.</ref>


==سعد در زمان [[خلافت امام]] [[حسن]]{{ع}}==
طبق [[نقل]] [[نصر بن مزاحم]]، [[حضرت علی]] {{ع}} او را قبل از آنکه بر [[مدائن]] [[منصوب]] کند بر استان زوابی<ref>در توضیح «استان زوابی» در حاشیه وقعة صفین، ص۱۱ چنین آمده است: در عراق چهار نهر بوده است: دو نهر بالای بغداد و در نهر پایین آنکه به هر کدام زاب گویند، و به هر یک از این نهرها، زابی هم اطلاق شده که جمع آن «ازوابی» می‌باشد.</ref> گمارد<ref>وقعة صفین، ص۱۱.</ref>. و در [[جنگ جمل]] او را [[امیر]] بر [[قبایل]] [[قیس]] و [[عبدالقیس]] قرار داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.</ref>. و پس از استقرار در [[کوفه]] و قبل از [[جنگ صفین]]، او را به عنوان فرماندار [[مدائن]] [[انتخاب]] کرد. او در این سمت بود و [[امام حسن]] {{ع}} در روز [[ساباط]] به او [[پناه]] برد<ref>ر. ک: بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۵۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۱.</ref>
*پس از آن‌که [[امام مجتبی]]{{ع}} در [[جنگ]] با [[معاویه]] دریافت که با [[پیوستن]] برخی از سران سپاهش به [[معاویه]] و [[تفرقه]] در میان نیروهای رزمنده‌اش دیگر که با توان [[جنگیدن]] ندارد، به ناچار پیشنهاد [[متارکه جنگ]] و به تعبیر معروف [[پیمان]] [[صلح]] با [[معاویه]] را پذیرفت. پس از [[قرارداد صلح]]، تعدادی از [[یاران]] او محافظت از [[جان]] [[امام حسن]]{{ع}} بر عهده گرفتند، اما [[سنان]] بن جراح به صورت غافل‌گیرانه به [[امام]]{{ع}} یورش برد و [[حضرت]] را مجروح ساخت، به گونه‌ای که [[امام]]{{ع}} بی هوش شد. [[حضرت]] پس از لحظاتی به هوش آمد، فورا همراهان، زخم آن [[حضرت]] را بستند و‌ ایشان را به [[مدائن]] بردند که [[سعد بن مسعود]] [[حاکم]] آنجا بود و [[امام حسن]] در [[مدائن]] مدتی در نزد سعد برای معالجه ماندند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۶؛ ر.ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹ و ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲.</ref>.
*هنگامی‌که [[امام حسن]]{{ع}} در [[مدائن]] نزد [[سعد بن مسعود]] بودند، روزی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که در آن زمان [[جوان]] بی‌تجربه و طالب [[مقام]] بود، به سعد گفت که [[امام مجتبی]]{{ع}} را دستگیر و به نزد [[معاویه]] بفرست تا [[خراج]] و [[مالیات]] یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: [[خداوند]] [[رؤیت]] را سیاه و [[زشت]] گرداند، من [[کارگزار]] [[پدر]] او هستم و او به من [[اطمینان]] کرد، و باعث [[افتخار]] من شده است، ایا [[رسول خدا]]{{صل}} را فراموش کنم؟ و نسبت به [[فرزند]] دختر و حبیبه‌اش به او [[احترام]] نگذارم؟
*بعد از آن سعد، طبیبی آورد که [[مسئول]] [[حفاظت]] و طبابت [[امام مجتبی]]{{ع}} گردید تا [[حضرت]] بهبود یافت<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref>


==[[شکنجه]] ابن مسعود==
== سعد در تعقیب گروهی از [[خوارج]] ==
مسلمانانی که در حوزه [[سری]] [[اسلام]] وارد شده بودند، با هم گفت‌و‌گو نمودند که «[[قریش]]» [[قرآن]] ما را نشنیده و چه بسا [[شایسته]] است که مردی از میان ما برخیزد و در [[مسجدالحرام]] با صدای هر چه رساتر آیاتی از قرآن را بخواند. [[عبدالله بن مسعود]] اعلام [[آمادگی]] کرد و هنگامی که [[سران قریش]] در کنار [[کعبه]] قرار گرفته بودند با صدای جذاب و رسا [[آیات]] زیر را خواند:
[[پس از ظهور]] [[خوارج]]، [[عدی بن حاتم]] در عصر [[خلافت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}}، کسی را نزد [[سعد بن مسعود ثقفی]] فرستاد و او را از خطر [[فتنه]] و احتمال اشغال این [[شهر]] به دست [[خوارج]] مطلع ساخت.
{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ...}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * (خداوند) بخشنده * قرآن را آموخت *..........* بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۱-۴.</ref>.


جمله‌های [[فصیح]] و [[بلیغ]] این [[سوره]]، [[رعب]] عجیبی در سران قریش ایجاد نمود. آنان برای جلوگیری از عکس‌العمل [[ندای آسمانی]] که فردی بی‌پناه به گوش آنها رساند، همگی از جای برخاستند و او را به قدری زدند که [[خون]] از تمام بدنش جاری شد و با وضع [[رقت]] باری پیش [[یاران پیامبر]] برگشت؛ ولی آنها خوشحال بودند که سرانجام ندای جان‌فزای قرآن به [[گوش]] [[دشمنان]] رسید<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۱۴؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۷۹.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۶۸۸.</ref>.
سعد پس از دریافت این هشدار سری، دروازه‌های [[شهر]] را بست و [[مختار بن ابی عبیده]] را در [[مدائن]] گماشت و خود با جمعی از نیروهای مسلح برای تعقیب آنان از [[شهر]] خارج شد. این خبر که به [[عبدالله بن وهب راسبی]] ([[رئیس]] [[خوارج]]) رسید، راه خود را عوض کرد و با [[احتیاط]] به سمت [[بغداد]] حرکت کرد. اما [[سعد بن مسعود]] همراه پانصد سوار او را تعقیب کرد تا در منطقه [[کرخ بغداد]] با [[عبدالله بن وهب]] روبه‌رو گردید.
 
[[عبدالله بن وهب]] با [[حمایت]] سی سوارکار [[جنگ]] جو در مقابل نیرو‌های سعد ایستادند و ساعتی [[جنگ]] کردند، ولی [[یاران]] سعد دست از [[جنگ]] برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها کنی و موضوع را در گزارشی به [[سمع]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} برسانی اگر‌ایشان به تعقیب آنان [[دستور]] گرفت داد، آن وقت آنها تعقیب می‌کنیم و اگر هم شخص دیگری را برای این کار در نظرگرفت چه بهتر که به [[سلامت]] مانده‌ای.
 
اما سعد پیشنهاد همراهان را نپذیرفت و به [[جنگ]] و [[قتال]] ادامه داد. ولی [[عبدالله بن وهب]] و یارانش در [[تاریکی]] [[شب]] معرکه گریختند و از دجله عبور کرده و به [[یاران]] خود، یعنی [[خوارج نهروان]] در بیروت دجله پیوستند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۷۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۱-۶۲۲.</ref>
 
== سعد در زمان [[خلافت امام حسن]] {{ع}} ==
پس از آنکه [[امام مجتبی]] {{ع}} در [[جنگ]] با [[معاویه]] دریافت که با پیوستن برخی از سران سپاهش به [[معاویه]] و [[تفرقه]] در میان نیروهای رزمنده‌اش دیگر که با توان [[جنگیدن]] ندارد، به ناچار پیشنهاد [[متارکه جنگ]] و به تعبیر معروف [[پیمان]] [[صلح]] با [[معاویه]] را پذیرفت. پس از [[قرارداد صلح]]، تعدادی از [[یاران]] او محافظت از [[جان]] [[امام حسن]] {{ع}} بر عهده گرفتند، اما [[سنان]] بن جراح به صورت غافل‌گیرانه به [[امام]] {{ع}} یورش برد و [[حضرت]] را مجروح ساخت، به گونه‌ای که [[امام]] {{ع}} بی هوش شد. [[حضرت]] پس از لحظاتی به هوش آمد، فورا همراهان، زخم آن [[حضرت]] را بستند و‌ ایشان را به [[مدائن]] بردند که [[سعد بن مسعود]] [[حاکم]] آنجا بود و [[امام حسن]] در [[مدائن]] مدتی در نزد سعد برای معالجه ماندند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۶؛ ر. ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹ و ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲.</ref>.
 
هنگامی‌که [[امام حسن]] {{ع}} در [[مدائن]] نزد [[سعد بن مسعود]] بودند، روزی [[مختار بن ابی عبید ثقفی]] که در آن زمان [[جوان]] بی‌تجربه و طالب [[مقام]] بود، به سعد گفت که [[امام مجتبی]] {{ع}} را دستگیر و به نزد [[معاویه]] بفرست تا [[خراج]] و [[مالیات]] یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: [[خداوند]] [[رؤیت]] را سیاه و [[زشت]] گرداند، من [[کارگزار]] [[پدر]] او هستم و او به من [[اطمینان]] کرد، و باعث [[افتخار]] من شده است، ایا [[رسول خدا]] {{صل}} را فراموش کنم؟ و نسبت به [[فرزند]] دختر و حبیبه‌اش به او [[احترام]] نگذارم؟
 
بعد از آن سعد، طبیبی آورد که [[مسئول]] [[حفاظت]] و طبابت [[امام مجتبی]] {{ع}} گردید تا [[حضرت]] بهبود یافت<ref>بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[ثقیف]] (قبیله)
* [[بنی‌عقده]] (قبیله)
* [[ابوعبید بن مسعود ثقفی]] (برادر)
* [[مختار ثقفی]] (برادرزاده)
* [[کارگزاران خلفا بر مدائن]]
* [[کارگزاران امام علی]]
* [[کارگزاران امام علی بر مدائن]]
{{پایان مدخل وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
# [[پرونده:IM009684.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|'''مظلومیت پیامبر''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۳۸: خط ۹۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
{{یاران امام حسن}}
[[رده:یاران امام علی]]
 
[[رده:ابن مسعود ثقفی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه}}
[[رده:اصحاب امام حسن]]
[[رده:ثقیف]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۳

ابن مسعود ثقفی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملسعد بن مسعود ثقفی
جنسیتمرد
از قبیلهثقیف
برادرابوعبید بن مسعود ثقفی
خویشاوندانمختار بن ابی عبید ثقفی (برادرزاده)
محل زندگیکوفه
از اصحاب
حضور در جنگ
فعالیت‌های اوفرماندار مدائن

مقدمه

نام او سعد یا سعید بن مسعود انصاری ثقفی[۱] است. او عموی مختار بن ابی عبید ثقفی[۲] از اصحاب و انصار رسول خدا (ص) و یاران مخلص امیر المؤمنین (ع) به شمار می‌آمد[۳].

سعد این حدیث را از رسول خدا (ص) نقل می‌کند که فرمود: حضرت نوح (ع) هرگاه لباسی به تن می‌کرد، حمد خدا می‌نمود و هرگاه چیزی می‌خورد یا آبی می‌نوشید، حمد خدا را می‌کرد، از این رو عبد شکور نامیده شد[۴][۵]

حکومت سعد در مدائن

سعد بن مسعود جزو کارگزاران دولت کریمه امیرالمؤمنین (ع) بود و از جانب آن حضرت به امارت و فرمانداری مدائن منصوب شد و تا دوران خلافت امام حسن مجتبی (ع) در این سمت باقی بود.

طبق نقل نصر بن مزاحم، حضرت علی (ع) او را قبل از آنکه بر مدائن منصوب کند بر استان زوابی[۶] گمارد[۷]. و در جنگ جمل او را امیر بر قبایل قیس و عبدالقیس قرار داد[۸]. و پس از استقرار در کوفه و قبل از جنگ صفین، او را به عنوان فرماندار مدائن انتخاب کرد. او در این سمت بود و امام حسن (ع) در روز ساباط به او پناه برد[۹][۱۰]

سعد در تعقیب گروهی از خوارج

پس از ظهور خوارج، عدی بن حاتم در عصر خلافت امیر المؤمنین (ع)، کسی را نزد سعد بن مسعود ثقفی فرستاد و او را از خطر فتنه و احتمال اشغال این شهر به دست خوارج مطلع ساخت.

سعد پس از دریافت این هشدار سری، دروازه‌های شهر را بست و مختار بن ابی عبیده را در مدائن گماشت و خود با جمعی از نیروهای مسلح برای تعقیب آنان از شهر خارج شد. این خبر که به عبدالله بن وهب راسبی (رئیس خوارج) رسید، راه خود را عوض کرد و با احتیاط به سمت بغداد حرکت کرد. اما سعد بن مسعود همراه پانصد سوار او را تعقیب کرد تا در منطقه کرخ بغداد با عبدالله بن وهب روبه‌رو گردید.

عبدالله بن وهب با حمایت سی سوارکار جنگ جو در مقابل نیرو‌های سعد ایستادند و ساعتی جنگ کردند، ولی یاران سعد دست از جنگ برداشتند و به سعد گفتند: بهتر است آنها را رها کنی و موضوع را در گزارشی به سمع امیر المؤمنین (ع) برسانی اگر‌ایشان به تعقیب آنان دستور گرفت داد، آن وقت آنها تعقیب می‌کنیم و اگر هم شخص دیگری را برای این کار در نظرگرفت چه بهتر که به سلامت مانده‌ای.

اما سعد پیشنهاد همراهان را نپذیرفت و به جنگ و قتال ادامه داد. ولی عبدالله بن وهب و یارانش در تاریکی شب معرکه گریختند و از دجله عبور کرده و به یاران خود، یعنی خوارج نهروان در بیروت دجله پیوستند[۱۱][۱۲]

سعد در زمان خلافت امام حسن (ع)

پس از آنکه امام مجتبی (ع) در جنگ با معاویه دریافت که با پیوستن برخی از سران سپاهش به معاویه و تفرقه در میان نیروهای رزمنده‌اش دیگر که با توان جنگیدن ندارد، به ناچار پیشنهاد متارکه جنگ و به تعبیر معروف پیمان صلح با معاویه را پذیرفت. پس از قرارداد صلح، تعدادی از یاران او محافظت از جان امام حسن (ع) بر عهده گرفتند، اما سنان بن جراح به صورت غافل‌گیرانه به امام (ع) یورش برد و حضرت را مجروح ساخت، به گونه‌ای که امام (ع) بی هوش شد. حضرت پس از لحظاتی به هوش آمد، فورا همراهان، زخم آن حضرت را بستند و‌ ایشان را به مدائن بردند که سعد بن مسعود حاکم آنجا بود و امام حسن در مدائن مدتی در نزد سعد برای معالجه ماندند[۱۳].

هنگامی‌که امام حسن (ع) در مدائن نزد سعد بن مسعود بودند، روزی مختار بن ابی عبید ثقفی که در آن زمان جوان بی‌تجربه و طالب مقام بود، به سعد گفت که امام مجتبی (ع) را دستگیر و به نزد معاویه بفرست تا خراج و مالیات یک ساله جوخی را ببخشد! اما سعد از پیشنهاد مختار ناراحت شد و گفت: خداوند رؤیت را سیاه و زشت گرداند، من کارگزار پدر او هستم و او به من اطمینان کرد، و باعث افتخار من شده است، ایا رسول خدا (ص) را فراموش کنم؟ و نسبت به فرزند دختر و حبیبه‌اش به او احترام نگذارم؟

بعد از آن سعد، طبیبی آورد که مسئول حفاظت و طبابت امام مجتبی (ع) گردید تا حضرت بهبود یافت[۱۴][۱۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شیخ طوسی در رجال، ص۴۴، ش۲۳. او را در زمره اصحاب امام علی (ع) ثبت کرده است. و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷ حاکم مدائن را «سعد بن مسعود» و در ص۴۲ «سعید بن مسعود» ثبت کرده است.
  2. مختار همان شخصیتی است که پس از واقعه جانگداز کربلا و شهادت سیدالشهدا (ع)، و شهادت اصحاب و فرزندانش، توانست حکومت کوفه را به دست گیرد و موفق شد انتقام خون شهدای کربلا را از قاتلانشان بگیرد.
  3. اسد الغابه، ج۲، ص۲۹۴ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.
  4. «كان نوح إذا لبس ثوبا حمد الله، و إذا أكل أو شرب حمد الله، فلذلك سمي ‌عبدا شكورا»؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۳۰.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۰.
  6. در توضیح «استان زوابی» در حاشیه وقعة صفین، ص۱۱ چنین آمده است: در عراق چهار نهر بوده است: دو نهر بالای بغداد و در نهر پایین آنکه به هر کدام زاب گویند، و به هر یک از این نهرها، زابی هم اطلاق شده که جمع آن «ازوابی» می‌باشد.
  7. وقعة صفین، ص۱۱.
  8. شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۹۳.
  9. ر. ک: بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۵۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۵.
  10. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۱.
  11. تاریخ طبری، ج۵، ص۷۵.
  12. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۱-۶۲۲.
  13. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۶؛ ر. ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹ و ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲.
  14. بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷.
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۶۲۲-۶۲۳.