آزادسازی اراده امت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[ستمگران]] معمولاً در [[رویارویی]] با جنبشهای مردمی و [[نافرمانی]] و ستمناپذیری تودهها دو [[سلاح]] مؤثر را به کار میگیرند: سلاح [[تهدید]] و [[ارعاب]] و سلاح [[فساد]] و [[تباهی]]. از ویژگیهای این دو سلاح آن است که [[اراده]]، [[توانایی]]، [[جنبش]]، [[آگاهی]] و [[درک]] [[مردم]] را از آنان سلب میکند، در حالی که «آگاهی» و «اراده» از نخستین ضروریات هر جنبشی است. | [[ستمگران]] معمولاً در [[رویارویی]] با جنبشهای مردمی و [[نافرمانی]] و ستمناپذیری تودهها دو [[سلاح]] مؤثر را به کار میگیرند: سلاح [[تهدید]] و [[ارعاب]] و سلاح [[فساد]] و [[تباهی]]. از ویژگیهای این دو سلاح آن است که [[اراده]]، [[توانایی]]، [[جنبش]]، [[آگاهی]] و [[درک]] [[مردم]] را از آنان سلب میکند، در حالی که «آگاهی» و «اراده» از نخستین ضروریات هر جنبشی است. | ||
هنگامی که [[آدمی]] [[بصیرت]] و اراده خویش را از کف میدهد، توانایی خیزش و جنبش را نیز از کف میدهد و در برابر فساد موجود [[تسلیم]] شده، خود را با آن سازگار میسازد و بدین هنگام است که [[ستمگر]] و دار و دستهاش بر اراده، آگاهی و [[سرنوشت]] و حتی بر ذوق و [[اخلاق]] و [[آداب و رسوم]] آن چیره میگردد و [[شخصیت]] [[امت]] به صورت کامل و همه جانبه [[مسخ]] میشود و ستمگر بر همه جنبههای [[حیات]] است [[فرمانروایی]] مییابد و امت در برابر ستمگر، به جز [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]] و تسلیم راه دیگری نمیجوید. | هنگامی که [[آدمی]] [[بصیرت]] و اراده خویش را از کف میدهد، توانایی خیزش و جنبش را نیز از کف میدهد و در برابر فساد موجود [[تسلیم]] شده، خود را با آن سازگار میسازد و بدین هنگام است که [[ستمگر]] و دار و دستهاش بر اراده، آگاهی و [[سرنوشت]] و حتی بر ذوق و [[اخلاق]] و [[آداب و رسوم]] آن چیره میگردد و [[شخصیت]] [[امت]] به صورت کامل و همه جانبه [[مسخ]] میشود و ستمگر بر همه جنبههای [[حیات]] است [[فرمانروایی]] مییابد و امت در برابر ستمگر، به جز [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]] و تسلیم راه دیگری نمیجوید. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
این روش، روش ترجیحی [[پیشوایان گمراهی]] برای به دست آوردن [[اطاعت]] و [[وفاداری]] [[مردم]] است و این اطاعت و وفاداری معمولاً در [[شخصیت]] [[شکست]] خورده و از هم پاشیده [[ملت]] پدید میآید و بدین هنگام است که [[خیال]] [[حاکمان ستمگر]] و [[پیشوایان گمراهی]] از مردم آسوده میگردد و چیزی از جانب آنان دلنگرانشان نمیسازد و مردم به رمهای از [[متملقان]]، سرسپردگان و [[شکیبایان]] بدل میشوند و [[آگاهی]] و [[اراده]] وجودشان، ابزاری میشود برای محقق ساخت [[حاکمان]]، و آنچه را که آنان [[دوست]] میدارند و میخواهند، اینان نیز دوست میدارند و میخواهند و بدین صورت در میان ملت دو طبقه پدید میآید: | این روش، روش ترجیحی [[پیشوایان گمراهی]] برای به دست آوردن [[اطاعت]] و [[وفاداری]] [[مردم]] است و این اطاعت و وفاداری معمولاً در [[شخصیت]] [[شکست]] خورده و از هم پاشیده [[ملت]] پدید میآید و بدین هنگام است که [[خیال]] [[حاکمان ستمگر]] و [[پیشوایان گمراهی]] از مردم آسوده میگردد و چیزی از جانب آنان دلنگرانشان نمیسازد و مردم به رمهای از [[متملقان]]، سرسپردگان و [[شکیبایان]] بدل میشوند و [[آگاهی]] و [[اراده]] وجودشان، ابزاری میشود برای محقق ساخت [[حاکمان]]، و آنچه را که آنان [[دوست]] میدارند و میخواهند، اینان نیز دوست میدارند و میخواهند و بدین صورت در میان ملت دو طبقه پدید میآید: | ||
#طبقه [[مستکبران]]: اینان همان حاکمان و [[پیشوایان]] گمراهاند و ثروتمندانی که با آنان در پیوندند و از آنان [[سود]] میبرند. این [[ثروتمندان]] بر مردم [[برتری]] میجویند و بر روی [[زمین]] [[تکبر]] میورزند و بر [[زندگی]]، اراده و [[سرنوشت]] مردم و حتی بر ذوق و [[اخلاق]] آنان [[فرمان]] میرانند و خویش را به جای [[خدا]] بر جایگاه [[سروری]] و [[حاکمیت]] بر [[حیات انسان]] مینشانند و در زمین [[فساد]] و [[تباهی]] به بار میآورند و... اینان همان طاغوتی<ref>راغب در مفردات میگوید: «طاغوت عبارت است از هر تجاوزکار و هر معبودی که به جای خداوند پرستش شود، و در واحد و جمع به کار میرود. فرمود: {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ}} [«پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد.».. سوره بقره، آیه ۲۵۶] و {{متن قرآن|الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ}} [«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند.».. سوره زمر، آیه ۱۷] و {{متن قرآن|أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} [«سروران کافران، طاغوتهایند» سوره بقره، آیه ۲۵۷] و {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ}} [«بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند» سوره نساء، آیه ۶۰]؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۵.</ref> هستند که از مرزهای [[عبودیت]] و اطاعت [[خدای تعالی]] گذر کرده به جای [[خداوند]] تکبر و سروری و حاکمیت میکنند، و در [[حیات]] مردم فساد به بار میآورند. | # طبقه [[مستکبران]]: اینان همان حاکمان و [[پیشوایان]] گمراهاند و ثروتمندانی که با آنان در پیوندند و از آنان [[سود]] میبرند. این [[ثروتمندان]] بر مردم [[برتری]] میجویند و بر روی [[زمین]] [[تکبر]] میورزند و بر [[زندگی]]، اراده و [[سرنوشت]] مردم و حتی بر ذوق و [[اخلاق]] آنان [[فرمان]] میرانند و خویش را به جای [[خدا]] بر جایگاه [[سروری]] و [[حاکمیت]] بر [[حیات انسان]] مینشانند و در زمین [[فساد]] و [[تباهی]] به بار میآورند و... اینان همان طاغوتی<ref>راغب در مفردات میگوید: «طاغوت عبارت است از هر تجاوزکار و هر معبودی که به جای خداوند پرستش شود، و در واحد و جمع به کار میرود. فرمود: {{متن قرآن|فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ}} [«پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد.».. سوره بقره، آیه ۲۵۶] و {{متن قرآن|الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ}} [«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند.».. سوره زمر، آیه ۱۷] و {{متن قرآن|أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ}} [«سروران کافران، طاغوتهایند» سوره بقره، آیه ۲۵۷] و {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ}} [«بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند» سوره نساء، آیه ۶۰]؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۵.</ref> هستند که از مرزهای [[عبودیت]] و اطاعت [[خدای تعالی]] گذر کرده به جای [[خداوند]] تکبر و سروری و حاکمیت میکنند، و در [[حیات]] مردم فساد به بار میآورند. | ||
#طبقه [[مستضعفان]]: همانان که [[طاغوت]] خوارشان میسازد (وزن آنان در مناسبات [[انسانی]] و [[زندگی اجتماعی]] را از آنان میگیرد) و به استضعافشان میکشاند (تواناییها، امکانات و شایستگیهای خداداد آنان را سلب میکند) و بدینسان این طبقه گسترده به طبقهای تابع، [[فرمانبردار]] و [[تسلیم]] در برابر [[واقعیت]] موجود بدل میشود و تمام ویژگیها و [[ارزشهای انسانی]] خویش را از کف میدهد و به ابزاری فرمانبردار برای اجرای فرمانهای [[طاغوت]] دگرگون میشود. | # طبقه [[مستضعفان]]: همانان که [[طاغوت]] خوارشان میسازد (وزن آنان در مناسبات [[انسانی]] و [[زندگی اجتماعی]] را از آنان میگیرد) و به استضعافشان میکشاند (تواناییها، امکانات و شایستگیهای خداداد آنان را سلب میکند) و بدینسان این طبقه گسترده به طبقهای تابع، [[فرمانبردار]] و [[تسلیم]] در برابر [[واقعیت]] موجود بدل میشود و تمام ویژگیها و [[ارزشهای انسانی]] خویش را از کف میدهد و به ابزاری فرمانبردار برای اجرای فرمانهای [[طاغوت]] دگرگون میشود. | ||
[[آگاهی]] و [[اراده]]، نخستین چیزی است که این طبقه از دست میدهد و پس از آن، [[ارزشها]] و شایستگیهایی را که [[خداوند متعال]] به او ارزانی داشته است، میبازد و در فرجام کار نیز [[ضمیر]] و [[وجدان]] خویش را، و چون به این حد و اندازه میرسد، مصداق این فرموده [[خداوند]] میگردد: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>. | [[آگاهی]] و [[اراده]]، نخستین چیزی است که این طبقه از دست میدهد و پس از آن، [[ارزشها]] و شایستگیهایی را که [[خداوند متعال]] به او ارزانی داشته است، میبازد و در فرجام کار نیز [[ضمیر]] و [[وجدان]] خویش را، و چون به این حد و اندازه میرسد، مصداق این فرموده [[خداوند]] میگردد: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>. | ||
حسین{{ع}} با واقعیت [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[ناگواری]] همانند این واقعیت رو به رو بود. واقعیت این بود که [[امویان]]، [[شخصیت]] [[امت]] را [[مسخ]] کرده ارزشها، تواناییها، وجدان، آگاهی و اراده آن را گرفته بودند. | حسین {{ع}} با واقعیت [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[ناگواری]] همانند این واقعیت رو به رو بود. واقعیت این بود که [[امویان]]، [[شخصیت]] [[امت]] را [[مسخ]] کرده ارزشها، تواناییها، وجدان، آگاهی و اراده آن را گرفته بودند. | ||
بدترین بُعد این [[عقبگرد]] آن بود که [[قدرت]] و نیرویی که [[اسلام]] به امت بخشیده بود به [[نیروی نظامی]] و سیاسیای بدل شد که درست در جهت مخالف اسلام قرار داشت و شمشیری که [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[نبرد با دشمنان]] به دست امت داده بود، به ابزاری برای [[ستیز]] با [[فرزندان]] و [[دوستان]] رسول خدا{{صل}} بدل شد، نه [[دشمنان]] اینان، و این جوهر [[سقوط]] و عقبگرد بزرگی بود که امویان در [[تاریخ]] این امت پدید آوردند. | بدترین بُعد این [[عقبگرد]] آن بود که [[قدرت]] و نیرویی که [[اسلام]] به امت بخشیده بود به [[نیروی نظامی]] و سیاسیای بدل شد که درست در جهت مخالف اسلام قرار داشت و شمشیری که [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[نبرد با دشمنان]] به دست امت داده بود، به ابزاری برای [[ستیز]] با [[فرزندان]] و [[دوستان]] رسول خدا {{صل}} بدل شد، نه [[دشمنان]] اینان، و این جوهر [[سقوط]] و عقبگرد بزرگی بود که امویان در [[تاریخ]] این امت پدید آوردند. | ||
[[امام حسین]]{{ع}} در دومین [[خطبه]] [[روز عاشورا]] و در برابر [[سپاهیان ابن سعد]] به همین [[حقیقت]] اشاره میفرماید: | [[امام حسین]] {{ع}} در دومین [[خطبه]] [[روز عاشورا]] و در برابر [[سپاهیان ابن سعد]] به همین [[حقیقت]] اشاره میفرماید: | ||
«[[شمشیر]] خودمان را بر روی خودمان کشیدید و آتشی را که ما بر دشمنان مشترکمان برافروخته بودیم، دامنگیر خودمان ساختید. با دشمنانتان بر [[ضد]] دوستانتان همداستان و [[متحد]] گشتید، بدون اینکه عدالتی را در میان شما برقرار کنند یا به آنان [[امید]] داشته باشید»<ref>مقرم، سید عبدالرزاق، مقتلف ص۲۶۲.</ref>. | «[[شمشیر]] خودمان را بر روی خودمان کشیدید و آتشی را که ما بر دشمنان مشترکمان برافروخته بودیم، دامنگیر خودمان ساختید. با دشمنانتان بر [[ضد]] دوستانتان همداستان و [[متحد]] گشتید، بدون اینکه عدالتی را در میان شما برقرار کنند یا به آنان [[امید]] داشته باشید»<ref>مقرم، سید عبدالرزاق، مقتلف ص۲۶۲.</ref>. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
بنابراین، اگر [[آدمی]] از خویش [[بیگانه]] گردد و بر خویشتن [[ستم]] روا دارد و با آن [[دشمنی]] ورزد، به خود زیان رسانده است و خویشتن را از دست داده است. | بنابراین، اگر [[آدمی]] از خویش [[بیگانه]] گردد و بر خویشتن [[ستم]] روا دارد و با آن [[دشمنی]] ورزد، به خود زیان رسانده است و خویشتن را از دست داده است. | ||
[[امام حسین]]{{ع}} در خطبهای که در [[منزلگاه بیضه]] برای [[یاران]] [[حر]] خواند به همین خسارت اشاره میفرماید: «من حسین، پسر علی و پسر [[فاطمه]] [[دختر پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. جانم با جانهای شماست و کسانم با کسان شمایند و من، مقتدای شمایم... اگر چنین نکنید و [[عهد]] خویش را بشکنید و [[بیعت]] مرا از گردنتان بردارید اقبال خویش را گم کردهاید و نصیب خویش را به [[تباهی]] دادهاید. هر که [[پیمان]] بشکند به زیان خویش میشکند<ref>امام{{ع}} در این فقره به سنت «محق» پروردگار اشاره میکند.</ref>. زود است که [[خدا]] مرا از شما [[بینیاز]] گرداند<ref>امام{{ع}} در این فقره به سنت «استبدال» پس از محق اشاره میکند.</ref>»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.</ref>. | [[امام حسین]] {{ع}} در خطبهای که در [[منزلگاه بیضه]] برای [[یاران]] [[حر]] خواند به همین خسارت اشاره میفرماید: «من حسین، پسر علی و پسر [[فاطمه]] [[دختر پیامبر خدا]] {{صل}} هستم. جانم با جانهای شماست و کسانم با کسان شمایند و من، مقتدای شمایم... اگر چنین نکنید و [[عهد]] خویش را بشکنید و [[بیعت]] مرا از گردنتان بردارید اقبال خویش را گم کردهاید و نصیب خویش را به [[تباهی]] دادهاید. هر که [[پیمان]] بشکند به زیان خویش میشکند<ref>امام {{ع}} در این فقره به سنت «محق» پروردگار اشاره میکند.</ref>. زود است که [[خدا]] مرا از شما [[بینیاز]] گرداند<ref>امام {{ع}} در این فقره به سنت «استبدال» پس از محق اشاره میکند.</ref>»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.</ref>. | ||
[[مقاومت مسلحانه]] و [[جانفشانی]] تراژیکی که امام حسین{{ع}} آن را [[رهبری]] نمود، لرزه عمیقی در [[وجدان]] [[امت]] ایجاد کرد و [[حکم]] صاعقهای را داشت که ضروریات عرصه [[سیاست]] و [[وضعیت اجتماعی]] [[مردم]] در آن [[روز]]، اقتضای آن را داشت. [[شهادت حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت]] و صحابیانش با آن روش ناگوار و دردآور، وجدان [[مسلمانان]] را بیدار کرد و به آنان [[قدرت]] بخشید تا [[آگاهی]] و [[اراده]] خویش را از نو دریابند و [[کفاره گناه]] دست کشیدن از [[یاری]] پسردخت [[رسول خدا]]{{صل}} را بپردازند و از آن [[توبه]] کنند. | [[مقاومت مسلحانه]] و [[جانفشانی]] تراژیکی که امام حسین {{ع}} آن را [[رهبری]] نمود، لرزه عمیقی در [[وجدان]] [[امت]] ایجاد کرد و [[حکم]] صاعقهای را داشت که ضروریات عرصه [[سیاست]] و [[وضعیت اجتماعی]] [[مردم]] در آن [[روز]]، اقتضای آن را داشت. [[شهادت حسین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] و صحابیانش با آن روش ناگوار و دردآور، وجدان [[مسلمانان]] را بیدار کرد و به آنان [[قدرت]] بخشید تا [[آگاهی]] و [[اراده]] خویش را از نو دریابند و [[کفاره گناه]] دست کشیدن از [[یاری]] پسردخت [[رسول خدا]] {{صل}} را بپردازند و از آن [[توبه]] کنند. | ||
مسلمانان در آن روز، کابوس وحشتناکی را دیدند که بر سینهها، [[دلها]] و خردهایشان سنگینی میکرد؛ چه، جانفشانی امام حسین{{ع}} وجدان مسلمانان را سخت تکان داد و کاری کرد که آنان سنگینی [[گناه]]، بزرگی [[جنایت]] و عمق [[ارتداد]] و عقبگردی را که در [[جان]] و نهاد و زندگیشان پدید آمده بود، [[حس]] کنند. این جانفشانی تراژیک سرآغاز و خاستگاه جنبشهای بسیاری در [[تاریخ اسلام]] شد و به منبعی بزرگ برای ایجاد [[انگیزه]] بدل گشت، و این همان [[هدف قیام حسینی]] بود.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۵۶-۲۶۵.</ref> | مسلمانان در آن روز، کابوس وحشتناکی را دیدند که بر سینهها، [[دلها]] و خردهایشان سنگینی میکرد؛ چه، جانفشانی امام حسین {{ع}} وجدان مسلمانان را سخت تکان داد و کاری کرد که آنان سنگینی [[گناه]]، بزرگی [[جنایت]] و عمق [[ارتداد]] و عقبگردی را که در [[جان]] و نهاد و زندگیشان پدید آمده بود، [[حس]] کنند. این جانفشانی تراژیک سرآغاز و خاستگاه جنبشهای بسیاری در [[تاریخ اسلام]] شد و به منبعی بزرگ برای ایجاد [[انگیزه]] بدل گشت، و این همان [[هدف قیام حسینی]] بود.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۵۶-۲۶۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۵
مقدمه
ستمگران معمولاً در رویارویی با جنبشهای مردمی و نافرمانی و ستمناپذیری تودهها دو سلاح مؤثر را به کار میگیرند: سلاح تهدید و ارعاب و سلاح فساد و تباهی. از ویژگیهای این دو سلاح آن است که اراده، توانایی، جنبش، آگاهی و درک مردم را از آنان سلب میکند، در حالی که «آگاهی» و «اراده» از نخستین ضروریات هر جنبشی است. هنگامی که آدمی بصیرت و اراده خویش را از کف میدهد، توانایی خیزش و جنبش را نیز از کف میدهد و در برابر فساد موجود تسلیم شده، خود را با آن سازگار میسازد و بدین هنگام است که ستمگر و دار و دستهاش بر اراده، آگاهی و سرنوشت و حتی بر ذوق و اخلاق و آداب و رسوم آن چیره میگردد و شخصیت امت به صورت کامل و همه جانبه مسخ میشود و ستمگر بر همه جنبههای حیات است فرمانروایی مییابد و امت در برابر ستمگر، به جز اطاعت و فرمانبرداری و تسلیم راه دیگری نمیجوید.
قرآن کریم، آن هنگام که از رابطه دوسویه فرعون و قومش سخن میگوید، به این حقیقت اشاره کرده است: ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾[۱]. فرعون توانست که قومش را خوار سازد و آگاهی و اراده و ارزشهای آنان را با توسل به تهدید و ارعاب و فساد و تباهی از آنان سلب نماید و بدین روی قادر شد شخصیتشان را به کلی مسخ کند و قدرت آگاهی و اندیشه را به تمامت از نهادشان ریشهکن سازد و این گذشته از اراده، ستم ناپذیری و مقاوتی بود که آن را در وجودشان خشکاند و اینگونه فرعون توانست فرمانبرداری و اطاعت آنان را به دست آورد: ﴿فَأَطَاعُوهُ﴾.
این روش، روش ترجیحی پیشوایان گمراهی برای به دست آوردن اطاعت و وفاداری مردم است و این اطاعت و وفاداری معمولاً در شخصیت شکست خورده و از هم پاشیده ملت پدید میآید و بدین هنگام است که خیال حاکمان ستمگر و پیشوایان گمراهی از مردم آسوده میگردد و چیزی از جانب آنان دلنگرانشان نمیسازد و مردم به رمهای از متملقان، سرسپردگان و شکیبایان بدل میشوند و آگاهی و اراده وجودشان، ابزاری میشود برای محقق ساخت حاکمان، و آنچه را که آنان دوست میدارند و میخواهند، اینان نیز دوست میدارند و میخواهند و بدین صورت در میان ملت دو طبقه پدید میآید:
- طبقه مستکبران: اینان همان حاکمان و پیشوایان گمراهاند و ثروتمندانی که با آنان در پیوندند و از آنان سود میبرند. این ثروتمندان بر مردم برتری میجویند و بر روی زمین تکبر میورزند و بر زندگی، اراده و سرنوشت مردم و حتی بر ذوق و اخلاق آنان فرمان میرانند و خویش را به جای خدا بر جایگاه سروری و حاکمیت بر حیات انسان مینشانند و در زمین فساد و تباهی به بار میآورند و... اینان همان طاغوتی[۲] هستند که از مرزهای عبودیت و اطاعت خدای تعالی گذر کرده به جای خداوند تکبر و سروری و حاکمیت میکنند، و در حیات مردم فساد به بار میآورند.
- طبقه مستضعفان: همانان که طاغوت خوارشان میسازد (وزن آنان در مناسبات انسانی و زندگی اجتماعی را از آنان میگیرد) و به استضعافشان میکشاند (تواناییها، امکانات و شایستگیهای خداداد آنان را سلب میکند) و بدینسان این طبقه گسترده به طبقهای تابع، فرمانبردار و تسلیم در برابر واقعیت موجود بدل میشود و تمام ویژگیها و ارزشهای انسانی خویش را از کف میدهد و به ابزاری فرمانبردار برای اجرای فرمانهای طاغوت دگرگون میشود.
آگاهی و اراده، نخستین چیزی است که این طبقه از دست میدهد و پس از آن، ارزشها و شایستگیهایی را که خداوند متعال به او ارزانی داشته است، میبازد و در فرجام کار نیز ضمیر و وجدان خویش را، و چون به این حد و اندازه میرسد، مصداق این فرموده خداوند میگردد: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۳].
حسین (ع) با واقعیت اجتماعی و سیاسی ناگواری همانند این واقعیت رو به رو بود. واقعیت این بود که امویان، شخصیت امت را مسخ کرده ارزشها، تواناییها، وجدان، آگاهی و اراده آن را گرفته بودند. بدترین بُعد این عقبگرد آن بود که قدرت و نیرویی که اسلام به امت بخشیده بود به نیروی نظامی و سیاسیای بدل شد که درست در جهت مخالف اسلام قرار داشت و شمشیری که رسول خدا (ص) برای نبرد با دشمنان به دست امت داده بود، به ابزاری برای ستیز با فرزندان و دوستان رسول خدا (ص) بدل شد، نه دشمنان اینان، و این جوهر سقوط و عقبگرد بزرگی بود که امویان در تاریخ این امت پدید آوردند. امام حسین (ع) در دومین خطبه روز عاشورا و در برابر سپاهیان ابن سعد به همین حقیقت اشاره میفرماید: «شمشیر خودمان را بر روی خودمان کشیدید و آتشی را که ما بر دشمنان مشترکمان برافروخته بودیم، دامنگیر خودمان ساختید. با دشمنانتان بر ضد دوستانتان همداستان و متحد گشتید، بدون اینکه عدالتی را در میان شما برقرار کنند یا به آنان امید داشته باشید»[۴].
در میان مصیبتهایی که گریبان امتها را میگیرد، هیچ مصیبتی دردناکتر و ناگوارتر از این یافت نمیشد که انسان با خویش به مخالفت دست زند و زیان و فساد خود را بر سود و صلاحش ترجیح دهد و با دوستانش بستیزد و دشمنانش را دوست بدارد. مسلمانان در آن روزگار به مصیبتی چنین گرفتار آمدند، و امام با این سخنان سوزناک از همین درد عمیق خود سخن میگوید: «وای بر شما! آیا اینان را یاری میرسانید و ما را تنها میگذارید»؟ ما تردید نداریم که امت اسلامی در این دوره به ارتداد فرهنگی شگفتی گرفتار آمدند؛ عقبگردی که اسلام با این تعبیر عجیب آن را بیان میکند: ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾[۵]. نشانه این ارتداد فرهنگی که امت در آن به عقب بازگشت این بود که دوستان امت به دشمن و دشمنان امت به دوست بدل شدند و هنگامی که این دو قطب: «ولایت» و «برائت» در حیات مردم جای یکدیگر را بگیرند، این امت با امری مواجه میشود که با هر امر دیگری تفاوت دارد و این امر همان «انقلاب معکوس فرهنگی» یا «ارتداد فرهنگی» است.
امت اسلامی در این ارتداد از خویش بیگانه و از آنچه بود به چیز دیگر بدل شد؛ زیرا شخصیت و هویت امت به ولایت و برائت است و چون ولایت، جایگاه برائت را میگیرد و برائت جایگاه ولایت را، امت با حالت عقبگرد خطرناکی رو به رو میگردد، و این همان چیزی است که امام در خطبه روز عاشورا برای سپاهیان اموی بیان میفرماید: «با دشمنانتان بر ضد دوستانتان همداستان و متحد گشتید». این همان حالتی است که آدمی در آن از خود بیگانه میشود و با خویش دشمنی میکند؛ زیرا آدمی آن هنگام که با دشمنش دوستی میکند و او را کمک و یاری میرساند، در حقیقت او را بر ضد خویش کمک و یاری رسانده است. تعبیر قرآنی در این باره دقیق و گویاست: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ﴾[۶]. کسی که خدا را فراموش کند، خداوند او را دچار خود فراموشی میکند و کسی که با خدا بیگانه گردد، خداوند خویشتن او را با او بیگانه میسازد. انسان در چنین حالتی از سقوط و انحطاط، به خود زیان میرساند و سنگینترین گونه خسارت آن است که آدمی به خود زیان رساند؛ زیرا اگر انسان به خود زیان رساند تمامی سرمایه خویش را از کف میدهد و پس از آن برای او چیزی برجای نمیماند که از آن خیری را امید بَرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ﴾[۷] و میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾[۸]. آری، زیان زدن به خویشتن با هر زیان و خسارت دیگری تفاوت دارد؛ زیرا سود و زیان، عبارت از افزایش و کاهش در داراییهای آدمی است با بقای محور یعنی «خود انسان»؛ پس، هر آنچه آدمی از سود و فوائد مادی و معنوی به دست آورد، به حساب «سود» او ریخته میشود و از مواهب مادی و معنوی که خداوند به او ارزانی داشته است، هرچه ببازد، در حساب «زیان» او جای میگیرد، لیک آدمی در تمامی این احوال «خود» را که تمامی این سود و زیانها گرد آن میگردند، نگاه داشته است. پس، اگر انسان این محور ۔ یعنی خویشتنش - را ببازد نه مواهب مادی و معنویای که دارد، و این محور سقوط کند، این بزرگترین خسران و زیان است که هیچ زیان و خسارت دیگری به آن نمیرسد.
قرآن کریم با عبارت: ﴿خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ﴾ که در چندین آیه آمده[۹]، به همین معنای خسارت اشاره کرده است. در قرآن کریم برای این مردمان که در زندگی دنیوی به خویش زیان میزنند، با تعبیر دیگری نیز روبهرو میشویم که عبارت است از: «ظلم بر نفس». خدای تعالی میفرماید: ﴿وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۰].
هنگامی که خداوند به واسطه ستم کسانی، آنان را کیفر میکند، بر آنان ستم روا نداشته است، بلکه خود بر خویشتن ستم روا داشتهاند: ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۱]. سرانجام، باید گفت که بازگشتگاه خیر و شر، «خود» آدمی است. هر که هدایت یابد، به سود خود هدایت مییابد و هر که گمراه گردد، به زیان خود گمراه میشود: ﴿فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا﴾[۱۲]. یعنی گمراهی و انحراف، گریبان خود آدمی را میگیرد. گمراهی اینان به زبان خودشان میباشد و سعی و کردار و حرکتشان بر باد میرود و تباه میشود و گمراهی و هلاکت را برای خویشتن به دست میآورند. خسارت و تباهی بزرگ آن است که آدمی خویش را گمراه سازد و کوشش و اعمالش به هدر رود: ﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾[۱۳]، ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾[۱۴].
بنابراین، اگر آدمی از خویش بیگانه گردد و بر خویشتن ستم روا دارد و با آن دشمنی ورزد، به خود زیان رسانده است و خویشتن را از دست داده است. امام حسین (ع) در خطبهای که در منزلگاه بیضه برای یاران حر خواند به همین خسارت اشاره میفرماید: «من حسین، پسر علی و پسر فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) هستم. جانم با جانهای شماست و کسانم با کسان شمایند و من، مقتدای شمایم... اگر چنین نکنید و عهد خویش را بشکنید و بیعت مرا از گردنتان بردارید اقبال خویش را گم کردهاید و نصیب خویش را به تباهی دادهاید. هر که پیمان بشکند به زیان خویش میشکند[۱۵]. زود است که خدا مرا از شما بینیاز گرداند[۱۶]»[۱۷].
مقاومت مسلحانه و جانفشانی تراژیکی که امام حسین (ع) آن را رهبری نمود، لرزه عمیقی در وجدان امت ایجاد کرد و حکم صاعقهای را داشت که ضروریات عرصه سیاست و وضعیت اجتماعی مردم در آن روز، اقتضای آن را داشت. شهادت حسین (ع) و اهل بیت و صحابیانش با آن روش ناگوار و دردآور، وجدان مسلمانان را بیدار کرد و به آنان قدرت بخشید تا آگاهی و اراده خویش را از نو دریابند و کفاره گناه دست کشیدن از یاری پسردخت رسول خدا (ص) را بپردازند و از آن توبه کنند. مسلمانان در آن روز، کابوس وحشتناکی را دیدند که بر سینهها، دلها و خردهایشان سنگینی میکرد؛ چه، جانفشانی امام حسین (ع) وجدان مسلمانان را سخت تکان داد و کاری کرد که آنان سنگینی گناه، بزرگی جنایت و عمق ارتداد و عقبگردی را که در جان و نهاد و زندگیشان پدید آمده بود، حس کنند. این جانفشانی تراژیک سرآغاز و خاستگاه جنبشهای بسیاری در تاریخ اسلام شد و به منبعی بزرگ برای ایجاد انگیزه بدل گشت، و این همان هدف قیام حسینی بود.[۱۸]
منابع
پانویس
- ↑ «آنگاه قوم خود را سبکسار کرد (و از راه به در برد) و آنان از او فرمان بردند زیرا آنان قومی بزهکار بودند» سوره زخرف، آیه ۵۴.
- ↑ راغب در مفردات میگوید: «طاغوت عبارت است از هر تجاوزکار و هر معبودی که به جای خداوند پرستش شود، و در واحد و جمع به کار میرود. فرمود: ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ﴾ [«پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد.».. سوره بقره، آیه ۲۵۶] و ﴿الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ﴾ [«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند.».. سوره زمر، آیه ۱۷] و ﴿أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ﴾ [«سروران کافران، طاغوتهایند» سوره بقره، آیه ۲۵۷] و ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ﴾ [«بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند» سوره نساء، آیه ۶۰]؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ج۴، ص۳۰۴ - ۳۰۵.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ مقرم، سید عبدالرزاق، مقتلف ص۲۶۲.
- ↑ «آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
- ↑ «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ «و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.
- ↑ «بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند» سوره زمر، آیه ۱۵.
- ↑ بنگرید به: ﴿قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾ «بگو آنچه در آسمانها و زمین است از آن کیست؟ بگو از آن خداوند است که بر خویش بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است، شما را تا روز رستخیز- که در آن تردیدی نیست- گرد میآورد؛ کسانی که به خویشتن زیان رساندهاند ایمان نمیآورند» سوره انعام، آیه ۱۲؛ ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ﴾ «و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا میداشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹؛ ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾ «(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟ گفت: من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریدهای» سوره اعراف، آیه ۱۲؛ ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ﴾ «آنانند که به خود زیان زدند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره هود، آیه ۲۱؛ ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ﴾ «و کسانی که ترازوهایشان سبک آید بر خود زیان زدهاند؛ (آنها) در دوزخ جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۳؛ ﴿فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾ «بنابراین هر چه را میخواهید به جای او بپرستید! بگو: بیگمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رساندهاند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵؛ و آیات دیگری از این دست.
- ↑ «و آنان بر ما ستم نکردند بلکه بر خویشتن ستم روا میداشتند» سوره بقره، آیه ۵۷.
- ↑ «و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم میورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸.
- ↑ «هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ «آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ «و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند!» سوره محمد، آیه ۸.
- ↑ امام (ع) در این فقره به سنت «محق» پروردگار اشاره میکند.
- ↑ امام (ع) در این فقره به سنت «استبدال» پس از محق اشاره میکند.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.
- ↑ آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا، ج۱، ص ۲۵۶-۲۶۵.