بحث:نصب الهی امام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==سرشناسه نصب الهی امام در قرآن نوشته شده توسط آقای نظری شاری== «نصب الاهی ...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==سرشناسه نصب الهی امام در قرآن نوشته شده توسط آقای نظری شاری== | ==سرشناسه نصب الهی امام در قرآن نوشته شده توسط آقای نظری شاری== | ||
«[[نصب]] الاهی [[امام در قرآن]]»، اصطلاح [[کلامی]] ـ [[تفسیری]] است و به مفهوم [[انتصاب]] افراد خاص از سوی [[خداوند]] به [[امامت]] [[امت اسلام]] و [[ولایت امری]] [[مسلمین]] به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] است، تا نقش و [[وظایف]] او را در میان [[مسلمانان]] ایفا نماید. این اصطلاح مربوط به [[فرهنگ]] و [[مذهب شیعه]] است که [[معتقد]] میباشد [[امام]] به عنوان [[خلیفه خدا]] و [[رسول خدا]]، دارای [[مقام عصمت]] و برخوردار از [[علم]] الاهی و [[جامع]] تمام [[شئون پیامبر]] منهای [[دریافت وحی]] است. [[شناخت]] چنین کسی برای غیر خداوند ممکن نیست، و براساس [[قاعده ضرورت]] [[بعثت انبیا]]، خداوند چنین افرادی را پس از پیامبر برای [[حفظ دین]] از [[انحراف]] و [[اجرای احکام شریعت]] و [[سرپرستی]] مسلمین نصب نموده و در [[قرآن]] [[مقدس]] به آن [[نص]] و تصریح فرموده است. بر این مبنا، همه تصریح و اشارات قرآن مبنی [[بعث]] [[رسل]]<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>، [[انتخاب]]<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴. </ref> و [[گزینش]]<ref>سوره یوسف، آیه ۶.</ref> [[انبیا]]، [[جعل]] [[رسول]]<ref>سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.</ref> و امام<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و خلیفه<ref>سوره ص، آیه ۲).</ref>، بر [[انتصاب امام]] به عنوان [[جانشین پیامبر]]{{صل}} قابل [[تأویل]] است و بر آن [[دلالت]] دارد. | «[[نصب]] الاهی [[امام در قرآن]]»، اصطلاح [[کلامی]] ـ [[تفسیری]] است و به مفهوم [[انتصاب]] افراد خاص از سوی [[خداوند]] به [[امامت]] [[امت اسلام]] و [[ولایت امری]] [[مسلمین]] به [[جانشینی]] از [[پیامبر]] است، تا نقش و [[وظایف]] او را در میان [[مسلمانان]] ایفا نماید. این اصطلاح مربوط به [[فرهنگ]] و [[مذهب شیعه]] است که [[معتقد]] میباشد [[امام]] به عنوان [[خلیفه خدا]] و [[رسول خدا]]، دارای [[مقام عصمت]] و برخوردار از [[علم]] الاهی و [[جامع]] تمام [[شئون پیامبر]] منهای [[دریافت وحی]] است. [[شناخت]] چنین کسی برای غیر خداوند ممکن نیست، و براساس [[قاعده ضرورت]] [[بعثت انبیا]]، خداوند چنین افرادی را پس از پیامبر برای [[حفظ دین]] از [[انحراف]] و [[اجرای احکام شریعت]] و [[سرپرستی]] مسلمین نصب نموده و در [[قرآن]] [[مقدس]] به آن [[نص]] و تصریح فرموده است. بر این مبنا، همه تصریح و اشارات قرآن مبنی [[بعث]] [[رسل]]<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>، [[انتخاب]]<ref>سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴. </ref> و [[گزینش]]<ref>سوره یوسف، آیه ۶.</ref> [[انبیا]]، [[جعل]] [[رسول]]<ref>سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.</ref> و امام<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> و خلیفه<ref>سوره ص، آیه ۲).</ref>، بر [[انتصاب امام]] به عنوان [[جانشین پیامبر]]{{صل}} قابل [[تأویل]] است و بر آن [[دلالت]] دارد. | ||
==مقدمه== | |||
[[خلیفة الله]] [[منصوب]] از طرف [[خداوند]] است؛ چراکه تنها [[خداوند]] میداند، چه کسی [[شایستگی]] دریافت [[علم به اسماء]] و [[تصدی]] [[منصب]] [[خلافت]] را دارد: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۵۳.</ref> | |||
[[مردم]] نمیتوانند ولی را برگزینند؛ در توضیح این مطلب باید گفت [[حق]] اداره [[جهان]] اصالتاً از آنِ [[خداوند]] است؛ از اینرو، اگر کسی بخواهد بر [[جهان]] [[مدیریت]] کند، روشن است که صاحب [[حق]] باید این [[حق]] را به او بدهد. همچنین [[ولی الله]] که [[خداوند]]، [[قدرت]] [[تصرف]] در کائنات، [[سرپرستی]] [[جهان]] و [[منصب]] [[مرجعیت دینی]] را به او داده است و برخوردار از [[علم ویژه]] [[الهی]]، برای اِعمال این ولایات است، نمیتواند به وسیله [[مردم]] شناخته شود، از اینرو، لزوماً [[خداوند]] او را [[تعیین]] میکند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۸۴.</ref>. | |||
[[اولی الامر]] [[معصوم]] از [[گناه]] و [[اشتباه]] و دارای [[علم ویژه]] به [[احکام]] الهیاند. از ظاهر [[آیه]] هم، چنانکه گفته شد، برمیآید که [[خداوند متعال]] ایشان را [[مسئول]] [[تبیین]] و [[اجرای احکام]] کرده است. [[منصوب بودن]] ایشان از طرف [[خداوند]]، نتیجه طبیعی آموزههای پیشین است. بنابراین میتوان گفت: [[اولی الامر]] انسانهایی [[مفترض الطاعه]]، [[معصوم]]، عالم به [[احکام]] [[خداوند]] و [[سنّت نبوی]]، مجری و [[مبیّن]] [[احکام]] [[خداوند]] و [[سنّت نبوی]] و [[منصوب]] از [[ناحیه]] خداوندند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۲۱.</ref>. | |||
اگر [[هادی]] [[معصوم]] و برخوردار از [[علم الهی]] است، لازم است [[منصوص]] از جانب [[خداوند]] باشد؛ چرا که [[مردم]] نمیتوانند این دو صفت را تشخیص دهند. از سوی دیگر نیز، میتوان گفت که پیامبرِ [[هادی]]، از جانب [[خداوند]] [[مأموریت]] دارد که به [[هدایت مردم]] بپردازد. به دیگر سخن، [[رسالت]] او برای [[هدایت]] انسانهاست. [[قرآن کریم]] بارها بر این نکته تأکید کرده است؛ چنانکه راجع به [[پیامبران الهی]] میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>. | |||
در [[آیه]] مزبور، بر این نکته تأکید شده است که [[پیامبران]] به [[فرمان خداوند]] [[متعال]] [[هدایت]] میکنند<ref>شایان ذکر است، راجع به اینکه مقصود از {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} در آیه مذبور چیست، اختلافاتی وجود دارد. در قسمتهای پیشین و به هنگام بحث از مفهوم «امام»، دلیل خود را بر اینکه مقصود از «امر» همان امر تشریعی است، بیان کردیم. روایتی نیز در این باره وجود دارد. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۱-۱۷۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶. گفتنی است، برخی از مفسران نیز ظاهر از «امر» در آیه مزبور را امر تشریعی دانستهاند؛ برای نمونه، ر.ک: ملا فتحالله کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۴۳؛ ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۰؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص۱۱۰۴؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۰۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۶۷.</ref>. [[قرآن کریم]] راجع به [[حضرت موسی]] و [[هارون]]{{عم}} نیز میفرماید: {{متن قرآن|فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى}}<ref>«بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانهای از سوی پروردگارت آوردهایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند» سوره طه، آیه ۴۷.</ref>. در این [[آیه]] نیز بر [[منصوص بودن]] [[پیامبران]] [[هدایتگر]] تأکید شده است. از آنجا که [[خداوند]]، ایشان را برای [[مقام رسالت]] برگزید، مخاطبان لجوج آنها، ایشان را نپذیرفتند و فرستاده شدن بشری مانند خودشان از جانب [[خداوند]] را برنتابیدند. [[قرآن کریم]] در این باره میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا}}<ref>«و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!» سوره اسراء، آیه ۹۴.</ref>. | |||
[[خداوند متعال]] بارها با اشاره به اینکه [[پیامبران]]، [[رسولان]] او به سوی مردماند، بر [[منصوص بودن]] آنها تأکید کرده است: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون فرستادهای از سوی خدا نزدشان آمد که آنچه را آنان با خود داشتند راست میشمرد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمیدانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.</ref>. | |||
افزون بر آن، [[خداوند متعال]] در آیهای دیگر به صراحت بر این آموزه تأکید کرده است: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمیگزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.</ref>. | |||
با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود که [[هادی]]، آنگاه که بر [[پیامبر]] اطلاق میشود، کسی است که از سوی [[خداوند]] به [[هدایت مردم]] [[مأمور]] است؛ [[مأموریت]] او بر [[انذار]] و [[تبشیر]] مشتمل است؛ ضمن آنکه وی برخوردار از [[علم]] و [[عصمت الهی]]، و [[منصوص]] از جانب [[خداوند]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۴۹.</ref>. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۵
سرشناسه نصب الهی امام در قرآن نوشته شده توسط آقای نظری شاری
«نصب الاهی امام در قرآن»، اصطلاح کلامی ـ تفسیری است و به مفهوم انتصاب افراد خاص از سوی خداوند به امامت امت اسلام و ولایت امری مسلمین به جانشینی از پیامبر است، تا نقش و وظایف او را در میان مسلمانان ایفا نماید. این اصطلاح مربوط به فرهنگ و مذهب شیعه است که معتقد میباشد امام به عنوان خلیفه خدا و رسول خدا، دارای مقام عصمت و برخوردار از علم الاهی و جامع تمام شئون پیامبر منهای دریافت وحی است. شناخت چنین کسی برای غیر خداوند ممکن نیست، و براساس قاعده ضرورت بعثت انبیا، خداوند چنین افرادی را پس از پیامبر برای حفظ دین از انحراف و اجرای احکام شریعت و سرپرستی مسلمین نصب نموده و در قرآن مقدس به آن نص و تصریح فرموده است. بر این مبنا، همه تصریح و اشارات قرآن مبنی بعث رسل[۱]، انتخاب[۲] و گزینش[۳] انبیا، جعل رسول[۴] و امام[۵] و خلیفه[۶]، بر انتصاب امام به عنوان جانشین پیامبر(ص) قابل تأویل است و بر آن دلالت دارد.
مقدمه
خلیفة الله منصوب از طرف خداوند است؛ چراکه تنها خداوند میداند، چه کسی شایستگی دریافت علم به اسماء و تصدی منصب خلافت را دارد: إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۷].[۸]
مردم نمیتوانند ولی را برگزینند؛ در توضیح این مطلب باید گفت حق اداره جهان اصالتاً از آنِ خداوند است؛ از اینرو، اگر کسی بخواهد بر جهان مدیریت کند، روشن است که صاحب حق باید این حق را به او بدهد. همچنین ولی الله که خداوند، قدرت تصرف در کائنات، سرپرستی جهان و منصب مرجعیت دینی را به او داده است و برخوردار از علم ویژه الهی، برای اِعمال این ولایات است، نمیتواند به وسیله مردم شناخته شود، از اینرو، لزوماً خداوند او را تعیین میکند[۹].
اولی الامر معصوم از گناه و اشتباه و دارای علم ویژه به احکام الهیاند. از ظاهر آیه هم، چنانکه گفته شد، برمیآید که خداوند متعال ایشان را مسئول تبیین و اجرای احکام کرده است. منصوب بودن ایشان از طرف خداوند، نتیجه طبیعی آموزههای پیشین است. بنابراین میتوان گفت: اولی الامر انسانهایی مفترض الطاعه، معصوم، عالم به احکام خداوند و سنّت نبوی، مجری و مبیّن احکام خداوند و سنّت نبوی و منصوب از ناحیه خداوندند[۱۰].
اگر هادی معصوم و برخوردار از علم الهی است، لازم است منصوص از جانب خداوند باشد؛ چرا که مردم نمیتوانند این دو صفت را تشخیص دهند. از سوی دیگر نیز، میتوان گفت که پیامبرِ هادی، از جانب خداوند مأموریت دارد که به هدایت مردم بپردازد. به دیگر سخن، رسالت او برای هدایت انسانهاست. قرآن کریم بارها بر این نکته تأکید کرده است؛ چنانکه راجع به پیامبران الهی میفرماید: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۱].
در آیه مزبور، بر این نکته تأکید شده است که پیامبران به فرمان خداوند متعال هدایت میکنند[۱۲]. قرآن کریم راجع به حضرت موسی و هارون(ع) نیز میفرماید: فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى[۱۳]. در این آیه نیز بر منصوص بودن پیامبران هدایتگر تأکید شده است. از آنجا که خداوند، ایشان را برای مقام رسالت برگزید، مخاطبان لجوج آنها، ایشان را نپذیرفتند و فرستاده شدن بشری مانند خودشان از جانب خداوند را برنتابیدند. قرآن کریم در این باره میفرماید: وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا[۱۴].
خداوند متعال بارها با اشاره به اینکه پیامبران، رسولان او به سوی مردماند، بر منصوص بودن آنها تأکید کرده است: وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۵]. افزون بر آن، خداوند متعال در آیهای دیگر به صراحت بر این آموزه تأکید کرده است: اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۱۶].
با توجه به آنچه گذشت، روشن میشود که هادی، آنگاه که بر پیامبر اطلاق میشود، کسی است که از سوی خداوند به هدایت مردم مأمور است؛ مأموریت او بر انذار و تبشیر مشتمل است؛ ضمن آنکه وی برخوردار از علم و عصمت الهی، و منصوص از جانب خداوند است[۱۷].
پانویس
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۶.
- ↑ سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ سوره ص، آیه ۲).
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۵۳.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۸۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۲۱.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ شایان ذکر است، راجع به اینکه مقصود از بِأَمْرِنَا در آیه مذبور چیست، اختلافاتی وجود دارد. در قسمتهای پیشین و به هنگام بحث از مفهوم «امام»، دلیل خود را بر اینکه مقصود از «امر» همان امر تشریعی است، بیان کردیم. روایتی نیز در این باره وجود دارد. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۱-۱۷۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶. گفتنی است، برخی از مفسران نیز ظاهر از «امر» در آیه مزبور را امر تشریعی دانستهاند؛ برای نمونه، ر.ک: ملا فتحالله کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۴۳؛ ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۱۶۰؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر المعین، ج۲، ص۱۱۰۴؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۰۳؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۶۷.
- ↑ «بنابراین نزد او بروید و بگویید که ما فرستادگان پروردگار توایم پس، بنی اسرائیل را با ما گسیل دار و عذابشان مکن، ما برای تو نشانهای از سوی پروردگارت آوردهایم و درود بر کسی که از رهنمود (خداوند) پیروی کند» سوره طه، آیه ۴۷.
- ↑ «و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!» سوره اسراء، آیه ۹۴.
- ↑ «و چون فرستادهای از سوی خدا نزدشان آمد که آنچه را آنان با خود داشتند راست میشمرد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمیدانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.
- ↑ «خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمیگزیند؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۷۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۴۹.