نجران: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== {{یادآوری پانویس}} {{پانویس}} +== پانویس == {{پانویس}})) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{نبوت}} +{{نبوت}})) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> |
نسخهٔ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۱
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نجران (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- "نجران"، سرزمین آبادی با هفتاد دهکده تابع است که در نقطه مرزی حجاز و یمن واقع شده است، در جنوب شرقیِ مکه قرار دارد[۱]. این نقطه در آغاز طلوع اسلام، تنها منطقه مسیحینشین حجاز بود که به آیین مسیح گرویده بودند[۲][۳].
اوضاع مسیحیت در نجران
- مسیحیت در عربستان به عنوان وسیلهای برای سلطه قدرتهایی چون "حبشیان" و "رومیان" به کار گرفته میشد و اهداف دنیوی را برای قدرتهای بزرگ تعقیب میکرد[۴]. زمان دقیق ورود این آیین به شبه جزیره عربستان مشخص نیست. آنها دیرها و کلیساهای متعددی در دوره قبل از اسلام و آستانه بعثت پیامبر در عربستان داشتند که در میان نواحی مختلف عربستان، به ویژه ناحیه "یمن" و شهر "نجران" نفوذ یافته بود. نجران به علت وجود کلیسایی که حبشیان ساخته بودند و بعدها به کعبه نجران شهرت یافت و نیز به علت قتل عامِ مسیحیان آنجا، شهرت فراوان کسب کرد.
- این شهر، هنگام ظهور اسلام همچنان مرکز سیاسی و دینی به شمار میرفت. در کعبه نجران که فرزندان عبدالمدان بن الدیان المعارش برای مشابهت با کعبه ساختند[۵]. اسقفهای مسیحی زندگی میکردند و در واقع، اسقفهای همین مکان بودند که رسول اکرم(ص) را به مباهله فراخواندند.
- اکثر مؤرخان مسلمان برای تبیین انتشار مسیحیت در نجران و جنوب عربستان به دو داستان ساختگی اعتماد کرده و این داستانها را در کتب خویش آورده و آنها را دلیل گسترش مسیحیت در عربستان جنوبی دانستهاند. یکی از این داستانها درباره راهبی به نام فیمیون بود که صاحب کرامتی عظیم شد و مردم تحت تأثیر همین کرامت او به مسیحیت گرویدند[۶].
- مسیحیان در نجران، سلسله مراتب خاص سیاسی - دینی در میان طبقات مردم جامعه پدید آورده بودند و امور سیاسی، مذهبی و اجتماعی شهر نجران زیر نظر سه شخصیت اداره میشد که هر کدام وظایف خاصی داشتند و یکی از امور مذکور را عهدهدار بودند. "عاقب" که امیر و صاحبرأی بود و تمام کارها با مشورت وی انجام میشد. "سید" ریاست مجلس و مجتمعات مردم نجران را بر عهده داشت و "اسقف" نیز رهبری امور مذهبی و روحانی را عهدهدار بود[۷].
- در سال اول هجرت، گروهی از اهالی نجران به ملاقات پیامبر(ص) آمدند که در رأس آنان، عاقب شهر نجران یعنی عبدالمسیح و سید نجران، ایهم و اسقف شهر به نام ابوحارثه بن علقمه قرار داشتند[۸].
- از دیرباز، افراد قبیله "بنیحارث" که تیرهای از اعراب "قحطانی" (اعراب جنوبی) بودند، در آنجا سکونت داشتند. افراد این قبیله، همگی تابع یک آیین نبودند. برخی بتپرست و گروهی یهودی و شماری نیز از کیش مسیحیت پیروی میکردند[۹][۱۰].
صلح پیامبر(ص)
- صلح خاتم انبیا با مسیحیان که در ۲۴ ماده و در ربیع الآخر یا جمادی الاولی دهم هجرت[۱۱] اتفاق افتاد. در آن ماجرا، پیامبر(ص) با اعزام خالد بن ولید به سوی قبیله بنیحارث در نجران، افراد قبیله را به اسلام فراخواند و آنان نیز اجابت کردند؛ اما درباره مسیحیان نجران آمده است که اسلام نیاوردند و بر اساس پرداخت جزیه با پیامبر(ص) مصالحه کردند[۱۲]. رسول خدا(ص) نامهای برای اسقف[۱۳] نجران فرستاد و آنان را به پذیرش یگانهپرستی و دوری از شرک دعوت کرد. پیامبر(ص) برای آنان نوشت که در صورت امتناع از پذیرش دین اسلام باید جزیه بپردازند و یا آنکه آماده پیکار باشند[۱۴]. اسقف نجران که ابوحارثه نام داشت، پس از خواندن نامه بسیار نگران شد و با مسیحیان به رایزنی پرداخت. سرانجام تصمیم گرفتند که هیئتی به مدینه نزد رسول خدا(ص) اعزام کنند. بنابراین، هیئتی مشتمل بر شصت مسیحی نجرانی به سرکردگی "ابوحارثه، عاقب و سید" به مدینه آمدند.
- پیامبر(ص) بر اساس آیه ﴿...ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۱۵] به هیئت مسیحی پیشنهاد کرد که یکدیگر را "مباهله" و "ملاعنه" (نفرین متقابل) کنند[۱۶]. مباهله در صورتی واقع میشود که هر یک از دو طرف نزاع، خود را برحق و طرف مقابل را باطل بداند و چنین است که دو طرف، نمایندگانی برمیگزینند، در مکانی گرد هم میآیند و در آنجا، هر یک از دو طرف، دیگری را نفرین میکنند و میگویند: "لعنت خداوند بر کسی باد که ستمکار است"[۱۷].
- در آنجا هیئت مسیحی پذیرفتند که با پیامبر(ص) مباهله کنند؛ ابوحارثه به افراد هیئت گفت: "ببیند محمد چه کسی را همراه خواهد آورد". همین که در میعادگاه دیدند علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) پیامبر(ص) را همراهی میکنند، با خود گفتند: "اینان چهرههایی هستند که اگر خداوند را سوگند دهند که کوه را فرو ریزد، فرو خواهد ریخت". آنان آگاهانه از مباهله سرباز زدند و به صلح بر مبنای جزیه روی آوردند و با پیامبر(ص) صلحنامه را امضا کردند[۱۸].
- بر این اساس گفته شده است که مسیحیان تا دوران خلافت عمر بن خطاب در نجران باقی بودند؛ اما در آن دوران، چون رباخواری میان ایشان شایع شد، عمر بن خطاب، آنان را از نجران اخراج کرد[۱۹]. گزارش شده است که علی بن ابی طالب(ع) نیز در زمان خلافت خود حاضر نشد به مسیحیان اجازه دهد به نجران بازگردند.
- نجرانیان در زمان عمر بن خطاب، مانند دیگر اهل کتاب از حجاز بیرون رانده شدند. عمر بن خطاب که از تعداد سپاهیان نجران بر مسلمانان بیمناک شده بود اموال و املاک آنها را خرید و عدهای از آنان به شام و عدهای دیگر به نجران کوفه رفتند.
- عدهای از آنان در زمان معاویه مسلمان شدند؛ از اینرو نجرانیان به سبب پراکندگی و کمشدن جمعیت خود به معاویه شکایت بردند و او از مقدار جزیه آنها کم کرد؛ با این حال حجاج بن یوسف به دلیل همکاری آنان با قیام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث بر آنان سخت گرفت و مالیات آنان را به ۱۳۰۰ جامه رسانید و این مقدار جزیه آنها در هر دورهای، تغییراتی میکرد و کم و زیاد میشد[۲۰][۲۱].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸-۲۶۹.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، نجران، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۵.
- ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۲،ص۵۹۰.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱-۳۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه فی معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۸۵؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۷۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه فی معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۸۳.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۳۱.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، نجران، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۵-۳۵۶.
- ↑ عبدالرحمن بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۷۳-۴۷۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۲۶-۱۲۷.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۹؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷.
- ↑ اسقف یک منصب روحانی مافوق کشیش در آیین مسیحیت میباشد.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۰-۸۱.
- ↑ «...آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ابنکثیر، البدایه والنهایه، ج۵، ص۵۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۸.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۳۸۲؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۷۲-۷۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۷۳.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵.
- ↑ ده پهلوانی، طلعت، نجران، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۵۷-۳۵۸.