اسرار اهل بیت: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع ==') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
دسته دوم اسراری که [[شیعیان]] به [[حفظ]] آن [[مأمور]] شدهاند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص [[زمان]] و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که [[اهل بیت]]{{عم}} به شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[امویان]] و [[عباسیان]] بودند، لازم بود که ایشان به حفظ [[اسرار]] و اطلاعات [[حریم]] خود توجه ویژه داشته باشند و به گونهای [[رفتار]] کنند که موجب حساسیت و [[اقدام]] دستگاه [[حاکم]] نشوند. چنان که در بحث از حکایت [[منصور عباسی]] و [[وصایت]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نیز گفته شد، ائمه{{عم}} کاملاً به این [[عنایت]] داشتند به گونهای عمل کنند که [[حکام]] نتوانند متوجه فعالیتهای ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب [[تبلیغات]] [[ائمه]]{{عم}} و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم [[امامان]] و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم [[امام رضا]]{{ع}} هم [[پدر]] بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیبهای بسیار دیدند. امام رضا{{ع}} [[شهادت]] پدرشان را بیارتباط با فاش کردن [[اسرار]] ایشان توسط آلبرمک نمیدانست. [[احمد بن محمد بن ابینصر]] نقل میکند که از امام رضا{{ع}} مسألهای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر میشود و گردن صاحب الامرتان را نیز میگیرد. [[ترس از خدا]] داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر [[دفاع]] [[خدا]] از اولیای خود نبود، رشته [[امامت]] به واسطه افشای اسرار گسسته میشد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را گرفت. شما در عراقاید و [[رفتار]] این فرعونان ([[بنیعباس]] و کارگزارانشان) را میبینید<ref>الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.</ref>. اشاره [[امام]] در اینجا به عملی است که [[یحیی]] [[برمکی]] در [[حق]] [[امام کاظم]]{{ع}} انجام داد. نقل است که [[یحیی برمکی]]، [[علی بن اسماعیل]] نواده [[امام صادق]]{{ع}} را [[فریب]] داد تا [[جاسوسی]] عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست [[خلیفه]] فراهم آورد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>. خود امام رضا{{ع}} نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این [[یار]] نزدیک [[هشام بن ابراهیم]] نام داشت. وی پیش از ورود به [[خراسان]] از [[مقربان]] امام بود و پس از آن فریفته [[عباسیان]] شد. کارش این بود که [[اخبار]] امام را به [[مأمون]] و [[فضل بن سهل]] گزارش میداد و بدین وسیله نزد آن دو [[تقرب]] میجست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمیماند. مأمون او را پردهدار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به [[خدمت]] امام نمیداد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر [[کلام امام]] را به مأمون و وزیرش میداد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.</ref>. این وضعیت [[امنیتی]] شدید برای [[ائمه]]{{عم}} موجب میشد که ایشان در [[حفظ]] [[اسرار]] خود و [[شیعیان]] دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق [[سکوت]] را پیشه کنند و یا از روی [[تقیه]] سخن گویند و [[حقایق]] مورد نظرشان را [[کتمان]] کنند. البته برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز رابط آنان با تودههای [[پیروان]] بودند که [[اصحاب]] سرّ ایشان به شمار میآمدند. از این اصحاب سرّ ائمه{{عم}} میتوان [[کمیل بن زیاد]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[زرارة بن اعین]] و [[علی بن یقطین]] را نام برد.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسرار اهل بیت - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اسرار اهل بیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۱۸۱.</ref> | دسته دوم اسراری که [[شیعیان]] به [[حفظ]] آن [[مأمور]] شدهاند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص [[زمان]] و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که [[اهل بیت]]{{عم}} به شدت مورد تعقیب و [[آزار]] [[امویان]] و [[عباسیان]] بودند، لازم بود که ایشان به حفظ [[اسرار]] و اطلاعات [[حریم]] خود توجه ویژه داشته باشند و به گونهای [[رفتار]] کنند که موجب حساسیت و [[اقدام]] دستگاه [[حاکم]] نشوند. چنان که در بحث از حکایت [[منصور عباسی]] و [[وصایت]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نیز گفته شد، ائمه{{عم}} کاملاً به این [[عنایت]] داشتند به گونهای عمل کنند که [[حکام]] نتوانند متوجه فعالیتهای ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب [[تبلیغات]] [[ائمه]]{{عم}} و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم [[امامان]] و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم [[امام رضا]]{{ع}} هم [[پدر]] بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیبهای بسیار دیدند. امام رضا{{ع}} [[شهادت]] پدرشان را بیارتباط با فاش کردن [[اسرار]] ایشان توسط آلبرمک نمیدانست. [[احمد بن محمد بن ابینصر]] نقل میکند که از امام رضا{{ع}} مسألهای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر میشود و گردن صاحب الامرتان را نیز میگیرد. [[ترس از خدا]] داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر [[دفاع]] [[خدا]] از اولیای خود نبود، رشته [[امامت]] به واسطه افشای اسرار گسسته میشد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را گرفت. شما در عراقاید و [[رفتار]] این فرعونان ([[بنیعباس]] و کارگزارانشان) را میبینید<ref>الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.</ref>. اشاره [[امام]] در اینجا به عملی است که [[یحیی]] [[برمکی]] در [[حق]] [[امام کاظم]]{{ع}} انجام داد. نقل است که [[یحیی برمکی]]، [[علی بن اسماعیل]] نواده [[امام صادق]]{{ع}} را [[فریب]] داد تا [[جاسوسی]] عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست [[خلیفه]] فراهم آورد<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.</ref>. خود امام رضا{{ع}} نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این [[یار]] نزدیک [[هشام بن ابراهیم]] نام داشت. وی پیش از ورود به [[خراسان]] از [[مقربان]] امام بود و پس از آن فریفته [[عباسیان]] شد. کارش این بود که [[اخبار]] امام را به [[مأمون]] و [[فضل بن سهل]] گزارش میداد و بدین وسیله نزد آن دو [[تقرب]] میجست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمیماند. مأمون او را پردهدار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به [[خدمت]] امام نمیداد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر [[کلام امام]] را به مأمون و وزیرش میداد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.</ref>. این وضعیت [[امنیتی]] شدید برای [[ائمه]]{{عم}} موجب میشد که ایشان در [[حفظ]] [[اسرار]] خود و [[شیعیان]] دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق [[سکوت]] را پیشه کنند و یا از روی [[تقیه]] سخن گویند و [[حقایق]] مورد نظرشان را [[کتمان]] کنند. البته برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز رابط آنان با تودههای [[پیروان]] بودند که [[اصحاب]] سرّ ایشان به شمار میآمدند. از این اصحاب سرّ ائمه{{عم}} میتوان [[کمیل بن زیاد]]، [[جابر بن یزید جعفی]]، [[زرارة بن اعین]] و [[علی بن یقطین]] را نام برد.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اسرار اهل بیت - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اسرار اهل بیت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۱۸۱.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۳۰
مقدمه
اموری که به صلاحدید اهل بیت(ع) لازم است از همه مردم و یا برخی از آنان پنهان داشته شود. در روایتهای منقول از امام رضا(ع) بر حفظ اسرار تأکید و بعضی از مصادیق آن ذکر شده است. اسرار در لغت جمع سرّ است و معانی مختلف دارد، از جمله امر پنهانی، بهترین چیزی، اصل چیزی، میان، سرزمین نیکو، مغز و لُب[۱]. میتوان گفت سرّ، چیزی است که دارنده آن میخواهد آن را از غیر خود و غیر محرمان خویش بپوشاند و اغیار را بر آن چیز آگاه نسازد. در برخی روایتهای منقول از امامان معصوم(ع) از این مطلب سخن رفته که اهل بیت پیامبر(ص) واجد اسراری هستند که حاملان اسرار و شیعیانشان باید آنها را حفظ کنند. وقتی از سرّ اهل بیت سخن میرود هم میتواند محتوای سرّ خود شخص معصوم باشد و هم میتواند این سرّ متعلق به مقام عصمت و مقامات معنوی، احوال و اقوال اهل بیت پیامبر(ص) باشد. اگر بخواهیم برای معنای نخست مثالی ذکر کنیم میتوانیم به پنهان کردن نام امام موسی بن جعفر(ع) توسط پدر بزرگوارشان اشاره کنیم. نقل است که چون امام صادق(ع) از دنیا رفت، منصور عباسی دستور داد هر کس را که امام وصی خود قرار داده گردن بزنند. به وی خبر رسید که امام به جای یک نفر، پنج نفر (منصور عباسی، محمد بن سلیمان والی مدینه، عبدالله و موسی بن جعفر(ع) و حمیده همسر امام صادق(ع)) را وصی خود نموده است. منصور از فرمان خود منصرف شد[۲]. امام صادق(ع) نام امام پس از خود (موسی بن جعفر(ع)) را در میان نامهای دیگر ذکر فرمود تا از آسیب دشمنان در امان باشد، این در حالی بود که به اصحاب خاص خود نام ایشان را اعلام کرده بود. در حالت دوم، سرّ امام میتواند احوال یا اقوالی از ایشان باشد. پس وقتی گفته میشود سر اهل بیت(ع)، مراد احوال و اقوال خاص ایشان است که بنابر مصالحی فاش کردن آن در میان نامحرمان روا نیست. کسی که سخنی و حالی را از امام برای نامحرمان نقل میکند که معصوم بدان راضی نیست و آن را از مصادیق افشای اسرار مگو میداند، خیانتی بزرگ به اهل بیت(ع) کرده است. در روایتها نقل شده کسی که اسرار ما را فاش میکند مانند کسی است که بر روی ما شمشیر کشیده و قصد جان ما را کرده است[۳].
در روایت معصومان افشای راز از رذائل بزرگ و از جنس رذیلت خیانت شمرده میشود[۴]؛ زیرا دارنده راز امانتدار دانسته میشود و آنچه را بدو مینمایند، امانتی نزد وی قرار میدهند. از این رو، شایسته نیست آنچه را رضایتی به افشای آن نیست، آشکار کند. در روایتهای معصومان وقتی سخن از حاملان اسرار و اصحاب سرّ است، به هیچ وجه مراد از آن تنها کسانی نیست که اقوال و احوال ایشان را در مییابند و آن را تصدیق و تأیید میکنند. علاوه بر فهم و تصدیق، فرد باید آن حال و قال را از نا آشنایان و نامحرمان پوشیده بدارد. امام رضا(ع) رازداری و حفظ اسرار را صفت و فضیلتی میداند که مؤمن از خداوند متعال میآموزد. ایشان میفرماید: مؤمن هنگامی مؤمن راستین است که سه خوی در او باشد. خویی از پروردگارش و خویی از پیامبرش و خویی از ولی و امامش. اما خویی که باید از پروردگارش بیاموزد، نگهداری راز خویش است. خداوند میفرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۵] و خویی که باید از پیامبرش بیاموزد، خوشرفتاری با مردم است و خویی که باید از امامش بیاموزد صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است[۶]. به بیان امام رضا(ع) حفظ اسرار خویی الهی است و از آنجا که معصومان کاملترین تجلیات حق متعالاند، رازدارترین مردم به شمار میآیند. از ایشان نقل شده که فرمود: اهل بیت(ع) امینان اسرار الهیاند[۷]. همان گونه که اهل بیت(ع) در قبال اسرار الهی امیناند، از شیعیان نیز خواسته شده که اسرار امامان خویش را محفوظ نگاه دارند و آنها را در اختیار بیگانگان قرار ندهند. این صفت به حدی مهم است که از ناحیه ائمه(ع) همواره به عنوان یکی از مهمترین نشانههای شیعه بودن مطرح شده است[۸]. امام رضا(ع) از شیعیان خواسته علاوه بر حفظ اسرار اهل بیت(ع) در قبال عدم بیان برخی مطالب از ناحیه ایشان خویشتندار باشند و برخی از اموری را که بیانش به مصلحت نیست از ایشان مطالبه نکنند. از احمد بن محمد چنین نقل شده است: نامهای خدمت امام رضا(ع) ارسال داشتم. حضرت در پاسخ نوشت: شیعیان ما کسانی هستند که از ما پیروی مینمایند و هرگز با اوامر ما مخالفت نمیکنند و هرگاه بنابر مصلحتی چیزی را کتمان کنیم، تسلیم میشوند و به ما اعتماد مینمایند و ایمان میآورند. سپس آیه ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۹] را ذکر کرد و فرمود: خداوند به شما امر فرموده و واجب کرده که از ما ائمه سؤال کنید و به سوی ما بیایید؛ ولی ما موظف نیستیم جواب سؤالات شما را بدهیم و خداوند هم بر ما واجب نفرموده است[۱۰]. با این توضیحات میتوان دانست آنچه «اسرار اهل بیت(ع)» دانسته میشود، شامل همه اموری میشود که به صلاحدید ایشان از همه مردم و یا برخی از آنان پنهان داشته میشده است.
از برخی روایتها استفاده میشود که بخش مهمی از اسرار اهل بیت(ع) مرتبط با اسرار خاص الهی است که امام رضا(ع) ایشان را امانتدار آن میداند. اهل بیت(ع) از حقایق ملک و ملکوت به علم وهبی و لدنی آگاهاند و از آن حقایق اندکی را در اختیار برخی از خلق میگذارند و از ایشان میخواهند که مانند ایشان امانتدارانه با این اسرار مواجه شوند و آنها را تنها در اختیار کسانی بگذارند که تاب دریافت آنها را دارند. برای نمونه، امام رضا(ع) وقتی در مناظره با عمران صابی از آفرینش و قدرت الهی سخن میگوید و دقایق و ظرایفی را در این باب مطرح میکند به عمران متذکر میشود: آنچه از ما میشنوی دانشی است که متعلق به خداوند و پیامبرانش و نیز اهل سرّ است و هیچ کس را یارای دستیابی بدان نیست[۱۱]. اسرار الهی اهل بیت(ع) تنها قابل انتقال به کسانی است که از عالم محسوس فراتر رفته و به دیدار جهان غیب و عجایب آن بار یافتهاند. کسانی که حقایق هستی را منحصر در همین امور پیرامونی میدانند و به ماورای آن آگاهی و باور ندارند، در مقابل بیان چنین اسراری دچار انکار و دست کم سردرگمی میشوند. بیان این امر در گفتوگوی امام علی(ع) با کمیل بن زیاد قابل مشاهده است. کمیل بن زیاد میگوید: امیر مؤمنان(ع) دستم را گرفت و به صحرا برد. چون به آنجا رسید آهی کشید چون آه غمزدگان. سپس فرمود: ای کمیل! این دلها ظرفهاست و بهترین آنها نگاهدارندهترین آنهاست. بدان که در اینجا - و به سینه خود اشارت فرمود - دانشی است انباشته، اگر کسانی را برای فراگیری آن مییافتم، آن را به ایشان منتقل میکردم. البته کسانی را یافتم که تیز هوش بودند، لکن امین نبودند. آنان با دین، دنیا میاندوختند و به نعمت خدا بر بندگانش برتری میجستند. جماعتی دیگر نیز گرچه امین بودند، در شناختن نکتههای باریک اسرار واجد بینش نبودند و چون شبههای بدیشان روی کند، در مانده میشوند[۱۲]. ابیاتی به امام زینالعابدین(ع) منتسب است که مطلب پیش گفته در آن به وضوح قابل مشاهده است. ایشان میفرماید: به راستی که من گوهرهای دانش خود را پنهان میدارم تا مبادا شخص جاهلی حقیقت را مشاهده کند و به جهت عدم درک آن ما را به دشواری اندازد. بعد میافزاید: این نکتهای است که پیش از این امیرمؤمنان آن را به امام حسن و امام حسین(ع) سفارش کرد: چه بسا گوهرهایی از دانش که اگر آنها را آشکار کنم، مردم به من تهمت بتپرستی زنند و مردان مسلمان خونم را حلال دانند و زشتترین اعمال را نیکو پندارند[۱۳]. البته این تنها در سطح علم اهل بیت(ع) نیست و تنها شامل حال کسانی نمیشود که در ایمانشان خللی است. هر کس که بهرهای از علم لدنی الهی داشته باشد، ممکن است در معرض چنین بدفهمیهایی قرار بگیرد[۱۴]. داستان موسی و خضر در سوره کهف بیانگر همین مطلب است. موسی(ع) با آنکه واجد مقام نبوت است، در مقابل علم لدنی خضر تاب نمیآورد و خضر مکرر وی را توبیخ میکند. اسراری که خضر میداند بر موسی پنهان است و حتی موجب انکارش میشود[۱۵]. همچنین از برخی از معصومان نقل شده که اگر ابوذر آنچه را در قلب سلمان است میدانست، او را به قتل میرساند با تکفیر میکرد[۱۶]. البته اسرار هر کس که به علم وهبی و لدنی اختصاص یافته، متناسب با مراتب کمالی وی متفاوت است و چه بسا کسی در مرتبهای از دانش لدنی باشد و درکی از مراتب بالاتر خود نداشته باشد. آنچه از سخنان امام رضا(ع) استفاده میشود این است که والاترین مراتب دانش الهی از آن حضرات معصومان است و ایشاناند که به نحو گسترده به علم غیب دسترس دارند. ایشان در تفسیر آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۱۷] نکته ژرفی را بیان میکند که بیانگر دانش شگفت اهل بیت(ع) است. امام میفرماید: وارثان آن رسول که خداوند او را بر همه دانشهای پیشینیان و پسینیان تا روز قیامت آگاه ساخته، ما اهل بیتیم[۱۸]. در روایتهای متعددی از امامان معصوم(ع) نقل شده که حدیث آل محمد(ع) صعب و مستصعب است و جز فرشته مقرب یا پیامبر مرسل یا بندهای که خدا دلش را به ایمان آزموده، بدان ایمان نمیآورد[۱۹]. اینکه تنها این سه دسته میتوانند حدیث آل محمد را تاب بیاورند از آن روست که تنها ایشاناند که در تجربه عمیق مواجهه با غیب و اسرار آن با ایشان شریکاند البته این سه دسته نیز همه اسرار آل محمد را درک نمیکنند و تنها بخشی از آن را میفهمند. از این روست که در برخی روایتها از این سخن رفته که سری از اسرار خداوند و دانشی از دانشهای الهی نزد اهل بیت(ع) موجود است که هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بندهای که خدا دلش را به ایمان آزموده، آن را درک نمیکند و نمیتواند بار آن را به دوش کشد[۲۰]. این دانش ژرف و شگرف میتواند برای امام تواناییهای بسیاری را ایجاد کند و او را در عرصه تشریع و تکوین به مقامی ممتاز برساند. آگاهی به اسم اعظم و توانایی در استفاده از آن از اموری است که موجب میشود امام بتواند کرامات و خوارقی را انجام دهد که دیگران از انجام دادن آن ناتواناند[۲۱]. ممکن است امام در موضعی از تواناییهای خود در این باب پرده بردارد. اینجاست که بیشترین لغزشها در میان خلق در شناخت ایشان رخ میدهد. کسانی که آن توانایی را از ذهن دور میدانند آن را انکار میکنند و کسانی که وجه الهی آن را در نمییابند، آن را متعلق به معصوم میدانند و دچار غلو میگردند و سخنی را در باب امام میگویند که مورد رضایت ایشان نیست. حفظ اسرار اهل بیت(ع) به چنین مواردی نیز تعلق میگیرد.
دسته دوم اسراری که شیعیان به حفظ آن مأمور شدهاند، با دسته نخست تفاوتی ماهوی دارد و خاص زمان و مکان و افراد خاصی و عمدتاً مرتبط به مسائل عصر ایشان است. از آنجا که اهل بیت(ع) به شدت مورد تعقیب و آزار امویان و عباسیان بودند، لازم بود که ایشان به حفظ اسرار و اطلاعات حریم خود توجه ویژه داشته باشند و به گونهای رفتار کنند که موجب حساسیت و اقدام دستگاه حاکم نشوند. چنان که در بحث از حکایت منصور عباسی و وصایت موسی بن جعفر(ع) نیز گفته شد، ائمه(ع) کاملاً به این عنایت داشتند به گونهای عمل کنند که حکام نتوانند متوجه فعالیتهای ایشان شوند و به خنثا کردن آن اهتمام ورزند. کافی بود اطلاعاتی در باب تبلیغات ائمه(ع) و دیدگاه ایشان در باب دستگاه حاکمه منتشر شود تا هم امامان و هم شیعیانشان مورد بدترین آزارها قرار بگیرند. هم امام رضا(ع) هم پدر بزرگوارشان از افشای اسرارشان آسیبهای بسیار دیدند. امام رضا(ع) شهادت پدرشان را بیارتباط با فاش کردن اسرار ایشان توسط آلبرمک نمیدانست. احمد بن محمد بن ابینصر نقل میکند که از امام رضا(ع) مسألهای را پرسیدم، و ایشان پاسخ نداد و خودداری کرد. سپس فرمود: اگر هر چه را بخواهید به شما بگوییم، برایتان بدتر میشود و گردن صاحب الامرتان را نیز میگیرد. ترس از خدا داشته باشید و سخنان ما را فاش نکنید. اگر دفاع خدا از اولیای خود نبود، رشته امامت به واسطه افشای اسرار گسسته میشد. آیا ندیدی که خدا با برامکه چه کرد و چگونه انتقام موسی بن جعفر(ع) را گرفت. شما در عراقاید و رفتار این فرعونان (بنیعباس و کارگزارانشان) را میبینید[۲۲]. اشاره امام در اینجا به عملی است که یحیی برمکی در حق امام کاظم(ع) انجام داد. نقل است که یحیی برمکی، علی بن اسماعیل نواده امام صادق(ع) را فریب داد تا جاسوسی عمویش را بکند و اسرار او را هویدا سازد تا از طریق آن دستاویزی برای کشتن ایشان به دست خلیفه فراهم آورد[۲۳]. خود امام رضا(ع) نیز از افشای اسرارش توسط یکی از اصحابش آسیب بسیار دید. این یار نزدیک هشام بن ابراهیم نام داشت. وی پیش از ورود به خراسان از مقربان امام بود و پس از آن فریفته عباسیان شد. کارش این بود که اخبار امام را به مأمون و فضل بن سهل گزارش میداد و بدین وسیله نزد آن دو تقرب میجست. به این دلیل هیچ خبری از امام بر این دو پوشیده نمیماند. مأمون او را پردهدار مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچ کس را به خدمت امام نمیداد، مگر آنان که مایل بود. نیز گزارش هر کلام امام را به مأمون و وزیرش میداد[۲۴]. این وضعیت امنیتی شدید برای ائمه(ع) موجب میشد که ایشان در حفظ اسرار خود و شیعیان دقت بسیار نمایند و در مواضع خطر یا طریق سکوت را پیشه کنند و یا از روی تقیه سخن گویند و حقایق مورد نظرشان را کتمان کنند. البته برخی از اصحاب خاص ایشان نیز رابط آنان با تودههای پیروان بودند که اصحاب سرّ ایشان به شمار میآمدند. از این اصحاب سرّ ائمه(ع) میتوان کمیل بن زیاد، جابر بن یزید جعفی، زرارة بن اعین و علی بن یقطین را نام برد.[۲۵]
منابع
پانویس
- ↑ کتاب العین، ج۷، ص۱۹؛ تاج العروس، ج۶، ص۵۱۱؛ صحاح اللغة، ج۲، ص۶۸۱؛ لسان اللسان، ج۱، ص۵۹۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۱۰؛ بحارالأنوار، ج۴۷، ص۳.
- ↑ تحف العقول، ص۳۰۸؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۸۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۹۰.
- ↑ غرر الحکم، ص۳۲۱؛ شرح غرر الحکم، ج۵، ص۲۶۸.
- ↑ «بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره ملک، آیه ۲۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۴۱؛ الأمالی، صدوق، ص۳۲۹؛ الخصال، ص۸۲؛ معانی الأخبار، ص۱۸۴؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۰۲؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۵.
- ↑ قرب الإسناد، ص۷۸؛ بحار الأنوار، ج۶، ص۱۴۹؛ ج۷۱، ص۳۹۱.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۲، ص۱۱۷، ۲۶۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۸۳.
- ↑ التوحید، ص۴۴۰؛عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۷۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۲۵.
- ↑ نهج البلاغة، صبحی صالح، ص۴۹۶؛ نزهة الناظر، حلوانی، ص۵۷.
- ↑ کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱، ۲۲۵؛ مشارق أنوار الیقین، ص۷- ۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲.
- ↑ کهف/ ۶۰-۸۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۰۱؛ بصائر الدرجات، ص۲۵؛ کتاب الوافی، ج۱، ص۱۱.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۷.
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۳؛ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۲۸۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۰۱- ۴۰۲؛ الشموس الطالعة، ص۲۸۰-۲۸۳.
- ↑ هزار و یک کلمه، ج۲، ص۶۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۳۴- ۲۲۵.
- ↑ الإرشاد، ج۲، ص۲۳۷- ۲۳۸.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۵۳؛ بحار الأنوار، ج۴۹، ص۱۳۹.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اسرار اهل بیت»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۱۸۱.