افشای راز

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

رازهای شخصی و اجتماعی

انسان دارای رازها و اسراری است که دوست نمی‌دارد کسی دیگر از آن آگاه و مطلع شود. البته این دلیل بر نفاق شخص نیست، بلکه نیازی نیست تا هر کسی از هر چیز آدمی آگاه باشد؛ چراکه آگاه یابی آنان مثلا از نقص شخص موجب سوء استفاده آنان از آن می‌‌شود. امروز خرید و فروش اسرار و رازها، در کنار خرید و فروش اطلاعات یک منبع درآمد برای بسیاری شده است. برخی از افراد، گروه‌ها، جناح‌ها و احزاب برای دست یابی به قدرت و ثروت و یا از میدان به در کردن دیگران، تلاش می‌‌کنند تا به اسرار و رازهای آنان از جمله وضعیت حقوقی و درآمدی، مشکلات حقوقی و کیفری، برنامه و طرح‌های در حال اجرا و مانند آنها دست یافته و از آن برای مقاصد خود بهره‌گیری کنند.

البته همان طوری که هر شخصی دارای اسرار و رازهایی است، هر جامعه ای نیز دارای رازهایی است که تلاش می‌‌کند تا آن را از دیگران به ویژه رقیبان و دشمنان خود نهان دارد؛ زیرا آگاهی آنان موجب می‌‌شود تا نقاط ضعف جامعه دانسته و شناخته شود و راه‌های نفوذ و رخنه و اختلال در امنیت و آسایش آن جامعه فراهم آید و جامعه آسیب پذیر شود.

بنابراین، آگاهی دیگران نسبت به رازهای هر فرد و جامعه موجب آسیب‌پذیری آن فرد و جامعه می‌‌شود و شخص و جامعه تمام تلاش خود را مصروف این معنا می‌‌کنند تا اسرار و رازهای خود را حفظ و صیانت کنند و اجازه افشای آن را نمی‌دهند[۱].

افشای عیوب اشخاص

از نظر قرآن، هر کسی عیب و نقصی دارد و کسی نباید دنبال کشف عیوب دیگری باشد؛ چه رسد که آن را افشا کرده و برملا سازد. خداوند در آیه ۱۴۸ سوره نساء افشاگری نسبت به عیب و نقص دیگری را حرام و گناه دانسته و فرموده است: لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ[۲].

در این آیه به صراحت از حرمت و گناه بودن، افشای بدی‌ها دیگران سخن به میان آمده است. به این معنا که اگر کسی عیبی دارد نباید آشکار کرد و او را به سخنانی بلند رسوا نمود؛ چراکه ناخشنودی خداوند در عبارت لَا يُحِبُّ اللَّهُ کنایه از نهی الهی و جعل حرمت نسبت به این امور است. پس وقتی خداوند از عدم علاقه‌مندی و محبت خویش به این شخص یا امور سخن می‌‌گوید به معنای نهی از آن کار و رفتاری است که شخص انجام می‌‌دهد.

همچنین در آیه به افشاکنندگان عیوب مردم و هتک‌کنندگان حرمت آنان هشداری سخت می‌‌دهد؛ زیرا در این آیه خداوند به «سمیع» و «علیم» وصف شده است و این وصف پس از اعلام عدم علاقه‌مندی خدا به جهر و آشکارسازی به سوء و بدی دیگری است و این خود می‌تواند بیانگر تهدید الهی به کیفر باشد. این که خداوند همه این امور را می‌‌شنود و می‌‌داند و می‌‌بیند به معنای علمی است که بر اساس آن مواخذه و مجازات انجام می‌‌شود.

از آن جایی که از نظر قرآن همسران لباس یک دیگر هستند، باید نه تنها عیوب یک دیگر را بپوشانند، بلکه باید زینت و زیبایی برای یک دیگر باشند[۳]. این در حالی که برخی از همسران حتی همسران پیامبران(ع) چنین نبوده و به افشاگری می‌‌پرداختند و اسرار و رازهای همسران را آشکار می‌‌کردند؛ چنان که همسران لوط(ع) و نوح(ع) این گونه بودند[۴] و به جای امانت داری به خیانت رو آوردند[۵]

خداوند در قرآن بیان می‌‌کند که حتی برخی از زنان و همسران پیامبر(ص) این گونه بودند و رازهای ایشان را برملا و آشکار می‌‌کردند و خداوند ایشان را از این جهت گناهکار دانسته است[۶]. در این آیات افشای راز پیامبر(ص) از سوی برخی همسرانش با نوعی توطئه و همدستی بر ضدّ حضرت ایشان تعبیر شده است. از این رو، از همسران ایشان خواسته شده تا توبه کنند و از گناهی که کردند با توبه و استغفار خود را از تبعات و پیامدهای آن رها سازنند.

البته در این آیه تنها یک مورد از افشاگری عیب و بدی دیگران مجاز دانسته شده و آن موردی است که شخص مظلوم واقع شده باشد. در این صورت می‌‌تواند تنها در باره همان موردی که ظالم در حق مظلوم ظلم و ستمی روا داشته افشاگری صورت گیرد نه نسبت به همه عیوب و بدی ظالم که هیچ ارتباطی با ظلم به مظلوم ندارد.

در این آیه چند نکته مورد تاکید است: ۱. حرمت افشای بدی‌های دیگری؛ ۲. جواز افشای بدی ظالم، نه وجوب آن؛ ۳. جواز افشای بدی تنها نسبت به مورد خاص نه همه بدی‌های شخص؛ زیرا شخص ممکن است بدی‌ها و عیوبی دیگری داشته باشد که هیچ ارتباطی با ظلم ظالم نسبت به مظلوم ندارد. پس وقتی مظلوم دادخواهی می‌‌کند نباید رازها و اسرار و عیوب ظالم نسبت به مسایل دیگر را بیان کند؛ زیرا چنین جوازی به او داده نشده تا متعرض سایر عیوب شخص ظالم شود که هیچ ارتباطی با مسأله ظلم و مظلومیت مظلوم ندارد. پس اگر ظالم ظلمی کرده، متعرض عیوب زن و بچه او شدن، خود گناهی نابخشودنی و حرام است.

بر اساس همین اصل کلی جواز افشای ظلم ظالم است که حضرت یوسف(ع) به افشای راز همسر عزیز مصر پرداخت و از از تمنّای نامشروع زلیخا از او خبر داد و افشاگری کرد[۷]. پس افشای تصمیم زلیخا مبنی بر کامجویی و مراوده با یوسف(ع) از سوی حضرت از باب مواردی است که خداوند مجاز دانسته شخص مظلوم به افشای ظلم بپردازد و شخص ظالم را در آن مورد رسوا سازد.

از نظر قرآن، تنها زمانی افشای گناه دیگری برای دفع اتّهام از خود جایز و روا است؛ چنان که حضرت یوسف(ع) این گونه عمل کرد[۸].

افشای رازها و اسرار جامعه

همان‌گونه که افشای رازها و اسرار شخصی جایز نیست، بلکه حرام و گناه است؛ همچنین افشاگری نسبت به رازهای جامعه حرام و گناهی نابخشودنی است؛ بلکه باید گفت به سبب زیان فراگیر و تاثیرپذیری گروه بسیاری از افراد بشر، افشای رازهای جامعه بدتر و عقاب و عذاب آن بیش‌تر و شدیدتر خواهد بود.

خدا به صراحت در آیه ۱۱۸ سوره آل عمران و آیه ۱۶ سوره توبه، افشا و بازگویی رازهای مسلمانان به بیگانگان را حرام دانسته است. بنابراین، حتی اگر افشای رازهای مسلمانان هیچ ارتباطی به حوزه نظامی و امنیتی نداشته باشد، باز به دلیل این که بیان اسرار شهروندان امت اسلام است، حرام و گناه است.

پس با این احوال، باید گفت افشای رازهای نظامی و امنیتی جامعه از سوی شهروندان به بیگانگان به هر عنوانی چه جاسوسی و چه غیر آن مجاز نیست، بلکه حرام و گناهی بزرگ است. خدا در قرآن فاش ساختن اطّلاعات نظامی و امینتی مسلمین را امری حرام و ممنوع دانسته و افشاکنندگان را مورد سرزنش قرار داده است[۹].

کسانی که به افشای اخبار نظامی و امنیتی از جامعه و امت اسلامی برای دشمنان رو می‌‌آورند، شامل منافقان و سست ایمان‌ها می‌‌شود. از این رو، به امت اسلام هشدار داده می‌‌شود تا مراقب این دو گروه باشند که در قالب جاسوسی یا ایجاد دوستی و مودت با دشمنان، به افشای اخبار امنیّتی مسلمانان می‌‌پردازند[۱۰].

از نظر قرآن، افشای اسرار جامعه اسلامی پیش از ارجاع به پیامبر و اولواالامر و رهبران امت اسلام، کاری شیطانی است.[۱۱] بنابراین هر کسی به هر انگیزه ای به افشای اسرار نظامی و امنیتی مسلمانان و جامعه اسلامی مبادرت ورزد، در زمره گمراهان قرار می‌‌گیرد و از اسلام و هدایت الهی دور می‌‌شود[۱۲].

همچنین از نظر قرآن، افشای اسرار نظامی و امنیتی جامعه اسلامی و مسلمانان، خیانت به خدا، رسول(ص) و مؤمنان است.[۱۳] کسانی که آگاهانه به این کار اقدم می‌‌کنند، از نظر شرعی و عرفی باید پاسخ گو باشند و بدانند که در دنیا در برابر دادگاه صالحه و آخرت در برابر خداوند باید کیفر رفتار خویش را ببیند.

خدا در آیه ۲۷ سوره انفال بیان می‌‌کند که برخی مسلمانان، به‌رغم آگاهی به خیانت بودن، افشاگری اسرار، دست به افشاگری می‌‌زنند که بسیار خطرناک و زیانبار برای خود ایشان و جامعه است. بنابراین، از نظر قرآن، افشای رازهای مسلمانان و جامعه اسلامی، از مصادیق گمراهی، خیانت و گناه است و شخص و یا اشخاص باید پاسخ گوی خیانت خویش در دنیا و آخرت باشند. کیفر خائن بر اساس احکام شرعی انجام می‌‌گیرد.

از نظر قرآن خط نفاق در امت اسلام، حرکت‌هایی را انجام می‌‌دهد تا اسرار و رازهای جامعه اسلامی در اختیار دشمنان اسلام قرار گیرد.[۱۴] این خط و جریان خزنده اجتماعی، بر آن است تا با استفاده از حضور خویش در جامعه و کسب اطلاعات از جامعه و امت اسلام، زمینه نفوذ و تاثیرگذاری خود را فراهم کرده و بسترهای تفرقه را شناسایی و با به‌کارگیری از نقاط ضعف مسلمانان، آنان را دچار تفرقه کرده و از وحدت و آثار آن دور دارد[۱۵].

بسیاری از حرکت‌های منافقان در تظاهر به اسلام و مسلمانی و همکاری با امت و رهبران، حرکت‌هایی است که آنان برای رهایی از اتهام و قرار گرفتن در محیطی آرام و بی‌دغدغه برای کسب اطلاعات و جاسوسی و استفاده از فرصت‌هایی مناسب برای ضربه زدن است. پس حضور و نیز رخصت‌خواهی منافقان برای عدم شرکت در جهاد با استفاده از دروغ و بهانه جویی، تنها برای اهداف شوم و خیانت بار آنان است[۱۶].

خدا در آیات ۴۷ و ۴۸ سوره توبه بیان می‌‌کند که منافقان بر آن هستند تا با حضور در میان شما و مشارکت در جهاد و رزم، اطلاعات نظامی کسب کرده و در میان شما فتنه و آشوب ایجاد کنند تا به مقاصد خویش برسند. بنابراین نباید به حضور و سوگند دروغ ایشان دل بست و آن را باور کرد[۱۷].

آنان تلاش می‌‌کنند تا در نشست‌های شبانه و محافل و انجمن‌های خویش برنامه‌هایی را برای ضربه زدن به وحدت اجتماعی امت اسلام تدوین کرده و راهکارهای همکاری با دشمن و انجام مأموریت‌ها را بررسی و اجرایی کنند[۱۸].

منافقان نمازی را که به پا می‌‌دارند و می‌‌گزارند، نمازی صحیح و مقبول نیست و حتی در مسایل عبادی ریا می‌‌ورزند و نباید به عبادت آنان توجه کرده و آن را مبنایی برای درستی اعمال و رفتار ایشان در دیگر حوزه‌ها و عرصه‌های فکری و عملی دانست[۱۹].

غیر از منافقان، امت اسلام باید مراقب و مواظب اهل کتابی باشند که به عنوان شهروندان امت اسلام پذیرفته شده‌اند و در جامعه اسلامی زندگی می‌‌کنند؛ زیرا آنان نیز به نوبه خود بر آن هستند تا نظام اسلامی و امت اسلام از مسیر بالندگی و رشد دور شده و از وحدت و آثار آن بی‌بهره شوند. از این روست که جاسوسانی را به کار می‌‌گیرند تا اهداف ایشان را برآورده سازد[۲۰].

به هر حال، از نظر قرآن، جاسوسی و افشای اسرار مسلمانان و جامعه اسلامی گناهی نابخشودنی و دارای کیفر و مجازات دنیوی و اخروی و از مصادیق خیانت است؛ زیرا هر یک از شهروند امت اسلام از مؤمنان واقعی گرفته تا سست ایمان‌ها، و منافقان و اهل کتاب، باید خود را امانت دارانی بدانند که اسرار جامعه و مسلمانان در اختیار آنان است. پس اگر کسی آن را در اختیار دشمن قرار دهد، خیانت ورزیده و باید مجازات شود.

البته امت اسلام و رهبران دینی باید مواظب سست ایمان‌ها، منافقان و اهل کتاب باشند تا خدای نکرده با ارتباط گری با دشمن و بیان اسرار نظامی و امنیتی، بحران امنیتی برای جامعه ایجاد نکنند و جامعه را با خطر مواجه نسازند[۲۱].

منابع

پانویس

  1. منصوری، خلیل، شرایط و احکام افشای اسرار.
  2. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  3. بقره، آیه ۱۸۷.
  4. تحریم، آیه ۱۰.
  5. مجمع البیان، ذیل آیه.
  6. تحریم، آیات ۳ و ۴.
  7. یوسف، آیات ۲۴ تا ۲۶.
  8. منصوری، خلیل، شرایط و احکام افشای اسرار.
  9. ممتحنه، آیه ۱؛ نساء، آیه ۸۳.
  10. نساء، آیه ۸۳.
  11. همان.
  12. ممتحنه، آیه ۱.
  13. همان.
  14. محمد، آیه ۱۶؛ توبه، آیه ۱۰۱.
  15. توبه، آیه ۱۰۷.
  16. توبه، آیات ۴۵ و ۴۶.
  17. توبه، آیه ۵۶.
  18. توبه، آیات ۴۴ تا ۵۶ و آیه ۸۳؛ نساء، آیه ۸۱.
  19. نساء، آیه ۱۴۲.
  20. بقره، آیات ۷۵ و ۷۹؛ مائده، آیات ۱۱ و ۱۳ و ۴۱ و ۸۲.
  21. منصوری، خلیل، شرایط و احکام افشای اسرار.