ضرورت امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴۶: خط ۴۶:
*'''نتیجه؛''' اینکه [[امامت]] و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.</ref>.
*'''نتیجه؛''' اینکه [[امامت]] و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.</ref>.


 
==بیان مصادیق امامت==
* وجود [[امام]]{{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}﴾}} <ref> تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> روایات تفسیری آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر [[امام]]{{ع}} آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود [[امام]]{{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلين، ج ۵ ، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
* وجود [[امام]]{{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}﴾}} <ref> تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> روایات تفسیری آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر [[امام]]{{ع}} آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود [[امام]]{{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلين، ج ۵ ، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
*افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده می‌شود زمین هیچ‌گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد بُرد<ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref>، به‌گونه‌ای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجت و امام خواهد بود<ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.</ref>. در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود [[امام]]{{ع}} استدلال شده است، چنان‌که در مناظره‌ای تأیید شده از سوی [[امام صادق]]{{ع}}امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قلب برای انسان ضروری است  <ref>كمال الدين، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۳.</ref> و نیز براساس مناظره‌ای دیگر که آن هم از سوی [[امام صادق]]{{ع}} تأیید شده بهره‌وری صحیح و کامل از قرآن، بدون [[امام]]{{ع}} معصومی که به تمام قرآن عالم بوده و با توجه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امت تفسیر کند میسور نیست<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
*افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده می‌شود زمین هیچ‌گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد بُرد<ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.</ref>، به‌گونه‌ای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجت و امام خواهد بود<ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.</ref>. در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود [[امام]]{{ع}} استدلال شده است، چنان‌که در مناظره‌ای تأیید شده از سوی [[امام صادق]]{{ع}}امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قلب برای انسان ضروری است  <ref>كمال الدين، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۳.</ref> و نیز براساس مناظره‌ای دیگر که آن هم از سوی [[امام صادق]]{{ع}} تأیید شده بهره‌وری صحیح و کامل از قرآن، بدون [[امام]]{{ع}} معصومی که به تمام قرآن عالم بوده و با توجه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امت تفسیر کند میسور نیست<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.

نسخهٔ ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۱۸

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "ضرورت امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ضرورت امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ضرورت امامت به معنای واجب بودن نظام امامت برای جامعه و نصب امام از طرف خداست. این ضرورت نیازمند بیان دلایل اثبات ضرورت امامت است.

مقدمه

  • می‌توان گفت وجوب امامت مورد اجماع مسلمانان است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست.

نیاز امت به امام(ع)

  • پیامبر گرامی اسلام، وظایفی بر عهده داشتند:
  • الف) تفسیر آیات قرآن.
  • ب) بیان احکام فردی و اجتماعی.
  • ج) پاسخگویی شبهات.
  • د) جلوگیری از وقوع تحریف.
  • واقعیت‌های تاریخی حاکی از تداوم این نیازها در جامعه اسلامی بود:
    1. اختلاف شدید در تفسیر قرآن و در احکام عملی؛
    2. هجوم شبهات و شیوع احادیث مجعول.
  • حال، احتمال نخست آن است که خداوند امر مسلمانان را با علم به ناتوانی‌شان به خودشان واگذار کرده باشد که چنین نقض غرضی از سوی حکیم، ممتنع است.
  • احتمال دوم آن که خداوند، شخص شایسته‌ای را به عنوان جانشین پیامبر تعیین کند. که اقتضای حکمت الهی احتمال دوم است[۱].
  • نقش امامان شیعه در توسعه معارف دینی و اعتلای فضایل اخلاقی در جامعه اسلامی را نمی‌توان نادیده گرفت. پاره‌ای از این فواید:
    1. در هیچ عصری، حتی دانشمندان احساس بی‌نیازی از امامان نکرده‌اند. همچنین در بخش شریعت اسلامی و فروعات احکام نیز نقش امامان آشکار است و برخی از سر سلسلۀ مذاهب فقهی اهل سنت، خود از شاگردان امامان شیعه‌اند.
    2. امامان به عنوان اسوه‌های معنوی و اخلاقی، نقش بسزایی در تربیت اخلاقی مؤمنان داشته‌اند.
    3. به برکت حضور امامان، مکتب فکری و سیاسی شیعه شکل گرفته، شکوفا شد. در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در جامعه شیعی برای سازماندهی امور شیعیان، وکیلان و سفیرانی تعیین شد که دستورات اجتماعی را هم به مردم می‌رساندند. البته امام بر مبنای "تقیه" بیشتر در پی حفظ این گروه و تقویت بنیان‌های فکری این مکتب بودند. وجود تشکیلاتی که در این دوران میان امام و امت نقش نایبان را ایفا می‎نمود، حکومت وقت را نگران می‌کرد. بعد از امام هشتم، "امامت در سن کودکی" به عنوان امتحان سختی مطرح می‌گردد و ارتباط ظاهری امام با مردم کمتر می‌شود و مردم فقط با نایبان مورد اعتماد ایشان ارتباط داشتند[۲].

دلایل وجوب و ضرورت وجود امام

    1. ادله نقلی محض که به صورت مستقیم و روشن، از ظواهر دینی استفاده می‌شود.
    2. ادله عقلی محض که همه مقدمات آنها، از اصول عقلی تشکیل می‌شود.
    3. ادله عقلی – نقلی.
  • الف) آیه اولی الامر:[۳] وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است. شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که ﴿﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ بر رسول، عطف شده است و نبوت، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست می آید. همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، "علی الله" است. کلمه ﴿﴿مِنكُمْ بعد از ﴿﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ نمی‌تواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره نبوت نیز کلمۀ "مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که پیامبر و امام، از جنس بشرند.
  • ب) حدیث " مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏": در این حدیث، معرفت امام، به عنوان یک تکلیف دینی، بر هر مسلمانی واجب شده تا آنجا که نشناختن او، اصل ایمان را خدشه‌دار می‌سازد و چنین حکم قطعی، مستلزم آن است که زمان، هیچ گاه از امام خالی نباشد.
  • ج) سیره مسلمانان: مسلمانان صدر اسلام، وجوب امامت را امری مسلم می‌دانستند. از این رو، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، بی‌درنگ، به این مسئله پرداختند. و آنان که شرکت نکرده بودند، دلایل دیگری داشتند. اختلاف میان صحابه درباره امامت، مربوط به مصداق آن بود نه وجوب آن. متکلمان معتزلی نیز به اجماع صحابه، بر وجوب امامت استدلال کرده‌اند اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب امامت، دلیل شرعی مستقلی به شمار نمی‌رود.
  • د) اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی: اجرای حدود و حفظ اسلام و مسلمین، بدون وجود امام با کفایت امکان پذیر نیست پس نصب امام واجب خواهد بود. اگر کسی مثال بزند: وجوب حج، مشروط به استطاعت است ولی تحصیل استطاعت، بر مکلف واجب نیست، بلکه هرگاه "شرط" یعنی اجرای حدود تحقق یافت، مشروط "امامت" هم واجب خواهد بود. پاسخ می‌گوییم: نماز بر مکلف واجب است، ولی انجام دادن آن، مشروط به داشتن طهارت است، وجوب اجرای حدود و حفظ ثغور اسلام و دفاع از کیان اسلام و امت اسلامی، نسبت به وجود امام، از این قبیل است، یعنی شارع مقدس، امور یاد شده را از مسلمانان خواسته است "مانند نماز" ولی تحقق این خواست شارع، مشروط به وجود امام با کفایت است "مانند وضو" اموری که تحقق آنها منوط به وجود امام است:
    1. جمع آراء بر امور اجتماعی مانند جهاد.
    2. جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی.
    3. اجرای حدود الهی.
    4. قضاوت[۴].
  • ل) وجوب دفع ضررهای عظیم: امامت در بردارنده منافع عظیم اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیان‌های بزرگی در پی دارد؛ صغری: أنا نعلم أنّ الخلق اذا کان لهم رئیس قاهر، کان حالهم فی الاحتراز عن المفاسد أثّمُّ ممّا اذا لم یکن لهم هذا الرئیس. کبری: إنّ دفع الضرر عن النفس واجبٌ. اشکال تقریر یاد شده این است که رهبری امام را در امور دنیا و دین شامل نمی‌شود. پاسخ: تعدّد رهبری در مناطق مختلف، به اختلاف و نزاع می‌انجامد، و با اختصاص امامت به امور دنیوی، مصالح دینی که مهم‌ترین مقصود شارع است، تأمین نخواهد شد. این دلیل، از ادّله عقلی محض است و وجوب امامت طبق این دلیل، وجوب نفسی است و نه غیری و مقدمی[۵].
  • م) قاعده لطف و وجوب امامت: "لطف" عبارت است از: فعلی که مکلفان را به سوی اطاعت برمی‌انگیزد اما به سرحّد الجاء و اجبار نمی‌رسد؛ بر این اساس، ممکن است مکلف از لطف، استفاده مطلوب را نکند، قاعده لطف، یکی از نتایج و فروع قاعده حسن و قبح عقلی است. هرگاه در جامعه‌ای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ظلم و تباهی جلوگیری می‌کند و از فضلیت و عدالت دفاع می‌نماید، شرایط اجتماعی برای بسط فضائل و ارزش‌ها فراهم تر خواهد بود و مردم از ستمگری و پلیدی می‌گزینند و این مطلب چیزی جز لطف نیست.
  • نتیجه؛ اینکه امامت و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد[۶].

بیان مصادیق امامت

  • وجود امام(ع) در هر عصر و زمان و در هر جامعه‌ای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد[۷]: ﴿﴿ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۸] روایات تفسیری آیه نیز این حقیقت را تأیید می‌کند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد[۹]؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام(ع) آن زمان نازل می‌شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام(ع) در همه زمانهاست [۱۰][۱۱].
  • افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده می‌شود زمین هیچ‌گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد بُرد[۱۲]، به‌گونه‌ای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجت و امام خواهد بود[۱۳]. در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود امام(ع) استدلال شده است، چنان‌که در مناظره‌ای تأیید شده از سوی امام صادق(ع)امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قلب برای انسان ضروری است [۱۴] و نیز براساس مناظره‌ای دیگر که آن هم از سوی امام صادق(ع) تأیید شده بهره‌وری صحیح و کامل از قرآن، بدون امام(ع) معصومی که به تمام قرآن عالم بوده و با توجه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امت تفسیر کند میسور نیست[۱۵][۱۶].
  • افزون بر استدلال عقلی و نقلی بر ضرورت وجود امام(ع) در همه اعصار، آیات فراوانی با توجه به روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده به مصادیق امام(ع) در زمانهای گوناگون اشاره دارد که براساس آنها امام(ع) پس از پیامبر اسلام(ص) حضرت علی بن ابی‌طالب(ع):﴿﴿ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ [۱۷][۱۸]، ﴿﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ [۱۹] [۲۰] و پس از وی فرزندان ایشان هستند: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۲۱][۲۲] در این آیه عنوان ﴿﴿أُولِي الأَمْرِ بر حسب معنای لغوی عام است؛ ولی مصادیق آن افراد خاصی هستند [۲۳] که براساس روایات متواتر عبارت‌اند از: حسن بن علی(ع)، حسین بن علی(ع)، علی بن الحسین(ع)، محمد بن علی(ع) که در تورات به باقر(ع) معروف است، جعفر بن محمد(ع)، موسی بن جعفر(ع)، علی بن موسی(ع)، محمد بن علی(ع)، علی بن محمد(ع)، حسن بن علی(ع) و حضرت مهدی(ع) که تا روز قیامت مؤمنان موظف‌اند از آنان به عنوان اولواالامر و اولیای خدا [۲۴] اطاعت کنند. گفتنی است که در میان این معصومان حضرت مهدی(ع) که همنام و هم‌کنیه پیامبر اکرم(ص)است هم‌اکنون زنده است و روزی که دنیا پر از ستم و جور شده باشد ظهور می‌کند و با ظهورش حق پیروز و دنیا پر از قسط و عدل می‌گردد:﴿﴿ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [۲۵] و این وعده پیروزی با خروج آن حضرت تحقق پیدا خواهد کرد[۲۶]، چنان که از آیات ﴿﴿ يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۲۷] و ﴿﴿ يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ [۲۸] نیز می‌توان استفاده کرد که با خروج قائم آل‌محمد(ع) پیروزی نهایی حق تحقق خواهد یافت [۲۹] آیه ﴿﴿ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [۳۰] در شأنحضرت مهدی(ع) نازل شده است که خدای متعال او و اصحابش را در زمین وارث قرار می‌دهد: ﴿﴿ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ [۳۱] و دولت او تا قیامت تداوم خواهد یافت [۳۲] در آیه‌ای نیز به وراثت ائمه(ع) در زمین اشاره شده است: ﴿﴿ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ [۳۳] [۳۴] گفتنی است که در زمان غیبت امام مهدی(ع) که مردم به آن حضرت دسترسی مستقیم ندارند، نایبان خاص و عام آن حضرت به امور دینی مسلمانان رسیدگی می‌کنند. برخی گفته‌اند: به لحاظ اینکه پیامبر افزون بر هدایت باطنی، مؤسس احکام سیاسی و عبادات است خلیفه‌ای که دارد یا از هر دو جهت خلیفه اوست و آن علی(ع)و فرزندان او هستند یا از جهت سیاسی و آنها فقها و علمای شریعت‌اند که متصدی احکام و آداب سیاسی جامعه هستند [۳۵] و برخی پس از آنکه مصادیق اولواالامر را در زمان حضور، منحصر در ائمه(ع) دانسته‌اند با استدلال به ادله‌ای فقیهان دارای شرایط لازم را در عصر غیبت از مصادیق اولواالامر به حساب آورده‌اند [۳۶][۳۷].

اهمیت و ضرورت امامت در مکتب امامیه

  • از نظر امامیه، وجوب امامت "وجوب کلامی" است یعنی "وجوب علی الله" نه یک مسئله فقهی، یعنی "وجوب علی الناس". به عبارتی خداوند متعال به مقتضای صفات کمال و جمالش، نصب امام را بر خود واجب می‌کند:"إِنَ‏ عَلَيْنا لَلْهُدى‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۳۸].

ضرورت امامت در مذهب اسماعیلیه

  • فاضل مقداد ایشان امامت را بر خداوند واجب می‌دانند تا معرفت خداوند را به بشر تعلیم دهد. ولی محقق طوسی گفته: اسماعیلیه، به "وجوب علی الله" اعتقاد ندارند و به حسن و قبح عقلی معتقد نیستند، لکن معرفت خدا را واجب می‌دانند و بر این عقیده‌اند که این معرفت از دو راه حاصل می‌شود: تفکر عقلی و تعلیم امام. بنابراین نسبت وجود امام با وجود خداوند، نسبت مظهر و ظهور است و چون این تجلی و ظهور، مقتضای کمال و جمال ذاتی و صفاتی خداوند است بنابراین امامت وجوب من الله خواهد بود.

ضرورت امامت در مذهب زیدیه

  • زیدیه، تنها ۳ امام اول را به صورت خاص به امامت منصوب می‌دانند و دیگر امامان، منصوب به نصب عام‌ند. یعنی هر یک از فرزندان فاطمه زهرا(س) که عالم و زاهد و شجاع باشد و قیام کند و مردم را به مبارزه با ستمگران دعوت کند، امام خواهد بود و وجوب امامت، وجوب عقلی، علَی الله خواهد بود.

ضرورت امامت در معتزله

  • اکثریت قاطع معتزله، امامت را واجب می‌دانند برخی از معتزله، وجوب امامت را عقلی و دیگران، وجوب آن را نقلی دانسته‌اند. معتزله می‌گویند: به حکم عقل، باید امام، کسی باشد که به عامل کنترل جامعه، یعنی قوانین جزایی در جامعه تحقق ببخشد تا مردم سراغ دوست، و نه دشمن بروند. ضمناً عقول مردم علاوه بر عدم قدرت درک مصالح دنیوی در شناخت مصالح اخروی هم ناتواند پس مردم به امامانی نیازمندند که تمام مصالح دنیوی و اخروی آنها را بشناسند. لازمه وجود چنین امامی، این است که امام، ولایت تشریعی هم داشته باشد و این مطلب با امامت به معنای اهل سنت سازگاری ندارد[۳۹].
  • در هر حال، وجوب امامت از نظر آنان، "وجوب علی الناس" است. معتزلیان می‌گویند: نصب امام، موجب دفع ضرر از نفس است و دفع ضرر از نفس، عقلاً واجب است. اما برای تمام بودن صغرای قیاس، باید ثابت کنیم که ترک نصب امام، موجب ضرر است. و اگر ضرر، قطعی نباشد، ضرر احتمالی هست و دفع ضرر احتمالی همچون ضرر قطعی، لازم و واجب است.
  • نقد دلیل معتزله:
    1. قاضی عبدالجبار از بزرگان معتزله در شرح الاصول الخمسه، امامت و ضرورت نصب آن را بر مردم، شرعی می‌داند و می‌گوید: اگر علم به ضرروت وجود امام، به حکم عقل باشد، نیاز به آن نیز باید در عقلیات باشد، در حالی که نیاز به امام تنها در اجرای احکام شرعیه است، پس نمی‌تواند به حکم عقل باشد.
    2. وجوب اختیار یک شیء و دفع ضرر به وسیلۀ آن، فرع بر معرفت به آن شیء است، پس باید اولاً، امام را به وسیله اوصافی که در شرع برای او تعیین شده است، شناخت و آنگاه گفت: اختیار آن برای امت، واجب است و از آن جا که شایستگی امام برای امامت، نه محسوس است و نه بدیهی، پس امت، قادر بر شناسایی آن نخواهند بود و قدرت اختیار آن را نیز نخواهند داشت[۴۰].

ضرورت امامت نزد خوارج

  • برخی از متکلمان، اعتقاد به عدم وجوب امامت را، به طور مطلق به خوارج نسبت داده‌اند و برخی به جماعتی از خوارج نسبت داده‌اند. تنها فرقه‌ای که امروز از فرقه‌های خوارج باقی مانده است، فرقه "اباضیه" است و آنان هم به وجوب امامت اعتقاد دارند.

ضرورت امامت نزد اشاعره

  • اشاعره، وجوب امامت را "وجوب علی الناس" و "نقلی" می‌دانند چون به حسن و قبح عقلی اعتقاد ندارند.
  • ادله اشاعره بر ضرورت امامت:
  • ۱. اجماع: عمده‌ترین دلیل آنان، اجماع صحابه و دیگران بر این امر است. می‌گویند: آنگاه که ابوبکر گفت: باید برای جانشینی پیامبر فردی انتخاب شود هیچ کس نگفت که نیازی به امام نداریم و همه لزوم جانشینی را تایید کردند. پس از صحابه، امت اسلام نیز به عمل آنان، مهر تایید زد و از طرفی در حدیث آمده:" لا تجتمع‏ أمّتي‏ على‏ الضلالة‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"
  • نقد دلیل اجماع:
  • اول) این اجماع با هیچ یک از معانی معتبر اجماع در نزد اهل سنت، سازگاری ندارد؛ چرا که اجماع از نظر اهل سنت یکی از موارد ذیل است:
    1. اتفاق کل.
    2. اتفاق اهل حل و عقد.
    3. اتفاق مردم مدینه.
    4. اتفاق اعاظم علمای اسلام.
  • در سقیفه، اجماع به هیچ یک از معانی فوق، حاصل نشد. زیرا علی(ع) و حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و .... سعد بن عباده و جمعی از صحابه بزرگ مانند سلمان فارسی و ابوذر و مقداد و عمار و... که از بزرگان اهل حل و عقد، از اعاظم علمای اسلام به شمار می‌آمدند، در سقیفه حضور نداشتند[۴۱].
  • دوم) استدلال به اجماع، مشتمل بر مغاطلۀ "اخذ ما لیس بعلة علة‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" است زیرا اجماع مزبور، اخص از مدعاست. چرا که مدعا، اصل وجوب شرعی نصب امام به طور عام است، اما دلیل، اجماعی است که بر یکی از مصادیق مدعا صورت گرفته است.
  • سوم) ایراد دیگر این است که این اجماع در صورتی معتبر است که مستند به یک دلیل شرعی باشد.
  • صحابه با چه دلیلی بر وجوب نصب امام، بر مردم اجماع نمودند؟
  • ادله شرعی، غیر از اجماع در نزد اهل سنت، کتاب و سنت و قیاس است نه آیات قرآن، دال بر وجوب نصب امام بر مردم است و نه قیاس. در میان سنت پیامبر نیز سخنی که دلالت بر لزوم انتخاب امام بر مردم کند وجود ندارد. بنابراین، اجماع صحابه، هیچ‌گونه دلیل و مدرک شرعی نداشته است و نمی‌توان آن را دلیل وجوب شرعی نصب امام به شمار آورد. و از طرفی در موضوعی بدین اهمیت، اگر دلیل شرعی وجود داشت، قطعاً متواتر نقل می‌شد و چون نقل نشده، کاشف از عدم دلیل است.
  • ۲. نصب امام، مقدمۀ واجبات مطلق: دلیل دیگر بر ضرورت شرعی نصب امام بر مردم این است که نصب امام، مقدمۀ واجبات مطلق است "صغری" و مقدمات واجب مطلق، واجب است "کبری".
  • نتیجه: پس نصب امام، واجب است.

بیان صغری: شارع مقدس، به اجرای حدود و... و پاسداری از کیان اسلام، امر فرموده و امور یاد شده بدون امام، قابل اجرا نیست، پس نصب امام مقدمه واجبات مطلق است[۴۲].

  • کبری قابل مناقشه است زیرا علمای علم اصول گفته‌اند: در وجوب مقدمه، دو احتمال عمده وجود دارد: اول اینکه وجوب مقدمه، عقلی باشد یا اینکه وجوبش غیری باشد.
  • هیچ یک از این دو احتمال، با مذاق اشعری سازگاری ندارد، زیرا وجوب غیری متوقف بر ثبوت ملازمه بین احکام شرعی و عقلی است که مورد قبول اشعریان نیست و وجوب عقلی مقدمه هم با اندیشه اشعری منافات دارد[۴۳].
  • ۳. دلیل غزالی: او می‌گوید (در کتاب الاقتصاد): شایسته نیست گمان شود که لزوم نصب امام، به حکم عقل است، بلکه ضرورت آن، شرعی است و آنگاه، چنین استدلال می‌کند: نظام امر دین، قطعاً مقصود شارع است و نظام امر دین، حاصل نخواهد شد، مگر به وسیله امام مطاع؛ پس نصب [[امامهه شرعاً واجب است.
  • نقد دلیل غزالی: برهان غزالی، بیان دیگری از برهان قبلی است زیرا مفاد مقدمه دوم آن، این است که نصب امام، مقدمه نظام امور دینی است و گذشت که وجوب مقدمه، به حکم عقل است نه شرع.
  • ۴. برهان ماوردی: استدلال ماوردی در الاحکام السلطانیة، برای اثبات ضرورت امامت: اگر امامت واجب نبود، صحابه در سقیفه بر سر تعیین شخص امام، نزاع نمی‌کردند، لکن نزاع کرده‌اند، پس اصل امامت، واجب بوده است. سپس می‌افزاید: وجوب امامت شرعی است نه عقلی. زیرا با عقل، نمی‌شود وجوب، حرمت، حلیت یا اباحۀ اشیاء را فهمید. این مطلب، مبتنی بر مبانی فکری اشاعره است که بین احکام عقلی و شرعی، ملازمه وجود ندارد و حال آنکه مخالفان اشاعره، این ملازمه را قبول دارند.
  • ۵. دلیل فخر رازی: وی برای وجوب شرعی امامت، چنین استدلال می‌کند: نصب امام، موجب دفع ضرر از نفس است و دفع ضرر از نفس، واجب است؛ پس نصب امام، واجب است.
  • نقد دلیل: خواجه نصیر الدین طوسی می‌گوید: مقدمه اول قیاس مذکور، از باب حسن و قبح عقلی است که رازی آن را قبول ندارد و مقدمۀ دوم آن، چنان وضوح عقلی دارد که نیازی به اجماع نیست[۴۴].

۶. حدیث " مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏": معرفت امام، به حکم حدیث فوق، شرعاً واجب است و از آن جا که معرفت، فرع بر حصول و تعیین است، باید گفت که تعیین و انتخاب امام، شرعاً بر مردم واجب است.

  • تفتازانی در مقام اعتراض می‌گوید: بنابر حدیثی، رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: "خلافت بعد از من، سی سال است و بعد از آن، به سلطنت گزنده تبدیل می‌گردد".
  • لازمۀ دو حدیث فوق، این است که پس از خلفای راشدین، زمان و مکان، از امام، خالی شود و همه امت، عاصی گردند و مردمانشان، مردن جاهلیت باشد.
  • ملاصدرا در شرح اصول کافی می‌نویسد: بر فرض که دلیل یاد شده، تمام باشد، مفاد آن، صرفاً وجوب معرفت امام است نه وجوب نصب آن[۴۵].

ضرورت امامت نزد ماتریدیه

  • ماتریدیه با اشاعره همداستان‌اند و دلیل عقلی خالص –مستقلات عقلیه- را بر وجوب امامت قبول ندارند.

ضروت امامت نزد وهابیت

  • محور بحث‌های کلامی وهابیت، مسئله توحید و شرک است و مسائل دیگر، نهایتاً در حد اشاره و به اجماع مطرح شده است. از بعضی عبارات ایشان بر می‌آید که وجوب امامت و خلافت، وجوب عقلی و نقلی است. از یک سو یک نیاز اجتماعی است که عقل به روشنی آن را درک می‌کند و از سوی دیگر، مورد اهتمام شریعت اسلام است[۴۶].

دلایل ضرورت امامت

امامت و لطف

  • استدلال پیشین، عقلی بوده و به قاعده لطف باز می‌گردد‌، که یکی از براهین مهم وجوب امامت از دیدگاه متکلمان امامیه است. آنان امامت را از مصادیق روشن قاعده لطف می‌دانند‌، از آنجا که لطف به مقتضای حکمت خداوند‌، واجب است‌، امامت نیز واجب خواهد بود. سید مرتضی در تبیین لطف بودن امامت گفته است: ما امامت را به دو شرط واجب می‌دانیم: یکی این که تکالیف عقلی وجود داشته باشد‌، و دیگری این که مکلّفان معصوم نباشند‌، دلیل وجوب امامت با توجه به دو شرط مزبور این است که هر عاقل آشنا با عرف و سیره عقلای بشر می‌داند که هرگاه در جامعه‌ای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ستمگری و پلیدی جلوگیری و از عدالت و ارزش‌های انسانی دفاع کند‌، شرایط اجتماعی برای بسط فضایل و ارزش‌ها فراهم‌تر خواهد بود و این‌، چیزی جز لطف نیست‌، زیرا لطف آن است که با توجه به آن‌، مکلفان به طاعت و فضیلت روی می‌آورند و از پلیدی و تباهی دوری می‌گزینند. بنابراین‌، امامت در حق مکلفان‌، لطف است[۴۷][۴۸].
  • ابن میثم بحرانی برهان لطف امامت را با توجه به تکالیف شرعی تقریر کرده و گفته است: نصب امام لطفی است از خداوند در انجام دادن تکالیف شرعی و فعل لطف به مقتضای حکمت الهی واجب است‌، پس نصب امام از جانب خداوند واجب است [۴۹] عده‌ای از متکلمان شیعه‌، لطف امامت را مقتضای تکالیف الهی دانسته‌اند و از عقلی یا شرعی بودن تکلیف سخن نگفته‌اند[۵۰][۵۱].
  • به استدلال پیشین اشکال شده است که امامت در حق همه مکلفان لطف نیست‌، زیرا در میان انسان‌ها کسانی یافت می‌شوند که اگر الزام و نظارت حکومتی در بین نباشد نیز به رعایت احکام الهی اقدام می‌کنند و چه بسا لزوم اطاعت از امام برای آنان گران باشد و همین امر موجب روی گردانی آنها از دین شود[۵۲][۵۳].
  • اگر اشکال یاد شده‌، بر لطف بودن امامت وارد باشد‌، بر لطف بودن نبوت نیز وارد خواهد بود‌، چرا که اگر نبوت و امامت را با توجه به نوع بشر مطالعه کنیم. بدون شک از این جهت‌، نبوت و امامت برای نوع بشر لطف است و مخالفت افرادی اندک‌، آن هم به خاطر عوامل و انگیزه‌های شیطانی و نفسانی‌، ناقض قاعده مزبور نخواهد بود. نبوت وامامت برای چنین افرادی معیار امتحان الهی خواهد بود که خود یکی از قواعد شریعت است[۵۴].
  • اشکال دیگر این که وجوب لطف در امامت، تعیینی نیست‌، بلکه تخییری است‌، زیرا می‌توان عصمت مکلفان را به عنوان جایگزین لطف فرض کرد‌، که نقش هدایت گری آن نیز کامل‌تر از لطف امامت است [۵۵] پاسخ این است که موضوع بحث در لطف امامت مکلفان موجود است که از ویژگی عصمت برخوردار نیستند‌، فرض مکلفان معصوم‌، واقعیت را تغییر نمی‌دهد [۵۶][۵۷].
  • گفته شده است: هرگاه موضوع لطف در باب امامت، مکلفان غیر معصوم باشد می‌توان مکلفانی را فرض کرد که نه امام باشند و نه مأموم؛ چنان که شیعه به عصمت امیرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) و امامان(ع) دیگر قائل است. در این صورت در زمان علی(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نه امام بودند و نه مأموم. واین مطلب بر خلاف اجماع امت اسلامی‌است‌، زیرا هر مکلفی یا امام است و یا مأموم [۵۸][۵۹].
  • پاسخ این است که وجه نیازمندی مکلفان به امام، منحصر در لطف بودن امام در انجام تکالیف الهی نیست‌، بلکه امامت فواید و آثار دیگری‌، مانند تعلیم معالم دینی و احکام شریعت و پیروی از او در مکارم اخلاق و سیر و سلوک معنوی دارد. فواید یاد شده در مورد مکلفان معصوم نیز متصور است [۶۰][۶۱].
  • اشکال دیگر این که لطف امامت در مورد انجام تکالیف الهی منوط به حضور امام و اعمال ولایت و زعامت سیاسی و اجتماعی توسط اوست. این مطلب با اعتقاد شیعه به امامت امام غایب سازگاری ندارد[۶۲][۶۳].
  • پاسخ این است که وجود امام به خودی خود لطف است و تصرف او لطف دیگری است و عدم تحقق این لطف ناشی از عدم آمادگی مکلفان است. توضیح این که لطف در باب امامت، در حقیقت از سه مرحله تشکیل می‌شود که هر یک به خودی خود لطف است[۶۴].
  1. آفریدن امام توسط خداوند و اعطای منصب امامت به او؛
  2. پذیرش منصب امامت توسط امام و آمادگی او برای عمل به مقتضای آن؛
  3. آمادگی مکلفان در یاری دادن امام و اطاعت از او.
  • مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود‌، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت‌، بر این اساس‌، مرتبه سوم که مربوط به مکلفان است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین‌، وجود امام و نصب او به امامت از جانب خداوند واجب است‌، تا موضوع مرتبه سوم لطف امامت تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن لطف در مرتبه سوم ناشی از سوء تصمیم و عمل مکلفان است [۶۵] بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی امام غایب در مدخل جداگانه خواهد آمد[۶۶].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امامت

پانویس

  1. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۳۷ - ۱۳۸.
  2. ر.ک. [[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۳ - ۱۲۶.
  3. ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ؛ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  4. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۱۹۷ - ۲۰۳.
  5. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۰۶.
  6. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.
  7. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.
  8. تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.
  9. الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  10. نورالثقلين، ج ۵ ، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲ .
  11. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.
  12. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
  13. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.
  14. كمال الدين، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۳.
  15. الكافى، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
  16. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.
  17. ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.
  18. الميزان، ج ۶ ،ص ۵۳ ـ ۵۵ .
  19. امروز دینتان را کامل کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
  20. الغدير، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۸؛ الكاشف، ج۳، ص۱۳؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  21. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره مائده، آیه: ۵۹.
  22. كتاب سليم بن قيس، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۲۰۶ ـ ۲۰۹؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۶۲ ـ ۱۷۰، ۵۹۳ ـ ۵۹۴ ؛ بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۸۴ ـ ۳۰۴.
  23. الميزان، ج ۴، ص ۴۰۱، ۴۰۹ ، ۴۱۲.
  24. نورالثقلين، ج ۱، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۸ .
  25. خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند ؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند؛ سوره نور، آیه: ۵۵.
  26. مجمع‌البيان، ج۷،ص۲۳۹ـ۲۴۰؛ روض‌الجنان، ج۱۴، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۴؛ نورالثقلين، ج ۳، ص ۶۱۸ ـ ۶۲۰ .
  27. برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمی‌خواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.
  28. بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کامل‌کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند؛ سوره صف، آیه: ۸.
  29. مجمع‌البيان، ج ۵ ، ص ۳۸؛ نورالثقلين، ج ۵، ص ۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص ۲۲۶.
  30. و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
  31. و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.
  32. روض الجنان، ج ۱۵، ص ۹۴ ـ ۹۵.
  33. و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه: ۵۷.
  34. روض الجنان، ج۲، ص۹۴؛ نورالثقلين، ج۴، ص۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴ ـ ۱۵.
  35. بيان السعاده، ج‌۲، ص‌۳۱.
  36. كتاب‌البيع، ج۲، ص۶۲۰ـ ۶۲۲ ، ۶۳۹ ؛ ولايت فقيه، ص ۲۴ ـ ۲۵ ، ۹۶ـ ۹۹.
  37. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۶.
  38. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۱۹۱.
  39. ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۴۳۲ - ۴۳۳.
  40. ر.ک. رضایی، عبدالکریم، امامت‌پژوهی، ص:۱۳۶ - ۱۳۸.
  41. ر.ک. رضایی، عبدالکریم، امامت‌پژوهی، ص:۱۲۷.
  42. ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۴۳.
  43. ر.ک. رضایی، عبدالکریم، امامت‌پژوهی، ص:۱۲۹ - ۱۳۲.
  44. ر.ک. رضایی، عبدالکریم، امامت‌پژوهی، ص:۱۳۲ - ۱۳۴.
  45. ر.ک. رضایی، عبدالکریم، امامت‌پژوهی، ص:۱۳۵.
  46. ر.ک. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۱۹۲ - ۱۹۷.
  47. الذخیرة فی علم الکلام‌، ص۴۰۹ـ ۴۱۰.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  49. قواعد المرام‌، ص۱۷۵.
  50. تقریب المعارف‌، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید‌، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد‌، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین‌، ص۳۲۸.
  51. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  52. المغنی‌، ج۱، ص۳۵
  53. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  54. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  55. المغنی‌، ص۲۶.
  56. (المنقذ من التقلید‌، ج۲، ص۲۵۰.
  57. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  58. المنقذ‌، ج۲‌، ص۲۴۷.
  59. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  60. المنقذ‌، ج۲‌، ص۲۵۰.
  61. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  62. المنقذ‌، ج۲‌،ص۲۵۲.
  63. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  64. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.
  65. کشف المراد‌، ص۴۹۱.
  66. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی؛ ج۱، ص ۶۹.