تفسیر السدی الکبیر (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== دربارهٔ پدیدآورنده ==↵↵==' به '== دربارهٔ پدیدآورنده == در این مورد اطلاعاتی در دست نیست. ==')
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| عنوان پیشین =
| عنوان = تفسیر السدی الکبیر
| عنوان = تفسیر السدی الکبیر
| عنوان پسین =
| شماره جلد =
| عنوان اصلی =  
| عنوان اصلی =  
| تصویر = IM010052.jpg
| تصویر = IM010052.jpg
خط ۱۸: خط ۲۱:
| موضوع = [[تفسیر]]
| موضوع = [[تفسیر]]
| مذهب =  
| مذهب =  
| ناشر = [[انتشارات دار الوفاء]]
| ناشر = انتشارات دار الوفاء
| به همت =  
| به همت =  
| وابسته به =  
| وابسته به =  
| محل نشر = بیروت، لبنان
| محل نشر = بیروت، لبنان
| سال نشر = ۱۴۱۴ ق، ۱۹۹۴ م، ۱۳۷۲ ش
| سال نشر = ۱۴۱۴ ق، ۱۹۹۴ م، ۱۳۷۲ ش
| چاپ = ۱
| چاپ = ۱
| تعداد صفحات = ۵۱۶
| تعداد صفحات = ۵۱۶
خط ۳۱: خط ۳۴:


== دربارهٔ کتاب ==
== دربارهٔ کتاب ==
برخی [[دانشمندان]] [[علوم قرآنی]] و کتاب‌شناسان خبر داده‌اند که وی کتاب [[تفسیر]] داشته است و برخی [[کتاب‌های تفسیری]] بعد از وی فراوان از آن [[روایت]] نقل کرده‌اند<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۲۰۱-۲۰۴.</ref>، ولی اکنون از چاپ و انتشار و حتی وجود مخطوط‍ کتابی [[تفسیری]] که خود وی نوشته و تألیف کرده باشد، اطلاعی در دست نیست<ref>آقا بزرگ تهرانی نیز آن را از تفسیرهایی که از وجود آن در عصر خود اطلاع ندارد، به شمار آورده است (ر.ک: الذریعه، ج۴، ص۲۵۰، ضمن معرفی تفسیر ابن همام الصنعانی).</ref>؛ البته اخیراً کتابی با نام تفسیر السدّی الکبیر چاپ و منتشر شده است<ref>انتشارات دار الوفاء آن را در سال ۱۴۱۴ ه‍‌. ق چاپ و منتشر کرده است.</ref> که گردآوری شده از آرای تفسیری منسوب به او است. گردآورندۀ آن دکتر [[محمد عطاء یوسف]]، یکی از دانشمندان [[اهل تسنن]] است. وی همان‌گونه که خود در فصل دوم بخش اول این کتاب بیان کرده، آرای تفسیری سدّی را از شش کتاب تفسیری اهل تسنن ([[جامع البیان]] [[طبری]]؛ [[الجامع لاحکام القرآن]] [[قرطبی]]؛ [[تفسیر القرآن العظیم]] [[ابن کثیر]]؛ [[الدر المنثور]] [[سیوطی]]؛ [[فتح القدیر]] [[شوکانی]]؛ [[روح المعانی]] [[آلوسی]]) جمع‌آوری کرده و به صورت این تفسیر درآورده است<ref>ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۳۳-۴۱.</ref>.
برخی [[دانشمندان]] [[علوم قرآنی]] و کتاب‌شناسان خبر داده‌اند که وی کتاب [[تفسیر]] داشته است و برخی [[کتاب‌های تفسیری]] بعد از وی فراوان از آن [[روایت]] نقل کرده‌اند<ref>ر. ک: همین کتاب، ص۲۰۱-۲۰۴.</ref>، ولی اکنون از چاپ و انتشار و حتی وجود مخطوط‍ کتابی [[تفسیری]] که خود وی نوشته و تألیف کرده باشد، اطلاعی در دست نیست<ref>آقا بزرگ تهرانی نیز آن را از تفسیرهایی که از وجود آن در عصر خود اطلاع ندارد، به شمار آورده است (ر. ک: الذریعه، ج۴، ص۲۵۰، ضمن معرفی تفسیر ابن همام الصنعانی).</ref>؛ البته اخیراً کتابی با نام تفسیر السدّی الکبیر چاپ و منتشر شده است<ref>انتشارات دار الوفاء آن را در سال ۱۴۱۴ ه‍‌. ق چاپ و منتشر کرده است.</ref> که گردآوری شده از آرای تفسیری منسوب به او است. گردآورندۀ آن دکتر [[محمد عطاء یوسف]]، یکی از دانشمندان [[اهل تسنن]] است. وی همان‌گونه که خود در فصل دوم بخش اول این کتاب بیان کرده، آرای تفسیری سدّی را از شش کتاب تفسیری اهل تسنن ([[جامع البیان]] [[طبری]]؛ [[الجامع لاحکام القرآن]] [[قرطبی]]؛ [[تفسیر القرآن العظیم]] [[ابن کثیر]]؛ [[الدر المنثور]] [[سیوطی]]؛ [[فتح القدیر]] [[شوکانی]]؛ [[روح المعانی]] [[آلوسی]]) جمع‌آوری کرده و به صورت این تفسیر درآورده است<ref>ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۳۳-۴۱.</ref>.


حجم این کتاب ۵۱۴ صفحه است و یک مقدمه و دو بخش دارد<ref>مقدمه ۱۲ صفحه، بخش اول ۸۶ صفحه، بخش دوم ۳۸۳ صفحه و ملحقات و فهرست‌های آن ۳۳ صفحه است.</ref>.
حجم این کتاب ۵۱۴ صفحه است و یک مقدمه و دو بخش دارد<ref>مقدمه ۱۲ صفحه، بخش اول ۸۶ صفحه، بخش دوم ۳۸۳ صفحه و ملحقات و فهرست‌های آن ۳۳ صفحه است.</ref>.


بخش اول در شرح حال مؤلف این تفسیر یعنی کسی که در این کتاب آرای تفسیری وی گرد آمده و بیان مصادر این تفسیر و ویژگی‌های آن و روش تفسیری مؤلف آن و داوری‌های کلی درباره این تفسیر است و در بخش دوم که بخش عمدۀ این کتاب می‌باشد، آرای تفسیری منسوب به سدّی به ترتیب سور و [[آیات قرآن]] گرد آمده است. صد [[سوره]] از [[سوره‌های قرآن]] را دربر دارد<ref>از ۱۱۴ سوره قرآن فقط‍ سوره‌های جاثیه، النجم، اللیل، الشرح، التین، العلق، القدر، البیّنة، القارعة، التکاثر، قریش، الکافرون، النصر و الناس را ذکر نکرده و درباره آنها هیچ سخنی ندارد.</ref>، ولی در هر [[سوره]] همۀ [[آیات]] [[تفسیر]] نشده است، بلکه آیاتی [[گزینش]] و در هر [[آیه]] به نقل یک یا چند سخن از سدّی در تفسیر کلمه یا کلمه‌هایی از آن یا بیان [[سبب نزول]] و برخی مطالب مربوط‍ به آن اکتفا شده است؛ برای مثال، در [[سورۀ فاتحه]] فقط‍ یک سخن از سدّی دربارۀ اینکه [[اهل]] [[مدینه]] قرائت را با {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} آغاز می‌کنند، نقل شده است. از ۵۰ آیه اول [[سوره بقره]] فقط‍ متعرض ۱۲۶ آیه شده و از ۲۴ آیه آن هیچ سخنی به میان نیامده است. در آیۀ اول، دو سخن از سدّی نقل شده است؛ [[سخن]] اول در بیان این است که «[[الم]]» نامی از نام‌های [[خدای متعال]] می‌باشد و سخن دوم در بیان این است که آن، [[اسم اعظم]] [[خدا]] است. در آیه دوم نیز دو سخن از وی نقل شده است؛ در سخن اول {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ}} به {{متن قرآن|هَذَا الْكِتَابِ}} تفسیر و در سخن دوم {{متن قرآن|رَيْبَ}} به «[[شک]]» معنا شده است و به آیه ۳ و ۴ و ۵ هیچ اشاره‌ای نشده است<ref>ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۱۰۳-۱۰۹.</ref> و به همین صورت، در هر سوره بخشی از آیات مطرح و جمله یا کلمه‌ای از آن تفسیر شده است.
بخش اول در شرح حال مؤلف این تفسیر یعنی کسی که در این کتاب آرای تفسیری وی گرد آمده و بیان مصادر این تفسیر و ویژگی‌های آن و روش تفسیری مؤلف آن و داوری‌های کلی درباره این تفسیر است و در بخش دوم که بخش عمدۀ این کتاب می‌باشد، آرای تفسیری منسوب به سدّی به ترتیب سور و [[آیات قرآن]] گرد آمده است. صد [[سوره]] از [[سوره‌های قرآن]] را دربر دارد<ref>از ۱۱۴ سوره قرآن فقط‍ سوره‌های جاثیه، النجم، اللیل، الشرح، التین، العلق، القدر، البیّنة، القارعة، التکاثر، قریش، الکافرون، النصر و الناس را ذکر نکرده و درباره آنها هیچ سخنی ندارد.</ref>، ولی در هر [[سوره]] همۀ [[آیات]] [[تفسیر]] نشده است، بلکه آیاتی [[گزینش]] و در هر [[آیه]] به نقل یک یا چند سخن از سدّی در تفسیر کلمه یا کلمه‌هایی از آن یا بیان [[سبب نزول]] و برخی مطالب مربوط‍ به آن اکتفا شده است؛ برای مثال، در [[سورۀ فاتحه]] فقط‍ یک سخن از سدّی دربارۀ اینکه [[اهل]] [[مدینه]] قرائت را با {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} آغاز می‌کنند، نقل شده است. از ۵۰ آیه اول [[سوره بقره]] فقط‍ متعرض ۱۲۶ آیه شده و از ۲۴ آیه آن هیچ سخنی به میان نیامده است. در آیۀ اول، دو سخن از سدّی نقل شده است؛ [[سخن]] اول در بیان این است که «[[الم]]» نامی از نام‌های [[خدای متعال]] می‌باشد و سخن دوم در بیان این است که آن، [[اسم اعظم]] [[خدا]] است. در آیه دوم نیز دو سخن از وی نقل شده است؛ در سخن اول {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ}} به {{متن قرآن|هَذَا الْكِتَابِ}} تفسیر و در سخن دوم {{متن قرآن|رَيْبَ}} به «[[شک]]» معنا شده است و به آیه ۳ و ۴ و ۵ هیچ اشاره‌ای نشده است<ref>ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۱۰۳-۱۰۹.</ref> و به همین صورت، در هر سوره بخشی از آیات مطرح و جمله یا کلمه‌ای از آن تفسیر شده است.


در این تفسیر، از بیشتر آیات مانند آیات یادشده با اختصار گذشته و در ذیل برخی از آنها مانند آیات ۶۲، ۹۷ و ۱۰۲ [[سورۀ بقره]] با تفصیل [[روایات]] [[شأن]] یا سبب [[نزول آیات]] را بیان کرده است<ref>ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۱۱۵-۱۷۷ و ۱۲۵-۱۲۷.</ref>.  
در این تفسیر، از بیشتر آیات مانند آیات یادشده با اختصار گذشته و در ذیل برخی از آنها مانند آیات ۶۲، ۹۷ و ۱۰۲ [[سورۀ بقره]] با تفصیل [[روایات]] [[شأن]] یا سبب [[نزول آیات]] را بیان کرده است<ref>ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۱۱۵-۱۷۷ و ۱۲۵-۱۲۷.</ref>.  


در این تفسیر به نقل سخنان و آرای [[تفسیری]] سدّی اکتفا شده و حتی روایات و [[شأن نزول]] و قصه‌های مربوط‍ به آیات نیز از سدّی نقل گردیده و به [[صحابه]] یا [[رسول خدا]]{{صل}} منتهی نشده است و به اصطلاح [[علم]] [[درایه]]، [[روایات]] آن مقطوع می‌باشد نه مرفوع<ref>در علم درایه به روایتی که از معصوم نقل شده باشد، مرفوع و به روایتی که از صحابه نقل شده باشد، موقوف و به روایتی که از تابعی نقل شده باشد، مقطوع می‌گویند (ر.ک: مامقانی، مقباس الهدایة، ج۱، ص۲۰۷، ۳۲۰ و ۳۳۰).</ref>.
در این تفسیر به نقل سخنان و آرای [[تفسیری]] سدّی اکتفا شده و حتی روایات و [[شأن نزول]] و قصه‌های مربوط‍ به آیات نیز از سدّی نقل گردیده و به [[صحابه]] یا [[رسول خدا]] {{صل}} منتهی نشده است و به اصطلاح [[علم]] [[درایه]]، [[روایات]] آن مقطوع می‌باشد نه مرفوع<ref>در علم درایه به روایتی که از معصوم نقل شده باشد، مرفوع و به روایتی که از صحابه نقل شده باشد، موقوف و به روایتی که از تابعی نقل شده باشد، مقطوع می‌گویند (ر. ک: مامقانی، مقباس الهدایة، ج۱، ص۲۰۷، ۳۲۰ و ۳۳۰).</ref>.


این [[تفسیر]] به لحاظ‍ اینکه گردآورندۀ آن از [[اهل تسنن]] بوده و آرای [[تفسیری]] سدّی را فقط‍ از شش تفسیر از [[تفاسیر اهل تسنن]] گرد آورده است، همۀ آرا و [[روایات تفسیری]] سدّی را دربر ندارد و مطالب تفسیری بسیاری در [[تفاسیر شیعه]] و برخی دیگر از تفاسیر اهل تسنن از سدّی نقل شده و در این تفسیر نیامده است؛ برای نمونه، در [[تفسیر عیّاشی]] از سدّی نقل شده که از [[امام علی]]{{ع}} شنیده است که می‌فرمود: {{عربی|"سبعاً من المثاني"}} [[فاتحة الکتاب]] می‌باشد<ref>تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۲۵۱، ح۴۰.</ref>. و در این تفسیر نه در [[تفسیر سوره فاتحه]] و نه در تفسیر آیۀ {{متن قرآن|سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي}}<ref>«و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.</ref> که این کلمه را دربر دارد، به این [[روایت]] سدّی اشاره‌ای نشده است.
این [[تفسیر]] به لحاظ‍ اینکه گردآورندۀ آن از [[اهل تسنن]] بوده و آرای [[تفسیری]] سدّی را فقط‍ از شش تفسیر از [[تفاسیر اهل تسنن]] گرد آورده است، همۀ آرا و [[روایات تفسیری]] سدّی را دربر ندارد و مطالب تفسیری بسیاری در [[تفاسیر شیعه]] و برخی دیگر از تفاسیر اهل تسنن از سدّی نقل شده و در این تفسیر نیامده است؛ برای نمونه، در [[تفسیر عیّاشی]] از سدّی نقل شده که از [[امام علی]] {{ع}} شنیده است که می‌فرمود: {{عربی|"سبعاً من المثاني"}} [[فاتحة الکتاب]] می‌باشد<ref>تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۲۵۱، ح۴۰.</ref>. و در این تفسیر نه در [[تفسیر سوره فاتحه]] و نه در تفسیر آیۀ {{متن قرآن|سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي}}<ref>«و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.</ref> که این کلمه را دربر دارد، به این [[روایت]] سدّی اشاره‌ای نشده است.


در تفسیر [[فرات کوفی]] از سدّی نقل شده که [[ابو مالک]] از [[ابن عباس]] روایت کرده است: [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> دربارۀ [[حضرت علی]]{{ع}} در شبی که در بستر رسول خدا{{صل}} خوابید، و آن [[حضرت]] [[هجرت به مدینه]] را آغاز کرد نازل شده است<ref>تفسیر فرات کوفی، ص۶۵، ح۳۲. برای اطلاع از موارد دیگری که در تفسیر فرات از سدّی نقل شده و در این تفسیر نیامده است ر.ک: همان، ص۲۸۸ ح۳۸۹ و ۹۰ و ص۳۱۸ و ح۴۲۸ و ۴۲۹ و ص۴۰۳، ح۵۳۷.</ref> و این روایت در این [[تفسیر]] نیامده و حتی این [[آیه]] ذکر نشده است.
در تفسیر [[فرات کوفی]] از سدّی نقل شده که [[ابو مالک]] از [[ابن عباس]] روایت کرده است: [[آیه]] {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> دربارۀ [[حضرت علی]] {{ع}} در شبی که در بستر رسول خدا {{صل}} خوابید، و آن [[حضرت]] [[هجرت به مدینه]] را آغاز کرد نازل شده است<ref>تفسیر فرات کوفی، ص۶۵، ح۳۲. برای اطلاع از موارد دیگری که در تفسیر فرات از سدّی نقل شده و در این تفسیر نیامده است ر. ک: همان، ص۲۸۸ ح۳۸۹ و ۹۰ و ص۳۱۸ و ح۴۲۸ و ۴۲۹ و ص۴۰۳، ح۵۳۷.</ref> و این روایت در این [[تفسیر]] نیامده و حتی این [[آیه]] ذکر نشده است.


آرای [[تفسیری]] و سخنانی که در این تفسیر از سدّی نقل شده، بیشتر مُرسل و بدون سند است و در مواردی که با سند نقل شده و یا در مصدر اصلی سند دارد، [[اثبات]] [[صحت]] آن سندها مشکل بلکه برای [[شیعه]] ممتنع است؛ زیرا [[وثاقت]] [[رجال]] آن سندها در نزد شیعه منوط‍ به توثیق آنان از جانب رجال‌شناسان شیعه است و چنین توثیقی وجود ندارد؛ بنابراین، صدور مطالب این تفسیر از سدّی نه‌تنها از جهت سند [[قطعی]] نیست بلکه از طریق معتبر نیز قابل اثبات نمی‌باشد و فقط‍ می‌توان آنها را منسوب به وی دانست.
آرای [[تفسیری]] و سخنانی که در این تفسیر از سدّی نقل شده، بیشتر مُرسل و بدون سند است و در مواردی که با سند نقل شده و یا در مصدر اصلی سند دارد، [[اثبات]] [[صحت]] آن سندها مشکل بلکه برای [[شیعه]] ممتنع است؛ زیرا [[وثاقت]] [[رجال]] آن سندها در نزد شیعه منوط‍ به توثیق آنان از جانب رجال‌شناسان شیعه است و چنین توثیقی وجود ندارد؛ بنابراین، صدور مطالب این تفسیر از سدّی نه‌تنها از جهت سند [[قطعی]] نیست بلکه از طریق معتبر نیز قابل اثبات نمی‌باشد و فقط‍ می‌توان آنها را منسوب به وی دانست.
خط ۴۹: خط ۵۲:
از جهت محتوا نیز برخی مطالب این تفسیر [[باطل]] و غیر قابل‌ قبول است؛ برای نمونه:
از جهت محتوا نیز برخی مطالب این تفسیر [[باطل]] و غیر قابل‌ قبول است؛ برای نمونه:


در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> آمده است که [[زلیخا]] آنقدر با یوسف سخن گفت تا او را به [[طمع]] واداشت و او نیز [[تصمیم]] به [[گناه]] گرفت، به داخل [[خانه]] رفتند و درها را بستند و یوسف رفت تا بند جامه‌اش را باز کند، ناگهان صورت [[یعقوب]]{{ع}} را ایستاده در خانه دید که انگشتش را به دندان می‌گزد و می‌گوید: یوسف این کار را نکن<ref>محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۳۱۰.</ref>.
در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> آمده است که [[زلیخا]] آنقدر با یوسف سخن گفت تا او را به [[طمع]] واداشت و او نیز [[تصمیم]] به [[گناه]] گرفت، به داخل [[خانه]] رفتند و درها را بستند و یوسف رفت تا بند جامه‌اش را باز کند، ناگهان صورت [[یعقوب]] {{ع}} را ایستاده در خانه دید که انگشتش را به دندان می‌گزد و می‌گوید: یوسف این کار را نکن<ref>محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۳۱۰.</ref>.


چگونه این خبر در مورد [[حضرت یوسف]]{{ع}} می‌تواند صحیح باشد و حال آنکه [[خدای متعال]] خبر داده که وی در پاسخ [[دعوت]] [[زن]] [[عزیز مصر]] بدون درنگ گفت: {{متن حدیث|مَعَاذَ اللَّهِ}} و فرموده است: [[بدی]] و کار [[زشت]] را از وی برگرداندیم؛ زیرا او از [[بندگان]] [[خالص]] شده ما است {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref> «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. آیا [[تصمیم]] به [[زنا]] و رفتن به سمت آن تا مرز گشودن بند [[جامه]] [[بدی]] و [[زشتی]] نیست‌؟!<ref>برای آگاهی از مطالب باطل دیگر در این تفسیر ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۴۱۰ (ضمن تفسیر آیات ۲۱-۲۴ سوره ص) ص۴۱۲ و ۴۱۳ (ذیل آیه ۳۴ سوره ص) ص۳۵۷ (ذیل آیه ۵۲ سوره حج).</ref>.
چگونه این خبر در مورد [[حضرت یوسف]] {{ع}} می‌تواند صحیح باشد و حال آنکه [[خدای متعال]] خبر داده که وی در پاسخ [[دعوت]] [[زن]] [[عزیز مصر]] بدون درنگ گفت: {{متن حدیث|مَعَاذَ اللَّهِ}} و فرموده است: [[بدی]] و کار [[زشت]] را از وی برگرداندیم؛ زیرا او از [[بندگان]] [[خالص]] شده ما است {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref> «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>. آیا [[تصمیم]] به [[زنا]] و رفتن به سمت آن تا مرز گشودن بند [[جامه]] [[بدی]] و [[زشتی]] نیست‌؟!<ref>برای آگاهی از مطالب باطل دیگر در این تفسیر ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۴۱۰ (ضمن تفسیر آیات ۲۱-۲۴ سوره ص) ص۴۱۲ و ۴۱۳ (ذیل آیه ۳۴ سوره ص) ص۳۵۷ (ذیل آیه ۵۲ سوره حج).</ref>.


در این [[تفسیر]]، برخی از [[روایات]] [[فضائل]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} آمده است؛ برای مثال:
در این [[تفسیر]]، برخی از [[روایات]] [[فضائل]] [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} آمده است؛ برای مثال:


در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ}}<ref>«آنگاه، نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه مهلت یافتند» سوره دخان، آیه ۲۹.</ref> از وی چنین نقل شده است: {{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} بَكَتِ السَّمَاءُ وَ بُكَاؤُهَا حُمْرَتُهَا}}<ref>محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۴۴۰.</ref>؛ وقتی [[حسین بن علی]] - [[خشنودی خدا]] بر آن دو باد - کشته شد، [[آسمان]] بر او [[گریه]] کرد و گریۀ آن سرخی آن است».
در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ}}<ref>«آنگاه، نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه مهلت یافتند» سوره دخان، آیه ۲۹.</ref> از وی چنین نقل شده است: {{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}} بَكَتِ السَّمَاءُ وَ بُكَاؤُهَا حُمْرَتُهَا}}<ref>محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۴۴۰.</ref>؛ وقتی [[حسین بن علی]] - [[خشنودی خدا]] بر آن دو باد - کشته شد، [[آسمان]] بر او [[گریه]] کرد و گریۀ آن سرخی آن است».


ذیل آیه {{متن قرآن|فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ}}<ref>«چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.</ref> داستان رفتن [[ابو بکر]] برای خواندن [[آیات برائت]] و روانه شدن [[امام علی]]{{ع}} از سوی [[پیامبر]]{{صل}} برای گرفتن [[آیات]] از وی و برگشتن ابوبکر و پرسیدن سبب آن از [[رسول خدا]]{{صل}} و پاسخ آن [[حضرت]] به اینکه {{عربی|"لا يبلّغ عنّي غيري او رجل منّي"}}، از سدّی نقل شده است<ref>ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۸۷.</ref>.
ذیل آیه {{متن قرآن|فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ}}<ref>«چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.</ref> داستان رفتن [[ابو بکر]] برای خواندن [[آیات برائت]] و روانه شدن [[امام علی]] {{ع}} از سوی [[پیامبر]] {{صل}} برای گرفتن [[آیات]] از وی و برگشتن ابوبکر و پرسیدن سبب آن از [[رسول خدا]] {{صل}} و پاسخ آن [[حضرت]] به اینکه {{عربی|"لا يبلّغ عنّي غيري او رجل منّي"}}، از سدّی نقل شده است<ref>ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۸۷.</ref>.


ذیل [[آیۀ مباهله]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> داستان بیرون آمدن پیامبر{{صل}} همراه با حضرت [[فاطمه]]، [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} را با اختصار آورده است<ref>ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۱۷۹.</ref>.
ذیل [[آیۀ مباهله]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> داستان بیرون آمدن پیامبر {{صل}} همراه با حضرت [[فاطمه]]، [[امام علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]] {{عم}} را با اختصار آورده است<ref>ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۱۷۹.</ref>.


ذیل آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> به داستان [[انگشتر]] دادن امام علی{{ع}} به [[سائل]] در حال [[رکوع]] اشاره کرده است <ref>ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۳۱.</ref>.
ذیل آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> به داستان [[انگشتر]] دادن امام علی {{ع}} به [[سائل]] در حال [[رکوع]] اشاره کرده است <ref>ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۳۱.</ref>.


ولی با این‌حال، از مطالب این تفسیر نمی‌توان [[مذهب]] سدّی را که [[شیعه]] بوده یا [[سنّی]]، به دست آورد؛ زیرا ذکر [[فضائل]] یاد شده، بین شیعه و [[سنی]] مشترک است و بر شیعه بودن وی دلالت ندارد، به‌ویژه که برخی تفسیرهایی که از وی نقل شده، با آرای [[تفسیری]] [[اهل تسنن]] همسو است؛ مانند بیان اینکه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> در [[روز عرفه]] نازل شده است<ref> ر.ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۲۳.</ref>، و در [[آیات]] مورد [[استدلال]] شیعه بر [[امامت]] مانند آیات ۵۹ [[نساء]] {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> به دلالت آن آیات بر امامت اشاره نشده است؛ البته از اشاره نشدن به آن سنّی بودن وی را نیز نمی‌توان نتیجه گرفت؛ زیرا - همان‌گونه که بیان شد - این [[تفسیر]] همۀ آرای تفسیری سدّی را دربر ندارد و آنچه را از وی نقل شده، نیز نمی‌توان قاطعانه آرای تفسیری وی دانست، بلکه منسوب به ایشان است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۱۱ - ۳۱۵.</ref>
ولی با این‌حال، از مطالب این تفسیر نمی‌توان [[مذهب]] سدّی را که [[شیعه]] بوده یا [[سنّی]]، به دست آورد؛ زیرا ذکر [[فضائل]] یاد شده، بین شیعه و [[سنی]] مشترک است و بر شیعه بودن وی دلالت ندارد، به‌ویژه که برخی تفسیرهایی که از وی نقل شده، با آرای [[تفسیری]] [[اهل تسنن]] همسو است؛ مانند بیان اینکه {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> در [[روز عرفه]] نازل شده است<ref> ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۲۳.</ref>، و در [[آیات]] مورد [[استدلال]] شیعه بر [[امامت]] مانند آیات ۵۹ [[نساء]] {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> به دلالت آن آیات بر امامت اشاره نشده است؛ البته از اشاره نشدن به آن سنّی بودن وی را نیز نمی‌توان نتیجه گرفت؛ زیرا - همان‌گونه که بیان شد - این [[تفسیر]] همۀ آرای تفسیری سدّی را دربر ندارد و آنچه را از وی نقل شده، نیز نمی‌توان قاطعانه آرای تفسیری وی دانست، بلکه منسوب به ایشان است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۱۱ - ۳۱۵.</ref>


== فهرست کتاب ==
== فهرست کتاب ==

نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۵

تفسیر السدی الکبیر
زبانعربی
نویسندهابومحمد اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی کریمه سدی قرشی کوفی حجازی هاشمی معروف به سدی کبیر
موضوعتفسیر
ناشرانتشارات انتشارات دار الوفاء
محل نشربیروت، لبنان
سال نشر۱۴۱۴ ق، ۱۹۹۴ م، ۱۳۷۲ ش
چاپ۱
تعداد صفحه۵۱۶

تفسیر السدی الکبیر کتابی است که با زبان عربی به بررسی، بحث و تفسیر قرآن کریم می‌پردازد. این کتاب به قلم ابومحمد اسماعیل بن عبدالرحمان بن ابی کریمه سدی قرشی کوفی حجازی هاشمی معروف به سدی کبیر نوشته شده و انتشارات دار الوفاء نشر آن را به عهده داشته‌‌ است.[۱]

دربارهٔ کتاب

برخی دانشمندان علوم قرآنی و کتاب‌شناسان خبر داده‌اند که وی کتاب تفسیر داشته است و برخی کتاب‌های تفسیری بعد از وی فراوان از آن روایت نقل کرده‌اند[۲]، ولی اکنون از چاپ و انتشار و حتی وجود مخطوط‍ کتابی تفسیری که خود وی نوشته و تألیف کرده باشد، اطلاعی در دست نیست[۳]؛ البته اخیراً کتابی با نام تفسیر السدّی الکبیر چاپ و منتشر شده است[۴] که گردآوری شده از آرای تفسیری منسوب به او است. گردآورندۀ آن دکتر محمد عطاء یوسف، یکی از دانشمندان اهل تسنن است. وی همان‌گونه که خود در فصل دوم بخش اول این کتاب بیان کرده، آرای تفسیری سدّی را از شش کتاب تفسیری اهل تسنن (جامع البیان طبری؛ الجامع لاحکام القرآن قرطبی؛ تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر؛ الدر المنثور سیوطی؛ فتح القدیر شوکانی؛ روح المعانی آلوسی) جمع‌آوری کرده و به صورت این تفسیر درآورده است[۵].

حجم این کتاب ۵۱۴ صفحه است و یک مقدمه و دو بخش دارد[۶].

بخش اول در شرح حال مؤلف این تفسیر یعنی کسی که در این کتاب آرای تفسیری وی گرد آمده و بیان مصادر این تفسیر و ویژگی‌های آن و روش تفسیری مؤلف آن و داوری‌های کلی درباره این تفسیر است و در بخش دوم که بخش عمدۀ این کتاب می‌باشد، آرای تفسیری منسوب به سدّی به ترتیب سور و آیات قرآن گرد آمده است. صد سوره از سوره‌های قرآن را دربر دارد[۷]، ولی در هر سوره همۀ آیات تفسیر نشده است، بلکه آیاتی گزینش و در هر آیه به نقل یک یا چند سخن از سدّی در تفسیر کلمه یا کلمه‌هایی از آن یا بیان سبب نزول و برخی مطالب مربوط‍ به آن اکتفا شده است؛ برای مثال، در سورۀ فاتحه فقط‍ یک سخن از سدّی دربارۀ اینکه اهل مدینه قرائت را با ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ آغاز می‌کنند، نقل شده است. از ۵۰ آیه اول سوره بقره فقط‍ متعرض ۱۲۶ آیه شده و از ۲۴ آیه آن هیچ سخنی به میان نیامده است. در آیۀ اول، دو سخن از سدّی نقل شده است؛ سخن اول در بیان این است که «الم» نامی از نام‌های خدای متعال می‌باشد و سخن دوم در بیان این است که آن، اسم اعظم خدا است. در آیه دوم نیز دو سخن از وی نقل شده است؛ در سخن اول ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ به ﴿هَذَا الْكِتَابِ تفسیر و در سخن دوم ﴿رَيْبَ به «شک» معنا شده است و به آیه ۳ و ۴ و ۵ هیچ اشاره‌ای نشده است[۸] و به همین صورت، در هر سوره بخشی از آیات مطرح و جمله یا کلمه‌ای از آن تفسیر شده است.

در این تفسیر، از بیشتر آیات مانند آیات یادشده با اختصار گذشته و در ذیل برخی از آنها مانند آیات ۶۲، ۹۷ و ۱۰۲ سورۀ بقره با تفصیل روایات شأن یا سبب نزول آیات را بیان کرده است[۹].

در این تفسیر به نقل سخنان و آرای تفسیری سدّی اکتفا شده و حتی روایات و شأن نزول و قصه‌های مربوط‍ به آیات نیز از سدّی نقل گردیده و به صحابه یا رسول خدا (ص) منتهی نشده است و به اصطلاح علم درایه، روایات آن مقطوع می‌باشد نه مرفوع[۱۰].

این تفسیر به لحاظ‍ اینکه گردآورندۀ آن از اهل تسنن بوده و آرای تفسیری سدّی را فقط‍ از شش تفسیر از تفاسیر اهل تسنن گرد آورده است، همۀ آرا و روایات تفسیری سدّی را دربر ندارد و مطالب تفسیری بسیاری در تفاسیر شیعه و برخی دیگر از تفاسیر اهل تسنن از سدّی نقل شده و در این تفسیر نیامده است؛ برای نمونه، در تفسیر عیّاشی از سدّی نقل شده که از امام علی (ع) شنیده است که می‌فرمود: "سبعاً من المثاني" فاتحة الکتاب می‌باشد[۱۱]. و در این تفسیر نه در تفسیر سوره فاتحه و نه در تفسیر آیۀ ﴿سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي[۱۲] که این کلمه را دربر دارد، به این روایت سدّی اشاره‌ای نشده است.

در تفسیر فرات کوفی از سدّی نقل شده که ابو مالک از ابن عباس روایت کرده است: آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۱۳] دربارۀ حضرت علی (ع) در شبی که در بستر رسول خدا (ص) خوابید، و آن حضرت هجرت به مدینه را آغاز کرد نازل شده است[۱۴] و این روایت در این تفسیر نیامده و حتی این آیه ذکر نشده است.

آرای تفسیری و سخنانی که در این تفسیر از سدّی نقل شده، بیشتر مُرسل و بدون سند است و در مواردی که با سند نقل شده و یا در مصدر اصلی سند دارد، اثبات صحت آن سندها مشکل بلکه برای شیعه ممتنع است؛ زیرا وثاقت رجال آن سندها در نزد شیعه منوط‍ به توثیق آنان از جانب رجال‌شناسان شیعه است و چنین توثیقی وجود ندارد؛ بنابراین، صدور مطالب این تفسیر از سدّی نه‌تنها از جهت سند قطعی نیست بلکه از طریق معتبر نیز قابل اثبات نمی‌باشد و فقط‍ می‌توان آنها را منسوب به وی دانست.

از جهت محتوا نیز برخی مطالب این تفسیر باطل و غیر قابل‌ قبول است؛ برای نمونه:

در تفسیر آیه ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ[۱۵] آمده است که زلیخا آنقدر با یوسف سخن گفت تا او را به طمع واداشت و او نیز تصمیم به گناه گرفت، به داخل خانه رفتند و درها را بستند و یوسف رفت تا بند جامه‌اش را باز کند، ناگهان صورت یعقوب (ع) را ایستاده در خانه دید که انگشتش را به دندان می‌گزد و می‌گوید: یوسف این کار را نکن[۱۶].

چگونه این خبر در مورد حضرت یوسف (ع) می‌تواند صحیح باشد و حال آنکه خدای متعال خبر داده که وی در پاسخ دعوت زن عزیز مصر بدون درنگ گفت: «مَعَاذَ اللَّهِ» و فرموده است: بدی و کار زشت را از وی برگرداندیم؛ زیرا او از بندگان خالص شده ما است ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۷]. آیا تصمیم به زنا و رفتن به سمت آن تا مرز گشودن بند جامه بدی و زشتی نیست‌؟![۱۸].

در این تفسیر، برخی از روایات فضائل اهل بیت پیامبر (ص) آمده است؛ برای مثال:

در ذیل آیه ﴿فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ[۱۹] از وی چنین نقل شده است: «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) بَكَتِ السَّمَاءُ وَ بُكَاؤُهَا حُمْرَتُهَا»[۲۰]؛ وقتی حسین بن علی - خشنودی خدا بر آن دو باد - کشته شد، آسمان بر او گریه کرد و گریۀ آن سرخی آن است».

ذیل آیه ﴿فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ[۲۱] داستان رفتن ابو بکر برای خواندن آیات برائت و روانه شدن امام علی (ع) از سوی پیامبر (ص) برای گرفتن آیات از وی و برگشتن ابوبکر و پرسیدن سبب آن از رسول خدا (ص) و پاسخ آن حضرت به اینکه "لا يبلّغ عنّي غيري او رجل منّي"، از سدّی نقل شده است[۲۲].

ذیل آیۀ مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲۳] داستان بیرون آمدن پیامبر (ص) همراه با حضرت فاطمه، امام علی، امام حسن و امام حسین (ع) را با اختصار آورده است[۲۴].

ذیل آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۵] به داستان انگشتر دادن امام علی (ع) به سائل در حال رکوع اشاره کرده است [۲۶].

ولی با این‌حال، از مطالب این تفسیر نمی‌توان مذهب سدّی را که شیعه بوده یا سنّی، به دست آورد؛ زیرا ذکر فضائل یاد شده، بین شیعه و سنی مشترک است و بر شیعه بودن وی دلالت ندارد، به‌ویژه که برخی تفسیرهایی که از وی نقل شده، با آرای تفسیری اهل تسنن همسو است؛ مانند بیان اینکه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۲۷] در روز عرفه نازل شده است[۲۸]، و در آیات مورد استدلال شیعه بر امامت مانند آیات ۵۹ نساء ﴿أُولِي الْأَمْرِ[۲۹] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ[۳۰]، ﴿بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۳۱] به دلالت آن آیات بر امامت اشاره نشده است؛ البته از اشاره نشدن به آن سنّی بودن وی را نیز نمی‌توان نتیجه گرفت؛ زیرا - همان‌گونه که بیان شد - این تفسیر همۀ آرای تفسیری سدّی را دربر ندارد و آنچه را از وی نقل شده، نیز نمی‌توان قاطعانه آرای تفسیری وی دانست، بلکه منسوب به ایشان است.[۳۲]

فهرست کتاب

در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.

دربارهٔ پدیدآورنده

در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.

دریافت متن

پانویس

  1. پایگاه اطلاع‌رسانی کتابخانه‌های ایران
  2. ر. ک: همین کتاب، ص۲۰۱-۲۰۴.
  3. آقا بزرگ تهرانی نیز آن را از تفسیرهایی که از وجود آن در عصر خود اطلاع ندارد، به شمار آورده است (ر. ک: الذریعه، ج۴، ص۲۵۰، ضمن معرفی تفسیر ابن همام الصنعانی).
  4. انتشارات دار الوفاء آن را در سال ۱۴۱۴ ه‍‌. ق چاپ و منتشر کرده است.
  5. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۳۳-۴۱.
  6. مقدمه ۱۲ صفحه، بخش اول ۸۶ صفحه، بخش دوم ۳۸۳ صفحه و ملحقات و فهرست‌های آن ۳۳ صفحه است.
  7. از ۱۱۴ سوره قرآن فقط‍ سوره‌های جاثیه، النجم، اللیل، الشرح، التین، العلق، القدر، البیّنة، القارعة، التکاثر، قریش، الکافرون، النصر و الناس را ذکر نکرده و درباره آنها هیچ سخنی ندارد.
  8. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۱۰۳-۱۰۹.
  9. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۱۱۵-۱۷۷ و ۱۲۵-۱۲۷.
  10. در علم درایه به روایتی که از معصوم نقل شده باشد، مرفوع و به روایتی که از صحابه نقل شده باشد، موقوف و به روایتی که از تابعی نقل شده باشد، مقطوع می‌گویند (ر. ک: مامقانی، مقباس الهدایة، ج۱، ص۲۰۷، ۳۲۰ و ۳۳۰).
  11. تفسیر العیّاشی، ج۲، ص۲۵۱، ح۴۰.
  12. «و بی‌گمان به تو سوره فاتحه و قرآن سترگ را داده‌ایم» سوره حجر، آیه ۸۷.
  13. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  14. تفسیر فرات کوفی، ص۶۵، ح۳۲. برای اطلاع از موارد دیگری که در تفسیر فرات از سدّی نقل شده و در این تفسیر نیامده است ر. ک: همان، ص۲۸۸ ح۳۸۹ و ۹۰ و ص۳۱۸ و ح۴۲۸ و ۴۲۹ و ص۴۰۳، ح۵۳۷.
  15. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  16. محمد عطاء یوسف، تفسیر السدّی الکبیر، ص۳۱۰.
  17. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  18. برای آگاهی از مطالب باطل دیگر در این تفسیر ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۴۱۰ (ضمن تفسیر آیات ۲۱-۲۴ سوره ص) ص۴۱۲ و ۴۱۳ (ذیل آیه ۳۴ سوره ص) ص۳۵۷ (ذیل آیه ۵۲ سوره حج).
  19. «آنگاه، نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه مهلت یافتند» سوره دخان، آیه ۲۹.
  20. محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۴۴۰.
  21. «چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما خداوند را به ستوه نمی‌توانید آورد و خداوند رسواگر کافران است» سوره توبه، آیه ۲.
  22. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۸۷.
  23. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  24. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۱۷۹.
  25. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  26. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۳۱.
  27. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  28. ر. ک: محمد عطاء یوسف، تفسیر السدی الکبیر، ص۲۲۳.
  29. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  30. «سرور شما تنها خداوند است» سوره مائده، آیه ۵۵.
  31. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  32. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۳۱۱ - ۳۱۵.