قرآن در معارف و سیره امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = قرآن
| موضوع مرتبط = قرآن
| عنوان مدخل  = قرآن
| عنوان مدخل  = قرآن
| مداخل مرتبط = [[قرآن در قرآن]] - [[قرآن در نهج البلاغه]] - [[قرآن در کلام اسلامی]] - [[قرآن در معارف مهدویت]] - [[قرآن در معارف دعا و زیارات]] - [[قرآن در معارف و سیره علوی]] - [[قرآن در معارف و سیره حسینی]] - [[قرآن در معارف و سیره سجادی]] - [[قرآن در معارف و سیره رضوی]] - [[قرآن در معارف و سیره امام جواد]]
| مداخل مرتبط = [[قرآن در قرآن]] - [[قرآن در نهج البلاغه]] - [[قرآن در کلام اسلامی]] - [[قرآن در معارف مهدویت]] - [[قرآن در معارف دعا و زیارات]] - [[قرآن در معارف و سیره علوی]] - [[قرآن در معارف و سیره حسینی]] - [[قرآن در معارف و سیره سجادی]] - [[قرآن در معارف و سیره رضوی]] - [[قرآن در معارف و سیره امام جواد]] - [[قرآن در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  = قرآن (پرسش)
}}
}}



نسخهٔ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۳۰

فضیلت قرائت قرآن

امام جواد (ع) فرمود: هنگام ملاقات دو نفر، برترین آنان پیش خداوند با ادب‌ترین آنان است. پرسیده شد: ای پسر رسول خدا، برتری یکی از آن دو نفر را پیش مردم شناختیم؛ پس نزد خدا برتری به چیست؟ امام (ع) فرمود: به خواندن قرآن، همان‌گونه که نازل شده است و نقل سخنان ما، همان‌گونه که گفته‌ایم[۱].[۲]

گشودن گره‌ها با تلاوت قرآن و ذکر

انسانی گرفتار و در فکر باز کردن گره‌های کور اقتصادی است. خواب و آسایش از او گرفته شده است و لحظه‌ای در امان نیست. چشم‌های زن و فرزند به دست‌های وی دوخته شده است و او جز شرم و خجلت پاسخی ندارد. او قلم به دست می‌گیرد و به امام خویش، که در آن زمان پناهگاهی مطمئن و محرم اسرار بندگان خدا بود، نامه می‌نویسد و شرح زندگانی و سفره بی‌غذای خویش را برای وی می‌نگارد. امام جواد (ع) در پاسخ نامه او می‌نویسد: از قرآن کمک بگیر و سوره نوح را همیشه تلاوت کن؛ چراکه کلام خدا را بر زبان جاری و دل را در دامگه او اسیر و به یکتای رازدار عالم و مشکل‌گشای جهان هستی، پناه برده‌ای. او می‌گوید: یک سال تمام سوره نوح را خواندم؛ ولی گشایشی در زندگی‌ام پیدا نشد. بار دیگر نامه‌ای به امام (ع) نوشتم و از خشم و غضب روزگار گله کردم. امام (ع) در پاسخ نوشت: پس زبان خویش را به استغفار عادت ده و سوره قدر را تلاوت کن. به فرمان امام خویش لبیک گفته، زبان به جمله زیبای «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ‌» مشغول کردم و تلاوت سوره قدر را ادامه دادم. چند روزی بیش نگذشته بود که همه مشکلات من برطرف شد...[۳].[۴]

برخی از احکام مضطر

قرآن کتاب آسمانی مسلمانان و قانون اساسی دین مبین اسلام است. خداوند آن را برای سعادت انسان در دنیا و آخرت بر بزرگ‌ترین انسان‌ها، که همه عمر خود را برای هدایت جامعه صرف کرد، نازل فرموده است. از ویژگی‌های مهم این کتاب الهی، جامعیت و به روز بودن آن است؛ چنان‌که امام هادی (ع) فرمود: قرآن برای زمان و مکانی مخصوص نازل نشده؛ بلکه برای همه انسان‌ها و همه زمان‌ها نازل شده است. بنابراین، همیشه تازه، نو و پویاست و هیچ‌گاه کهنگی در آن راه ندارد. خداوند انسان‌ها را به تعقل در کتاب الهی قرآن توصیه فرموده است و عاقبت اندیشه نکردن در آن را نیز گوشزد می‌نماید. آدمیان چون در قرآن و تعالیم آن اندیشه نکنند، وقتی نامه عمل آنها به دستشان داده شود و بفهمند که اهل دوزخ‌اند، پشیمان می‌شوند و می‌گویند: ﴿وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۵]. پس آدمیان موظف به اندیشه هستند تا بفهمند؛ ولی فهم قرآن و مفاهیم آن، جز با استمداد از وجود امامان معصوم (ع) امکان پذیر نیست. عبدالعظیم حسنی، که از مقام و منزلتی والا نزد امام جواد (ع) برخوردار است، از آن حضرت در باره دو آیه شریفه قرآن و برخی احکام شکار و ذبح پرسید. امام (ع) پاسخ‌هایی مناسب، در حد درک و فهم وی، فرمود.

پیش از طرح پرسش‌ها و بیان پاسخ‌ها، توجه خواننده محترم را به متن آیات و ترجمه آنها جلب می‌کنیم: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۶]. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷]. عبدالعظیم پرسید: مقصود از جمله ﴿وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ چیست؟

امام (ع) فرمود: ذبح کننده حیوان، چنان چه به قصد و نیت غیر خدا سر حیوان را ببرد، حکم حیوان مرده را دارد و استفاده از گوشت آن مانند استفاده از مردار است. چنان‌که خون و گوشت خوک حرام است؛ حیوان ذبح شده به نیت غیر خدا نیز حرام می‌باشد. عبدالعظیم حسنی پرسید: در کدام زمان و موقعیت خوردن مردار برای انسان حلال و مجاز می‌شود؟ امام (ع)، در پاسخ این پرسش، به یکی از سخنان جد بزرگوارش، رسول خدا (ص) استدلال می‌کند و می‌فر‌ماید: از رسول خدا (ص) پرسیدند: چنان‌چه در بیابان و دور از محل سکونت خود گرفتار شدیم و گرسنگی و تشنگی بر ماغالب شد؛ آیا می‌توانیم از گوشت مردار استفاده کنیم؟ پیامبر (ص) فرمود: اگر برای رفع تشنگی و گرسنگی چیزی جز مردار ندارید و حفظ جانتان به خوردن آن بستگی دارد، می‌توانید به قدر ضرورت از آن استفاده کنید.

عبدالعظیم پرسید: ای فرزند رسول خدا! مقصود از جمله ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ چیست؟ امام جواد (ع) فرمود: «عادی»؛ یعنی سارق و کسی که برای دزدیدن اموال مردم در بیابان گرفتار شده و بی‌آب و غذا مانده است. «باغی» کسی است که به شکار رفته و گرفتار شده است؛ اما شغل او شکار نبوده و برای تأمین مخارج زندگی به شکار نرفته است؛ بلکه برای لهو و لعب و سرگرمی به شکار رفته است. سپس در بیابان بی‌آب و غذا گرفتار شده و در معرض تلف و نابودی قرار گرفته است. آری، این دو گروه در گرفتاری‌های منجر به فوت نیز نمی‌توانند از مردار استفاده کنند؛ زیرا مضطر در آیه قرآن شامل حال آن دو نمی‌شود و در مسافرت نیز نماز و روزه آنان تمام است. عبدالعظیم حسنی پرسید: مقصود از جمله ﴿وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ چیست؟ امام جواد (ع) فرمود: ﴿الْمُنْخَنِقَةُ، یعنی حیوان حلال گوشت خفه شده و ﴿الْمَوْقُوذَة؛ یعنی حیوانی که بیماری و مرض او را از پای درآورده است و ﴿الْمُتَرَدِّيَةُ؛ یعنی حیوانی که بر اثر سقوط از بلندی مرده است و ﴿النَّطِيحَةُ؛ یعنی حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه حیوان دیگر (مانند شاخ زدن) بمیرد. نیم خورده حیوانی که درندگانی مانند شیر، ببر و پلنگ آن را شکار کنند نیز حرام است؛ مگر آنکه ذبح شود.

عبدالعظیم حسنی پرسید: معنای جمله ﴿وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ چیست؟ امام جواد (ع) فرمود: رسمی متداول در دوران جاهلیت و پیش از اسلام این بوده است که ده نفر شتری را می‌خریدند و آن را ذبح می‌کردند. سپس ده چوبه تیر را، که بر روی هفت عدد آن، «بَرنده» و بر سه عدد آن «بازنده» نوشته شده بود، می‌گرفتند و در کیسه‌ای می‌گذاشتند و به صورت قرعه کشی، آنها را به نام یک یک آن ده نفر بیرون می‌آوردند. هفت چوبه تیر به نام هرکس که خارج می‌شد، سهمی از گوشت شتر بر می‌داشت و پولی در برابر آن نمی‌پرداخت. اما باید سه نفر بازنده، هرکدام یک سوم قیمت شتر را می‌پرداختند، بی‌آنکه سهمی از گوشت برده باشند. اسلام این‌گونه تقسیم گوشت را حرام کرد و مسلمانان را از خوردن آن منع نمود[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. «وَ قَالَ الْجَوَادُ (ع) مَا اجْتَمَعَ رَجُلَانِ إِلَّا كَانَ أَفْضَلُهُمَا عِنْدَ اللَّهِ آدَبَهُمَا فَقِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَهُ عِنْدَ النَّاسِ فَمَا فَضْلُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كَمَا أُنْزِلَ...»؛ (ارشاد القلوب، ص۱۶۰، س۱۵).
  2. طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۳۱۶.
  3. «أَبِي عَمْرٍو الْحَذَّاءِ قَالَ: سَاءَتْ حَالِي فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فَكَتَبَ إِلَيَّ أَدِمْ قِرَاءَةَ: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ قَالَ فَقَرَأْتُهَا حَوْلًا فَلَمْ أَرَ شَيْئاً فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أُخْبِرُهُ بِسُوءِ حَالِي وَ أَنِّي قَدْ قَرَأْتُ: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ حَوْلًا كَمَا أَمَرْتَنِي وَ لَمْ أَرَ شَيْئاً. قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ قَدْ وَفَى لَكَ الْحَوْلُ فَانْتَقِلْ مِنْهَا إِلَى قِرَاءَةِ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قَالَ فَفَعَلْتُ فَمَا كَانَ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى بَعَثَ إِلَيَّ ابْنُ أَبِي دَاوُدَ فَقَضَى عَنِّي دَيْنِي وَ أَجْرَى عَلَيَّ وَ عَلَى عِيَالِي وَ وَجَّهَنِي إِلَى الْبَصْرَةِ فِي وَكَالَتِهِ بِبَابِ كَلَّاءَ وَ أَجْرَى عَلَيَّ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ. وَ كَتَبْتُ مِنَ الْبَصْرَةِ عَلَى يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ (ع) إِنِّي كُنْتُ سَأَلْتُ أَبَاكَ عَنْ كَذَا وَ كَذَا وَ شَكَوْتُ إِلَيْهِ كَذَا وَ كَذَا وَ إِنِّي قَدْ نِلْتُ الَّذِي أَحْبَبْتُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ تُخْبِرَنِي يَا مَوْلَايَ كَيْفَ أَصْنَعُ فِي قِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ أَقْتَصِرُ عَلَيْهَا وَحْدَهَا فِي فَرَائِضِي وَ غَيْرِهَا أَمْ أَقْرَأُ مَعَهَا غَيْرَهَا أَمْ لَهَا حَدٌّ أَعْمَلُ بِهِ فَوَقَّعَ (ع)وَ قَرَأْتُ التَّوْقِيعَ لَا تَدَعْ مِنَ الْقُرْآنِ قَصِيرَهُ وَ طَوِيلَهُ وَ يُجْزِئُكَ مِنْ قِرَاءَةِ- إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ يَوْمَكَ وَ لَيْلَتَكَ مِائَةَ مَرَّةٍ»؛ (کافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۰). و روایت: «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ: كَتَبْتُإِلَى أَبِي جَعْفَرٍ صإِنِّي قَدْ لَزِمَنِي دَيْنٌ فَادِحٌ فَكَتَبَ أَكْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَكَ بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ» (کافی، ج۵، ص۳۱۶، ح۵۱). ترجمه اقتباسی از متن دو روایت است.
  4. طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۳۱۷.
  5. «و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
  6. «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  7. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  8. تهذیب، ج۹، ص۸۳، ح۳۵۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۱۶، ح۱۰۰۷؛ برهان، ج۱، ص۴۳۳، ح۱؛ فصول المهمه (حرعاملی)، ج۲، ص۴۳۲، ح۲۲۰۴؛ نور الثقلین، ج۱، ص۱۵۴، ح۵۰۱، و ص۵۸۸، ح۱۸؛ بحارالانوار، ج۶۲، ص۱۴۷، ح۱۹ و ص۱۰۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۴، ص۳۷، ح۲۹۹۲۹ و ص۲۱۲، ح۳۰۳۷۱ و ص۲۱۴، ح۳۰۳۷۴ و ص۲۱۷، ح۳۰۳۸۱؛ تفسیر صافی، ج۲، ص۸.
  9. طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۳۱۸.