قرآن در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«قرآن» از ریشه «قرء» به معنای جمع، گردآوری و قرائت است[۱] و در اصطلاح دینی به کتاب آسمانیای که فرشته وحی از جانب خداوند بر پیامبر اسلام(ص) نازل کرده و در دفاتر، نوشته و به تواتر نقل شده گفته میشود[۲]. امام خمینی قرآن را کتاب نازلشده به واسطه جبرئیل(ع) بر پیامبر اکرم(ص) میداند که جامع کتابهای الهی است[۳] و صورت اجمالی همه حقایق اسما و صفات را داراست و معرِّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیات اوست[۴].
از مهمترین نامهای قرآن، فرقان، ذکر، حکیم نور، کلام و کتاب است. به سبب اینکه سورهها و آیات و حروف آن به هم افزوده شده و مقارنت دارند به آن قرآن گفته میشود[۵]. فرقان بودن قرآن به سبب این است که حق و باطل را از هم جدا کرده است[۶]. همچنین بعضی قرآن را جهت جمعی کتاب خداوند و فرقان را جهت تفصیل آن دانستهاند[۷]؛ از اینرو قرآن در مرتبه عالم خلق و لوح محو و اثبات، به جهت علم تفصیلی، فرقان است و در مرتبه عالم امر یا لوح محفوظ که مقام جمعیت و وحدت و علم اجمالی است و هیچ کثرت و تفرقی ندارد، قرآن است[۸]. قرآن را به دلیل اینکه موعظه و اخبار امّتهای گذشته را[۹] و هر آنچه مورد نیاز مردم در امور دین است، بیان میکند[۱۰] «ذکر» گفتهاند و به جهت اینکه شامل دقایق علوم و اعمال است و آیاتش محکم است، آن را حکیم خوانند[۱۱]؛ زیرا آیات قرآن دارای نظم عجیب و معانی بدیع میباشد و دور از تحریف، تبدیل، اختلاف و تباین است[۱۲].
قرآن به سبب اینکه راه سعادت را روشن میکند، نور است[۱۳] و به دلیل اینکه حقتعالی آن را تصنیف کرده، کتاب الهی است؛ همچنانکه عالم نیز کتاب تکوینی الهی است که خداوند با دست قدرت خود نگاشته است[۱۴]. نیز به جهت تأثیر بر ذهن مخاطب[۱۵] و ابراز و اظهار آنچه در ضمیر پنهان است، کلام خداوند است، چه از مقوله صوت و لفظ باشد و چه نباشد[۱۶]. برخی بر این اعتقادند که فرق کتاب خداوند با کلام خداوند در این است که کتاب از عالم خلق بوده، ولی کلام الهی از عالم امر است[۱۷]. همچنین کلام نسخبردار نیست؛ ولی کتاب ممکن است منسوخ شود[۱۸].[۱۹]
پیشینه
نزول کتابهای آسمانی بر انبیای الهی و بیان دستورها و احکام الهی، به این جهت بوده تا انسانها اعمال و شئون اجتماعی خود را اصلاح کنند و به هدایت و نجات برسند[۲۰]. طبق بعضی از روایات، ۱۰۴ کتاب بر انبیا(ع) نازل شد که نخستین آن کتاب شیث(ع) جانشین حضرت آدم(ع) است و آخرین آن قرآن است[۲۱]. قرآن کریم نزد مسلمانان دارای اهمیت و احترام ویژهای است[۲۲] و مهمترین نقش آن در جامعه اسلامی، محوریت آن به عنوان مهمترین قانون برای امّت اسلامی است[۲۳] و هیچ سندی در اسلام به اندازه آن اصالت، مصونیت، اعتبار و اتقان ندارد[۲۴].
اکثر مفسران بر این عقیدهاند که آغاز نزول قرآن با آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) در کوه حرا و با نزول پنج آیه اول سوره علق بوده است[۲۵]. البته درباره چگونگی نزول قرآن و اینکه آیا نزول آن دفعی بوده یا تدریجی، اختلاف وجود دارد. قرآن دارای ۱۱۴ سوره است؛ برخی سوره انفال و برائت را یک سوره حساب کردهاند و قرآن را شامل ۱۱۳ سوره دانستهاند[۲۶]. در چگونگی شمارش از نظر اتصال و انفصال آیات قرآن ـ نه کم و زیاد بودن ـ نیز اختلافهایی وجود دارد. قرآن در نظر قاریان بصره ۶۲۰۴ آیه است؛ اما قاریان کوفی آن را ۶۲۳۶ آیه و قاریان اول مدینه ۶۲۱۷ آیه میدانند[۲۷]. گفته کوفیان که مستند به امیرالمؤمنین علی(ع) است، صحیحترین گفته در تعداد آیات قرآن است[۲۸].
نظم کلمات و جملههای قرآن موجود، بدون تغییر و تبدیل همان نظمی است که حقتعالی نازل کرده است؛ اما ترتیب آیات و سورههای قرآن در زمان پیامبر(ص) صورت گرفت[۲۹] و بر اساس برخی از روایات[۳۰]، هر سوره با نزول ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ آغاز میشد و نزول بِسمِ اللّه دیگر، دلیل بر خاتمه پیداکردن آن بود و با این رویه هر سوره جدا و مستقل از سورههای دیگر ثبت و ضبط میشد[۳۱]؛ اما با وجود کتابت همه قرآن و مشخصبودن ترتیب آیات و سورههای آن، جمع سورهها به صورت مصحف کامل (بینالدفتین) پس از زمان پیامبر(ص) به انجام رسید[۳۲].
به دلیل اهمیت قرآن نزد مسلمانان و لزوم نگهداری و حفظ کلام الهی، مسلمانان به حفظ و ثبت قرآن بر روی صحیفهها مبادرت ورزیدند[۳۳]. حفظ آیات قرآن در زمان رسول خدا(ص) مورد تأکید ایشان بود و حافظان قرآن مقام خاصی نزد رسول خدا و در میان مسلمانان داشتند و این امر کافی بود که مسلمانان در حفظ قرآن جدیت داشته باشند و از یکدیگر پیشی بگیرند[۳۴] تا آنجا که زن مسلمان در مَهر، به یادگرفتن یک سوره از قرآن راضی میشد[۳۵]؛ همچنین رسول خدا(ص) هر مهاجر جدیدی را به یکی از حافظان قرآن میسپرد تا حفظ قرآن را به او آموزش دهد و این سبب رواج حفظ قرآن در میان مسلمانان شد[۳۶]. افراد زیادی در زمان رسول خدا(ص) قرآن را حفظ کردند[۳۷]. حافظان و قاریان قرآن در آغاز هر آنچه را فرا میگرفتند، خدمت پیامبر(ص) میخواندند و ایشان تقریر و تصحیح میکرد[۳۸]. به واسطه کافینبودن حفظ قرآن و احتمال خلل به تمامیت و اصالت قرآن با مرگ حافظان قرآن، پیامبر(ص) اهتمام فراوانی به نوشتهشدن قرآن داشت[۳۹]؛ به همین دلیل آیات قرآن را بر تعدادی از صحابه که میتوانستند بنویسند و امروز به «کاتبان وحی» مشهورند[۴۰] املا میکرد و آنان با همان خط ابتدایی کوفی و ابزارهای طبیعی موجود، آیات را ثبت میکردند و با بازخوانی، صحت آن را تأیید میکردند[۴۱]. شمار کاتبان وحی در مجموع ۴۳ نفر شمرده شدهاند که از مشهورترینِ آنان امیرالمؤمنین علی(ع)، خلفای ثلاثه، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله و زید بن ثابت است که از این میان امیرالمؤمنین(ع) و زید بن ثابت بیش از دیگران به این امر پرداختهاند[۴۲].
نخستین کسی که پس از وفات پیامبر(ص) و به وصیت او، متصدی جمعآوری قرآن شد، امام علی(ع) بود[۴۳]. پس از آن در زمان خلفا، امر جمعآوری قرآن به زیدبن ثابت واگذار شد[۴۴] و در زمان عثمان همه قرآنها جمعآوری و نسخه واحدی ارائه شد[۴۵]. امام علی(ع) نیز مصحفی خاص تدوین کرد؛ یعنی بر اساس ترتیب نزول سورهها[۴۶] و قرائت صحیح که براساس قرائت پیامبر(ص)، ثبت شده بود و همچنین مشتمل بر شأن نزول تنزیل و تأویل و موارد ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه بود[۴۷]؛ البته ایشان پس از ملاحظه مصحف تدوینشده زمان عثمان و مطابقت آن با مصحف خود، آن مصحف را تأیید کرد و مصحف خود را ظاهر نکرد[۴۸].
رسمالخط قرآن نیز مراحلی را پشت سر گذاشت. قرآن در آغاز خالی از نقطه و اعراب بود. بخشی از اعرابگذاری قرآن را ابوالاسود دوئلی انجام داد که او نیز از امام علی(ع) فرا گرفته بود[۴۹]. پیش از جمعآوری مصحفها، قرائتهای مختلفی از قرآن وجود داشت که مشهور آنها هفت قرائت است و ادعای تواتر بر آن شده است[۵۰]. از آنجا که آشنایی با قرآن برای اقوام و ملّتهای مختلف، نیاز به ترجمه قرآن داشت، دانشمندان مسلمان و حتی غیر مسلمان به ترجمه قرآن به زبانهای مختلف مبادرت ورزیدند[۵۱].
تفاسیر بسیاری نیز بر قرآن نگاشته شده است. آغاز تفسیرِ آیات را میتوان از زمان رسول خدا(ص) دانست که خود حضرت بعضی از آیات را تفسیر و تبیین کرده است[۵۲] و در زمان امیرمؤمنان(ع) و ائمه(ع) نیز با بیان شأن نزول و تفسیر آیات ادامه یافت[۵۳]. اندیشمندان اسلامی نیز در عصرهای مختلف تفسیرهای گوناگونی به روش روایی، اجتهادی و شهودی ارائه کردهاند[۵۴] و اتخاذ این روشها، از گرایشهای فکری، فرهنگی، دینی و علایق فردی مفسر نشئت میگیرد[۵۵]. در گرایشهای تفسیری نیز گستردگی مسائل قرآن و اینکه شامل علوم مختلف میشود و ظهور اندیشههای گوناگون نقلی، عقلی، کلامی و عرفانی، سبب تنوع زیادی در تفسیرها شده است[۵۶].
امام خمینی در آثار خود درباره حقیقت قرآن، مراتب فهم آن، چگونگی نزول و ویژگیهای آن به تحلیل و بررسی پرداخته است[۵۷]؛ همچنین تحقیقاتی در آثار ایشان بر اساس آرا و مبانی تفسیری ایشان صورت گرفته و با عنوانهایی چون تفسیر القرآنالمجید، فهمالقرآن، تفسیر و شواهد قرانی و آرای تفسیری امام خمینی ارائه شده است[۵۸].
جایگاه و عظمت قرآن
قرآن کتاب دینی و اعتقادی مسلمانان است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده تا مردم را از تاریکیهای کفر و نفاق به ایمان و اخلاص و نور راهنمایی کند[۵۹]. در احادیث اهل بیت(ع)، قرآن پنددهندهای معرفی شده است که فریب نمیدهد و راهنمایی است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید[۶۰]. کسی که به آن چنگ زند نجات مییابد و کسی که به دنبال هدایت از غیر طریق آن باشد، گمراه میشود[۶۱].
طبق روایت مشهور در منابع شیعی و سنی از رسول خدا(ص) قرآن به همراه عترت آن حضرت(ص) یکی از دو ثقل و سرمایه ارزشمندی است که حضرت بر جای گذاشته است و هر کس به این دو تمسک کند، گمراه نخواهد شد[۶۲]. برخی سران قریش پس از وفات رسول خدا(ص) شعار «حسبنا کتاباللّه» (کتاب الهی برای ما کافی است) سر دادند و عترت پیامبر(ص) را کنار زدند و این سبب شد که به فکر افتادند قرآن را از تفسیر اهل بیت(ع) جدا کنند و آن را بدون شرح و تفسیر بنویسند[۶۳].
از دیدگاه شیعه، امامان معصوم(ع) حاملان علم قرآن و بیانکننده مضامین و حقایق قرآناند. از اینرو میان کتاب و عترت تلازم است و همانگونه که قرآن با روایات تفسیر میشود و عام و خاص و محکم و متشابه آن روشن میگردد، قرآن نیز در فرض اختلاف روایات، مرجع است و روایاتی که مخالف قرآن باشند، مردود میشوند[۶۴]. در علوم مختلف اسلامی نیز قرآن منبع و فصلالخطاب در موارد اختلافی است و اندیشمندان اسلامی با استناد به آن مطالب خود را اثبات میکنند[۶۵].
امام خمینی در بیان اهمیت و جایگاه قرآن قائل است قرآن بزرگترین رحمت الهی است که برای بشریت نازل شده است و راه وصول به سعادت را برای انسانها باز کرده[۶۶] و بزرگترین نسخه نجاتدهنده بشر است که میخواهد همه زنجیرهایی را که بر دست، پا، قلب و عقل انسان زدهشده باز کند و وی را از هلاکت برهاند[۶۷]. با همین نگاه به قرآن است که ایشان حتی درباره قصههای قرآن نیز معتقد است این بخش از قرآن برای بیان تاریخ و مجرد اخبار و قصه نیست، بلکه در این قصهها چگونگی تربیت انبیا(ع) و مردم بیان شده و خداوند اغراض خاصی را دنبال میکند و تکرار آنها نیز به سبب تأثیر حقایق و معارف در قلوب است[۶۸].
خداوند از قرآن کریم با صفت عظیم یاد کرده است[۶۹] و آن را گفتار سنگینی دانست[۷۰] که اگر بر کوه نازل شود، کوه از خشیت الهی از هم پاشیده میشود[۷۱]. در روایات نیز قرآن دریایی ژرف معرفی شده که رژفای آن دستیافتنی نیست[۷۲] و ظاهر آن زیبا و شگفتآور و باطن آن ژرف است. شگفتیها و غرایب آن پایان ندارد و تاریکیها، تنها با آن رفع میگردد[۷۳] و این بیانگر عظمت قرآن و برتری آن بر سایر کتابهای آسمانی است و این به سبب اعجازی است که خداوند در آیات قرآن و معانی آنها قرارداده است[۷۴]. در حقیقت کتابی که نور هدایت و راه نجات است[۷۵] و اسما و صفات الهی را بیان میکند، همه از عظمت متکلم آن نشئت میگیرد[۷۶].
امام خمینی برای عظمت قرآن جهات چندی برمیشمارد از جمله:
- عظمت متکلم و حافظ آن: گوینده این سخنان، موجودی نامتناهی و دارای صفات جلال و جمال است و این عظمت در سخن او منعکس است. آن عظیم مطلق که تمام بزرگیهای قابل تصور در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، در او وجود دارد، همه آنها را در قرآن تجلی داده است؛ به همین دلیل، این صحیفه بر همه کتابهای آسمانی برتری دارد.
- عظمت رسول وحی: جبرئیل امین و روح اعظم که رسول وحی است، یکی از مهمترین ارکان چهارگانه عالم هستی به شمار میرود که ملک موکل علم و حکمت و مأمور رساندن رزقهای معنوی و روحانی است[۷۷].
- عظمت حامل قرآن: قلب پاکیزه نبی ختمی(ص) که حامل قرآن است، جامع همه حقایق است و حقتعالی به جمیع شئون ذاتی و صفاتی و افعالی بر آن تجلی کرده و او دارای ولایت مطلقه و برزخیت کبراست[۷۸].
- عظمت زمان ارسال و موقعیت نزول قرآن: قرآن کریم در شب قدر نازل شده است؛ شبی که برابر با هزار ماه در ایام دیگر است و شب وصول رسول مکرم اسلام(ص) است و اگر خداوند چنین موقعیتی را برای نزول قرآن انتخاب کرده، نشاندهنده عظمت این کتاب و پیام مهم آن بوده است[۷۹].
- عظمت مطالب و مقاصد قرآن: اصل و اساس مقاصد قرآن کریم اموری است: الف) تکمیل معرفت الهی و حصول توحید ذاتی، صفاتی و اسمائی؛ ب) بیان چگونگی سلوک به سوی خداوند؛ ج) چگونگی معاد و رجوع آفریدگان به حقتعالی؛ د) بیان تجلیات الهی و اقسام آن[۸۰]؛ البته معارف بلند قرآن هنگام نزول و رسیدن به عالم طبیعت، به همراه هزاران حجاب است که اگر این کتاب با جلوهای از جلوههایش تجلی میکرد، ارکان زمین و آسمان را میسوزاند و اگر بر فرشتگان مقرب جلوه میکرد، وجود آنان را در هم میکوبید[۸۱].
قرآن کریم با وجود عظمتش، نزد مسلمانان مهجور است؛ چنانکه در بعضی آیات نیز به آن تصریح شده است[۸۲]. از دیدگاه امام خمینی مهجوریت قرآن در ابعاد مختلف است: اول مهجوریت در عمل، دوم در تلاوت، سوم در نگاه جامع به قرآن[۸۳].
چگونگی نزول قرآن
فرشته وحی قرآن کریم را بر پیامبر اکرم(ص) نازل و آیات را بر آن حضرت قرائت میکرد[۸۴]. طبق بعضی از روایات گاهی هنگام نزول قرآن به سبب سنگینی وحی، حالتی به مانند بیهوشی بر پیامبر(ص) عارض میشد[۸۵]. در اینکه در نزول وحی بر پیامبر(ص) الفاظ قرآن نازل شده یا اینکه قرآن حقیقت مجردی است که پیامبر(ص) آن را تنزل داده و در قالب کلمات و الفاظ ارائه کرده، اختلاف وجود دارد. امام خمینی این نظر را که پیامبر(ص) حقایق الهی را از غیب دریافت و الفاظ را خود انتخاب کرده باشد، نمیپذیرد و بر این باور است که اگرچه پیامبر(ص) حقیقت وحی و معانی مجرد را در مراتب بالاتر دریافت کرده است، چون نمیتوان آن معانی را در عالم حس به مردم منتقل کرد، این معانی تنزل یافته و به صورت الفاظ بیان شدهاند[۸۶]؛ اما پیامبر(ص) خود در این زمینه اعمال نظر و رأی نداشت و هر آنچه میفرمود از وحی سرچشمه میگرفت[۸۷].
آغاز نزول قرآن در مکه بوده است[۸۸] که از این آیات به آیات مکی یاد میشود و آیاتی که پس از هجرت پیامبر(ص) در مدینه نازل شد، آیات مدنی نام دارند. در تعیین آیات مکی و مدنی اختلاف است[۸۹]. اندیشمندان اسلامی درباره چگونگی نزول قرآن آرای مختلفی ارائه کردهاند. برخی مانند شیخ صدوق براساس روایتی نزول قرآن را به دو صورت دفعی و تدریجی دانستهاند که نزول دفعی آن در شب قدر بوده است[۹۰]. گروهی نیز مانند شیخ مفید، نزول دفعی را نپذیرفتهاند[۹۱] و بعضی روایتی را که در این زمینه وارد شده نازلشدنِ حقیقت قرآن به صورت مجموعی بر قلب پیامبر(ص) در شب قدر تفسیر کردهاند[۹۲].
در بحث از نزول دفعی و تدریجی نیز چند قول وجود دارد:
- قرآن نخست در لوح محفوظ نازل شده، آنگاه در شب قدر به صورت دفعی بر آسمان دنیا و سپس به مدت ۲۳ سال بر قلب پیامبر نازل شده است[۹۳].
- قرآن نخست در شب قدر به جبرئیل داده شد و او قرآن را در محلی به نام بیتالعزة قرار داد و از آنجا قرآن به صورت تدریجی بر پیامبر(ص) نازل شد[۹۴].
- قرآن در ماه رمضان در شب قدر یکباره در بیتالمعمور که در آسمان چهارم است، نازل شد. سپس از بیتالمعمور در مدت بیست سال نازل شد[۹۵].
- قرآن در هر سال در شب قدر به قدر نیاز مردم در آن سال بر پیامبر(ص) نازل میشد و سپس جبرئیل به تدریج موارد مورد نیاز را بر پیامبر(ص) نازل میکرد[۹۶].
امام خمینی درباره چگونگی نزول قرآن با استناد به حدیثی[۹۷] نزول دفعی قرآن بر رسول خدا(ص) را در بیتالمعمور میداند[۹۸]. به باور ایشان قرآنی که به صورت دفعی نازل شده، همان قرآن در سرّ مکنون در نشئه علمی است که در یک مقام، متحد با ذات و از تجلیات اسمائی است[۹۹]؛ اما نزول تدریجی آن، در مدت ۲۳ سال بوده که پاداش سیر و سلوک و ریاضتهای پیامبر(ص) است[۱۰۰]. ایشان معتقد است نزول قرآن، به قدرت پیامبر(ص) که ولی اعظم است، میباشد و فرشته وحی نقش واسطهای دارد[۱۰۱].[۱۰۲]
حقیقت و ماهیت قرآن
اهل معرفت و حکما بر این باورند که حقیقت قرآن، مجموع حقایق عالم هستی[۱۰۳]، ظهور کتبی عالم و انسان کامل[۱۰۴]، عقل بسیط، کلید درهای غیب الهی[۱۰۵] و مقام جمع و اجمال است که همان حقیقت محمدی(ص) است[۱۰۶]. به سبب عظمت سرّ قرآن، این سرّ و روح برای هر کس قابل ادراک نیست؛ مگر صاحبان عقل و بصیرت[۱۰۷].
امام خمینی به بیان حقیقت دو مرتبه از قرآن پرداخته است: یکی پیش از تنزّل و مقام بطون قرآن و دیگری پس از تنزّل و مرتب نازله قرآن. اما در مرتبه نخست حقیقت قرآن پیش از تنزّل به منازل خلقی، کتابی تکوینی و از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت است و حقیقت آن کلامی نفسی و ذاتی است. این حقیقت برای کسی حاصل نمیشود، مگر برای ذات مبارک پیامبر اکرم(ص) با مکاشفه الهی، در مقام «قاب قوسین»، بلکه در مقام «اَو اَدنی»[۱۰۸]. در حقیقت، قرآن مقام ظهور اسم «الله» به ظهور رحمانیت و رحیمیت است که جامع جمع و تفصیل[۱۰۹] و صحیفهای است که بیانگر اسم اعظم الهی است؛ همچنانکه انسان کامل صورت اسم اعظم است و قرآن و انسان کامل هر دو، در جلوه بودن آن مقام، در یک رتبهاند. از این جهت، نسخ و انقطاع در حقیقت قرآن راه ندارد؛ زیرا اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدیاند[۱۱۰].
امام خمینی با استناد به روایت ثقلین[۱۱۱] انسان کامل را همان قرآن حقیقی میداند که در عالم کثرت از هم جدا شدهاند؛ ولی به حسب وحدت و عالم معنا، یکیاند[۱۱۲]. در حقیقت، قرآن سرّی میان حقتعالی و پیامبر او[۱۱۳] و سرّ و رازی است که با رازهای دیگر پوشیده شده است[۱۱۴]. اما در مرتبه دوم قرآن رقیقه و تنزلیافته از عوالم بالاتر است که با هزاران حجاب تنزّل مییابد. این کتاب تدوینی الهی، تنزّل و رقیقه آن کتاب تکوینی الهی است[۱۱۵] و پس از عبور از حجابهای نوری، برقلب پیامبر(ص) وارد میگردد و از آنجا متنزّل میشود و به مرحلهای میرسد که با زبان گفته میشود[۱۱۶]. البته امام خمینی نزول کلام الهی بر قلب پیامبر(ص) به الفاظ و اصوات بدون واسطه را نمیپذیرد؛ بر خلاف معتزله که به آن قائلاند؛ زیرا مستلزم تغییر و تجدد در ذات الهی است[۱۱۷].
امام خمینی قرآن را کتاب معرفةاللّه و طریق سلوک به سوی او[۱۱۸] و معرِّف ذات مقدس حقتعالی به تمام شئون و تجلیات میداند[۱۱۹] که جاهلان آن را به انزوا کشیدهاند و آرای انحرافی و تفسیر به رأیهایی در آن راه یافته و هر شخصی با نفسانیت خود، در معنای آن تصرف کرده است. این کتاب در عصری نازل شد که تاریکترین محیط بود و عقبافتادهترین مردم در آن زندگی میکردند، لکن در آن حقایق و معارفی است که در آن روز سابقه نداشته است؛ چنانکه مسائل عرفانیای که در قرآن است، در یونان و نزد فلاسفه آن نبوده و افرادی چون ارسطو و افلاطون از رسیدن به آن عاجر بودند و حتی فلاسفه و عرفای بزرگ اسلامی نیز که در مهد قرآن رشد کردهاند، مسائل خود را از قرآن میگرفتند[۱۲۰]. به اعتقاد ایشان حقایق قرآن به زبان عرفی نازل شده و این از باب شفقت و رحمت بر انسانهاست تا هر شخصی به مقدار فهم خود از حقایق آن نصیبی داشته باشد[۱۲۱].[۱۲۲]
ظهور و بطون قرآن
قرآن کریم تنها شامل یک سطح از معنا نیست که همگان به طور مساوی آن را درک کنند، بلکه این کتاب آسمانی دربردارنده لایهها و سطوح معانی گوناگون است[۱۲۳]. مراد از ظهور در قرآن، معنای ظاهری و ابتدایی است که از آیات به دست میآید و مراد از بطون، معنای نهفته در آیات است که فراتر از مفهوم ظاهری آیات است و این معنای باطنی، ممکن است به مفهوم ظاهری آیه نزدیک باشد یا با آن فاصله داشته باشد[۱۲۴]؛ چنانکه در بعضی روایات، عرض امانت در قرآن[۱۲۵] به ولایت امیرالمؤمنین(ع) تفسیر شده است[۱۲۶]. اندیشمندان اسلامی نیز با تمسک به روایات، بر بطون و چندلایه بودنِ آیات قرآن تأکید کردهاند[۱۲۷].
امام خمینی ظاهر و باطن قرآن و صورت و معنای آن را به بدن و روح تشبیه میکند که از هم قابل تفکیک نیستند[۱۲۸]. به اعتقاد ایشان توقف بر ظواهر و عدم عبور و تجاوز از آن به باطن، موجب هلاکت و پایه جهل و نادانی میشود و اساس انکارنبوت و ولایت است[۱۲۹]؛ به همین دلیل کسانی که تنها دعوت به ظاهر و صورت میکنند و مردم را از آداب باطنی بازمیدارند و مانع رسیدن به انسانیت و وصول به حقتعالی هستند[۱۳۰]. در مقابل، کسانی مانند جاهلان از صوفیه که رسیدن به باطن را از غیر ظاهر جستجو میکنند، بر صراط مستقیم نیستند؛ زیرا ظاهر، خود طریقی به سوی باطن است[۱۳۱].
امام خمینی همانند بعضی از عارفان[۱۳۲] با استناد به روایتی[۱۳۳] برای آیات الهی، ظهر و بطن و حد و مطلع برشمرده است و معتقد است اگر مراد از قرآن در این حدیث، همه عالم وجود باشد، ممکن است بطن، عالم غیب و ظهر، عالم شهادت باشد[۱۳۴]. همچنین مطلع، کلام ذاتی و تجلی ظهوری حقتعالی در حضرت واحدیت و حد، کلام ظلی و فیضی باشد که حدّ فاصل میان حضرت واحدیت و مظاهر غیب و شهادت است که از آن به عماء تعبیر میشود و اگر مراد از قرآن در حدیث یادشده، انسان کامل یا همان کون جامع و کتاب مبین باشد، مراد از ظهر و بطن و حد و مطلع، مراتب چهارگانه (قوای چهارگانه ادراکی و یا طبایع چهارگانه) انسان کامل است و مراد از بطون سبعه، لطایف هفتگانه انسان (نفس، عقل، قلب، روح، سر، خفی و اخفی) است[۱۳۵]. بلکه طبق مبانی عرفا، هر فردی از افراد وجود، حتی موجودات سافل، قرآن جامعاند که برای او ظهر، بطن، حد و مطلع و مراتب هفتگانه بلکه هفتادگانه است[۱۳۶].
به باور امام خمینی قرآن دارای بطنهای متعدد و حقایقی است که از دید انسانهای عادی پوشیده است[۱۳۷]. در حقیقت، باطن قرآن از سنخ معانی نیست تا برای انسانها با علوم رسمی قابل درک باشد؛ بلکه باطن قرآن از سنخ حقایق است و برای درک این حقایق، مکاشفه تام انسان کامل ختمی(ص) لازم است[۱۳۸]. نظر امام خمینی درباره بطون قرآنی مبتنی بر تفسیر عرفانی از روایتی[۱۳۹] است که حقیقت قرآن را همان تجلی خداوند با صفات جلالی و جمالی بر قلب جمعی محمدی(ص) میشمارد[۱۴۰]. به باور ایشان ظاهر قرآن در مقابل باطن آن نیست، بلکه باطن قرآن در طول ظاهر آن است و آنچه در دست ماست، تنزلیافته مراتب بطونی و حقیقت قرآن است[۱۴۱].[۱۴۲]
حجیت ظواهر قرآن
اولین و مهمترین منبع حقوق در فقه امامیه قرآن مجید است که معجزه جاویدان پیامبر اعظم (ص) بوده و حجیت آن از جهت صدور قطعی و از جهت دلالت ظنی است. امام خمینی با رد نظرات برخی از اخباریون مبنی بر عدم حجیت ظواهر قرآن و قول کسانی که ظواهر قرآن را برای کسانی که قصد آنان افهام نیست حجت نمیدانند؛ معتقد بود هیچ شک و ابهامی در این نیست که ظواهر قرآن مطلقا حجت است[۱۴۳].
امام خمینی معتقد بود یکی از مطالب قرآن شریف، بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و سنن الهیّه است، که کلیّات و مهمات آن در این کتاب نورانی ذکر شده و عمده در این قسم، دعوت به اصول مطالب و ضوابط آن است؛ مثل باب صلاة، زکات، خمس، حج، صوم، جهاد، نکاح، ارث، قصاص، حدود، تجارت و امثال آن. و این قسم یعنی علم ظاهر شریعت، عامالمنفعه بوده و برای همه اقشار مردم و برای عمران و آبادی امور دنیا و آخرت آنان جعل شده است تا تمام اقشار مردم از آن به مقدار معرفت خویش استفاده کنند[۱۴۴].[۱۴۵]
مراتب قرآن
اندیشمندان اسلامی مراتب داشتنِ قرآن را با دو رویکرد هستیشناختی و معرفتشناختی بررسی کردهاند:
- مراتب قرآن بر اساس مراتب وجود (هستیشناختی): بعضی از اهل معرفت از آنجا که قرآن را جامع همه حقایق الهی و کونی، به صورت یکسان میدانند، معتقدند در قرآن هیچگونه میل و انحرافی نیست و منزلت قرآن منزلت اعتدال است؛ اما اگر از این منزل و مرتبه تنزل کند، جامعیت نخواهد داشت[۱۴۶]. امام خمینی نیز حقیقت قرآن را دارای مراتبی میداند که پیش از تنزل به منازل خلقی، از شئون ذاتی و حقایق علمی در حضرت واحدیت بوده است[۱۴۷] و در هر نشئه از نشئات هستی، ظهوری دارد؛ چنانکه قرآن در حضرتهای علمیه، حضرت اعیان، حضرات اقلام و حضرات الواح، حضرت مثال و در حس مشترک و در شهادت مطلقه به گونهای ظهور دارد. این همان، هفت مرتبه از تنزل است و ممکن است نزول قرآن بر هفت حرف در روایات[۱۴۸] اشاره به این معنا باشد[۱۴۹]. ایشان معتقد است همانطور که کتاب تکوینی و نظام آفرینش مراتب دارد، کتاب تدوین و قرآن کریم نیز مراتبی دارد که همراستا با مراتب تکوینی است[۱۵۰]. به باور ایشان اگر مراد از قرآن در بطون هفتگانه آن همه هستی باشد، مراتب هفتگانه بطونی آن مراتب هفتگانه کلی است و آن مقام احدیت غیبی، حضرت واحدیت، مقام مشیت و فیض منبسط، عالم عقول، عالم نفوس کلی، عالم مثال مطلق و عالم طبیعت است[۱۵۱]. امام خمینی نزول آیات از مرتبه غیب تا شهادت را نوعی تغییر و میل وجودی و رتبی دانسته است؛ زیرا کلمات حقتعالی با رسیدن به هر مرتبه در قوس نزول، محجوب و مستور در حدود و تعینات میگردد تا به عالم طبیعت برسد[۱۵۲]. بنا بر نظر امام خمینی قرآن و کلام الهی با طی مراتب در قوس نزول و پوشیدن لباس الفاظ، مرحله به مرحله تنزل داده شده است. از اینرو مراتب بطون قرآن در قوس صعود، مطابق با مراتب تنزّل است و برای رسیدن به بطون قرآن باید از تحریف رهایی یافت؛ بر این اساس میان مبدأ بطون و مبدأ تنزّل، رابطه متعاکسی برقرار است و سالک به هر مرتبه از بطون که راه یافت، از یک مرتبه از تنزّل رهایی مییابد[۱۵۳]. بنا بر نظر ایشان رحمت واسعه حق بر بندگان این اقتضا را داشته است که قرآن را از آن مقام قرب و قدس، بر حسب تناسب عوالم تنزّل دهد تا به این عالم ظلمانی برسد[۱۵۴]؛ از اینرو قرآن در آن مقام اصلی خود، سرّ و سرّ مستتر به سرّ است که تنزّل کرده است[۱۵۵].
- مراتب قرآن بر اساس فهم آن (معرفتشناختی): هر مرتبه از مراتب و منازل قرآن مختص گروهی است که پس از به دستآوردن طهارت، توان حمل و درک آن را دارند و پایینترین مرتبه آن، همین کتابی است که پیشروی مردم است[۱۵۶]. امام خمینی نیز برای فهم قرآن مراتبی قائل است. ایشان در مرتبهای، درک و دریافت آیات قرآن را خارج از حیطه فهم و ادراک بشر برشمرده و آن را مختص ذات غیبالغیوب میداند که هیچ ملک مقرّب یا نبی مرسلی در این مرتبه، به معرفت آن دست نمییابد[۱۵۷]. در مرتبه بعدی، مخاطب قرآن تنها پیامبر(ص) است و این مرتبهای است که جبرئیل نیز از رسیدن به این مقام قاصر است و معرفت قرآن در این مرتبه، اختصاص به پیامبر(ص) دارد[۱۵۸] و سرّی میان خداوند و رسولش است[۱۵۹]. در رتبه ظاهر و الفاظ قرآن که تنزّلیافته از مراتب بالاتر است[۱۶۰] نیز سفره گستردهای است که همه اقشار و اصناف آدمیان از آن استفاده میکنند و هر مسلک و مکتبی بهره خاص خود را از آن میبرد[۱۶۱].[۱۶۲]
حروف مقطعه
در برخی از روایات از حروف مقطعه که در آغاز برخی سورههای قرآن آمدهاند، به حروف تهجی یادشده است[۱۶۳]. این حروف به دلیل طبیعت رمزگونهشان، از مباحث اختلافی قرآناند که بحث از آن از صدر اسلام تاکنون ادامه داشته است[۱۶۴]. آرا و نظرات مختلفی از دانشمندان اسلامی در بیان این حروف و مفاد آنها ارائه شده است. برخی حروف مقطعه قرآن را از متشابهات قرآن[۱۶۵] یا اشاره به اسامی سورهها[۱۶۶] میدانند. برخی نیز آن را مأخوذ از صفات و اسمای الهی[۱۶۷] یا رموزی میان خداوند سبحان و رسول او[۱۶۸] میشمارند.
امام خمینی حروف مقطعه را با وجود تفسیرهای مختلفی که از آن شده است، از اسرار الهی میداند و معتقد است این حروف، مخاطبه و رمزی میان حبیب و محبوب و مناجات میان عاشق و معشوق است و کسی از آنها بهرهای ندارد و حتی جبرئیل که خود، قرآن را بر پیامبر(ص) نازل کرده نیز از حقیقت معانی آن اطلاعی ندارد، بلکه فهم حقیقت آن، مختص پیامبر اکرم(ص) و افرادی است که حقتعالی به آنان تعلیم کرده است[۱۶۹].[۱۷۰]
ویژگیهای قرآن
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است و چند ویژگی برای آن شمرده شده است، از جمله اینکه قرآن از جامعیت و جاودانگی برخوردار است، تحریف بدان راه نیافته و چیزی از آن کم یا اضافه نشده، معجزه جاوید خاتم پیامبران است، هادی امت بوده و ظواهر آن حجت است[۱۷۱].
آیات فقهی
قرآن کریم به همراه سنّت، عقل و اجماع یکی از منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی است[۱۷۲]. این کتاب الهی دارای آیاتی است که به بیان احکام شریعت میپردازند و به آیاتالاحکام معروفاند و برای استنباط احکام شرعی به آنها استناد میشود. سابقه آیاتالاحکام به ابینصر محمدبن سائب بشر کلبی (م ۱۴۷) میرسد که از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود[۱۷۳]. برخی از فقها و مفسران در این زمینه کتاب مستقلی نیز تدوین کردهاند[۱۷۴]. از مجموعه آثار امام خمینی نیز مباحثی که مربوط به احکام بوده، در کتابی به نام آیاتالاحکام قبسات من تراث الإمام الخمینی جمعآوری شده است. دلالت آیات قرآن بر احکام شرعی یا به صورت نص است یا به صورت ظاهر؛ یعنی در استفاده از عمومیت یا اطلاق آیات نیاز به مقدماتی است که نخستین مقدمه آن حجیت ظهور است. غالب فقها قائل به حجیت ظهور آیاتاند[۱۷۵]. برخی نیز حجیت ظواهر قرآن را منوط به همراهی این آیات با روایات صحیحه از اهل بیت(ع) میدانند[۱۷۶]. آیاتی که مربوط به احکام شرعیاند در بسیاری از ابواب فقه مانند نماز، روزه، حج، زکات و ابواب معاملات و شهادات بررسی شدهاند. برخی شمار این آیات را حدود پانصد و برخی آن را دوهزار آیه میدانند[۱۷۷].
امام خمینی نیز در ابوابی از کتابهای فقهی و اصولی خود به برخی آیات در استنباط احکام شرعی استناد کرده است، مانند باب نماز[۱۷۸]، روزه[۱۷۹]، حج[۱۸۰]، بیع[۱۸۱] و حکومت و ولایت[۱۸۲].
خود قرآن نیز احکامی دارد، همانند حرمت قرائت سورههای سجدهدار برای جنب، حایض و زن در حال نفاس[۱۸۳]، کراهت قرائت سورههای دیگر برای این افراد[۱۸۴]، وجوب طهارت برای لمس قرآن و استحباب آن در حال قرائت قرآن[۱۸۵].[۱۸۶]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ج۱، ص۶۵؛ زبیدی، ج۱، ص۲۱۸ – ۲۱۹.
- ↑ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۷۵.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۲۱.
- ↑ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ج۱، ص۶۵؛ عسکری، ابوهلال، ص۴۹.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۸۹؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۱۷۳.
- ↑ ملاصدرا، اسرارالآیات، ص۱۲؛ امامخمینی، آدابالصلاة، ص۳۳۳؛ همو، دعاءالسحر، ص۵۵ – ۵۶.
- ↑ ملاصدرا، تفسیرالقرآن، ج۳، ص۳۹۵ - ۳۹۶؛ ج۷، ص۱۰۶.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۸۹؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الأصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۴۹.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۲۶.
- ↑ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیانالسعادة فی مقاماتالعباده، ج۳، ص۲۸۵.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ ابن سبعین، عبد الحق بن ابراهیم، رسائل ابن سبعین، ص۲۴۴.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، امامخمینی، ص۵۲ - ۵۳.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، چهلحدیث، ص۶۱۸.
- ↑ ملاصدرا، المشاعر، ص۵۷.
- ↑ همو، اسرارالآیات، ص۱۶.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۲.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۹ - ۳۰۰.
- ↑ صدوق، الخصال، ج۲، ص۵۲۴.
- ↑ خرمشاهی، بهاء الدین، قرآن شناخت، ص۳، ۲۰ - ۲۱.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۳۴.
- ↑ حکیم طباطبایی، سیدمحمدباقر، علوم القرآن، ص۱۰۰ - ۱۰۱.
- ↑ کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزامالمخالفین، ج۱۰، ص۲۹۳.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۳۸.
- ↑ حریری، محمدیوسف، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، ص۲۶۱.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۸۲، ص۲۰؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶.
- ↑ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۲ – ۴۳؛ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۶۶؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سننالأقوال و الأفعال، ج۷، ص۱۵۲؛ معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص۴۷.
- ↑ مقریزی، ج۴، ص۲۴۰؛ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۰ و ۳۶۵.
- ↑ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص۲۵۷ – ۲۶۱ و ۲۷۵ - ۲۷۷.
- ↑ خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۵۳.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۸۰.
- ↑ خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۵۴؛ زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۴۶.
- ↑ باقلانی، محمد بن طیب، الانتصار للقرآن، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۴۶.
- ↑ رکنی یزدی، محمدمهدی، آشنایی با علوم قرآنی، ص۶۳.
- ↑ ابوزهره، محمد، المعجزة الکبری القرآن، ص۲۱.
- ↑ رکنی یزدی، محمدمهدی، آشنایی با علوم قرآنی، ص۶۳.
- ↑ زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص۴۸.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۸.
- ↑ بیهقی، احمد بن حسین، دلائلالنبوة، ج۷، ص۱۴۹؛ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۰۷ - ۲۱۰.
- ↑ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۴، ص۲۱۰؛ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۵.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ معرفت، محمد هادی، تاریخقرآن، ص۸۶.
- ↑ معرفت، محمد هادی، تاریخقرآن، ص۸۷.
- ↑ ابن خلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ج۲، ص۵۳۵ - ۵۳۷.
- ↑ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائقالناضرة فی احکام العترةالطاهره، ج۸، ص۹۵؛ عاملی، سیدمحمد جواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ج۷، ص۲۲۱.
- ↑ معرفت، محمد هادی، تاریخقرآن، ص۱۸۷.
- ↑ رضایی اصفهانی، محمدعلی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، ص۲۴.
- ↑ ایازی، سیدمحمدعلی، مصحف امام علی، ص۱۸۳.
- ↑ دیاری بیدگلی، محمدتقی، اندیشه و آرای تفسیری امام خمینی، ص۸۸.
- ↑ رضایی اصفهانی، محمدعلی، درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، ص۳۵ - ۳۶.
- ↑ ریعان، معصومه، بررسی سیمای قرآن در اندیشه امام خمینی، ص۱۶۱.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ص۵۸؛ آدابالصلاة، ص۱۸۱ – ۱۸۲ و ۳۲۱؛ حدیثجنود، ص۶۲ و ۹۰ - ۹۳.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۳.
- ↑ ابراهیم/ ۱؛ کاشانی، ملافتحالله، تفسیر منهج الصادقین فی الزامالمخالفین، ج۵، ص۱۲۲.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۷۵، ص۲۵۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۸۹، ص۳۱.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۳۸۰؛ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۴ و ۱۷.
- ↑ عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج۲، ص۴۸۰.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التفسیر، ج۱، ص۴۳۳ - ۴۴۶؛ حکیم طباطبایی، سیدمحمدباقر، علوم القرآن، ص۱۲۴.
- ↑ معرفت، محمد هادی، تاریخقرآن، ص۹۶ و ۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۷ و ۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۳۹۶.
- ↑ آدابالصلاة، ص۱۸۶ - ۱۸۷؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۵۸.
- ↑ حجر/ ۸۷.
- ↑ مزمل/ ۵.
- ↑ حشر/ ۲۱.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۹، ص۲۸۹.
- ↑ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸، ص۳۷.
- ↑ زحیلی، وهبة بن مصطفی، تفسیر الوسیط، دمشق، ج۲، ص۱۱۶۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیرالقرآن، ج۱، ص۲۶۵ - ۲۶۶.
- ↑ بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج۲، ص۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۲ – ۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۲۹۷.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ص۵۸.
- ↑ فرقان/۳۰.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۵.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۶۵؛ فخررازی، محمدبن عمر، مفاتیحالغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲۴، ص۵۳۰.
- ↑ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تحقیق جلال الدین محدث، ج۲، ص۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، تفسیرحمد، ص۱۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۸، ص۲۸۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۱۸، ص۱۹۴.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۵۵؛ زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ صدوق، محمدبن علی، الاعتقادات، ص۸۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۳.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۵۶ - ۱۵۷؛ زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۲۰ - ۳۲۱.
- ↑ زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهلالعرفان فی علومالقرآن، ج۱، ص۳۷ - ۳۸؛ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ صدوق، محمدبن علی، الاعتقادات، ص۸۲؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیرالصافی، ج۱، ص۶۴؛ رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص۱۸۸.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۱۸۹؛ همو، الاتقان، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۲۹.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۴۳.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۴۹۰ - ۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۲۸۵.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۶.
- ↑ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیانالسعادة فی مقاماتالعباده، ج۱، ص۴۵.
- ↑ آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نصالنصوص، ص۳۰۹.
- ↑ ملاصدرا، تفسیرالقرآن، ج۵، ص۲۸۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیرالقرآن، ج۶، ص۲۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمةالمتعالیه، ج۷، ص۴۰.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلا، ص۳۳۳.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلا، ص۳۲۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۹؛ ج۲، ص۴۱۵.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۲۶۲؛ ج۱۹، ص۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، تفسیرحمد، ص۱۶۲.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ص۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۴۹۸.
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۱۴ – ۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۹.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۳۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۹ – ۲۱۰.
- ↑ امام خمینی، حدیثجنود، ص۶۰ – ۶۱.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۷.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۹ – ۶۲.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۷۴.
- ↑ احزاب/ ۷۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۱۳.
- ↑ قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، ص۱۲۸؛ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج۱، ص۳۰۲ - ۳۰۶؛ فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۱، ص۳۰ - ۳۱؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۷۲ - ۷۴.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ص۶۲.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ص۵۹ – ۶۰.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۰۱؛ دعاءالسحر، ص۶۲.
- ↑ ابن عربی، محیالدین، الفتوحاتالمکیه، ج۱، ص۱۸۷؛ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج۲، ص۴۱۷.
- ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۱۱.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۱۴ - ۲۱۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۱۵.
- ↑ امام خمینی، تفسیرحمد، ص۱۳۳؛ دعاءالسحر، ص۵۹؛ صحیفه، ج۱۴، ص۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، دعاءالسحر، ص۳۸؛ آدابالصلاة، ص۱۸۱.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج۱، ص۳۱.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، تفسیرحمد، ص۱۳۳؛ دعاءالسحر، ص۵۹؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۵۰.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، تنقیح الأصول، ج۳، ص۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ص۱۹۰.
- ↑ فتحی، حجتالله، مقاله «نظام حقوق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۷۴.
- ↑ ابن عربی، محیالدین، الفتوحاتالمکیه، ج۳، ص۹۳.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۸۹، ص۴۹ - ۵۰.
- ↑ امامخمینی، آدابالصلاة، ص۳۲۳.
- ↑ دعاءالسحر، ص۵۹.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۵۰ و ۲۱۴ – ۲۱۵.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۱ - ۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۴.
- ↑ تفسیرحمد، ص۱۶۲.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیحالغیب، ص۳۹ - ۴۱؛ همو، الحکمةالمتعالیه، ج۷، ص۳۶ - ۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۴۳۱ - ۴۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۲۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، آدابالصلاة، ص۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۱۱۲.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۵۹.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۱۲.
- ↑ دروزه، محمد عزة، التفسیر الحدیث، ج۱، ص۳۵۹ - ۳۶۲؛ شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۱، ص۳۱ - ۳۲.
- ↑ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۶۱۱.
- ↑ فخررازی، محمدبن عمر، مفاتیحالغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲، ص۲۵۲.
- ↑ فخررازی، محمدبن عمر، مفاتیحالغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲، ص۲۵۳؛ آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۱۴ - ۱۵.
- ↑ کشفاسرار، ص۳۲۲؛ چهلحدیث، ص۳۵۱؛ صحیفه، ج۱۸، ص۴۴۷.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۶۰.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۶۰.
- ↑ حلی، علامه، قواعدالاحکام، ج۳، ص۴۲۳.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة إلی تصانیفالشیعه، ج۱، ص۴۰.
- ↑ استرآبادی، آیاتالاحکام؛ جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، آیاتالأحکام.
- ↑ مفید، التذکره، ص۲۹؛ حلی، علامه، نهایةالوصول، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ حرّعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائلالشیعة الی تحصیل مسائلالشریعه، ج۲۷، ص۷۶؛ آصفی، محمدمهدی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التفسیر، ج۲، ص۲۲۸.
- ↑ امام خمینی، الخلل، ص۱۵۰؛ تهذیبالاصول، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۵۶؛ تنقیحالاصول، ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ج۲، ص۱۲۴؛ جواهرالاصول، ج۴، ص۳۰۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۲، ص۲۹۷؛ امام خمینی، تهذیبالاصول، ج۳، ص۵۱۸.
- ↑ امام خمینی، البیع، ج۱، ص۹۲؛ همو، تنقیحالأصول، ج۳، ص۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۳۹ - ۶۴۰؛ ولایت فقیه، ص۸۳ - ۸۶.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائعالاسلام، ج۳، ص۴۲؛ مفید، الاعلام، ص۱۸؛ حلی، علامه، تحریرالاحکام، ج۱، ص۱۰۵؛ امامخمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۱، ۵۳، ۶۲.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائعالاسلام، ج۳، ص۲۲۲؛ امامخمینی، تعلیقهعروه، ص۱۶۹.
- ↑ حلی، فخرالمحققین، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد فی شرح مشکلاتالقواعد، ج۱، ص۱۰.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «قرآن»، دانشنامه امام خمینی ج۸ ص ۱۶۲.