ظلم در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۹: خط ۱۹:


همه انواع ظلم در قرآن کریم منهی و نکوهیده است و [[عقل]] همه [[انسان‌ها]] نیز آن را [[قبیح]] می‌شمارد. از این سه نوع ظلم، نوع سوم یعنی ظلم انسان به انسان‌ها بیشتر در [[نظام‌های سیاسی]] و [[حکومت‌های ظالم]] رخ داده است و [[حدیث]] {{متن حدیث| الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۰.</ref> دلالت بر همین معنا دارد.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۰۵-۴۰۶.</ref>
همه انواع ظلم در قرآن کریم منهی و نکوهیده است و [[عقل]] همه [[انسان‌ها]] نیز آن را [[قبیح]] می‌شمارد. از این سه نوع ظلم، نوع سوم یعنی ظلم انسان به انسان‌ها بیشتر در [[نظام‌های سیاسی]] و [[حکومت‌های ظالم]] رخ داده است و [[حدیث]] {{متن حدیث| الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ}}<ref>شیخ مفید، امالی، ص۳۱۰.</ref> دلالت بر همین معنا دارد.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۰۵-۴۰۶.</ref>
==[[ستمگری]] و [[ستم‌پذیری]]==
بر اساس دیدگاه [[اسلامی]] یکی از عوامل تهدیدکننده [[امنیت]]، ستمگری و ستم‌پذیری است که بی‌شک شرایط برانگیخته از این عامل همواره امنیت را به مخاطره می‌افکند و امکان [[برقراری صلح]] را سخت کاهش می‌دهد و [[زندگی]] بین‌المللی و [[روابط]] [[ملت‌ها]] را به صورت روابط گرگ و میش درمی‌آورد، و معنای [[صلح]] و امنیت در این شرایط چیزی جز [[قربانی]] شدن میش‌ها در دست گرگ‌ها نیست.
[[اسلام]] برای تضمین امنیت [[پایدار]]، ریشه‌کن کردن ستمگری و ستم‌پذیری را شرط اساسی می‌شمارد و به ملت‌هایی امنیت را نوید می‌دهد که همۀ ابعاد [[ستم]] را از زندگی و روابط بین خود و دیگران زدوده باشند: {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ}}<ref>«آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>.
رابطۀ علت و معلولی بین ریشه‌کن کردن [[ظلم]] و استقرار امنیت، در حوزه مطالعه و بررسی عمیق است و نشان‌دهندۀ رمز ناکامی ملت‌ها در رسیدن به تعریف جامع و کامل [[تجاوز]] است.
بر اساس گزارش تاریخچۀ تعریف تجاوز توسط مجمع عمومی [[سازمان]] [[ملل]]، مشکل عمدۀ این تعریف آن بوده که مبادا تعریف به گونه‌ای باشد که به وسیله‌ای برای توجیه اقدامات تجاوزکارانه دولت‌های سلطه‌جو و یا بهانه‌ای برای کاربرد [[زور]] و جنگ‌های تجاوزکارانه تبدیل شود.
از این رو در تمامی مذاکرات مربوط به تعریف تجاوز همواره ابعاد خلأگونه‌ای [[احساس]] می‌شد که از یک رو اقدامات تجاوزکارانه بود و از سوی دیگر قابل درج در تعریف تجاوز به نظر نمی‌رسید.
این بن‌بست از آنجا ناشی شده بود که در [[ذهن]] تدوین‌کنندگان قطعنامه، این مطلب به عنوان پیش فرض پذیرفته شده بود که تجاوز تنها عامل تهدیدکنندۀ امنیت بین‌المللی است؛ در حالی که آنها در تعریف تجاوز خود را [[قادر]] بر آن نمی‌دیدند که به [[راحتی]] بتوانند همۀ موارد [[تهدید]] امنیت را در تعریف تجاوز بگنجانند.
موارد اشاره شده بیشتر به یکی از دو عنوان [[ستمگری]] و [[ستم‌پذیری]] مربوط می‌شود، و به این ترتیب ما در کنار تعریف [[تجاوز]] نیاز به تعریف دیگری داریم که [[ستم]] را در دو شکل ستمگری و ستم‌پذیری تعریف کند.
درست است که در هر تجاوزی نوعی ستم رخ می‌دهد، ولی چنین نیست که در هر ستمی، تجاوزی نیز روی داده باشد. ابعاد گسترده ستم شامل همه مواردی می‌شود که تعریف تجاوز، [[قادر]] به فراگیری آنها نیست.
ستم خود ابعاد وسیعی دارد که در ستم و [[تهاجم نظامی]] و یا گونه‌های دیگر تجاوز خلاصه نمی‌شود. [[دنیا]] اگر به تعریف جامعی از ستم، که شامل همۀ انواع ستمگری و ستم‌پذیری باشد، برسد و آن را از [[روابط]] [[ملت‌ها]] دور کند و این آفت [[امنیت]] را از همۀ ابعاد [[زندگی]] بزداید، می‌تواند به استقرار [[امنیتی]] ایده‌آل [[امیدوار]] شود و آن را به صورت یک [[واقعیت]] ملموس دریابد.
تأکیدی که [[اسلام]] در زمینۀ هشدار بر آفت ستم دارد و به صورت‌های متفاوت از آن به عنوان یک ضدارزش که کلید دیگر [[مشکلات]] و آفت‌های فلج‌کننده [[زندگی بشری]] است، یاد کرده و در راه [[مبارزه]] با آن، افراد [[آلوده]] به آن را از [[تصدی]] مسئولیت‌های کلیدی [[محروم]] کرده و بیشترین [[تهدیدها]] و بالاترین [[مجازات‌ها]] را برای مرتکبان به آن در نظر گرفته است، همه و همه نشان‌دهندۀ این [[حقیقت]] است که از دیدگاه اسلام رسیدن به شاخص‌های اصلی [[جامعه]] و روابط ایده‌آل، تنها زمانی میسر است که ستم در [[روابط انسان‌ها]] ریشه‌کن شده باشد.
قریب به یک دهم مجموعۀ [[آیات قرآن]] به طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع [[ظلم]] پرداخته و بالغ بر ۳۵۰ [[آیه]] به طور مستقیم و صریح در این زمینه به [[روشنگری]] پرداخته‌اند.
[[قرآن]] طی [[آیات]] متعدد تأکید بر آن دارد که [[انسان]] را به این [[راز]] واقف کند که هر نوع ستمی بازتابی نسبت به خود ستم‌کننده و یا ستم‌پذیرنده دارد {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ}}<ref>«و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا می‌داشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.</ref>، و [[ستم‌پذیری]] نیز چون [[ستمگری]]، گناهی است بزرگ، {{متن قرآن|لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref> و راه [[ستم]]، راه نابودی است، و ستم سرانجام ارزش‌های بشری را نابود می‌کند {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا}}<ref>«و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم» سوره کهف، آیه ۵۹.</ref> و [[ملت‌ها]] را از دستاوردهای [[تمدن]] و فرهنگشان [[محروم]] می‌کند {{متن قرآن|فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا}}<ref>«و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند» سوره نمل، آیه ۵۲.</ref> و راه بازگشت را به روی [[انسان]] می‌بندد {{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ}}<ref>«روزی که پوزش ستمکاران برای آنان سودی ندارد» سوره غافر، آیه ۵۲.</ref> و هیچ چیزی نمی‌تواند خلأهای ناشی از [[ظلم]] را پر کند {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ}}<ref>«و اگر همه آنچه در زمین است و با آن همچند آن، از آن ستمگران می‌بود آن را (برای رهایی) از عذاب ناگوار روز رستخیز سر بها می‌دادند و چیزی که گمان نمی‌برده‌اند از سوی خداوند بر آنان آشکار می‌شود» سوره زمر، آیه ۴۷.</ref> و [[خداوند]] هرگز [[بدی]] و ستم به بندگانش روانمی‌دارد، این، خود انسان است که با ظلم زمینۀ پدیده‌های نامطلوب و [[ستم به خویشتن]] را فراهم می‌آورد {{متن قرآن|فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.</ref> و ستمدیده همواره این [[حق]] را دارد که با تمام [[قدرت]] برای [[رهایی]] خود و [[دادخواهی]] از [[ستمگر]] [[قیام]] نماید {{متن قرآن|لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ}}<ref>«خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است» سوره نساء، آیه ۱۴۸.</ref> و برای [[انسان]] روزی فرا خواهد رسید که در آن ستمی نخواهد بود {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا}}<ref>«پس در آن روز به کسی هیچ ستمی نخواهد شد» سوره یس، آیه ۵۴.</ref> و [[خداوند]] از هر نوع ظلمی پیراسته است {{متن قرآن|وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ}}<ref>«و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.</ref> و [[ستمدیدگی]] از وسائل [[دفاع مشروع]] است {{متن قرآن|وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ}}<ref>«و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.</ref> و [[ستمگر]] هرگز به [[پیروزی]] سعادتمندانه نمی‌رسد {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.</ref> و [[تجاوز]] به ستمگر از موارد تجاوز [[نامشروع]] نیست {{متن قرآن|فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref> و سرانجام [[ستمگران]] تنها می‌مانند {{متن قرآن|وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ}}<ref>«و ستمگران را یاوری نیست» سوره بقره، آیه ۲۷۰.</ref> و سرانجام ستم‌پیشه‌گان عبرت‌انگیز است {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.</ref> و خداوند هرگز از [[اعمال]] [[ستمکاران]] [[غافل]] نیست و {{متن قرآن|لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>.
واژۀ [[ظلم]] که در متون [[اسلامی]] به عنوان یک پدیده ضدارزشی کلیدی در [[زندگی]] [[انسان‌ها]] یادشده، در لغت به معنای [[تاریکی]] و یا شکافی است که در [[زمین]] به وجود می‌آید<ref>مفردات راغب اصفهانی، ماده ظلم، ص۳۱۵. </ref>.
ابن‌فارس در مقاییس اللغه می‌گوید ظلم به دو معنی گفته می‌شود، نخست به [[مفهوم مخالف]] [[نور]] و [[روشنایی]] و دوم به معنی چیزی را در جایگاهی که شایستۀ آن نیست قرار دادن<ref>مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۶۸.</ref>.
[[ظلم]] در مفهوم [[اسلامی]] ابعاد گسترده‌ای دارد و رابطۀ [[انسان]] با [[خدا]]، و رابطۀ انسان با خویشتن، و رابطه انسان با انسان‌های دیگر، و رابطه [[ملت‌ها]] را نیز شامل می‌شود.
هر دو معنای لغوی ظلم در موارد ذکر شده صادق است و از این رو ظلم مفهوم وسیع‌تری نسبت به [[تجاوز]] پیدا می‌کند و شامل هر نوع عملی می‌شود که به نحوی حقی را ضایع گرداند.
ظلم و [[عدالت]] دو روی برخورد با [[حق]] است و در هر رابطه‌ای حقی نهفته است که مراعات آن عدالت و نقض آن ظلم است.
[[محروم]] کردن ملت‌ها از استیفای حقوقشان ظلم است و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزش‌هایشان می‌شود، نوعی دیگر از ظلم.
وقتی کشورهای بزرگ و [[مقتدر]] به دلیل داشتن [[قدرت]] بیشتر، حداکثر بهره را از مواهب موجود در [[جهان]] در جهت [[منافع ملی]] خود می‌برند، به طور غیر مستقیم به ملت‌های دیگر ظلم روا می‌دارند و آن نوع [[آزادی]] که به [[توانمند]] [[اجازه]] می‌دهد که چیزی برای بهره‌وری برای ناتوان‌تر باقی نگذارد، ظلم است.
[[علمی]] که راه‌های هرچه محروم‌تر کردن ملت‌های [[ضعیف]] را باز می‌کند و نیز جهلی که [[ستمدیدگی]] و ستم‌زدگی را بر ملت‌های [[مستضعف]] [[تحمیل]] می‌کند، ظلم است.
تلاش بیشتر برای به یغما بردن آنچه که [[مال]] همگان است و یا متعلق به دیگران، و همچنین از پای نشستن و به [[حقوق]] خویش بی‌اعتنا بودن ظلم است و در تمامی این موارد و نظائر آن ظلم، [[تاریکی]] است و [[خاموشی]] [[نور]] و وضع لشیء فی غیر موصفه<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۳۹۹ – ۳۹۵.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۱۲۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۱

مقدمه

خروج از اعتدال[۱]، جانب‌داری از یک طرف در داوری[۲]. در اصل به معنای میل و تمایل پیدا کردن[۳]. ﴿أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ[۴]. این آیه شریفه متضمن برائت خدا و رسول از ظلم و جور، ستمکاری و قضاوت ناعادلانه است[۵].[۶].

حق دیگری را خوردن، ستمکاری[۷]، جور، تجاوز از حد[۸]. اصل آن به معنای قراردادن چیزی در غیر موضع آن به دشمنی[۹]، اضاعه و ضایع کردن حق[۱۰].

﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا[۱۱].

در قرآن کریم ظلم از خدای تعالی نفی شده و ارتکاب ظلم از او محال است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۱۲]؛ لذا ظلم صفت فعل انسان است و سه گونه است[۱۳]:

  1. ظلم انسان به خدای تعالی که بالاترین ظلم انسان در حق خداوند، شرک، کفر و نفاق است: ﴿يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۱۴].
  2. ظلم انسان به خود: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ[۱۵].
  3. ظلم انسان به هم‌نوع خود: ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ[۱۶].

همه انواع ظلم در قرآن کریم منهی و نکوهیده است و عقل همه انسان‌ها نیز آن را قبیح می‌شمارد. از این سه نوع ظلم، نوع سوم یعنی ظلم انسان به انسان‌ها بیشتر در نظام‌های سیاسی و حکومت‌های ظالم رخ داده است و حدیث « الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ»[۱۷] دلالت بر همین معنا دارد.[۱۸]

ستمگری و ستم‌پذیری

بر اساس دیدگاه اسلامی یکی از عوامل تهدیدکننده امنیت، ستمگری و ستم‌پذیری است که بی‌شک شرایط برانگیخته از این عامل همواره امنیت را به مخاطره می‌افکند و امکان برقراری صلح را سخت کاهش می‌دهد و زندگی بین‌المللی و روابط ملت‌ها را به صورت روابط گرگ و میش درمی‌آورد، و معنای صلح و امنیت در این شرایط چیزی جز قربانی شدن میش‌ها در دست گرگ‌ها نیست. اسلام برای تضمین امنیت پایدار، ریشه‌کن کردن ستمگری و ستم‌پذیری را شرط اساسی می‌شمارد و به ملت‌هایی امنیت را نوید می‌دهد که همۀ ابعاد ستم را از زندگی و روابط بین خود و دیگران زدوده باشند: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ[۱۹]. رابطۀ علت و معلولی بین ریشه‌کن کردن ظلم و استقرار امنیت، در حوزه مطالعه و بررسی عمیق است و نشان‌دهندۀ رمز ناکامی ملت‌ها در رسیدن به تعریف جامع و کامل تجاوز است. بر اساس گزارش تاریخچۀ تعریف تجاوز توسط مجمع عمومی سازمان ملل، مشکل عمدۀ این تعریف آن بوده که مبادا تعریف به گونه‌ای باشد که به وسیله‌ای برای توجیه اقدامات تجاوزکارانه دولت‌های سلطه‌جو و یا بهانه‌ای برای کاربرد زور و جنگ‌های تجاوزکارانه تبدیل شود. از این رو در تمامی مذاکرات مربوط به تعریف تجاوز همواره ابعاد خلأگونه‌ای احساس می‌شد که از یک رو اقدامات تجاوزکارانه بود و از سوی دیگر قابل درج در تعریف تجاوز به نظر نمی‌رسید. این بن‌بست از آنجا ناشی شده بود که در ذهن تدوین‌کنندگان قطعنامه، این مطلب به عنوان پیش فرض پذیرفته شده بود که تجاوز تنها عامل تهدیدکنندۀ امنیت بین‌المللی است؛ در حالی که آنها در تعریف تجاوز خود را قادر بر آن نمی‌دیدند که به راحتی بتوانند همۀ موارد تهدید امنیت را در تعریف تجاوز بگنجانند. موارد اشاره شده بیشتر به یکی از دو عنوان ستمگری و ستم‌پذیری مربوط می‌شود، و به این ترتیب ما در کنار تعریف تجاوز نیاز به تعریف دیگری داریم که ستم را در دو شکل ستمگری و ستم‌پذیری تعریف کند. درست است که در هر تجاوزی نوعی ستم رخ می‌دهد، ولی چنین نیست که در هر ستمی، تجاوزی نیز روی داده باشد. ابعاد گسترده ستم شامل همه مواردی می‌شود که تعریف تجاوز، قادر به فراگیری آنها نیست. ستم خود ابعاد وسیعی دارد که در ستم و تهاجم نظامی و یا گونه‌های دیگر تجاوز خلاصه نمی‌شود. دنیا اگر به تعریف جامعی از ستم، که شامل همۀ انواع ستمگری و ستم‌پذیری باشد، برسد و آن را از روابط ملت‌ها دور کند و این آفت امنیت را از همۀ ابعاد زندگی بزداید، می‌تواند به استقرار امنیتی ایده‌آل امیدوار شود و آن را به صورت یک واقعیت ملموس دریابد. تأکیدی که اسلام در زمینۀ هشدار بر آفت ستم دارد و به صورت‌های متفاوت از آن به عنوان یک ضدارزش که کلید دیگر مشکلات و آفت‌های فلج‌کننده زندگی بشری است، یاد کرده و در راه مبارزه با آن، افراد آلوده به آن را از تصدی مسئولیت‌های کلیدی محروم کرده و بیشترین تهدیدها و بالاترین مجازات‌ها را برای مرتکبان به آن در نظر گرفته است، همه و همه نشان‌دهندۀ این حقیقت است که از دیدگاه اسلام رسیدن به شاخص‌های اصلی جامعه و روابط ایده‌آل، تنها زمانی میسر است که ستم در روابط انسان‌ها ریشه‌کن شده باشد.

قریب به یک دهم مجموعۀ آیات قرآن به طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع ظلم پرداخته و بالغ بر ۳۵۰ آیه به طور مستقیم و صریح در این زمینه به روشنگری پرداخته‌اند. قرآن طی آیات متعدد تأکید بر آن دارد که انسان را به این راز واقف کند که هر نوع ستمی بازتابی نسبت به خود ستم‌کننده و یا ستم‌پذیرنده دارد ﴿فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ[۲۰]، و ستم‌پذیری نیز چون ستمگری، گناهی است بزرگ، ﴿لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ[۲۱] و راه ستم، راه نابودی است، و ستم سرانجام ارزش‌های بشری را نابود می‌کند ﴿وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا[۲۲] و ملت‌ها را از دستاوردهای تمدن و فرهنگشان محروم می‌کند ﴿فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا[۲۳] و راه بازگشت را به روی انسان می‌بندد ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ[۲۴] و هیچ چیزی نمی‌تواند خلأهای ناشی از ظلم را پر کند ﴿وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ[۲۵] و خداوند هرگز بدی و ستم به بندگانش روانمی‌دارد، این، خود انسان است که با ظلم زمینۀ پدیده‌های نامطلوب و ستم به خویشتن را فراهم می‌آورد ﴿فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۲۶] و ستمدیده همواره این حق را دارد که با تمام قدرت برای رهایی خود و دادخواهی از ستمگر قیام نماید ﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ[۲۷] و برای انسان روزی فرا خواهد رسید که در آن ستمی نخواهد بود ﴿فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا[۲۸] و خداوند از هر نوع ظلمی پیراسته است ﴿وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ[۲۹] و ستمدیدگی از وسائل دفاع مشروع است ﴿وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ[۳۰] و ستمگر هرگز به پیروزی سعادتمندانه نمی‌رسد ﴿إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[۳۱] و تجاوز به ستمگر از موارد تجاوز نامشروع نیست ﴿فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۳۲] و سرانجام ستمگران تنها می‌مانند ﴿وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ[۳۳] و سرانجام ستم‌پیشه‌گان عبرت‌انگیز است ﴿فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ[۳۴] و خداوند هرگز از اعمال ستمکاران غافل نیست و ﴿لَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ[۳۵]. واژۀ ظلم که در متون اسلامی به عنوان یک پدیده ضدارزشی کلیدی در زندگی انسان‌ها یادشده، در لغت به معنای تاریکی و یا شکافی است که در زمین به وجود می‌آید[۳۶]. ابن‌فارس در مقاییس اللغه می‌گوید ظلم به دو معنی گفته می‌شود، نخست به مفهوم مخالف نور و روشنایی و دوم به معنی چیزی را در جایگاهی که شایستۀ آن نیست قرار دادن[۳۷]. ظلم در مفهوم اسلامی ابعاد گسترده‌ای دارد و رابطۀ انسان با خدا، و رابطۀ انسان با خویشتن، و رابطه انسان با انسان‌های دیگر، و رابطه ملت‌ها را نیز شامل می‌شود. هر دو معنای لغوی ظلم در موارد ذکر شده صادق است و از این رو ظلم مفهوم وسیع‌تری نسبت به تجاوز پیدا می‌کند و شامل هر نوع عملی می‌شود که به نحوی حقی را ضایع گرداند. ظلم و عدالت دو روی برخورد با حق است و در هر رابطه‌ای حقی نهفته است که مراعات آن عدالت و نقض آن ظلم است. محروم کردن ملت‌ها از استیفای حقوقشان ظلم است و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزش‌هایشان می‌شود، نوعی دیگر از ظلم. وقتی کشورهای بزرگ و مقتدر به دلیل داشتن قدرت بیشتر، حداکثر بهره را از مواهب موجود در جهان در جهت منافع ملی خود می‌برند، به طور غیر مستقیم به ملت‌های دیگر ظلم روا می‌دارند و آن نوع آزادی که به توانمند اجازه می‌دهد که چیزی برای بهره‌وری برای ناتوان‌تر باقی نگذارد، ظلم است. علمی که راه‌های هرچه محروم‌تر کردن ملت‌های ضعیف را باز می‌کند و نیز جهلی که ستمدیدگی و ستم‌زدگی را بر ملت‌های مستضعف تحمیل می‌کند، ظلم است. تلاش بیشتر برای به یغما بردن آنچه که مال همگان است و یا متعلق به دیگران، و همچنین از پای نشستن و به حقوق خویش بی‌اعتنا بودن ظلم است و در تمامی این موارد و نظائر آن ظلم، تاریکی است و خاموشی نور و وضع لشیء فی غیر موصفه[۳۸].[۳۹]

منابع

پانویس

  1. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۳۳۰.
  2. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۶۶.
  3. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۱۲۵.
  4. «آیا آنان به دل بیمارند یا تردید دارند یا می‌هراسند که خداوند و پیامبرش بر آنان بیداد روا دارند؟ (خیر)، بلکه آنان ستمگرند» سوره نور، آیه ۵۰.
  5. سید محمد حسین طباطبابی، المیزان، ج۱۵، ص۱۴۷.
  6. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۴۴.
  7. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۱۱.
  8. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳.
  9. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۴۶۸.
  10. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۱۷۱.
  11. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند» سوره حج، آیه ۳۹.
  12. «بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.
  13. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۷-۵۳۸.
  14. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  15. «و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
  16. «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
  17. شیخ مفید، امالی، ص۳۱۰.
  18. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۰۵-۴۰۶.
  19. «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.
  20. «و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا می‌داشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.
  21. «نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
  22. «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم» سوره کهف، آیه ۵۹.
  23. «و این خانه‌های (فرو ریخته و) خالی آنهاست برای ستمی که روا داشتند» سوره نمل، آیه ۵۲.
  24. «روزی که پوزش ستمکاران برای آنان سودی ندارد» سوره غافر، آیه ۵۲.
  25. «و اگر همه آنچه در زمین است و با آن همچند آن، از آن ستمگران می‌بود آن را (برای رهایی) از عذاب ناگوار روز رستخیز سر بها می‌دادند و چیزی که گمان نمی‌برده‌اند از سوی خداوند بر آنان آشکار می‌شود» سوره زمر، آیه ۴۷.
  26. «خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.
  27. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  28. «پس در آن روز به کسی هیچ ستمی نخواهد شد» سوره یس، آیه ۵۴.
  29. «و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۱.
  30. «و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱.
  31. «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
  32. «جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  33. «و ستمگران را یاوری نیست» سوره بقره، آیه ۲۷۰.
  34. «و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود» سوره یونس، آیه ۳۹.
  35. «و خداوند را از آنچه ستمگران به جای می‌آورند غافل مپندار» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.
  36. مفردات راغب اصفهانی، ماده ظلم، ص۳۱۵.
  37. مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۶۸.
  38. فقه سیاسی، ج۳، ص۳۹۹ – ۳۹۵.
  39. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۲۸.