عمر بن سعد بن ابیوقاص: تفاوت میان نسخهها
(تغییرمسیر به عمر بن سعد حذف شد) برچسبها: تغییرمسیر حذف شد پیوندهای ابهامزدایی |
جز (جایگزینی متن - 'احمدبن' به 'احمد بن') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
عمر بن سعد به جهت [[جنگ]] با [[امام حسین]] {{ع}} و به [[شهادت]] رساندن آن حضرت، در [[تاریخ اسلام]] چهرهای منفور یافته است. او در حوادثی که منجر به [[واقعه کربلا]] شد و حوادث [[روز]] [[عاشورا]] نقش مستقیم داشته است. | عمر بن سعد به جهت [[جنگ]] با [[امام حسین]] {{ع}} و به [[شهادت]] رساندن آن حضرت، در [[تاریخ اسلام]] چهرهای منفور یافته است. او در حوادثی که منجر به [[واقعه کربلا]] شد و حوادث [[روز]] [[عاشورا]] نقش مستقیم داشته است. | ||
عمر بن سعد و افرادی چون [[محمد بن اشعث]]، [[عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمی]] جزء کسانی بودند که طی نامهای اوضاع [[کوفه]] را به اطلاع [[یزید]] رساندند و او را از [[ضعف]] [[نعمان بن بشیر]] [[والی کوفه]] و اقدامات [[مسلم بن عقیل]] و [[اخبار]] کوفه [[آگاه]] نمودند<ref> انساب الاشراف، بلاذری، | عمر بن سعد و افرادی چون [[محمد بن اشعث]]، [[عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمی]] جزء کسانی بودند که طی نامهای اوضاع [[کوفه]] را به اطلاع [[یزید]] رساندند و او را از [[ضعف]] [[نعمان بن بشیر]] [[والی کوفه]] و اقدامات [[مسلم بن عقیل]] و [[اخبار]] کوفه [[آگاه]] نمودند<ref> انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۷۷؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۳۱.</ref>. | ||
[[عبیدالله بن زیاد]]، عمر بن سعد را به [[حکومت ری]] و دَستَبی<ref>دستبی معرب دشتبی، دشتی پهناور میان ری و همدان که بعدها به قزوین ملحق گردید. ر. ک: البلدان ابن فقیه، چاپ یوسف الهادی، بیروت، ۱۴۱۶ قمری / ۱۹۹۶ میلادی، ص۲۸۲-۲۸۳. </ref> [[منصوب]] کرد و برای او فرمانی نوشت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، | [[عبیدالله بن زیاد]]، عمر بن سعد را به [[حکومت ری]] و دَستَبی<ref>دستبی معرب دشتبی، دشتی پهناور میان ری و همدان که بعدها به قزوین ملحق گردید. ر. ک: البلدان ابن فقیه، چاپ یوسف الهادی، بیروت، ۱۴۱۶ قمری / ۱۹۹۶ میلادی، ص۲۸۲-۲۸۳. </ref> [[منصوب]] کرد و برای او فرمانی نوشت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۷۷؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۵۳. </ref>، اما پیش از عزیمت به محل مأموریتش، عبیدالله بن زیاد به او [[فرمان]] داد ابتدا به [[کربلا]] برود و [[قیام]] [[امام حسین]] {{ع}} را با گرفتن [[بیعت]] از او برای [[یزید]] و یا با جنگ خاتمه دهد، سپس به سوی ری حرکت کند در غیر این صورت او را از این سِمَت برکنار و خانهاش را خراب خواهد کرد. عمر بن سعد که از جنگ با [[امام]] [[اکراه]] داشت، ابتدا نپذیرفت اما به جهت [[دلبستگی]] شدید به حکومت ری علیرغم [[مخالفت]] افراد خاندانش از جمله خواهرزادهاش [[حمزة بن مغیرة بن شعبه]]، [[جنگ با امام]] را پذیرفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری، ج۵، ص۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۸.</ref>. | ||
عمر بن سعد یک [[روز]] پس از ورود امام حسین {{ع}} به [[کربلا]]، یعنی روز سوم [[محرم]] ۶۱ با چهار هزار سپاهی از [[کوفه]] وارد کربلا شد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، | عمر بن سعد یک [[روز]] پس از ورود امام حسین {{ع}} به [[کربلا]]، یعنی روز سوم [[محرم]] ۶۱ با چهار هزار سپاهی از [[کوفه]] وارد کربلا شد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق:۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۸. </ref>. آنگاه [[عروة بن قیس حنظلی|عُروة بن قَیس حَنظلی]] را نزد [[امام]] فرستاد تا علت آمدنش را بپرسد. سپس در نامهای به [[عبیدالله بن زیاد]] دلیل آمدن امام حسین {{ع}} را که به جهت [[دعوت]] [[کوفیان]] بود، نوشت<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ـ ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ ـ ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۱۱. </ref>. | ||
گفته شده امام به عمر بن سعد پیشنهاد کرد تا به [[مدینه]] باز گردد. عمر بن سعد که مایل بود کار به [[صلح]] بیانجامد، با امام در اینباره توافق کرد، اما عبیدالله بن زیاد به تحریک [[شمر بن ذی الجوشن]] پیشنهاد امام را نپذیرفت<ref>ر. ک: وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی، ص۱۸۷-۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۸۰، ۴۸۲-۴۸۳.</ref>. | گفته شده امام به عمر بن سعد پیشنهاد کرد تا به [[مدینه]] باز گردد. عمر بن سعد که مایل بود کار به [[صلح]] بیانجامد، با امام در اینباره توافق کرد، اما عبیدالله بن زیاد به تحریک [[شمر بن ذی الجوشن]] پیشنهاد امام را نپذیرفت<ref>ر. ک: وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی، ص۱۸۷-۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۸۰، ۴۸۲-۴۸۳.</ref>. | ||
عمر بن سعد [[شب جمعه]] نهم [[محرم]] ۶۱ با یارانش به سوی [[امام]] پیش رفت. امام برای تأخیر [[جنگ]] تا صبح مهلت خواست و آنان پذیرفتند<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه | عمر بن سعد [[شب جمعه]] نهم [[محرم]] ۶۱ با یارانش به سوی [[امام]] پیش رفت. امام برای تأخیر [[جنگ]] تا صبح مهلت خواست و آنان پذیرفتند<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۵۷. </ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۱۱-۱۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۳.</ref> | ||
== صبح عاشورا == | == صبح عاشورا == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
اگر چه امام بسیار کوشید تا از [[جنگ]] جلوگیری نماید، اما عمر بن سعد برای اینکه نشان دهد در [[عزم]] خود در [[جنگ با امام]] [[راسخ]] است، نخستین تیر را به سوی امام و سپاهش پرتاب کرد و از [[یاران]] خود خواست تا نزد [[عبیدالله بن زیاد]] بر این مطلب [[گواهی]] دهند و بدینسان عمر بن سعد آغازکننده جنگ بود<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۴.</ref>. به قول [[عقاد مصری]] گویا این تیر در سینه او فرو رفته و ناراحتش کرده بود و خواست خود را از این [[ناراحتی]] خلاص کند<ref> الحسین، ابوالشهداء عقاد، عباس محمود، قم: مشورات شریف ارضی، ۱۴۱۳ قمری، ص۱۷۹. </ref>. با پرتاب این تیر جنگ رسماً شروع شد. | اگر چه امام بسیار کوشید تا از [[جنگ]] جلوگیری نماید، اما عمر بن سعد برای اینکه نشان دهد در [[عزم]] خود در [[جنگ با امام]] [[راسخ]] است، نخستین تیر را به سوی امام و سپاهش پرتاب کرد و از [[یاران]] خود خواست تا نزد [[عبیدالله بن زیاد]] بر این مطلب [[گواهی]] دهند و بدینسان عمر بن سعد آغازکننده جنگ بود<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۴.</ref>. به قول [[عقاد مصری]] گویا این تیر در سینه او فرو رفته و ناراحتش کرده بود و خواست خود را از این [[ناراحتی]] خلاص کند<ref> الحسین، ابوالشهداء عقاد، عباس محمود، قم: مشورات شریف ارضی، ۱۴۱۳ قمری، ص۱۷۹. </ref>. با پرتاب این تیر جنگ رسماً شروع شد. | ||
عمر بن سعد در تمام طول نبرد [[لشکر]] را [[فرماندهی]] کرد و از آنان خواست تا از [[میمنه]] و [[میسره]] [[سپاه]] بر [[امام]] [[حمله]] آرند و [[لشکر]] امام را آماج تیر قرار دهند<ref>انساب الاشراف، بلاذری، | عمر بن سعد در تمام طول نبرد [[لشکر]] را [[فرماندهی]] کرد و از آنان خواست تا از [[میمنه]] و [[میسره]] [[سپاه]] بر [[امام]] [[حمله]] آرند و [[لشکر]] امام را آماج تیر قرار دهند<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۴. </ref>. او افرادی را از ناحیه راست و چپ به [[خیمهگاه]] امام فرستاد تا آنها را نابود کنند. چون تنها از جلو میتوانستند به [[سپاه امام]] نزدیک شوند، [[یاران امام]] در بین خیمهها رفته و با نیروی فوقالعادهای به [[دفاع]] پرداختند<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۲۳۰.</ref>. | ||
پس از آنکه امام از اسب به زیر افتاد، [[زینب]] {{س}} که نظارهگر صحنه بود، خود را به میدان رساند و خطاب به پسر سعد فرمود: ای [[عمر]]! آیا سزاوار است [[ابا عبدالله]] به [[قتل]] رسد و تو به نظاره بپردازی؟ عمر بن سعد پاسخی نگفت<ref>ر. ک: انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۰.</ref>. | پس از آنکه امام از اسب به زیر افتاد، [[زینب]] {{س}} که نظارهگر صحنه بود، خود را به میدان رساند و خطاب به پسر سعد فرمود: ای [[عمر]]! آیا سزاوار است [[ابا عبدالله]] به [[قتل]] رسد و تو به نظاره بپردازی؟ عمر بن سعد پاسخی نگفت<ref>ر. ک: انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۰.</ref>. | ||
عمر بن سعد از یارانش خواست تا کار امام را تمام کنند<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی، ج۵، ص۱۱۸-۱۱۹. </ref>. به [[دستور]] او سر امام را از تن جدا کردند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵قمری، ج۶، ص۴۲۱. </ref> و همان شب توسط [[خولی بن یزید]] و [[حمید بن مسلم|حُمَید بن مسلم]] برای [[عبیدالله بن زیاد]] به [[کوفه]] فرستاد<ref>ر. ک: کتاب نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره، ۱۹۵۳ میلادی، ص۴۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، | عمر بن سعد از یارانش خواست تا کار امام را تمام کنند<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی، ج۵، ص۱۱۸-۱۱۹. </ref>. به [[دستور]] او سر امام را از تن جدا کردند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵قمری، ج۶، ص۴۲۱. </ref> و همان شب توسط [[خولی بن یزید]] و [[حمید بن مسلم|حُمَید بن مسلم]] برای [[عبیدالله بن زیاد]] به [[کوفه]] فرستاد<ref>ر. ک: کتاب نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره، ۱۹۵۳ میلادی، ص۴۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۳.</ref>. | ||
در بامداد یازدهم محرم، عمر بن سعد دستور داد کشتگان [[اموی]] را در نقطهای جمع و پس از برگزاری [[نماز]] میت، آنان را [[دفن]] کردند<ref>العبر و دیوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، این خلدون، عبدالرحمن بن محمد، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ شمسی، ج۲، ص۳۶.</ref>. اما اجساد [[شهیدان]] [[خانواده]] پیامبر {{صل}} در برابر دیدگان زنان و [[کودکان]] عریان، همچنان در صحرا بر خاک افتاده بودند. | در بامداد یازدهم محرم، عمر بن سعد دستور داد کشتگان [[اموی]] را در نقطهای جمع و پس از برگزاری [[نماز]] میت، آنان را [[دفن]] کردند<ref>العبر و دیوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، این خلدون، عبدالرحمن بن محمد، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ شمسی، ج۲، ص۳۶.</ref>. اما اجساد [[شهیدان]] [[خانواده]] پیامبر {{صل}} در برابر دیدگان زنان و [[کودکان]] عریان، همچنان در صحرا بر خاک افتاده بودند. | ||
با پایان یافتن [[واقعه کربلا]]، دیگر عمر بن سعد روی [[آسایش]] ندید. خود میگفت: هیچکس بدتر از من به [[خانه]] خویش برنگشته است؛ زیرا از امیری [[فاجر]] و [[ظالم]] [[اطاعت]] کرده و [[عدالت]] را پایمال و [[قرابت]] را قطع نموده و [[مرتکب گناه]] بزرگی شدم<ref>انساب الاشراف، بلاذری، | با پایان یافتن [[واقعه کربلا]]، دیگر عمر بن سعد روی [[آسایش]] ندید. خود میگفت: هیچکس بدتر از من به [[خانه]] خویش برنگشته است؛ زیرا از امیری [[فاجر]] و [[ظالم]] [[اطاعت]] کرده و [[عدالت]] را پایمال و [[قرابت]] را قطع نموده و [[مرتکب گناه]] بزرگی شدم<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق:۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۷؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۶۰.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۱۱-۱۲۷.</ref> | ||
== [[قیام مختار]] == | == [[قیام مختار]] == | ||
در [[سال ۶۶ هجری]]، [[مختار ثقفی]] در [[کوفه]] [[قیام]] کرد. او در تعقیب [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} بود و اگر چه در ابتدا بنا به درخواست [[عبدالله بن جعدة بن هبیره مخزومی|عبدالله بن جَعدة بن هُبَیره مخزومی]] که به سبب [[قرابت]] با [[امام علی]] {{ع}}<ref>این فرد برادر طفیل بن جعدة بن هبیره است که با امهانی خواهر امیرالمؤمنین خویشاوندی داشته است. ر. ک: بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار {{ع}}، علامه مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ شمسی، ج۴۵، ص۳۷۸. </ref>، نزد مختار گرامی بود، اماننامهای برای عمر بن سعد نوشت، اما با گنجاندن عبارتی زیرکانه، {{عربی|"اِنَّكَ اَمِنٌ بِاَمانِ اللهِ... اِلاّ اَن تُحدِثَ حَدَثاً"}} دست خود را علیه او باز گذاشت<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۶، ص۶۰-۶۱.</ref>. | در [[سال ۶۶ هجری]]، [[مختار ثقفی]] در [[کوفه]] [[قیام]] کرد. او در تعقیب [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} بود و اگر چه در ابتدا بنا به درخواست [[عبدالله بن جعدة بن هبیره مخزومی|عبدالله بن جَعدة بن هُبَیره مخزومی]] که به سبب [[قرابت]] با [[امام علی]] {{ع}}<ref>این فرد برادر طفیل بن جعدة بن هبیره است که با امهانی خواهر امیرالمؤمنین خویشاوندی داشته است. ر. ک: بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار {{ع}}، علامه مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ شمسی، ج۴۵، ص۳۷۸. </ref>، نزد مختار گرامی بود، اماننامهای برای عمر بن سعد نوشت، اما با گنجاندن عبارتی زیرکانه، {{عربی|"اِنَّكَ اَمِنٌ بِاَمانِ اللهِ... اِلاّ اَن تُحدِثَ حَدَثاً"}} دست خود را علیه او باز گذاشت<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۶، ص۶۰-۶۱.</ref>. | ||
بنا به نقل دینوری، عمر بن سعد تا پس از کودتای نافرجام [[اشراف کوفه]] علیه مختار پنهان بود. پس از [[شکست]] کودتا و فرار اشراف کوفه به [[بصره]]، او نیز جزء فراریان بود. مختار [[ابو قلوص شبامی]] یکی از [[خواص]] خود را با گروهی [[سوارهنظام]] به دنبالشان فرستاد. ابوقلوص او را هنگام فرار دستگیر کرد و به [[دارالاماره]] [[کوفه]] آورد. به [[دستور]] مختار، [[ابو عمره کیسان]] او را گردن زد<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه | بنا به نقل دینوری، عمر بن سعد تا پس از کودتای نافرجام [[اشراف کوفه]] علیه مختار پنهان بود. پس از [[شکست]] کودتا و فرار اشراف کوفه به [[بصره]]، او نیز جزء فراریان بود. مختار [[ابو قلوص شبامی]] یکی از [[خواص]] خود را با گروهی [[سوارهنظام]] به دنبالشان فرستاد. ابوقلوص او را هنگام فرار دستگیر کرد و به [[دارالاماره]] [[کوفه]] آورد. به [[دستور]] مختار، [[ابو عمره کیسان]] او را گردن زد<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۳۰۱. </ref>. [[مرگ]] عمر بن سعد به سال ۶۶<ref>ر. ک: تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ابن عمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری، ص۱۶۴؛ تاریخ ۵۶. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۶، ص۶۱-۶۲.</ref> یا سال ۶۷<ref>المعرفه و التاریخ، بسوی، یعقوب، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد: ۱۳۹۴ قمری/ ۱۹۷۴ میلادی، ج۳، ص۳۰۳؛ شذرات الذهب فی اخبار من الذهب، ابن عماد حنبلی، ابوالفلاح عبدالحیبن احمد، بیروت: دارالحیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ قمری، ج۱، ص۲۹۲.</ref> رخ داد. [[یعقوبی]] مینویسد: پس از مرگ، [[جسد]] او را هم سوزاندند<ref>تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق (ابن واضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی، ج۲، ص۲۵۹.</ref>. | ||
پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و در [[غارت]] [[روز عاشورا]]، [[زره]] [[امام]] را عمر بن سعد برای خود برداشت. پس از کشته شدن عمر بن سعد، مختار آن زره را به ابو عمره کیسان [[قاتل]] او بخشید<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۱۱-۱۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۳.</ref>. | پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و در [[غارت]] [[روز عاشورا]]، [[زره]] [[امام]] را عمر بن سعد برای خود برداشت. پس از کشته شدن عمر بن سعد، مختار آن زره را به ابو عمره کیسان [[قاتل]] او بخشید<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۱۱-۱۲۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۵۳.</ref>. |
نسخهٔ ۱۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۳۵
عمر بن سعد فرزند سعد بن ابیوقاص به دلیل جنگ با امام حسین (ع) و به شهادت رساندن آن حضرت، چهرهای منفور یافته است. او در حوادث واقعه کربلا و روز عاشورا نقش مستقیم داشته است و سرانجام در قیام مختار کشته شد.
زندگینامه
نام کامل او، عمر بن سعد بن ابیوقّاص بن مالک بن وَهَیب بن عبدمناف بن زهره بن کلاب بن مُرّه از تیره بنیزهره قریش و معروف به ابنسعد بود[۱]. پدرش سعد بن ابیوقّاص صحابی مشهور پیامبر (ص) بود. مادر عمر بن سعد ماویه (ماریه) دختر قیس بن مَعَدی کَرِب از قبیله کنده است[۲].
در مورد تاریخ ولادت عمر بن سعد اطلاع درستی در دست نیست. به گفته برخی وی در زمان پیامبر (ص) و بنا به قول دیگر سال کشته شدن عمر بن خطاب متولد شد[۳].
کُنیه عمر بن سعد را به واسطه فرزندش حفص، ابوحفص یاد کردهاند[۴].
عمر بن سعد دوازده پسر و نُه دختر از همسران و کنیزان مختلف داشت[۵]. فرزندانش عبارت بودند از: حفص، عبدالله، عبدالله اکبر، عبدالله اصغر، عبدالرحمان، عبدالرحمان اصغر، حمزه، حمزه اصغر، محمد، محمد اصغر و دو پسر دیگر با نامهای مغیره و دخترانی با نامهای: حفصه، حفصه صغری، حمیده، امعمرو، ام عمرو صغری، امیحیی بنت عمر بن سعد، امسلمه، امکلثوم بنت عمر بن سعد، امعبدالله؛ از عمر بن سعد نسلی باقی نماند.
اسامی همسران او عبارت بودند از: مریم دختر عامر بن ابی وقاص مکنی به امحفص، امیحیی دختر عبدالله بن معدیکرب بن قیس از قبیله کنده، زنی از قبیله کنده[۶].
عمر بن سعد در زمان واقعه کربلا
عمر بن سعد به جهت جنگ با امام حسین (ع) و به شهادت رساندن آن حضرت، در تاریخ اسلام چهرهای منفور یافته است. او در حوادثی که منجر به واقعه کربلا شد و حوادث روز عاشورا نقش مستقیم داشته است.
عمر بن سعد و افرادی چون محمد بن اشعث، عبدالله بن مسلم بن سعید حضرمی جزء کسانی بودند که طی نامهای اوضاع کوفه را به اطلاع یزید رساندند و او را از ضعف نعمان بن بشیر والی کوفه و اقدامات مسلم بن عقیل و اخبار کوفه آگاه نمودند[۷].
عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد را به حکومت ری و دَستَبی[۸] منصوب کرد و برای او فرمانی نوشت[۹]، اما پیش از عزیمت به محل مأموریتش، عبیدالله بن زیاد به او فرمان داد ابتدا به کربلا برود و قیام امام حسین (ع) را با گرفتن بیعت از او برای یزید و یا با جنگ خاتمه دهد، سپس به سوی ری حرکت کند در غیر این صورت او را از این سِمَت برکنار و خانهاش را خراب خواهد کرد. عمر بن سعد که از جنگ با امام اکراه داشت، ابتدا نپذیرفت اما به جهت دلبستگی شدید به حکومت ری علیرغم مخالفت افراد خاندانش از جمله خواهرزادهاش حمزة بن مغیرة بن شعبه، جنگ با امام را پذیرفت[۱۰].
عمر بن سعد یک روز پس از ورود امام حسین (ع) به کربلا، یعنی روز سوم محرم ۶۱ با چهار هزار سپاهی از کوفه وارد کربلا شد[۱۱]. آنگاه عُروة بن قَیس حَنظلی را نزد امام فرستاد تا علت آمدنش را بپرسد. سپس در نامهای به عبیدالله بن زیاد دلیل آمدن امام حسین (ع) را که به جهت دعوت کوفیان بود، نوشت[۱۲].
گفته شده امام به عمر بن سعد پیشنهاد کرد تا به مدینه باز گردد. عمر بن سعد که مایل بود کار به صلح بیانجامد، با امام در اینباره توافق کرد، اما عبیدالله بن زیاد به تحریک شمر بن ذی الجوشن پیشنهاد امام را نپذیرفت[۱۳].
عمر بن سعد شب جمعه نهم محرم ۶۱ با یارانش به سوی امام پیش رفت. امام برای تأخیر جنگ تا صبح مهلت خواست و آنان پذیرفتند[۱۴].[۱۵]
صبح عاشورا
صبح عاشورا عمر بن سعد فرماندهان سپاه خود را مشخص نمود و پرچم را به دست غلام خود دُرَید (ذُوَید) داد[۱۶].
امام حسین (ع) پس از خواندن خطبه و در پایان سخنانش رو به عمر بن سعد کرد و فرمود: تو مرا میکشی، اما گمان کردهای آن انسان بیریشه حکومت ری را به تو میدهد؟ به خداوند سوگند بدان آرزو نخواهی رسید و این عهدی است یقینی. پس مرتکب هر چه خواهی شو که تو پس از من در دنیا و آخرت، شادمان نخواهی بود و آرام نمیگیری. سرت را میبینم که در کوفه نصب کرده و کودکان آن را هدف قرار دادهاند و بر آن سنگ میزنند. عمر بن سعد خشمگین به یارانش گفت: منتظر چه هستید؟ همگی یورش برید. او یک لقمه شما بیشتر نیست[۱۷].
اگر چه امام بسیار کوشید تا از جنگ جلوگیری نماید، اما عمر بن سعد برای اینکه نشان دهد در عزم خود در جنگ با امام راسخ است، نخستین تیر را به سوی امام و سپاهش پرتاب کرد و از یاران خود خواست تا نزد عبیدالله بن زیاد بر این مطلب گواهی دهند و بدینسان عمر بن سعد آغازکننده جنگ بود[۱۸]. به قول عقاد مصری گویا این تیر در سینه او فرو رفته و ناراحتش کرده بود و خواست خود را از این ناراحتی خلاص کند[۱۹]. با پرتاب این تیر جنگ رسماً شروع شد.
عمر بن سعد در تمام طول نبرد لشکر را فرماندهی کرد و از آنان خواست تا از میمنه و میسره سپاه بر امام حمله آرند و لشکر امام را آماج تیر قرار دهند[۲۰]. او افرادی را از ناحیه راست و چپ به خیمهگاه امام فرستاد تا آنها را نابود کنند. چون تنها از جلو میتوانستند به سپاه امام نزدیک شوند، یاران امام در بین خیمهها رفته و با نیروی فوقالعادهای به دفاع پرداختند[۲۱].
پس از آنکه امام از اسب به زیر افتاد، زینب (س) که نظارهگر صحنه بود، خود را به میدان رساند و خطاب به پسر سعد فرمود: ای عمر! آیا سزاوار است ابا عبدالله به قتل رسد و تو به نظاره بپردازی؟ عمر بن سعد پاسخی نگفت[۲۲].
عمر بن سعد از یارانش خواست تا کار امام را تمام کنند[۲۳]. به دستور او سر امام را از تن جدا کردند[۲۴] و همان شب توسط خولی بن یزید و حُمَید بن مسلم برای عبیدالله بن زیاد به کوفه فرستاد[۲۵].
در بامداد یازدهم محرم، عمر بن سعد دستور داد کشتگان اموی را در نقطهای جمع و پس از برگزاری نماز میت، آنان را دفن کردند[۲۶]. اما اجساد شهیدان خانواده پیامبر (ص) در برابر دیدگان زنان و کودکان عریان، همچنان در صحرا بر خاک افتاده بودند.
با پایان یافتن واقعه کربلا، دیگر عمر بن سعد روی آسایش ندید. خود میگفت: هیچکس بدتر از من به خانه خویش برنگشته است؛ زیرا از امیری فاجر و ظالم اطاعت کرده و عدالت را پایمال و قرابت را قطع نموده و مرتکب گناه بزرگی شدم[۲۷].[۲۸]
قیام مختار
در سال ۶۶ هجری، مختار ثقفی در کوفه قیام کرد. او در تعقیب قاتلان امام حسین (ع) بود و اگر چه در ابتدا بنا به درخواست عبدالله بن جَعدة بن هُبَیره مخزومی که به سبب قرابت با امام علی (ع)[۲۹]، نزد مختار گرامی بود، اماننامهای برای عمر بن سعد نوشت، اما با گنجاندن عبارتی زیرکانه، "اِنَّكَ اَمِنٌ بِاَمانِ اللهِ... اِلاّ اَن تُحدِثَ حَدَثاً" دست خود را علیه او باز گذاشت[۳۰].
بنا به نقل دینوری، عمر بن سعد تا پس از کودتای نافرجام اشراف کوفه علیه مختار پنهان بود. پس از شکست کودتا و فرار اشراف کوفه به بصره، او نیز جزء فراریان بود. مختار ابو قلوص شبامی یکی از خواص خود را با گروهی سوارهنظام به دنبالشان فرستاد. ابوقلوص او را هنگام فرار دستگیر کرد و به دارالاماره کوفه آورد. به دستور مختار، ابو عمره کیسان او را گردن زد[۳۱]. مرگ عمر بن سعد به سال ۶۶[۳۲] یا سال ۶۷[۳۳] رخ داد. یعقوبی مینویسد: پس از مرگ، جسد او را هم سوزاندند[۳۴].
پس از شهادت امام حسین (ع) و در غارت روز عاشورا، زره امام را عمر بن سعد برای خود برداشت. پس از کشته شدن عمر بن سعد، مختار آن زره را به ابو عمره کیسان قاتل او بخشید[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری، ج۳، ص۱۳۸، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری، ج۳، ص۱۳۷، ج۵، ص۱۶۸؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی، نجف: دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۷ قمری، ج۶، ص۵۶؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، مزی، یوسف بن عبدالرحمان، چاپ بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۲۲ قمری / ۲۰۰۲ میلادی، ج۲۱، ص۳۵۶.
- ↑ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی، نجف: دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۷ قمری، ج۶، ص۵۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵قمری، ج۵، ص۱۶۸؛ المعارف، ابن قتبیه، عبدالله، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۴۳-۲۴۴؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، مزی، یوسف بن عبدالرحمان، چاپ بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۲۲ قمری / ۲۰۰۲ میلادی، ج۲۱، ص۳۵۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری، ج۵، ص۱۶۸.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۱۱-۱۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۵۳.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۷۷؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۳۱.
- ↑ دستبی معرب دشتبی، دشتی پهناور میان ری و همدان که بعدها به قزوین ملحق گردید. ر. ک: البلدان ابن فقیه، چاپ یوسف الهادی، بیروت، ۱۴۱۶ قمری / ۱۹۹۶ میلادی، ص۲۸۲-۲۸۳.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۷۷؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۵۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵ قمری، ج۵، ص۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۸.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق:۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۸.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ـ ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ ـ ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۱۱.
- ↑ ر. ک: وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمد هادی یوسفی غروی، ص۱۸۷-۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۸۰، ۴۸۲-۴۸۳.
- ↑ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۵۷.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۱۱-۱۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۵۳.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۸۷.
- ↑ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعه کلمات الامام الحسیت (ع)، حدیث پژوهکده باقر العلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران، قم: نشر مشرقین، ۱۳۸۱ شمسی، ص۴۷۶.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۴.
- ↑ الحسین، ابوالشهداء عقاد، عباس محمود، قم: مشورات شریف ارضی، ۱۴۱۳ قمری، ص۱۷۹.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۴.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۲۳۰.
- ↑ ر. ک: انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۰.
- ↑ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی، ج۵، ص۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد کاتب واقدی، محمد، چاپ احسان عباس، بیروت: دار صادر، ۱۴۰۵قمری، ج۶، ص۴۲۱.
- ↑ ر. ک: کتاب نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، چاپ لوی پروونسال، قاهره، ۱۹۵۳ میلادی، ص۴۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ العبر و دیوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، این خلدون، عبدالرحمن بن محمد، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ شمسی، ج۲، ص۳۶.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق:۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۲، ص۵۰۷؛ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۲۶۰.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۱۱-۱۲۷.
- ↑ این فرد برادر طفیل بن جعدة بن هبیره است که با امهانی خواهر امیرالمؤمنین خویشاوندی داشته است. ر. ک: بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، علامه مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ شمسی، ج۴۵، ص۳۷۸.
- ↑ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۶، ص۶۰-۶۱.
- ↑ الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره: ۱۹۶۰ میلادی، ص۳۰۱.
- ↑ ر. ک: تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط، ابن عمر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ قمری، ص۱۶۴؛ تاریخ ۵۶. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۶، ص۶۱-۶۲.
- ↑ المعرفه و التاریخ، بسوی، یعقوب، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد: ۱۳۹۴ قمری/ ۱۹۷۴ میلادی، ج۳، ص۳۰۳؛ شذرات الذهب فی اخبار من الذهب، ابن عماد حنبلی، ابوالفلاح عبدالحیبن احمد، بیروت: دارالحیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ قمری، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق (ابن واضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۱۱-۱۲۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۵۳.