::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در اینباره گفته است:
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در اینباره گفته است:
::::::«[[توقیع]] در لسان [[روایات]]، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامههای رسیده و عریضهها مکتوب میداشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده مینمودند. در نتیجه [[توقیعات]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤالها و عریضهها ذیل [[نامهها]] مرقوم میداشتند و توسط یکی از [[سفرا]] به صاحبان [[نامهها]] باز میگرداندند. اگر چه به لحاظ معنای اصطلاحی، [[توقیع]] در معنا و مفهوم آن سؤال از مسألهای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر میشد -اگر چه از آن سؤال نشده بود- نیز [[توقیع]] اطلاق شده است»<ref>[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۶۲.</ref>.
::::::«[[توقیع]] در لسان [[روایات]]، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامههای رسیده و عریضهها مکتوب میداشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده مینمودند. در نتیجه [[توقیعات]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤالها و عریضهها ذیل [[نامهها]] مرقوم میداشتند و توسط یکی از [[سفرا]] به صاحبان [[نامهها]] باز میگرداندند. اگر چه به لحاظ معنای اصطلاحی، [[توقیع]] در معنا و مفهوم آن سؤال از مسألهای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر میشد -اگر چه از آن سؤال نشده بود- نیز [[توقیع]] اطلاق شده است»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۶۲.</ref>.
توقیع به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از: کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامههای رسیده و عریضهها مکتوب میداشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده مینمودند. در نتیجه توقیعاتحضرت مهدی (ع) همان مطالبی بود که حضرت به خط مبارک خود در جواب سؤالها و عریضهها، ذیل نامهها مرقوم میداشتند. و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامهها باز میگرداندند.
اگرچه به لحاظ معنای اصطلاحی، "توقیع" در معنا و مفهوم آن سؤال از مسألهای نهفته است، ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر میشد -اگرچه از آن سؤال نشده بود- نیز توقیع اطلاق شده است»[۱].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«توقیعات به معنای دستنگاشتههای حضرت مهدی(ع) در غیبت صغراست. توقیع در لغت، به معنای نامه را نشان کردن و نوشتن عبارتی در ذیل نامه و نوشته است؛ همچنین پاسخهای نوشته شده بزرگان و دولتمردان به پرسشها و درخواستهای نوشتاری که از ایشان میشود[۲].
از بررسی نوشتههای تاریخی به دست میآید، از زمانهای دور بین حاکمان و فرمانروایان، توقیعنویسی رواج داشته و موارد فراوانی از توقیعات آنها در متنهای تاریخی ثبت و ضبط شده است. افزون بر موارد پیشین، در منابع روایی، فقهی و تاریخی شیعه نیز سخن از توقیع به چشم میخورد. توقیع در این کتابها به طور عمده، به قسمتی از نوشتههای پیشوایان دینی(ع) اطلاق شده است که برای پیروان خود نوشتهاند.
امروزه به سبب کاربرد بیشتر توقیعات در منابع مهدویت، هنگامی که سخن از "توقیع" به میان میآید، ذهن به توقیعات واپسین پیشوای معصوم، حضرت مهدی(ع) منصرف میشود؛ اما از امامان دیگر(ع) نیز نوشتههایی با عنوان توقیع صادر شده است[۳].
درباره چگونگی صادر شدن توقیعات از سوی حضرت مهدی(ع)، آگاهی روشنی در دست نیست؛ اما بدون شک، بسیاری از این توقیعات، به گونهای غیر متعارف صادر شده است؛ به گونهای که میتوان گفت: صدور آنها به نحو عادی و از شخص معمولی صورت نگرفته است. برای نمونه، میتوان به حکایتی در اینباره اشاره کرد:
محمد بن فضل موصلی، یکی از شیعیان بود که نیابتحسین بن روح را قبول نداشت. روزی هنگام بحث با یکی از دوستانش حسن بن علی وجنا و بنا به پیشنهاد او، در صدد آزمودن نایبامام برآمدند. آنان بر مطلبی محرمانه توافق کردند. حسن بن علی وجنا کاغذی از دفتر موصلی جدا کرد و قلمی تراشید. سپس با قلم بدون مرکب، مطالبی را بر آن نوشت و آن کاغذ سفید را مهر کرد و به وسیله خدمتکار نزد حسین بن روح فرستاد. ظهر همان روز در حالی که محمد بن فضل مشغول غذا خوردن بود، پاسخنامه آمد که دقیقاً در همان برگه فرستاده شده، پاسخها با مرکب نوشته شده بود. محمد بن فضل، در حالی که سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، همراه حسن بن وجنا به محضر حسین بن روح وارد شد و از وی به سبب گمان نادرست خود عذرخواهی کرد[۴].
افزون بر کرامتهای حضرت مهدی(ع) در صادر شدن توقیعات که به یک نمونه آن اشاره شد، در متن توقیعات نیز موارد فراوانی از کرامت به چشم میخورد که بیشتر به صورت آگاهیبخشی غیبی، از حوادث آینده، اتفاقات پنهانی، شفای بیماران و مانند آن میباشد.
یک نمونه از این توقیعات، آنگاه صادر شد که درباره وکلا و نمایندگان حضرت، نزد خلیفه وقت، بدگویی شده بود. خلیفه، برای شناسایی و دستگیری آنان، دستور داد افراد ناشناسی را همراه پول نزد وکلا به جاسوسی بفرستند. اگر کسی از آنها چیزی پذیرفت، او را دستگیر کنند. حضرت مهدی(ع) در توقیعی خطاب به همه وکیلها، دستوری فرمود از هیچ کس و تحت هیچ شرایطی چیزی نپذیرند و خود را بیاطلاع نشان دهند[۵].
در ماجرای دیگری حضرت مهدی(ع)، با صدور توقیعی، شیعیان را از زیارت کربلا و کاظمین بر حذر داشت. پس از چند ماه، دانسته شد خلیفه در آن موقع، دستور داده بود هرکس به زیارت رود، در کمینش باشند و او را دستگیر کنند[۶]. ناگفته نگذرم که بخش مهمی از توقیعات به خط آن حضرت بوده است.
شیخ طوسی به نقل از راوی یک توقیع، این جمله را در کتاب خود اینگونه نقل کرده است که در پاسخ نوشته آنان، به خط امام زمان(ع) وارد شده است که: به نام خداوند بخشنده مهربان؛ خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنهها سلامت بخشد و به ما و شما روحیقین عطا کند و ما و شما را از عاقبت بد پناه دهد![۷].
شیخ صدوق؛ نقل کرده است، محمد بن عثمان عمری میگوید: "توقیعی به خطی که ما آن را میشناختیم، خارج شد"[۸]. وی همچنین نقل کرده است؛ اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری خواهش کردم پاسخ نامهای را که در آن از مسایل مشکلی پرسش کرده بودم، به من برساند. پس در توقیع به خط مولایمان صاحب الزّمان(ع) وارد شده بود: اما آنچه درباره آن پرسیدی - که خدایت هدایت کند و پایدارت بدارد!- راجع به امر منکران من از خاندان و عموزادگان خودم؛ بدان که میان خدا و کسی خویشاوندی نیست و هرکس مرا منکر باشد، از من نیست و راه او راه فرزندحضرت نوح(ع) است. اما راه عمویم جعفر و فرزندانش، راه برادران یوسف است[۹].
عبارتهای یاد شده بیانگر این است که بزرگان از محدثین، اطمینان داشتهاند همه توقیعات یا بیشتر آنها، به خط خود حضرت نگاشته شده است. این توقیعات، به وسیله نواب خاص در دوران غیبت صغرا، برای افراد صادر میشد و ارتباط نوشتاری با حضرت، فقط از راه آنان امکانپذیر بود؛ به صورتی که حتی وکیلهای آن حضرت، نامههای خود و دیگران را نزد نایبامام میفرستادند و از ایشان پاسخ دریافت میکردند. به طور اساسی، فلسفهنیابت خاص نیز همین است؛ وگرنه چنانچه هرکس میتوانست به شرف گرفتن توقیع نایل آید، دیگر نیازی به نایب خاص نبود.
ناگفته نماند پیشبینی این توقیعات از حوادث آینده دلیل بر درستی آن نخواهد بود؛ زیرا آنچه به دست ما رسیده است پس از حوادث بوده که امکان جعل آنها وجود دارد.
برخی نویسندگان، پیامی را که برای مرحوم آیت اللّهسید ابو الحسن اصفهانی به وسیله مرحوم شیخمحمد کوفی شوشترینقل شده است، در شمار توقیعات و سخنان حضرت مهدی(ع) ذکر کردهاند. در این نامه چنین آمده است: خودت را در اختیار مردم بگذار و محل نشستن خویش را در محل در ورود خانه قرار بده تا مردم سریعتر بتوانند با تو ارتباط پیدا کنند و نیازهای مردم را برآور؛ ما تو را یاری میکنیم[۱۵].
برای اهل اطلاع، روشن است که برخی نوشتههایی که این روزها به عنوان دستنوشته آن حضرت ارائه میشود، هیچ پایه و اساسی ندارد. و این احتمال دور نمینماید که ممکن است این کارها، از طرف دشمنان و برای مخدوش ساختن چهره تابناک شیعه انجام شده باشد.
درباره چگونگی صادر شدن توقیعات در دوره غیبت صغرا، از برخی نقلها استفاده میشود، سفیران حضرت مهدی(ع) پرسشها و درخواستهای مراجعهکنندگان را در یک برگه به نوبت مینوشتند. آنگاه پاسخ آنها که حداکثر ظرف سه روز صادر میشد و یکجا میآمد. گاهی نیز پاسخ پرسشها به صورت شفاهی، به نائبان خاص گفته شده و آنان به قلم خود، آن را مینگاشتند یا به صورت حضوری به پرسشکننده پاسخ میدادند. در پارهای از موارد نیز - به سبب مصلحت - پاسخی صادر نمیشد. برخی از توقیعات نیز بدون اینکه در پاسخ به پرسشی باشد، صادر شده است. موضوعات مندرج در توقیعات، گستره وسیعی را در بر میگیرد؛ از معارف و حقایق دینی گرفته تا امور تربیتی و برنامههای زندگی فردی و اجتماعی و...».[۱۶].
«توقیع اسم مصدر از ماده "وَقَعَ" و در لغت به معنی نشان گذاشتن یا خراش دادن بر پشت حیوان است[۱۷].
توقیع در اصطلاح عام و مباحث مهدویت بیمناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته ابن انباری: توقیع نویسی یعنی اینکه مقصود و حاجت اصلی را از یک نوشته طولانی گزینش کنند و باقی را حذف کنند، پس در حقیقتتوقیع نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید میآورد[۱۸]. ابن فارس میگوید: توقیع چیزی است که به کتاب یا نوشتهای که به پایان رسیده ملحق میشود[۱۹]. فخرالدین طریحی معنایی از توقیع ارایه میدهد که به اصطلاح مهدویت نزدیک میشود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید میآید؛ توقیع العسکری از همین باب میباشد[۲۰].
مرحوم صدر میفرماید: توقیع در لسان روایات ما به همان معنی رایج آن زمان بکار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان نامهها و درخواستها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم میداشتند.
شیعیانی که مستقیماً به امام دسترسی نداشتند پرسشهای دینی و درخواستها و گرفتاریهای شخصی خود را مینوشتند و به وکلاء و سفراائمه میدادند تا به دست امام (ع) برسانند و امام (ع) نیز پاسخ و یا دستور خود را در پایان یا بین خطوط آن نامه و یا در نامه جداگانه مینوشتند، البته گاهی ائمه بدون دریافت پرسش و یا نامه از طرف امت، اقدام به صدور فرمان، راهنمایی و یا ###313### در قالب بخشنامه میکردند، که به این قسم نامهها نیز توقیع اطلاق میشود، مانند توقیعحضرت حجت (ع) به سفیر دوم که رحلت پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به سفیر چهارم صادر شد و از وفات او و عدم وصیتسفارت به دیگری و پایان غیبت صغری خبر داده بود[۲۳]. توقیعی که برای پدر اسدی خارج شده بود نیز از همین قسم میباشد. ابوعلی اسدی از پدرش نقل میکند که ابتداء و بدون پرسشی، سفیر دوم توقیعی برایم آورد که حضرت حجت (ع) فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر کسی که درهمی از اموال ما را حلال بشمارد[۲۴]. محمد بن ابراهیم بن مهزیار میگوید: وارد عراق شدم در حالی که شک و تردید داشتم توقیعی برایم صادر گشت[۲۵].
آخرین توقیع در عصر غیبت صغری، همان توقیع معروفی است که برای سفیر چهارم صادر شد و در آن آمده بود: بنام خداوند بخشنده مهربان:ای علی بن محمد سمری، خداوندپاداش برادرانت را بخاطر (مرگ) تو عظیم گرداند، تو پس از شش روز خواهی مرد، کارهایت را جمع وجور کن و به کسی وصیت نکن به اینکه پس از تو به جای تو بنشیند که غیبت کلی (کبری) آغاز شد و تا اذن خداوند ظهوری در کار نیست[۲۶].
روند صدور توقیعات بعد از غیبت صغری کند شد ولی به طور کلی قطع نشد بلکه تا مدتی در عصر غیبت کبری ادامه داشت.
در ماه صفر (۴۱۰ ق) که حدود صدسال از غیبت کبری سپری شده بود توقیع مبارک حضرت حجت (ع) به شیخ مفید صادر شد: "لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ"[۲۷].
روز پنج شنبه ۲۳ ذی الحجه سال (۴۱۲ ق) نامه دوم حضرت حجت برای شیخ مفید صادر شد: "مِنْ عَبْدِ اللَّهِ الْمُرَابِطِ فِي سَبِيلِهِ إِلَى مُلْهَمِ الْحَقِّ وَ دَلِيلِهِ"[۲۸].
«توقیع به معنای امضا و کتابت است. به علت غیبتامام زمان (ع) حدیث (به معنای اصطلاحی خودش) از ایشان بیان نشده؛ ولی نامههایی از آن حضرت با امضا و خط ایشان در پاسخ به سؤال مردم وجود دارد و گاهی نیز بدون این که کسی سؤال کند، آن حضرت برای برخی افراد نامه مینوشت، به این نامهها، توقیعات گفته میشود که در کتاب بحارالانوار، جلد ۵۲، درج گردیده است»[۳۱].
«توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف آن را به کار گرفته است، و آن عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامههای رسیده و عریضهها مکتوب میداشتند، و با آن خواسته سائل را برآورده مینمودند. در نتیجه توقیعاتحضرت مهدی (ع) همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤالها و عریضهها ذیل نامهها مرقوم میداشتند و توسط یکی از سفرا به صاحبان نامهها باز میگرداندند. اگر چه به لحاظ معنای اصطلاحی، توقیع در معنا و مفهوم آن سؤال از مسألهای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر میشد -اگر چه از آن سؤال نشده بود- نیز توقیع اطلاق شده است»[۳۲].
درباره توقیعات، اولین سؤالی که معمولا مطرح است، این است که آیا آنها به خط مبارک خود حضرت بوده یا آنکه به املای حضرت و خط دیگری است؟ بعضیها معتقدند که کاتب آن توقیعات خود حضرت بوده است و حتی خط مبارکش میان خواصاصحاب و علمای وقت معروف بوده و آن را به خوبی میشناختند. مثلاً محمد بن عثمان عمری میگوید: از ناحیه مقدسه توقیعی صادر شد که خطش را خوب میشناختم[۳۵]. و یا شیخ صدوق میگفت: توقیعی که به خط امام زمان برای پدرم صادر شده بود، اکنون نزد من موجود است[۳۶].
از معروفترین توقیعات حضرت را میتوان: توقیع برای "شیخ مفید" و توقیع برای "علی بن محمد سمری" نام برد که در آن، حضرت، آغاز غیبت کبری را اعلام میکند. نگاهی گذرا به مجموع توقیعاتی که از طرف امام زمان (ع) برای شیعیان آمده، میرساند که امام غایب چون پیشوای حاضر، کمال مراقبت و دلسوزی را نسبت به شیعیان و دوستان خود دارد و به هدایت راهجویان و تربیتنفوس و معرفی نواب اربعه و افشاگری مدعیان کاذب نیابت، علما و عملا قیام میفرماید، بهطوری که درماندگان و گرفتارانی که صمیمانه از او یاریطلبیدهاند، گشایش کار و حل مشکل خود را دیدهاند و دانشطلبانی که در معضلات علمی و دینی درماندهاند، از اشراقات و الهامات حضرتش روشن و هدایت شدهاند. همه این فیوضات را به صورت پاسخ پرسشها در توقیعات صادره از ناحیه مقدسه میبینیم. علاوه بر اینها، نهانبینی و رازگویی و اخبار از غیب، در بسیاری از توقیعات وجود دارد که نه تنها موجب اطمینان خاطر بیشتر برای مردم آن زمان، بلکه برای خواننده امروز هم میشود و میفهمد که چگونه امام با دانشی که از گنجینه علم الهی بارور شده است، بر ضمایر اشراف دارد و قصد و نیت اشخاص را میداند و از پسر یا دختر بودن مولود و روز مرگ افراد باخبر است و پیشاپیش آن را اعلام میفرماید، و از حلال یا حرام بودن مالی که به حضورش تقدیم شده خبر میدهد و حرام آن را رد میکند و اگر تقدیمکننده نام خود را برخلاف بنویسد از دانشامامپنهان نمیماند و حقیقت به او یادآوری میشود. اینها همه، اندکی از تجلیات مقامولایت است که از آینه توقیعات نمایان شده است»[۴۰].
↑ وی در کتاب الغیبة به صورت مفصل به توقیعات پرداخته است
↑ ر.ک: گروهی از نویسندگان، چشمبهراه مهدی(ع)، ص ۹۸
↑ ر. ک: نجم الدین طبسی، سفارت و نیابت خاصه، فصلنامه انتظار، ش ۱۸، ص ۱۵۲
↑ یادآوری این مطلب ضروری است که اثبات نامه حضرت برای شیخ مفید، فضل بزرگی برای شیخ بهشمار میآید؛ اما نفی آن، هرگز چیزی از مقام بلند آن شخصیت بزرگ اسلامی نمیکاهد؛ چه این که دانشمندان بزرگی از علمای شیعه هستند که هرگز رسیدن نامه از حضرت مهدی عجّل اللّه فرجه الشریف برای آنها ادعا نشده است
↑ ر. ک: محمد خادمی شیرازی، مجموعه فرمایشات حضرت بقیة اللّه عجّل اللّه فرجه الشریف، ص ۱۷۰
↑وَقَعَ... و منهالتوقیع، و هو أثر الدبَر یظهرالبعیر (نشان خراشیدگی بر پشت شتر) مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن زکریا ۱۳۴،۶؛ التوقیع: سَجع بأطراف عظام الدابة منالرکوب (زخم و یا علائمی که در اطراف استخوانهای پشت حیوان است)، ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.
↑طبرسی، الاحتجاج، ۶۰۰،۲۰ رقم ۳۶۰: از بنده خدا، آنکس که مرزبان راه خدا است (حضرت حجت) به کسیکه حق به او الهام و راهنمای حق شده (شیخ مفید رحمه الله)، ر.ک: شیرازی، کلمةالامام المهدی، ص ۱۵۹؛ الزامالناصب، یزدی، ۴۶۴،۱.