معاد در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
*[[متکلمان]] [[مسلمان]] برای [[اثبات معاد]]، افزون بر [[ادله]] [[نقلی]]، از [[ادله عقلی]] نیز سود برده‌اند. یکی از [[دلایل]] مشهور [[عقلی]] این است که [[تکلیف]] به [[اوامر و نواهی]] [[الهی]]، مستلزم وجود [[پاداش]] و [[کیفر]] است؛ اما همه کیفرها و پاداش‌ها در [[دنیا]] جاری نمی‌شوند و بسیاری از [[گناهکاران]] و [[ستمگران]] در [[دنیا]] از [[رفاه]] و [[آسایش]] بهره‌مندند و در برابر، شماری فراوان از [[مؤمنان]] [[پرهیزگار]] در [[دنیا]] به حال [[سختی]] و رنج‌اند. [[دادگری]] [[خداوند]] ایجاب می‌کند که سرانجام، اینان به سزای عمل خویش برسند و بدین سان، وجود سرای [[آخرت]] به اثبات می‌رسد<ref>دائرة المعارف فارسی‌، ۲/ ۲۷۹۹.</ref>. ترسیم سیمایی روشن از چند و چون [[روز قیامت]] برای ما ممکن نیست و از این رو، به آنچه در [[آیات]] و [[روایات]] آمده است، باید بسنده کرد.
*[[متکلمان]] [[مسلمان]] برای [[اثبات معاد]]، افزون بر [[ادله]] [[نقلی]]، از [[ادله عقلی]] نیز سود برده‌اند. یکی از [[دلایل]] مشهور [[عقلی]] این است که [[تکلیف]] به [[اوامر و نواهی]] [[الهی]]، مستلزم وجود [[پاداش]] و [[کیفر]] است؛ اما همه کیفرها و پاداش‌ها در [[دنیا]] جاری نمی‌شوند و بسیاری از [[گناهکاران]] و [[ستمگران]] در [[دنیا]] از [[رفاه]] و [[آسایش]] بهره‌مندند و در برابر، شماری فراوان از [[مؤمنان]] [[پرهیزگار]] در [[دنیا]] به حال [[سختی]] و رنج‌اند. [[دادگری]] [[خداوند]] ایجاب می‌کند که سرانجام، اینان به سزای عمل خویش برسند و بدین سان، وجود سرای [[آخرت]] به اثبات می‌رسد<ref>دائرة المعارف فارسی‌، ۲/ ۲۷۹۹.</ref>. ترسیم سیمایی روشن از چند و چون [[روز قیامت]] برای ما ممکن نیست و از این رو، به آنچه در [[آیات]] و [[روایات]] آمده است، باید بسنده کرد.
*[[قیامت]] روزی است که [[خداوند]]، همه [[آدمیان]]- [[مؤمن]] و [[کافر]] و [[نیک]] و بد و [[امیر]] و [[اسیر]]- را دوباره زنده می‌کند و به آنچه در [[زندگی]] [[دنیایی]] کرده‌اند، برمی‌رسد و [[نیکان]] را [[پاداش]] می‌دهد و بدان را به [[کیفر]] می‌رساند<ref>معاد، فلسفی/ ۱/ ۱۴۷.</ref>. [[اسرار]] [[مردم]] در [[قیامت]] [[آشکار]] می‌گردد و [[پاکی]] و ناپاکی از سیمای خوبان و بدان بازشناخته می‌گردد. [[قیامت]]، هنگامه [[حسرت]] و [[ندامت]] است؛ زیرا چون [[آدمیان]] به عرصه [[قیامت]] درمی‌آیند و از اوضاع آن [[آگاه]] می‌گردند، درمی‌یابند که توشه [[شایسته]] و بایسته‌ای برای آن همراه نیاورده‌اند و [[عمر]] خویش به [[غفلت]] گذرانیده‌اند<ref>{{متن قرآن| وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ}}؛ سوره مریم، آیه ۳۹.</ref>.[[قیامت]]، روزی است که نه [[مال]] [[آدمی]] نفعی می‌بخشد و نه [[زن]] و [[فرزند]] او به فریادش می‌رسند. تنها [[قلب]] [[پاک]] از [[شرک]] و [[نفاق]] و منزه از [[زشتی]] و [[گناه]] است که سود می‌بخشد<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ }}؛ سوره شعراء، آیه ۸۸ و ۸۹.</ref>. در آن روز [[مردم]] با نفخ صور [[اسرافیل]] به [[زندگی]] بازمی‌آیند و در آستان [[الهی]] حضور می‌یابند و چونان به [[هراس]] می‌افتند که به [[ذلت]] می‌افتند<ref>{{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ}}؛ سوره قمر، آیه ۶ و ۷.</ref> و همانند پروانگان، سرگردان و پراکنده می‌شوند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ}}؛ سوره قارعه، آیه ۴ و ۵.</ref>. در [[قیامت]]، هر کس در پی [[نجات]] خویش است و از دیگران غافل می‌ماند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ}}؛ سوره حج، آیه ۲.</ref>. [[مردم]] ناگهان به خود می‌آیند و درمی‌یابند که [[قیامت]] به پا شده است و هر کس در [[اندیشه]] کشته خویش فرو می‌رود و خود را رهین آن می‌بیند<ref>{{متن قرآن|وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ }}؛ سوره مدثر، آیه ۷۴.</ref> همه [[مردم]]- جز [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]]- انگشت [[ندامت]] و [[حسرت]] به دندان می‌گیرند و در [[غم]] و اندوهی بی‌پایان فرو می‌روند. [[برادر]] از [[برادر]] می‌گریزد و [[مادر]]، [[فرزند]] دلبند خویش را وامی‌گذارد و پسر در دیده [[پدر]]، بی‌مقدار می‌شود<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ}}؛ سوره عبس، آیه ۳۳- ۴۲.</ref>. مواقف پنجاه‌گانه بر پا می‌گردد و در زمانی دراز به [[قدر]] پنجاه هزار سال، به حساب [[آدمیان]] رسیدگی می‌شود<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 412.</ref>.
*[[قیامت]] روزی است که [[خداوند]]، همه [[آدمیان]]- [[مؤمن]] و [[کافر]] و [[نیک]] و بد و [[امیر]] و [[اسیر]]- را دوباره زنده می‌کند و به آنچه در [[زندگی]] [[دنیایی]] کرده‌اند، برمی‌رسد و [[نیکان]] را [[پاداش]] می‌دهد و بدان را به [[کیفر]] می‌رساند<ref>معاد، فلسفی/ ۱/ ۱۴۷.</ref>. [[اسرار]] [[مردم]] در [[قیامت]] [[آشکار]] می‌گردد و [[پاکی]] و ناپاکی از سیمای خوبان و بدان بازشناخته می‌گردد. [[قیامت]]، هنگامه [[حسرت]] و [[ندامت]] است؛ زیرا چون [[آدمیان]] به عرصه [[قیامت]] درمی‌آیند و از اوضاع آن [[آگاه]] می‌گردند، درمی‌یابند که توشه [[شایسته]] و بایسته‌ای برای آن همراه نیاورده‌اند و [[عمر]] خویش به [[غفلت]] گذرانیده‌اند<ref>{{متن قرآن| وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ}}؛ سوره مریم، آیه ۳۹.</ref>.[[قیامت]]، روزی است که نه [[مال]] [[آدمی]] نفعی می‌بخشد و نه [[زن]] و [[فرزند]] او به فریادش می‌رسند. تنها [[قلب]] [[پاک]] از [[شرک]] و [[نفاق]] و منزه از [[زشتی]] و [[گناه]] است که سود می‌بخشد<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ }}؛ سوره شعراء، آیه ۸۸ و ۸۹.</ref>. در آن روز [[مردم]] با نفخ صور [[اسرافیل]] به [[زندگی]] بازمی‌آیند و در آستان [[الهی]] حضور می‌یابند و چونان به [[هراس]] می‌افتند که به [[ذلت]] می‌افتند<ref>{{متن قرآن|فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ}}؛ سوره قمر، آیه ۶ و ۷.</ref> و همانند پروانگان، سرگردان و پراکنده می‌شوند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ}}؛ سوره قارعه، آیه ۴ و ۵.</ref>. در [[قیامت]]، هر کس در پی [[نجات]] خویش است و از دیگران غافل می‌ماند<ref>{{متن قرآن|يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ}}؛ سوره حج، آیه ۲.</ref>. [[مردم]] ناگهان به خود می‌آیند و درمی‌یابند که [[قیامت]] به پا شده است و هر کس در [[اندیشه]] کشته خویش فرو می‌رود و خود را رهین آن می‌بیند<ref>{{متن قرآن|وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ }}؛ سوره مدثر، آیه ۷۴.</ref> همه [[مردم]]- جز [[پیامبران]] و [[اولیای الهی]]- انگشت [[ندامت]] و [[حسرت]] به دندان می‌گیرند و در [[غم]] و اندوهی بی‌پایان فرو می‌روند. [[برادر]] از [[برادر]] می‌گریزد و [[مادر]]، [[فرزند]] دلبند خویش را وامی‌گذارد و پسر در دیده [[پدر]]، بی‌مقدار می‌شود<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ}}؛ سوره عبس، آیه ۳۳- ۴۲.</ref>. مواقف پنجاه‌گانه بر پا می‌گردد و در زمانی دراز به [[قدر]] پنجاه هزار سال، به حساب [[آدمیان]] رسیدگی می‌شود<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 412.</ref>.
==معاد در فرهنگ اصطلاحات علم کلام==
*[[اعتقاد]] به [[معاد]] نه تنها از مشترکات [[اعتقادی]] همه فرقه‌های [[اسلامی]] است، بلکه [[پیروان]] همه [[ادیان]] توحدی نیز به [[معاد]] به عنوان یک اصل [[دینی]] و [[الهی]] ملتزم‌اند.
*[[باور]] به روز واپسین، یکی از اصول [[جهان‌بینی]] [[اسلامی]] و از ارکان ایمانی و [[اعتقادی]] [[دین اسلام]] و [[شرط مسلمانی]] است؛ یعنی اگر کسی این اصل [[ایمان]] را [[انکار]] کند، از دایره مسلمانی خارج است.
*تمام پیامران [[الهی]] پس از تأکید بر اصل [[توحید]]، مهم‌ترین اصلی که به [[مردم]] متذکر شده و [[ایمان]] به آن را مورد تأکید قرار داده‌اند، اصل [[معاد]] است. [[قرآن]] نیز در [[آیات]] متعددی این [[باور]] را از [[عقاید]] مشترک همه [[شرایع آسمانی]] می‌داند بنگرید <ref>[[سوره ابراهیم]]، [[آیه]]:۴۱ و [[سوره]] شعراء، [[آیه]]:۹۱ و [[سوره]] [[نوح]]، [[آیه]]:۱۸.</ref>.
*در [[قرآن کریم]] صدها [[آیه]] در خصوص [[معاد]] و [[ایمان]] به آن و هشدارهای مربوط به [[قیامت]] آمده است؛ تا جایی که گفته شده حدود دو هزار [[آیه]]، یعنی نزدیک به یک سوم قران به این موضوع اختصاص دارد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۲.</ref>.
*[[استدلال]] بر [[معاد]]، بر اساس [[توحید]] است. از منظر [[قرآن کریم]] ممکن نیست [[خداوند]] [[حکیم]] و [[عادل]] باشد، ولی سلسله [[نظام هستی]] به [[معاد]] منتهی نشود؛ یعنی [[خلقت]] بدون [[معاد]] عبث است. [[قرآن]] به این مطلب [[استدلال]] کرده است: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>. [[قرآن کریم]] در واقع به این نکته متذکر می‌‌شود که یا [[معتقد]] هستید که خدایی وجود ندارد، در این صورت مانعی نخواهد داشت که [[خلقت]] عبث و بیهوده باشد؛ اما اگر [[معتقد]] به وجود [[خدا]] هستید، در این صورت بایستی به وجود [[معاد]] هم [[باور]] و [[ایمان]] داشته باشید؛ زیرا [[باور]] به [[معاد]]، لازمه [[باور]] به [[نظام احسن]] [[آفرینش]] است. بدون این [[باور]]، [[خلقت]] ناقص و عبث و بیهوده است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۳.</ref>.
==[[معاد]] یا [[قیامت]]==
*در تعبیرات "[[قیامت]]"، کلمه [[معاد]] نداریم. هرچند [[معاد]] از همه اسم‌ها معروف‌تر است، این اصطلاح، اصطلاح شرعی نیست، بلکه اصطلاح متشرعه است. کلمه [[معاد]] را ظاهراً [[متکلمین]] [[جعل]] کرده‌اند؛ هرچند این کلمه می‌‌تواند با تعبیرات [[قرآن]] منطبق باشد. البته در [[قرآن]] کلمانی شبیه کلمه [[معاد]] ذکر شده است؛ مانند "[[مرجع]]" یا "مآب".
*مبنای ایجاد این کلمه آن است که آنان [[قیامت]] را زمان عود [[ارواح]] به اجساد می‌دانستند. "عود" یعنی برگشت چیزی به اصل خود. "[[رجوع]]" نیز به همین معناست و در [[حقیقت]] باید یک آمدنی باشد تا بازگشت [[صدق]] کند. از این‌رو اگر در [[قرآن کریم]] درباره [[قیامت]] کلمه "[[رجوع]]" به کار رفته است، به معنای بازگشت به خداست: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۳.</ref>.
==[[معاد روحانی]] و جسمانی==
*درباره شیوه بازگشت [[انسان‌ها]] در [[قیامت]] دو دیدگاه مطرح است:
*'''۱. [[معاد روحانی]]:''' معتقدان به [[معاد روحانی]] می‌‌گویند جسم [[انسان]] پس از [[مرگ]] فانی می‌‌شود و حیات [[اخروی]] او با وجودی [[روحانی]] است. مراد از [[روح]] نیز [[قدرت]] [[عقل]] و [[علم]] [[انسان]] است که تا ابد [[باقی]] می‌‌ماند. اگر [[انسان]] در این [[دنیا]] دارای [[علم]] و [[معرفت]] و [[فضایل]] و مکارم [[اخلاقی]] باشد، همین عوامل سبب [[سعادت]] او در عالم دیگرند، و چنانچه [[روح]] [[انسان]] در این [[دنیا]] با [[جهل]] و عناد و تمرد آغشته باشد، در آن [[دنیا]] به عذاب‌های [[روحانی]] معذب و [[عذاب]] او همیشگی است.
*در [[حقیقت]] تا وقتی که [[انسان]] در [[دنیا]] زنده است، به این [[دلیل]] که [[روح]] به [[تدبیر]] [[بدن]] اشتغال دارد، نه لذات [[روحانی]] را به‌طور [[خالص]] می‌تواند [[درک]] کند، نه رنج‌های [[روحانی]]. بر همین اساس وقتی [[انسان]] بمیرد، چون [[روح]] به خود باز می‌‌گردد و اشتغال او به [[بدن]] منتفی می‌‌شود، [[لذت]] و رنج‌های روحانی‌اش مضاعف می‌‌شود.
*[[قرآن]] از [[قیامت]] به "لقاء [[الله]]" تعبیر کرده و منکرین [[قیامت]] را منکرین لقای [[پروردگار]] نامیده است: {{متن قرآن|الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ}}<ref>«کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند» سوره انعام، آیه ۳۱.</ref> یا {{متن قرآن|بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ}}<ref>«بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.</ref>. از این‌رو [[معاد]] را به معنای "عود إلی [[الله]]" می‌‌گیرند و می‌‌گویند جسم بازگشتی ندارد که عود به [[خدا]] را برای آن متصور شویم؛ آنچه بازگشت می‌‌کند، [[روح]] است که می‌‌تواند درجات و مراتبی را طی کند که به نشئه ربوبی نزدیک‌تر باشد. بنابراین [[قیامت]]، یعنی بازگشت [[ارواح]] به سوی [[خدا]].
*[[معاد روحانی]] مطلق، برخلاف [[ضرورت]] تعلیمات انبیاست. در آموزه‌های [[انبیا]] برای این بازگشت، شکل و فرایندی معین تعریف شده است که صددرصد [[روحانی]] نیست؛ زیرا [[خوشی]] و ناخوشی [[انسان]] در [[دنیا]]، هم جسمانی است و هم [[روحانی]]؛ به طریق اولی در [[جهان]] دیگر نیز چنین است.
*'''۲. [[معاد جسمانی]]:'''  از جمله ضروریات [[دین اسلام]] و [[قرآن]] است. [[معاد جسمانی]] بر این نکته مبتنی است که [[روح]] [[انسان]] وقتی از [[بدن]] خارج می‌‌شود، در عالم [[برزخ]] است. در عالم [[برزخ]] [[ارواح]] به اجساد تعلق می‌‌گیرند؛ گو اینکه وضع اجسام در [[برزخ]] با اجسام [[دنیا]] متفاوت است؛ یعنی صاف‌تر و لطیف‌تر است.
*[[حکمای اسلامی]] از قبیل بوعلی می‌‌گویند: از نظر [[برهان]] [[علمی]] و [[عقلی]]، [[ارواح]] به‌سوی [[خداوند]] بازگشت می‌‌کنند و [[سعادت]] و [[شقاوت]] آنها هم [[معنوی]] و [[عقلانی]] است؛ یعنی لذت‌ها و الم‌های [[ارواح]]، [[عقلانی]] است نه جسمی. از دید بوعلی تنها راهی که پیمودن آن از طریق [[علم]] متصور است اینکه بعد از [[مرگ]] فقط [[عقل انسان]] [[باقی]] می‌‌ماند؛ سایر قوای [[انسان]] معدوم می‌‌شوند و [[قوه عاقله]] به‌صورت یک شخصیت مستقل [[باقی]] می‌‌ماند. بوعلی در ادامه می‌‌گوید: لکن [[معاد جسمانی]] چیزی است که [[پیغمبر]] به عنوان مخبر [[صادق]] از آن خبر داده است<ref>مطهری، معاد، ص۲۳ - ۱۵؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۶، ص۶ - ۵، همو، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۶۸ - ۶۵.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۳-۱۷۴.</ref>.
==[[معاد جسمانی]] محض==
*نکته شایان ذکر اینکه، مراد از تعبیر [[معاد جسمانی]] که در تعبیر [[فیلسوفان]] و برخی [[متکلمان]] معاصر آمده، [[معاد جسمانی]] - [[روحانی]] است؛ زیرا علاوه بر دو قسم فوق، برخی [[متکلمین]] [[اسلامی]] [[معتقد]] به [[معاد جسمانی]] محض می‌‌باشند<ref>حتی بنابر بیان ملاصدرا، بسیاری از محققان و عالمان اسلامی معاد را صرفاً جسمانی می‌دانند. (صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۱۶۵)</ref>؛ چه آنکه آنها [[انسان]] را موجودی جسمانی می‌دانند و به تجرد [[روح]] [[اعتقاد]] ندارند. البته طرف‌داران این دیدگاه نیز به چند دسته تقسیم می‌‌شوند<ref>بنگرید به: سعیدی‌مهر، کلام اسلامی، ج۲، ص۲۵۵ - ۲۵۳.</ref>. ظاهراً حتی در [[تاریخ]] گذشته [[اسلام]] [[پیروان]] این دسته، به‌خصوص در میان [[متکلمان]] بیش از دو گروه دیگر بوده‌اند.
*در پایان یادآور می‌‌شود [[معاد جسمانی]] - [[روحانی]] از نگاه بسیاری از [[اندیشمندان]] و [[متکلمان]]، امری ضروری و قطعی به حساب می‌‌آید و به تعبیر [[علامه حلی]]، تمام [[مسلمین]] بر [[معاد جسمانی]] اتفاق‌نظر دارند و نفی آن به معنای عبث و بیهوده بودن [[تکلیف]] است<ref>{{عربی| اتفق المسلمون کافة علی وجوب المعاد البدنی لانه لولاه لقبح التکلیف }}. (حلی، باب حادی عشر، ص۶۶) این ادعای علامه در اجماع مسلمین بر این نظر، با توجه به دو دیدگاه دیگر قابل تأمل است. البته بعید نیست که در عصر ایشان چنین اجماع و اتفاق رأیی وجود داشته است.</ref>.
*[[ادله]] متعددی در منابع [[کلامی]] بر جسمانی و [[روحانی]] بودن [[معاد]] از سوی معتقدان به این نظر آمده است؛ مهم‌ترین آنها اینکه، [[خلقت]] و کمال [[انسان]] با دو بعد روحی و جسمی است، و [[قیامت]] که اوج کمال و [[شهود]] است نیز به‌تبع با وجود هردوی اینها امکان‌پذیر است.
*علاوه بر اینکه همچون موضوع [[جبر و اختیار]]، [[آیات]] و [[روایات]] متعددی از [[قرآن]] در هر دو موضوع آمده است؛ گروهی بر [[عذاب]] و [[لذت]] مادی و دسته دیگر بر [[عذاب]] و [[لذت]] روحی حکایت دارد. حالت منطقی این است که {{عربی| المعاد لا روحانیة و لا جسمانیة بل امر بین الجسمانی و الروحانی }}. همچنین همان‌گونه که در موضوع [[جبر و اختیار]] استدلال‌های هر دوطرف تا آنجا که به نفی طرف مقابل نینجامد، دلیلی است بر اثبات [[امر بین الامرین]]، دقیقاً در اینجا نیز حکایت همان‌گونه است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۱۷۵.</ref>.


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==

نسخهٔ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۰

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث لشکریان شیطان است. "لشکریان شیطان" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل معاد (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

معاد در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

معاد یا قیامت

  • در تعبیرات "قیامت"، کلمه معاد نداریم. هرچند معاد از همه اسم‌ها معروف‌تر است، این اصطلاح، اصطلاح شرعی نیست، بلکه اصطلاح متشرعه است. کلمه معاد را ظاهراً متکلمین جعل کرده‌اند؛ هرچند این کلمه می‌‌تواند با تعبیرات قرآن منطبق باشد. البته در قرآن کلمانی شبیه کلمه معاد ذکر شده است؛ مانند "مرجع" یا "مآب".
  • مبنای ایجاد این کلمه آن است که آنان قیامت را زمان عود ارواح به اجساد می‌دانستند. "عود" یعنی برگشت چیزی به اصل خود. "رجوع" نیز به همین معناست و در حقیقت باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند. از این‌رو اگر در قرآن کریم درباره قیامت کلمه "رجوع" به کار رفته است، به معنای بازگشت به خداست: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۹][۲۰].

معاد روحانی و جسمانی

معاد جسمانی محض

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. فرهنگ شیعه، ص 411.
  2. ﴿ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ ؛ سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  3. معاد، فلسفی/ ۱/ ۱۱/ ۱.
  4. فرهنگ شیعه، ص 411.
  5. دائرة المعارف فارسی‌، ۲/ ۲۷۹۹.
  6. معاد، فلسفی/ ۱/ ۱۴۷.
  7. ﴿ وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ؛ سوره مریم، آیه ۳۹.
  8. ﴿يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ؛ سوره شعراء، آیه ۸۸ و ۸۹.
  9. ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ؛ سوره قمر، آیه ۶ و ۷.
  10. ﴿يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ؛ سوره قارعه، آیه ۴ و ۵.
  11. ﴿يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ؛ سوره حج، آیه ۲.
  12. ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ؛ سوره مدثر، آیه ۷۴.
  13. ﴿فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ؛ سوره عبس، آیه ۳۳- ۴۲.
  14. فرهنگ شیعه، ص 412.
  15. سوره ابراهیم، آیه:۴۱ و سوره شعراء، آیه:۹۱ و سوره نوح، آیه:۱۸.
  16. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۲.
  17. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  18. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۳.
  19. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  20. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۳.
  21. «کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند» سوره انعام، آیه ۳۱.
  22. «بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند» سوره سجده، آیه ۱۰.
  23. مطهری، معاد، ص۲۳ - ۱۵؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۶، ص۶ - ۵، همو، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۶۸ - ۶۵.
  24. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۳-۱۷۴.
  25. حتی بنابر بیان ملاصدرا، بسیاری از محققان و عالمان اسلامی معاد را صرفاً جسمانی می‌دانند. (صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۱۶۵)
  26. بنگرید به: سعیدی‌مهر، کلام اسلامی، ج۲، ص۲۵۵ - ۲۵۳.
  27. اتفق المسلمون کافة علی وجوب المعاد البدنی لانه لولاه لقبح التکلیف . (حلی، باب حادی عشر، ص۶۶) این ادعای علامه در اجماع مسلمین بر این نظر، با توجه به دو دیدگاه دیگر قابل تأمل است. البته بعید نیست که در عصر ایشان چنین اجماع و اتفاق رأیی وجود داشته است.
  28. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۷۵.