عزت نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
*[[قرآن کریم]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>.
*[[قرآن کریم]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>.
*همچنین می‌فرمایند: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ ...}}<ref>«هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است...» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
*همچنین می‌فرمایند: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ ...}}<ref>«هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است...» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمایند: "... و بالاترین [[بی‌نیازی]] [[عزت نفس]] است، و [[بهترین]] توشه تقواست..."<ref> حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمایند: "... و بالاترین [[بی‌نیازی]] عزت نفس است، و [[بهترین]] توشه تقواست..."<ref> حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>.
*از [[امام حسن]]{{ع}} سؤال شد [[مردانگی]] چیست؟ فرمود: "[[حفظ دین]]، حفظ [[عزت نفس]]، نرم [[رفتاری]]"<ref>حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص۳۹۰.</ref>.
*از [[امام حسن]]{{ع}} سؤال شد [[مردانگی]] چیست؟ فرمود: "[[حفظ دین]]، حفظ عزت نفس، نرم [[رفتاری]]"<ref>حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص۳۹۰.</ref>.
*در جایی هم فرمودند: "[[عزت نفس]]، مترادف مناعت طبع است"<ref>فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۱۷۵.</ref>.
*در جایی هم فرمودند: "عزت نفس، مترادف مناعت طبع است"<ref>فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۱۷۵.</ref>.
*در [[اخلاق اسلامی]]، محور و آن چیزی که [[اخلاقی]] به دور آن می‌گردد یا آن نقطه‌ای از [[روح]] [[انسان]] که [[اسلام]] برای احیای [[اخلاق]] انسانی و اینکه [[انسان]] را به سوی [[اخلاق]] سوق بدهد، تأکید می‌ورزد "[[کرامت]] و [[عزت نفس]]" است<ref>ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۹۶.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۴.</ref>.
*در [[اخلاق اسلامی]]، محور و آن چیزی که [[اخلاقی]] به دور آن می‌گردد یا آن نقطه‌ای از [[روح]] [[انسان]] که [[اسلام]] برای احیای [[اخلاق]] انسانی و اینکه [[انسان]] را به سوی [[اخلاق]] سوق بدهد، تأکید می‌ورزد "[[کرامت]] و عزت نفس" است<ref>ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۹۶.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۴.</ref>.
*[[روح]] دارای [[حب ذات]] است، ولی نه یک [[حب ذات]] ایستا؛ بلکه یک [[حب ذات]] پویا. به عبارت دیگر، در ذات [[روح]]، میلی به سوی [[تکامل]] وجود دارد. [[انسان]] نه تنها خودش را [[دوست]] می‌دارد، بلکه در ذاتش جوشش و میلی به سوی [[تکامل]] وجود دارد. [[حب]] [[کمالات]] از [[شئون]] [[حب ذات]] است؛ اما [[حب]] ذاتی که در حال [[تکامل]] است نه [[حب]] ذاتی که در مقطع زمانی خاصی ظاهر می‌شود. [[انسان]] چون کمالش را [[دوست]] می‌دارد [[اراده]] می‌کند که کاری را انجام دهد و این [[اراده]] در واقع تبلور همان [[حب]] ذاتی به خود و [[کمالات]] خویش است<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۳۳.</ref>.
*[[روح]] دارای [[حب ذات]] است، ولی نه یک [[حب ذات]] ایستا؛ بلکه یک [[حب ذات]] پویا. به عبارت دیگر، در ذات [[روح]]، میلی به سوی [[تکامل]] وجود دارد. [[انسان]] نه تنها خودش را [[دوست]] می‌دارد، بلکه در ذاتش جوشش و میلی به سوی [[تکامل]] وجود دارد. [[حب]] [[کمالات]] از [[شئون]] [[حب ذات]] است؛ اما [[حب]] ذاتی که در حال [[تکامل]] است نه [[حب]] ذاتی که در مقطع زمانی خاصی ظاهر می‌شود. [[انسان]] چون کمالش را [[دوست]] می‌دارد [[اراده]] می‌کند که کاری را انجام دهد و این [[اراده]] در واقع تبلور همان [[حب]] ذاتی به خود و [[کمالات]] خویش است<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۳۳.</ref>.
*در یونان قدیم گروهی بوده‌اند که این‌ها را کلبیون می‌گویند. این‌ها در [[اخلاق]]، [[مردم]] را به [[دنائت]] و [[پستی]] توصیه می‌کردند. هرچه [[انسان]] خودش را بیشتر [[پست]] می‌کرد از نظر آنان اخلاقی‌تر بود... [[ملامتیه]] روششان این بود که می‌گفتند برای اینکه [[نفس اماره]] را ذلیل کنیم باید هرچه می‌توانیم خودمان را در نظرها خاکسار بکنیم؛ کسی برای ما [[ارزش]] قایل نباشد و در واقع [[عزت نفس]] را از دست بدهیم<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۳.</ref>.
*در یونان قدیم گروهی بوده‌اند که این‌ها را کلبیون می‌گویند. این‌ها در [[اخلاق]]، [[مردم]] را به [[دنائت]] و [[پستی]] توصیه می‌کردند. هرچه [[انسان]] خودش را بیشتر [[پست]] می‌کرد از نظر آنان اخلاقی‌تر بود... [[ملامتیه]] روششان این بود که می‌گفتند برای اینکه [[نفس اماره]] را ذلیل کنیم باید هرچه می‌توانیم خودمان را در نظرها خاکسار بکنیم؛ کسی برای ما [[ارزش]] قایل نباشد و در واقع عزت نفس را از دست بدهیم<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۳.</ref>.
*اصل [[عزت]] از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین اصول [[تربیتی]] است، زیرا اساس [[تربیت]] بر [[عزت]] است و اگر فرد با [[عزت]] رشد یابد و [[تربیت]] شود، به حالتی دست می‌یابد که می‌تواند پیوسته و در هر اوضاع و احوالی راست و [[استوار]] باشد. [[عزت]]، حالتی است در [[انسان]] که نمی‌گذارد مغلوب کسی گردد و [[شکست]] بخورد؛ و اصل آن از اینجا گرفته شده است که می‌گویند: "ارض عزاز"؛ یعنی [[زمین]] سفت و سخت<ref>ر.ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۱۴.</ref>.
*اصل [[عزت]] از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین اصول [[تربیتی]] است، زیرا اساس [[تربیت]] بر [[عزت]] است و اگر فرد با [[عزت]] رشد یابد و [[تربیت]] شود، به حالتی دست می‌یابد که می‌تواند پیوسته و در هر اوضاع و احوالی راست و [[استوار]] باشد. [[عزت]]، حالتی است در [[انسان]] که نمی‌گذارد مغلوب کسی گردد و [[شکست]] بخورد؛ و اصل آن از اینجا گرفته شده است که می‌گویند: "ارض عزاز"؛ یعنی [[زمین]] سفت و سخت<ref>ر.ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۱۴.</ref>.
*[[حب ذات]] عامل درونی [[نیرومندی]] است که [[آدمی]] را به تحصیل کمال‌های خود فرا می‌خواند. یکی از شاخه‌های [[حب ذات]] این است که [[آدمی]] به شدت خواهان حفظ [[انسانیت]] خود و تفاوت داشتن با حیوان‌هاست. از آنجایی که [[انسان]]، در برابر حیات حیوانی، بر پایه‌های [[عقلانی]] [[استوار]] است و [[رفتار]] او بر [[گزینش]] [[عقلانی]] متکی است، کرامت‌خواهی [[انسان]]، او را به برگرفتن چنین روشی فرا می‌خواند. از سوی دیگر، [[آدمی]] تنها در صورتی می‌تواند در قالب‌های ارزشی و [[عقلانی]] زیست کند که از پیش، شناخت‌ها و بینش‌هایی را برای خود گرد آورده باشد، که در رأس آن‌ها [[خداشناسی]] است<ref>علی شیروانی، اخلاق اسلامی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۵-۲۶۶.</ref>.
*[[حب ذات]] عامل درونی [[نیرومندی]] است که [[آدمی]] را به تحصیل کمال‌های خود فرا می‌خواند. یکی از شاخه‌های [[حب ذات]] این است که [[آدمی]] به شدت خواهان حفظ [[انسانیت]] خود و تفاوت داشتن با حیوان‌هاست. از آنجایی که [[انسان]]، در برابر حیات حیوانی، بر پایه‌های [[عقلانی]] [[استوار]] است و [[رفتار]] او بر [[گزینش]] [[عقلانی]] متکی است، کرامت‌خواهی [[انسان]]، او را به برگرفتن چنین روشی فرا می‌خواند. از سوی دیگر، [[آدمی]] تنها در صورتی می‌تواند در قالب‌های ارزشی و [[عقلانی]] زیست کند که از پیش، شناخت‌ها و بینش‌هایی را برای خود گرد آورده باشد، که در رأس آن‌ها [[خداشناسی]] است<ref>علی شیروانی، اخلاق اسلامی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۵-۲۶۶.</ref>.
*گاه بزرگی و [[عزت نفس]]، ذاتی [[انسان]] است و او را طبعاً دارای [[همت]] بلند، [[استواری]]، [[پایداری]] در برابر [[سختی‌ها]]، سعه صدر، [[تواضع]] و [[آزادگی]] می‌کند. گاهی نیز این امر اکتسابی و [[انسان]] از طریق ایجاد [[کمالات]] و سجایای نیکوی [[اخلاقی]]، به این [[فضیلت]] دست می‌یابد<ref>حسین مظاهری، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی، ترجمه محمد ابوالقاسمی، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.
*گاه بزرگی و عزت نفس، ذاتی [[انسان]] است و او را طبعاً دارای [[همت]] بلند، [[استواری]]، [[پایداری]] در برابر [[سختی‌ها]]، سعه صدر، [[تواضع]] و [[آزادگی]] می‌کند. گاهی نیز این امر اکتسابی و [[انسان]] از طریق ایجاد [[کمالات]] و سجایای نیکوی [[اخلاقی]]، به این [[فضیلت]] دست می‌یابد<ref>حسین مظاهری، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی، ترجمه محمد ابوالقاسمی، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.
*به این نکته مهم باید توجه داشت که [[انسان]] از نظر [[قرآن]] [[خلیفه]] [[الله]]{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، [[امین]] [[الله]] و مسجود [[ملائکه]] است<ref>حسین مظاهری، عوامل کنترل غرایز در انسان، ص۱۷ و ۳۵.</ref>.
*به این نکته مهم باید توجه داشت که [[انسان]] از نظر [[قرآن]] [[خلیفه]] [[الله]]{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، [[امین]] [[الله]] و مسجود [[ملائکه]] است<ref>حسین مظاهری، عوامل کنترل غرایز در انسان، ص۱۷ و ۳۵.</ref>.
*[[انسان]] تنها موجودی است که نفخه‌ای از [[روح]] [[الهی]] در وجود او هست. [[بهترین]] راه [[اصلاح فرد]] و [[جامعه]]، عزت‌بخشی و عزت‌آفرینی است و [[بهترین]] راه عزت‌آفرینی و عزت‌بخشی [[پیروی]] از [[خدا]]، [[رسول]]{{صل}} او و [[ائمه اطهار]] و داشتن [[تقوای الهی]]، گفتار و [[کردار نیک]] و گسستن از غیر خداست<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۶.</ref>.
*[[انسان]] تنها موجودی است که نفخه‌ای از [[روح]] [[الهی]] در وجود او هست. [[بهترین]] راه [[اصلاح فرد]] و [[جامعه]]، عزت‌بخشی و عزت‌آفرینی است و [[بهترین]] راه عزت‌آفرینی و عزت‌بخشی [[پیروی]] از [[خدا]]، [[رسول]]{{صل}} او و [[ائمه اطهار]] و داشتن [[تقوای الهی]]، گفتار و [[کردار نیک]] و گسستن از غیر خداست<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۶.</ref>.
*تمام [[عزت]] از آن خداست؛ سپس [[پیامبران]]، [[ائمه]]، [[اولیا]] و [[دوستان]] [[خدا]]، چرا که [[عزت]] آن‌ها پرتویی از [[عزت]] [[خدا]] است. بر اساس هرم "ابراهام مازلو" که یکی از روانشناسان انسان‌گراست، مناعت و [[عزت نفس]] جزء طبقه چهارم و اساسی‌ترین نیازهای [[انسان]] به شمار آمده است<ref>احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۷۰، به نقل از روانشناسی کمال، ص۱۲۵.</ref>.
*تمام [[عزت]] از آن خداست؛ سپس [[پیامبران]]، [[ائمه]]، [[اولیا]] و [[دوستان]] [[خدا]]، چرا که [[عزت]] آن‌ها پرتویی از [[عزت]] [[خدا]] است. بر اساس هرم "ابراهام مازلو" که یکی از روانشناسان انسان‌گراست، مناعت و عزت نفس جزء طبقه چهارم و اساسی‌ترین نیازهای [[انسان]] به شمار آمده است<ref>احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۷۰، به نقل از روانشناسی کمال، ص۱۲۵.</ref>.
*[[اومانیسم]] یا [[انسان‌مداری]] که ریشه‌ای ژرف در [[تاریخ]] [[تفکر]] بشری دارد و [[معتقد]] است [[انسان]] محور حقایق و ارزش‌هاست و همه فعالیت‌های [[علمی]] و عملی [[انسان]] بر محور خود [[آدمی]]، می‌گردد<ref>محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن ۱ و ۲، ص۳۶۱.</ref>، در قرون اخیر با سر و صدای زیاد در [[غرب]] مطرح شده است؛ لکن این اصل قرن‌ها قبل در [[فرهنگ اسلامی]] تحت عنوان "[[عزت]] و [[کرامت]] [[انسان]]" مطرح بوده، با این تفاوت که [[انسان]] مدنظر [[اومانیسم]] همین حیوان [[ناطق]] مادی است ولی [[انسان]] مطرح در [[فرهنگ اسلامی]] موجودی است که دارای بعد [[خلیفه]] [[الله]] و [[امین]] [[الله]] است.
*[[اومانیسم]] یا [[انسان‌مداری]] که ریشه‌ای ژرف در [[تاریخ]] [[تفکر]] بشری دارد و [[معتقد]] است [[انسان]] محور حقایق و ارزش‌هاست و همه فعالیت‌های [[علمی]] و عملی [[انسان]] بر محور خود [[آدمی]]، می‌گردد<ref>محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن ۱ و ۲، ص۳۶۱.</ref>، در قرون اخیر با سر و صدای زیاد در [[غرب]] مطرح شده است؛ لکن این اصل قرن‌ها قبل در [[فرهنگ اسلامی]] تحت عنوان "[[عزت]] و [[کرامت]] [[انسان]]" مطرح بوده، با این تفاوت که [[انسان]] مدنظر [[اومانیسم]] همین حیوان [[ناطق]] مادی است ولی [[انسان]] مطرح در [[فرهنگ اسلامی]] موجودی است که دارای بعد [[خلیفه]] [[الله]] و [[امین]] [[الله]] است.
*به نظر می‌رسد که قاعده زرین [[اخلاقی]] "هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران نیز بپسند"، مبتنی بر [[کرامت]] و [[عزت نفس]] است؛ چرا که [[انسان]] از همه چیز و همه کس خود را بیشتر [[دوست]] می‌دارد و هر آنچه را که خوب است برای خود می‌پسندد، زیرا احساس [[کرامت]] می‌نماید؛ و الا اگر خود را دارای [[عزت]] و [[کرامت]] نمی‌دانست، چیزهای خوب را برای خود نمی‌خواست. همچنین است که چنانچه فرد فاسدی اموری غیر [[اخلاقی]] را که برای خود می‌پسندد آن را برای دیگران نیز بپسندد، در این صورت [[اخلاقی]] نخواهد بود، بلکه ضد [[اخلاقی]] است.
*به نظر می‌رسد که قاعده زرین [[اخلاقی]] "هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران نیز بپسند"، مبتنی بر [[کرامت]] و عزت نفس است؛ چرا که [[انسان]] از همه چیز و همه کس خود را بیشتر [[دوست]] می‌دارد و هر آنچه را که خوب است برای خود می‌پسندد، زیرا احساس [[کرامت]] می‌نماید؛ و الا اگر خود را دارای [[عزت]] و [[کرامت]] نمی‌دانست، چیزهای خوب را برای خود نمی‌خواست. همچنین است که چنانچه فرد فاسدی اموری غیر [[اخلاقی]] را که برای خود می‌پسندد آن را برای دیگران نیز بپسندد، در این صورت [[اخلاقی]] نخواهد بود، بلکه ضد [[اخلاقی]] است.
*"[[غیرتمندی]] مثبت که عبارت است از سعی در محافظت آنچه نگاهبانی از آن لازم است نیز مبتنی بر اصل [[عزت]] و [[کرامت نفس]] است. به قول ملامهدی نراقی، [[غیرت]] و [[حمیت]]، نتیجه [[شجاعت]]، بزرگی و [[قوت نفس]]، و از ملکات [[شریف]] است"<ref>مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۳۲۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۷.</ref>.
*"[[غیرتمندی]] مثبت که عبارت است از سعی در محافظت آنچه نگاهبانی از آن لازم است نیز مبتنی بر اصل [[عزت]] و [[کرامت نفس]] است. به قول ملامهدی نراقی، [[غیرت]] و [[حمیت]]، نتیجه [[شجاعت]]، بزرگی و [[قوت نفس]]، و از ملکات [[شریف]] است"<ref>مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۳۲۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۷.</ref>.
*خودکفایی، [[استقلال]] و عدم [[سلطه]] [[کافر]] بر [[مسلمان]] نیز ریشه در این اصل، یعنی اصل [[کرامت]] و [[عزت نفس]] دارد، چرا که [[انسان]] بزرگوار و [[کریم]] نمی‌خواهد زیر بار دیگران باشد بلکه می‌خواهد آزاد مستقل باشد<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۸.</ref>.
*خودکفایی، [[استقلال]] و عدم [[سلطه]] [[کافر]] بر [[مسلمان]] نیز ریشه در این اصل، یعنی اصل [[کرامت]] و عزت نفس دارد، چرا که [[انسان]] بزرگوار و [[کریم]] نمی‌خواهد زیر بار دیگران باشد بلکه می‌خواهد آزاد مستقل باشد<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۸.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۱۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عزت نفس (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  2. «هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است...» سوره فاطر، آیه ۱۰.
  3. حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۱۹۳.
  4. حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص۳۹۰.
  5. فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۱۷۵.
  6. ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۹۶.
  7. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص:۲۶۴.
  8. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۳۳.
  9. ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۳.
  10. ر.ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۱۴.
  11. علی شیروانی، اخلاق اسلامی، ص۱۲۸.
  12. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص:۲۶۵-۲۶۶.
  13. حسین مظاهری، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی، ترجمه محمد ابوالقاسمی، ج۲، ص۲۹۶.
  14. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  15. حسین مظاهری، عوامل کنترل غرایز در انسان، ص۱۷ و ۳۵.
  16. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص:۲۶۶.
  17. احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۷۰، به نقل از روانشناسی کمال، ص۱۲۵.
  18. محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن ۱ و ۲، ص۳۶۱.
  19. مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۳۲۴.
  20. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص:۲۶۷.
  21. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص:۲۶۸.