جامعیت اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
===[[جامعیت]] [[دین اسلام]]===
* [[اسلام]] [[جامع‌ترین]] و [[کامل‌ترین]] [[شریعت آسمانی]] است؛ [[معارف]] و [[احکام شریعت]] [[اسلام]] در همه حوزه‌های هدایتی که قلمرو نقش آفرینی و کارکرد [[دین]] است، عالی‌ترین [[معارف]] و [[احکام]] ممکن است، به‌گونه‌ای که کامل‌تر از آن قابل فرض نیست<ref>جامعیت و کمال دین، ص‌۵۵.</ref>، بر این اساس [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref>، در نتیجه [[اسلام]] جامع همه [[معارف]] و احکامی است که [[انسان]] در پیمودن مسیر [[زندگی]] و [[راه کمال]] به آنها [[نیاز]] دارد و هیچ شأنی از [[شئون]] گوناگون [[زندگی]] [[بشر]] بدون برنامه رها نشده است: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان  گواه آوریم و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> [[روایات]] فراوانی نیز به همین معنا اشاره دارد، از جمله [[حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} که فرمود: هیچ چیزی نیست که شما را به [[بهشت]] نزدیک و از [[دوزخ]] دور می‌کند، مگر اینکه شما را به آن [[فرمان]] دادم و هیچ چیزی نیست که شما را از [[بهشت]] دور و به [[دوزخ]] نزدیک می‌کند، مگر اینکه شما را از آن نهی‌ کردم<ref>وسائل الشیعه، ج‌۱۷، ص‌۴۵.</ref>. این در حالی است که در برخی [[شرایع]]، مانند [[مسیحیت]] دو محدوده جداگانه در [[شئون]] [[زندگی]] [[انسان]] ترسیم می‌شود که در یک بخش [[دین]] و [[کلیسا]] حضور دارد و در بخش دیگر [[دولت]] و [[قوانین]] بشری [[حکومت]] می‌کند<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۱۷۴.</ref>. با مروری اجمالی بر [[تعالیم قرآن]] و تنوع مباحث مطرح شده برای دوره‌های گوناگون [[زندگی]] [[انسان]] و امور مختلف آن فراگیر بودن این [[تعالیم]] واضح می‌گردد. این [[تعالیم]] و [[قوانین]] از نخستین روزهای [[زندگی]]، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات [[دنیوی]] ادامه دارد<ref>ویژگیهای کلی اسلام، ص‌۱۷۱.</ref>. [[قرآن]] همه اصولی را که [[بشر]] در زمینه [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام عملی]] به آنها [[نیاز]] دارد فراروی او قرار داده است<ref>مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۸۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۶۰۳.</ref>، زیرا [[دین حق]] و آخرین [[دینی]] است که [[بشریت]] با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد<ref>تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۳۹۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
*[[تعالیم]] [[اسلام]] مجموعه‌ای است جامع و کامل از [[اعتقادات]]، اخلاقیات و [[احکام]] که به گونه ای منسجم و به هم پیوسته به وسیلۀ [[امین]] [[وحی]] در [[اختیار]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است<ref>سورۀ آل عمران، آیۀ ۷.</ref>. این [[تعالیم]] و [[قوانین]] از نخستین روزهای [[زندگی]]، یعنی دوران شیرخوارگی شروع و تا آخرین لحظات حیات [[دنیوی]] ادامه دارد و [[قرآن]] همۀ اصولی را که [[بشر]] در زمینۀ [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[احکام عملی]] به آنها [[نیاز]] دارد فراروی او قرار داده است<ref>ر.ک: مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۸۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۶۰۳.</ref>؛ زیرا [[اسلام]] [[دین حق]] و آخرین [[دینی]] است که [[بشریت]] با داشتن آن نیازی به هدایتی دیگر ندارد<ref>ر.ک: تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۳۹۰؛ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.</ref>، در حالی که در برخی [[شرایع]]، مانند [[مسیحیت]] دو محدودۀ جداگانه در [[شئون]] [[زندگی]] [[انسان]] ترسیم می‌شود که در یک بخش [[دین]] و [[کلیسا]] حضور دارد و در بخش دیگر [[دولت]] و [[قوانین]] بشری [[حکومت]] می‌کنند<ref>ر.ک: ویژگی‌های کلی اسلام، ص‌۱۷۴.</ref>.  
 
===[[جامعیت]] لازمۀ [[خاتمیت]]===
==[[جامعیت اسلام]] یکی از لوازم [[خاتمیت اسلام]]==
*باید توجه داشت [[جامعیت اسلام]] از لوازم [[خاتمیت اسلام]] است، جامعیتی ناظر به همۀ [[جوامع]] تا [[روز قیامت]]؛ برخلاف [[ادیان]] پیشین که به [[دلیل]] خاتم نبودن، [[جامعیت]] آنها مختص به جامعه‌ای خاص، جغرافیایی محدود یا زمانی مشخص بوده است؛ زیرا بر اساس [[حکمت الهی]] هر [[دینی]] در هر زمانی باید با توجه به ظرفیت انسان‌های همان زمان از [[جامعیت]] برخوردار باشد و معنا ندارد [[خالق]] [[حکیم]]، هدفی ارزشمند برای [[آفرینش انسان]] در نظر بگیرد و از سوی دیگر برای تحقق [[هدف]]، [[تکالیف]] فراعقلی لازم را در اختیارش قرار ندهد<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.</ref>. بدین‌سان، مراد از [[جامعیت]] [[دین اسلام]]، توجه آن به همۀ زوایای مادی و [[معنوی]] [[زندگی]] [[انسان]] و برآوردن نیازهای اوست<ref>ر.ک: عقائد الشیعة الإمامیه‌، ص ۵۶۳.</ref>.
*بر اساس [[حکمت الهی]]، هر [[دینی]] در هر زمانی باید با توجه به ظرفیت انسان‌های همان زمان، از [[جامعیت]] برخوردار باشد. زیرا معنا ندارد که [[خالق]] [[حکیم]]، هدفی ارزشمند برای [[آفرینش انسان]] در نظر بگیرد و از سوی دیگر برای تحقق [[هدف]]، [[تکالیف]] فراعقلی لازم را در اختیارش قرار ندهد. اما سؤال این است که جامعیت اسلام با دیگر [[ادیان]] چه تفاوتی دارد؟ مراد از جامعیت اسلام، [[جامعیت]] ناظر به همه [[جوامع]] تا [[روز قیامت]] است برخلاف [[ادیان]] پیشین که به [[دلیل]] خاتم نبودن، [[جامعیت]] آنها مختص به جامعه‌ای خاص، جغرافیایی محدود یا زمانی مشخص بوده است .
*[[آیین اسلام]] از یک سو با وضع [[قوانین اجتماعی]]، راه [[سعادت]] جامعۀ [[انسانی]] را باز نموده و از سوی دیگر با پا‌فشاری بر [[فضائل اخلاقی]] در پی کمال افراد [[انسانی]] است<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.</ref>.
 
===[[شیعه]] و [[جامعیت اسلام]]===
==دیدگاه‌ها در باب جامعیت اسلام==
*طبق نظر مشهور [[شیعه]] هر آنچه در [[سعادت]] [[حقیقی]] [[انسان]] مؤثر است از طریق منابع مطلوب "عادی و فرا عادی" [[بیان]] شده است. برخی [[باورها]] و [[ارزش‌ها]] از طریق [[آیات محکم]] و [[روایات معتبر]] و برخی دیگر از طریق [[عقل]] [[کشف]] می‌شود. علاوه بر [[حجیت]] ذاتی [[عقل]]، حتی اعتبار خود [[کتاب و سنت]] از طریق آن حاصل می‌شود، [[عقل]] از منابع [[حجت]] در کنار [[قرآن]] و [[سنت]] است<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.</ref> و لازم نیست همۀ امور مربوط به [[سعادت انسان]] در [[متون دینی]] موجود باشد بلکه ممکن است به [[عقل]] [[بشر]] واگذار شده باشد مانند نظام‌سازی در حوزۀ [[سیاست]] و [[اقتصاد]] و... که [[عقل]] می‌تواند با اصول کلی [[دین]] به [[تبیین]] آنها بپردازد<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۷.</ref>.
===دیدگاه [[برگزیده]]===
===دلائل [[جامعیت اسلام]]===
*[[قلمرو دین]] هر آن چیزی است که در [[سعادت]] مطلوب [[انسان]]، یعنی همان کمال [[حقیقی]] [[روح]]، مؤثر واقع می‌شود. لازمه [[جامعیت]] [[دین اسلام]]:
*[[دلایل]] اثبات [[جامعیت اسلام]] عبارت‌اند از:
#[[دین اسلام]] هم بیانگر امور [[اخروی]] مؤثر در کمال [[انسان]] است و هم [[امور دنیوی]] که در [[سعادت اخروی]] مؤثر است. ازآنجاکه [[زندگی]] [[دنیا]] [[مقدمه]] [[زندگی]] [[آخرت]] است، هر [[امر]] [[دنیوی]] که برای تحقق [[سعادت اخروی]] لازم است، باید در قلمرو [[اسلام]] باشد. ازاین‌رو، جنبه‌های ارزشی امور [[دنیایی]] باید در محدوده [[معارف اسلامی]] باشد.
#[[عقل]]: نسبت هر گونه [[نقص]] به [[اسلام]] اولاً خلاف [[عقل]] و [[قاعدۀ لطف]] است؛ زیرا [[خداوند حکیم]]، [[انسان]] را برای [[سعادت]] [[حقیقی]] آفریده و باید هر آنچه برای [[هدایت]] او لازم است برایش بفرستد و ثانیأ با [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} سازگار نیست؛ زیرا اگر [[دین اسلام]] جامع همۀ امور مربوط به [[هدایت]] [[انسان]] نباشد یعنی [[هدایت]] لازم در [[اختیار انسان]]، قرار نگرفته باشد این نقض غرض [[الهی]] و خلاف [[حکمت]] است و ثالثاً نظریۀ [[تقصیر]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[تبلیغ دین]] را تقویت می‌کند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۶.</ref>.
#[[معارف]] [[اسلام]] به دو بخش "هست‌ها و نیست‌ها" و "بایدها و نبایدها" تقسیم می‌شود بنابراین، [[اسلام]] باید بیانگر هر [[باور]] و ارزشی باشد که در [[سعادت]] نهایی [[انسان]] نقش دارد.
#[[قرآن کریم]]: [[قرآن]] تصریح می‌کند این [[کتاب آسمانی]] به همۀ نیازهای [[انسان]] پاسخ می‌دهد و [[تعالیم]] [[ادیان]] پیشین را [[تصدیق]] می‌کند و مردمی را که [[ایمان]] می‌آورند [[هدایت]] می‌‌کند<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}«به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست می‌شمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.</ref>. [[قرآن]]، [[دین اسلام]] را جهانی<ref>{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و جاودانه می‌خواند؛ زیرا [[دینی]] جهانی و جاودانه است که توان پاسخگویی به همۀ [[مردم]] [[جهان]] را داشته است و این امر تنها با [[جامعیت]] میسر خواهد شد<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.</ref>.
 
#[[روایات معصومین]]{{ع}}: روایاتی که بر [[جامعیت]] [[دین اسلام]] [[گواهی]] می‌دهند، بسیارند از جمله:
===منابع [[جامعیت اسلام]]===
##[[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «[[خداوند]] هر آنچه را [[امت]] به آن [[نیازمند]] است در کتاب خود یا [[سنت]] رسولش [[بیان]] کرده است»<ref>{{متن حدیث|ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا أنزله فی کتابه و بینه لرسوله {{صل}}}}؛ نور الثقلین‌، ج۳،  ص۷۴.</ref>.
*هر آنچه در [[سعادت]] [[حقیقی]] [[انسان]] مؤثر است از طریق منابع مطلوب "عادی و فرا عادی" آن بیان شده است. برخی باورها و [[ارزش‌ها]] از طریق [[عقل]] [[کشف]] می‌شود و برخی از طریق [[آیات محکم]] و [[روایات معتبر]] [[کشف]] می‌شود. علاوه بر [[حجیت]] ذاتی [[عقل]]، که حتی اعتبار خود [[کتاب و سنت]] از طریق آن حاصل می‌شود، [[عقل]] از منابع [[حجت]] در کنار [[قرآن]] و [[سنت]] است<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۱.</ref>
##[[امام علی]]{{ع}} فرمودند: «بدانید [[قرآن]]، [[دانش]] [[آینده]] و حدیثِ گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان می‌کند و امور فردی و [[اجتماعی]] شما را سامان می‌دهد»<ref>{{متن حدیث|ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُم‏}}؛ نهج البلاغه‌، خطبۀ ۱۵۸.</ref>.
 
===ملاک‌های [[جامعیت]] [[دین]]===
===[[ادله]] اثبات [[جامعیت اسلام]]===
*ملاک‌های [[جامعیت]] [[دین]] عبارت‌اند از:
#'''[[دلیل عقلی]]:''' از طریق ملازمه [[خاتمیت]] و [[جامعیت]]: [[خداوند]] [[حکیم]]، [[انسان]] را برای [[سعادت]] [[حقیقی]] آفریده و باید هر آنچه برای [[هدایت]] او لازم است برایش بفرستد. از سوی دیگر، [[دین اسلام]]، [[دین خاتم]] است، در صورتی که [[دین اسلام]] جامع همه امور مربوط به [[هدایت]] [[انسان]] نباشد یعنی [[هدایت]] لازم، در [[اختیار انسان]]، قرار نگرفته و این [[نقص]] غرض [[الهی]] و خلاف [[حکمت]] است.
#[[سازگاری]] و [[همراهی]] با [[فطرت]]: [[همراهی]] کامل [[آموزه‌های اسلامی]] با [[فطرت]] و [[طبیعت]] [[انسان]] و جامعۀ [[انسانی]] از ملاک ‌های [[جامعیت]] [[دین اسلام]] است<ref>ر.ک: آموزش دین‌، ص ۱۳ـ ۱۱.</ref>.
#'''[[ادله]] [[نقلی]]:''' [[آیه]] ۸۹ سوره نحل می‌فرماید: [[قرآن کریم]]، "تبیان" نسبت به همه امور است و ازآنجاکه [[قرآن کریم]]، کتاب [[هدایت]] است، منظور از {{متن قرآن|لِّكُلِّ شَيْءٍ}} هر امری است که به [[هدایت مردم]] مربوط می‌شود. [[آیه]] ۳۸ سوره انعام نیز چنین می‌فرماید که: [[قرآن]] برای [[هدایت مردم]] از بیان هیچ‌چیز فروگذار نکرده است. [[پیامبر اکرم]] در [[خطابه]] [[حجةالوداع]] به [[مردم]] فرمودند: هر آنچه که شما را به [[خدا]] نزدیک می‌کند و از [[جهنم]] دور، شما را به آن امر کردم. [[امام صادق]] فرمود: [[خداوند]] در قرآن‌همه امور موردنیاز [[بشر]] را بیان کرده است... [[آیات]] متعددی در [[قرآن]] با استفاده از واژگانی چون {{متن قرآن|النَّاسِ}}، {{متن قرآن|الْعَالَمِينَ}}، {{متن قرآن|كَافَّةً}} و {{متن قرآن|جَمِيعً}}، بر [[عمومیت]] [[دعوت]] [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] تصریح دارد<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۳.</ref>
#آسانی و انعطاف ‌پذیری: [[آموزه‌های اسلامی]] ناتوانی‌ها و کاستی‌های [[انسان]] را نادیده نگرفته‌اند و با نظر به آنها تدوین یافته ‌اند به گونه ‌ای که هیچ گاه او را به عسر و حرج نیندازند.
*'''نکته نخست:''' مراد از [[جامعیت اسلام]] این نیست که همه امور باید مستقیماً از طریق [[قرآن]] [[کشف]] شود بلکه راه‌هایی که [[قرآن]] معرفی می‌کند مثل [[کلام]] و [[سنت]] [[پیامبر]] و [[امامان]] [[معصوم]]، بخشی از همین "تبیان" است. چنان‌که در [[آیه]] ۵۹ سوره نساء آمده است. [[قرآن]]، همه امور مربوط به [[دین]] را بیان کرده، که یا [[نص]] به آنها شده و یا به [[سنت]] احاله کرده است.
#توجه به نیازهای مادی و [[معنوی]]: [[اسلام]] به نیازهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] [[انسان]] همزمان می‌نگرد و هیچ یک را فدای دیگری نمی‌کند و بلکه [[دنیا]] را مقدمۀ [[آخرت]] می‌داند و درخواست‌های [[معنوی]] و مادی [[انسان]] را به جای خود [[نیکو]] می‌شمارد<ref>ر.ک: ولایت فقیه، ص ۲۱ـ ۵.</ref>.
*'''نکته دوم:''' لازم نیست همه امور مربوط به [[سعادت انسان]] در متون [[دینی]] موجود باشد بلکه ممکن است به [[عقل]] [[بشر]] واگذار شده باشد مانند [[نظام]] سازی در [[حوزه]] [[سیاست]] و [[اقتصاد]] و... که [[عقل]] می‌تواند با اصول کلی [[دین]] به [[تبیین]] آنها بپردازد .
#ماندگاری و [[جاودانگی]] و تازگی: [[تعالیم]] [[اسلام]] نظر به زمانی ویژه ندارند و ویژگی آینده‌ نگری و [[دوراندیشی]] دارند<ref>ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۶.</ref>.
 
#[[سازگاری]] درونی: [[قوانین]] و مقررات و بایدها و نبایدهای هر آیینی آنگاه [[جامعیت]] می‌پذیرند که از [[سازگاری]] درونی نصیب برند و با یکدیگر در ستیزه نباشند. [[تعالیم]] [[اسلامی]] به گونه کامل از این ویژگی بهره‌مندند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.</ref>.
===دیدگاه حداکثری===
#خِرَد محوری: [[آموزه‌های اسلامی]]، همگی با [[خرد]] [[انسان]] همراه و همسازند و [[عقل]] [[آدمی]] بر آنها [[مُهر]] [[تأیید]] می‌گذارد<ref>ر.ک: دین‌شناسی‌، ص۱۷۱ـ ۱۷۲.</ref>.
*برخی، [[جامعیت]] [[دین اسلام]] را به معنای آمدن همه [[علوم]] "طبیعی و..." در [[قرآن]] می‌دانند یعنی دسته کم، ریشه‌های دستاوردهای [[علمی]] و فنی در [[قرآن]] وجود دارد. یکی از مهم‌ترین مستمسک‌های این دیدگاه [[آیه]] ۸۹ سوره نحل است.
#اصل [[اجتهاد]]: وجود اصل [[اجتهاد]] مستمر در [[آیین اسلام]] ملاکی دیگر است که [[جامعیت]] آن را تضمین می‌کند<ref>ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.</ref>.
*'''نقد و بررسی:''' مراد از [[جامعیت اسلام]]، [[جامعیت]] در امور مربوطه به اصول [[معارف]] و [[فروع]] ناظر به [[هدایت]] است. زیرا: اولاً وجه [[ضرورت]] [[دین]]، [[ابلاغ]] [[معارف]] موردنیاز برای رسیدن به [[سعادت]] است، [[جامعیت قرآن]] هم باید بر همین اساس، تعریف شود. البته جنبه ارزشی، اموری مثل: صنایع، [[کشاورزی]]، [[خوراک]] و پوشاک و ... در [[سعادت انسان]] تأثیر دارد پس [[علوم تجربی]] نباید به دستاوردهایی منجر شوند که موجب [[ظلم]] به [[مردم]] و [[مانع]] از تحقق کمال [[انسان]] می‌شود. ولی بیان جزئیات این [[علوم]] ارتباطی با [[سعادت]] [[حقیقی]] [[انسان]] ندارد. ثانیاً [[خداوند]] برای رفع نیازهای مادی [[انسان‌ها]]، [[عقل]] و تجربه و... را قرار داده است و بروز [[خطا]] در این امور مشکلی در [[سعادت اخروی]] به وجود نمی‌آورد. ثالثاً، ازآنجاکه [[قرآن]] کتاب [[هدایت]] است، مراد از "بیان همه امور" بیان اموری است که برای رسیدن به [[سعادت]] موردنیاز است، برای مثال، وقتی می‌گویم "در این داروخانه همه‌چیز وجود دارد" در عرف عقلا، مراد، همه داروهاست نه همه امور مربوط به [[انسان]] حتی ساعت دیواری و...
===دیدگاه‌ها در [[باب ]][[جامعیت اسلام]]===
*یکی از شواهد این برداشت، آیاتی است که [[قرآن]] را کتاب [[هدایت]] معرفی کرده است مانند: {{متن قرآن|ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ}}<ref> این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست،  رهنمودی برای پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه:۲.</ref>.
*دیدگاه‌ها در [[باب ]][[جامعیت اسلام]] عبارت‌اند از:
*[[شاهد]] دیگر اینکه در [[قرآن کریم]] نه اصول و نه [[فروع]] بسیاری از [[علوم]] موجود نیامده است. [[قرآن]] وقتی ادعای کمال می‌کند و می‌گوید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref> امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم؛ سوره بقره، آیه:۲.</ref> از این جهت است که بر کرسی [[تشریع]] نشسته نه روی کرسی [[تکوین]].  
#دیدگاه [[برگزیده]]: [[دین اسلام]] هم بیانگر امور [[اخروی]] مؤثر در کمال [[انسان]] است و هم [[امور دنیوی]] که در [[سعادت اخروی]] مؤثر است و چون [[زندگی]] [[دنیا]] مقدمۀ [[زندگی]] [[آخرت]] است هر امر [[دنیوی]] که برای تحقق [[سعادت اخروی]] لازم است باید در قلمرو [[اسلام]] باشد<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.</ref>.
*در اینگونه سخنان باید ببینیم گوینده‌اش خود را در چه موضعی قرار داده است. عدم شأنیت [[دین]]، نسبت به امور [[دنیایی]]، به معنای نفی دخالت هنجاری [[دین]] در این امور نیست. ازآنجاکه نوع به‌کارگیری برخی از [[امور دنیوی]] ممکن است در [[تعارض]] با هنجارهای [[دینی]] باشد، [[دین]] به بیان این [[هنجارها]] می‌پردازد. مثلاً کسب [[دانش]] هسته‌ای، از [[شئون]] [[دین]] نیست اما بر اساس اصل "نفی ضرر و [[ظلم]]"، [[دین]]، ساخت هر [[سلاح]] کشتارجمعی را مجاز نمی‌داند.
#دیدگاه حداکثری: برخی، [[جامعیت]] [[دین اسلام]] را به معنای آمدن همۀ [[علوم]] "طبیعی و..." در [[قرآن]] می‌دانند. منتها در جواب اینها گفته شده است: مراد از [[جامعیت اسلام]]، [[جامعیت]] در امور مربوط به اصول [[معارف]] و [[فروع]] ناظر به [[هدایت]] است<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۷.</ref>.  
*در [[قرآن کریم]] آمده است که هر تر و خشک، حتی دانه در [[کتاب مبین]] آمده است که با تأمل در معنای "[[کتاب مبین]]" می‌توان به این [[شبهه]] پاسخ داد<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۷.</ref>.
#دیدگاه حداقلی: [[سکولاریسم]]، [[معتقد]] است [[دین]] تنها در امور فردی "ارتباط [[خدا]] و [[انسان]]" حضور دارد نه در [[امور اجتماعی]]، بر این اساس علاوه بر [[علوم تجربی]]، [[علوم انسانی]] هم از [[شئون]] [[دنیایی]] به حساب می‌آیند. بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] مطلوب نیست<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۹.</ref>.
 
===ادلۀ [[سکولاریسم]] و نقد آن===
===دیدگاه حداقلی===
*این [[تفکر]] دلایلی برای خود ارائه می‌‌کند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:
*سکولاریسم، [[معتقد]] است [[دین]] تنها در امور فردی "ارتباط [[خدا]] و [[انسان]]" حضور دارد نه در [[امور اجتماعی]]؛ بر این اساس علاوه بر [[علوم تجربی]]، [[علوم انسانی]] هم از [[شئون]] [[دنیایی]] به حساب می‌آیند. [[مدیریت]] [[امور دنیوی]] کاملاً هدفی [[دنیوی]] است و [[پیامبر]] به خود [[حق]] نمی‌دهد که برای آن تصمیم‌گیری یا در آن مداخله کند. [[دین]]، نه در پی [[شناخت]] [[امور سیاسی]] است و نه افکار آنها. نه به آنها امر می‌کند و نه از آنها [[نهی]].
#ذاتیاتِ امور قابل‌ تغییر نیستند و دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه [[دین]] نمی‌تواند در [[امور اجتماعی]] دخالت کند. در جواب گفته شده است: اولاً بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات [[حقیقی]] دارد نه امور اعتباری، ثانیاً [[دین]] در [[باب ]][[سیاست]] و [[اقتصاد]] و... تعالیمی دارد. آیا [[دستورات]] [[دین]] نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها می‌شود.
*بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت [[دین]] در [[امور دنیوی]] مطلوب نیست<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۹.</ref>.
#[[هدف]] [[دین]]، تأمین [[سعادت اخروی]] است بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به [[آخرت]] است. باید گفت: اولاً لازمۀ اصالت داشتن [[حیات اخروی]]، این نیست که [[دین]] نباید به [[امور دنیوی]] [[مردم]] بپردازد، ثانیاً سکولارها مدعی‌اند "[[دین]] مزاحمت‌های [[دنیا]] را تنها نسبت به [[سعادت اخروی]] برطرف می‌کند" پس باید بدانند [[بیان]] عمل صحیح [[اجتماعی]] نیز کنار زدن مزاحمت‌های [[دنیایی]] به حساب می‌آید.
*'''[[ادله]] سکولاریسم'''
#مناسبات و [[امور اجتماعی]] [[بشر]] همواره در حال تغییر و تحول است و [[دین]] همواره درون ‌مایۀ محتوایی ثابت دارد در نتیجه دخالت و [[راهنمایی]] [[دین]] در مناسبات و [[امور اجتماعی]]، ممکن نیست. منتها اولاً برخی تغییرات [[اجتماعی]]، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند و ثانیاً در [[فقه]] و [[شریعت اسلامی]]، عناصری مانند [[اجتهاد]]، باعث انعطاف بخشی از [[تعلیم]] با [[مقتضیات زمان]] شده است<ref>ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۸۰.</ref>.
* '''[[دلیل]] اول:''' ذاتیاتِ امور قابل‌ تغییر نیستند: اگر [[دین]] بخواهد در [[امور دنیوی]] دخالت کند بدان معناست که می‌خواهیم ذات این امور را تغییر دهیم و اگر به دنبال [[اسلامی]] سازی [[سیاست]] باشیم بدان معناست که دیگر [[سیاست]] نباشد. هر چیز که از پیش خود ذات و ماهیتی داشته باشد دیگر نمی‌تواند ذاتاً [[دینی]] شود؛ چراکه یک چیز دو ذات نمی‌تواند داشته باشد لذا علمِ جامعه‌شناسی ذاتاً [[دینی]] نمی‌توان داشت و همچنین [[حکومت]] و [[فقه]] و [[اخلاق]] ذاتاً [[دینی]] نمی‌تواند داشت. مقدمه اول: دخالت [[دین]] در [[امور اجتماعی]] به معنای تغییرات ذات و ماهیت این امور خواهد بود. مقدمه دوم: ذاتیات امور قابل‌تغییر نیستند. نتیجه: [[دین]] نمی‌تواند در [[امور اجتماعی]] دخالت کند.
*'''نقد و [[دلیل]] اول:''' اولاً بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات [[حقیقی]] دارد نه امور اعتباری. [[حکومت]] و [[فقه]] و [[اقتصاد]] و ... امور اعتباری‌اند پس [[تشبیه]] این امور به [[آب]] مغالطه است. ثانیاً [[دین]] در باب [[سیاست]] و [[اقتصاد]] و... تعالیمی دارد. آیا [[دستورات]] [[دین]] نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها می‌شود.
*'''[[دلیل]] دوم:''' [[هدف]] [[دین]]، تأمین [[سعادت اخروی]] است: بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به [[آخرت]] است و اموری همچون [[سیاست]]، [[حقوق]] و... به مسائل [[دنیایی]] مربوط است. [[دین]] فقط مزاحمت‌های [[دنیا]] را نسبت به [[سعادت اخروی]] برطرف می‌کند.
*'''نقد [[دلیل]] دوم:''' لازمه اصالت داشتن حیات [[اخروی]]، این نیست که [[دین]] نباید به [[امور دنیوی]] [[مردم]] بپردازد، مسائل دنیایی‌ای که نوع نگرش به آنها در تحقق یا عدم [[سعادت اخروی]] مؤثر است باید در گستره [[دین]] تعریف شود. ثانیاً سکولارها مدعی‌اند "[[دین]] مزاحمت‌های [[دنیا]] را تنها نسبت به [[سعادت اخروی]] برطرف می‌کند" پس باید بدانند بیان عمل صحیح [[اجتماعی]] نیز کنار زدن مزاحمت‌های [[دنیایی]] به حساب می‌آید.
*'''[[دلیل]] سوم:''' [[ثبات]] [[دین]] و تحول مناسبات [[اجتماعی]]: مقدمه اول: مناسبات و [[امور اجتماعی]] [[بشر]] همواره در حال تغییر و تحول است. مقدمه دوم: [[دین]]، همواره درون‌مایه محتوایی ثابت دارد. نتیجه: دخالت و [[راهنمایی]] [[دین]] در مناسبات و [[امور اجتماعی]]، ممکن نیست.
*'''نقد [[دلیل]] سوم:''' اولاً برخی تغییرات [[اجتماعی]]، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند. مثلاً قراردادهای بیع و اجاره هم در گذشته بوده و هم امروز که امروزه قالبی پیچیده و متفاوت یافته است. ثانیاً در [[فقه]] و [[شریعت]] [[اسلامی]]، عناصری مانند [[اجتهاد]]، باعث انعطاف بخشی از [[تعلیم]] با [[مقتضیات زمان]] شده است. [[شاهد]] [[تاریخی]] دال بر نفی دخالت [[دین]] در [[امور اجتماعی]]: سکولارها معتقدند "دوران [[حاکمیت]] [[کلیسا]]، [[علم]] و [[آزادی]] [[فکر]]، در قفس بود و دیگر نباید به [[دین]] اجازه دخالت و در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] داد تا تجربه‌های تلخ [[تاریخ]] تکرار شود". *اما باید دانست که [[دین اسلام]] با [[مسیحیت]] تفاوت‌های عمده‌ای دارد<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۸۰.</ref>.
*'''بررسی کلی سکولاریسم'''
#[[جهان‌بینی]] [[توحیدی]] و سکولاریسم: بر اساس [[حقیقت توحید]]، مالکیت مطلق از آنِ [[خداوند]] است و [[انسان]]، [[فقر]] محض است و همه [[شئون]] زندگی‌اش باید بر اساس [[رضایت الهی]] باشد محدود کردن [[دین]] به امور فردی، خلاف [[توحید]] و [[مانع]] از رسیدن به [[سعادت]] است وقتی [[هدف]] رسیدن به [[قرب الهی]] است چگونه می‌توان بخش عظیمی از [[افعال]] اختیاری مؤثر در [[سعادت]] را به خودِ [[انسان]] واگذار کرد؟ [[عقل]] هم باید با روش‌شناسی مطلوب و در راستای اهداف [[دین]] به حل امور بپردازد.
#متون [[اسلامی]] و سکولاریسم: ادعای سکولارها با متون [[دینی]] سازگار نیست. در [[آیات]] کثیری از [[قرآن]] و [[روایات]] فراوانی از [[معصومان]] به [[تبیین]] و ارائه دستورها در [[حوزه]] مسائل [[اجتماعی]] پرداخته شده است. مثل: [[سیاست]] داخلی و خارجی، شرایط [[حاکم]]، [[حقوق]] [[اقتصادی]]، [[حقوق]] متقابل همرو... همچنین [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی|حضرت امیر]] {{ع}} [[تشکیل حکومت]] دادند<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۸۵.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۵

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اسلام است. "جامعیت اسلام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جامعیت اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

جامعیت دین اسلام

جامعیت لازمۀ خاتمیت

شیعه و جامعیت اسلام

دلائل جامعیت اسلام

  1. عقل: نسبت هر گونه نقص به اسلام اولاً خلاف عقل و قاعدۀ لطف است؛ زیرا خداوند حکیم، انسان را برای سعادت حقیقی آفریده و باید هر آنچه برای هدایت او لازم است برایش بفرستد و ثانیأ با خاتمیت پیامبر(ص) سازگار نیست؛ زیرا اگر دین اسلام جامع همۀ امور مربوط به هدایت انسان نباشد یعنی هدایت لازم در اختیار انسان، قرار نگرفته باشد این نقض غرض الهی و خلاف حکمت است و ثالثاً نظریۀ تقصیر پیامبر(ص) در تبلیغ دین را تقویت می‌کند[۱۰].
  2. قرآن کریم: قرآن تصریح می‌کند این کتاب آسمانی به همۀ نیازهای انسان پاسخ می‌دهد و تعالیم ادیان پیشین را تصدیق می‌کند و مردمی را که ایمان می‌آورند هدایت می‌‌کند[۱۱]. قرآن، دین اسلام را جهانی[۱۲] و جاودانه می‌خواند؛ زیرا دینی جهانی و جاودانه است که توان پاسخگویی به همۀ مردم جهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد[۱۳].
  3. روایات معصومین(ع): روایاتی که بر جامعیت دین اسلام گواهی می‌دهند، بسیارند از جمله:
    1. امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند هر آنچه را امت به آن نیازمند است در کتاب خود یا سنت رسولش بیان کرده است»[۱۴].
    2. امام علی(ع) فرمودند: «بدانید قرآن، دانش آینده و حدیثِ گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان می‌کند و امور فردی و اجتماعی شما را سامان می‌دهد»[۱۵].

ملاک‌های جامعیت دین

  1. سازگاری و همراهی با فطرت: همراهی کامل آموزه‌های اسلامی با فطرت و طبیعت انسان و جامعۀ انسانی از ملاک ‌های جامعیت دین اسلام است[۱۶].
  2. آسانی و انعطاف ‌پذیری: آموزه‌های اسلامی ناتوانی‌ها و کاستی‌های انسان را نادیده نگرفته‌اند و با نظر به آنها تدوین یافته ‌اند به گونه ‌ای که هیچ گاه او را به عسر و حرج نیندازند.
  3. توجه به نیازهای مادی و معنوی: اسلام به نیازهای دنیوی و اخروی انسان همزمان می‌نگرد و هیچ یک را فدای دیگری نمی‌کند و بلکه دنیا را مقدمۀ آخرت می‌داند و درخواست‌های معنوی و مادی انسان را به جای خود نیکو می‌شمارد[۱۷].
  4. ماندگاری و جاودانگی و تازگی: تعالیم اسلام نظر به زمانی ویژه ندارند و ویژگی آینده‌ نگری و دوراندیشی دارند[۱۸].
  5. سازگاری درونی: قوانین و مقررات و بایدها و نبایدهای هر آیینی آنگاه جامعیت می‌پذیرند که از سازگاری درونی نصیب برند و با یکدیگر در ستیزه نباشند. تعالیم اسلامی به گونه کامل از این ویژگی بهره‌مندند[۱۹].
  6. خِرَد محوری: آموزه‌های اسلامی، همگی با خرد انسان همراه و همسازند و عقل آدمی بر آنها مُهر تأیید می‌گذارد[۲۰].
  7. اصل اجتهاد: وجود اصل اجتهاد مستمر در آیین اسلام ملاکی دیگر است که جامعیت آن را تضمین می‌کند[۲۱].

دیدگاه‌ها در باب جامعیت اسلام

  1. دیدگاه برگزیده: دین اسلام هم بیانگر امور اخروی مؤثر در کمال انسان است و هم امور دنیوی که در سعادت اخروی مؤثر است و چون زندگی دنیا مقدمۀ زندگی آخرت است هر امر دنیوی که برای تحقق سعادت اخروی لازم است باید در قلمرو اسلام باشد[۲۲].
  2. دیدگاه حداکثری: برخی، جامعیت دین اسلام را به معنای آمدن همۀ علوم "طبیعی و..." در قرآن می‌دانند. منتها در جواب اینها گفته شده است: مراد از جامعیت اسلام، جامعیت در امور مربوط به اصول معارف و فروع ناظر به هدایت است[۲۳].
  3. دیدگاه حداقلی: سکولاریسم، معتقد است دین تنها در امور فردی "ارتباط خدا و انسان" حضور دارد نه در امور اجتماعی، بر این اساس علاوه بر علوم تجربی، علوم انسانی هم از شئون دنیایی به حساب می‌آیند. بر اساس دیدگاه سکولارها، دخالت دین در امور دنیوی مطلوب نیست[۲۴].

ادلۀ سکولاریسم و نقد آن

  • این تفکر دلایلی برای خود ارائه می‌‌کند که به تمام آنها پاسخ داده شده است:
  1. ذاتیاتِ امور قابل‌ تغییر نیستند و دخالت دین در امور دنیوی به معنای تغییر ذات این امور است در نتیجه دین نمی‌تواند در امور اجتماعی دخالت کند. در جواب گفته شده است: اولاً بحث از ذاتیات، اختصاص به موجودات حقیقی دارد نه امور اعتباری، ثانیاً دین در باب سیاست و اقتصاد و... تعالیمی دارد. آیا دستورات دین نسبت به این امور، موجب تغییر ذات آنها می‌شود.
  2. هدف دین، تأمین سعادت اخروی است بر همین اساس، تنها باید به اموری بپردازد که مربوط به آخرت است. باید گفت: اولاً لازمۀ اصالت داشتن حیات اخروی، این نیست که دین نباید به امور دنیوی مردم بپردازد، ثانیاً سکولارها مدعی‌اند "دین مزاحمت‌های دنیا را تنها نسبت به سعادت اخروی برطرف می‌کند" پس باید بدانند بیان عمل صحیح اجتماعی نیز کنار زدن مزاحمت‌های دنیایی به حساب می‌آید.
  3. مناسبات و امور اجتماعی بشر همواره در حال تغییر و تحول است و دین همواره درون ‌مایۀ محتوایی ثابت دارد در نتیجه دخالت و راهنمایی دین در مناسبات و امور اجتماعی، ممکن نیست. منتها اولاً برخی تغییرات اجتماعی، بنیادین نیست و تنها تغییر در شکل و قالب هستند و ثانیاً در فقه و شریعت اسلامی، عناصری مانند اجتهاد، باعث انعطاف بخشی از تعلیم با مقتضیات زمان شده است[۲۵].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. سورۀ آل عمران، آیۀ ۷.
  2. ر.ک: مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۸۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۶۰۳.
  3. ر.ک: تفسیر المنار، ج‌۱۰، ص‌۳۹۰؛ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  4. ر.ک: ویژگی‌های کلی اسلام، ص‌۱۷۴.
  5. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  6. ر.ک: عقائد الشیعة الإمامیه‌، ص ۵۶۳.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.
  8. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  9. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۷.
  10. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۶.
  11. ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ«به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است؛ (قرآن) گفتاری بربافته نیست بلکه کتاب پیش از خویش را راست می‌شمرد و روشنگر همه چیز و رهنمود و بخشایشی برای گروه مؤمنان است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
  12. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  13. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۵.
  14. «ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا أنزله فی کتابه و بینه لرسوله (ص)»؛ نور الثقلین‌، ج۳، ص۷۴.
  15. «ذَلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبِرُکُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُم‏»؛ نهج البلاغه‌، خطبۀ ۱۵۸.
  16. ر.ک: آموزش دین‌، ص ۱۳ـ ۱۱.
  17. ر.ک: ولایت فقیه، ص ۲۱ـ ۵.
  18. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۶.
  19. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
  20. ر.ک: دین‌شناسی‌، ص۱۷۱ـ ۱۷۲.
  21. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۱۷.
  22. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۱.
  23. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۷.
  24. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۹.
  25. ر.ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۸۰.