سلمان فارسی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
ابو‎‎عبدالله یا همان [[سلمان فارسی]] از برجسته‎‎ترین [[صحابی پیامبر]]{{صل}} و از [[شیعیان]] خاص و [[یاران حضرت علی]]{{ع}} بود<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۱۶.</ref>. نام اصلی او "ماهو" یا "روزبه" یا "بهبود"<ref>در منابع کهن، مطلقاً اشاره‎ای به نام سابق او نشده است؛ اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبد بن بدخشان بن آذرحسمس بن مرد سالار" ضبط کرده و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد، اسامی شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالاً همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه‌به" در ردیف "روزبه" و "سال‌به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران است و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب" است.</ref> است<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>. سلمان پسر بدخشان از نژاد منوچهر [[پادشاه ایران]] است، ولی پس از آنکه [[اسلام]] آورد، هرگاه از نام و نسبش می‌پرسیدند، می‌گفت: من فرزند اسلام و از [[اولاد]] [[حضرت آدم]] هستم. همچنین در محل [[تولد]] سلمان هم اختلاف است، بیشتر بر این عقیده‌اند که از روستای جی از روستاهای رامهرمز [[شیراز]] است و عده‌ای معتقدند [[اهل]] جی [[اصفهان]] است؛ ممکن است هر دو صحیح باشد، زیرا از خود او [[نقل]] شده که گفته است: در رامهرمز از [[مادر]] زاده شدم و پدرم اهل اصفهان است. او نیز در [[کودکی]] از [[پیروان]] [[آیین]] زرتشت بود<ref>عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۲.</ref> [[سلمان]]، نامی بود که [[پیامبر اسلام]] برای او [[انتخاب]] کرد و چون او را از [[بردگی]] [[آزاد]] کرده بود، به [[سلمان]] محمدی [[شهرت]] یافت و [[کنیه]] ابو‎عبدالله برایش [[انتخاب]] شد. او [[سلمان]] را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب می‌‎کردند. هر‎گاه از خودش می‎‌پرسیدند [[فرزند]] کیستی، می‎‌گفت من [[سلمان]] [[فرزند]] [[اسلام]] و از آدمی‎‌زادگانم<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۹-۲۵۰.</ref>.
ابو‎‎عبدالله یا همان [[سلمان فارسی]] از برجسته‎‎ترین [[صحابی پیامبر]]{{صل}} و از [[شیعیان]] خاص و [[یاران حضرت علی]]{{ع}} بود<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۱۶.</ref>. نام اصلی او "ماهو" یا "روزبه" یا "بهبود"<ref>در منابع کهن، مطلقاً اشاره‎ای به نام سابق او نشده است؛ اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبد بن بدخشان بن آذرحسمس بن مرد سالار" ضبط کرده و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد، اسامی شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالاً همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه‌به" در ردیف "روزبه" و "سال‌به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران است و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب" است.</ref> است<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>. سلمان پسر بدخشان از نژاد منوچهر [[پادشاه ایران]] است، ولی پس از آنکه [[اسلام]] آورد، هرگاه از نام و نسبش می‌پرسیدند، می‌گفت: من فرزند اسلام و از [[اولاد]] [[حضرت آدم]] هستم. همچنین در محل [[تولد]] سلمان هم اختلاف است، بیشتر بر این عقیده‌اند که از روستای جی از روستاهای رامهرمز [[شیراز]] است و عده‌ای معتقدند [[اهل]] جی [[اصفهان]] است؛ ممکن است هر دو صحیح باشد، زیرا از خود او [[نقل]] شده که گفته است: در رامهرمز از [[مادر]] زاده شدم و پدرم اهل اصفهان است. او نیز در [[کودکی]] از [[پیروان]] [[آیین]] زرتشت بود<ref>عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۲.</ref> [[سلمان]]، نامی بود که [[پیامبر اسلام]] برای او [[انتخاب]] کرد و چون او را از [[بردگی]] [[آزاد]] کرده بود، به [[سلمان]] محمدی [[شهرت]] یافت و [[کنیه]] ابو‎عبدالله برایش [[انتخاب]] شد. او [[سلمان]] را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب می‌‎کردند. هر‎گاه از خودش می‎‌پرسیدند [[فرزند]] کیستی، می‎‌گفت من [[سلمان]] [[فرزند]] [[اسلام]] و از آدمی‎‌زادگانم<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۹-۲۵۰.</ref>.


==[[سلمان]] و [[مسیحیت]]==
* [[سلمان]] روزی از طرف [[پدر]] برای [[سرکشی]] به مزرعه فرستاده شده بود که در مسیر راه خود، عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول [[نیایش]] و [[عبادت]] بودند. [[روح]] کنجکاوی و پرسشگری وی باعث شد تا او به دنبال حقیقتِ این [[آیین]] تازه باشد و از [[پیروان]] آن دربارۀ دینشان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با [[راهنمایی]] آنان [[آیین مسیحیت]] را [[انتخاب]] کرد و بدین [[دلیل]] مورد مؤاخذۀ [[پدر]] و [[خانواده]] قرار گرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶ ـ ۵۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.</ref> او ابتدا از خانوادۀ خود جدا شد و به ‌سوی [[شام]]، مرکز [[مسیحیت]] آن زمان رفت و در کلیسایی، هفت سال به خدمت‎‌گزاری مشغول شد و بعد در مراکز مسیحیِ [[موصل]]، نصیبین و عموریه به کسب [[دانش]] پرداخت. استادان بزرگ [[معنویت]] [[مسیحی]]، مدارج [[سیر و سلوک]] را در آن [[آیین]] به‌ خوبی به او آموختند و مراکز [[مسیحی]] در آن دوران، ملازم با [[انتظار ظهور]] [[پیامبر جدید]] بود<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
==داستان [[اسلام آوردن]] [[سلمان]]==
*از آنجا که وعدۀ [[ظهور]] پارکلتوس ([[فارقلیط]])<ref>یعنی پیامبر بزرگی که پس از عیسی{{ع}} خواهد آمد.</ref> در [[انجیل]] آمده بود و [[راهبان]] [[مسیحی]] [[انتظار]] او را می‌‎کشیدند، [[سلمان]] نیز شیفتۀ [[ظهور پیامبر]] بود و مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] او به سر می‎‌برد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.</ref> و به خاطر شوقش از آن مراکز، همراه کاروانی برای پیدا کردن [[پیامبر]]{{صل}} به [[حجاز]] رفت؛ ولی اهالی کاروان او را به یک [[یهودی]] فروختند و او نیز [[سلمان]] را به زنی به نام خلیسه در یثرب فروخت و او کارهای مزارع و نخلستان‎‌های این [[زن]] را در یثرب انجام می‎‌داد تا اینکه باخبر شد [[پیامبر]]{{صل}} در [[مکه]] به امر [[رسالت]] [[مبعوث]] شده است؛ اما نتوانست تا زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] بیاید وی را ببیند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۵ـ ۲۱۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۷ ـ ۵۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.</ref>
* [[سلمان]] از آخرین [[راهب]] [[مسیحی]] که کنارش بود، وعدۀ [[ظهور پیامبر]]{{صل}} را داده و گفته بود [[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمی‎‌پذیرد؛ هدیه را قبول می‎‌کند و بر شانه‎‌اش مهر [[نبوت]] نقش بسته است؛ از این ‌رو وقتی [[پیامبر]]{{صل}} را در منطقۀ [[قبا]] [[ملاقات]] کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان [[صدقه]] برد و دید که [[حضرت]] به [[یاران]] خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرما‎ها نخوردند؛ زیرا [[صدقه]] بود. روز دیگر در [[مدینه]]، وقتی که [[پیامبر]]{{صل}} را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرما‎ها خوردند. [[سلمان]] برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} برای [[تشییع]] یکی از [[اصحاب]] خود به "مقیع الفرقد" آمده بودند، پشت سر [[حضرت]] قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر [[رسالت]] را بر پشت [[رسول خدا]]{{صل}} دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس [[اسلام]] آورد و داستان خود را برای [[حضرت]] حکایت کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.</ref>


==[[آزادی]] از [[بردگی]]==
 
* [[پیامبر]]{{صل}} نیز برای [[آزادی]] او از [[بردگی]] [[دستور]] داد تا با ارباب خود [[قرارداد]] ببندد که در ازای سیصد تا چهارصد درخت خرمای زرد و قرمز که می‎‌کارد و به ثمر می‎‌رساند، [[آزاد]] شود؛ اما این کار چند سال طول می‎‌کشید و با [[اعجاز]] [[پیامبر]]{{صل}} بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و [[سلمان]] [[آزاد]] شد و به همین [[دلیل]]، [[سلمان]] در جنگ‌‎های اولیه [[اسلام]] [[شرکت]] نداشت<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نخستین [[جنگی]] که موفق شد در آن شرکت کند، [[جنگ خندق]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۳؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۴.</ref>
==اقدامات [[سلمان]]==
* [[سلمان]] بعد از [[مسلمان]] شدن از هیچ خدمتی در محضر [[پیامبر]]{{صل}} فروگذاری نکرد، برخی از این اقدامات عبارت‌اند از:
#پیشنهاد حفر [[خندق]] در [[جنگ احزاب]]: زمانی که به خاطر حرکت [[قریش]] و [[سپاه]] [[عظیم]] [[عرب]] و نیز پیمان‌‎شکنی [[یهود]] [[هراس]] بر فضای [[مدینه]] [[سایه]] افکنده بود. [[پیامبر]]{{صل}}، [[یاران]] خود را برای [[مشورت]] فراخواند. گروهی قایل بودند از [[مدینه]] خارج شوند و هر جا با [[دشمن]] رو به رو شدند دست به [[شمشیر]] ببرند. اما [[سلمان فارسی]] پیشنهاد [[تاریخی]] خود را مطرح کرد، مبنی بر اینکه به رسم [[ایرانیان]] هنگام [[جنگ]] در اطراف [[شهر]]، خندقی حفر شود. [[حضرت]]، پیشنهاد او را پذیرفت و علت ماندگاری نام [[سلمان]] در [[تاریخ]] از حضور او در [[جنگ خندق]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۲۲۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۵.</ref>.
#مترجم [[قرآن]]: پس از [[فتح]] [[ایران]]، [[سلمان]] ابتدا به ترجمه و [[تفسیر قرآن]] پرداخت و برای [[پیامبر]]{{صل}} نیز کار مترجمی [[زبان فارسی]] به [[عربی]] و برعکس را انجام می‎‌داد<ref>ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵.</ref> ترجمۀ "بسم [[الله]] الرحمن [[الرحیم]]" "به ‌نام [[خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]" منتسب به [[سلمان فارسی]] است و اولین سوره‎‌ای که [[تفسیر]] کرد [[سوره یوسف]] بود<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.</ref>.
#استانداری [[مداین]]: [[مداین]]، یکی از شهرهای سرسبز، خرم و افسانه‎‌ای و پایتخت ساسانیان در [[ایران]] قبل از [[اسلام]] بود که به دست [[مسلمانان]] [[فتح]] شد. [[سلمان]] در زمان [[خلیفه دوم]] با [[مشورت]] [[حضرت علی]]{{صل}} برخلاف [[انتظار]] [[مردم]] [[مداین]] که [[انتظار]] حاکمی [[جوان]] را می‎‌کشیدند، [[حاکم]] [[مداین]] شد و در [[خانه]] کوچکی کنار [[مسجد]] اقامت گزید و به [[ادارۀ امور]] مشغول شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۵.</ref>. گفته شده: [[مستمری]] ماهیانه [[سلمان]] در دوران استانداری‎‌اش، پنج هزار درهم بود و در آن زمان بر سی هزار [[مسلمان]] [[حکومت]] می‌‎کرد و دو جامه داشت که هنگام [[سخنرانی]] یکی را به زیر پای خود پهن می‎کرد و یکی را به دوش می‎‌افکند و همۀ سهم خود از [[بیت المال]] را [[صدقه]] می‎‌داد و غذای خود را از مزد حصیر‎بافی تأمین می‎‌نمود<ref>معارف و معاریف، ج ۶، ص ۳۱۵.</ref>.<ref>ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعود‎نامه، ص۴۰۸.</ref>
#حضور مستمر در جنگ‌‎های [[فتح]] [[ایران]]: [[سلمان]] در زمان [[خلافت عمر]]، حضور [[مستمری]] در [[فتوحات]] [[مسلمانان]] و جنگ‎‌های [[فتح]] [[ایران]] داشت.
# [[مذاکره]] کننده با [[مردم]] [[مداین]]: در [[فتح]] [[مداین]] با [[مردم]] [[شهر]] [[مذاکره]] کرد و آنان پذیرفتند که [[جزیه]] بپردازند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۵.</ref>
# [[گرایش]] دادن [[مردم ایران]] به [[اسلام ناب]] [[شیعی]]: [[سلمان]] حلقۀ وصلی بود برای گرویدن [[مردم ایران]] به [[اسلام ناب]] [[شیعی]] و [[امام علی]]{{ع}} و بازیابی ریشه‎‌های اصیل و [[الهی]] دیرینۀ خود که در قالب اموری چون [[زبان فارسی]]، [[هنر]] [[ناب]] [[ایرانی]]، حکمت‎‌های اشراقی و بسیاری امور دیگر برقرار ماند. [[انحرافات]] و کژی‌‎هایی که بر اثر [[انحطاط]] در [[ایران]] پیش آمده بود با [[درایت]] و سعۀ صدر [[سلمان]] و زمینه‎‌سازی برای حکمای [[ایرانی]]، از میان رفت و [[تجدید]] حیاتی در [[تمدن]] [[مردم ایران]] [[زمین]] پدید آمد که حاصل آن [[تمدن]] [[ایرانی]] اسلامیِ [[ناب]] و [[الهی]] است<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
==[[فضایل]] [[سلمان]]==
==[[فضایل]] [[سلمان]]==
*برخی از [[فضایل]] [[سلمان]] عبارت‌اند از:
*برخی از [[فضایل]] [[سلمان]] عبارت‌اند از:

نسخهٔ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۷

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سلمان فارسی است. "سلمان فارسی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سلمان فارسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

سلمان فارسی از برجسته‌ترین صحابی پیامبر(ص) و از شیعیان خاص حضرت علی(ع) بود. او بعد از آیین زرتشت، دین مسیحیت را انتخاب کرد، ولی بعد از شنیدن آوازۀ ظهور پیامبر(ص) در مکه در جست و‎ جوی حضرت بود و سرانجام در مدینه ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شد و همواره همراه پیامبر(ص) بود و خدمات ارزنده‎‎ای انجام داده و مقام والایی یافت و مفتخر به حدیث سلمان از ما اهل بیت است گردید.

سلمان فارسی

ابو‎‎عبدالله یا همان سلمان فارسی از برجسته‎‎ترین صحابی پیامبر(ص) و از شیعیان خاص و یاران حضرت علی(ع) بود[۱]. نام اصلی او "ماهو" یا "روزبه" یا "بهبود"[۲] است[۳]. سلمان پسر بدخشان از نژاد منوچهر پادشاه ایران است، ولی پس از آنکه اسلام آورد، هرگاه از نام و نسبش می‌پرسیدند، می‌گفت: من فرزند اسلام و از اولاد حضرت آدم هستم. همچنین در محل تولد سلمان هم اختلاف است، بیشتر بر این عقیده‌اند که از روستای جی از روستاهای رامهرمز شیراز است و عده‌ای معتقدند اهل جی اصفهان است؛ ممکن است هر دو صحیح باشد، زیرا از خود او نقل شده که گفته است: در رامهرمز از مادر زاده شدم و پدرم اهل اصفهان است. او نیز در کودکی از پیروان آیین زرتشت بود[۴].[۵] سلمان، نامی بود که پیامبر اسلام برای او انتخاب کرد و چون او را از بردگی آزاد کرده بود، به سلمان محمدی شهرت یافت و کنیه ابو‎عبدالله برایش انتخاب شد. او سلمان را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب می‌‎کردند. هر‎گاه از خودش می‎‌پرسیدند فرزند کیستی، می‎‌گفت من سلمان فرزند اسلام و از آدمی‎‌زادگانم[۶].


فضایل سلمان

  1. نزدیکی به پیامبر(ص): سلمان پس از تشرف به دین اسلام به یکی از نزدیک‎‌ترین اصحاب پیامبر(ص) تبدیل شد و مورد ستایش پیامبر(ص) و سایر معصومان(ع) قرار گرفت. برخی از سخنان پیامبر(ص) در مورد سلمان عبارت‌اند از:
    1. «سلمان از ما اهل بیت است»[۷]. این بزرگ‎‌ترین فضیلتی است که برای سلمان ذکر شده است.
    2. «هر کس می‌‎خواهد به مردی بنگرد که دلش نورانی گشته است، به سلمان بنگرد»[۸].[۹]
    3. «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: علی(ع)، مقداد، ابوذر و سلمان»[۱۰].[۱۱]
    4. «انسان‌ها از زمان آدم تا امروز مانند دندانه‎‌های شانه برابرند، فضلی برای عرب و عجم نیست و برای سرخ بر سیاه، مگر به تقوا. سلمان دریایی بی‎‌انتهاست و گنجی تمام‎‌ناشدنی، سلمان از ما اهل بیت است، به نرمی و روانی حکمت را می‎‌پراکند و برهان را نشر می‎‌دهد»[۱۲].
  2. دارای علم اولین و آخرین: علی(ع) فرمودند: «او، دانش‌ نخستین و آخرین را دریافت و کتاب اول و آخر را خواند. او، دریایی است پایان‎‌ناپذیر!»[۱۳].[۱۴]
  3. حامل اسم اعظم؛
  4. قدرت تصرف در طبیعت؛
  5. در زمرۀ متوسمین[۱۵]؛
  6. آگاهی از منایا[۱۶]؛
  7. زهد و ساده زیستی: او در زندگی شخصی، فردی وارسته از مادیات بود و مشهور است که حتی خانه‌‎ای نداشت. او مغازه ای را در بازار انتخاب و از صاحب آن اجاره کرد و همان‎‌جا را مرکز حکومت و قضاوت خود قرار داد. سلمان زنبیل می‎‌بافت و از درآمد سلّه‎‎‏‎‎‎‎‎‎‎‌‎‏‏با‎فی امرار معاش می‎‌کرد.
  8. دفاع از حریم ولایت: سلمان، پس از پیامبر خدا، از مسیر حق، برنگشت و از معدود کسانی بود که در مسجد به پا خاست و از "خلافت حق" و "حق خلافتدفاع کرد[۱۷].
  9. از یاران و همراهان حضرت مهدی(ع) در هنگام ظهور و پس از رجعت: او که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) داشته، از مسؤولان برجستۀ حکومتی حضرت صاحب الامر(ع) نیز قرار می‎‌گیرد[۱۸].[۱۹]
  10. رابطۀ عمیق با علی(ع) و همسر و فرزندان او: سلمان با امام علی(ع)، همسر گرامی‎‌اش زهرا(س) و فرزندان او رابطه‎‌ای عمیق و الهی داشت که گاهی طاقت دوری او برای آن‎‌ها سخت می‎‌شد. از سلمان فارسی روایت شده که گفت: "ده روز بعد از رحلت پیغمبر عزیز اسلام(ص) از منزل خود خارج و با حضرت علی بن ابی طالب(ع) مواجه شدم." علی به من گفت: "ای سلمان تو بعد از پیامبر خدا به دیدار ما نمی‎‌آیی و بر ما جفا کردی." گفتم: "ای حبیب من، ای اباالحسن دربارۀ شما جفا نشده، چیزی مرا از زیارت شما محروم کرده، غم و اندوه رحلت رسول خداست." علی فرمودند: "ای سلمان، بیا در منزل فاطمه زهرا، زیرا او به تو لطف دارد»[۲۰].
  11. همراهی علی(ع) در خاکسپاری فاطمه زهرا(س): او از شیفتگان علی(ع) و آل پیامبر(ص) بود و از معدود کسانی بود که در تاریکی‎‌های غمبار شب در خاکسپاری فاطمه زهرا(س)، علی(ع) را همراهی کرد و بر او نماز خواند[۲۱].
  12. شرکت در تدفین پیامبر(ص): او از جمله معدود افرادی بود که در تدفین رسول خدا(ص)شرکت داشت و بر بدن آن حضرت نماز خواند[۲۲].[۲۳]

وفات سلمان

  • سلمان از جمله انسان‎‌های کاملی بود که به وسیلۀ علم غیب از مرگ خود باخبر بود و حتی روز و ساعت مرگ خویش را می‎‌دانست. او در مدائن مریض شد و بیماری‎‌اش شدت یافت، زمانی که اطمینان پیدا کرد لحظه‌های آخر زندگی را می‌‎گذراند، به وصیت رسول خدا(ص) عمل کرد و دستور داد تا وی را به قبرستان ببرند تا با مردگان صحبت کند و این سخن گفتن نشانه‎‌ای بود بر اینکه اجلش فرا رسیده است. او در بامداد سه شنبه در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از همسرش مقداری مشک‌‌ طلبید و بدن خود را با آن خوشبو کرد و بعد منتظر ماند تا مرگش فرا برسد. طبق وصیتش حضرت علی(ع) و قنبر برای مراسم تدفینش آمدند و او را غسل و کفن کرده و به خاک سپردند. سن وی در این ایام، بین دویست و پنجاه تا سیصد و پنجاه سال بوده است[۲۴].
  • دربارۀ سن سلمان اختلاف نظر وجود دارد، اما آنچه از کلام خود او و استنادات تاریخی می‎‌توان یافت، قول صد و اندی سال درست‎‌تر است[۲۵]. امروزه قبر او در نزدیکی ایوان کسری و تیسفون، صحن و بارگاهی دارد و هر روزه، زوار زیادی وی را زیارت می‌‎کنند[۲۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۱۶.
  2. در منابع کهن، مطلقاً اشاره‎ای به نام سابق او نشده است؛ اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبد بن بدخشان بن آذرحسمس بن مرد سالار" ضبط کرده و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد، اسامی شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالاً همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه‌به" در ردیف "روزبه" و "سال‌به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران است و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب" است.
  3. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۰۸.
  4. عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.
  5. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۵۶۲.
  6. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۴۹-۲۵۰.
  7. «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‌»؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۹۱، ح ۶۵۳۹.
  8. تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص ۴۰۸.
  9. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۴۰.
  10. معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱۴.
  11. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۰۸.
  12. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.
  13. الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۸۶.
  14. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
  15. عبرت گیر‎ند‎گان، عاقلان.
  16. علم به آجال و مرگ و میر افراد.
  17. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.
  18. ارشاد مفید، ص ۳۶۵؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۵۶؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶.
  19. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۰۸.
  20. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.
  21. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
  22. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸.
  23. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۵۶۵.
  24. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.
  25. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.
  26. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۵۶۶ ـ۵۶۷.