مسئولیت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[تفویض]] [[اختیار]] و [[مسئولیتخواهی]] از لوازم [[اداره امور]] و سنتی [[الهی]] است. [[خدای متعال]] پس از [[امتحان]] [[بندگان]] [[شایسته]] خود، براساس اختیار آنها، به آنان مسئولیتهایی میسپارد. [[بدیهی]] است که قلمرو اختیار هر چه گستردهتر باشد، [[میزان]] مسئولیتخواهی هم بیشتر خواهد بود<ref>[[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref>. | |||
==واگذاری [[مسئولیت]] | بر اساس [[سنت الهی]]، واگذاری [[مسئولیت]]، همراه مسئولیتخواهی است؛ چنانکه [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] میفرماید: "پس، هرآینه از کسانی که به سوی ایشان فرستاده شده، خواهیم پرسید و از خود فرستادگان نیز خواهیم پرسید"<ref>سوره اعراف، آیه ۶.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] پس از اعطای [[مسئولیت]] به [[بندگان]] [[شایسته]] خود، از آنها بازخواست میکند. البته هرچه گستره [[اختیار]] بیشتر باشد، مسئولیتخواهی نیز سختتر خواهد بود. | ||
[[سیره رسول خدا]]{{صل}} نیز چنین بود و ایشان هم پس از [[انتخاب]] افراد مناسب و لایق برای هر کاری، [[وظایف]] را به ایشان گوشزد و در مقابل از آنها بازخواست میکرد و در صورت کوتاهی کارگزارانش، سخت بر میآشفت و خود با [[جدیت]] به مسئله رسیدگی و خسارت را جبران میکرد<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱.</ref>. | |||
==واگذاری [[مسئولیت]] و نظارت== | |||
مدیر موفق و [[مقتدر]]، کسی است که علاوه بر [[اطمینان]] یافتن از تواناییهای [[کارگزاران]] خود، [[نظارت]] کافی بر عملکرد آنها نیز داشته باشد. [[رفتار]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[مسئولان]] [[نظام]] خود نیز بر اساس همین اصل بود. این عمل به معنای [[بیاعتمادی]] به [[کارگزاران]] نیست؛ بلکه به این [[دلیل]] است که [[آدمی]] همیشه و در همه حال، [[نیازمند]] ناظری است تا او از مسیر وظایفی که برای او تعریف شده است، [[منحرف]] نشود؛ چرا که نفس [[آدمی]] به [[بدی]] و [[گناه]] [[فرمان]] میدهد: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref>و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>. | |||
[[رسول اکرم]]{{صل}} این کار را با [[جدیت]] تمام انجام میداد. نقل شده است، روزی [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی را به جایی فرستاد و [[علی]]{{ع}} را فرمانده آن [[سپاه]] قرار داد. پس از انجام [[مأموریت]] و بازگشت [[سپاه]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[کارها]] را پیگیری کرد و از آنان درباره آنچه [[گذشت]] و نیز درباره عملکرد فرماندهشان پرسید. [[سپاهیان]] پاسخ دادند که [[علی]]{{ع}} در [[مقام]] [[فرماندهی]] خوب بود و به خوبی همه [[کارها]] را اداره کرد؛ جز آنکه در هر نمازی با ما [[سوره]] "[[توحید]]" را میخواند<ref>شیخ صدوق، التوحید، ص ۹۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۶ - ۱۱۷ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۸۱ - ۸۲.</ref>. "همان گونه که دیده میشود، [[رسول خدا]]{{صل}} مسئولیتی را به کسی واگذار نمیکرد؛ مگر اینکه بر [[رفتار]] آنها [[نظارت]] میکرد؛ حتی اگر کار گزارش شخصیتی مانند [[علی]]{{ع}} باشد. | |||
لازمه سپردن [[کارها]] در [[سیره رسول خدا]]{{صل}}، [[امتحان]] و آزمودن افراد بود. از [[امام هشتم]] {{ع}} [[روایت]] شده است که هرگاه [[پیامبر]]{{صل}} سپاهی را برای [[مأموریت]] میفرستاد و فرماندهی برای آن [[تعیین]] میکرد، برخی از افراد [[موثق]] خود را مخفیانه بر ایشان میگماشت تا رفتارشان را زیر نظر بگیرند و به وی اطلاع دهند<ref>حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۱۴۸.</ref>. | |||
ماجرای [[قبیله]] "بنی جذیمه" پس از [[فتح مکه]]، نمونهای از روش مسئولیتخواهی و [[مراقبت]] [[پیامبر]] بر [[رفتار]] [[کارگزاران]] است. در آن هنگام که [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[فتح مکه]]، افرادی را به اطراف [[مکه]] میفرستاد تا [[مردم]] را به [[یکتاپرستی]] [[دعوت]] کنند، [[خالد بن ولید]] را همراه عدهای به سوی [[قبیله]] "بنی جذیمه" در "غمیصاء" در بیابان نزدیک [[مکه]] فرستاد. خالد نزد آنان رفت و گفت: "به [[اسلام]] گروید"؛ آنان گفتند: "ما مسلمانیم"؛ گفت: "پس چرا مسلح هستید؟" گفتند: "میان ما و قومی از [[اعراب]] [[دشمنی]] است و ترسیدیم شما از آنان باشید"؛ خالد [[سلاح]] آنان را گرفت و آنها را دستگیر کرد. آنها هنگام [[نماز صبح]] از خالد خواستند، دستهایشان گشوده شود تا [[نماز]] بگذارند. میان همراهان خالد [[اختلاف]] پیش آمد که چرا باید با مسلمانانی بیگناه این چنین [[رفتار]] شود و هنگام سپیده دم خالد [[فرمان]] داد تا [[اسیران]] را گردن بزنند. چون این جنایت را به [[پیامبر]]{{صل}} خبر دادند، ایشان سخت ناراحت شدند و دستهای خود را رو به [[آسمان]] بلند کردند و فرمودند: "خدایا! از آنچه خالد کرده است، نزد تو بیزاری میجویم". سپس آن حضرت بر خالد خشمگین شد و بیدرنگ به [[علی]]{{ع}} [[مأموریت]] داد تا نزد آن [[قبیله]] رفته و خسارت و خونبهای آنها را بپردازد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۶ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۱.</ref>.<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۱-۶۱۳؛ [[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref> | |||
==[[حسابرسی]]== | ==[[حسابرسی]]== | ||
[[مدیریت]]، زمانی کار آمد و کامل خواهد بود که علاوه بر [[مراقبت]] و نظارت، بر عملکرد کارگزار، همراه با [[محاسبه]] و نیز تنبیه و [[تشویق]] باشد. مدیر موفق باید از زیردستان خود گزارش کار بخواهد تا از [[پیشرفت]] [[کارها]] باخبر شود. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز درباره مسئولیتی که به افراد واگذار میکرد، از آنان گزارش میخواست؛ چنانکه در خبر فرستادن ابن أتبیّه برای جمعآوری صدقات آمده است: هنگامی که از [[مأموریت]] بازگشت، [[پیامبر]]{{صل}} از او گزارش خواست و هنگامی که قسمتی از صدقات را به [[بیتالمال]] تحویل داد، به [[پیامبر]]{{ع}}{{صل}} گفت: "این، برای شماست" و قسمتی را نزد خود نگه داشت و گفت: "این به من هدیه شده است"؛ [[پیامبر]]{{صل}} از این کار او به شدت ناراحت شد و بالای [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدا]] فرمود: "چرا عاملی را که برای جمع آوری صدقات میفرستیم، میگوید: "این، برای شماست و این، به من هدیه شده است؟" آیا اگر او در خانه [[پدر]] یا مادرش نشسته بود، چیزی به او هدیه میدادند؟ [[سوگند]] به آنکه جانم در دست اوست! هیچ یک از شما به [[بیتالمال]] چنگ نمیاندازد، مگر اینکه در [[روز قیامت]] او را در حالی که آن چیز وبال گردنش شده است، به [[محشر]] وارد میکنند؛ آن چیز، یا شتری است که از خود صدا در میآورد، یا گاوی است که نفیر میکشد، یا گوسفندی است که با صدای بلند بع بع میکند"<ref>البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۶۶؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۱ - ۱۲؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۰، ص ۳۷۳ و ابن خزیمه، صحیح، ج ۴، ص ۵۴.</ref>. | |||
همچنین زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} مصعب را برای [[آموختن]] [[قرآن]] و [[فقه]] به [[انصار]] به [[مدینه]] فرستاد؛ وقتی او به [[مکه]] بازگشت، نخست به خانه [[پیامبر]]{{صل}} رفت و به خانه خود نزدیک هم نشد و درباره وضع [[انصار]] و سرعت ایشان در [[مسلمان]] شدن گزارش داد و چون [[پیامبر]]{{صل}} [[منتظر]] [[اسلام آوردن]] ایشان بود، از اخباری که مصعب داد، بسیار [[خشنود]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷ - ۸۸؛ أحمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ - ۴۰۸؛ تاریخ الطبری، ج ۶، ص ۱۰۸ - ۱۰۹ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸.</ref>. | |||
همچنین در [[سریه]] "[[عبدالله بن أبی حدرد]]" که پیش از [[فتح مکه]] بود، [[پیامبر]]{{صل}} "[[عبدالله بن أبی حدرد]]" را با گروهی از [[مسلمانان]]، مانند "[[ابو قتاده حارث بن ربیعی]]" و "[[محلم بن جثامة]]" به سوی [[قبیله]] "إضم" فرستاد. آنها رفتند تا به اراضی آنها رسیدند و در آنجا "[[عامر بن اضبط اشجعی]]" با آنان روبرو شد؛ در حالی که سوار بر شتری بود و مختصر متاعی با ظرفی شیر به همراه داشت و چون آنها مطابق [[دستور]] [[اسلام]] بر آنها [[سلام]] کرد، از او گذشتند؛ ولی "[[محلم بن جثامة]]" به [[دلیل]] اختلافی که از پیش با او داشت، بر وی حمله کرده، او را کشت و شترش را با آنچه همراه داشت، به [[غنیمت]] گرفت. اما زمانی که آنها به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برگشتند و جریان را برای آن حضرت شرح دادند، [[رسول الله]]{{صل}} ناراحت شدند و [[خدای تعالی]] این [[آیه]] را نازل فرمود<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۵، السیرة النبویه، ص ۶۲۶؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۵۷۸ - ۵۷۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۶ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۴، ص ۳۰۵.</ref>: "ای کسانی که [[ایمان]] آوردهاید، چون در [[راه خدا]] بیرون میروید، به تحقیق و جستجو پردازید و به آن کس که اظهار [[اسلام]] کند، نگویید تو [[مؤمن]] نیستی، تا از متاع ناچیز [[دنیا]] بهره ببرید که غنیمتهای بسیار نزد خداست. قبلاً خودتان نیز همینگونه بودید و [[خدا]] بر شما منّت نهاد. پس، خوب تحقیق و بررسی کنید که [[خدا]] همواره به آنچه انجام میدهید، [[آگاه]] است"<ref>سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>.<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۴.</ref> | |||
</ref> | |||
پیامبر{{صل}} همچنین اصل پوزشخواهی از مردم را برای [[کارگزار]] خویش توصیه میکند. براساس [[سیره پیامبر]]، خطاهای کارکنان قابل [[حمایت]] نیست بلکه محور مردم هستند و لذا این مسئولیت تفویضشده، همیشه قابل فسخ است. اساساً [[مسئولیتها]] [[امانت]] هستند، در امانت نباید [[خیانت]] کرد.<ref>[[بهرام دلیر|دلیر، بهرام]]، [[ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی (مقاله)|مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۰۱.</ref> | |||
{{ | |||
[[ | |||
[[پیامبر | |||
==رد [[مسئولیت]]، [[برائت]] نمیآورد== | |||
طبق [[سیره پیامبر]]{{صل}} انتقال [[مسئولیت]] به شخص دیگری باعث نمیشود که [[مسئول]] از خود رفع [[مسئولیت]] کند؛ یعنی چنین نیست که مدیران ارشد با سپردن امور خود به [[کارگزاران]] زیر دست خود، خویش را به خاطر کارهای سپرده شده [[مسئول]] ندانند و اگر اشتباهی روی داد، [[مسئولیت]] آن را بر عهده نگیرند. [[پیامبر]]{{صل}} هنگامی که مسئولیتی را به کسی عطا میکردند، در نهایت، خود را [[مسئول]] همه امور میدانستند و اگر کوتاهی و یا اشتباهی از [[کارگزار]] ایشان پدیدار میشد و آنها پا را از [[حدود الهی]] فراتر میگذاشتند، خود، [[مسئولیت]] این امر را بر عهده گرفته، و به جبران آن میپرداختند؛ چنانکه در ماجرای فرستادن [[خالد بن ولید]] به سوی [[قبیله]] بنی جذیمه، [[امام علی]]{{ع}} را برای پرداخت دیه کشتگان ایشان فرستادند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰ و المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲.</ref>. | |||
همچنین [[رسول خدا]]{{صل}} زمانی که "[[معاذ بن جبل]]" را به [[فرمانداری]] [[یمن]] فرستاد، به وی چنین فرمود: "از [[رفتار]] کارگزارانت در هر مورد که ممکن است، از آن به تو عیبی برسد، پوزش بطلب تا [[مردم]]، پوزش تو را بپذیرند"<ref>{{متن حدیث| اعْتَذِرْ إِلَى أَهْلِ عَمَلِكَ مِنْ كُلِ أَمْرٍ خَشِيتَ أَنْ يَقَعَ إِلَيْكَ مِنْهُ عَيْبٌ حَتَّى يَعْذِرُوكَ}}؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۹.</ref>.<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref> | |||
==سلب [[مسئولیت]]== | |||
دادن [[مسئولیت]]، قواعد و قوانینی دارد. در [[سیره نبوی]] هرگاه مسئولیتی به کسی سپرده میشد و شخص، اهلیت آن را نداشت، از او سلب [[مسئولیت]] میشد؛ چنانکه [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر]] را فرستادند تا سوره [[برائت]] را برای [[مردم]] بخواند؛ ولی وقتی [[دستور]] [[خدا]] رسید که این [[مسئولیت]] بر عهده [[حضرت علی]]{{ع}} باشد، این [[مسئولیت]] از [[ابوبکر]] گرفته شد<ref>المغازی، ج ۲، ص ۱۰۷۷ و السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۰۳.</ref>. [[سنت پیامبر]]{{صل}} چنین بود که هر زمان، احساس [[ناتوانی]] در انجام [[مسئولیت]] از کسی بروز میکرد، وی را برکنار میکرد و آن کار را به شخص دیگری میسپرد<ref>[[علی محمد تاجالدین|تاجالدین، علی محمد]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۶۱۵.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۳ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۵۵
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مسئولیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
تفویض اختیار و مسئولیتخواهی از لوازم اداره امور و سنتی الهی است. خدای متعال پس از امتحان بندگان شایسته خود، براساس اختیار آنها، به آنان مسئولیتهایی میسپارد. بدیهی است که قلمرو اختیار هر چه گستردهتر باشد، میزان مسئولیتخواهی هم بیشتر خواهد بود[۱].
بر اساس سنت الهی، واگذاری مسئولیت، همراه مسئولیتخواهی است؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: "پس، هرآینه از کسانی که به سوی ایشان فرستاده شده، خواهیم پرسید و از خود فرستادگان نیز خواهیم پرسید"[۲]. بر این اساس، خداوند پس از اعطای مسئولیت به بندگان شایسته خود، از آنها بازخواست میکند. البته هرچه گستره اختیار بیشتر باشد، مسئولیتخواهی نیز سختتر خواهد بود.
سیره رسول خدا(ص) نیز چنین بود و ایشان هم پس از انتخاب افراد مناسب و لایق برای هر کاری، وظایف را به ایشان گوشزد و در مقابل از آنها بازخواست میکرد و در صورت کوتاهی کارگزارانش، سخت بر میآشفت و خود با جدیت به مسئله رسیدگی و خسارت را جبران میکرد[۳].
واگذاری مسئولیت و نظارت
مدیر موفق و مقتدر، کسی است که علاوه بر اطمینان یافتن از تواناییهای کارگزاران خود، نظارت کافی بر عملکرد آنها نیز داشته باشد. رفتار رسول خدا(ص) با مسئولان نظام خود نیز بر اساس همین اصل بود. این عمل به معنای بیاعتمادی به کارگزاران نیست؛ بلکه به این دلیل است که آدمی همیشه و در همه حال، نیازمند ناظری است تا او از مسیر وظایفی که برای او تعریف شده است، منحرف نشود؛ چرا که نفس آدمی به بدی و گناه فرمان میدهد: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۴].
رسول اکرم(ص) این کار را با جدیت تمام انجام میداد. نقل شده است، روزی پیامبر(ص) سپاهی را به جایی فرستاد و علی(ع) را فرمانده آن سپاه قرار داد. پس از انجام مأموریت و بازگشت سپاه، پیامبر(ص) کارها را پیگیری کرد و از آنان درباره آنچه گذشت و نیز درباره عملکرد فرماندهشان پرسید. سپاهیان پاسخ دادند که علی(ع) در مقام فرماندهی خوب بود و به خوبی همه کارها را اداره کرد؛ جز آنکه در هر نمازی با ما سوره "توحید" را میخواند[۵]. "همان گونه که دیده میشود، رسول خدا(ص) مسئولیتی را به کسی واگذار نمیکرد؛ مگر اینکه بر رفتار آنها نظارت میکرد؛ حتی اگر کار گزارش شخصیتی مانند علی(ع) باشد.
لازمه سپردن کارها در سیره رسول خدا(ص)، امتحان و آزمودن افراد بود. از امام هشتم (ع) روایت شده است که هرگاه پیامبر(ص) سپاهی را برای مأموریت میفرستاد و فرماندهی برای آن تعیین میکرد، برخی از افراد موثق خود را مخفیانه بر ایشان میگماشت تا رفتارشان را زیر نظر بگیرند و به وی اطلاع دهند[۶].
ماجرای قبیله "بنی جذیمه" پس از فتح مکه، نمونهای از روش مسئولیتخواهی و مراقبت پیامبر بر رفتار کارگزاران است. در آن هنگام که رسول خدا(ص) پس از فتح مکه، افرادی را به اطراف مکه میفرستاد تا مردم را به یکتاپرستی دعوت کنند، خالد بن ولید را همراه عدهای به سوی قبیله "بنی جذیمه" در "غمیصاء" در بیابان نزدیک مکه فرستاد. خالد نزد آنان رفت و گفت: "به اسلام گروید"؛ آنان گفتند: "ما مسلمانیم"؛ گفت: "پس چرا مسلح هستید؟" گفتند: "میان ما و قومی از اعراب دشمنی است و ترسیدیم شما از آنان باشید"؛ خالد سلاح آنان را گرفت و آنها را دستگیر کرد. آنها هنگام نماز صبح از خالد خواستند، دستهایشان گشوده شود تا نماز بگذارند. میان همراهان خالد اختلاف پیش آمد که چرا باید با مسلمانانی بیگناه این چنین رفتار شود و هنگام سپیده دم خالد فرمان داد تا اسیران را گردن بزنند. چون این جنایت را به پیامبر(ص) خبر دادند، ایشان سخت ناراحت شدند و دستهای خود را رو به آسمان بلند کردند و فرمودند: "خدایا! از آنچه خالد کرده است، نزد تو بیزاری میجویم". سپس آن حضرت بر خالد خشمگین شد و بیدرنگ به علی(ع) مأموریت داد تا نزد آن قبیله رفته و خسارت و خونبهای آنها را بپردازد[۷].[۸]
حسابرسی
مدیریت، زمانی کار آمد و کامل خواهد بود که علاوه بر مراقبت و نظارت، بر عملکرد کارگزار، همراه با محاسبه و نیز تنبیه و تشویق باشد. مدیر موفق باید از زیردستان خود گزارش کار بخواهد تا از پیشرفت کارها باخبر شود. رسول خدا(ص) نیز درباره مسئولیتی که به افراد واگذار میکرد، از آنان گزارش میخواست؛ چنانکه در خبر فرستادن ابن أتبیّه برای جمعآوری صدقات آمده است: هنگامی که از مأموریت بازگشت، پیامبر(ص) از او گزارش خواست و هنگامی که قسمتی از صدقات را به بیتالمال تحویل داد، به پیامبر(ع)(ص) گفت: "این، برای شماست" و قسمتی را نزد خود نگه داشت و گفت: "این به من هدیه شده است"؛ پیامبر(ص) از این کار او به شدت ناراحت شد و بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: "چرا عاملی را که برای جمع آوری صدقات میفرستیم، میگوید: "این، برای شماست و این، به من هدیه شده است؟" آیا اگر او در خانه پدر یا مادرش نشسته بود، چیزی به او هدیه میدادند؟ سوگند به آنکه جانم در دست اوست! هیچ یک از شما به بیتالمال چنگ نمیاندازد، مگر اینکه در روز قیامت او را در حالی که آن چیز وبال گردنش شده است، به محشر وارد میکنند؛ آن چیز، یا شتری است که از خود صدا در میآورد، یا گاوی است که نفیر میکشد، یا گوسفندی است که با صدای بلند بع بع میکند"[۹].
همچنین زمانی که پیامبر(ص) مصعب را برای آموختن قرآن و فقه به انصار به مدینه فرستاد؛ وقتی او به مکه بازگشت، نخست به خانه پیامبر(ص) رفت و به خانه خود نزدیک هم نشد و درباره وضع انصار و سرعت ایشان در مسلمان شدن گزارش داد و چون پیامبر(ص) منتظر اسلام آوردن ایشان بود، از اخباری که مصعب داد، بسیار خشنود شد[۱۰].
همچنین در سریه "عبدالله بن أبی حدرد" که پیش از فتح مکه بود، پیامبر(ص) "عبدالله بن أبی حدرد" را با گروهی از مسلمانان، مانند "ابو قتاده حارث بن ربیعی" و "محلم بن جثامة" به سوی قبیله "إضم" فرستاد. آنها رفتند تا به اراضی آنها رسیدند و در آنجا "عامر بن اضبط اشجعی" با آنان روبرو شد؛ در حالی که سوار بر شتری بود و مختصر متاعی با ظرفی شیر به همراه داشت و چون آنها مطابق دستور اسلام بر آنها سلام کرد، از او گذشتند؛ ولی "محلم بن جثامة" به دلیل اختلافی که از پیش با او داشت، بر وی حمله کرده، او را کشت و شترش را با آنچه همراه داشت، به غنیمت گرفت. اما زمانی که آنها به نزد رسول خدا(ص) برگشتند و جریان را برای آن حضرت شرح دادند، رسول الله(ص) ناراحت شدند و خدای تعالی این آیه را نازل فرمود[۱۱]: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون در راه خدا بیرون میروید، به تحقیق و جستجو پردازید و به آن کس که اظهار اسلام کند، نگویید تو مؤمن نیستی، تا از متاع ناچیز دنیا بهره ببرید که غنیمتهای بسیار نزد خداست. قبلاً خودتان نیز همینگونه بودید و خدا بر شما منّت نهاد. پس، خوب تحقیق و بررسی کنید که خدا همواره به آنچه انجام میدهید، آگاه است"[۱۲].[۱۳]
پیامبر(ص) همچنین اصل پوزشخواهی از مردم را برای کارگزار خویش توصیه میکند. براساس سیره پیامبر، خطاهای کارکنان قابل حمایت نیست بلکه محور مردم هستند و لذا این مسئولیت تفویضشده، همیشه قابل فسخ است. اساساً مسئولیتها امانت هستند، در امانت نباید خیانت کرد.[۱۴]
رد مسئولیت، برائت نمیآورد
طبق سیره پیامبر(ص) انتقال مسئولیت به شخص دیگری باعث نمیشود که مسئول از خود رفع مسئولیت کند؛ یعنی چنین نیست که مدیران ارشد با سپردن امور خود به کارگزاران زیر دست خود، خویش را به خاطر کارهای سپرده شده مسئول ندانند و اگر اشتباهی روی داد، مسئولیت آن را بر عهده نگیرند. پیامبر(ص) هنگامی که مسئولیتی را به کسی عطا میکردند، در نهایت، خود را مسئول همه امور میدانستند و اگر کوتاهی و یا اشتباهی از کارگزار ایشان پدیدار میشد و آنها پا را از حدود الهی فراتر میگذاشتند، خود، مسئولیت این امر را بر عهده گرفته، و به جبران آن میپرداختند؛ چنانکه در ماجرای فرستادن خالد بن ولید به سوی قبیله بنی جذیمه، امام علی(ع) را برای پرداخت دیه کشتگان ایشان فرستادند[۱۵].
همچنین رسول خدا(ص) زمانی که "معاذ بن جبل" را به فرمانداری یمن فرستاد، به وی چنین فرمود: "از رفتار کارگزارانت در هر مورد که ممکن است، از آن به تو عیبی برسد، پوزش بطلب تا مردم، پوزش تو را بپذیرند"[۱۶].[۱۷]
سلب مسئولیت
دادن مسئولیت، قواعد و قوانینی دارد. در سیره نبوی هرگاه مسئولیتی به کسی سپرده میشد و شخص، اهلیت آن را نداشت، از او سلب مسئولیت میشد؛ چنانکه پیامبر(ص) ابوبکر را فرستادند تا سوره برائت را برای مردم بخواند؛ ولی وقتی دستور خدا رسید که این مسئولیت بر عهده حضرت علی(ع) باشد، این مسئولیت از ابوبکر گرفته شد[۱۸]. سنت پیامبر(ص) چنین بود که هر زمان، احساس ناتوانی در انجام مسئولیت از کسی بروز میکرد، وی را برکنار میکرد و آن کار را به شخص دیگری میسپرد[۱۹].
منابع
پانویس
- ↑ دلیر، بهرام، مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۰۱.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۶.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۱۱.
- ↑ و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص ۹۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۶ - ۱۱۷ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۸۱ - ۸۲.
- ↑ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۱۴۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۶ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۶۱.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۱۱-۶۱۳؛ دلیر، بهرام، مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۰۱.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۸، ص ۶۶؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۶، ص ۱۱ - ۱۲؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۰، ص ۳۷۳ و ابن خزیمه، صحیح، ج ۴، ص ۵۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷ - ۸۸؛ أحمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ - ۴۰۸؛ تاریخ الطبری، ج ۶، ص ۱۰۸ - ۱۰۹ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۵، السیرة النبویه، ص ۶۲۶؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۵۷۸ - ۵۷۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۳۶ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۴، ص ۳۰۵.
- ↑ سوره نساء، آیه ۹۴.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۱۴.
- ↑ دلیر، بهرام، مقاله «ویژگیهای کارگزاران در حکومت نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۰۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۸ - ۴۳۰ و المغازی، ج ۳، ص ۸۷۵ - ۸۸۲.
- ↑ « اعْتَذِرْ إِلَى أَهْلِ عَمَلِكَ مِنْ كُلِ أَمْرٍ خَشِيتَ أَنْ يَقَعَ إِلَيْكَ مِنْهُ عَيْبٌ حَتَّى يَعْذِرُوكَ»؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۵ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۲۹.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۱۵.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۱۰۷۷ و السیرة النبویه، ج ۴، ص ۲۰۳.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۱۵.