آفرینش در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین')
خط ۷: خط ۷:


==فلسفه آفرینش در کلام اشاعره==
==فلسفه آفرینش در کلام اشاعره==
به طور کلی، [[اشاعره]] اصولاً هدفی برای [[خلقت]] قائل نیستند و [[نفی]] آن را نقصی بر [[خداوند]] به شمار نمی‌آورند. آنها در این مسئله تابع [[احکام شرع]] هستند، تا هر غایتی را که برای خلقت [[تعیین]] می‌کند، تعبّداً بپذیرند<ref>شرح المواقف (ط. الشریف الرضی، ۱۳۲۵ ه.ق)، ج۸، ص۲۰۲.</ref>.
به طور کلی، [[اشاعره]] اصولاً هدفی برای [[خلقت]] قائل نیستند و [[نفی]] آن را نقصی بر [[خداوند]] به شمار نمی‌آورند. آنها در این مسئله تابع [[احکام شرع]] هستند، تا هر غایتی را که برای خلقت تعیین می‌کند، تعبّداً بپذیرند<ref>شرح المواقف (ط. الشریف الرضی، ۱۳۲۵ ه.ق)، ج۸، ص۲۰۲.</ref>.
از سوی دیگر، اشاعره دو اشکال مهم بر [[ضرورت عقلی]] هدف‌داری [[افعال الهی]]، به [[شیعه]] وارد می‌کنند: اول آنکه [[غایت]] در فعل، از جمله علل اربعه در ایجاد فعل است و علت فاعلی و غایی در افعال الهی یکی است و اگر بنا باشد که علّتی خارج از [[ذات خداوند]]، او را بر خلقت عالم وادار کند، [[نقص]] در خداوند لازم می‌آید؛ زیرا علت غایی خارج از ذات، به معنای ترکیب در ذات است؛ در حالی که او از همه نواقص بری است<ref>عبارت شهرستانی، از متکلّمین اشعری، چنین است: {{عربی|مذهب أهل الحق: أن الله تعالی خلق العالم بما فیه من الجواهر و الأعراض و أصناف الخلق و الأنواع، لا لعلة حاملة له علی الفعل سواء قدرت تلک العلة، نافعة له أو غیر نافعة، إذ لیس یقبل النفع و الضر أو قدرت تلک العلة نافعة للخلق، إذ لیس یبعثه علی الفعل باعث، فلا غرض له فی أفعاله و لا حامل، بل علة کل شیء صنعه و لا علة لصنعه}} (نهایة الأقدام فی علم الکلام (ط. دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۵ ه.ق). ص۲۲۲). </ref>. اشکال دوم که مکمل اشکال قبلی است آنکه، هر فاعلی برای استکمال خود فعلی را انجام می‌دهد و خداوند که غنیّ بالذات است، نیازی ندارد تا برای رفع آن و استکمال خود فعلی را انجام دهد<ref>شرح المقاصد (ط. الشریف الرضی، ۱۴۰۹ ه.ق)، ج۴، ص۳۰۱.</ref>. به بیان دیگر، کامل هرگز برای غایت ناقص‌تر از خود فعلی را انجام نمی‌دهد؛ زیرا علت همیشه کامل‌تر از معلول خود است. در نتیجه، خداوندی که [[خالق هستی]] است، اگر بنا باشد فعلی را برای غایتی خارج از ذات خود انجام دهد، لازم می‌آید که اخسّ ([[غایت]] خارج از ذات)، اکمل از [[اشرف]] (ذات باری [[متعال]]) باشد و چنین امری محال است؛ زیرا در این صورت، کامل، اخسّ از ناقص خواهد بود<ref>بیان فخر رازی در این مورد چنین است: {{عربی|کل من فعل فعلا لغرض شیء آخر، کان ذلک الفاعل اخس من الشیء الذی فعل ذلک الفعل لاجله}} (المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات (ط بیدار، ۱۴۱۱ ه.ق). ج۲، ص۴۸۸).</ref>.
از سوی دیگر، اشاعره دو اشکال مهم بر [[ضرورت عقلی]] هدف‌داری [[افعال الهی]]، به [[شیعه]] وارد می‌کنند: اول آنکه [[غایت]] در فعل، از جمله علل اربعه در ایجاد فعل است و علت فاعلی و غایی در افعال الهی یکی است و اگر بنا باشد که علّتی خارج از [[ذات خداوند]]، او را بر خلقت عالم وادار کند، [[نقص]] در خداوند لازم می‌آید؛ زیرا علت غایی خارج از ذات، به معنای ترکیب در ذات است؛ در حالی که او از همه نواقص بری است<ref>عبارت شهرستانی، از متکلّمین اشعری، چنین است: {{عربی|مذهب أهل الحق: أن الله تعالی خلق العالم بما فیه من الجواهر و الأعراض و أصناف الخلق و الأنواع، لا لعلة حاملة له علی الفعل سواء قدرت تلک العلة، نافعة له أو غیر نافعة، إذ لیس یقبل النفع و الضر أو قدرت تلک العلة نافعة للخلق، إذ لیس یبعثه علی الفعل باعث، فلا غرض له فی أفعاله و لا حامل، بل علة کل شیء صنعه و لا علة لصنعه}} (نهایة الأقدام فی علم الکلام (ط. دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۵ ه.ق). ص۲۲۲). </ref>. اشکال دوم که مکمل اشکال قبلی است آنکه، هر فاعلی برای استکمال خود فعلی را انجام می‌دهد و خداوند که غنیّ بالذات است، نیازی ندارد تا برای رفع آن و استکمال خود فعلی را انجام دهد<ref>شرح المقاصد (ط. الشریف الرضی، ۱۴۰۹ ه.ق)، ج۴، ص۳۰۱.</ref>. به بیان دیگر، کامل هرگز برای غایت ناقص‌تر از خود فعلی را انجام نمی‌دهد؛ زیرا علت همیشه کامل‌تر از معلول خود است. در نتیجه، خداوندی که [[خالق هستی]] است، اگر بنا باشد فعلی را برای غایتی خارج از ذات خود انجام دهد، لازم می‌آید که اخسّ ([[غایت]] خارج از ذات)، اکمل از [[اشرف]] (ذات باری [[متعال]]) باشد و چنین امری محال است؛ زیرا در این صورت، کامل، اخسّ از ناقص خواهد بود<ref>بیان فخر رازی در این مورد چنین است: {{عربی|کل من فعل فعلا لغرض شیء آخر، کان ذلک الفاعل اخس من الشیء الذی فعل ذلک الفعل لاجله}} (المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات (ط بیدار، ۱۴۱۱ ه.ق). ج۲، ص۴۸۸).</ref>.


بر این اساس، [[اشاعره]] [[اعتقاد]] دارند که [[عقل]] [[حق]] ندارد برای [[خداوند]] [[تعیین]] [[تکلیف]] کند و برای [[افعال]] او غرضی را [[الزام]] نماید. بنا بر نظر ایشان، تنها می‌توان اهدافی که در [[قرآن]] برای فعل [[باری تعالی]] در [[خلقت]] عالم (از قبیل [[عبادت]] و [[معرفت]]) بیان شده تعبداً پذیرفت؛ چنان که در [[ادله قرآنی]] در فعل باری به آن اشاره خواهد شد.
بر این اساس، [[اشاعره]] [[اعتقاد]] دارند که [[عقل]] [[حق]] ندارد برای [[خداوند]] تعیین [[تکلیف]] کند و برای [[افعال]] او غرضی را [[الزام]] نماید. بنا بر نظر ایشان، تنها می‌توان اهدافی که در [[قرآن]] برای فعل [[باری تعالی]] در [[خلقت]] عالم (از قبیل [[عبادت]] و [[معرفت]]) بیان شده تعبداً پذیرفت؛ چنان که در [[ادله قرآنی]] در فعل باری به آن اشاره خواهد شد.


برای پاسخ به برخی اشکالات اشاعره، باید به اصل قاعده [[حسن و قبح عقلی]] [[رجوع]] نمود که در خلال [[برهان لطف]]<ref>ر.ک: برهان اول از این مجموعه.</ref> به آن پرداخته شده است. پاسخ برخی دیگر را که مربوط به [[فلسفه خلقت]] عالم است، در ادامه و پس از تبیین فلسفه خلقت در نظر [[امامیه]]، بیان خواهیم کرد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]] ص ۲۱۸.</ref>
برای پاسخ به برخی اشکالات اشاعره، باید به اصل قاعده [[حسن و قبح عقلی]] [[رجوع]] نمود که در خلال [[برهان لطف]]<ref>ر.ک: برهان اول از این مجموعه.</ref> به آن پرداخته شده است. پاسخ برخی دیگر را که مربوط به [[فلسفه خلقت]] عالم است، در ادامه و پس از تبیین فلسفه خلقت در نظر [[امامیه]]، بیان خواهیم کرد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳]] ص ۲۱۸.</ref>

نسخهٔ ‏۳۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۱۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث آفرینش است. "آفرینش" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

فلسفه آفرینش در کلام اشاعره

به طور کلی، اشاعره اصولاً هدفی برای خلقت قائل نیستند و نفی آن را نقصی بر خداوند به شمار نمی‌آورند. آنها در این مسئله تابع احکام شرع هستند، تا هر غایتی را که برای خلقت تعیین می‌کند، تعبّداً بپذیرند[۱]. از سوی دیگر، اشاعره دو اشکال مهم بر ضرورت عقلی هدف‌داری افعال الهی، به شیعه وارد می‌کنند: اول آنکه غایت در فعل، از جمله علل اربعه در ایجاد فعل است و علت فاعلی و غایی در افعال الهی یکی است و اگر بنا باشد که علّتی خارج از ذات خداوند، او را بر خلقت عالم وادار کند، نقص در خداوند لازم می‌آید؛ زیرا علت غایی خارج از ذات، به معنای ترکیب در ذات است؛ در حالی که او از همه نواقص بری است[۲]. اشکال دوم که مکمل اشکال قبلی است آنکه، هر فاعلی برای استکمال خود فعلی را انجام می‌دهد و خداوند که غنیّ بالذات است، نیازی ندارد تا برای رفع آن و استکمال خود فعلی را انجام دهد[۳]. به بیان دیگر، کامل هرگز برای غایت ناقص‌تر از خود فعلی را انجام نمی‌دهد؛ زیرا علت همیشه کامل‌تر از معلول خود است. در نتیجه، خداوندی که خالق هستی است، اگر بنا باشد فعلی را برای غایتی خارج از ذات خود انجام دهد، لازم می‌آید که اخسّ (غایت خارج از ذات)، اکمل از اشرف (ذات باری متعال) باشد و چنین امری محال است؛ زیرا در این صورت، کامل، اخسّ از ناقص خواهد بود[۴].

بر این اساس، اشاعره اعتقاد دارند که عقل حق ندارد برای خداوند تعیین تکلیف کند و برای افعال او غرضی را الزام نماید. بنا بر نظر ایشان، تنها می‌توان اهدافی که در قرآن برای فعل باری تعالی در خلقت عالم (از قبیل عبادت و معرفت) بیان شده تعبداً پذیرفت؛ چنان که در ادله قرآنی در فعل باری به آن اشاره خواهد شد.

برای پاسخ به برخی اشکالات اشاعره، باید به اصل قاعده حسن و قبح عقلی رجوع نمود که در خلال برهان لطف[۵] به آن پرداخته شده است. پاسخ برخی دیگر را که مربوط به فلسفه خلقت عالم است، در ادامه و پس از تبیین فلسفه خلقت در نظر امامیه، بیان خواهیم کرد.[۶]

فلسفه آفرینش در کلام شیعه

هدف‌مندی خلقت در نگاه شیعه، همراه با اثبات این نکته است که: «امام، فلسفه خلقت می‌باشد». ذیلاً وطیّ دو فراز، به تشریح این مطلب می‌پردازیم:

هدف‌مند بودن خلقت در کلام شیعی

متکلّمان شیعه و معتزله، بنا بر اثبات حسن و قبح عقلی در افعال الهی، هدف‌داری در خلقت را با تکیه بر چند اصل ثابت نموده‌اند:

  1. خداوند ازلاً و ابداً غنی بالذات است و هدف‌داری او در افعالش موجب نقص او نخواهد بود.
  2. اگر فاعل برای جلب منفعتی فعلی را انجام دهد، این نقص در فاعل است؛ ولی در صورتی که او برای نفع دیگران فعلی را انجام دهد، این نه تنها نقص نیست، بلکه دلیل بر کمال او است.
  3. افعال الهی از نوع دوم است[۷] و آیاتی که پیرامون هدف از خلقت عالم آمده، اشاره به جود الهی بر خلایق دارد؛ چنان که می‌فرماید: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۸].

هدف از عبادت نیز کمال بندگان است[۹]؛ وگرنه خداوند نیازی به پرستش توسط انسان‌ها ندارد و همیشه غنی و حمید بالذات بوده و هست: ﴿وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ[۱۰].

نتیجه این سه مقدمه، به شرح زیر قابل تبیین است:

اولاً، افعال الهی هدف دارد؛ زیرا نفی هدف‌مندی از فعل هر عاقلی، به منزله قبول صدور کار عبث و بیهوده از او است.

ثانیاً، هدف در خلقت الهی، کمال بندگان در علم و معرفت و عبادت است؛ که نتیجه آن منفعت به غیر است و نقصی به ذات باری وارد نمی‌کند.

محقق طوسی در این مورد می‌گوید: و نفی الغرض یستلزم العبث و لا یلزم عوده إلیه[۱۱].

بیان محقق طوسی را علامه طباطبایی این چنین شرح کرده است که فعل الهی نیازمند غایتی خارج از ذات نیست؛ زیرا ذاتی که غایت الغایات است، امکان ندارد که فعلی را برای غایتی خارج از ذات خود انجام دهد. از طرف دیگر، با بذل توجه به فعل الهی، آشکار می‌شود که همه امور هدف دارند و آن، همانا کمال‌جویی و غایت‌طلبی خودشان به واسطه تسبیح و تنزیه خداوند است. بنابراین، فعل الهی هدف دارد و عبث نیست[۱۲]. نتیجه چنین بینشی در مسئله امامت آن است که به کمال رسیدن انسان، هدف و غرض نهایی از خلقت است و امام، لازمه تحقق این هدف است. این مطلب در بخش بعد، به تفصیل بیان می‌گردد.[۱۳]

امام؛ غایت خلقت در کلام شیعی

با توجه به آنچه درباره غایت از خلقت در نگاه متکلمان شیعه گفته شد، و بر اساس آیات و روایت پیرامون فلسفه خلقت، جایگاه امام در نظام آفرینش را می‌توان به ترتیب زیر تبیین نمود:

  1. هدف از خلقت موجودات، کمال آنها در تسبیح و تنزیه پروردگار است و امام در نظام تکوین، معلم آنها در تسبیح الهی است.
  2. انسان، به دلیل کمال وجودی که در میان مخلوقات دارد، می‌تواند بهترین و کامل‌ترین عبادت و تسبیح پروردگار را انجام دهد و امام، معلّم و هادی انسان‌ها در تسبیح صحیح و کامل است.
  3. خداوند در فلسفه خلقت انسان می‌فرماید: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۱۴]. از آنجا که فقط امام از عهده عبادت مرضیّ پروردگار بر می‌آید، وجود او در میان انسان‌ها تأمین کننده فلسفه خلقت عالم است و فقدان او موجب می‌گردد که هدف در آن مرتبه از خلقت تأمین نشود. در نتیجه، با نبود مقام امامت در هر مرتبه از مراتب عالم، بساط آن مرتبه برچیده می‌شود.
  4. در راستای تأمین این هدف که خلایق، عبادت و معرفت درستی از خداوند داشته باشند، ایشان نیازمند معلّمی شایسته‌اند که او خود معرفی کامل و مورد رضای الهی به مبدأ و معاد و مصالح و مفاسد اعمال انسان‌ها داشته باشد، و چنین فردی نبیّ و یا وصیّ او - امام معصوم - خواهد بود[۱۵].
  5. سایر لوازم ضرورت وجود امام، از قبیل تحقق عبادت صحیح مردم و حکومت بر آنان، اجرای عدالت اجتماعی و سایر اموری که با وجود امام معصوم محقّق می‌شود، همگی در این نگاه قابل اثبات است.[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شرح المواقف (ط. الشریف الرضی، ۱۳۲۵ ه.ق)، ج۸، ص۲۰۲.
  2. عبارت شهرستانی، از متکلّمین اشعری، چنین است: مذهب أهل الحق: أن الله تعالی خلق العالم بما فیه من الجواهر و الأعراض و أصناف الخلق و الأنواع، لا لعلة حاملة له علی الفعل سواء قدرت تلک العلة، نافعة له أو غیر نافعة، إذ لیس یقبل النفع و الضر أو قدرت تلک العلة نافعة للخلق، إذ لیس یبعثه علی الفعل باعث، فلا غرض له فی أفعاله و لا حامل، بل علة کل شیء صنعه و لا علة لصنعه (نهایة الأقدام فی علم الکلام (ط. دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۵ ه.ق). ص۲۲۲).
  3. شرح المقاصد (ط. الشریف الرضی، ۱۴۰۹ ه.ق)، ج۴، ص۳۰۱.
  4. بیان فخر رازی در این مورد چنین است: کل من فعل فعلا لغرض شیء آخر، کان ذلک الفاعل اخس من الشیء الذی فعل ذلک الفعل لاجله (المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات (ط بیدار، ۱۴۱۱ ه.ق). ج۲، ص۴۸۸).
  5. ر.ک: برهان اول از این مجموعه.
  6. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۲۱۸.
  7. کشف المراد (ط. مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق)، ص۳۰۶.
  8. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  9. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا «ای مردم! این پیامبر حقیقت را از سوی پروردگارتان برای شما آورده است پس ایمان بیاورید که برایتان بهتر است و اگر انکار کنید (بدانید که) بی‌گمان آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷۰.
  10. «و موسی گفت: اگر شما و همه آنان که بر روی زمینند کافر شوید بی‌گمان خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره ابراهیم، آیه ۸.
  11. تجرید الاعتقاد (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ه.ق). ص۱۹۸.
  12. عبارت مرحوم علامه در المیزان چنین است: علی أن الغرض کیفما کان أمر یستکمل به صاحب الغرض و یرتفع به حاجته و الله سبحانه لا نقص فیه و لا حاجة له حتی یستکمل به و یرتفع به حاجته، و من جهة أخری الفعل الذی لا ینتهی إلی غرض لفاعله لغو سفهی و یستنتج منه أن له سبحانه فی فعله غرضا هو ذاته لاغرض خارج منه، و أن لفعله غرضا یعود إلی نفس الفعل و هو کمال للفعل لالفاعله (المیزان فی تفسیر القرآن (ط. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. ۱۳۹۰ ه.ق)، ج۱۸، ص۳۸۶).
  13. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۲۲۰.
  14. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  15. «قَالَ رَسُولُ اللّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ خَلَقَ عَلِيّاً قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَخْلُقَ‏ آدَمَ‏(ع)... وَ خَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَيْنِ خَلَقَنِي مِنْ نِصْفٍ وَ خَلَقَ عَلِيّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ فَنُورُهَا مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَسَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَبَّرْنَا وَ كَبَّرَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ تَعْلِيمِي وَ تَعْلِيمِ عَلِيٍّ(ع)...» (إرشاد القلوب إلی الصواب (ط. الشریف الرضی، ۱۴۱۲ ه.ق)، ج۲، ص۴۰۵).
  16. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۲۲۱.