اعزام مبلغ در سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب')
جز (جایگزینی متن - 'چهل' به 'چهل')
خط ۳۳: خط ۳۳:


==فاجعه بئر معونه<ref>مکانی که در سرزمین نجد و به قولی، نزدیک کوه ابلی قرار دارد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۰۲)</ref> ==
==فاجعه بئر معونه<ref>مکانی که در سرزمین نجد و به قولی، نزدیک کوه ابلی قرار دارد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۰۲)</ref> ==
*در ماه صفر سال چهارم [[هجرت]]، پیش از آنکه خبر [[شهادت]] [[فرزندان]] [[اسلام]] در سرزمین رجیع به [[پیامبر]]{{صل}} برسد<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰ و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص ۵۸۱.</ref>، ابوبراء عامری به [[مدینه]] وارد شد و [[پیامبر]]{{صل}} وی را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد؛ اما او نپذیرفت. سپس وی به [[رسول خدا]]{{صل}} پیشنهاد کرد: "اگر [[سپاه]] [[تبلیغ]] [[نیرومندی]] را به سوی نجد روانه کنید، [[امید]] است، [[مردم]] آنجا [[ایمان]] بیاورند؛ زیرا [[گرایش]] آنان به [[توحید]] بسیار است"<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۵ - ۵۴۶؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴.</ref>؛‌ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "از [[حیله]] و [[دشمنی]] [[مردم]] نجد [[بیم]] دارم"؛‌ [[ابو براء]]، کاروان تبلیغی را در [[پناه]] خود گرفت و ضمانت کرد که آنها را از هر حادثه ناگواری حفظ کند. پس، هفتاد<ref>المغازی، ص ۳۴۷ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵.</ref> و طبق [[نقلی]]، [[چهل]] نفر از [[رجال]] [[علمی]] [[اسلام]] که [[حافظ]] [[قرآن]] و [[احکام]] بودند، به [[فرماندهی]] منذر بن عمرو ساعدی به منطقه نجد رفتند و کنار بئر معونه<ref>معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> منزل کردند<ref>المغازی، ص ۳۴۷؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴ و دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۶.</ref>
*در ماه صفر سال چهارم [[هجرت]]، پیش از آنکه خبر [[شهادت]] [[فرزندان]] [[اسلام]] در سرزمین رجیع به [[پیامبر]]{{صل}} برسد<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰ و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص ۵۸۱.</ref>، ابوبراء عامری به [[مدینه]] وارد شد و [[پیامبر]]{{صل}} وی را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد؛ اما او نپذیرفت. سپس وی به [[رسول خدا]]{{صل}} پیشنهاد کرد: "اگر [[سپاه]] [[تبلیغ]] [[نیرومندی]] را به سوی نجد روانه کنید، [[امید]] است، [[مردم]] آنجا [[ایمان]] بیاورند؛ زیرا [[گرایش]] آنان به [[توحید]] بسیار است"<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۵ - ۵۴۶؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴.</ref>؛‌ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "از [[حیله]] و [[دشمنی]] [[مردم]] نجد [[بیم]] دارم"؛‌ [[ابو براء]]، کاروان تبلیغی را در [[پناه]] خود گرفت و ضمانت کرد که آنها را از هر حادثه ناگواری حفظ کند. پس، هفتاد<ref>المغازی، ص ۳۴۷ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵.</ref> و طبق [[نقلی]]، چهل نفر از [[رجال]] [[علمی]] [[اسلام]] که [[حافظ]] [[قرآن]] و [[احکام]] بودند، به [[فرماندهی]] منذر بن عمرو ساعدی به منطقه نجد رفتند و کنار بئر معونه<ref>معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref> منزل کردند<ref>المغازی، ص ۳۴۷؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴ و دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۶.</ref>
*در این منطقه، یکی از [[مسلمانان]] [[مأمور]] شد که [[نامه]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} را به یکی از سران نجد به نام عامر بن طفیل برساند. مضمون این [[نامه]]، [[دعوت]] او به [[آیین اسلام]] بود؛ اما عامر نه تنها [[نامه]] [[پیامبر]]{{صل}} را نخواند؛ بلکه حامل نامه را نیز به [[شهادت]] رساند؛ آن‌گاه [[قبیله]] خود را بر کشتن [[رجال]] [[علمی]] [[اسلام]] [[دعوت]] کرد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۳۳۹ - ۳۴۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۶.</ref>؛ اما افراد قبیله‌اش به سبب [[امان]] دادن بزرگ [[قبیله]]، ابوبراء، به آنان، از این امر خودداری کردند. عامر از عشایر و [[قبایل]] اطراف [[کمک]] گرفت و آنها [[سپاه]] تبلیغی را در محاصره گرفتند و [[مسلمانان]] نیز به مقابله پرداختند؛ اما همگی در این [[نبرد]] نابرابر به [[شهادت]] رسیدند، جز کعب بن [[زید]] که خود را با بدنی مجروح، به [[مدینه]] رساند و جریان را به [[رسول خدا]]{{صل}} اطلاع داد<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۷؛ تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۶.</ref>
*در این منطقه، یکی از [[مسلمانان]] [[مأمور]] شد که [[نامه]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} را به یکی از سران نجد به نام عامر بن طفیل برساند. مضمون این [[نامه]]، [[دعوت]] او به [[آیین اسلام]] بود؛ اما عامر نه تنها [[نامه]] [[پیامبر]]{{صل}} را نخواند؛ بلکه حامل نامه را نیز به [[شهادت]] رساند؛ آن‌گاه [[قبیله]] خود را بر کشتن [[رجال]] [[علمی]] [[اسلام]] [[دعوت]] کرد<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۳۳۹ - ۳۴۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۶.</ref>؛ اما افراد قبیله‌اش به سبب [[امان]] دادن بزرگ [[قبیله]]، ابوبراء، به آنان، از این امر خودداری کردند. عامر از عشایر و [[قبایل]] اطراف [[کمک]] گرفت و آنها [[سپاه]] تبلیغی را در محاصره گرفتند و [[مسلمانان]] نیز به مقابله پرداختند؛ اما همگی در این [[نبرد]] نابرابر به [[شهادت]] رسیدند، جز کعب بن [[زید]] که خود را با بدنی مجروح، به [[مدینه]] رساند و جریان را به [[رسول خدا]]{{صل}} اطلاع داد<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۷؛ تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۶.</ref>
*خبر [[تأسف]] بار و [[غم]] انگیز [[شهادت]] دو گروه تبلیغی در یک شب به [[پیامبر]]{{صل}} رسید و ایشان را [[غرق]] [[اندوه]] کرد<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰.</ref>. از آن پس، [[پیامبر]]{{صل}} با [[احتیاط]] بیشتری [[رفتار]] می‌کرد و تا پس از [[صلح حدیبیه]]، مبلّغان را با پشتوانه محکم [[نظامی]]، راهی مناطق دوردست می‌کرد. بعد از [[صلح حدیبیه]] و به ویژه پس از [[فتح مکه]] بر دامنه تبلیغات [[دینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} افزوده شد؛ به گونه‌ای که سرتاسر شبه [[جزیره عربستان]]، عرصه [[تبلیغ]] [[اسلام]] شد و ندای [[اسلام]]، تمامی [[قبایل]] جزیرة‌العرب را فراگرفت. گروه‌های [[نظامی]] و تبلیغی [[رسول خدا]]{{صل}} که به سرتاسر [[جزیرة العرب]] گسیل می‌شدند، در درجه اول، [[وظیفه]] داشتند ساکنان منطقه را به [[اسلام]] [[دعوت]] کنند و در صورت امتناع آنها از پذیرش [[اسلام]] با آنها بجنگند. [[پیامبر]] افراد زیادی را نیز در پی اعزام این گروه‌ها برای [[آموزش]] [[دین]] به مناطق گوناگون اعزام می‌کرد که از آنها می‌توان به فرستادن عمرو بن حزم خزرجی به [[نجران]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۹۳ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.</ref> و فرستادن [[معاذ بن جبل]] به [[یمن]] و حضر موت اشاره کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.</ref>. زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[معاذ بن جبل]] را برای [[دعوت]] و [[تبلیغ]] [[مردم]] [[یمن]] می‌فرستاد، به او توصیه کرد که {{متن حدیث| یا معاذ یسّر وَ لَا تُعَسِّرَ بشّر و لا تنفّر }}<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۰.</ref>؛ ای معاذ! آسان بگیر و سخت مگیر (کاری کن که [[مردم]] با میل و رغبت به [[اسلام]] [[گرایش]] پیدا کنند) و برای [[مردم]] [بیشتر] [[بشارت دهنده]] و مژده دهنده باش و آنها را بیزار نکن!" <ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۶-۱۵۷.</ref>
*خبر [[تأسف]] بار و [[غم]] انگیز [[شهادت]] دو گروه تبلیغی در یک شب به [[پیامبر]]{{صل}} رسید و ایشان را [[غرق]] [[اندوه]] کرد<ref>الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰.</ref>. از آن پس، [[پیامبر]]{{صل}} با [[احتیاط]] بیشتری [[رفتار]] می‌کرد و تا پس از [[صلح حدیبیه]]، مبلّغان را با پشتوانه محکم [[نظامی]]، راهی مناطق دوردست می‌کرد. بعد از [[صلح حدیبیه]] و به ویژه پس از [[فتح مکه]] بر دامنه تبلیغات [[دینی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} افزوده شد؛ به گونه‌ای که سرتاسر شبه [[جزیره عربستان]]، عرصه [[تبلیغ]] [[اسلام]] شد و ندای [[اسلام]]، تمامی [[قبایل]] جزیرة‌العرب را فراگرفت. گروه‌های [[نظامی]] و تبلیغی [[رسول خدا]]{{صل}} که به سرتاسر [[جزیرة العرب]] گسیل می‌شدند، در درجه اول، [[وظیفه]] داشتند ساکنان منطقه را به [[اسلام]] [[دعوت]] کنند و در صورت امتناع آنها از پذیرش [[اسلام]] با آنها بجنگند. [[پیامبر]] افراد زیادی را نیز در پی اعزام این گروه‌ها برای [[آموزش]] [[دین]] به مناطق گوناگون اعزام می‌کرد که از آنها می‌توان به فرستادن عمرو بن حزم خزرجی به [[نجران]]<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۹۳ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.</ref> و فرستادن [[معاذ بن جبل]] به [[یمن]] و حضر موت اشاره کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.</ref>. زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[معاذ بن جبل]] را برای [[دعوت]] و [[تبلیغ]] [[مردم]] [[یمن]] می‌فرستاد، به او توصیه کرد که {{متن حدیث| یا معاذ یسّر وَ لَا تُعَسِّرَ بشّر و لا تنفّر }}<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۰.</ref>؛ ای معاذ! آسان بگیر و سخت مگیر (کاری کن که [[مردم]] با میل و رغبت به [[اسلام]] [[گرایش]] پیدا کنند) و برای [[مردم]] [بیشتر] [[بشارت دهنده]] و مژده دهنده باش و آنها را بیزار نکن!" <ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۶-۱۵۷.</ref>

نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۵


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اعزام مبلغ است. "اعزام مبلغ" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اعزام مبلغ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • تبلیغ، در لغت به معنای رساندن پیام و خبر به مخاطب است و در اصطلاح، با توجه به مفاهیم آیات بلاغ[۱] و دعوت[۲] شاید بتوان بهترین تعریف تبلیغ را چنین بیان کرد: "تبلیغ، عبارت است از: روش یا روش‌های مهم به هم پیوسته در قالب یک مجموعه برای بسیج‌کردن و جهت‌دادن به نیروهای فردی و اجتماعی از طریق نفوذ در شخصیت، افکار، عقاید و احساسات افراد برای رسیدن به یک هدف مشخص"[۳][۴].

اهمیت تبلیغ در کلام پیامبر اکرم(ص) ‌

جایگاه مبلّغ در نظر پیامبر اکرم(ص) ‌

اعزام مبلّغ در سیره نبوی(ص) ‌

  1. پیش از هجرت : رسول خدا(ص) با وجود تمام مشکلات از اعزام مبلّغ به سایر ‌نقاط نیز غافل نبود و در فرصت‌های مناسب، افرادی را برای تبلیغ دین به مناطق مختلف می‌فرستاد. نقل شده است که روزی اسعد بن زراره، یکی از سران خزرج با دوستش، ذکوان بن قیس برای کمک گرفتن از قریش، علیه رقیب نظامی خود، اوس، به مکه وارد شد. او در ملاقاتی که با رسول خدا(ص) داشت، با شنیدن آیاتی از سوره انعام، مسلمان شد و از پیامبر(ص) خواست تا معلمی برای آموزش آنها به یثرب بفرستد. آن حضرت نیز جوانی بیست‌ساله به نام مصعب بن عمیر را به آنجا فرستاد. مصعب بن عمیر در یثرب به آموزش و تدریس و تبلیغ دین خدا پرداخت[۲۰] و توانست عده زیادی از مردم یثرب را به دین اسلام فرا خواند. مردم مدینه، مصعب را "المقرئ" می‌خواندند[۲۱] و نزد او قرآن تلاوت می‌کردند و مصعب به قرائت‌هایشان گوش می‌داد و خطاهایشان را اصلاح می‌کرد. هجرت جعفر بن ابی طالب و دیگر مسلمانان به حبشه را نیز می‌توان از مصادیق دیگر تبلیغ دین اسلام پیش از هجرت برشمرد که در سال پنجم بعثت صورت گرفت. این امر زمینه آشنایی حبشیان را با اسلام را فراهم آورد و بر اساس همین آشنایی بود که نجاشی، پادشاه حبشه در سال ششم هجرت در پی نامه رسول خدا(ص) اسلام آورد[۲۲]
  2. پس از هجرت : در اوائل هجرت، طفیل بن عمرو دوسّی[۲۳] - شاعر نامی عرب - به مدینه آمد. او با وجود بر حذر داشته شدن سران قبیله از تماس با رسول خدا(ص) با آن حضرت ملاقات کرد و به پیامبر(ص) ایمان آورد و سپس آمادگی خود را برای آموزش دین در میان قبیله‌اش اعلام کرد. رسول اکرم(ص) نیز پس از تعلیمات ساده، او را به سوی قبیله‌اش گسیل داشت و وی در آنجا چنان موفق عمل کرد که توانست افراد زیادی را به مسلمان سازد[۲۴][۲۵]

واقعه رجیع[۲۶]

فاجعه بئر معونه[۳۰]

اعلام جهانی دین اسلام‌

منابع

پانویس

  1. ﴿ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره اعراف، آیه: ۶۲ و ﴿قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ؛ گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم؛ سوره احقاف، آیه: ۲۳.
  2. سوره نوح، آیه ۵؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۸ و....
  3. رضا علی کرمی، روش تبلیغ، ص ۱۱.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۱.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۱.
  6. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۸۸ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۲۰.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۱.
  8. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۴، ص ۴۵۰ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۴، ص ۴۳۷.
  9. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۲.
  10. کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۲۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۴۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۷۷.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۲.
  12. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار ، ۱۳۶۳ش، ص۱۸۱؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۳۷۱؛‌ جلال‌الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۶ و کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۵۸.
  13. منیة المرید، ص۱۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۹۷؛‌ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم،‌ ج۸، ص۶۲ و ابن حبان، صحیح، ج۱، ص۳۱۸.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۲.
  15. الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۱۵ و کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۱۵۲.
  16. الکافی، ج ۱، ص ۴۰۳؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۵۰؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۴۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۸۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۸۷.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۳.
  18. جامع الاخبار، ص۱۸۱؛ ‌شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰- ۱۸۱ و با اندکی اختلاف در : الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۳۴.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۳.
  20. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷.
  21. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۲ - ۴۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۵۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۴.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۳-۱۵۴.
  23. حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص ۱۷۳.
  24. الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۴.
  26. رجیع، آبی که امروزه به نام وطیه، شهور است و در هفتاد کیلومتری شمال مدینه در شرق عسقلان قرار دارد. (فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص۱۷۳)
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۵.
  28. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۲ - ۴۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۳۵۴ - ۳۵۵؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۶۹ - ۱۷۰ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵ و....
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۵.
  30. مکانی که در سرزمین نجد و به قولی، نزدیک کوه ابلی قرار دارد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۰۲)
  31. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰ و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص ۵۸۱.
  32. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۵ - ۵۴۶؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴.
  33. المغازی، ص ۳۴۷ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵.
  34. معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۵۹.
  35. المغازی، ص ۳۴۷؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴ و دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۹.
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۶.
  37. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۳۳۹ - ۳۴۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۶.
  38. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۷؛ تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۵.
  39. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۶.
  40. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰.
  41. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۹۳ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.
  42. تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.
  43. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۰.
  44. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۶-۱۵۷.
  45. «رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  46. «واپسین پیامبران» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  47. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۷.
  48. تاریخ خلیفه، ص۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۰۶.
  49. صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۴۴؛ الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶ و علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۵.
  50. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.
  51. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۷-۱۵۸.