بحث:سرگذشت زندگی پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲۷: خط ۳۲۷:
* ۱۴:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في سائر الأزمنة  
* ۱۴:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في سائر الأزمنة  
{{پایان فهرست اثر}}
{{پایان فهرست اثر}}
==ولادت==
[[تولد]] [[رسول اکرم]]{{صل}}، [[تولد]] [[سعادت]]، [[توحید]]، [[ایمان]]، [[تمدن]] و [[انسانیت]] است. [[سرنوشت]] [[معنوی]] [[بشر]] در این روز و با ولادت این مولود عظیم‌الشأن [[تعیین]] شد. اگر اهمیت و تأثیر وجود کسی را بخواهیم [[درک]] کنیم، باید فرض کنیم که اگر او نبود [[جهان]] چه سرنوشتی داشت و ما چه سرنوشتی داشتیم؟ قطعاً [[سرنوشت]] [[جهان]] غیر این بود که هست؛ چه از جهت [[اخلاق]] و [[ایمان]] و چه از لحاظ [[علم]] و [[تمدن]].<ref>یادداشت‌ها، ج ۹، ص ۱۰۵.</ref>
ولادت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در ماه [[ربیع‌الاول]] است. [[اهل‌تسنن]] بیشتر روز دوازدهم را گفته‌اند و [[شیعه]] روز هفدهم را. [[رسول خدا]] در فصل [[بهار]] متولد شده است. [[شیعه]] [[معتقد]] است که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[روز جمعه]] به [[دنیا]] آمده‌اند؛ [[اهل‌تسنن]] بیشتر گفته‌اند در روز [[دوشنبه]]. شاید [[اتفاق نظر]] باشد که [[حضرت]] پس از [[طلوع فجر]] به [[دنیا]] آمده‌اند، در بین‌الطلوعین.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>
==دوران [[کودکی]]==
[[پدر]] بزرگوار [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]]{{صل}}، [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، [[جوانی]] بسیار [[زیبا]]، [[رشید]]، مؤدب و معقول بود که در همه [[مکه]] می‌درخشید. او با [[آمنه دختر وهب]] که از [[فامیل]] نزدیک آنها به شمار می‌آید، [[ازدواج]] می‌کند. در حدود [[چهل]] روز بیشتر از ازدواجش نمی‌گذرد که او با [[عزم]] سفر بازرگانی به [[شام]] و [[سوریه]] از [[مکه]] خارج می‌شود و در برگشت، در [[مدینه]] [[وفات]] می‌کند و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} [[یتیم]] به [[دنیا]] می‌آید. به رسم آن وقت [[عرب]]، برای [[تربیت کودک]] لازم می‌دانستند که بچه را به مرضعه بدهند تا به [[بادیه]] ببرد و در آنجا به او شیر بدهد. زنی از [[قبیله]] بنی‌سعد به نام [[حلیمه سعدیه]] از [[بادیه]] به [[مکه]] می‌آید و این طفل نصیب او می‌شود؛ حلیمه و شوهرش [[نقل]] می‌کنند که از روزی که این [[کودک]] پا به [[خانه]] ما گذاشت، گویی [[برکت]]، از [[زمین]] و [[آسمان]] بر [[خانه]] ما می‌بارید. این [[کودک]] تا چهار سالگی دور از [[مادر]] و دور از جد و [[خویشاوندان]] و دور از [[شهر]] [[مکه]]، در [[بادیه]] در میان [[بادیه‌نشینان]]، پیش دایه [[زندگی]] می‌کند. در چهار سالگی [[مادر]] [[مهربان]]، این بچه را در دامن خود می‌گیرد. برای [[آمنه]] که علاقه وافر به شوهر خود دارد، [[بدیهی]] است که بچه برای او یک یادگار بسیار بزرگ از شوهر [[عزیز]] و محبوبش است، به خصوص اگر این بچه پسر باشد. [[آمنه]] تمام آرزوهای خود در کنار [[عبدالله]] را، در این [[کودک]] خردسال می‌دید. او برای [[دیدار]] خویشاوندانش به [[مدینه]] [[مسافرت]] می‌کند و در این سفر [[کودک]] پنج ساله خود و کنیزش [[ام ایمن]] را همراه می‌برد. [[آمنه]] در بازگشت، در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]]، در منزلی به نام [[ابواء]]، مریض می‌شود و در همان جا [[وفات]] می‌کند.[[محمد]] خردسال، [[مرگ]] [[مادر]] را در خلال [[مسافرت]]، به چشم می‌بیند. [[مادر]] را در همانجا [[دفن]] می‌کنند و او همراه [[ام ایمن]] به [[مکه]] برمی‌گردد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۹۲-۱۹۵.</ref>
از [[کودکی]] آثار [[عظمت]] و فوق‌العادگی از چهره، [[رفتار]] و گفتار [[محمد]]{{صل}} پیدا بود. [[عبدالمطلب]] که کفالت او را بر عهده داشت، به [[فراست]] دریافته بود نوه‌اش آینده‌ای درخشان دارد. هشت ساله بود که جدش [[عبدالمطلب]] درگذشت و طبق [[وصیت]] او، [[ابوطالب]] عموی بزرگش عهده‌دار کفالت او شد. [[ابوطالب]] نیز از [[رفتار]] عجیب این [[کودک]] که با سایر [[کودکان]] شباهت نداشت، در شگفت می‌ماند. هرگز دیده نشد که او مانند [[کودکان]] همسالش نسبت به [[غذا]] [[حرص]] و علاقه نشان دهد؛ به غذای اندک اکتفا می‌کرد و از [[زیاده‌روی]] [[امتناع]] می‌ورزید. بر خلاف [[کودکان]] همسالش و بر خلاف عادت و [[تربیت]] آن روز، موهای خویش را مرتب می‌کرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می‌داشت. [[ابوطالب]] روزی از او خواست که در حضور او جامه‌هایش را بکند و به بستر رود؛ او این [[دستور]] را با [[کراهت]] تلقی کرد و چون نمی‌خواست از [[دستور]] عموی خویش تمرد کند، به عمو گفت: روی خویش را برگردان تا بتوانم جامه‌ام را بکنم.
[[ابوطالب]] از این سخن [[کودک]] در شگفت شد؛ زیرا در [[عرب]] آن روز حتی مردان بزرگ از عریان کردن همه قسمت‌های [[بدن]] خود احتراز نداشتند. [[ابوطالب]] می‌گوید: من هرگز از او [[دروغ]] نشنیدم، کار ناشایسته و [[خنده]] بی‌جا ندیدم، به بازی‌های بچه‌ها رغبت نمی‌کرد، [[تنهایی]] و [[خلوت]] را [[دوست]] می‌داشت و در همه حال [[متواضع]] بود.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]]  ج ۲، ص ۲۵۲.</ref>
[[پیامبر اکرم]] بعدها در دوره [[رسالت]]، از [[کودکی]] خودش فرمود: گاهی [[احساس]] می‌کردم که گویی یک [[نیروی غیبی]] مرا [[تأیید]] می‌کند.
[[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: فرشتگانی بودند که از [[کودکی]] او را [[همراهی]] می‌کردند. [[پیامبر]] فرمود: من گاهی [[سلام]] می‌شنیدم، و کسی به من می‌گفت [[السلام]] علیک یا [[محمد]]! نگاه می‌کردم، کسی را نمی‌دیدم. گاهی با خودم [[فکر]] می‌کردم شاید این سنگ یا درخت است که دارد به من [[سلام]] می‌دهد، بعد فهمیدم [[فرشته]] [[الهی]] بود که به من [[سلام]] می‌داده است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار ج ۱۶، ص ۱۹۸.</ref> <ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>
==[[دوران جوانی]]==
در میان همه [[پیامبران]] [[جهان]]، [[پیامبر اکرم]] یگانه [[پیامبر]] است که [[تاریخ]] کاملاً مشخصی دارد. مختصری از سوابق و قضایای پیش از [[رسالت]] [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} را در موارد زیر می‌توان جست:
==[[آلوده]] نشدن به [[لهو و لعب]]==
[[مکه]] دو خصوصیت داشت: مرکز [[بت‌پرستی]] و مرکز [[تجارت]] و بازرگانی [[عربستان]] بود. در این [[شهر]] [[سرمایه‌داران]] [[عرب]]، برده‌ها و کنیزها را خرید و فروش می‌کردند. در نتیجه، [[مکه]] مرکز عیش‌ ونوش اعیان و اشراف با انواع [[لهو]] و لعب‌ها، شراب‌خواری‌ها، نواختن‌ها و رقاصی‌ها بود؛ به گونه‌ای که کنیزهای سپید و [[زیبا]] را از [[روم]] ([[شام]] و [[سوریه]]) خریده، به [[مکه]] می‌آوردند و عشرتکده درست می‌کردند و از این عشرتکده‌ها استفاده [[مالی]] می‌کردند. یکی از چیزهایی که [[قرآن]] به‌خاطر آن سخت به اینها می‌تازد، همین است. می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا}}؛<ref>و کنیزان خود را که  خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید؛ سوره نور، آیه ۳۳.</ref> آن کنیزها می‌خواستند [[عفاف]] خودشان را [[حفظ]] کنند، ولی آنان به [[اجبار]] ایشان را به [[زنا]] وادار می‌کردند. خانه‌های [[مکه]] در دو قسمت بالا و پایین [[شهر]] بود و در بالای [[شهر]]، همیشه صدای تار و تنبور و بزن و بکوب و بنوش بلند بود. [[پیامبر اکرم]] در تمام عمرش، به این امور [[آلوده]] نشد و هرگز در هیچ [[مجلسی]] از این مجالس [[مکه]] شرکت نکرد<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>.
==دوری از [[بت‌پرستی]]==
در تمام آن [[چهل]] سال [[پیش از بعثت]] و در آن محیط [[بت‌پرستی]]، او هرگز بتی را [[سجده]] نکرد. البته عده قلیلی بوده‌اند معروف به "[[حنفا]]" که آنها هم از [[سجده]] کردن [[بت‌ها]] احتراز داشته‌اند<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>.
==ارهاصات==
از اولین مراحلی که [[پیامبر اکرم]] برای [[الهام]] و [[وحی الهی]] در دوران قبل از [[رسالت]] طی می‌کرد، دیدن رویاهایی بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق [[ظهور]] می‌کرد. ارهاصات، رؤیاهای فوق‌العاده عجیبی بوده که [[پیامبر اکرم]] به‌ خصوص در ایام نزدیک به [[رسالت]] می‌دیده است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۹۸.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>
==[[مبارزه با ظلم]]==
او در [[دوران جاهلیت]] با گروهی که آنها نیز از [[ظلم و ستم]] [[رنج]] می‌بردند برای [[دفاع از مظلومان]] و [[مقاومت]] در برابر [[ستمگران]] هم‌پیمان شد. این [[پیمان]] در [[خانه]] [[عبدالله بن جدعان]] از شخصیت‌های مهم [[مکه]] بسته شد و به نام "[[حلف‌الفضول]]" نامیده شد. او بعدها در دوره [[رسالت]] از آن [[پیمان]] یاد می‌کرد و می‌گفت: حاضر نیستم آن [[پیمان]] بشکند و اکنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شرکت کنم.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>
==[[شهرت]] به [[راستی]]، [[عقل]] و [[امانت]]==
در دوران پیش از [[رسالت]]، او را [[محمد امین]] می‌خواندند و به [[صداقت]] و امانتش [[اعتماد]] فراوان داشتند. در بسیاری از [[کارها]] به قول او اتکا می‌کردند. پس از [[بعثت]] نیز [[قریش]] با همه دشمنی‌ای که با او پیدا کردند، باز هم امانت‌های خود را به او می‌سپردند. از همین‌رو پس از [[هجرت به مدینه]]، [[امام علی|على]]{{ع}} را چند روزی بعد از خود باقی گذاشت که [[امانت‌ها]] را به صاحبان اصلی برساند.<ref>همان، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref> در ابتدای [[ابلاغ]] [[رسالت]] نیز وقتی که فرمود: "آیا شما تاکنون از من سخن خلافی شنیده‌اید؟. همه گفتند: ابداً، ما تو را به [[صدق]] و [[امانت]] می‌شناسیم".
هنگام [[نصب]] دوباره [[حجرالاسود]]، در آستانه وقوع یک زد و خورد شدید، [[پیامبر]] به واسطه [[اعتماد]] مکیان به [[صداقت]] و [[عقل]] او، قضیه را به شکل بسیار ساده‌ای حل کرد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۹۸.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>.
==مسافرت‌ها==
[[رسول اکرم]]{{صل}}، در [[جوانی]] دو بار به خارج [[عربستان]] [[مسافرت]] کرد که هر دو پیش از دوره [[رسالت]] و به [[سوریه]] بوده است؛ یک سفر در [[دوازده]] سالگی همراه عمویش [[ابوطالب]]، و سفر دیگر در بیست‌ و پنج سالگی به عنوان عامل [[تجارت]]<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ص ۱۹۵.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>.
==شغل‌ها==
او از [[بیکاری]] و بطالت متنفر بود. می‌گفت: خدایا، از کسالت و بی‌نشاطی، از [[سستی]] و [[تنبلی]] و از عجز و [[زبونی]] به تو [[پناه]] می‌برم.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[وحی و نبوت ۲(کتاب)|وحی و نبوت]] مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref>
بسیاری از [[پیامبران]] در دوران پیش از رسالتشان [[شبانی]] می‌کرده‌اند؛ [[پیامبر اسلام]] نیز یک شبان بوده است، گوسفندانی را با خودش به صحرا برده، می‌چرانیده و برمی‌گشته است. او بازرگانی هم کرده است. [[سفر]] اول بازرگانی را با چنان مهارتی انجام داد که موجب شگفتی همگان شد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۹۵.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>.
==[[ازدواج]] با [[خدیجه]]==
در ۲۵ سالگی، [[خدیجه]] از او خواستگاری می‌کند. این [[زن]] شیفته [[خلق و خوی]] و [[معنویت]] و [[زیبایی]] [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} بود.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج۱۶ ص ۱۹۹.</ref>
تا این [[همسر]] زنده بود، [[حضرت]]، [[همسر]] دیگری [[اختیار]] نکرد. [[پیامبر اکرم]] تا آخر [[عمر]] هر وقت نام [[خدیجه]]{{س}} را می‌شنید، اشک‌هایش جاری می‌شد. این نشان‌دهنده منتهای وفاق [[روحی]] میان این [[زن]] و [[حضرت رسول]]{{صل}} است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]، ج ۸، صص ۱۲۴-۱۲۶.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>.
==آوردن [[علی]] به منزل==
[[پیامبر]] هم [[یتیم]] بود، هم [[فقیر]] و هم تنها. وقتی [[انسان]] به مرحله‌ای از [[فکر]] و احساس‌ها و ادراک‌های [[روحی]] و معنویت‌ها می‌رسد که خواه ناخواه دیگر با [[مردم]] زمانش تجانس ندارد، تنها می‌ماند.[[تنهایی]] [[روحی]] از [[تنهایی]] جسمی بسیار بدتر است.
[[پیامبر اکرم]] در میان [[قوم]] خود تنها بود؛ همفکر نداشت. بعد از سی سالگی در حالی که خودش با [[خدیجه]] [[زندگی]] تشکیل داده بود، على{{ع}} را در [[کودکی]] از عمویش [[ابوطالب]] می‌گیرد و به [[خانه]] خودش می‌آورد. تا وقتی که به [[رسالت]] [[مبعوث]] می‌شود و تنهایی‌اش با [[مصاحبت]] [[وحی الهی]] تقریباً از بین می‌رود، فقط این [[کودک]] مصاحب و همراهش است. یعنی در میان همه [[مردم]] [[مکه]] کسی که [[لیاقت]] [[همفکری]] و [[همراهی]] [[روحی]] او را داشته باشد، غیر از این [[کودک]] نیست. خود على{{ع}} [[نقل]] می‌کند که من [[کودک]] بودم، [[پیامبر]] وقتی به صحرا می‌رفت، مرا روی دوش خود سوار می‌کرد و می‌برد.<ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>
==دوران [[خلوت]] در [[غار حرا]]==
[[ماه رمضان]] که می‌شد، او به کلی [[مکه]] را رها می‌کرد و یک توشه خیلی مختصر ([[آب]] و نانی) با خودش برمی‌داشت و به کوه حرا می‌رفت و تمام این ماه را به [[تنهایی]] در [[خلوت]] می‌گذراند. [[حضرت]]، در آنجا خدای خویش را [[عبادت]] می‌کرد. اینکه او چگونه [[تفکر]] می‌کرد؟ چگونه به خدای خودش [[عشق]] می‌ورزید؟ و چه عوالمی را در آنجا طی می‌کرد؟ برای ما قابل [[تصور]] نیست. [[امام علی|علی]]{{ع}} در آن ساعتی که بر [[پیامبر اکرم]] [[وحی]] نازل می‌شود آنجا حاضر بود و قسمت‌های فراوانی از [[عوالم]] [[پیغمبر]] را [[درک]] می‌کرد. او می‌گوید: من صدای ناله [[شیطان]] را در هنگام [[نزول وحی]] شنیدم. به [[پیامبر]] عرض کردم: یا [[پیامبر خاتم|رسول الله]]، هنگام [[نزول وحی]]، من صدای ناله این [[ملعون]] را شنیدم. فرمود: بله على [[جان]]! تو هر چه را من می‌شنوم، می‌شنوی و هر چه من می‌بینم، می‌بینی جز آنکه تو [[پیامبر]] نیستی.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۰۰.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۱۵ تا ۲۳.</ref>

نسخهٔ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۹

الدليل التصنيفي

اجمالي

  • ۷: التاريخ والسيرة النبوية المشرفة
  • ۱:۷ التاريخ
  • ۲:۷ السيرة النبوية
  • ۳:۷ المناقب 
  • ۱:۷ التاريخ
  • ۱:۱:۷ تاريخ بدء الخليقة
  • ۲:۱:۷ تاريخ الأنبياء والرسل وفضائلهم
  • ۳:۱:۷ تاريخ العرب قبل الإسلام
  • ۴:۱:۷ تاريخ الخلفاء الراشدين ومناقبهم
  • ۵:۱:۷ تاريخ ما بعد الخلفاء الراشدين
  • ۶:۱:۷ أخبار الملاحم
  • ۷:۱:۷ متفرقات في التاريخ

تفصيلي

  • ۲:۷ السيرة النبوية
  • ۱:۲:۷ من مولد النبي(ع) إلى بعثته
  • ۲:۲:۷ من البعثة إلى الهجرة
  • ۳:۲:۷ الأحداث من الهجرة إلى الحديبية
  • ۴:۲:۷ الأحداث من غزوة بدر إلى غزوة أحد
  • ۵:۲:۷ من غزوة أحد إلى الخندق
  • ۶:۲:۷ من غزوة الخندق إلى غزوة الحديبية
  • ۷:۲:۷ من الحديبية إلى مرض الوفاة النبي(ع)
  • ۸:۲:۷ مرض النبي (ص) ووفاته
  • ۹:۲:۷ الشمائل النبوية (شمائل النبي وفضائله)
  • ۱۰:۲:۷ دلائل نبوته عليه السلام ومعجزاته (انظر العقائد)
  • ۱۱:۲:۷ زواج النبي (ص) وزوجاته
  • ۳:۷ المناقب
  • ۱:۳:۷ فضائل الأنبياء السابقين وأتباعهم
  • ۲:۳:۷ ما ورد في فضل الصحبة والصحابة بعامة
  • ۳:۳:۷ مناقب المبشرين بالجنة
  • ۴:۳:۷ مناقب آل البيت
  • ۵:۳:۷ مناقب المهاجرين
  • ۶:۳:۷ مناقب الأنصار
  • ۷:۳:۷ مناقب من أسلم بعد الفتح (ترتيب هجائي)
  • ۸:۳:۷ مناقب النساء
  • ۹:۳:۷ ما ورد في الأمم والشعوب
  • ۱۰:۳:۷ ما ورد في القبائل
  • ۱۱:۳:۷ ما ورد في مثالب بعض الرجال والنساء
  • ۱۲:۳:۷ ما ورد في الأمكنة والبلدان
  • ۱۳:۳:۷ ما ورد في الأزمنة
  • ۱:۱۳:۳:۷ ما ورد في الأزمنة
  •  ۱:۷ التاريخ
  • ۱:۱:۷ تاريخ بدء الخليقة
  • ۱:۱:۱:۷ أخبار خلق الكون
  • ۲:۱:۱:۷ أخبار خلق الملائكة والجن
  • ۳:۱:۱:۷ أخبار خلق الإنسان
  • ۴:۱:۱:۷ أخبار خلق سائر المخلوقات
  • ۲:۱:۷ تاريخ الأنبياء والرسل وفضائلهم
  • ۱:۲:۱:۷ أخبار أولي العزم من الرسل وفضائلهم
  • ۱:۱:۲:۱:۷ أخبار نوح(ع) وفضائله
  • ۲:۱:۲:۱:۷ أخبار إبراهيم(ع) وفضائله
  • ۳:۱:۲:۱:۷ أخبار موسي(ع) وفضائله
  • ۴:۱:۲:۱:۷ أخبار عيسي(ع) وفضائله
  • ۵:۱:۲:۱:۷ فضائل محمد (ص)
  • ۲:۲:۱:۷ أخبار سائر الأنبياء والرسل وفضائلهم عل ترتيب الهجاء
  • ۳:۲:۱:۷ أخبار أتباع الأنبياء والرسل السابقين وفضائلهم على ترتيب الهجاء
  • ۳:۱:۷ تاريخ العرب قبل الإسلام
  • ۱:۳:۱:۷ أصل العرب وأنسابهم
  • ۲:۳:۱:۷ أديان العرب ومللهم ونحلهم
  • ۳:۳:۱:۷ حياة العرب السياسية
  • ۴:۳:۱:۷ حياة العرب الاجتماعية (عاداتهم وأخلاقهم)
  • ۵:۳:۱:۷ حياة العرب الاقتصادية وتجارتهم
  • ۶:۳:۱:۷ حروب العرب وقتالهم
  • ۴:۱:۷ تاريخ الخلفاء الراشدين ومناقبهم
  • ۱:۴:۱:۷ تاريخ أبي بكر الصديق وخلافته ومناقبه
  • ۲:۴:۱:۷ تاريخ عمر بن الخطاب وخلافته ومناقبه
  • ۳:۴:۱:۷ تاريخ عثمان بن عفان وخلافته ومناقبه
  • ۴:۴:۱:۷ تاريخ على بن أبي طالب وخلافته ومناقبه
  • ۵:۱:۷ تاريخ ما بعد الخلفاء الراشدين
  • ۶:۱:۷ أخبار الملاحم
  • ۷:۱:۷ متفرقات في التاريخ
  • ۲:۷ السيرة النبوية
  • ۱:۲:۷ من مولد النبي (ص) إلى بعثته
  • ۱:۱:۲:۷ نسب النبي (ص)
  • ۲:۱:۲:۷ ولادته ورضاعته
  • ۳:۱:۲:۷ نشأته وطفولته
  • ۴:۱:۲:۷ رعايته للغنم وتجارته
  • ۵:۱:۲:۷ مشاركته في حرب الفجار وحلف الفضول وبناء الكعبة
  • ۶:۱:۲:۷ خلقه قبل البعثة وسلامة فطرته
  • ۷:۱:۲:۷ زواجه من خديجة
  • ۸:۱:۲:۷ عبادته وتحنثه
  • ۹:۱:۲:۷ إرهاصات نبوته
  • ۲:۲:۷ من البعثة إلى الهجرة
  • ۱:۲:۲:۷ بعثة الرسول (ص) وبدء الوحي
  • ۲:۲:۲:۷ أوائل من أسلم معه عليه الصلاة والسلام
  • ۳:۲:۲:۷ دعوة النبي عليه السلام لقومه وموقفهم منه
  • ۴:۲:۲:۷ إبتلاء أصحاب النبي عليه السلام وثباتهم
  • ۵:۲:۲:۷ الهجرة إلى الحبشة
  • ۶:۲:۲:۷ إسلام حمزة وعمر
  • ۷:۲:۲:۷ صحيفة المقاطعة
  • ۸:۲:۲:۷ موت خديجة رضي الله عنها وموت أبي طالب
  • ۹:۲:۲:۷ خروج النبي لأهل الطائف وعودته إلى مكة
  • ۱۰:۲:۲:۷ الإسراء والمعراج
  • ۱۱:۲:۲:۷عرض النبي نفسه على القبائل
  • ۱۲:۲:۲:۷ بيعتا العقبة الأولي والثانية
  • ۱۳:۲:۲:۷ انتشار الإسلام في المدينة والنقباء
  • ۱۴:۲:۲:۷ هجرة الصحابة إلى المدينة
  • ۳:۲:۷ من الهجرة إلى الحديبية
  • ۱:۳:۲:۷ الإعداد للهجرة النبوية
  • ۲:۳:۲:۷ تأمر المشركين على الرسول عليه الصلاة والسلام
  • ۳:۳:۲:۷ أحداث هجرة النبي عليه السلام ومعه أبوبكر
  • ۴:۳:۲:۷ وصول النبي عليه السلام إلى المدينة
  • ۵:۳:۲:۷ بناء المسجد النبوي
  • ۶:۲:۳:۷ وثينة المدينة
  • ۷:۲:۳:۷ المؤاخاة
  • ۸:۲:۳:۷ السرايا والبعوث
  • ۱:۸:۳:۲:۷ سرية حمزة بن عبد المطلب
  • ۲:۸:۳:۲:۷ سرية عبيدة بن الحارث
  • ۳:۸:۳:۲:۷ سرية سعد بن أبي وقاص
  • ۴:۸:۳:۲:۷ غزوة الأبواء
  • ۵:۸:۳:۲:۷ غزرة ودان
  • ۶:۸:۳:۲:۷ بعث الرسول لحمزة
  • ۷:۸:۳:۲:۷ غزوة بواط
  • ۸:۸:۳:۲:۷ غزوة العشيرة
  • ۴:۲:۷ الأحداث من غزوة بدر إلى غزوة أحد
  • ۱:۴:۲:۷ غزوة بدر الأولي (الصغري)
  • ۲:۴:۲:۷ الأحداث ما بين بدر الأولي وبدر الكبري
  • ۳:۴:۲:۷ أحداث غزوة بدر الكبري (الثانية)
  • ۴:۴:۲:۷ غزوة بني سليم
  • ۵:۴:۲:۷ غزوة السويق
  • ۶:۴:۲:۷ غزوة ذي أمر
  • ۷:۴:۲:۷ غزوة الفرع من بحران
  • ۸:۴:۲:۷ غزوة بني قينقاع
  • ۹:۴:۲:۷ سرية زيد بن حارثة
  • ۱۰:۴:۲:۷ مقتل كعب بن الأشرف
  • ۵:۲:۷ من غزوة أحد إلى الخندق
  • ۱:۵:۲:۷ أحداث غزوة أحد
  • ۲:۵:۲:۷ حمراء الأسد
  • ۳:۵:۲:۷ غزوة الرجيع
  • ۴:۵:۲:۷ سرية بئر معونة
  • ۵:۵:۲:۷ غزوة بني النضير
  • ۶:۵:۲:۷ غزوة بني لحيان
  • ۷:۲:۵:۷ غزوة ذات الرقاع
  • ۸:۲:۵:۷ غزوة بدر الآخرة
  • ۹:۲:۵:۷ غزوة دومة الجندل
  • ۶:۲:۷ من غزوة الخندق إلى غزوة الحديبية
  • ۱:۶:۲:۷ أحداث غزوة الخندق
  • ۲:۶:۲:۷ غزوة بني قريظة
  • ۳:۶:۲:۷ غزوة ذي قرد
  • ۴:۶:۲:۷ غزوة بني المصطلق
  • ۵:۶:۲:۷ قصة الإفك
  • ۷:۲:۷ من الحديبية إلى مرض الوفاة للنبي عليه السلام
  • ۱:۷:۲:۷ أحداث صلح الحديبية
  • ۲:۷:۲:۷ غزوة خيبر
  • ۳:۷:۲:۷ قدوم جعفر مع مهاجري الحبشة  
  • ۴:۷:۲:۷ مجموعة من السرايا
  • ۵:۷:۲:۷ عمرة القضاء
  • ۶:۷:۲:۷ إسلام عمرو بن العاص وخالد بن الوليد
  • ۷:۷:۲:۷ غزوة مؤتة
  • ۸:۷:۲:۷ كتب الرسول عليه السلام لملوك زمانه
  • ۹:۷:۲:۷ فتح مكة وما رافقها من أحداث
  • ۱۰:۷:۲:۷ غزوة هوزان ويوم حنين
  • ۱۱:۷:۲:۷ غزوة الطائف وما رافقها من أحداث
  • ۱۲:۷:۲:۷ غزوة تبوك وما رافقها من أحداث
  • ۱۳:۷:۲:۷ بعث الرسول عليه السلام أبا بكر أميرا على الحج سنة تسع للهجرة
  • ۱۴:۷:۲:۷ عام الوفود
  • ۱۵:۷:۲:۷ بعث الأمراء إلى المناطق
  • ۱۶:۷:۲:۷ حجة الوداع وما تلاها من أحداث
  • ۱۷:۷:۲:۷ بعث أسامة
  • ۱۸:۷:۲:۷ متفرقات
  • ۷:۸:۲ مرض النبي صلى الله عليه وسلم ووفاته
  • ۱:۸:۲:۷ مرض النبي صلى الله عليه وسلم
  • ۲:۸:۲:۷ وصايا النبي (ص) في مرضه
  • ۳:۸:۲:۷ وفاة النبي (ص)
  • ۴:۸:۲:۷ أثر خبر وفاة النبي(ع)
  • ۵:۸:۲:۷ سقيفة بني‌ساعدة ومبايعة أبي بكر
  • ۶:۸:۲:۷ جهاز النبي (ص)
  • ۷:۸:۲:۷ وداع النبي (ص)
  • ۸:۸:۲:۷ دفن النبي (ص)
  • ۹:۸:۲:۷ ميراث النبي (ص)
  • ۱۰:۸:۲:۷ أحداث الردة  
  • ۹:۲:۷ الشمائل النبوية (شمائل النبي وفضائله)
  • ۱:۹:۲:۷ أسماء النبي عليه السلام وكنيته
  • ۲:۹:۲:۷ خلقة النبي صلى الله عليه وسلم
  • ۳:۹:۲:۷ أخلاق النبي (ص)
  • ۱:۳:۹:۲:۷ ما ورد في حسن خلق النبي (ص) بعامة
  • ۲:۳:۹:۲:۷ صدق النبي عليه السلام
  • ۳:۳:۹:۲:۷ أمانة النبي (ص)
  • ۴:۳:۹:۲:۷ تواضع النبي (ص) ورفقه وحلمه وأناته
  • ۵:۳:۹:۲:۷ جود النبي (ص) وكرمه
  • ۶:۳:۹:۲:۷ شجاعة النبي (ص) وقوته وهمته
  • ۷:۳:۹:۲:۷ صبر النبي (ص) وثباته ورضائه
  • ۸:۳:۹:۲:۷ وفاة النبي (ص) بالعهود
  • ۹:۳:۹:۲:۷ حياء النبي (ص)
  • ۱۰:۳:۹:۲:۷ عدل النبي (ص)
  • ۱۱:۳:۹:۲۰۷ زهد النبي (ص)
  • ۱۲:۳:۹:۲:۷ ورع وقار النبي (ص)
  • ۱۳:۳:۹:۲:۷ تعاون النبي (ص) وحسن عشرته لأصحابه
  • ۱۴:۳:۹:۲:۷ تقوي النبي (ص) وخوفه ربه ورجاؤه
  • ۱۵:۳:۹:۲:۷ ثقة النبي (ص) بربه وتوكله عليه
  • ۱۶:۳:۹:۲:۷ شكر النبي (ص) لربه
  • ۱۷:۳:۹:۲:۷ عفو النبي (ص) وتسامحه
  • ۱۸:۳:۹:۲:۷ رحمة النبي (ص) وحسن جواره
  • ۱۹:۳:۹:۲:۷ إخلاص النبي (ص)
  • ۲۰:۳:۹:۲:۷ إيثار النبي (ص)
  • ۴:۹:۲:۷ هيئات النبي وعاداته
  • ۵:۹:۲:۷ لباس النبي وزينته وأثاثه
  • ۶:۹:۲:۷ طعام النبي وشرابه
  • ۷:۹:۲:۷ أدوات حربه وركائبه
  • ۸:۹:۲:۷ ولاة النبي (ص)
  • ۹:۹:۲:۷ خدم النبي (ص) ومواليه
  • ۱۰:۹:۲:۷ مؤذنو النبي (ص)
  • ۱۱:۹:۲:۷ خصوصيات النبي (ص)
  • ۱:۱۱:۹:۲:۷ خصوصيات النبي (ص) على سائر الأنبياء
  • ۲:۱۱:۹:۲:۷ خصوصيات النبي (ص) في الصلاة
  • ۳:۱۱:۹:۲:۷ خصوصيات النبي (ص) في الصوم
  • ۴:۱۱:۹:۲:۷ خصوصيات النبي (ص) في الزواج
  • ۵:۱۱:۹:۲:۷ خصوصياته في الآخرة (الشفاعة، الوسيلة، الخ ...)
  • ۱۰:۲:۷ دلائل نبوته (ص) ومعجزاته (انظر العقائد)
  • ۱۱:۲:۷ زواج النبي (ص) وزوجاته
  • ۱:۱۱:۲:۷ زواج النبي (ص) وعشرته لأهله
  • ۱:۱:۱۱:۲:۷ اختيار النبي (ص) لأزواجه
  • ۲:۱:۱۱:۲:۷ مهور أزواج النبي (ص)
  • ۳:۱:۱۱:۲:۷ ولائم أزواج النبي (ص)
  • ۴:۱:۱۱:۲:۷ عدل النبي (ص) بين أزواجه
  • ۵:۱:۱۱:۲:۷ حسن عشرة النبي (ص) لأزواجه
  • ۶:۱:۱۱:۲:۷ إماء النبي (ص) ومن لم يدخل بهن من الأزواج
  • ۷:۱:۱۱:۲:۷ نفقة النبي (ص) على زوجاته
  • ۸:۱:۱۱:۲:۷ حجاب أزواج النبي(ع) وخصوصياتهن
  • ۲:۱۱:۲:۷ زوجات النبي (ص)
  • ۱:۲:۱۱:۲:۷ خديجة رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۲:۲:۱۱:۲:۷ عائشة رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۳:۲:۱۱:۲:۷ أم سلمة رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۴:۲:۱۱:۲:۷ صفية رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۵:۲:۱۱:۲:۷ أم حبيبة (رملة بنت أبي سفيان) رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۶:۲:۱۱:۲:۷ حفصة رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۷:۲:۱۱:۲:۷ زينب بنت جحش رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۸:۲:۱۱:۲:۷ جويرية بنت الحارث المصطلقية رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۹:۲:۱۱:۲:۷ ميمونة بنت الحارث القرشية رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۱۰:۲:۱۱:۲:۷ سودة بنت زمعة رضي الله عنها وما ورد فيها
  • ۳:۱۱:۲:۷ ذكر أسماء آل بيت النبي (ص) وذريته وأصهاره
  • ۱:۳:۱۱:۲:۷ ذكر أسماء آل بيت النبي (ص)
  • ۲:۳:۱۱:۲:۷ ذكر أسماء أبناء النبي (ص)
  • ۳:۳:۱۱:۲:۷ ذكر أسماء بنات النبي (ص)
  • ۴:۳:۱۱:۲:۷ ذكر أسماء أحفاد النبي (ص)
  • ۵:۳:۱۱:۲:۷ ذكر أسماء أصهار النبي (ص)
  • ۳:۷ المناقب
  • ۱:۳:۷ فضائل الأنبياء السابقين وأتباعهم
  • ۲:۳:۷ ما ورد في فضل الصحية والصحابة بعامة
  • ۳:۳:۷ مناقب المبشرين بالجنة
  • ۱:۳:۳:۷ مناقب الخلفاء الراشدين (يحال إلى تاريخ الخلفاء)
  • ۲:۳:۳:۷ مناقب عبد الرحمن بن عوف
  • ۳:۳:۳:۷ مناقب الزبير بن العوام
  • ۴:۳:۳:۷ مناقب سعد بن أبي وقاص
  • ۵:۳:۳:۷ مناقب طلحة بن عبيد الله
  • ۶:۳:۳:۷ مناقب سعيد بن زيد
  • ۷:۳:۳:۷ مناقب أبي عبيدة عامر بن الجراح
  • ۸:۳:۳:۷ مناقب المبشرين بالجنة سوي العشرة
  • ۴:۳:۷ مناقب آل البيت
  • ۱:۴:۳:۷ ما ورد في فضل آل البيت والعترة النبوية بعامة
  • ۲:۴:۳:۷ مناقب حمزة بن عبد المطلب وذريته
  • ۳:۴:۳:۷ مناقب العباس بن عبد المطلب وذريته
  • ۴:۴:۳:۷ مناقب جعفر بن أبي طالب وذريته
  • ۵:۴:۳:۷ منائب ذرية على كرم الله وجهه
  • ۶:۴:۳:۷ مناقب سائر آل البيت (ترتيب هجائي)
  • ۵:۳:۷ مناقب المهاجرين
  • ۱:۵:۳:۷ ما ورد في فضل المهاجرين بعامة
  • ۲:۵:۳:۷ مناقب المهاجرين (هجائيا)
  • ۶:۳:۷ مناقب الأنصار
  • ۱:۶:۳:۷ ما ورد في فضل الأنصار بعامة
  • ۲:۶:۳:۷ مناقب الأنصار (ترتيب هجائي)
  • ۷:۳:۷ مناقب من أسلم بعد الفتح (ترتيب هجائي)
  • ۸:۳:۷ مناقب النساء
  • ۱:۸:۳:۷ مناقب أمهات المؤمنين (يحال إلى أزواج النبي عليه السلام)
  • ۲:۸:۳:۷ مناقب بنات النبي (ص)
  • ۳:۸:۳:۷ مناقب السابقات في الإسلام والمهاجرات
  • ۴:۸:۳:۷ مناقب سائر الأنصاريات
  • ۵:۸:۳:۷ مناقب نساء بعض القبائل
  • ۶:۸:۳:۷ مناقب نساء مؤمنات قبل الإسلام
  • ۹:۳:۷ ما ورد في الأمم والشعوب
  • ۱:۹:۳:۷ ما ورد في العرب
  • ۲:۹:۳:۷ ما ورد في العجم
  • ۳:۹:۳:۷ ما ورد في الفرس
  • ۴:۹:۳:۷ ما ورد في الترك
  • ۵:۹:۳:۷ ماورد في يأجوج ومأجوج
  • ۶:۹:۳:۷ ما ورد في سائر الأمم والشعوب
  • ۱۰:۳:۷ ما ورد في القبائل
  • ۱:۱۰:۳:۷ ماورد في عدنان وكنانة وقريش
  • ۲:۱۰:۳:۷ ما ورد في الأشعريين وأهل اليمن
  • ۳:۱۰:۳:۷ ما ورد في تميم
  • ۴:۱۰:۳:۷ ما ورد في ثقيف وهوازن
  • ۵:۱۰:۳:۷ ما ورد في غفار وأسلم ومزينة وأشجع وجهينة
  • ۶:۱۰:۳:۷ ما ورد في أسد وغطفان وبني عامر
  • ۷:۱۰:۳:۷ ما ورد في دوس
  • ۸:۱۰:۳:۷ ما ورد في الأوس والخزرج
  • ۹:۱۰:۳:۷ ما ورد في أهل بيت المقدس وأكنافها
  • ۱۰:۱۰:۳:۷ ما ورد في سائر القبائل
  • ۱۱:۳:۷ ما ورد في مثالب بعض الرجال والنساء
  • ۱۲:۳:۷ ما ورد في الأمكنة والبلدان
  • ۱:۱۲:۳:۷ ما ورد في مكة والبيت الحرام
  • ۲:۱۲:۳:۷ ما ورد في المدينة المنورة والمسجد النبوي
  • ۳:۱۲:۳:۷ ما ورد في الحجاز وسائر الجزيرة العربية
  • ۴:۱۲:۳:۷ ما ورد في بلاد الشام وبيت المقدس
  • ۵:۱۲:۳:۷ ما ورد في مصر
  • ۶:۱۲:۳:۷ ما ورد في العراق وفارس
  • ۷:۱۲:۳:۷ ما ورد في البحار والأنهار والآبار والعيون والمياه
  • ۸:۱۲:۳:۷ ما ورد في سائر الأمكنة والبلدان (ترتيب هجائي)
  • ۱۳:۳:۷ ما ورد في الزمنة
  • ۱:۱۳:۳:۷ ما ورد في الزمان بشكل عام
  • ۲:۱۳:۳:۷ ما ورد في أول الزمان
  • ۳:۱۳:۳:۷ ما ورد في آخر الزمان
  • ۴:۱۳:۳:۷ ما ورد في تغير الزمان
  • ۵:۱۳:۳:۷ ما ورد في القرون
  • ۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في الشهور
  • ۱:۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في خلق الشهور وعدتها
  • ۲:۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في الأشهر الحرم
  • ۳:۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في شهر رمضان
  • ۴:۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في شهر شعبان
  • ۵:۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في شهر رجب
  • ۶:۶:۱۳:۳:۷ ما ورد في سائر الشهور
  • ۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في الأيام والليالي
  • ۱:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في ليلة القدر
  • ۲:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في العشر الأواخر من رمضان
  • ۳:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في ليلة النصف من شعبان
  • ۴:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في يوم عرفة
  • ۵:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في يوم الجمعة وليلتها
  • ۶:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في العيدين
  • ۷:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في العشر الأوائل من ذي الحجة
  • ۸:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في أيام التشريق
  • ۹:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في عاشوراء
  • ۱۰:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في الأثنين والخميس
  • ۱۱:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في السبت والأحد
  • ۱۲:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في سائر أيام الأسبوع
  • ۱۳:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في الأيام الثلاثة الأولي والوسطي والأخيرة من الشهر
  • ۱۴:۷:۱۳:۳:۷ ما ورد في سائر الأزمنة

ولادت

تولد رسول اکرم(ص)، تولد سعادت، توحید، ایمان، تمدن و انسانیت است. سرنوشت معنوی بشر در این روز و با ولادت این مولود عظیم‌الشأن تعیین شد. اگر اهمیت و تأثیر وجود کسی را بخواهیم درک کنیم، باید فرض کنیم که اگر او نبود جهان چه سرنوشتی داشت و ما چه سرنوشتی داشتیم؟ قطعاً سرنوشت جهان غیر این بود که هست؛ چه از جهت اخلاق و ایمان و چه از لحاظ علم و تمدن.[۱]

ولادت پیامبر اکرم(ص) در ماه ربیع‌الاول است. اهل‌تسنن بیشتر روز دوازدهم را گفته‌اند و شیعه روز هفدهم را. رسول خدا در فصل بهار متولد شده است. شیعه معتقد است که رسول خدا(ص) در روز جمعه به دنیا آمده‌اند؛ اهل‌تسنن بیشتر گفته‌اند در روز دوشنبه. شاید اتفاق نظر باشد که حضرت پس از طلوع فجر به دنیا آمده‌اند، در بین‌الطلوعین.[۲]

دوران کودکی

پدر بزرگوار رسول اکرم(ص)، عبدالله، جوانی بسیار زیبا، رشید، مؤدب و معقول بود که در همه مکه می‌درخشید. او با آمنه دختر وهب که از فامیل نزدیک آنها به شمار می‌آید، ازدواج می‌کند. در حدود چهل روز بیشتر از ازدواجش نمی‌گذرد که او با عزم سفر بازرگانی به شام و سوریه از مکه خارج می‌شود و در برگشت، در مدینه وفات می‌کند و محمد(ص) یتیم به دنیا می‌آید. به رسم آن وقت عرب، برای تربیت کودک لازم می‌دانستند که بچه را به مرضعه بدهند تا به بادیه ببرد و در آنجا به او شیر بدهد. زنی از قبیله بنی‌سعد به نام حلیمه سعدیه از بادیه به مکه می‌آید و این طفل نصیب او می‌شود؛ حلیمه و شوهرش نقل می‌کنند که از روزی که این کودک پا به خانه ما گذاشت، گویی برکت، از زمین و آسمان بر خانه ما می‌بارید. این کودک تا چهار سالگی دور از مادر و دور از جد و خویشاوندان و دور از شهر مکه، در بادیه در میان بادیه‌نشینان، پیش دایه زندگی می‌کند. در چهار سالگی مادر مهربان، این بچه را در دامن خود می‌گیرد. برای آمنه که علاقه وافر به شوهر خود دارد، بدیهی است که بچه برای او یک یادگار بسیار بزرگ از شوهر عزیز و محبوبش است، به خصوص اگر این بچه پسر باشد. آمنه تمام آرزوهای خود در کنار عبدالله را، در این کودک خردسال می‌دید. او برای دیدار خویشاوندانش به مدینه مسافرت می‌کند و در این سفر کودک پنج ساله خود و کنیزش ام ایمن را همراه می‌برد. آمنه در بازگشت، در بین راه مکه و مدینه، در منزلی به نام ابواء، مریض می‌شود و در همان جا وفات می‌کند.محمد خردسال، مرگ مادر را در خلال مسافرت، به چشم می‌بیند. مادر را در همانجا دفن می‌کنند و او همراه ام ایمن به مکه برمی‌گردد.[۳]

از کودکی آثار عظمت و فوق‌العادگی از چهره، رفتار و گفتار محمد(ص) پیدا بود. عبدالمطلب که کفالت او را بر عهده داشت، به فراست دریافته بود نوه‌اش آینده‌ای درخشان دارد. هشت ساله بود که جدش عبدالمطلب درگذشت و طبق وصیت او، ابوطالب عموی بزرگش عهده‌دار کفالت او شد. ابوطالب نیز از رفتار عجیب این کودک که با سایر کودکان شباهت نداشت، در شگفت می‌ماند. هرگز دیده نشد که او مانند کودکان همسالش نسبت به غذا حرص و علاقه نشان دهد؛ به غذای اندک اکتفا می‌کرد و از زیاده‌روی امتناع می‌ورزید. بر خلاف کودکان همسالش و بر خلاف عادت و تربیت آن روز، موهای خویش را مرتب می‌کرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می‌داشت. ابوطالب روزی از او خواست که در حضور او جامه‌هایش را بکند و به بستر رود؛ او این دستور را با کراهت تلقی کرد و چون نمی‌خواست از دستور عموی خویش تمرد کند، به عمو گفت: روی خویش را برگردان تا بتوانم جامه‌ام را بکنم.

ابوطالب از این سخن کودک در شگفت شد؛ زیرا در عرب آن روز حتی مردان بزرگ از عریان کردن همه قسمت‌های بدن خود احتراز نداشتند. ابوطالب می‌گوید: من هرگز از او دروغ نشنیدم، کار ناشایسته و خنده بی‌جا ندیدم، به بازی‌های بچه‌ها رغبت نمی‌کرد، تنهایی و خلوت را دوست می‌داشت و در همه حال متواضع بود.[۴]

پیامبر اکرم بعدها در دوره رسالت، از کودکی خودش فرمود: گاهی احساس می‌کردم که گویی یک نیروی غیبی مرا تأیید می‌کند.

امام باقر(ع) می‌فرماید: فرشتگانی بودند که از کودکی او را همراهی می‌کردند. پیامبر فرمود: من گاهی سلام می‌شنیدم، و کسی به من می‌گفت السلام علیک یا محمد! نگاه می‌کردم، کسی را نمی‌دیدم. گاهی با خودم فکر می‌کردم شاید این سنگ یا درخت است که دارد به من سلام می‌دهد، بعد فهمیدم فرشته الهی بود که به من سلام می‌داده است.[۵] [۶]

دوران جوانی

در میان همه پیامبران جهان، پیامبر اکرم یگانه پیامبر است که تاریخ کاملاً مشخصی دارد. مختصری از سوابق و قضایای پیش از رسالت پیغمبر اکرم(ص) را در موارد زیر می‌توان جست:

آلوده نشدن به لهو و لعب

مکه دو خصوصیت داشت: مرکز بت‌پرستی و مرکز تجارت و بازرگانی عربستان بود. در این شهر سرمایه‌داران عرب، برده‌ها و کنیزها را خرید و فروش می‌کردند. در نتیجه، مکه مرکز عیش‌ ونوش اعیان و اشراف با انواع لهو و لعب‌ها، شراب‌خواری‌ها، نواختن‌ها و رقاصی‌ها بود؛ به گونه‌ای که کنیزهای سپید و زیبا را از روم (شام و سوریه) خریده، به مکه می‌آوردند و عشرتکده درست می‌کردند و از این عشرتکده‌ها استفاده مالی می‌کردند. یکی از چیزهایی که قرآن به‌خاطر آن سخت به اینها می‌تازد، همین است. می‌فرماید: ﴿وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا؛[۷] آن کنیزها می‌خواستند عفاف خودشان را حفظ کنند، ولی آنان به اجبار ایشان را به زنا وادار می‌کردند. خانه‌های مکه در دو قسمت بالا و پایین شهر بود و در بالای شهر، همیشه صدای تار و تنبور و بزن و بکوب و بنوش بلند بود. پیامبر اکرم در تمام عمرش، به این امور آلوده نشد و هرگز در هیچ مجلسی از این مجالس مکه شرکت نکرد[۸].

دوری از بت‌پرستی

در تمام آن چهل سال پیش از بعثت و در آن محیط بت‌پرستی، او هرگز بتی را سجده نکرد. البته عده قلیلی بوده‌اند معروف به "حنفا" که آنها هم از سجده کردن بت‌ها احتراز داشته‌اند[۹].

ارهاصات

از اولین مراحلی که پیامبر اکرم برای الهام و وحی الهی در دوران قبل از رسالت طی می‌کرد، دیدن رویاهایی بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق ظهور می‌کرد. ارهاصات، رؤیاهای فوق‌العاده عجیبی بوده که پیامبر اکرم به‌ خصوص در ایام نزدیک به رسالت می‌دیده است[۱۰][۱۱]

مبارزه با ظلم

او در دوران جاهلیت با گروهی که آنها نیز از ظلم و ستم رنج می‌بردند برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم‌پیمان شد. این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیت‌های مهم مکه بسته شد و به نام "حلف‌الفضول" نامیده شد. او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد می‌کرد و می‌گفت: حاضر نیستم آن پیمان بشکند و اکنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شرکت کنم.[۱۲]

شهرت به راستی، عقل و امانت

در دوران پیش از رسالت، او را محمد امین می‌خواندند و به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند. در بسیاری از کارها به قول او اتکا می‌کردند. پس از بعثت نیز قریش با همه دشمنی‌ای که با او پیدا کردند، باز هم امانت‌های خود را به او می‌سپردند. از همین‌رو پس از هجرت به مدینه، على(ع) را چند روزی بعد از خود باقی گذاشت که امانت‌ها را به صاحبان اصلی برساند.[۱۳] در ابتدای ابلاغ رسالت نیز وقتی که فرمود: "آیا شما تاکنون از من سخن خلافی شنیده‌اید؟. همه گفتند: ابداً، ما تو را به صدق و امانت می‌شناسیم".

هنگام نصب دوباره حجرالاسود، در آستانه وقوع یک زد و خورد شدید، پیامبر به واسطه اعتماد مکیان به صداقت و عقل او، قضیه را به شکل بسیار ساده‌ای حل کرد[۱۴][۱۵].

مسافرت‌ها

رسول اکرم(ص)، در جوانی دو بار به خارج عربستان مسافرت کرد که هر دو پیش از دوره رسالت و به سوریه بوده است؛ یک سفر در دوازده سالگی همراه عمویش ابوطالب، و سفر دیگر در بیست‌ و پنج سالگی به عنوان عامل تجارت[۱۶][۱۷].

شغل‌ها

او از بیکاری و بطالت متنفر بود. می‌گفت: خدایا، از کسالت و بی‌نشاطی، از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می‌برم.[۱۸]

بسیاری از پیامبران در دوران پیش از رسالتشان شبانی می‌کرده‌اند؛ پیامبر اسلام نیز یک شبان بوده است، گوسفندانی را با خودش به صحرا برده، می‌چرانیده و برمی‌گشته است. او بازرگانی هم کرده است. سفر اول بازرگانی را با چنان مهارتی انجام داد که موجب شگفتی همگان شد[۱۹][۲۰].

ازدواج با خدیجه

در ۲۵ سالگی، خدیجه از او خواستگاری می‌کند. این زن شیفته خلق و خوی و معنویت و زیبایی حضرت رسول(ص) بود.[۲۱]

تا این همسر زنده بود، حضرت، همسر دیگری اختیار نکرد. پیامبر اکرم تا آخر عمر هر وقت نام خدیجه(س) را می‌شنید، اشک‌هایش جاری می‌شد. این نشان‌دهنده منتهای وفاق روحی میان این زن و حضرت رسول(ص) است[۲۲][۲۳].

آوردن علی به منزل

پیامبر هم یتیم بود، هم فقیر و هم تنها. وقتی انسان به مرحله‌ای از فکر و احساس‌ها و ادراک‌های روحی و معنویت‌ها می‌رسد که خواه ناخواه دیگر با مردم زمانش تجانس ندارد، تنها می‌ماند.تنهایی روحی از تنهایی جسمی بسیار بدتر است.

پیامبر اکرم در میان قوم خود تنها بود؛ همفکر نداشت. بعد از سی سالگی در حالی که خودش با خدیجه زندگی تشکیل داده بود، على(ع) را در کودکی از عمویش ابوطالب می‌گیرد و به خانه خودش می‌آورد. تا وقتی که به رسالت مبعوث می‌شود و تنهایی‌اش با مصاحبت وحی الهی تقریباً از بین می‌رود، فقط این کودک مصاحب و همراهش است. یعنی در میان همه مردم مکه کسی که لیاقت همفکری و همراهی روحی او را داشته باشد، غیر از این کودک نیست. خود على(ع) نقل می‌کند که من کودک بودم، پیامبر وقتی به صحرا می‌رفت، مرا روی دوش خود سوار می‌کرد و می‌برد.[۲۴]

دوران خلوت در غار حرا

ماه رمضان که می‌شد، او به کلی مکه را رها می‌کرد و یک توشه خیلی مختصر (آب و نانی) با خودش برمی‌داشت و به کوه حرا می‌رفت و تمام این ماه را به تنهایی در خلوت می‌گذراند. حضرت، در آنجا خدای خویش را عبادت می‌کرد. اینکه او چگونه تفکر می‌کرد؟ چگونه به خدای خودش عشق می‌ورزید؟ و چه عوالمی را در آنجا طی می‌کرد؟ برای ما قابل تصور نیست. علی(ع) در آن ساعتی که بر پیامبر اکرم وحی نازل می‌شود آنجا حاضر بود و قسمت‌های فراوانی از عوالم پیغمبر را درک می‌کرد. او می‌گوید: من صدای ناله شیطان را در هنگام نزول وحی شنیدم. به پیامبر عرض کردم: یا رسول الله، هنگام نزول وحی، من صدای ناله این ملعون را شنیدم. فرمود: بله على جان! تو هر چه را من می‌شنوم، می‌شنوی و هر چه من می‌بینم، می‌بینی جز آنکه تو پیامبر نیستی.[۲۵][۲۶]

  1. یادداشت‌ها، ج ۹، ص ۱۰۵.
  2. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  3. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۱۹۲-۱۹۵.
  4. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت ج ۲، ص ۲۵۲.
  5. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار ج ۱۶، ص ۱۹۸.
  6. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  7. و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید؛ سوره نور، آیه ۳۳.
  8. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  9. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  10. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۹۸.
  11. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  12. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  13. همان، ج ۲، ص ۲۵۳.
  14. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۹۸.
  15. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  16. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ص ۱۹۵.
  17. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  18. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۵۳.
  19. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۱۹۵.
  20. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  21. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج۱۶ ص ۱۹۹.
  22. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج ۸، صص ۱۲۴-۱۲۶.
  23. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  24. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.
  25. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی مجموعه آثار، ج ۱۶، ص ۲۰۰.
  26. پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۱۵ تا ۲۳.