قیام محمد بن جعفر دیباج
آشنایی اجمالی
از جمله نهضتهای زمان مأمون عباسی قیام محمد بن جعفر است. این رویداد که پس از نهضت محمد بن ابراهیم و ابوالسرایا بود و در عصر امامت حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) به وقوع پیوست.
شخصیت محمد بن جعفر
ابوالفرج میگوید: او مردی فاضل و در میان اهل و خاندان خود مقدم بود؛ و میگوید: مأمون در خراسان به خاندان ابوطالب دستور داد که با کسی از آل ابوطالب غیر از محمد بن جعفر سوار شوند و حرکت کنند. آنها نپذیرفتند و گفتند: حرکت نکنیم و جز با محمد بن جعفر سوار نمیشویم، پس مأمون با خواسته آنها موافقت کرد. محمد بن جعفر حدیث نقل کرده است و از پدرش روایات زیادی نقل کرده و محدثان از او روایت کردهاند مانند محمد بن ابی عمرو عبدی و محمد بن سلمه و اسحاق بن موسی انصاری و غیر از این افراد از بزرگان اهل حدیث. محمد بن منصور گوید: در حضور ابوطاهر احمد بن عیسی بن عبدالله سخن از محمد بن جعفر به میان آمد، شنیدم از ابوطاهر که به خوبی از او یاد کرد و او را ستایش کرد و گفت: محمد بن جعفر مردی عابد و فاضل بود و روزی را روزه میکرد و روزی را افطار مینمود.[۱]
زهد محمد بن جعفر
یحیی بن حسن گوید از مؤمل شنیدم که میگفت: محمد بن جعفر را در مکه دیدم که با دویست مرد بیرون آمد که آنها جامه پشمینه بر تن داشتند و نشانههای صلاح و خیر بر آنان نمایان بود. خدیجه دختر عبدالله بن حسین بن علی بن الحسین که همسر محمد بن جعفر است درباره او نقل میکرد که: هنگامی که محمد بن جعفر از نزد خاندان خود با جامهای بیرون میرفت هرگز باز نمیگشت مگر آنکه آن جامه را بخشیده بود[۲].[۳]
علت قیام محمد بن جعفر
موسی بن سلمه گوید: محمد بن جعفر کنارهگیری کرده بود و در هیچ یک از امور وارد نمیشد. پس مردی در روزهای ابوالسرایا نامهای را نوشته بود و در آن نامه فاطمه دختر رسول خدا (ص) و همه اهل بیت را سب کرده و دشنام داده بود. خاندان ابوطالب نزد او آمده و آن نامه را بر او قرائت کردند، محمد بن جعفر به آنها پاسخی نداد و برخاست و وارد خانهاش شد، پس از آن در حالی نزد آنان بازگشت که زره پوشیده و لباس نبرد در بر نموده و شمشیر خود را حمایل کرده بود، و مردم را به سوی خود دعوت کرد[۴].[۵]
محمد بن جعفر و مالک بن انس
اسحاق بن موسی گوید: از محمد بن جعفر شنیدم که میگفت: نزد مالک بن انس شکایت کردم از مشکلات و سختیهایی که با آنها دست در گریبان یا در آینده با آن مواجه خواهیم شد. او در پاسخ به من گفت: صبر پیشه کن تا تأویل این آیه بیاید و تحقق یابد: ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۶].[۷]
آغاز قیام محمد بن جعفر
علی بن حسین بن علی بن حمزه علوی از محمد، و او از عمویش نقل کرده است که: گروهی از خاندان ابوطالب نزد محمد بن جعفر گرد آمدند که از آن جمله حسین بن حسن افطس و محمد بن سلیمان بن داود بن حسن بن حسن و محمد بن حسن معروف به سیلق و علی بن حسین بن عیسی بن زید و علی بن حسین بن زید و علی بن جعفر بن محمد بودند، و در جبهه مقابل هارون بن مسیب[۸] فرمانده سپاه عباسیان بود و نبرد شدیدی روی داد که تعدادی از سپاه هارون بن مسیب در آن کشته شدند. پس یکی از یاران محمد بن جعفر بر هارون بن مسیب یورش برد و بر او نیزه زد و او را بر زمین افکند، یاران هارون بازگشته و او را نجات دادند، سپس سپاهیان هارون بازگشتند و در مدتی در کنار کوه ثبیر[۹] ماندند. هارون نزد محمد بن جعفر فرستاد و علی بن موسی الرضا (ع) فرزند برادرش برای او نامهای ارسال کرد، اما او به جنگ ادامه داد تا اینکه هارون بن مسیب سپاهی را به سوی او روانه کرد.
آنان محمد بن جعفر و یارانش را محاصره کردند زیرا پناهگاه او بسیار محکم بود و هارون بن مسیب نمیتوانست به آنجا دست پیدا کند ولی ادامه محاصره آنجا باعث شد که آذوقه و آبی که ذخیره کرده بودند تمام شود و یاران محمد بن جعفر پراکنده شدند و او را تنها گذاشتند. وقتی محمد بن جعفر دید که تنها مانده است نزد هارون رفت و از او برای خود و باقیمانده از یارانش امان گرفت، و هارون امان او را پذیرفت. این را نوفلی نقل کرده است، اما محمد بن علی بن حمزه ذکر کرده است که فرستادن سپاه از طرف عیسی جلودی صورت گرفته و از ناحیه هارون بن مسیب نبوده است، پس جلودی خاندان ابوطالب را بر محملهایی بدون زیرانداز سوار کرد و به سوی خراسان فرستاد. علی بن محمد نوفلی گوید: در منزل «زباله» مردم غاضریه با آنها درگیر شدند و پس از نبردی سخت خاندان ابوطالب را از جلودی گرفتند، و آنها خودشان نزد حسن بن سهل رفته و او آنها را به خراسان نزد مأمون اعزام نمود.[۱۰]
وفات محمد بن جعفر
محمد بن جعفر برای رفتن نزد مأمون عباسی به خراسان عزیمت کرد و در آنجا از دنیا رفت[۱۱].[۱۲]
قیام محمد بن جعفر
محمد بن جعفر صادق در سال ۱۹۹-۲۰۰ بر ضد مأمون عباسی قیام کرد و بسیاری از مردم حجاز با او به امارت بیعت کردند، اما در جنگ با "عیسی جلودی" مغلوب شد و امان خواست و جلودی او را به مرو نزد مأمون فرستاد و مأمون او را تکریم بسیار کرد و او در جرجان توطن گزید و در همان شهر درگذشت و مأمون خود بر او نماز گزارد. او را به خاطر زیبایی و جمال به دیباجه (دیبا: ابریشم رنگین) ملقب کردهاند[۱۳].[۱۴]
قیام محمد بن جعفر صادق
دوران مأمون شاهد حرکت علوی دیگری بود که طبیعت و منشأ آن با دیگر حرکتها متفاوت بود. این حرکت را محمد دیباج فرزند امام جعفر صادق (ع) در سال ۲۰۰ ق. در حجاز رهبری کرد. در مکه به عنوان امیرالمؤمنین با او بیعت شد و وی پس از تردید آن را پذیرفت[۱۵].
حکومت عباسی در مشکلات داخلی فرو رفته بود و به این حرکت توجه جدی نشان نداد و حرکتی خطرناک توصیف نشد؛ زیرا که به مکه منحصر بود و همین مسأله به خلافت فرصت داد که به آسانی بر آن چیره شود و محمد دیباج به ناچار در انظار مردم خودش را خلع کند [۱۶].
اسباب شکست
شاید مهمترین اسباب شکست این حرکت به این قرار باشد:
- ناتوانی در سازماندهی دقیق، نبود پایگاه مردمی که به آن تکیه کند، گسترش نیافتن آن در شهرهای بزرگ و کوتاهی پیروانش در مقابله با عباسیان؛
- تردید محمد بن جعفر (ع) در تبلیغ به نفع خودش و نفرت از آنکه پذیرش این کار با اصرار آل علی بن ابی طالب (ع) و فرزندش، علی بود؛
- اعتماد به یارانی بدکردار: ارذال و اوباش مکه، برخی از سپاهیان و فرزندش، علی که باعث روی گردانی هوادارانش شد؛
- تردید برخی از مردم مکه در بیعت با وی و عدم پایبندی بیعت کنندگان به دوستی و تأیید خود از او[۱۷].[۱۸]
دلایل شکست قیام
شاید مهمترین اسباب شکست این حرکت به این قرار باشد:
- ناتوانی در سازماندهی دقیق، نبود پایگاه مردمی که به آن تکیه کند، گسترش نیافتن آن در شهرهای بزرگ و کوتاهی پیروانش در مقابله با عباسیان؛
- تردید محمد بن جعفر (ع) در تبلیغ به نفع خودش و نفرت از آنکه پذیرش این کار با اصرار آل علی بن ابی طالب (ع) و فرزندش، علی بود؛
- اعتماد به یارانی بدکردار: ارذال و اوباش مکه، برخی از سپاهیان و فرزندش، علی که باعث روی گردانی هوادارانش شد؛
- تردید برخی از مردم مکه در بیعت با وی و عدم پایبندی بیعت کنندگان به دوستی و تأیید خود از او[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۵۳۹.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۵۳۷.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۵۴۰.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۵۳۸.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۵۴۰.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۵۴۰.
- ↑ در نقل دیگری که پس از این خواهیم آورد به جای هارون بن مسیب فرد دیگری به نام عیسی جلودی از جمله فرماندهان عباسیان است ذکر شده است.
- ↑ صاحب لسان العرب چهار ثبیر برشمرده است: ۱- ثبیر غیناء، ۲- ثبیر اعوج، ۳- ثبیر احدب، ۴- ثبیر حراء، که ظاهراً همه آنها در مکه و حوالی آن میباشد. و در مراصد الاطلاع (ج۱، ص۲۹۲) از اصمعی نقل شده است که ثبیر اعرج بر مکه مشرف میباشد.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۵۴۱.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۵۴۱.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۵۴۲.
- ↑ خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۶، ص۶۹؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۵۳۸ - ۵۳۹.
- ↑ تهامی، سید غلام رضا، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام ج۱ ص۱۹۲.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۱۳ – ۱۱۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۸، ص۵۳۸ - ۵۳۹.
- ↑ لیثی، سمیرة مختار، جهاد الشیعه، ص۳۴۱- ۳۴۳.
- ↑ طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۱۵۱.
- ↑ لیثی، سمیرة مختار، جهاد الشیعه، ص۳۴۱- ۳۴۳.
- ↑ طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص ۱۵۱.