بحث:سیره در لغت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مفهوم لغوی سیره

«سیره»، اسم مصدر از ریشه سَیر است و لغت‌شناسان آن را، رفتن، عبور کردن، گذشتن و حرکت کردن بر روی زمین، معنا کرده‌اند[۱].

واژه سِیْرَه بر وزن فِعْلَه بر حالت و نوع عمل دلالت می‌کند مانند جَلْسَه؛ یعنی نشستن و جِلْسَه؛ یعنی نوع نشستن. از این رو، مراد از سِیرَه سنّت، روش، طریقه و شیوه خاص رفتاری است[۲]. راغب اصفهانی نیز سِیْرَه را به معنای حالت و شیوه‌ای از زندگی و نوع خاصی از رفتار دانسته که به صورت یک روش در عملکرد و حرکت انسان جاری است؛ اعم از اینکه این حالت، منشأ غریزی داشته باشد یا امر اکتسابی باشد[۳].

در آیات قرآن واژه سَیر و مشتقات آن، گاهی به شکل امر: و گاه به صورت فعل مضارع: ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ[۴] به کار رفته است. در این گونه آیات «سِیره» ناظر به معنای لغوی؛ یعنی حرکت و رفتن و سفر بر روی زمین است.[۵]

سیره

این واژه از ریشه «سیر»[۶] اخذ شده است. سیره (بر وزن فعله) مصدر نوعی و به معنای نوع حرکت و سَبک رفتار است[۷]. از قرن اول هجری به بعد، مسلمانان واژه سیره را درباره شرح حال و حوادث مربوط به پیامبر اکرم(ص) – به‌طور خاص - و مطلق شخصیت‌های تاریخی از جمله دیگر معصومان(ع) – به‌طور عام - به کار بردند. زان پس کتاب‌های فراوانی به منظور تبیین سیره رسول خدا(ص) تدوین شد. گفتنی است آنچه در کتب سیره یافت می‌شود، مجموعه‌ای از گزارش‌های تاریخی مربوط به زندگانی رسول خدا و دیگر معصومان(ع) است؛ اما برای دستیابی به شیوه رفتاری معصومان(ع) باید مجموعه گزارش‌های مربوط به یک موضوع خاص را - که چه بسا به برهه‌های مختلف حیات معصوم مربوط باشند – جمع‌آوری و تحلیل کرد تا به یک اصل کلی و ثابت رسید؛ بدین ترتیب، می‌توان مجموعه‌ای از اصول ثابت در سیره را کشف کرد که همواره حجت و قابل تبعیت بوده‌اند و منحصر به زمان با شرایط خاصی نیستند.

در کنار واژه سیره، معمولاً واژه «سنت» نیز به کار می‌رود. سنت از نظر لغوی به معنای راه و روش سلوک و حرکت است[۸]؛ اما در اصطلاح بر گفتار، رفتار یا تقریر[۹] معصوم اطلاق می‌شود؛ بنابراین سنت معصومین به جز رفتار آنان، گفتار یا تقریرشان را نیز دربر می‌گیرد؛ در حالی که سیره، تنها شامل رفتار ایشان است. شایان ذکر است که راز جذابیت سیره یا همان سنت رفتاری معصومین(ع) آن است که به حیطه رفتاری آنان مربوط می‌شود و انسان‌ها بیشتر مایل‌اند بدانند که انسان‌های کامل چگونه رفتاری داشته‌اند.[۱۰]

سیره معصوم

منظور از سیره معصوم فعل و عمل است. ممکن است گفته شود سیره بر نوع و هیئت عمل دلالت می‌کند که بیش از یک بار رخ داده باشد، به همین علت برخی سیره را به مواردی اختصاص داده‌اند که در آن واژه كان با فعل مضارع آمده باشد؛ زیرا دلالت بر استمرار دارد. آنان این موارد را سیره تلقی کرده‌اند، نه گزارش هر فعل و عمل معصوم. در برابر این دیدگاه می‌توان گفت: در روایات ما از عمل و فعل معصومان که یک بار و در یک حادثه رخ داده، تعبیر به سیره شده است. امام صادق (ع) برخورد امیرمؤمنان (ع) با مردم بصره و اصحاب جمل را سیره شمرده؛ درحالی‌که یک بار رخ داده است[۱۱]. همین موضوع درباره سیره امام زمان (ع) نیز نقل شده است[۱۲].[۱۳]

واژه‌شناسی سیره

واژه «سیره» بر وزن «فِعلَه» مشتق از واژه «سیر» است. سه حرف «س»، «ی»، «ر» به شکل صیغه «سیر» به معنای حرکت در روز و شب، و به صورت «سری» به مفهوم حرکت در شب است[۱۴]. بعضی واژه «سیر» را به معنای رفتن، جریان داشتن و حرکت گرفته‌اند[۱۵] و برخی گفته‌اند حرکت در روی زمین و به عبارت دیگر، راه رفتن، گذشتن و عبور است[۱۶]. با توجه به معانی «سیر» واژه‌شناسان، معنا و مفهوم «سیره» را نوع حرکت، نوع رفتن، شیوه جریان داشتن و به عبارت بهتر، نوع و سبک رفتار و شیوه کردار، و منش دانسته‌اند[۱۷]. واژه «سیره» در اصطلاح اهل فن، حالت انسان، یعنی نوع خاص رفتار و عمل او است[۱۸]؛ از این رو بسیاری «سیره» را به معنای «طریقه»، «هیئت» و «حالت» دانسته‌اند[۱۹].[۲۰]

سیره

سیره برگرفته از ماده «سیر» به معنای حرکت است. واژه سیره، مصدر نوعی بر وزن فِعلَة به معنای نوع حرکت و شیوه رفتار است در قرن اول هجری مسلمانان این واژه را درباره شرح حال و حوادث مربوط به پیامبر اکرم(ص) به طور خاص، و دیگر شخصیت‌های تاریخی به طور عام به کار گرفتند. برای مثال در اواخر قرن اول ابان بن عثمان بن عفان (۱۰۵-۹۶ق) بنا به دستور سلیمان بن عبدالملک سیره‌ای را عرضه کرد که از پیش نگاشته بود[۲۱]. در قرن دوم هجری سیره ابن اسحاق نگاشته شد که از گام‌های مهم در این راستا بود. اما نکته شایان ذکر درباره تمامی این آثار آنکه، رنگ تاریخی و گاه غزوه‌نگاری بر سیره‌نگاری غلبه دارد؛ آن‌گونه که گاه مراد از سیره همان غزوات دانسته شده، چنان که اهل السیر کسانی بوده‌اند که با مغازی آشنایی داشته‌اند[۲۲].

آنچه سبب گشت تا مسلمانان به نگارش سیره نبوی(ص) روی آورند، فراهم آوردن امکان پیروی از رفتار و منش آن حضرت در قالب مطالعه سیره ایشان بود. بدیهی است که این هدف تنها با نگارش تاریخ زندگانی پیامبر(ص) تأمین نمی‌شود، بلکه نیازمند نگاهی دقیق‌تر به حیات حضرت و انجام فعالیتی اجتهادی و استنباطی برای برگرفتن و استخراج معیارها و اصولی است که بر جنبه‌های مختلف زندگی ایشان حاکم بوده است. بدین‌سان می‌توان با به دست دادن این اصول، افراد و یا جوامع بشری را به عمل بر طبق آنها فراخواند. بی‌گمان اموری را می‌توان به عنوان سیره نبوی(ص) عرضه کرد که قابلیت تعمیم داشته و در شرایط مختلف آن حضرت بدان‌ها عمل می‌کرده است. اما چنانچه رفتار خاصی - بسته به شرایطی ویژه - از آن حضرت صادر شده باشد که بیانگر نوع معینی از رفتار ایشان نباشد، از این نوع رفتار نمی‌توان با عنوان سیره یاد کرد. مثلاً اگر پیامبر اکرم(ص) در روز دوشنبه از فلان کوچه حرکت کرد و به فلان محله مدینه سرکشی نمود، حرکت در آن ساعت از آن مسیر را نمی‌توان به عنوان سیره، یعنی اصلی ثابت و تعمیم‌پذیر معرفی کرد. اما اینکه در برخی روایات می‌خوانیم رسول خدا(ص) هرگاه از مسیری به سوی محل نماز عید حرکت می‌کرد، برای بازگشت، دیگری را برمی‌گزید[۲۳]، مسیر این امر به دلیل مستمر بودن می‌تواند به عنوان اصلی قابل تعمیم و تبعیت در زمان‌های مختلف تلقی گردد.

با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که منابع سیره‌نگار می‌توانند مواد خام را در اختیار سیره‌نگار قرار دهند تا با بررسی آنها به استنباط اصول و معیارهای موجود در سیره بپردازد. اما آنچه روی داد، تدوین تاریخ حیات آن حضرت و سلسله حوادث نظامی، اجتماعی، سیاسی و مانند آن با عنوان سیره بود. نگاشتن سیره با آن هدف متعالی آغاز شد، اما به گونه‌ای دقیق پیش نرفت؛ بدین بیان که در عمل رنگ تاریخ‌نگاری غلبه داشت تا سیره‌نگاری. شهید مطهری از جمله کسانی است که به خوبی به تدوین سیره به معنای درست آن پرداخت. سخن وی در این باره چنین است: سیره پیغمبر، یعنی سبک پیغمبر؛ متدی که پیغمبر در عمل و روش برای مقاصد خودش به کار می‌برد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست؛ مقاصد پیغمبر عجالتاً برای ما محرز است. بحث ما در سبک پیغمبر است؛ در روشی که پیغمبر برای هدف و مقصد خودش به کار می‌برد. مثلاً [وقتی] پیغمبر تبلیغ می‌کرد، روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می‌کرد، یک رهبر سیاسی برای جامعه خودش بود. از وقتی که آمد به مدینه، جامعه... [و] حکومت تشکیل داد، خودش رهبر جامعه بود. سبک و متد رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدی بود؟ پیغمبر در همان حال، قاضی بود و میان مردم قضاوت می‌کرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت؛ زنان متعدد داشت؛ فرزندان داشت. سبک [ایشان] در زن‌داری چگونه بود؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و ده‌ها سبک دیگر در قسمت‌های مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود[۲۴].[۲۵]

پانویس

  1. ر.ک: لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۴۳۲.
  2. السِّیْرَهُ: السُّنَّهُ و الطریقه. یقال: سارَ بهم سِیْرَهً حَسَنَهً. و السَّیرَهُ: الاهیئَه؛ (لسان العرب، ج۴، ص۳۸۹- ۳۹۰).
  3. السِّیرَهُ: الحاله التی یکون علیها الإنسان و غیره، غریزیّا کان أو مکتسبا، یقال: فلان له سیره حسنه، و سیره قبیحه؛ (المفردات فی غریب القرآن، ص۴۳۳).
  4. «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند» سوره روم، آیه ۹.
  5. صمدی، قنبرعلی، سیره امام مهدی در عصر ظهور، ص ۱۳.
  6. «سیر» به معنای مطلق حرکت و «سری» به معنای حرکت در شب است.
  7. برای مطالعه بیشتر درباره واژگان سیره و اهمیت آن، به کتاب سیری در سیره نبوی اثر شهید مطهری مراجعه نمایید.
  8. این واژه در قرآن نیز به معنای طریقه و روش به کار رفته است: ﴿وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «در حالی که بدان ایمان نمی‌آورند و شیوه (هلاک) پیشینیان گذشته است» سوره حجر، آیه ۱۳؛ ای طریقهم التی سنها الله فی اهلاکهم حین کذبوا رسله و هو وعید. (طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۴۳۶).
  9. تقریر یعنی سکوت معصوم در قبال رفتار یا گفتار دیگران، به گونه‌ای که به منزله تأیید آن گفتار یا رفتار باشد.
  10. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۹.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۲؛ شیخ ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۱۶.
  12. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۸۸.
  13. ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴.
  14. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  15. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۰.
  16. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۴۷.
  17. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۲۸۷؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۲۱.
  18. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۵۴.
  19. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۴۰.
  20. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۱۱.
  21. زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۳۳۲.
  22. بنگرید به: الحمیری، السیرة النبویه(ص)، مقدمه محقق، ج۱، ص۳.
  23. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۱۰.
  24. مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۵۳ و ۵۴.
  25. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۳۶.