سرگذشت زندگی امام کاظم
پرورش امام کاظم(ع)
او هفتمین امام از خاندان رسالت است، امام گرانقدر، عظیم الشأن، کوشای در عبادت، در کرامات و معجزهها بلند آوازه، فرو برنده خشم و درگذرنده از مردم و عبد صالح خداست و مردم عراق، آن حضرت را «باب الحوائج الی الله» میخوانند. پدر بزرگوارش «ابو عبد الله، جعفر بن محمد (صادق)»، ششمین امام از خاندان رسالت است. او معجزه اسلام و مایه افتخار انسانیت در تمام عصرها و نسلها است که چشم و گوش گیتی، در فضل و هوشمندی و خردمندی و دانش و کمال، چونان او را ندیده و نشنیده است. مادر مکرمه امام کاظم(ع) از جمله کنیزانی بود که آنان را در بازار مدینه فروختند. در میان آنان این بانوی گرامی مورد عنایت الهی قرار گرفت و از این شرافت و برتری برخوردار شد تا وجود پاک امام و امامت را در دامان خود پرورش دهد. امام صادق(ع) او را به همسری گرفت و این زن منزلتی والا نزد امام صادق(ع) یافت. حضرت او را بیش از دیگر همسران خود دوست میداشت و او برگزیدهترین و گرامیترین و محبوبترین زنان حضرت به شمار میرفت.
مورخان در نسب این بانوی بزرگ دچار اختلاف شدهاند، برخی او را از مردم اندلس و کنیهاش را «لؤلؤه» و گروهی او را رومی دانسته و کسانی نیز او را از بزرگترین خاندانهای عجم خواندهاند. نام او «حمیده» و در خانهاش مورد احترام و تکریم بود و همه زنان علوی بدو عنایت و محبت داشتند. امام صادق(ع) نیز او را غرق لطف و عنایت خود میکرد؛ زیرا این بانو را در مرتبهای بلند از خردمندی و کمال و ایمان نیکو میدید و هم از این جهت بود که او را میستود. حضرت درباره او فرمود: «حمیده همانند شمش طلا از پلیدیها پاکیزه است. فرشتگان پیوسته از او حفاظت میکردند تا اینکه چون دهش و عطیهای الهی برای من و حجت پس از من به دستم رسید». امام صادق(ع) از دانش خود به آن بانوی گرامی چندان آموخت که طلایهدار زنان روزگار خود در دانش و پرهیزگاری و ایمان شد. آنگاه حضرت صادق(ع) او را فرمود تا زنان مسلمان را دانش و احکام شرعی بیاموزد[۱]. چنین بانویی شایسته چنین منزلت والایی است و همو میتواند و باید در عفت، پاکدامنی، دانش و کمال سرآمد زنان روزگار خود باشد.[۲]
مولود خجسته
روزگاری از ازدواج امام صادق(ع) با حمیده سپری شد. امام صادق(ع) برای حج راهی مکه شد و حمیده را همراه خود برد. پس از اتمام مناسک حج به مدینه بازگشتند. چون به «ابواء»[۳] رسیدند حمیده درد زایمان را در خود حس کرد. از آنجا که امام صادق(ع) به او سفارش کرده بود. که پیش از هر اقدامی ایشان را در جریان بگذارد، حمیده کسی را فرستاد تا امام(ع) را از وضع خود باخبر کند. امام که با عدهای از یاران خود مشغول خوردن غذای چاشت بود با شنیدن این مژده به سوی حمیده شتافت. دیری نپایید که آن بانوی گرامی، مهتر و سروری از سروران مسلمانان و امامی از امامان اهل بیت(ع) را به دنیا آورد. اینسان بود که نیکوکارترین مردم، مهربانترین آنان نسبت به مستمندان، پر تحملترین ایشان در راه خدا و عابدترین و ترسانترین خلق خدا زاده شد. جهان از قدوم چنین مولودی خجسته، فروغ یافت؛ مولودی که در عصر خود، پرفایدهترین و پر برکتترینها برای اسلام بود. امام صادق(ع) فرزندش را در آغوش گرفت و در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه (که از سنتهای مؤکد در اسلام است) خواند. پس از این مراسم، امام صادق(ع) درحالیکه خنده بر لب داشت نزد یاران خود بازگشت. یاران به حضرت گفتند: «خدا تو را شاد کند، فدایت شویم ای سرور ما، حمیده چه کرد؟»
حضرت مژده زاده شدن مولود مبارک را به آنان داد و آنان را با منزلت والای فرزندش آشنا کرده، فرمود: خداوند فرزندی به من عطا فرمود و او بهترین کسی است که خداوند آفریده است. سخن امام صادق(ع) گزاف نبود،؛ چراکه فرزندش امام کاظم(ع) از نظر علم، تقوا، نیکوکاری و تحمل سختی در راه دین، بهترین و سرآمد آفریدگان خداوند بود. آنگاه امام صادق(ع) به یاران خود فرمود: بدانید، به خدا او صاحب (امام) شماست[۴]. بدین ترتیب امام صادق(ع) آنان را متوجه کرد که این نوزاد خجسته و مبارک یکی از امامان اهل بیت(ع) است و خداوند فرمانبرداری از او را بر خلق واجب کرده است. امام موسی بن جعفر در سال ۱۲۸ ق[۵]. و به نقلی ۱۲۹ ق[۶]. در روزگار حکومت عبد الملک بن مروان دیده به جهان گشود.[۷]
کانون محبت و احترام
حضرت امام کاظم(ع) بخشی از دوران خردسالی خود را با آرامش گذراند و هماره زندگی حضرت، سرشار از احترام بود. پدرش امام صادق(ع) دریا دریا محبت و عشق خود را نثار او میکرد و مسلمانان نیز با آن حضرت رفتاری آمیخته به احترام و توجه و عنایت داشتند. امام صادق(ع) او را بر دیگر فرزندان خود مقدم میداشت و آنچنان نسبت به امام کاظم(ع) محبت میورزید که دیگران از آن بهرهای نداشتند. از مظاهر محبت امام صادق(ع) به فرزندش کاظم این بود که قطعه زمینی به او بخشید. حضرت این زمین را به مبلغ ۲۶۰۰۰ دینار خریده بود و «بسریه» (نخلستان) نام داشت[۸]. روزی امام کاظم خردسال سخنی بر زبان آورد که شگفتی امام صادق(ع) را برانگیخت. امام صادق(ع) در واکنش به این سخن فرمود: ستایش خدا را که تو را بازمانده و جانشین پدران و از میان فرزندان مایه شادمانی قرار داد و به وجود تو ما را از دوستان و همنشینان بینیاز کرد[۹].[۱۰]
سیمای امام
حضرت موسی بن جعفر(ع) رنگی به شدت گندمگون داشت و چهارشانه و دارای محاسن انبوه بود. «شقیق بلخی» در توصیف سیمای امام کاظم(ع) میگوید: «خوشسیما، به شدت گندمگون و لاغر اندام بود». امام کاظم(ع) هیبتی چون هیبت پیامبران داشت و چهره مبارک آن حضرت آینه سیمای پدرانش؛ یعنی امامان معصوم بود و هرکس او را میدید تحت تأثیر هیبت حضرت قرار میگرفت و او را بزرگ و گرامی میداشت.[۱۱]
نقش انگشتری حضرت
نقش نگین انگشتری امام کاظم(ع) چنین بود: «الْمُلْكُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»[۱۲] «فرمانروایی تنها برای خداست».[۱۳]
کنیه حضرت
امام(ع) بدین کنیهها خوانده میشد: ابو الحسن، ابو الحسن الماضی، ابو ابراهیم، ابو علی و ابو اسماعیل.[۱۴]
القاب امام
القاب حضرت نشانه گوشههایی از شخصیت و شکوه و عظمت امام کاظم(ع) است که به ترتیب میآید:
- امام را «صابر» میخواندند؛ زیرا در برابر انواع سختیها و آزارهایی که از سوی حاکمان ستمگر و جائر نسبت به حضرتش روا داشته میشد، صبر پیشه میکرد.
- دیگر لقب حضرت «الزاهر» (درخشنده) بود،؛ چراکه حضرتش با اخلاق و بخشندگی خیرهکنندهاش که خلق و خوی جدش پیامبر اکرم را تداعی میکرد، درخشیده بود.
- از دیگر القاب آن حضرت «عبد صالح» بود. او را از آنرو عبد صالح لقب دادند که بسیار عبادت میکرد و در فرمانبرداری از خداوند کوشا بود تا آنجا که با گذشت زمان در عبادت ضرب المثل شد. راویان حدیث نیز آن حضرت را با این لقب میخواندند، مثلا راوی میگفت: «حَدَّثَنِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ»؛ عبد صالح مرا حدیث گفت.
- «سید» نیز از القاب آن حضرت است؛ زیرا او از مهتران و سروران مسلمانان و یکی از امامان ایشان است. «ابو الفتح» شاعر بلند آوازه، او را با لقب «سید» چنین ستوده است: «من غلام آن سید ارجمند و گرامی هستم؛ و هرجا که باشم درودهایم نثار او باد. و چون غلام چنین انسان ارجمند و بزرگ باشم؛ پس آزادهام و روزگار، غلام و برده من است»[۱۵].
- امام کاظم(ع) را «الوفّی» (وفاکننده به عهد) میخواندند؛ زیرا پایبندترین مردم روزگار خود به عهد و وفای به آن بود. حضرت نسبت به برادران و شیعیان وفادار و نیکوکار بود و فراتر از آن، نسبت به دشمنان و آنان که به حضرت کینه میورزیدند نیز نیکی روا میداشت.
- دیگر لقب امام «امین» بود. این واژه با تمام مفاهیم آن در شخصیت سترگ آن امام تجسم یافته بود. او در امور دین و احکام شریعت و نیز در امور مسلمانان امین بود و همانند جد گرامیاش حضرت محمد(ص) که امین مردم بود، مورد اعتماد مردم قرار گرفت.
- از دیگر القاب آن حضرت «کاظم» است. از آن جهت او را کاظم خواندند که در برابر ستم و جور ظالمان، خشم خود را فرو خورده، هرگز نزد کسی لب به شکایت نگشوده، بلکه در برابر این ستمها خدای بزرگ را شکر و ثنا میگفت و سرانجام به دست همین ستمگران و در سیاهچالهای زندان به زهر جفا شهید شد. «ابن اثیر» درباره وجه تسمیه آن حضرت به کاظم میگوید: «او به سبب صبر، نرمخویی و بدی را با نیکی پاسخ دادن، به این لقب شناخته شده است»[۱۶].
- لقب دیگر حضرت کاظم(ع) «ذو النفس الزکیه» (صاحب نفس پاکیزه) است. از آنجا که گوهر وجود امام به آلودگیهای دنیوی و پلیدیهای مادی آلوده نشده بود و در این میدان نیز مانندی برای حضرت متصور نبود، «ذو النفس الزکیه» خوانده شد.
- آخرین لقبی که حضرت بدان خوانده میشود «باب الحوائج» است. این لقب حضرت بیشترین شهرت و گردش در واگویهها را دارد. عموم مردم و خواص از اهل دانش و ایمان و فرزانگان، معتقدند که هرگرفتار و غمزدهای آهنگ آن حضرت کند، به یقین خداوند گرفتاریاش را برطرف کرده و غمهای او را میزداید و هرکس به بارگاه ملکوتی او پناه برد به یقین حاجتهای او برآورده شده، با دلی آرام و رها از داغ گرفتاریهای روزگار به خانه خود باز میگردد. شیعیان آن حضرت، بلکه تمام مسلمانان با همه گرایشها و اختلاف طبقه اجتماعی و علمی، به باب الحوائج بودن امام کاظم(ع) ایمان آورده، آن را مسلّم دانستهاند. «ابو علی خلّال»، پیشوای حنبلیان و رهبر روحی و معنوی آنان میگوید: در هرگرفتاری سختی که برای برآمدن آن، آهنگ قبر موسی بن جعفر(ع) را کردم، آنگونه که دوست میداشتم خداوند گره از کارم باز کرد[۱۷].
«امام شافعی» پا را فراتر نهاده، درباره امام و منزلت او میگوید: قبر موسی بن جعفر کاظم نوشداروی آزموده شده است[۱۸]. آری، همانگونه که امام کاظم در حیات خود پناهگاهی برای مسلمانان بود، پس از شهادت نیز دژی شکستناپذیر بود که پناهندگان را از دست تطاول بلا و گرفتاریهای روزگار امان میبخشید[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ بحار الانوار، ج۴۸، ص۶؛ اصول کافى، ج۱، ص۴۷۷؛ اعیان الشیعه، ج۲، ص۵.
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۴۹.
- ↑ روستایى از نواحى مدینه است و مدفن آمنه دختر وهب مادر پیامبر گرامى اسلام در آنجاست.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۸، ص۲ (به نقل از بصائر الدرجات، ص۱۲، باب ۱۷، حدیث ۹).
- ↑ مناقب ال ابى طالب، ج۴، ص۳۴۹؛ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۴.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۲، ص۵. روایتى دیگر ولایت امام کاظم(ع) را در سحرگاه روز سهشنبه ماه صفر سال ۱۲۷ ق. دانسته است (نک: تحفة الازهار) چهارمین روایت ولادت آن بزرگوار را روز یکشنبه هفت روز سپرى شده از ماه صفر همان سال مىداند (نک: بحر الانساب).
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۵۰.
- ↑ دلائل الامامه، ص۴۹- ۵۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۸، ص۲۴ (به نقل از عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۹).
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۵۲.
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۵۳.
- ↑ اخبار الدول، ص۱۱۲.
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۵۳.
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۵۳.
- ↑ اخبار الدول، ص۱۱۳. أنا للسيد الشريف غلام *** حيثما كنت فليبلغ سلامي /// و إذا كنت للشريف غلاما *** فأنا الحر و الزمان غلامي.
- ↑ مختصر تاریخ العرب، ص۲۰۹.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۳۳ (چاپ دار الکتب العلمیه بیروت).
- ↑ تحفة العالم، ج۲، ص۲۰.
- ↑ اغلب مسلمانان بر این باورند که خداوند بلا را از پناهندگان به مرقد حضرت موسى بن جعفر(ع) برطرف مىکند. ابن شهر آشوب نقل مىکند در بغداد زنى دیده شد که سراسیمه مىدوید. از او پرسیدند کجا مىروى؟ گفت نزد موسى بن جعفر مىروم زیرا فرزندم را زندانى کردهاند. مردى حنبلى مذهب از سر تمسخر گفت او (امام کاظم) در زندان مرد. زن گفت خداوندا به حرمت آن کشته در زندان قدرت خود را به من بنمایان. خیلى زود فرزندش از زندان آزاد شد و فرزند مرد مسخرهکننده به کیفر رسید. نک: المناقب، ج۴، ص۳۰۵.
- ↑ سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۵۴.