نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۴:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۴:۴۳ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
عایشه در این باره میگوید: "ماریه، زنی زیبا با موهای مجعّد بود. برای همین، رسول خدا(ص) او را دوست میداشت. از این رو علیه هیچ یک از همسران پیامبر(ص) به اندازه ماریهبدگویی و سخن چینی نکردهام.... پس از آزارهای ما، رسول خدا(ص) ماریه را به مشربه امابراهیم منتقل کرد و خودش پیش او رفت و آمد میکرد. این کار باعث حسادت بیشتر ما نسبت به او شد. پس از آنکه ماریه، حامله شد، حسادت و کینه ما شدت بیشتری گرفت؛ چرا که او چیزی داشت که همه ما از آن محروم بودیم"[۱۳].
در این هنگام آیات اول سوره تحریم نازل شد. در این آیات ضمن ملامت حفصه و عایشه، به رسول خدا(ص) خطاب شد که ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۶].
علی بن ابراهیم قمی روایتی از سلسله سندش از امام صادق(ع) نقل کرده است که وقتی ابراهیمفرزند پیامبر(ص) وفات کرد، حضرت را حزنی شدید در برگرفت. عایشه گفت: "چرا بر این کودک میگریی؟ او که فرزندت نبود. او فرزندخادم شما جریح بود"[۲۳]. رسول الله(ص) از گفته عایشه به شدت عصبانی شد، علی(ع) را فرا خواندند و امر به قتل جریح داد؛ علی(ع) به مشربه امابراهیم رفت. جریح قبطی در حیاط بود. حضرت در زد، جریح پیش آمد تا در را باز کند، پس چون علی(ع) را با صورت برافروخته دید به عقب برگشت و فرار کرد. علی(ع) در را شکست، وارد شد و او را تعقیب کرد. جریح از ترس بر بالای درخت نخلی رفت. هنگامی که بالای درخت خرما رسید، بادی وزید و عورتش نمایان شد؛ معلوم شد که او از آلت مردانگی بیبهره است. پس علی(ع) برگشت و جریان را به رسول خدا(ص) اطلاع داد. بدین ترتیب ماریه از این اتهام تبرئه شد[۲۴].
دیدگاه اهل سنت درباره حدیث إفک، برخاسته از روایات متعددی است که از راههای مختلف، نقل شده است؛ ولی اشکالات زیادی بر این روایات وارد است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
مناقشه در سند و متن:سند احادیث مورد نظر، مرسل، معلق و یا منقطع است و اگر دارای سند متصل هم باشد بر اساس اهل سنت ضعیف است و اعتماد برآن صحیح نیست؛ در محتوا نیز تناقضات متعدد و غیر قابل جمع وجود دارد.
اختلاف زمانی نزولآیات و قضیه إفک:آیات إفک حدوداً در سال هشتم هجری نازل شده و حال آنکه ماجرای إفک در سال ششم و یا قبل از آن رخ داده است. روایات نیز صراحت دارد که آیات در زمان وقوع إفک نازل شده، پس چگونه ممکن است إفک در سال ششم باشد و آیات در سال هشتم نازل شود. در نتیجه، نسبت دادن آن به عایشه دشوار به نظر میآید؛ اما درباره ماریه، قراین نزدیکتری وجود دارد؛ از جمله:
تمام کتب تاریخیاهل سنت، جریان تهمت به ماریه را با وجود تفاوتهایی نقل کردهاند و به این مسئله اذعان دارند که روایت "واقدی" قابل مطابقت با آیات إفک است[۲۹]. با وجود این، برخی از علما این شأن نزول را از لحاظ مضمون، ضعیف و نااستوار توصیف کرده و نپذیرفتهاند[۳۰][۳۱].
ماریه، بانویی پاک[۳۴]، دیندار، نیکوکار، شایسته و مورد توجه و علاقه رسول خدا(ص) بود[۳۵]. مؤرخان و سیرهنگاران او را به علت دینداری ستودهاند[۳۶]. پیامبر(ص) در بیانی، علاقه خود را به این بانو چنین اظهار میدارد: "آن گاه که مصر را فتح کردید با آنها به خوبی برخورد کنید؛ چون من داماد آنها هستم"[۳۷][۳۸].
↑احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۳۱۱.
↑احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ ج۸، ص۱۷۱.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۷ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۹: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۴۵.
↑احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۴.
↑علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹ ۔ ۱۰۰؛ شیخ مفید، رسالة حول خبر ماریة، ص۱۶.
↑علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹-۱۰۰؛ رسالة حول خبر ماریه، ص۱۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲.
↑«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت» سوره نور، آیه ۱۱.
↑ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۱۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۶۵ به بعد.
↑احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸.
↑محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۱۸؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۲۱۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۹۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱ ص۴۵۳.