مسجد النبی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث مسجد است. "مسجد النبی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مسجد النبی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- مسجد پیامبر خدا در مدینه. حضرت محمد(ص) پس از هجرت به مدینه، اولین کاری که کرد، با همکاری مردم مسجدی ساخت که محل تجمع مردم و برپایی نماز باشد. ابتدا مسجدی ساده و بیسقف بود، سپس به مرور و در دورههای بعد بر وسعت و بنای آن افزوده شد و به وضع امروز رسید که یکی از بزرگترین و با شکوهترین مساجد در جهان اسلام است و زیارتگانه مقدس به شمار میرود.
- مسجد النبی فضیلت بسیار دارد و نماز در آن برابر با هزار نماز در جای دیگر است و مسافر میتواند نماز خود را در آن تمام بخواند.
- قبر مطهر پیامبر(ص) هم اکنون در این مسجد قرار دارد و قبة الخضرا (گنبد سبز) بر روی مرقد اوست و بسیار توصیه شده به رفتن به آن مسجد و نماز خواندن در آن و زیارت قبر حضرت رسول(ص) در زمان آن حضرت، خانه وی و اتاقهای همسرانش و خانه امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) کنار مسجد بوده که اکنون با توسعه مسجد در داخل آن است[۱].
بنای مسجد یکی از اقدامات پیامبر خاتم در ورود به مدینه
- رسول خدا(ص) روز جمعه از قبا حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، نماز جمعه خواندند، و این، نخستین نماز جمعه پیامبر(ص) در مدینه بود[۲].
- بزرگان قبایل مدینه، هر کدام از پیامبر(ص) تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما پیامبر(ص) میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او مأمور است". سرانجام شتر پیامبر(ص) در محله بنیمالک بن نجار زانو به زمین زد، و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، ابوایوب انصاری، زاد و توشه حضرت را به خانه خود برده بود، رسول خدا(ص) در منزل وی سکونت گزید[۳] و تا هفت ماه آنجا ماند[۴].
- در منابع تاریخی آمده است که پیامبر خاتم(ص) هنگام ورود به شهر یثرب (مدینه منوره) امر فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود[۵]. درباره مالک زمین گفته شده است: آن زمین که محل نگهداری شتران بود، در ملکیت سهل و سهیل، فرزندان عمرو بود که در آن زمان به علت فوت پدر، تحت سرپرستی معاذ بن عفراء[۶] و یا اسعد بن زراره[۷] قرار داشتند. پیامبر(ص)، تقاضای خرید آن زمین را برای ساختن مسجد مطرح کرد.
- آوردهاند که در پاسخ این تقاضا، سهل و سهیل خواستار هبه زمین به رسول الله(ص) شدند[۸] یا معاذ بن عفراء گفت: من سهل و سهیل را راضی خواهم کرد[۹]؛ اما پیامبر(ص) قبول نکرد و زمین را از آنها خرید[۱۰]. این در حالی است که بنا بر نقلی قابل قبول، نزد طبری، "بنی نجار" مالکان زمین بودند، و در آن چند نخل و قبوری از دوران جاهلیت وجود داشت. پیامبر(ص) از آنها خواست قیمت زمین را از حضرت دریافت کنند؛ اما آنها در پاسخ گفتند: "قیمتی جز ثواب نزد خدا نمیخواهیم"[۱۱]. عموم مسلمانان در ساخت این مسجد فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر مسلمانان در این کار میکوشید[۱۲]. پایههای اصلی را تا سه ذراع با سنگ و بقیه را با خشت چیدند. آن گاه چند ستون از چوب خرما برافراشتند و روی آن را با شاخ و برگ نخلها پوشاندند، و چون از ایشان درباره سقف مسجد پرسیدند، فرمود: "سایهبانی چون، سایهبان موسی کافی است"[۱۳]. از این پس این مسجد، مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای مسلمانان و مقر فرماندهی اسلام شد.
- پس از اتمام بنای مسجد، در اطراف آن منازلی برای رسول خدا(ص) و اصحاب ساخته شد[۱۴]. از این منازل، درهایی به مسجد باز بود که بعدها با فرمان الهی و نزول جبرئیل همه آنها جز در منزل پیامبر(ص) و علی بن ابی طالب(ع) بسته شد[۱۵][۱۶].
منابع
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۴۹.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۱۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن جریر طبری، اعلام الوری یا علام الهدی، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۶۷.
- ↑ قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۵۰-۱۵۱.