عتاب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عتاب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • منظور آن دسته از آیاتی است که خطاب به پیامبر حاکی از عتاب و هشدار جدی است. که خود این عتاب‌ها دلیل است که قرآن سخن پیغمبر و ساخته فکر او نیست، زیرا کسی که اعمال پنهانی و افکار درونی خود را بر ملا نساخته و خویشتن را مورد مؤاخذه و عتاب قرار نمی‌دهد.
  1. ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱].
  2. ﴿وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۲]
  3. ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۳].
  4. ﴿فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ[۴].
  5. ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا[۵].
  6. ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۶].
  7. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۷].
  8. ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۸].
  9. ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ[۹].

نکته: بیشتر مفسرین بر این نکته اصرار دارند که در قرآن کریم آیات عتاب به حسب ظاهر خطاب به پیغمبر(ص) دارد، ولی در واقع مخاطب، مسلمانان و امت پیامبر(ص) است و به اصطلاح این آیات از قبیل ایاک اعنی و اسمعی یا جاره است به در می‌گویند تا دیوار گوش کند که البته با این اصل منافاتی ندارد که گاهی اوقات قرآن ابتدا پیامبرش را مورد مواخذه قرار می‌دهد تا از این طریق عظمت آن فعل را برای همگان نشان دهد. نکته دیگر پیامبران نیز طبیعت ما فوق انسانی و بشری ندارند که بر عصیان قادر نباشند؛ بلکه از آن جهت که انسانند در معرض لغزش‌ها و توبیخ‌ها قرار می‌گیرند؛ لذا خداوند برای هدایت آنها دست به آموزش و مراقبت و تربیت پیامبر می‌زند و از طریق خطابات هشدارآمیز، هدایت و ارشاد می‌کند.

نکات

در آیات فوق این محورها مطرح گردیده است:

  1. خداوند پیامبرش را مورد عتاب قرار میدهد و می‌گوید و اگر تو از راه و روش آنها که به صورت دین در آورده‌اند پیروی کنی آنها از تو خشنود می‌شوند. ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ ولی تو چون پیرو هدایت خدایی که همان هدایت به سوی خیر و کمال است، نمی‌توانی پیرو اندیشه‌ها و روش و ملیت ساخته آنها، باشی: ﴿قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى غیر هدایت الهی که آیین خدا و روشن‌بینی به مسائل وجود و تکالیف می‌باشد، هواهای نفسانی است که گاهی در قالب دین درمی‌آید. ثبات به آن هدایت الهی مؤید علم و موجب ولایت و یاری خداوند است. با چنین هدایت و علمی هر که از هواها پیروی کند از معرض ولایت و یاری خدایی بیرون رفته، گرچه به فرض شخص پیمبر معصوم باشد: ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ این هواهایی که به رنگ دین درآمده و قشری از تعصبات آن را فرا گرفته از بیشتر یهود و نصارایی است که از حق و کتاب چنان که باید پیروی نمی‌کنند. ولی آنها که هدایت کتاب تاریکی اوهامشان را زدوده و نور آن در جان و قلبشان تابیده و چنان که باید کتاب را تلاوت می‌کنند، به این کتاب عالی و هدایت کامل ایمان می‌آورند[۱۰]؛
  2. خداوند پیامبر را مورد خطاب قرار میدهد و می‌گوید اگر اعراض و روگردانی مخالفان دعوت توحیدی، زیاد بر تو سخت و سنگین است ﴿وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ چنان‌چه بتوانی اعماق زمین را بشکافی و در آن نقبی بزنی و جستجو کنی و یا نردبانی به آسمان بگذاری و اطراف آسمان‌ها را نیز جستجو کنی و آیه و نشانه دیگری برای آنها بیاوری چنین کن ﴿فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ ولی دعوت به حق و قبول آن باید در مجرای اختیار جریان یابد گو اینکه خداوند بر هدایت اجباری و اضطراری مردم قادر است ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ولی روشن است که این چنین ایمان اجباری بیهوده است، آفرینش بشر برای تکامل بر اساس اختیار و آزادی اراده می‌باشد، تنها در صورتآزادی اراده است که ارزش مؤمن از کافر و نیکان از بدان و درستکاران از خائنان و راستگویان از دروغگویان شناخته می‌شود، و گرنه در ایمان و تقوای اجباری هیچ‌گونه تفاوتی میان خوب و بد نخواهد بود، و این مفاهیم در زمینه اجبار ارزش خود را به کلی از دست می‌دهند. سپس پیامبر را مورد عتاب قرار میدهد و می‌فرماید: اینها را برای این گفتیم که تو از جاهلان نباشی و در شمار کسانی که نسبت به معارف الهی جاهل هستند قرار نگیری ﴿فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ و اصرار به یافتن معجزه و آیه‌ای داشته باشی که آنها را مجبور به هدایت کند. بی‌تابی مکن و صبر و استقامت را از دست مده و بیش از اندازه خود را به خاطر کفر و شرک آنها ناراحت مکن و بدان راه همین است که تو می‌پیمایی؛
  3. چون در آیات قرآن قسمت‌هایی از سرگذشت‌های انبیاء و اقوام پیشین ذکر شده بود، و بعضی از مشرکان و منکران دعوت پیامبر(ص) در صحت آنها تردید می‌کردند، قرآن از آنها می‌خواهد که برای فهم صدق این گفته‌ها به اهل کتاب مراجعه کنند، و چگونگی را از آنها بخواهند، چرا که در کتب آنها بسیاری از این مسائل آمده است. ولی به جای اینکه روی سخن را به مخالفان کند، پیامبر را مورد عتاب خطابی ساخته، چنین می‌گوید: اگر از آن‌چه بر تو نازل کردیم در شک و تردید هستی از آنها که کتب آسمانی را قبل از تو می‌خوانند بپرس ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ تا از این طریق ثابت شود که آن‌چه بر تو نازل شده حق است و از طرف پروردگار ﴿لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ بنابراین هیچ‌گونه شک و تردید هرگز به خود راه مده [۳] ﴿فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ؛
  4. خداوند مردم را ازطریق پیامبر مورد عتاب قرار میدهد و می‌گوید: پس در مورد باطل بودنِ آن‌چه که آنان می‌پرستند، در تردید مباش. ﴿فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ آنان پرستش نمی‌کنند، جز همان‌گونه که پیش از آن پدرانشان می‌پرستیدند؛ ﴿مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ و قطعاً ما نصیبشان را ناکاسته، به طور کامل به آنان خواهیم داد ﴿وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ علامه طباطبایی مینویسد: معنای آیه چنین می‌شود: حال که داستان اولین و گذشتگان را شنیدی و فهمیدی که چگونه خدایانی غیر از خدای تعالی می‌پرستیدند و چگونه آیات خدا را تکذیب می‌کردند، و دانستی که سنت خدای تعالی در میان آنان چه بود، و چگونه خدا در دنیا هلاک و در آخرت به آتش جاودانه مبتلایشان نمود، پس دیگر در عبادت قوم خودت شک و تردید نداشته باش، که بت‌پرستی آنان همان رسم دیرینه پدران ایشان است و جز تقلید از آنان هیچ دلیلی ندارند، و مطمئن بدان که ما به‌زودی بهره‌ای را که از کیفر اعمالشان عایدشان می‌شود به ایشان می‌دهیم، بدون اینکه به وسیله شفاعت و یا عفو از آن بکاهیم. ممکن هم هست که مقصود از کلمه ﴿آبَاؤُهُمْ پدران بلا فصل نباشد، بلکه امت‌های گذشته‌ای باشد که به کیفر بت‌پرستی منقرض شده‌اند، و حتی ممکن است مقصود پدران و نیاکان عرب بعد از اسماعیل(ع) هم نباشد، بلکه مطلق امت‌های گذشته باشد و خداوند[۱۱]؛
  5. خداوند در یک عتاب می‌فرماید: در خداپرستی در کنار خداوند خالق قادر، منعم، رحیم حتی در تصور خدایی دیگر را هم قرار مده ﴿لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ زیرا غیر از او خدایی با این با ویژگی‌ها و صفات نمی‌یابی و این توحید در عقیده و عبادت با ندای فطرت انسان هماهنگ است و راهنمای عمل صالح و اگر این مسیر توحیدی را رهاکردی از مسیر رحمت و منابع نعمت دور میشوی و از یاری خداوند بی‌بهره و هنگامی از خط مستقیم عقید و عمل دور شدی نصرت خداوند را که همه قدرت و نصرت به دست او است از دست میدهی و زندگی زیان‌بار و عاجزانه‌ای خواهی داشت و نکوهیده و بی‌یاور بر جای بنشینی ﴿فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا[۱۲]؛
  6. خداوند پیامبر را مورد عتاب و هشدار قرار میدهد که از وسوسه‌های مشرکان مخالف دعوت توحیدی برحذر باشد، مبادا کم‌ترین ضعف و سازشی در مبارزه با شرک و بت‌پرستی به خود راه بدهد، که باید با قاطعیت هر چه تمام‌تر دنبال گردد. و می‌گوید: نزدیک بود آنها تو را با وسوسه‌های خود از آن‌چه بر تو وحی کردیم بفریبند، ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ ﴿لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ و در آن صورت، تو را به دوستی خود بر می‌گزینند ﴿وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا و اگر ما تو را ثابت‌قدم نمی‌ساختیم و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ نزدیک بود به آنان تمایل کنی ﴿لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا. اما این تثبیت الهی مانع از آن تمایل شد و این هشداری برای همه رهبران که باید مراقبت کنند که با انگیزه‌های دنیاطلبانه مخالفان، با نیرنگ و مصلحت‌جویانه آنان را تحت تأثیر وسوسه‌های خود فریب ندهند.
  7. از خطرناک‌ترین پرتگاه‌هایی که بر سر راه رهبران بزرگ قرار دارد مسأله پیشنهادهای سازشکارانه‌ای است که از ناحیه مخالفان مطرح می‌گردد، و در اینجا است که خطوط انحرافی بر سر راه رهبران ایجاد می‌شود و سعی دارد آنها را از مسیر اصلی بیرون برد، و این آزمون بزرگی برای آنها است. مشرکان “مکه” و منافقان “مدینه” بارها کوشیدند که با طرح پیشنهادهای سازشکارانه پیامبر گرامی اسلام(ص) را از خط “توحید” منحرف سازند، و خداوند پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و می‌فرماید. ای پیامبر تقوای الهی پیشه کن: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ حقیقت تقوی همان احساس مسئولیت درونی است و تا این احساس مسئولیت نباشد انسان به دنبال هیچ برنامه سازنده‌ای حرکت نمی‌کند. از کافران و منافقان اطاعت مکن! ﴿وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ و در پایان این آیه برای تأکید این موضوع می‌گوید: خداوند عالم و حکیم است ﴿إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا اگر فرمان ترک پیروی آنها را به تو می‌دهد روی علم و حکمت بی‌پایان او است، زیرا می‌داند در این تبعیت و سازشکاری چه مصائب دردناک و مفاسد بی‌شماری نهفته است[۱۳]؛
  8. خداوند با لحن قاطع پیامبر را مورد خطاب قرار داده و خطر شرک را بازگو کرده می‌فرماید: به تو و به همه انبیای پیشین وحی فرستاده شده است که اگر مشرک شوی مسلماً اعمالت حبط و نابود می‌گردد و از زیانکاران خواهی بود ﴿وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ به این ترتیب شرک دو پیامد خطرناک دارد حتی در مورد پیامبران الهی اگر به فرض محال مشرک شوند. نخست مسأله حبط اعمال است، و دوم گرفتار خسران و زیان زندگی شدن. اما “حبط اعمال” به معنی محو آثار و پاداش عمل به خاطر شرک است چرا که شرط قبولی اعمال اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگ‌ترین سرمایه‌های خود را که عقل و خرد و عمر گران‌بها است در این بازار بزرگ تجارت دنیا از دست داده و “جز حسرت و اندوه متاعی نخریدند”. علامه طباطبایی مینویسد: خطاب در آیه به رسول خدا(ص) و سایر انبیا(ع) به نهی از شرک و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زیانکاران شدن خطابی است حقیقی، و تهدید و انذاری است واقعی، چون همان‌طور که قبلاً هم گفتیم غرض این سوره اشاره به این حقیقت است که رسول خدا(ص) هم مأمور به ایمان آوردن است. او مشرکین را به هر چه دعوت می‌کند که بدان ایمان آورند، خودش نیز باید بدان ایمان آورد و به هر تکلیفی که دعوت می‌کند انجام دهند خودش هم باید انجام دهد. خلاصه او هم فردی از افراد مسلمین است، پس دیگر نمی‌تواند پیشنهاد مشرکین را در پرستش بت‌های ایشان بپذیرد. و صرف اینکه انبیاء معصوم به عصمت الهی هستند و با داشتن آن دیگر ممکن نیست معصیت از ایشان سر بزند، باعث نمی‌شود که تکلیف از ایشان ساقط باشد و توجه تکلیف به ایشان صحیح نباشد، چون اگر این طور بود دیگر عصمت در حقشان تصور نمی‌شد، همچنان که در حق جمادات و گیاهان تصور ندارد، پس معصوم به کسی گفته می‌شود که بتواند گناه کند، ولی نکند[۱۴].
  9. خداوند پیامبر را مورد خطاب قرارداده و می‌فرماید رسالت خود را در دعوت به توحید ادامه بده و در امر رسالت تعجیل مکن ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ که بسیاری از امور برای رسیدن به نتیجه سسلسله علت‌هایی دارد که باید زمان تحقق آن برسد، نظام هستی بر اساس نظم و تدریج از سوی خداوند قرار گرفته است همان‌گونه که گیاهان برای رسیدن به میوه‌ها و مادران زمان بارداری را برای تولد کودک باید طی کنند و شب و روز با سپری شدن زمان ایجاد میشوند[۱۵]. پیامر تو مانند صاحب ماهی - یونس - پیامبر مباش ﴿وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ که برای رسیدن نتیجه در حرکت رسالت پیامبریش عجله کرد و صبر نکرد و در تقاضای مجازات قومش شتاب کرد، و گرفتار مجازات ترک اولی شد و در هنگام مناجات با خدا مالامال از خشم بوده، ﴿إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ تو این‌طور مباش، و این در حقیقت نهی از سبب خشم است، و سبب خشم این است که آدمی کم‌حوصله باشد، و در آمدن عذاب برای دشمنانش عجله کند[۱۶].

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  2. «و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۵.
  3. «پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.
  4. «پس، از آنچه آنان می‌پرستند در گمان مباش؛ جز به همان روش که پدرانشان پیش از این، (بت‌ها را) می‌پرستیده‌اند پرستش نمی‌کنند و ما بهره آنان را به ایشان ناکاسته خواهیم داد» سوره هود، آیه ۱۰۹.
  5. «با خداوند خدایی دیگر قرار مده که نکوهیده بی‌یاور فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۲.
  6. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.
  7. «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بی‌گمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱.
  8. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  9. «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون “همراه ماهی” (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
  10. پرتوی از قرآن، ج۱، ص۲۸۱.
  11. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۷.
  12. من وحی القرآن، ج۱۴، ص۸۰.
  13. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۸۸.
  14. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.
  15. من وحی القرآن، ج۲۳، ص۵۹.
  16. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۱۹۲.