عدالت صحابه در حدیث
مقدمه
سنّت نبوی نیز مؤید قرآن است. اکنون به برخی از روایات اشاره میکنیم:
- ابوهریره از پیامبر روایت میکند که فرمود: "در روز قیامت گروهی از اصحاب به نزدم میآیند. آنگاه در کنار حوض، از نزد من بازگردانده میشوند. میگویم: پروردگارا! اصحابم را دریاب! خداوند میفرماید: تو نمیدانی چه مسائل و بدعتهایی پس از تو پدید آوردند؟ آنان به گذشته جاهلیت خویش بازگشتند.[۱]؛ در صحیح بخاری چند روایت دیگر به همین مضمون آمده است. مخاطب این روایت همان صحابهاند؛ زیرا واژه "اصحاب" در روایات به گونه صحیح آمده، و تعریف ما از صحابه، این روایات را دربر میگیرد. از اینرو، کسی نمیتواند بگوید، مقصود از این روایات منافقان میباشند؛ چون که منافقان طبق نظر ما جزو اصحاب نمیباشند.
- ابونضر میگوید: سخنی از رسول خدا(ص) به من رسیده که پیامبر(ص) درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من درباره آنان شهادت میدهم". ابوبکر گفت: "ای رسول خدا! آیا ما برادران آنان نیستیم؟ آنان اسلام را پذیرفتند ما نیز اسلام را پذیرفتیم و آنان پیکار کردند ما نیز پیکار کردیم".پیامبر(ص) میفرمود: "آری، ولی من نمیدانم شما پس از من چگونه رفتار خواهید کرد". ابوبکر گریست و گفت: "آیا ما پس از شما خواهیم بود؟"[۲]. برخی شارحان حدیث میگویند: معنای سخن پیامبر(ص) که درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من شهادت میدهم"؛ یعنی من درباره آنان به ایمان صحیح و سلامت ایشان از گناه گواهی میدهم: از این روایت به خوبی فهمیده میشود که پیامبر(ص) بر صلاح و عدالت شهدا شهادت دادند اما درباره همه صحابه حتی ابوبکر شهادت ندادند.
- علأ بن مسیب از پدرش روایت میکند: من براء بن عازب را دیدم و به او گفتم: خوشا به حالت! تو هم صحبت پیامبر(ص) بودی و در زیر درخت با او بیعت کردی. براء گفت: "ای برادرزاده! تو نمیدانی ما پس از آن حضرت چه چیزهایی گناهان و بدعتهایی پدید آوردیم"[۳].
- ابن مسعود روایت میکند که روزی رسول خدا در خطبهاش پس از ستایش خداوند فرمود: "برخی شما منافق هستید، پس من نام هر کسی را گفتم، بلند شود. سپس پیامبر نام سی و سه تن را گفت و به آنان فرمود: شما از خدا بترسید"[۴]؛
- أم سلمه میگوید: پیامبر(ص) فرمود: "از یاران من کسی است که پس از مرگ هرگز مرا نخواهد دید و من او را نخواهم دید"[۵]؛ روایت دیگری نیز با این مضمون از أم سلمه نقل شده است[۶].
- بخاری به نقل از ابن عباس روایت میکند: هنگام درگذشت رسول خدا(ص)، در خانه ایشان گروهی از صحابه و از جمله عمر بن خطاب بودند. پیامبر(ص) فرمود: "بیایید تا برایتان نامهای بنویسم تا پس از آن گمراه نشوید". عمر گفت: "درد بر پیامبر چیره شده، و قرآن نزد شماست؛ کتاب خدا ما را بس است". افراد حاضر در خانه اختلاف نظر پیدا کرده و به جدل پرداختند. گروهی میگفتند: قلم و دوات بیاورید تا سخن رسول خدا(ص) برای شما در نامهای نوشته شود تا پس از آن هرگز گمراه نشوید و گروهی نیز سخن عمر را تکرار کردند. چون گفت و گوی بیهوده و جدل نزد رسول خدا فراوان شد، رسول خدا(ص) فرمود: "برخیزید!" پس از آن رویداد، ابن عباس همواره میگفت: همه گرفتاریها از آنجا سرچشمه گرفت که آنان با اختلاف نظر و سخنان بیهوده میان رسول خدا و نامه او جدایی انداختند و نگذاشتند سخن پیامبر(ص) در نامهای برای آنان نوشته شود[۷]. در برخی روایات نقل شده که برخی صحابه گفتند: رسول خدا هذیان و پریشان میگوید. در مسند احمد نیز عبارت "لیهجر" آمده است[۸]. به کار بردن چنین واژههایی درباره رسول خدا(ص) اهانتآمیز بوده و کسانی که چنین سخنی را درباره پیامبر گفتهاند، از بزرگان صحابه بودهاند؛ چون در حال احتضار رسول خدا(ص) تنها بزرگان صحابه حضور داشتند. در تعبیر "رجال" آمده که دلالت دارد بر آنکه حاضران در خانه از چهرههای برجسته صحابه بودهاند. آیا کسانی که با بیان سخنان لغو و بیهوده از نوشتن نامه سرنوشتساز رسول خدا(ص) جلوگیری کردند، دچار گناه نابخشودنی و خیانت نشدند؟ آیا این روایت، ادعای اهل سنت مبنی بر عدالت همه صحابه را نقض نمیکند؟ اگر درباره خلفای اهل سنت چنین تعبیری به کار برده میشد؛ مثلاً هنگام وصیت ابوبکر برای جانشینی خود در حال احتضار که گاهی بیهوش میشد و گاهی به هوش میآمد؛ چگونه با گوینده این سخن رفتار میکردند و چه نوع قضاوتی داشتند؟
- رسول خدا(ص) در حجة الوداع پس از سخنرانی مفصلی فرمود: به شما هشدار میدهم که مبادا پس از من مرتد و کافر شوید در حالی که همدیگر را به قتل میرسانید. آگاه باشید که من شاهد و گواه بر رفتار شما هستم و شما از آن ناآگاه هستید[۹].
- پیامبر(ص) در حدیث دیگری فرمود: حال افرادی که میگویند خویشاوندی رسول خدا(ص) در روز قیامت سودی ندارد، چگونه خواهد بود؟ آری، به خدا سوگند، خویشاوندی من در دنیا و آخرت پیوسته است. ای مردم! همانا من پیش از شما در کنار حوض (کوثر) میآیم. پس وقتی شما نیز به کنار آن میآمدید، مردی از شما میگوید: ای رسول خدا! من فلان، پسر فلان هستم، دیگری نیز همین سخن را میگوید، آنگاه میگویم: من نسبها را شناختم، ولی شما پس از من بدعتها گذاردید و به عقب [به روزگار جاهلیت] باز گشتید. این حدیث، دلالت دارد که گروهی پس از پیامبر(ص)، اسلام را دگرگون و دستورات آن حضرت را فراموش میکنند[۱۰].
- در منابع اهل سنت روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود: کینهها در سینه گروههایی است که فقط پس از درگذشت من، آن کینهها را آشکار میکنند[۱۱]؛
- مناوی از پیامبر(ص) روایت کرده است که فرمود: "ای علی! پس از من با سختیها روبرو خواهی شد؛ مبادا با آنان بجنگی"[۱۲]؛
- ام الفضل میگوید: من هنگام رحلت پیامبر(ص) نزد ایشان آمدم و گریه میکردم. حضرت(ص) سر خود را بلند کرده و فرمود: "چرا گریه میکنی؟" گفتم: میترسیم در حالی که نمیدانیم پس از شما چه چیزی از مردم خواهیم دید. پیامبر(ص) فرمود: "شما پس از من مستضعف خواهید شد"[۱۳].
- عبدالله بن عمر روایت میکند: پیامبر(ص) گروهی را جهت اجرای مأموریت برگزید و فرماندهی سپاهیان را به اسامة بن زید سپرد. پس برخی از مردم فرماندهی اسامه را نپذیرفتند. آنگاه پیامبر(ص) فرمود: "اگر شما امروز فرماندهی او را سرزنش میکنید، پیش از این فرماندهی پدر او را نیز سرزنش میکردید. سوگند به خدا که اسامه شایستگی فرماندهی سپاه را دارد و او محبوبترین مردم نزد من است، و پس از این نیز چنین خواهد بود"[۱۴].
- این روایات نشانگر آن است که همه صحابه در برابر گفتار، رفتار و سنت نبوی تسلیم نبودند. پس دلیلی بر عدالت همه صحابه وجود ندارد.[۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ «يرد علىّ يوم القيامة رهط من أصحابى فيجلون عن الحوض، فأقول: يا ربّ أصحابى، فيقول: إنّك لا علم لك بما أحدثوا بعدك انهم ارتدّوا على أدبارهم القهقرى»؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۵، ص۲۰۸، باب فی الحوض.
- ↑ الموطأ، مالک بن انس، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲، ح۳۲، کتاب الجهاد، الشهداء فی سبیل الله.
- ↑ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الایمان، باب فی نیة المؤمن و المنافق و عملهما.
- ↑ ان منکم منافقین فمن سمیت فلیقم. ثم قال: یا قم فلان، قم یافلان، حتی سمی ستة و ثلاثین رجلا قال ان فیکم أو منکم فاتقوالله؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الایمان، باب فی نیة المؤمن و المنافق و عملهما.
- ↑ «من أصحابی من لا أراه و لا یرانی بعد ان اموت ابدا...»
- ↑ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الایمان، باب فی نیة المؤمن و المنافق و عملهما.
- ↑ صحیح بخاری، بخاری، کتاب المرضی، باب ۱۷؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب وصیت، باب ۵، ح۲۲.
- ↑ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ «أَلَا لَأَعْرِفَنَّكُمْ تَرْتَدُّونَ بَعْدِي كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ أَلَا إِنِّي قَدْ شَهِدْتُ وَ غِبْتُمْ»؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۹۳؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۹۵؛ الفتن، ابن ماجه، ح۳۹۳۱.
- ↑ «مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَقُولُونَ إِنَّ رَحِمَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَا يَنْفَعُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، بَلَى وَ اللَّهِ إِنَّ رَحِمِي لَمَوْصُولَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ إِنِّي أَيُّهَا النَّاسُ فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ فَإِذَا جِئْتُمْ قَالَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ وَ قَالَ الْآخَرُ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ فَأَقُولُ: أَمَّا النَّسَبُ فَقَدْ عَرَفْتُهُ وَ لَكِنَّكُمْ أَحْدَثْتُمْ بَعْدِي وَ ارْتَدَدْتُمُ الْقَهْقَرَى»؛ مسند عبد بن حمید، ج۱، ص۳۴؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، ج۱، ص۱۳۳ (باب اجتناب البدع و الجدل).
- ↑ «ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لَا يُبْدُونَهَا إِلَّا مِنْ بَعْدِي»؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۱۱۸؛ الریاض النضره، محبالدین طبری، ج۲، ص۲۱۰؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۳۶.
- ↑ «يا علي إنك ستبتلي بعدي فلا تقاتلن»؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۵۵.
- ↑ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۳۹.
- ↑ صحیح بخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۶۵، باب مناقب زید بن حارثه؛ ج۴، ص۱۶۲۰، ح۴۱۹۹، باب بعث النبی أسامة بن زید فی مرضه الذی توفی فیه.
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۹۸-۱۰۳.