عدالت صحابه از دیدگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نظریه عدالت همه صحابه

اهل سنت بعد از قرآن، احادیث و سنت رسول اکرم (ص)، فهم و رفتار اصحاب را پایه اعتقادات و احکام دین می‌دانند؛ از این رو، موثق بودن و عدالت اخلاقی و روایی اصحاب، اصلی بسیار مهم است. اکنون بخشی از اقوال متکلمان، محدثان، فقیهان و مفسران اهل سنت را بازگو می‌کنیم:

  1. ابوعمر یوسف بن عبدالبر قرطبی می‌نویسد: آنان مردمان بهترین قرن‌ها (در طول تاریخ اسلام) و برترین گروهی هستند که برای دعوت و ارشاد به سوی اسلام فرستاده شده‌اند. عدالت همگی آنان با ستایش خداوند عزوجل و پیامبرش از آنان، به اثبات رسیده است. چه کسی عادل‌تر از آنانی است که خداوند ایشان را برای هم‌نشینی و یاری پیامبرش برگزیده است؟ چه شهادت تزکیه‌ای بهتر از این، و چه گواهی عدالتی کامل‌تر از این را میتوان تصور کرد؟[۱].
  2. ابوالمعالی عبدالملک جوینی می‌گوید: بر مسلمان معتقد واجب است تا بدانند که همه اصحاب پیامبر (ص) از دیدگاه پیامبر در مقام قابل غبطه و خاصی قرار داشتند و پیامبر (ص) به هر یک از آنان توجه ویژه‌ای داشت. نصوص قرآنی از عدالت صحابه و خشنودی خداوند از آنان در "بیعت رضوان" خبر می‌دهند و قرائن نیز نشان می‌دهند که مهاجرین و انصار ستایش نیکو شده‌اند[۲].
  3. ابوعمرو عثمان بن الصلاح شهر زوری می‌گوید: همه اصحاب از امتیاز خاصی برخوردارند و آن اینکه از عدالت هیچ یک از آنان سؤال نمی‌شود، بلکه این مسئله‌ای قطعی تلقی می‌شود؛ زیرا همه آنان مطلقاً، از دیدگاه نصوص قرآن، احادیث و اجماع کسانی که اجماع آنان قابل قبول و معتبر است، عادل‌اند. امت اسلامی بر عدالت اصحاب پیامبر (ص) اتفاق نظر دارد، اگر چه صحابه از کسانی باشند که در درگیری‌ها (میان اصحاب پیامبر) شرکت داشته‌اند. همچنین این دیدگاه، دیدگاه علمایی است که اجماع آنان معتبر است. این اعتقاد به خاطر حسن ظن و با توجه به فضائل و مناقب آنان است. و گویا تأیید الهی بوده تا درباره عدالت آنان اجماع باشد؛ زیرا آنان ناقلان و پاسداران شریعت اسلامی بوده‌اند[۳].
  4. احمد بن تیمیه می‌گوید: از اصول اعتقادی اهل سنت و جماعت آن است که دل‌ها و زبان‌های شان [از بغض و بدگویی درباره اصحاب (ص) پاک و سالم است؛ چنانکه خداوند آنان را این چنین توصیف می‌فرماید: "آنان که پس از مهاجر و انصار آمدند (یعنی تابعین و مؤمنان تا روز قیامت) همواره در دعا به درگاه خدا می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران دینی‌مان را که در ایمان آوردن، پیش از ما شتافتند، بیامرز و در دل ما کینه مؤمنان را قرار نده؛ پروردگارا! تو بسیار مهربان هستی". و این اصل اعتقادی به پیروی از دستور رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: "به اصحاب من ناسزا نگویید؛ سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، اگر یکی از شما به اندازه کوه اُحد طلا انفاق کند، به پاداش یک یا نصف مُد از کردار آنان نخواهد رسید[۴].
  5. مسعود بن عمر تفتازانی می‌نویسد: اهل حق درباره بزرگداشت صحابه و پرهیز از بدگویی درباره آنان اتفاق نظر دارند؛ به ویژه درباره مهاجران و انصار که در قرآن و سنت مناقب آنان یاد شده و (در حدیث) درباره تعرض به جایگاه والای آنان هشدار داده شده است. رسول اکرم (ص) می‌فرماید: "درباره اصحاب من از خدا بترسید و آنان را پس از من هدف [نسبت‌های ناروا] قرار ندهید"؛ "به اصحاب من ناسزا نگویید"؛ "بهترین و برترین روزگاران، روزگار من است"؛ اگر اصحاب پیامبر اسلام (ص) پس از مرگ ایشان، دچار انحراف می‌شدند، حتماً آن حضرت (ص) با هوش خویش و با ارتباط با وحی و الهام این موضوع را یادآور می‌شدند. و اما بسیاری از مطالبی که درباره صحابه پیامبر (ص) نقل می‌شود، در واقع یا صحت ندارند و اگر به فرض صحیح باشند، قابل توجیه و تأویل‌اند[۵].

شیعه امامیه، به اصحاب پیامبر (ص) با دیده تجلیل و تکریم می‌نگرند ولی این موضوع را مانع از داوری درباره رفتار برخی صحابه نمی‌دانند و معتقدند که هم‌نشینی با پیامبر (ص) سبب گناه نکردن نمی‌باشد. اساس داوری شیعه را آیات قرآنی، احادیث صحیح، تاریخ قطعی و خرد سلیم انسانی تشکیل میدهد که در ادامه، آنها را بیان خواهیم کرد[۶].[۷]

حجیت عمل صحابه

در اندیشه اهل سنت، صحابه از مقام مرجعیت و رهبری گروهی برخوردارند و هر یک از آنان، از دیگری مستقل و بی‌نیاز است؛ چنان که احکام و مسائل شرع از هر یک از آنان پذیرفته می‌شود. بخاری می‌گوید: «هر مسلمانی که با رسول خدا(ص) همراه بوده یا ایشان را دیده است، از صحابه حضرت است»[۸]. احمد بن حنبل نیز می‌گوید: «اصحاب رسول خدا(ص) تمام کسانی هستند که یک ماه یا یک روز یا یک ساعت، همراه پیامبر بوده یا ایشان را دیده‌اند»![۹] علمای اهل سنت آیات[۱۰] و روایات[۱۱] فراوانی را درباره فضائل همه صحابه آورده‌اند و به برخورداری آنان از جایگاه علمی و دینی ویژه‌ای باور دارند[۱۲].

قرطبی می‌نویسد: همه صحابه عادلند[۱۳] و از اولیای الهی و برگزیدگان او و برترین مردم بعد از انبیا و رسل به شمار می‌روند. این نظر، مذهب اهل سنت است و آنچه همه امامان این امت به آن اعتقاد داشته اند[۱۴]. بنابراین، دیدگاه خلفا حکم شرعی است؛ زیرا آنان نخست از اصحابند که خیلفگی آنان است؛ پس مانند آنان عادل‌اند. ابوحنیفه می‌گوید: هرگاه حکمی را در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) نیابم، به قول صحابه فتوا می‌دهم و اگر دیدگاه صحابه درباره موضوعی مختلف باشد، رأی یکی را از آنان می‌پذیرم و آن دیگر را رها می‌کنم[۱۵]. ابن قیم می‌نویسد: فتوای صحابه نزد امام احمد بن حنبل، یکی از پنج اصل احکام است. بنابراین اگر عمل صحابه با عموم قرآن ناسازگار باشد، بر تخصیص آن دلالت می‌کند و گفته صحابه به منزله عمل اوست. احمد بن حنبل می‌گوید: گفته صحابی به منزله عمل اوست». بنابراین، گفته صحابی عمومات قرآن را تخصیص، و مطلقش را تقیید می‌زند. گویی گفتار صحابه تشریع و وحی آسمانی است که هرگز باطل به آن راه ندارد. گفتار هر صحابی همین جایگاه را داراست. به گمان اهل سنت همه آنان ستارگانی هستند که به هر یک اقتدا کنی، هدایت می‌شوی، ازین رو، مرجعیت همه صحابه نزد اهل سنت، پذیرفته است؛ یعنی هر یک از صحابه بدون استثنا، مرجعی مستقل و منزه از دروغ به شمار می‌رود که گفتارش حق است؛ زیرا از اهل بهشت شمرده می‌شود و هر کس درباره آنان یا یکی از آنان شک کند، زندیق است؛ چنان که نباید با او چیزی خورد یا نوشید یا بر جنازه‌اش نماز خواند. پس از پایان یافتن دوره صحابه، تابعین جای ایشان را می‌گیرند و پس از تابعین، علما و دانشمندان اهل سنت و احزاب ایشان، بر جای تابعین می‌نشینند.[۱۶]

نقد حجیت عمل صحابه

دیدگاه صحابه در بیشتر مسائل دینی یکسان نبود و آنان به مسائل دینی و شرعی آگاهی نداشتند؛ چنان که برخی از آنان به فسق و معصیت دچار و برخی از آنان به کذب متهم بودند و برخی، از مدلسان و بسیاری از اهل کتاب روایت نقل می‌کردند و بسیاری از آنان از علوم سنت و حدیث آگاهی نداشتند. بنابراین حتی بر مبنای اهل سنت، به دلایل زیر نمی‌توان صحابه را منبع و مرجع دینی دانست:

عدم وحدت نظر در مسائل دینی

ابن قیم جوزیه نقل می‌کند: «عبدالله بن مسعود در صد مسئله فقهی با عمر مخالفت کرده است»[۱۷]. ابن حزم اندلسی درباره خلفای راشدین می‌گوید: «خلفای راشدین بعد از پیامبر(ص) اختلاف شدید پیدا کرده‌اند»[۱۸]. محمود ابوریه چند نوع تشهد نماز با الفاظ مختلف، از اصحاب پیامبر(ص) نقل می‌کند[۱۹]؛ مالک بن انس تشهد عمر بن الخطاب، و ابوحنیفه تشهد عبدالله بن مسعود را برگزیده بودند[۲۰]؛ همچنین مالک از گفتن «بسم الله» در نماز نهی کرده است[۲۱]؛ زیرا به نقل «موطأ» از انس بن مالک، ابوبکر، عمر و عثمان در نمازهای خود بسم الله نمی‌گفتند. اما شافعی گفته است که نمازگزار باید بسم الله را بگوید[۲۲]. از ابن عباس نقل کرده‌اند که رسول خدا(ص) در نمازهایش بسم الله می‌گفت[۲۳]. بخاری و مسلم از اختلاف عمر و عبدالله بن مسعود با عمار یاسر و ابوموسی اشعری در مسئله بسیار ساده تیمم، خبر داده اند[۲۴]. از همین روی، ابن قیم جوزیه می‌گوید: «بی‌گمان، صحابه در بیشتر مسائل احکام با یکدیگر اختلاف داشتند»[۲۵]. اگر صحابه مرجع دینی باشند، به کدام یک از آنان باید مراجعه کرد؟[۲۶]

ناآگاهی

ابن حجر عسقلانی درباره ابن عمر، از صحابه پیامبر(ص)، گفته است: «ابن عمر از پیشوایان دین بود»[۲۷]. ابن قیم می‌گوید: «عتبة بن مسلم گفته است: با ابن عمر ۳۴ ماه بودم؛ غالباً وقتی از او سؤال می‌شد، می‌گفت: نمی‌دانم»[۲۸]. همچنین درباره برخی از دیگر صحابه می‌گوید: ابن ابی لیلی گفت: ۱۲۰ نفر را از اصحاب رسول خدا(ص) را دیدم که سؤال را به یکدیگر ارجاع می‌کردند تا به اولی می‌رسید؛ از آنان حدیثی نپرسیدند، مگر اینکه دوست داشتند از یکدیگر روی برگردانده، فرار کنند[۲۹]. ابن حزم اندلسی می‌گوید: برخی از صحابه که به حدیثی برمی‌خوردند، آن را تأویل می‌کردند و از ظاهر آن خارج می‌شدند و برخی از آنها حدیث می‌خواندند و اعتراف می‌کردند که بسیاری از روایات را ندیده‌اند[۳۰]. بنابراین چگونه به رفتار و گفتار همه صحابه، می‌توان استناد کرد و امر دین را از آنان گرفت؟[۳۱]

رفتار نادرست صحابه

برخی از صحابه نادرست رفتار می‌کردند. آیا می‌توان به افرادی مانند مغیرة بن شعبة آلوده به گناه[۳۲] و رشوه خوار[۳۳] یا ولید بن عقبه شراب خوار[۳۴] و فاسق[۳۵] و بسر بن ارطاة[۳۶]، قاتل انسان‌های بی‌گناه و خالد بن ولید زناکار، قاتل مسلمین بی‌گناه[۳۷] و معاویه فاسق[۳۸] و دشمن رسول خدا(ص)[۳۹] و آزاردهنده او[۴۰] که به سب علی(ع) فرمان داد[۴۱] و با این کار رسول الله را سب کرد[۴۲]، اعتماد کرد؟ تفتازانی درباره برخی از صحابه می‌گوید: آنچه بین صحابه از جنگ و نزاع واقع شده، بنا بر نقل تاریخ و روایات صحیح، حکایت از خروج آنها از مسیر حق است و در حد ظلم و فسق رسیده است که ناشی از عقده و دشمنی و حسد و حب دنیا و ریاست و میل به لذات و شهوات است[۴۳].[۴۴]

متهم بودن صحابه به کذب

ابوهریره با اینکه زمان کمی کنار پیامبر(ص) بود، بیش از ۵۳۰۰ حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده است. ابی رزین می‌گوید: «ابوهریره به ما گفت: شما می‌گویید که من بر رسول خدا(ص) دروغ می‌بندم»[۴۵]. بر پایه این حدیث، ابوهریره در همان زمان به کذب متهم بوده است[۴۶]. صادق رافعی درباره ابوهریره می‌نویسد: همواره عمر، عثمان، علی(ع) و عایشه احادیث ابو هریره را انکار و او را متهم می‌کرده‌اند و او اولین راوی در اسلام است که متهم شده است و عایشه از همه بیشتر احادیث ابوهریره را انکار کرده است[۴۷].

ابن قتیبه می‌گوید: كان ابوهريرة يقول حدثني خليلي و رأيت خليلي و قال لي خليلي رسول الله؛ فبلغ عليا ذلك فقال له: متى كان النبي خليلك يا أبا هريرة. ابوهریره می‌گفت که خلیل من (پیامبر(ص)) برای من نقل کرد یا خلیلم را دیدم که می‌گفت: «یا خلیلم رسول الله(ص) به من گفت». تا اینکه این خبر به علی(ع) رسید. پس علی(ع) به او گفت: چه وقت پیامبر(ص) خلیل تو بود ای ابوهریره؟ ابن قتیبه می‌گوید: «علی(ع) همواره نسبت به ابوهریره بدبین بود»[۴۸].[۴۹]

تدلیس برخی از صحابه

برخی از صحابه، حدیث پیامبر(ص) را از طریق واسطه شنیده بودند، اما هنگام نقل حدیث، آن واسطه را حذف می‌کردند؛ گویی خود مستقیم حدیث را از زبان رسول الله(ص) شنیده بودند. ابن قتیبة درباره ابوهریره گفته است: و كان مع هذا يقول: قال رسول الله(ص) كذا و إنما سمعه من الثقة عنده فحكاه[۵۰]. ابو هریره می‌گفت: پیامبر(ص) گفته است، اما خودش آن را از پیامبر(ص) نشنیده بود، بلکه از شخصی معتمد نزد خودش شنیده بود. ابن کثیر می‌گوید: «شعبه گفته است که ابوهریره مدلِس بود؛ زیرا از کعب الاحبار و رسول خدا(ص) چیزهایی نقل می‌کرد؛ سپس کلام کعب و رسول خدا(ص) را از یکدیگر متمایز می‌کرد»[۵۱].[۵۲]

حدیث شمردن مطالب اهل کتاب

ابن حجر درباره عبدالله بن عمرو بن العاص می‌گوید: عبدالله بن عمرو بن العاص در شام کتب فراوانی از اهل کتاب به دست آورده بود که آنها را مطالعه می‌کرد و بر پایه آنها حدیث نقل می‌کرد. به همین سبب بسیاری از تابعین از نقل حدیث از او خودداری می‌کردند[۵۳].[۵۴]

منابع

پانویس

  1. فهم خير القرون، و خير أمة أخرجت للناس، ثبتت عدالة جميعهم بثناء الله عزّ و جلّ‌ عليهم و ثناء رسوله (ص)، و لا أعدل ممن ارتضاه الله لصحبة نبيه و نصرته، و لا تزكية أفضل من ذلك، و لا تعديل أكمل منه (الاستیعاب، ج۱، ص۷).
  2. والذي يجب على المعتقد أن يلتزمه، أن يعلم أن جلة الصحابة كانوا من رسول الله (ص) بالمحل المغبوط و المكان المحوط. و ما منهم إلا و هو منه ملحوظ محظوظ. و قد شهدت نصوص الكتاب على عدالتهم و الرضا عن جملتهم بالبيعة بيعة الرضوان و نص القرائن على حسن الثناء على المهاجرين و الأنصار (الإرشاد إلی قواطع الأدلة فی اصول الاعتقاد، ص۳۶۴).
  3. للصحابة بأسرهم خصيصة، و هي أنه لا يسأل عن عدالة أحد منهم، بل ذلك أمر مفروغ منه؛ لكونهم على الإطلاق معدّلين بنصوص الكتاب و السنة، و إجماع من يعتدّ به في الإجماع من الأمة.... ثم إن الأمة مجمعة على تعديل جميع الصحابة، و من لابس الفتن منهم، فكذلك بإجماع العلماء الذين يعتد بهم في الإجماع، إحسانا للظن بهم، و نظرا إلى ما تمهّد لهم من المآثر، و كأن الله سبحانه و تعالى أتاح الإجماع على ذلك لكونهم نقلة الشريعة (علوم الحدیث، ص۲۹۴-۲۹۵).
  4. و من أصول أهل السنة و الجماعة سلامة قلوبهم و ألسنتهم لأصحاب رسول الله (ص) كما وصفهم الله به في قوله تعالى: وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ «و کسانی که پس از آنان آمده‌اند می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای» سوره حشر، آیه ۱۰. و طاعة للنبي (ص) في قوله: "لا تسبوا أصحابي، فو الذي نفسي بيده لو أن أحدكم أنفق مثل أحد ذهبا ما بلغ مد أحدهم و لا نصيفه" (شرح العقیدة الواسطیه، ص۱۵۷-۱۵۸).
  5. إتفق أهل الحق على وجوب تعظيم الصحابة. و الكف عن الطعن فيهم، سيما المهاجرين و الأنصار لما ورد في الكتاب و السنة من الثناء عليهم، و التحذير عن الإخلال بإجلالهم: «اللّه اللّه في أصحابي، لا تتخذوهم غرضا من بعدي»، «لا تسبوا أصحابي»، «خير القرون قرني» و لو كانوا فسدوا بعده لما قال ذلك، بل نبّه، و كثير مما حكي عنهم افتراءات، و ما صح فله محامل و تأويلات (شرح المقاصد، ج۵، ص۳۰۳).
  6. بیشتر مطالب این قسمت، از کتاب «پیامدهای نظریه عدالت صحابه»، نوشته حسین رجبی نقل شده است.
  7. دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۲-۲۵.
  8. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۳۳۵. و من صحب النبي(ص) أو رآه من المسلمين فهو من أصحابه.
  9. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، ج۱، ص۱۲. أصحاب رسول الله(ص) كل من صحبه شهرا أو يوما أو ساعة أو رآه.
  10. لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت» سوره فتح، آیه ۱۸؛ وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند» سوره توبه، آیه ۱۰۰؛ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
  11. الإحکام فی أصول الأحکام، أبو الحسن علی بن محمد الأمدی، ج۱، ص۳۰۸. «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ‌».
  12. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۳. كلهم عدول لا يتطرق إليهم الجرح؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۱۷-۱۸. اتفق أهل السنة على أن الجميع عدول؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، یوسف بن عبدالله بن محمد إبن عبد البر، ج۱، ص۸. ثبتت عدالة جميعهم، لإجماع أهل الحق من المسلمين و هم أهل السنة و الجماعة؛ المستصفی فی علم الأصول، محمد بن محمد أبو حامد الغزالی، ص۱۳۰. إن عدالتهم معلومة بتعديل الله عز و جل إياهم و ثنائه عليهم في كتابه، فهو معتقدنا فيهم.
  13. تدریب الراوی، سیوطی، ج۲، ص۲۱۵-۲۱۶.
  14. الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۲۹۹. فالصحابة كلهم عدول أولياء الله تعالى و أصفياؤه و خيرته من خلقه بعد أنبيائه و رسله. هذا مذهب أهل السنة و الذي عليه الجماعة من أئمة هذه الأمة.
  15. المستصفی فی علم الأصول، محمد بن محمد أبو حامد الغزالی، ص۱۳۵-۱۳۶.
  16. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۷۸.
  17. إعلام الموقعین عن رب العالمین، محمد بن أبی بکر أیوب (معروف به ابن قیم الجوزیة) الزرعی الدمشقی، ج۱، ص۴۹.
  18. الإحکام فی أصول الأحکام، ج۶، ص۸۰۵، و وجدنا الخلفاء الراشدين بعده(ص) قد اختلفوا اختلافا شديدا.
  19. أضواء علی السنة المحمدیة، محمود ابوریه، ص۸۵.
  20. بدایة المجتهد، ابن رشد، ج۱، ص۱۰۶.
  21. بدایة المجتهد، ابن رشد، ج۱، ص۱۰۲؛ موطأ الإمام مالک، مالک بن أنس ابو عبدالله الأصبحی، ج۱ ص۸۱.
  22. بدایة المجتهد، ج۱، ص۱۰۲.
  23. الأم، محمد بن إدریس ابو عبدالله الشافعی، ج۱، ص۱۲۹.
  24. صحیح البخاری، ج۱، صص ۸۷و۹۰؛ صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری النیسابوری، ج۱، ص۱۹۳.
  25. اعلام الموقعین، ابن قیم جوزیة، ج۱، ص۴۹. و قد تنازع الصحابة في كثير من مسائل الأحكام.
  26. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۸۰.
  27. الاصابة فی تمیز الصحابة، ج۴، ص۱۶۰. كان بن عمر من ائمة الدين.
  28. إعلام الموقعین، ج۴، ص۲۱۸. قال عتبة بن مسلم: صحبت ابن عمر أربعة و ثلاثين شهرا، فكان كثيرا ما يسأل فيقول: لا أدري.
  29. إعلام الموقعین، ج۴، ص۲۱۸. و قال ابن أبي ليلى: أدركت مائة و عشرين من الأنصار من أصحاب رسول الله(ص) يسأل أحدهم عن المسألة، فيردها هذا إلى هذا، و هذا إلى هذا، حتى ترجع إلى الأول، و ما منهم من أحد يحدث بحديث، أو يسأل عن شيء، إلا ود أخاه كفاه.
  30. المحلی، علی بن أحمد بن سعید أبو محمد إبن حزم الظاهری، ج۶، ص۸۰۵. و وجدنا الصاحب من الصحابة رضي الله عنهم يبلغه الحديث فيتأول فيه تأويلا يخرجه به عن ظاهره، و وجدناهم رضي الله عنهم يقرون و يعترفون بأنهم لم يبلغهم كثير من السنن.
  31. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۸۱.
  32. صحیح البخاری، ج۳، ص۱۵۰. باب شهادة القاذف. برای اطلاع بیشتر ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، حاکم، ج۳، ص۴۴۸؛ الشرح الکبیر ابن قدامة، ج۱۰، ص۲۳۴؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۶۸؛ الاصابه، ج۶، ص۱۵۷، رقم ۸۱۹۱؛ اسد الغابة، ج۲، ص۲۱۵؛ السنن الکبری، البیهقی، ج۸، ص۲۳۴؛ المعجم الکبیر، ج۷، ص۳۱۱؛ فتح الباری، العسقلانی، ج۵، ص۱۸۷؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج۳، ص۲۷؛ البدایة و النهایة، ج۷، ص۹۴.
  33. اسد الغابة، ج۴، ص۴۰۷؛ الاصابه، ج۶، ص۱۵۷، رقم ۸۱۹۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۶۰، صص ۱۸، ۴۰؛ ج۶۵، ص۷۰.
  34. صحیح البخاری، ج۴، ص۲۴۴؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۱۲۶؛ سنن ابی داوود، ج۱، ص۶۰۶؛ الاصابة، ج۶، ص۴۸۲، ش: ۹۱۶۷: قصة صلاته بالناس الصبح أربعا و هو سكران، مشهورة مخرجه و همچنین ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۱۲۶: از بن عبد البر نقل کند که: خبر صلاته بهم و هو سكران و قوله: أزيدكم؟ بعد أن صلي الصبح أربعا مشهور من حديث الثقات.
  35. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۵۳؛ لا خلاف بين أهل العلم بتأويل القرآن فيما علمت أن قوله (إن جاءكم فاسق بنبأ) نزلت في الوليد. ابن کثیر، تفسیر، ج۴، ص۲۲۳: ذكر كثير من المفسرين ان هذه الآية نزلت في الوليد ابن عقبة.
  36. تهذیب التهذیب عسقلانی، ج۱، ص۳۸۱؛ الاصابة، ج۱، ص۴۲۲.
  37. الاصابة، ج۵، ص۵۶۱؛ البدایة و النهایة، ج۶، ص۳۵۴.
  38. مسند، ج۵، رقم ۲۲۹۹۱: دخلت أنا و أبي على معاوية، فأجلسنا على الفرش، ثم أتينا بالطعام فأكلنا، ثم أتينا بالشراب، فشرب معاوية ثم ناول أبي، ثم قال: ما شربته منذ حرمه رسول الله(ص)...؛ نور الدین الهیثمی در مجمع الزوائد ج۵، ص۴۲ می‌گوید: رجال این داستان رجال صحیحند و شعیب الارنووط در تحقیقش بر مسند احمد (ج ۵، رقم ۲۲۹۹۱) می‌گوید: اسناده قوی.
  39. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۶۰: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ». ر.ک: سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۲؛ مسند، ج۲، ص۴۴۲؛ المستدرک، حاکم، ج۳، ص۱۴۹.
  40. المستدرک، ج۳، ص۱۲۲: «مَنْ آذَى عَلِيّاً فَقَدْ آذَانِي‌» و حاکم می‌گوید: این روایت صحیح است. الألبانی در سلسلة الاحادیث الصحیحة، رقم ۲۲۹۵ می‌گوید: «صحیح است». التاریخ الکبیر، ج۶، ص۳۰۶؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۸۳.
  41. منهاج السنة، ابن تیمیة، ج۵، ص۴۲: أما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب فأبى فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب فقال ثلاث قالهن رسول الله(ص) فلن أسبه لأن يكون لي واحدة منهن أحب إلى من حمر النعم الحديث، فهذا حديث صحيح رواه مسلم في صحيحه.
  42. مسند احمد، ج۶، ص۳۲۳. «مَنْ سَبَ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّنِي‌». مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۹، ص۱۳۰. او بعد از نقل حدیث از مسند احمد می‌گوید: رجاله رجال الصحيح غير أبي عبدا... الحدني و هو ثقة و بعد از نقل حدیث از طبرانی می‌گوید: رواه الطبراني في الثلاثة و أبو يعلي و رجال الطبراني رجال الصحيح غير أبي عبد الله و هو ثقة. و روى الطبراني بعده باسناد رجاله ثقات إلى أم سلمة عن النبي(ص) قال مثله؛ المستدرک، حاکم، ج۳، ص۱۲۱؛ حاکم می‌گوید: حدیث صحیح است. شعیب الارنووط در تحقیق کتاب مسند احمد ج۶، رقم ۲۶۷۹۱، می‌گوید: اسناده صحیح.
  43. شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۳۱۰. إن ما وقع بين الصحابة من المحاربات و المشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ، و المذكور على ألسنة الثقات، يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق، و بلغ حد الظلم و الفسق، و كان الباعث له الحقد و العناد، و الحسد و اللداد، و طلب الملك و الرئاسة و الميل إلى اللذات و الشهوات.
  44. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۸۲.
  45. صحیح مسلم، ج۶، ص۱۵۳.
  46. صحیح مسلم، ج۲، ص۷۶.
  47. أداب العرب، مصطفی صادق الرافعی، ج۱، ص۲۸۲. ... كان عمر و عثمان و علي و عائشة ينكرون عليه و يتهمونه، و هو أول راوية اتهم في الإسلام، و كانت عائشة أشدهم إنكارا علیه.
  48. تأویل مختلف الحدیث، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، ص۴۱. و كان - علي - سيء الرأي فيه.
  49. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۸۴.
  50. تأویل مختلف الحدیث، ص۴۱.
  51. البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۱۷. قال يزيد بن هارون: سمعت شعبة يقول: أبو هريرة كان يدلس، أي يروي ما سمعه من كعب و ما سمعه من رسول الله و لا يميز هذا من هذا.
  52. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۸۴.
  53. فتح الباری شرح صحیح البخاری، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل العسقلانی الشافعی، ج۱، ص۱۸۴. إنه قد ظفر في الشام بحمل جمل من كتب أهل الكتاب، فكان ينظر فيها و يحدث منها، فتجنب الأخذ عنه لذلك كثير من أئمة التابعين.
  54. امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۸۵.