آزادی فردی به چه معناست؟ (پرسش)
آزادی فردی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
آزادی فردی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | آزادی فردی |
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «آزادی در فقه و حدود آن» در اینباره گفته است:
- «آزادی فردی، حقوق و منطقه آزاد فرد انسانی است که به صرف انسانیت و عضویت در جامعه، داراست و دیگران از جمله حکومت نمیتواند آن را تحدید یا سلب کند، مگر با اصول و قوانین پذیرفته شده. یکی از حقوقدانان در این باره مینویسد: آزادیهای فردی، حقوقی است که در قانون برای انسانها مقرر است تا بتوانند قدرت خلاقه خود را صورت بخشند و به حیات شرافتمندانه ادامه دهند و ارزش انسانی آنها صیانت شود[۱].
- ضعف تعریف فوق، تعریف آزادی فردی به وسیله قانون است، زیرا آزادیهای فردی را طبیعت و فطرت به انسان داده، نه قانون، و اما قانون فقط نهایت قلمرو و چارچوب آن را در جامعه مشخص میکند. تفسیر آزادیهای فرد به حقوق و اشاره به حیات شرافتمندانه و ارزش انسانی در تعریف فوق، گویای طبیعی و فطری بودن آزادی فردی است. در نتیجه تفسیر آن به قانون، سهو قلم به نظر میرسد[۲].
- تعریف فوق تعریفی عام و گسترده است که حقوق و آزادیهای متعدد فرد در جامعه را در بر میگیرد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- آزادی حق حیات: حق حیات بزرگترین نعمت خدا به انسان است. این حق به عنوان یک حق طبیعی و فطری از مهمترین آزادیهای فردی است که دیگران، اعم از فرد و دولت، مکلف به رعایت آن هستند. این آزادی هرگونه تروریسم فردی و دولتی را برنمیتابد؛
- آزادی اقامت و رفتوآمد: به موجب این آزادی، آدمی میتواند در هر جای جهان با کشور که بخواهد مقیم گردد و کسی هم مانع او نشود. آزادی رفتوآمد به معنای آزادی مسافرت به هر مکان و کشوری است[۳]. این نوع آزادی مخالف هر نوع توقیف و بازداشت موقت یا دایمی است، مگر اینکه بر مبنای قانون باشد؛
- آزادی مسکن: محل زندگی و مسکن بخشی از حریم خصوصی افراد جامعه است که فرد در آن محل از آزادی عمل و رفتار، مکالمات، مخابرات و... برخوردار است و نوعی مصونیت در مقابل دخالت و تعرض دیگران، اعم از افراد و دولت، دارد؛
- آزادی مالکیت: انسان مالک و صاحب اختیار دارایی و متعلقات آن است. افراد و دولت نمیتوانند این آزادی و حق وی را تحدید یا سلب کنند، در تفسیر این نوع آزادی بین دولتهای لیبرالیسم و سوسیالیسم و اسلام اختلاف نظرهایی وجود دارد؛
- آزادی شغل: انسان در انتخاب و گزینش شغل آزاد است و نمیتوان او را به انتخاب شغلی و یا محرومیت از شغلی مجبور کرد. این نوع آزادی در سدههای گذشته، محدودیتهای بسیاری داشت، به گونهای که در برخی نظامها طبقات پایین یا متوسط مردم حق ارتقا یا تصاحب منصبهای شرافتمندانه یا دولتی را نداشتند؛
- آزادی عقیده: به موجب آن، انسان در انتخاب نظر و عقیده آزاد است و نمیتوان او را به پذیرش عقیده خاصی ملزم کرد. این عقیده معنای عامی دارد و شامل هر نوع نظر و برداشت دینی، سیاسی و اجتماعی میشود. برخی از متفکران مانند شهید مطهری بین “آزادی عقیده” و “آزادی اندیشه” تفاوت قائل شدهاند و اولی را محصول علت و دومی را محصول دلیل تفسیر کرده است. توضیح بیشتر آن خواهد آمد؛
- آزادی مذهب و دین: به موجب این آزادی، هر فرد حق دارد که در امور مذهبی و دینی دارای عقیده یا فاقد عقیده باشد و عقیده خود را اظهار کند و تعلیم دهد»[۴]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین سیدباقری؛ | تصویر = 13681332.jpg|تپس|تپس|بندانگشتی|right|100px|سید کاظم سیدباقری]]
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
- «آزادی در لغت به معنای “حریت، اختیار، خلاف بندگی، قدرت عمل و ترک عمل و قدرت انتخاب” است[۵]. همین معنای کلیدی غالباً در آزادی فردی و اجتماعی نیز حضور دارد، با لحاظ این معنا، آزادی فردی یعنی انسان بتواند در زندگی شخصی و فردی خود از قدرت انتخاب برخوردار باشد و کسی مزاحم گزینشگری او نشود. همه آزادیهای سیاسی و اجتماعی از بزنگاهی به نام آزادی فردی آغاز میشود، در این سطح است که فرد در فعالیتهای سیاسی- اجتماعی خود، آزاد است. این توانمندی هنگامی که وارد حوزه سیاسی شود، به معنای آن است که فرد میتواند بر اساس موازین شرعی و قانونی، در مسائل جامعه خویش دخالت کند، نقش بازی کند، انتخابگر باشد، انتخاب شود، نقد سیاستها و تصمیمها کند و حضوری فعال داشته باشد.
- مرحوم محمد تقی جعفری در بحث آزادی به دو اصل اساسی اشاره میکند: نخست، هر کس نسبت به خود اختیار و سلطه دارد و دیگر، هیچ کس بر دیگری سلطه و اختیاری ندارد. مطابق اصل نخست، هر انسانی در روابط آزادانه خود با دیگران، اختیار امور، روابط و تمام کیفیات زندگی خود را دارد و میتواند در آن هرگونه روش و ابزاری را برای زندگی خود انتخاب کند، مگر آنکه برای انجام کاری منع قانونی وجود داشته باشد؛ همانند ضرررساندن به خود و دیگران[۶]. در این نوع آزادی، فرد در امر و عمل شخصی - اعم از امور مالی، عبادی، عقیدتی، آبرو، اسرار فردی و خانوادگی - آزاد است و کسی حق تعرض به او را ندارد. اصولاً این آزادی با حقوق افراد ارتباطی استوار مییابد و لذا بسیاری از مصادیق حقوق مدنی، حقوق جزایی و کیفری به آزادی فردی بر میگردد»[۷]
|}
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۱، ص۳۳.
- ↑ شاهد آن تعریف پیشین ایشان در ترمینولوژی حقوق (ص ۳۰-۳۳) است که آورده است: «آزادیهای فردی عبارتند از قدرتهایی که برای فرد شناخته شده است به این منظور که فرد با استفاده از آن قدرتها بتواند هر چه در قوه دارد به فعل آورد و نیروهایی که طبعیت در وی نهاده است، ظاهر سازد».
- ↑ در نظامهای فئودالیته سدههای پیشین کشاورزان برای رفتوآمد با تغییر محل اقامت خود میبایست از فئودالهای منطقه اجازه میگرفتند و این اجازه منوط به پرداخت هزینهای بود.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۸.
- ↑ علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ محمدتقی جعفری، تحقیق در در نظام حقوقی جهانی بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن در بر یکدیگر، ص۳۴۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۴۰.