مراتب ولایت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ولایتی که از سوی خداوند برای پیامبر و ائمه طاهرین(ع) تفویض شده، دارای مراتب ذیل است:

ولایت تصرف (تکوینی)

ولایت تصرف یا ولاء معنوی بالاترین مراحل ولایت و نوعی اقتدار و تسلط فوق العاده تکوینی است. مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصول به مقام قرب این است که معنویت انسانی‌که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچگاه از ولیی که حامل چنین معنویتی باشد و به عبارت دیگر از «انسان کامل» خالی نیست[۱].

برای درک صحیح این معنا لازم است به چند نکته توجه گردد:

  1. مقصود از ولایت تصرف یا تکوینی این نیست که برخی انسان‌ها سمت سرپرستی و قیمومیت جهان را پیدا کنند و گرداننده زمین و آسمان، خالق و رازق و محیی و ممیت من جانب الله باشند.
  2. تعیین حدود ولایت تصرف یا تکوینی یک انسان کامل از عهده ما خارج است.
  3. ولایت تصرف شأن بنده‌ای است که از هوای نفسانی به کلی پاک شده است[۲].[۳]

ولایت تشریعی

مقصود از ولایت تشریعی، آن است که شخصی از سوی خداوند که ولایتش ذاتی است، زمام امور شرعی را در دست داشته و هرگونه که بخواهد در آن تصرف نماید. بر این اساس، اطاعت از او واجب و فرمانبردای از دستورات او در امور دینی، سیاسی، اجتماعی و اداری و همه اموری که پیرامون حیات انسان پدید می‌آید، لازم است[۴]. خداوند این نوع ولایت را برای برخی اولیاء شایسته‌اش افاضه می‌نماید و ولایت تشریعی او از این طریق اثبات می‌شود[۵].

برخی مفسران «هدایت و ارشاد و توفیق» را نیز از مصادیق ولایت تشریعی گرفته‌اند که بر همه بشر عرضه می‌شود ولی تنها مؤمنان آن را می‌پذیرند؛ از این جهت خداوند فرموده: خداوند ولی مؤمنان و متقیان است.

ولای زعامت

مقصود از «ولایت زعامت»، حق رهبری اجتماعی و سیاسی است. اجتماع نیازمند به رهبر است. آن کسی‌که باید زمام امور اجتماع را به دست گیرد و شؤون اجتماعی مردم را اداره کند و مسلط بر مقدرات مردم است، «ولی امر مسلمین» است. پیغمبر اکرم(ص) در زمان حیات خودشان ولی امر مسلمین بودند و این مقام را خداوند به ایشان عطا فرموده بود و پس از ایشان طبق دلائل غیر قابل انکار، به اهل البیت رسیده است. آیات کریمه «اولی الامر[۶]‏، ولایت[۷] و عموم آیه‌: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۸] ناظر به چنین ولایتی است[۹].

ولای امامت

مقصود از ولای امامت، مرجعیت و زعامت دینی است؛ به این معنا که دیگران امامان را الگوی اعمال و رفتارشان قرا دهند، دستورات‌شان را اطاعت و از آنان پیروی نمایند. مسلما چنین مقامی مستلزم عصمت آنان است؛ زیرا شخصی که معصوم باشد قول و عملش حجت خواهد بود[۱۰].

براساس آیات قرآن[۱۱]، رسول خدا(ص) به عنوان الگو معرفی شده که مردم باید رفتار و اخلاقشان با رفتار و اخلاق او تطبیق دهند و او را مقتدای خویش قرار دهند. این مقام پس از پیامبر به اهل بیت ایشان رسید. برپایه حدیث شریف ثقلین[۱۲]، پیامبر، اهل بیت را پیشوای امت برگزید و قرین قرآن و توأم با آن قرار داد که همچون پیامبر(ص) معصوم و منزه از خطا هستند[۱۳]. آیه ولایت نیز ناظر به «ولاء امامت و پیشوایی و مرجعیت دینی» اهل بیت است[۱۴].

ولاء محبت یا قرابت

این نوع ولایت به این معناست که اهل‌بیت، ذوی القربای پیامبر اکرم(ص) هستند و به مردم توصیه شده است نسبت به آنها به طور خاص محبت بورزند و آنها را دوست بدارند. آیات قرآن[۱۵]‏ و روایات فریقین[۱۶]، محبت اهل بیت و از جمله امیرمؤمنان(ع) را یکی از مسائل اساسی اسلامی قرار داده است.

درباره این نوع ولایت سه نکته مورد توجه است:

  1. ولای محبت مقدمه برای سایر ولایت‌ها است که بیان شد و ثمره‌اش به خود شخص بر می‌گردد؛ چون رشته محبت است که مردم را به اهل بیت پیوند می‌زند.
  2. این نوع محبت ویژه شیعیان نیست بلکه سایر فرق اسلامی نیز به آن اهمیت می‌دهند و این نوع محبت در اشعاری که از شاعران و بزرگان آنها نقل شده، به چشم می‌خورد. اما ناصبی‌ها خط شان از شیعه و اهل سنت جداست که این نوع محبت را ندارند.
  3. این نوع ولایت اگر به اهل البیت نسبت داده شود و آنها را «صاحب ولا» بخوانیم، باید بگوییم «ولایت قرابت» و اگر به مسلمانان از نظر وظیفه‌ای که درباره علاقه به اهل البیت دارند نسبت دهیم باید بگوییم «ولاء محبت»[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۴-۲۸۵.
  2. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۷-۲۸۹.
  3. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۲۸-۲۲۹.
  4. سید علی عاشور، الولایة التکوینیة لآل محمد(ع)، ص۲۷۹.
  5. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان ج۷، ص۳۱-۳۲، (نقل مضمون کلام ایشان).
  6. ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  7. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ، «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  8. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  9. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.
  10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۷.
  11. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (سوره احزاب، آیه۲۱)؛ ﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ‏ (سوره آل عمران، آیه ۳۱).
  12. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی أَلَا وَ هُمَا الْخَلِیفَتَانِ مِنْ بَعْدِی وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۴۱۵.
  13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۹.
  14. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۹۶-۲۰۲.
  15. ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى، «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  16. «من مات علی حب آل محمد مات شهیداً، ألا ومن مات علی حب آل محمد مات مغفوراً له، ألا ومن مات علی حب آل محمد مات تائباً، ألا ومن مات علی حب آل محمد مات مؤمناً مستکمل الإیمان، ألا ومن مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة و..»، زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق التنزیل، ج ۴، ص۲۲۵.
  17. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱-۲۷۶ خلاصه این صفحات در اینجا نقل شد.
  18. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۸۶-۱۹۶.