احصان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۰۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

احصان از ماده "حِصن" در لغت به معنای حفظ و نگهداری است. قلعه و دژ را نیز حصن نامیده‌اند چون جنگجویان و افراد پناهنده در آن خود را از خطر دشمن حفظ می‌کنند. از بنای استوار و جایگاه بلند، گاهی تعبیر به حصن شده است. به زره و ادوات جنگی هم اطلاق حصن شده است؛ چون سبب حفاظت از جنگجویان در مقابل دشمن می‌شود.

در اصطلاح قرآن به صیغه مفعولی ﴿مُحْصَنَاتُ در سه معنا به کار رفته است:

  1. زنان پاکدامن
  2. زنان شوهردار
  3. زنان آزاد (در مقابل زنان مملوکه).

به صیغه اسم فاعل ﴿مُحْصِنِينَ نیز استعمال شده که به معنی مردان همسردار است و نیز ماضی آن به صورت: {{متن قرآن|أَحْصَنَتْ}، مضارع به صورت: ﴿تُحْصِنُ، ﴿تُحْصِنُونَ و ماضی مجهول آن به صورت ﴿أُحْصِنَّ به کار رفته است.

بنابراین به همین مناسبت به مردان و زنان دارای همسر و زنان پاکدامن و عفیف که از آمیزش جنسی با دیگران خود را حفظ می‌کنند "محصن" و "محصنه" (هر دو به فتح صاد) گفته می‌شود. نیز به زنان آزاد در مقابل کنیزان اطلاق می‌شود، زیرا آزادی آنها در حقیقت به منزله حریمی است که مانع دخالت دیگران در کارهای آنان می‌شود. خلاصه اینکه احصان به معنی داشتن همسر، مشترک میان معنای لغوی و اصطلاحی آن است. واژه "تَحَصُّن" به معنای "خویشتن‌داری" و "خود را در جایی نگه‌داشتن" و در اصطلاح اجتماعی و سیاسی آن "ماندن و اقامت اعتراضی بر سر موضوعی" است.

در اصطلاح فقه جزایی نیز "احصان" به معنای همسر داشتن در زن یا مرد به کار رفته است که ارتکاب زنا در این حالت، سبب تشدید مجازات آن می‌شود که به آن "احصان رجم" گفته می‌شود. گاهی نیز واژه "احصان" در مورد پاکدامنی مرد یا زن به کار می‌رود که اگر کسی در آن حالت، آنان را قذف کند یعنی نسبت زنا بدهد، حدّ قذف بر او جاری می‌شود که بر آن "احصان قذف" گفته می‌شود. گاهی نیز "احصان" به معنی حرّیت و اسلام و بلوغ می‌آید.

در متون مربوط به جاهلیت نیز با توجه به رواج ارتکاب زنا، دسته‌ای از زنان پاکدامن نیز در مقابل هر نوع فساد و فحشا خود را کنترل می‌نموده‌اند و گروه ﴿مُحْصَنَاتُ را تشکیل می‌داده‌اند و گاه برای محافظت از آنان جنگ‌هایی نیز رخ می‌نموده است. این واژه از اصطلاحات کلیدی قرآن و کلمه کانونی حوزه معنایی است که شامل: ﴿مُحْصَنَاتُ، ﴿مُحْصِنِينَ، تعفّف، تقوا، حصور و ضد آن مانند: منکر و فحشا است. این میدان معنی شناختی، مبتنی و استوار بر اصول توحید، عقیده به آخرت و پاداش الهی است.

کاربردهای قرآنی این واژه عبارتند از:

  1. به معنی داشتن همسر با تعبیر ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ[۱] که بر اساس آن ازدواج با زنان شوهردار حرام است.
  2. به معنی پاکدامنی با تعبیر ﴿أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا[۲]. این آیه از مقام عصمت و پاکدامنی مریم(س) حکایت می‌کند که در مقابل تهمت‌های یهودیان زمانش، قرآن کریم از او با صفت "پاکدامن" نام می‌برد. واژه "تحصّن" در مورد کنیزان نیز به کار رفته است: ﴿وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا[۳].
  3. به معنی آزاد بودن (در مقابل مملوک بودن)، چون آزاد بودن، پیشگیری از مملوک شدن می‌کند: "و هرکس از شما که از نظر مالی استطاعت نداشت با زنان آزاده با ایمان ازدواج کند از کنیزان با ایمانی که در ملک شما مسلمان هستند اختیار کند و خدا به ایمان و آزاد و بنده شما داناتر است و شما هم‌شأن یکدیگرید، زیرا شما با یکدیگر پیوند ایمانی دارید؛ پس با اجازه صاحبانشان با آنان ازدواج کنید و مهرشان را به وجه پسندیده به آنان بدهید در صورتی که پاکدامن باشند نه بدکار و رفیق باز؛ پس هرگاه شوهر کردند و باز به کار زشت (زنا) دست زدند، نصف مجازات زنان آزاده بر آنان است. این حکم [ازدواج با کنیزان] برای کسی از شماست که بیم رنج و زحمت [[[آلوده]] شدن به گناه] دارد و صبر کردن برای شما [از ازدواج با کنیزان] بهتر است و خدا آمرزنده مهربان است" ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴].
  4. به معنی پذیرش اسلام به عنوان دین که انسان را از پیروی شهوات و هوای نفس حفظ می‌کند [۵]. و یا با اسلام، جان و مال، محترم و محفوظ می‌ماند، چنان که بعضی احتمال داده‌اند که در ﴿فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ[۶]، احصان به معنای اسلام می‌باشد. ﴿مُحْصَنَاتُ در آیه ۵ سوره مائده دو بار تکرار شده که آن را نیز به "زنان مسلمان" تفسیر کرده‌اند.
  5. به معنی بلوغ، چنان که برخی جمله ﴿فَإِذَا أُحْصِنَّرا به بلوغ کنیزان معنا کرده‌اند[۷]. در نتیجه این آیه، نیمی از حدّ زنان آزاد را بر کنیزان بالغ واجب می‌کند.

به طور کلی در مورد احصان در قرآن میتوان به این نتیجه رسید که احصان به عنوان صفتی برای مردان و زنان خویشتن‌دار در مقابل فحشا و هرزگی است و با این تعبیر، نقش ارزنده و تعالی‌بخش ازدواج را در قرآن که محصول آن عفاف و پرهیزکاری و حفظ آبرو و حیثیت زوجین است بیشتر آشکار می‌شود و در واقع احصان به منزله دژ خویشتن‌داری است که پناهنده خود را از هر نوع آسیبی نگه‌داری می‌کند و به زن یا مردی که عفت داشته باشد به این اعتبار که عفاف، موجب مصونیت می‌شود، ﴿مُحْصَنَ و ﴿مُحَصَّنَةٍ و به اعتبار اینکه او خود را حفظ می‌کند "مُحصِن و مُحصِنه" گویند[۸].

قرآن درباره مریم واژه ﴿أَحْصَنَتْ[۹] به کار برده است؛ که صفت عفت‌ورزی او را به رخ جهانیان می‌کشد. در آیه ۵ سوره مائده نیز ﴿مُحْصَنَ سه بار تکرار شده و به همین معنا آمده است و ازدواج با زنان پاکدامن مسلمان و اهل کتاب تجویز شده است ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ[۱۰] و به مردان هشدار داده که پاکدامن باشید نه زناکار و نه صاحب دوست پنهانی: ﴿مُحْصِنِينَ... أَخْدَانٍ و در سوره نساء آیه ۲۴ و ۲۵ واژه احصان نیز درباره مردان به صورت: ﴿مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ و درباره زنان به صورت ﴿مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ آمده است.

از جهت اخلاقی نیز احصان از لوازم جدایی‌ناپذیر نکاح شمرده شده است. غزالی در احیاء العلوم در کتاب آداب النکاح از آن، تعبیر به التحصن عن الشیطان نموده است و آنگاه به حدیث نبوی استشهاد نموده که: "هرکس ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است و باید برای حفظ باقی مانده آن از خدا پروا کند"[۱۱]. در دعا آمده است که: "خدایا، از تو درخواست می‌کنم که دلم را پاکیزه گردانی و دامنم را از آلودگی نگه بداری". از دیگر لوازم احصان نزد عالمان اخلاق، حیاء می‌باشد که عبارت از محدود ساختن نفس از ترس به جای آوردن زشتی‌ها و پرهیز کردن از نکوهش حق و یا شنیدن دشنام به حق است[۱۲].

فخر رازی می‌گوید: حیا عبارت از دگرگونی و شکستگی‌ای است که برای انسان از ترس آنچه عیبش بکنند و بنکوهند دست می‌دهد[۱۳]. از دیگر لوازم احصان، عفت ورزیدن است که از ارکان اخلاق به شمار می‌رود. ابن‌مسکویه گوید: عفت عبارت از حد وسط میان دو رذیلت است و آن دو، شَرَه (میل زیاد) یا آزمندی و خُمود شهوت (و یا بی‌میلی) است و مقصودم از شَرَه، فرو رفتن در لذت‌هاست و بیرون رفتن از حدی است که سزاوار آن است و مرادم به خمود شهوت، سکون از حرکت به سوی لذت جمیلی است که بدن برای دربایست‌های خود به آن نیازمند است و آنها اموری هستند که صاحب شریعت و عقل هر دو، در مورد آنها جواز رخصت داده‌اند و اما فضائلی که زیر عفت است از جمله آنها حیاء است که حد وسط میان دو رذیلت است. یکی از آنها وقاحت و دیگری خُرُق (شرمگینی) است[۱۴]. پیامبر فرموده است: "شرم و آزرم، جزء ایمان است"[۱۵].

آخرین حد احصان و حیا این است که آدمی با همه وجود بداند که خداوند از حال وی اطلاع کامل دارد و همواره خود را تحت مراقبت کسی بداند که یک لحظه در نهان و آشکار از نگاه دید او پنهان نمی‌باشد. اگر بنده معتقد به این باشد که خدا او را میبیند و در عین حال گناه کند، معلوم می‌شود که حیاء ندارد و به قدرت خدا جاهل است و اگر معتقد باشد که خداوند او را نمی‌بیند کافر است[۱۶].

در نگاه اجتماعی احصان و عفت‌ورزی، زمینه‌های پاک‌ورزی در خانواده را فراهم می‌آورد و حس اعتماد به یکدیگر را در همه امور به‌ویژه در انتخاب همسر تسریع می‌بخشد. در جوامعی که فساد و بی‌بندوباری و انوع روابط نامشروع در آنها رواج دارد، حس بی‌اعتمادی از یک طرف و دغدغه تربیت صحیح، ذهن کارشناسان تعلیم و تربیت را به خود مشغول می‌سازد و در چنان شرایطی سلامت روانی خانواده شدیداً به مخاطره می‌افتد تا جایی که ادامه چنان روند ناسالمی مدیریت و کنترل نسل جدید را با بحران‌های گوناگون مواجه می‌سازد؛ به گونه‌ای که در راستای آن، سیاست و اقتصاد هم آسیب‌های فراوانی می‌بیند؛ زیرا بی‌اعتمادی اجتماعی، سبب بی‌اعتنایی در سطح کلان، به‌ویژه در امور سیاسی و اقتصادی می‌شود.

در نگاه کارشناسان علوم اجتماعی، روند بی‌بندوباری شهوانی، نظام خانواده را تضعیف و نسل نو را با هیجان‌ها و اضطراب‌های فراوان روانی و اخلاقی مواجه نموده است. در شماری از کشورها آمار ازدواج به قلت‌گراییده و آمار جمعیت تنزل یافته و جامعه با کمبود نیروی انسانی مواجه گردیده است که آثار و عوارض آن از جهات گوناگون قابل مطالعه و بررسی است و این چیزی جز دور شدن از دایره عقل و فطرت سالم نمی‌باشد.[۱۷]

منابع

پانویس

  1. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان» سوره نساء، آیه ۲۴.
  2. «و آن زن را (یاد کن) که پاکدامن بود» سوره انبیاء، آیه ۹۱ و سوره تحریم، آیه ۱۲.
  3. «کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید» سوره نور، آیه ۳۳.
  4. «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
  5. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۳۹.
  6. «آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود» سوره نساء، آیه ۲۵.
  7. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۱۰.
  8. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۳۹.
  9. «و آن زن را (یاد کن) که پاکدامن بود» سوره انبیاء، آیه ۹۱ و سوره تحریم، آیه ۱۲.
  10. «و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند» سوره مائده، آیه ۵.
  11. «من نکح فقد حصن نصف دینه فلیتق الله فی الشطر الآخر»، احیاء علوم، ج۴، ص۱۰۷.
  12. تهذیب الاخلاق، ص۷۱.
  13. التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۳۲.
  14. تهذیب الاخلاق، ص۸۰.
  15. «الْحَيَاءُ مِنَ‏ الْإِيمَانِ‏»، ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۸۶.
  16. ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۸۸.
  17. کوشا، محمد علی، مقاله «احصان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.