رفاعة بن شداد بجلی
مقدمه
رفاعه فرزند شَدَّاد بن عبدالله، کنیهاش ابو عاصم کوفی، از اصحاب امیر مؤمنان (ع) و صحابی امام حسن مجتبی (ع) بود[۱].
رفاعه از تابعین اصحاب رسول خدا (ص) است که در شجاعت مشهور بود. هم چنین وی از بزرگان قاریان و از رؤسای توابین است[۲]. رفاعه، در زمان خلافت عثمان با جمعی از جمله مالک اشتر نخعی به ربذه تبعیدگاه ابوذر غفاری رسید و حضور او و همراهان قبل از وفات ابوذر بوده یا بعد از وفات او، اختلاف است، به شرح حال ابوذر در همین اثر مراجعه کنید. وی و همراهان پس از وفات ابوذر بر جنازه او نماز گزارده و او را به خاک سپردند[۳].
او در جنگ جمل همراه امیرالمؤمنین (ع) بود و بر گروه پیاده نظام قبیله بجیله فرماندهی کرد و اشعاری در جنگ جمل سرود. وی در جنگ صفین نیز حضور داشت و فرماندهی قبیله بجیله را به عهده داشت[۴]. او در جریان حکمیت دست از حمایت امام (ع) برنداشت و در مذمت معاویه و یارانش قصیدهای را سرود[۵].[۶]
زیاد در تعقیب رفاعه
زیاد بن ابیه، حاکم بیرحم و کینه توز کوفه، در ادامه دستگیری و قتل حجر و همراهان او، در صدد قتل عمرو بن حمق[۷] یکی دیگر از یاران مخلص علی (ع) برآمد، عمرو بن حمق چون از این خبر آگاه شد با رفاعه از شیعیان با وفای امیرالمؤمنین (ع) به اطراف موصل گریخت. وقتی حاکم موصل از فرار آنان به موصل آگاه شد برای دستگیری آن دو اقدام کرد. سرانجام عمرو دستگیر و به شهادت رسید، اما رفاعه به پیشنهاد عمرو به هنگام درگیری فرار نمود و به کوفه بازگشت و به زندگانی مخفیانه و پنهانی روی آورد[۸].[۹]
نقش او خونخواهی امام حسین
رفاعة پس از مرگ معاویه که موقعیت را برای مخالفت با حکومت سراپا ظلم و جنایت بنی امیه مناسب میدید، با جمعی از شیعیان کوفه از حضرت حسین (ع) برای هدایت و رهبری مردم به کوفه دعوت نمود تا رهبری امت اسلامی را در آن منطقه به عهده گیرد. اما متأسفانه پس از آمدن عبید الله بن زیاد به استانداری کوفه و سرکوب یاران و شیعیان امام (ع) و قتل هانی بن عروه و مسلم بن عقیل و تهدید و تطمیع جمع زیادی از کوفیان، رابطه سران وفادار کوفه با امام حسین (ع) قطع شد و آنان نتوانستند به وعده خود عمل نموده و جان خود را در دفاع از آن حضرت فدا کنند، و هر کدام در گوشهای مخفی شدند تا جانشان به خطر نیفتد. از این رو پس از شهادت امام حسین (ع) و حادثه کربلا رفاعه با چهار نفر دیگر از بزرگان با فضیلت کوفه چون سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه فزاری، عبدالله بن سعد بن نفیل ازدی، و عبدالله بن وال تمیمی، در منزل سلیمان بن صرد جمع شدند و در یک جلسه سری طرح قیامی را پی ریزی کردند تا انتقام خون شهدای کربلا را بگیرند، و سرانجام در سال ۶۵ هجری با جمع کثیری از مردم کوفه با عنوان توابین و شعار "یالثارات الحسین" یعنی با شعار انتقام جویان خون امام حسین (ع)، به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی برای جنگ با عبیدالله بن زیاد حرکت کردند و سرانجام در عین الورده با عبیدالله که با دوازده هزار نیرو از شام با او همراه بودند، روبه رو شدند[۱۰].
در این نبرد ابتدا چهار نفر از سران سپاه توابین یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. آنگاه رفاعه پرچم سپاه را بر دوش کشید ولی چون تاریکی شب فرا رسید هر دو سپاه سخت خسته و درمانده شده و مجروح و کشته بسیار داده بودند، ترک مقاتله نمودند و توابین به فرماندهی رفاعه به کوفه بازگشتند و نیروهای عبیدالله بن زیاد به موصل عزیمت کردند. این واقعه در اواخر سال ۶۵ یا اوایل سال ۶۶ هجری به وقوع پیوست[۱۱].[۱۲]
نقش او در قیام مختار
موقعی که باقی مانده نیروهای توابین به فرماندهی رفاعة بن شداد در جنگ با عبیدالله بن زیاد از عین الورده به کوفه بازگشتند، مختار در کوفه زندانی بود و نامهای محرمانه برای رفاعه و دیگر بزرگان کوفه فرستاد و آنان را در جنگ با عبیدالله ستود و بشارت داد که اگر از زندان آزاد شود، به کمک آنان قاتلین شهدای کربلا را به مجازات خواهد رساند و مختار برای خواهرش یا به همسر خواهرش عبدالله بن عمر بن خطاب نامهای نوشت و یادآور شد که او بدون گناه زندانی شده و مظلوم است و تقاضا کرد از حاکم کوفه بخواهد تا او را آزاد نمایند.
عبدالله بن عمر که با عبدالله بن یزید خطمی و ابراهیم بن محمد بن طلحه سابقه دوستی و مودت داشت به آن دو نامه نوشت که واسطه شوند تا مختار آزاد شود و آن دو هم با کفالت و تعهد مرسوم آن زمان سبب آزادی مختار شدند و چون مختار آزاد شد، در خانهاش مردم و بزرگان شیعه به منزل او رفتند و برای قیامی خونین بر ضد قاتلین شهدای کربلا دست بیعت دادند تا هر چه زودتر جنایت کاران واقعه کربلا خصوصا ابن زیاد را به کیفر برساند و رفاعة بن شداد نیز (موقعی که مختار در زندان بود به طور محرمانه) با مختار بیعت کرد که از او حمایت خواهد نمود و فرماندهی او را بپذیرد. از جمله کسانی که در موفقیت مختار نقش مؤثری داشتند بیعت ابراهیم فرزند مالک اشتر نخعی بود که مردی شجاع و عاشق و دلباخته خاندان رسالت بود و در بسیاری از جنگهای مختار فرمانده لشکر بود و به خوبی در پیشبرد سپاه و انهزام دشمن موفق بود.
در همین راستا مختار موفق شد عبدالله بن مطیع حاکم کوفه را که از طرف عبدالله بن زبیر[۱۳] پس از رفتن ابن زیاد حکومت میراند از شهر بیرون کند و سپاهی را تشکیل داد و فرماندهی آن را به ابراهیم بن مالک اشتر سپرد، ابراهیم در بیرون شهر با نیروهای مصعب بن زبیر که از بصره به کوفه حرکت کرده بودند و عبدالله بن مطیع هم در آن جمع بود در محلی به نام مزار روبه رو شد و به سرعت و شجاعانه نیروهای مصعب را در هم کوبید که مصعب به بصره فرار کرد و عبدالله بن مطیع هم کشته شد و جمع بسیاری از سربازان او به هلاکت رسیدند و با شکست و سرافکندگی عقب نشینی نمودند و ابراهیم بن مالک با نیروهای پیروزش سرافرازانه به کوفه بازگشتند. و در نبردی دیگر ابراهیم به جنگ عبیدالله بن زیاد که نیروی بسیاری از موصل حرکت داده بود، رو به رو شد، و در این جنگ ابراهیم شکست سختی به سپاهیان عبیدالله بن زیاد وارد کرد و در یکی از روزهای جنگ، ابراهیم شخص ناشناسی را به هلاکت رسانید و فردای آن روز متوجه شدند که او ابن زیاد بوده، لذا سرش را از بدنش جدا کردند و برای مختار فرستادند. و مختار هم سر آن ملعون را به مدینه خدمت امام سجاد (ع) و خاندان رسالت فرستاد[۱۴].[۱۵]
شهادت رفاعه
رفاعه که خود از سران توابین و مدافعین خونخواهی شهدای کربلا بود و در این باره با مختار بیعت کرده بود، در یک برخورد با قاتلین شهدای جانگ داز کربلا در حالی که شعار "یا لثارات الحسین" میداد و رجز میخواند، با سپاه عبیدالله بن زیاد جنگید و به شهادت رسید. جزاه الله عن الاسلام خیر الجزاء. شهادت او اواخر سال ۶۵ یا اوایل سال ۶۶ هجری واقع شد[۱۶].[۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۰۷ و رجال طوسی، ص۴۱، ش۵ و ص۶۸ ش۲.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۱.
- ↑ ر.ک: رجال کشی، ص۶۵، ش۱۱۸؛ به شرح حال ابوذر غفاری در همین اثر رجوع شود.
- ↑ وقعة صفین، ص۲۰۵.
- ↑ وقعة صفین، ص۴۸۸. یک بیت از اشعار او در صفین این است: تطاول ليلي للهموم الحواضر * وقتلي أصيبت من رءوس المعاشر.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۴۱.
- ↑ در برخی از استاد غیر معتبر نام همراه عمرو بن حمق را زاهر که غلام اوست گفتهاند ولی اصح آن است که همراه او رفاعه بوده است. توضیح بیشتر در ترجمه زاهر در این اثر خواهد آمد.
- ↑ ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۹۲ و تاریخ طبری، ج۵، ص۲۶۵.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ پس از هلاکت یزید بن معاویه در آخر سال ۶۳ یا اول ۶۴ هجری و انتقال قدرت از بنی امیه به بنی مروان، عبیدالله بن زیاد که در بصره و کوفه حکمران بود به طمع نزدیک شدن به مرکز حکومت عازم شام شد تا بلکه تقرب بیشتری به مروان حکم پیدا کند و مقام بیشتری دریابد، و از نبود ابن زیاد، توابین از فرصت خلأ قدرت بنی امیه در کوفه دست به قیام علیه خون آشامان کربلا زدند و پس از آن، قیام مختار است که به هلاکت کلیه قاتلین شهدای کربلا انجامید.
- ↑ ر.ک: کامل ابن اثیر، ج۲، حوادث سال ۶۵، ص۶۴۳-۶۳۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۵۲ - ۶۰۵ و مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۰-۱۰۴.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۴۲-۵۴۳.
- ↑ عبدالله بن زبیر در مکه بود و پس از هلاکت یزید بن معاویه مدعی حکومت شد و عبدالله بن مطیع را به حکومت کوفه منصوب کرد و عبدالله بن زبیر نسبت به اهل بیت پیامبر (ع) بسیار کینه و دشمنی داشت.
- ↑ ر.ک: تاریخ طبری، ج۶، حوادث سال ۶۶؛ کامل ابن اثیر، همان حوادث و تتمة المنتهی فی وقایعایام الخلفاء، ص۵۸ و ۵۹.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۴۳-۲۶۴.
- ↑ ر.ک: تاریخ طبری، ج۶، ص۵۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۷۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۴۵.