تمدن اسلامی
مقدمه
با ترسیم پیشرفت از نگاه اسلام ناب، «تمدن» مورد نظر اسلام نیز روشن میشود. در این نوع تمدن، علاوه بر عظمت و شکوه دنیوی یک امت، ارزشهای معنوی و انسانی آن، بخش اساسی تمدن را تشکیل خواهد داد. امام، پیشرفتهای صنعتی و اقتصادی در قالب آبادانی و تأسیس نهادها و ساخت ابزارهای جدید را از مصادیق تمدن به شمار میآورد[۱]. با مروری اجمالی به بیانات آن حضرت شاخصهایی چند برای تمدنِ مطلوب میتوان یافت: مذهب، قانون[۲]، استقلال، آزادی[۳]، آزادی مطبوعات و آزادی اظهار عقیده[۴]، و آزادی احزاب و گروهها[۵]، از جمله شاخصهای تمدن به حساب میآیند. در یک کلمه تفاوت «تمدن اسلامی» با غیرِ آن این است که تمدن اسلامی در کنار پرداختن به امور دنیوی میخواهد انسان را به طرف توحید بکشاند[۶][۷]
تمدن اسلامی چیست؟
نظام اجتماعی اسلام دارای اهدافی است که دستیابی به تمدن اسلامی، هدف نیمه نهایی آن به شمار میآید. تمدن اسلامی، جامعه را به هدف نهایی یعنی سعادت و قرب الهی میرساند.
در اینجا لازم است به چیستی تمدن، عناصر سازنده آن، نسبت تمدن و تجدد با اسلام، انواع تمدن مادی و معنوی، غربی و اسلامی و نیز عوامل پیشرفت و آسیبشناسی تمدن غربی پرداخته شود.
زندگی بیشتر مردم دنیای امروز به گونهای شده است که هر فرد، ملت و دولتی به فکر دنیای خویش است و تمام همّ و غمّ خود را بر روی آبادانی زندگی شخصی و یا کشور خود متمرکز کرده است، تا جایی که از حق خود تجاوز کرده و به حقوق یکدیگر حتی حقوق ملتها دستبرد میزنند، تا خود را از دیگران برتر نمایند و یا برتری خود را نسبت به دیگران اعلام کنند و برای رسیدن به این منظور از هرگونه تلاشی فروگذار نیستند و همۀ کارها و اعمال خود را به پیشرفت و تمدن نسبت میدهند و در این راستا به حقوق فردی و اجتماعی و حتی اخلاقیات و مسائل معنوی دیگران دقت و توجه ندارند و فقط به مسائل مادی توجه میکنند. بر این اساس هم هست که جامعۀ بشری، حکومتها و دولتهای بزرگ که در رأس آنها آمریکای جنایتکار میباشد روز به روز در کنار پیشرفت در مادیات و صنعت، در منجلابی از فسادها، بیحرمتیها، ضلالتها و گمراهیها و دوری از انسانیت واقعی، در حال غوطهور شدن هستند و آنچه که به معنی تمدن واقعی میباشد تحقق نیافته، و برای تمدن حقیقی هیچگونه الگویی تعریف نشده است. متأسفانه بسیاری از مسلمانان در روش زندگی و ابعاد اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی، فرهنگ و تمدن غربی را به عنوان الگوی خود برگزیده و از اسلام، به برخی عبادتهای فردی اکتفا کردهاند.[۸].
ویژگی تمدن اسلامی
- تمدن غرب بر اساس تجزیه ساحتهای مختلف زندگی و جدایی آنها از معنویت شکل گرفت در ابتدا «علم را از اخلاق و معنویت جدا کرد»[۹] و بر اساس دانش و تفکر جدا از معنویت به اندیشه در حوزه سیاست پرداخت و معنویت را از سیاست جدا کرد. سپس خلاء به وجود آمده با «عقل بشری» که «مطلق» انگاشته میشد، جایگزین گردید. اما ناتوانی عقل از فهم همه حقایق عالم و یافتن ساختار درست زندگی به جایی رسید که «در عقل هم به تردید افتادند و اصول عقلی و علمی را به شکاکیت کشاندند»[۱۰]. معنویت اسلامی اما بر اساس طاعت خدا استوار است و شاخص آن معنویت است. اطاعت از خدای متعال گاهی «موردی» است. یک نفر برای خودش نماز میخواند، حج میرود و سایر طاعات را انجام میدهد. از این مهمتر «اطاعت خطی» «یعنی روش و راه و نقشهای که خدای متعال برای زندگی معین میکند» و تحقق آن به «کار جمعی نیاز دارد». اجزای هندسه الهی که بر اساس طاعت خطی صورت گرفته و در نظام اسلامی نقش اساسی پیدا کرده عبارت است از توحید که «پایه اصلی» است و دو پایه مهم دیگر «عدل» و «کرامت انسان» است. تأمین این پایهها برای زندگی با «هیچ حرکت فردی امکان پذیر نبود»[۱۱]. «نظام اسلامی یعنی آن نظامی که مبنی بر هندسه الهی است» و اولین گام ایجاد تمدن اسلامی است. گامهای دیگر به ترتیب عبارتاند است: «دولت اسلامی»، «کشور اسلامی»، «تمدن اسلامی یا بین الملل اسلامی» این مراحل با تقوا محقق خواهد شد؛ اما نه فقط تقوای فردی، بلکه «تقوای جماعت و امت»[۱۲].[۱۳]
- انسان سازنده تمدن است و تمدن، میراثی است که از یک نسل برای نسل بعد از خود میگذارد و نسل جدید بر میراث نسل گذشته میافزاید، بیشتر حیوانات در همان سال اول تولد به بلوغ میرسند، در حالی که رشد و نمو جسمانی و عقلانی انسان، پس از گذشت بیست سال کامل میشود، این طفولیت بلندمدت انسان یک ضرورت جسمی، ذهنی و اجتماعی است که به او امکان میدهد زبان، اخلاق، آداب و رسوم و تمدن قوم خود را فراگیرد. از این جهت میتوان گفت تمدن درجاتی دارد و انسان از راه پاسخگویی به نیازهای اساسی خود تمدن را پایهریزی کرده است. بدین روی میتوان گفت که تمدن، محصول توان انسان بر غلبه بر نیروهای طبیعی از طریق شناسایی قوانین حاکم بر آن از مسیر علم و دانش و امکان کنترل و تصرف نیروهای آن به نفع خواستههای بشر به وسیله تکنولوژی است. این غلبه از یک سو غلبه بر تأثیرات نیروهای طبیعی در شکلگیری بعد مادی زندگی انسان و از سوی دیگر غلبه بر ضعف انسان در تأثیرپذیری روحی و نفسانی از غلبه شرائط محیطی است. آنچه در سیره انبیای الهی و پیامبر اسلام اصل گرفته شده و مبنای تمدنسازی دینی است، توانمندکردن انسان در بعد دوم است که میتوان به نیرومندی انسان در بعد اول نیز بینجامد و این با ارائه، بینش، امکانپذیر است. انسان به نسبت شکوفایی و فعلیت یافتن استعدادهای نهفته انسانیاش میتواند نقش عوامل محیطی را کمرنگ و خنثی کند. بر اساس بینش الهی و حکمت معنوی اسلام، انسان با اینکه در تاریخ و با تاریخ میزید، از تاریخ بزرگتر است و دارای شأن و حیثیتی فراتاریخی است و آگاهی و اراده او میتواند دستکم با درک موقعیت تاریخی خود در تعیین سرنوشت مؤثر باشد. پس تمدن، اسلامی انسان را در هر دو بعد حیوانی و خلیفةاللهی تعریف میکند و بر همین مبنا دغده آباد کردن هر دو بعد او را دارد و با اصالت دادن به جهان پس از مرگ، آبادی دنیوی او را به عنوان زمینه و مقدمه حیات اخروی مورد توجه قرار میدهد[۱۴].[۱۵]
جایگاه تمدن در منظومه فکری مقام معظم رهبری
یکی از دغدغههای اصلی مقام معظم رهبری، بحث پیشرفت و تمدن اسلامی است، به گونهای که بسیاری از پیشرفتها و تمدنهای غربی و شرقی را مورد نقد قرار میدهند و برای این منظور مبانی اسلامی تمدن را به صورت تشریحی در بیانات خود ارائه میدهند و میفرمایند تمدن اسلامی باید در همه عرصهها و زمینههای اجتماع نمود پیدا کند؛ این نظریه به گونهای است که اگر بنا باشد جامعه اسلامی را متمدن بنامیم، باید از همه جهت متمدن باشند نه فقط در صنعت و مسائل دنیوی، بلکه از لحاظ معنوی باید رشد کند و روح خداشناسی و توحید، در همه عرصههای جامعه حکمفرما باشد. به این منظور جایگاه تمدن در منظومه فکری مقام معظم رهبری، به اینگونه است که تمدن به عنوان روند رو به رشد جامعه، باید پایبند به اصول اسلامی باشد، اصول اسلامی عبارت است از توحید، عدالت، انصاف با مردم، ارج نهادن به حقوق مردم، رسیدگی به حال ضعفا، ایستادگی در مقابل جبهههای ضد اسلام و ضد دین، پافشاری بر مبانی حق و اسلام و دفاع از حق و حقیقت؛ این گزینهها در همه زمانها قابل پیاده شدن است[۱۶]. پس تمدنی که در حال شکلگیری در یک جامعه اسلامی است، باید در عرصههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و اگر این مبانی صحیح و با روح خداباوری در بین مردم رشد کند و همه با هم همت مضاعف داشته و در عرصههای صنعتی هم اتحاد یکدیگر را حفظ نمایند، این تعاملات به گونهای میشود که با یکدیگر نظام تمدن اسلامی را پایهگذاری میکنند. تمدن اسلامی در منظومه فکری مقام معظم رهبری به عنوان یکی از اهداف مهم اجتماعی است که به دنبال نظامهای اجتماعی تحقق مییابد و به شدت بر نظام ارزشی و نظام بینشی اسلامی مبتنی است. خداشناسی و انسانشناسی و جامعه مطلوب و ارزشهای اسلامی، نقش مؤثری در چیستی و گستره تمدنسازی دارد.[۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۳، ص۳۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳ و ۴.
- ↑ سهرابیفر، محمد تقی، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۰۲.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، «تمدن اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۷۵
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۶/۱۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۵/۱۳۸۴ و ۶/۸/۱۳۸۳.
- ↑ مظاهریسیف، حمید رضا، مقاله «نظام معنویت اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۳۹۶.
- ↑ سیر تمدن اسلامی، ص۵۷.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۰۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۵/۸/۱۳۸۳.
- ↑ خسروپناه و شاهرخ اصفهانی، مقاله «تمدن اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۳۱۳.