بحث:شیخ صدوق
شیخ صدوق
محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق در سال ۳۰۵ هجری قمری، در خاندان علم و تقوی، در شهر قم دیده به جهان گشوده، شیخ طوسی جریان ولادت وی را اینچنین نقل کرده که علی بن بابویه با دختر عموی خود ازدواج کرده بود؛ ولی از او فرزندی نصیب وی نشده بود که او در نامهای از حضور شیخ ابوالقاسم، حسین بن روح تقاضا کرد تا از محضر حضرت بقیة الله(ع) بخواهد برای او دعا کند تا خداوند اولاد صالح و فقیه به او عطا کند. پس از گذشت مدتی از ناحیه آن حضرت این گونه جواب رسید: «تو از این همسرت صاحب فرزند نخواهی شد؛ ولی به زودی کنیزی دیلمیه نصیب تو میشود که از او دارای دو پسر فقیه خواهی گشت»[۱]. پدر بزرگوارش، علی بن حسین بن بابویه قمی مردی عالم عابد و محدث زاهد و صاحب کرامات، و نیز از برجستهترین علما و فقهای بزرگ زمان خود بود، و با آنکه عالمان و محدثان بسیاری در قم میزیستند، عهدهدار پرچم هدایت و مرجعیت فتوا بوده است. با این همه، ایشان با دکۀ کوچکی که در بازار قم داشت که از راه کسب و تجارت و در نهایت زهد و عفاف، امرار معاش میکرد و ساعاتی از روز را نیز در منزل خود به تدریس و تبلیغ احکام و نقل روایات میپرداخت. ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی که بعدها به شیخ صدوق معروف شد، دارای استعدادی عجیب و نبوغی سرشار بوده که از همان اوایل کودکی در شهر مقدس قم به تحصیل علم و فراگیری احادیث معصومین(ع) مشغول شد ایشان بیش از بیست سال از دوران پر برکت حیات پدر را درک کرده و در این مدت از محضر پدر و سایر علمای قم مانند محمد بن حسن بن احمد بن ولید، حمزة بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن علی(ع)، ابو الحسن محمد بن قاسم، ابومحمد قاسم بن محمد استرآبادی، ابومحمد عبدوس بن علی بن عباس گرگانی و محمد بن علی استرآبادی کسب علم و حکمت کرد. تا جایی که از بزرگترین شخصیتهای جهان اسلام و از برجستهترین چهرههای درخشان علم و فضیلت شد. شیخ صدوق در نوجوانی مدارج علمی را طی کرده و از همان نوجوانی تألیفات خود را آغاز کرد در عهد جوانی آنچنان وزین و عالم شده بود که اهالی قم پیشوایی او را پذیرفتند، تا جایی که ایشان در سن ۲۲ یا ۲۳ سالگی پس از در گذشت پدر بزرگوارش وظیفۀ سنگین نشر احادیث آل محمد(ص) و هدایت امت را عهدهدار شد که این آغازگر دوران جدیدی از زندگی وی بود. ایشان که نزدیک به عصر ائمه(ع) میزیسته، با جمعآوری روایات اهل بیت(ع) و تألیف کتابهای نفیس و با ارزش، خدمات ارزنده و کمنظیری به عالم اسلام و تشیع کرد. شیخ طوسی در معرفی شخصیت علمی شیخ صدوق میگوید: «او دانشمندی جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال، کاملا آگاه و در سلسله احادیث، نقادی عالی مقام به شمار میآمد. بین بزرگان قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مثل و مانندی نداشت و در حدود سیصد اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشته است»[۲].
رجالی کبیر، نجاشی نیز چنین مینویسد: «ابو جعفر (شیخ صدوق) ساکن ری، فقیه و چهرۀ برجستۀ شیعه در خراسان است، او به بغداد نیز وارد شد و با این که در سن جوانی بود، همۀ بزرگان شیعه از او استماع حدیث میکردند». علامه بحرانی چنین تصریح میکند: «جمعی از اصحاب ما، از جمله علامه در «مختلف»، شهید در «شرح ارشاد» و سید محقق داماد، روایات مرسله صدوق را صحیح میدانند و به آنها عمل میکنند؛ زیرا همان گونه که روایات مرسلۀ ابن ابی عمیر پذیرفته شده، روایات مرسلۀ صدوق هم مورد قبول واقع شده است»[۳]. ایشان از حشر و نشرهایی که با آل بویه داشته نهایت استفاده را برد، به ویژه در آن زمان که در جهان اسلام مذاهب چهارگانه اهل سنت میداندار بودند، شیخ صدوق با استفاده از موقعیت ایجاده شده توسط صاحب بن عباد، نه تنها خدمات فراوانی به جهان اسلام کرد بلکه پایۀ مکتب تشیع و تبلیغ را بیش از پیش محکم و استوار کرد. در سایۀ استفاده از استادان مبرز شاگردانی را تربیت نمود که هر کدام مانند ستارهای در آسمان علوم اسلامی نور افشانی میکنند که برادرش حسین بن علی بن موسی بن بابویه قمی، شیخ مفید، شیخ ثقه الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه برادرزاده صدوق، علی بن احمد بن عباس، پدر شیخ نجاشی، ابوالقاسم علی بن محمد بن علی خزاز - ابن غضائری، ابو عبدالله حسین بن عبید الله بن ابراهیم، ابو الحسن جعفر بن حسین حسکه قمی، استاد شیخ طوسی، شیخ ابو جعفر محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستی، معاصر شیخ طوسی، ابو زکریا محمد بن سلیمان حمرانی، شیخ ابوالبرکات علی بن حسن خوزی نمونههایی از آنها است[۴]. علاوه بر تربیت شاگردان، تألیفات فراوان و گوناگون وی در علوم و فنون مختلف اسلامی، هر کدام گوهری تابناک و گنجینهای پایانناپذیر است که هم اکنون نیز با گذشت بیش از هزار سال از تاریخ تألیف آنها، به جای فرسودگی و بیرونقی، روز به روز بر ارزش و اعتبار آن افزوده شده و جایگاهی بس رفیع و والا یافتهاند و در صدر قفسۀ کتابخانهها و در سینۀ فقها و دانشمندان جای دارند، که از جملۀ آنهاست:
- من لا یحضره الفقیه؛
- مدینة العلم؛
- کمال الدین و تمام النعمة؛
- التوحید؛
- الخصال؛
- معانی الأخبار؛
- عیون أخبار الرضا(ع)؛
- الأمالی؛
- المقنع فی الفقه؛
- الهدایة بالخیر؛
- صفات شیعه؛
- مصادقة الاخوان؛
- علل الشرایع؛
- اثبات ولایت علی(ع)؛
- معرفت؛
- مشیخته الفقیه؛
- عیون الاخبار؛
- لایجاز فی الفرائض؛
- مناسک الحج فی مجرد العمل؛
- المسائل الحلبیه فی الفقه؛
- المسائل الجنبلائیه فی الفقه؛
- المسائل الحائریه فی الفقیه؛
- مسئلۀ فی وجوب الجزیه علی الیهود و المنتمین الی الجبابرة؛
- مسئلۀ فی تحریم الفقاع؛
- العدة فی الأصول؛
- مسئله فی العمل بخبر الواحد و بیان حجیة الاخبار؛
- تلخیص الشافعی فی الامه؛
- تهمید الاصول؛
- الاقتصاد الهادی الی راه الرشاد؛
- المفصح فی الأمامه؛
- الغیبه، در مورد غیبت امام زمان؛
- ما یعلل و ما لایعلل؛
- مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛
- انس الوحید؛
- هدایة المسترشد و بصیرة المتعبد فی الادعیه والعبادات.
بالاخره این عالم بزرگ و آخرین بازمانده خاندان صدوق، در سال ۳۸۱ هجری دیده از جهان فانی فرو بست و به سرای باقی شتافت. ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (ابن بابویه) نزد استادان زیادی از جمله پدرش شاگردی کرد و ادب و فقه را فرا گرفت. پدرش، ابو الحسن علی بن حسین بن موسی قمی، نیز از فقهای شیعه بود که با حسین بن روح، نائب سوم امام زمان، نیز ملاقات داشت. او به دعای امام زمان صاحب سه فرزند شد که محمد (شیخ صدوق) بزرگترین آنها بود. شیخ صدوق برای ملاقات با ابو عبدالله نعمت رقیب به بلخ رفت و کتاب «من لا یحضره الفقیه» را به نام او نوشت. شیخ در اواخر عمر در شهر ری زندگی میکرد که تحت سیطره آل بویه بود و «رکن الدوله» و وزیر او، «صاحب ابن عباد»، او را بسیار گرامی میداشتند. ابن بابویه به سال ۳۸۱ هجری قمری در ری در گذشت و در همان جا مدفون شد. مزار او تاکنون باقی مانده است[۵].[۶]
- ↑ اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۵۹.
- ↑ الذریعه، ج۴، ص۵۰۴.
- ↑ روضات الجنات، ج۶، ص۲۳.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۵۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۸، ص۳۰ – ۲۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۱۹۲.