نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۳۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
هر چند انسان از هدایت تکوینی بهرهمند است، تنها از این گذر نمیتواند به کمال آرمانی خویش دست یابد و به دلایل زیر نیازمند هدایت تشریعی است:
انسان، با هدایت تکوینی و فطرت خویش تنها به فهم کلیاتی از حقایق جهانتوفیق مییابد و به جزئیات و تفصیل آنها راه ندارد. در موضوع خداشناسی، تنها به وجود خداوند پی میبرد؛ اما توان راهیابی به صفات و اسمای خداوند را ندارد. در موضوع معادشناسی نیز چه بسا به ضرورتمعادایمان آوَرَد؛ ولی نمیتواند با هدایت تکوینی به چگونگی آن و نحوه حضور خود در جهان آخرت و مسائل بیشمار دیگر آگاهی یابد. همچنین است موضوعات و مباحث دیگر اعتقادی، اخلاقی و عملی. اما تنها راه یافتن به کلیات، نیازهای انسان را بر نمیآورد. او به جزئیات و بایدها و نبایدهای تفصیلی محتاج است که تنها در سایه هدایت تشریعی فراهم میشود[۴].
انسان موجودی اجتماعی است و سعادت دنیوی و اخرویاش در گرو تعامل و تعاون با همنوعان است؛ اما وجود میل به کسب منافع در افراد انسانی موجب بروز اختلاف و درگیری میان آنان میشود. برای گریز از این مشکل، به قوانین جامع و کامل نیاز است؛ اما عقل انسان به تنهایی نمیتواند چنین قوانینی را وضع کند؛ زیرا اولًا هر فرد انسانی در پی منافع و مصالح خویش است و ثانیاً عقلبشر به دلیل محدودیتهایی که دارد، از وضع قوانین جامع و کامل برای سعادت خود ناتوان است[۵].
آشنایی با بدیها و خوبیها برای ترغیب انسان به درستکاری کافی نیست؛ بلکه ابزارهایی برای تشویق و ترغیب لازم است و این ابزارها همان انذارها و تبشیرهای وحیانیاند که در سایه هدایت تشریعی فراهم میآیند[۶][۷].
هدایت تکوینی همه آفریدگان را در بر میگیرد؛ اما هدایت تشریعی ویژه انسان است.
متعلق هدایت تکوینی، فعل هادی (خداوند) است. از این رو هیچ موجودی از آن سر نمیپیچد. متعلق هدایت تشریعی، فعل مهتدی (انسان) است که با اراده خویش به آن تن میدهد و بدین سان میتواند آن را نپذیرد؛ چنان که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۸][۹]. در هدایت تکوینی، مهتدی به مقصد میرسد (ایصال الی المطلوب)؛ اما در هدایت تشریعی، تنها راه را مییابد. این نوع هدایت مستلزم رسیدن مهتدی به مقصد نیست[۱۰].
هرچند از یک متن و نوشته میتوان بخش مهمّی از مقصود نویسنده آن را استنباط نمود، ولی این موضوع از دیرباز برای انسانها مکشوف بوده است که از طریق یک نوشته و کتاب به تنهایی، چه بسا نتوان تمام مطلب و مقصود یا حقیقت واقعی و غایت آن را منتقل و یا درک نمود. به طور کلّی، انتقال مطالب و مفاهیم توسّط انسانها به صورتهای مختلفی انجام میپذیرد که گفتار و الفاظ تنها یکی از این روشها است؛ ولی بخش مهمّی از مطالب، از طرق دیگر، از جمله لحن کلام، رفتار و شیوه عمل و عکسالعملهای رفتاری و فیزیکی است؛ مثلاً نشان دادن حالاتی چون غضب، عطوفت، شادی و نظائر آنها ممکن است بدون ابراز هرگونه کلمهای، بلکه صرفاً با تغییر حالت چهره صورت پذیرد.
در قرآن کریم نمونههای فراوانی از انتقال پیام و مفاهیم بشری از طرق غیر کلامی به چشم میخورد، نظیر: پی بردن به دروغگوییمنافقین با درک نحوه سخن گفتنشان: ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ﴾[۱۱].
و یا مسخره کردن با حرکات: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾[۱۲]
و یا تبسّم حضرت سلیمان (ع): ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا﴾[۱۳].
همچنین خداوند درباره سایر انبیاء الهی (ع) نیز بر این نکته تأکید مینماید که آنان انسانهایی مثل مردم عادّی بودند که در کوچه و بازار رفت و آمد داشتند و کار میکردند و زندگی خود را به طور متعارف اداره مینمودند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ﴾[۱۸][۱۹].
↑اینکه مردم نادان انتظار داشتند که انبیاء (ع) از جنس ملک باشند و از انسان بودن ایشان ایراد میگرفتند، بدین جهت بود که توجّه آنان صرفاً به جهت ملکوتی انبیاء (ع) بود؛ در حالی که خداوند درباره مقام نبوت، تأکید بر جهت بشری او، با حفظ مقام ولایت و امامت مینماید، تا بتواند الگویی برای مردم عادی باشد: ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ﴾ «و گفتند: چرا بر او فرشتهای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهای میفرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمییافتند و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۸-۹.
↑«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
↑«و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند» سوره فرقان، آیه ۲۰.