ضلالت در معارف و سیره علوی
پلیدی گمراهی و گمراهسازی
امام علی(ع) دو گروه را دشمنترین آدمیان نزد خداوند دانسته است: دسته اول، آنان که خود گمراهند و دیگران را نیز گمراه میکنند و دسته دوم، آنان که خود را دانشمند و دین شناس میخوانند و بر مسند حکم و داوری مینشینند، ولی شایسته نیستند و به داوریهای ناروا میلغزند. درباره دسته نخست فرموده است: کسی که خداوندش به خود وانهاده و از راه راست به در آمده برساخته خویش دل بسته است و موجب فتنه و گمراهی کسانی است که به او دل بستهاند، او از راه هدایت پیشینیان گمراه گشته است و پیروان خویش را - چه آن گاه که زنده و چه آن گاه که مرده است - گمراه میسازد و بار گناهانشان را بر پشت خویش مینهد و گناهان خویشتن را نیز مسئول است[۱].
امام پس از معرفی دسته دوم، که همان قاضیان و داوران جاهل و نالایقند، نفرت و انزجار خود را از جامعهای که در جهالت به سر میبرد و با گمراهی میمیرد، آشکار میکند و میفرماید: «إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا»؛ «از مردمی که نادان زندگی میکنند و گمراه میمیرند، به خداوند شکایت میکنم». آن گاه نشانههای نادانی و گمراهی را باز میگوید و میفرماید: میان آنان کالایی ارزانتر از قرآن نیست آنگاه که به درستی تلاوت [و تفسیر] شود و کالایی گرانتر از قرآن نیست آن گاه که تحریف گردد، و چیزی را ناپسندتر از معروف و پسندیدهتر از منکر نمیشمارند[۲].[۳].
هواپرستی و گمراهی
پیروی از هوای نفس از مهمترین عوامل گمراهی است در سخنان امیرمؤمنان(ع) در این باره رهنمودها و هشدارهایی فراوان میتوان یافت که آنها را در چهار محور زیر گنجاندهایم:
نخست. در این محور، آن بخش از سخنان امام جای دارد که به گونهای کلی از سهم هواپرستی در گمراهی آدمی پرده برداشته است. امام بر رویارویی عقل و هوای نفس پای میفشارد و یاد میکند که هرگاه عقل بر هوای نفس پیروز شود، انسان به هدایت میرسد و هرگاه هوای نفس بر عقل چیره گردد، انسان به ورطه ضلالت در میلغزد. اینک به نمونههایی از سخنان امیرمؤمنان(ع) در این باره مینگریم:
- «الْهَوَى شَرِيكُ الْعَمَى»[۴]؛ «هوس شریک کوردلی است».
- «رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى الْمَعْصِيَةِ فِي هَوًى»[۵]؛ «رحمت خداوند بر کسی باد که از شهوتهایش جدا شود و هوای نفس را سرکوب کند؛ زیرا نفس به سختی تسلیم میشود و پیوسته آدمی را به نافرمانی خدا و پیروی هوا بر میانگیزد».
- «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ لِأَنَّ اتِّبَاعَ الْهَوَى يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولَ الْأَمَلِ يَنْسَى الْآخِرَةَ»[۶]؛ «از دو چیز بیش از هر چیز بر شما بیمناکم: یکی پیروی از هوای نفس، و دیگری درازی آرزو. پیروی از هوا، راه حق را بر شما میبندد و درازی آرزو، آخرت را از یادتان میبرد».
- «نگون بخت کسی است که هوای نفس و غرور فریبش دهد و بدانید که همنشینی با هوسبازان، ایمان را میزداید و آدمی را در حضور شیطان مینشاند»[۷].
دوم. پارهای از رهنمودهای امام در این باره است که هرگاه عقل از قید و بند و حجاب هوای نفس رها گردد، خطا نخواهد کرد و آدمی را به حق راه مینماید:
- «كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ»[۸]؛ چه بسیار خردهایی که اسیر هوای نفس امارهاند».
- «شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْيَا»[۹]؛ «به بیاعتباری دنیا عقل گواهی میدهد، به شرط آنکه از اسارت هوای نفس برهد و از دلبستگیهای دنیوی مصون ماند».
- «وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ»[۱۰]؛ «ای معاویه، به جانم سوگند که اگر در عقل خویش بنگری - نه به هوای نفس - درمییابی که من در ماجرای عثمان از هر کس بیگناه ترم».
- «الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ»[۱۱]؛ عقل چونان شمشیری برنده است. پس با آن به مصاف هوای نفس درآی».
سوم. در این محور آن بخش از سخنان امام جای دارد که اثر زیانبار هوای نفس را در باب حکومت یاد میکند. برخی گفتارهای امام را در این باره میتوان در عهدنامه مالک اشتر باز یافت و برخی دیگر را در نامههایی که به والیان و حکمرانان خویش نگاشته است. در عهدنامه آمده است:
- «فَامْلِكْ هَوَاكَ وَ شُحَّ بِنَفْسِكَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِيمَا أَحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ»[۱۲]؛ «مالک هوس خویش باش و بر نفس، بخیل و تنگ نظر؛ زیرا بخل ورزیدن بر نفس موجب میشود که انصاف را برگزیند؛ خواه خوشایندش باشد و خواه نباشد».
- «أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةً أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ»[۱۳]؛ «با خدا و مردم از در انصاف درآی؛ هم با خود و هم با خویشاوندان نزدیک و کسانی که بدانان دلبستهای».
- «وَ الْوَاجِبُ عَلَيْكَ أَنْ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِكَ فِي اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكَ فِي عَهْدِي هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِي عَلَيْكَ لِكَيْلَا تَكُونَ لَكَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِكَ إِلَى هَوَاهَا»[۱۴]؛ «بر تو است پیروی از این پیمان که از تو گرفتهام و حجت را بر تو تمام کردهام، تا اگر در پیروی از هوای نفس خویش شتاب کردی، راه عذر و بهانه نماند».
- در نامهای به منذر بن جارود عبدی که از والیان خیانتکار بود، مینویسد: گمانم بر این بود که تو چون پدرت اهل صلاح و صوابی و از او پیروی میکنی؛ ولی خبرهایی که به من رسیده است، گویای آنند که از هوای نفس خود پیروی میکنی و برای آخرت توشه بر نمیگیری و دنیای خود را به بهای ویران کردن آخرت، آباد میسازی و با قطع پیوند خود با دین، پیوند خود را با بستگانت استوار میکنی[۱۵].
- در نامهای به اسود بن قطیبه، از فرماندهان سپاه، مینویسد: اگر زمامدار در برخورد با مردم از امیال و خواهشهای نفسانی پیروی کند، به راه عدالت نرفته است. با همه مردم یکسان رفتار کن و نفس خویش را برای فرمانبرداری از خدا، به انگیزه پاداش و رهایی از عقاب، به کار و کوشش انداز»[۱۶].
چهارم. در این محور، امام از این سخن میگوید که آدمی را نفس میفریبد و او میپندارد که دانا و عالم است و به بدعت و تحریف حقایق دست میزند و مردمان را نیز به گمراهی میبرد:
- «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ»[۱۷]؛ «سرآغاز فتنهها همانا هوسهایند که از آنها پیروی کنند و احکامی که خلاف بر کتاب خدا بر ساختهاند و مردانی را بر مردانی ریاست دهند بینگریستن به دین خدا».
- نیز فرمودهاند: برخی مردمان، خود را عالم میخوانند بیآنکه عالم باشند و آمیزهای از اندیشههای جاهلانه و گمراه را گرد میآورند و دامهای غرور و نیرنگ را بر سر راه مردم میگسترند و قرآن را بر آرای نادرست خود حمل میکنند و حق را به سوی هواهای نفسانی خویش میبرند. مردم را از گناهان بزرگ آسودهخاطر میسازند و جرمهای بزرگ را کوچک مینمایند و میگویند: «در برابر شبههها باز میایستیم»، ولی در عمل در شبههها فرو افتادهاند. میگویند: «از بدعتها میپرهیزیم»، ولی در آنها غوطه ورند. به ظاهر انسانند، ولی به باطن، حیوانند. نه باب هدایت را میشناسند که به سویش روند و نه باب گمراهی را تا از آن دور شوند. چنین کسانی مردگانی میان زندگانند[۱۸].
- روزی امیرمؤمنان با مردم بصره درباره رویدادهای آینده سخن میگفت. کسی پرسید: «آیا درباره فتنهها از پیامبر چیزی پرسیدهای که ما را از آن آگاه سازی؟» امام فرمود: هنگامی که آیه ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ﴾[۱۹] نازل شد، دانستم که تا پیامبر در میان امت است، گرفتار فتنه نخواهیم شد. به پیامبر گفتم: «این فتنهای که خداوند از آن خبر داده است، چیست؟» فرمود: «ای علی، امتم پس از من گرفتار فتنه میشود. مردمان با اموالشان آزموده میشوند، در حالی که برای دین خود بر خدا منت میگذارند و به رحمتش امید دارند و از عذابش احساس امنیت میکنند و با شبهههای دروغین و هوسهای غفلت آور، حرام خدا را حلال میکنند و شراب را به نام نبیذ حلال میسازند و رشوه را هدیه نام میدهند و ربا را نام داد و ستد». گفتم: «ای پیامبر در چنین حالی با آنان چه کنم؛ مانند کسانی که از دین بازگشتهاند و راه ارتداد در پیش گرفتهاند، یا آنان که در معرض امتحان و آزمونند؟» پیامبر فرمود: «بگذار در فتنه بمانند و آزموده شوند»[۲۰].
خطر عالم نمایان جاهل و عالمان دنیا پرست برای جامعه انسانی، از بزرگترین خطرها است؛ چنانکه زمامداران ستمکار و جاهطلب نیز منشأ بسیاری از تبهکاریها و جنایتهای تاریخ بشرند. از این رو، امام درباره هواپرستی به این دو خطر اشارت میبرد. پایفشاری امام بر تقوا و پرهیزگاری نیز به همین دلیل است؛ زیرا یگانه راه درمان اینگونه بیماریهای روحی و اخلاقی، توانمند ساختن روحیه تقوا و پرهیزگاری جامعه است و این بدان دلیل است که «لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ»[۲۱]؛ «آنچه بر بنیاد پرهیزگاری بنا گردد، نابود نمیشود و زراعتی که از آب پرهیزگاری سیراب گردد، تشنه نمیگردد». امام در آغاز عهدنامه مالک اشتر او را به پرهیزگاری سفارش میکند و از او میخواهد که با نفس اماره خویش مبارزه کند و شهوتگرایی را درهم شکند: «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ... أَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ»[۲۲].
این حقیقت که هواپرستی منشأ فتنهها و کژرویها در جوامع بشری است، در قرآن کریم نیز آمده است. در آیه ۷ سوره آل عمران خداوند آیات قرآن را به دو دسته محکمات و متشابهات تقسیم کرده و آنگاه فرموده است که انسانهای بیماردل، که قصد فتنه دارند، از آیات متشابه پیروی میکنند: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ﴾[۲۳]؛ یعنی به جای آنکه متشابهات را در پرتو محکمات تفسیر کنند، معانی نادرستی را از آنها بر میکشند و به نام تفسیر قرآن عرضه میکنند و بدینسان هم خود گمراه میشوند و هم دیگران را گمراه میکنند. با رجوع به تاریخ اسلام روشن میشود که بیشتر فرقههایی که آمدهاند پدید و به بیراهه رفتهاند، معلول پیروی از متشابهات و نافرمانی از اصل قویم و استوار ارجاع متشابهات به محکمات بودهاند[۲۴]. پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز با نهی از تفسیر قرآن به رأی، خواسته است مردمان را از در افتادن به همین خطر بازدارد. از سوی دیگر، مردم را سفارش فرموده است که به دامان قرآن و عترت دست آویزند، و عترت را در کنار قرآن نهاده است تا با پیروی از آنان، چنین خطری پدید نیاید؛ ولی چه میتوان کرد که چون هوای نفس بر انسان چیره گردد، رهنمودهای عقل و وحی و کتاب و سنت کارساز نمیافتد؛ زیرا خطر هوای نفس در ندانستن نیست و چه بسا آدمی حقایق را به خوبی میداند، ولی انگیزههای شیطانی و نفسانی او را به بیراهه میبرد؛ چنانکه قرآن میفرماید: ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ﴾[۲۵]. روزی عمار بن یاسر برای مغیره بن شعبه درباره چیزی دلیل میآورد. امام علی(ع) عمار را از این کار باز میدارد و میفرماید: ای عمار، او را به حال خود واگذار؛ زیرا از دین چیزی برنگرفته است، جز آنچه به کار دنیایش آید و آگاهانه امور را بر خود مشتبه میسازد، تا از شبههها برای خطاهایش عذر بتراشد[۲۶].[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۲۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۶.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۷۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ ر.ک: المیزان، ج۳، ص۴۲-۴۱.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۰۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۲۰۹.