بنیمسلیه
نسب بنی مسلیه
بنی مسلیه که تلفظ صحیح آن را بعضی «مُسَلِّیه»[۱] و برخی دیگر «مُسلِیَه»[۲] گفته و از افراد آن با نسبت «المسلی» یاد کردهاند[۳]، در شمار اعراب قحطانی[۴] و از شاخههای بزرگ قبیله مذحجاند که نسب از مسلیة بن عامر بن عمرو بن علة بن جلد بن مالک (مذحج) بن ادد میبرند[۵]. مسلیه از همسرش کبشه بنت عوف بن نخع صاحب فرزندانی به اسامی کنانه و اسد شد[۶]. از کنانه ابیض و ارُض و منبه و عبد و حِلیَه تولد یافتند. از ابیض بن کنانه، ناشره و از ناشره، صُبّح و ثعلبه متولد گردیدند که به نام مادرشان حباب بنت الاعمی بن منبه بن کنانه، «بنی حبابه» شناخته میشدند[۷]. از ارض بن کنانه هم، عبدالله، عُوَیج، حبیب، رِزاح و عبید متولد شدند. ضمن این که حِلیة بن کنانه نیز، فرزندانی به نام ابیض، عبید، سَلمه، عویج، فوق، طریف و حارث داشت[۸]. این جماعت همراه با جمعی دیگر از فرزندان مسلیة بن عامر، بعدها قبیله بزرگ بنی مسیله را تشکیل دادند که از شاخههای معروف آن میتوان به طوایف بنی صبح و بنی ثعلبه که به نام مادرشان حبابه بنت الأعمی بن منبه بن کنانة بن مسلیه، «بنی حبابه» خوانده میشدند[۹]، بنی ارُض، بنی مُنَبَّه، بنی حِلیَه[۱۰]، بنی هوارض بن کنانة بن مسلیه و بنی اسد بن مسلیه[۱۱] اشاره کرد.[۱۲]
منازل و مواطن بنی مسلیه
بنی مسلیه تا پیش از فتوحات اسلامی در یمن ساکن بودند اما پس از فتوحات اسلامی، بسیاری از آنان به مناطق مفتوحه بهویژه کوفه کوچ کردند و در آن ساکن شدند[۱۳]. کثرت جمعیت آنان در این شهر به حدی بود که محلهای در کوفه به نام آنها، «مسیله» نام گرفت[۱۴] که البته همه منتسبینی که به این محله منسوباند از این قبیله نیستند[۱۵]. آنان در این شهر، دارای مسجدی مختص به خود بودند[۱۶]. علاوه بر مسلیهای ساکن کوفه، جمعی بنی حبابیها، در نجد منزل داشتند. سالیان بعد، جماعتی از آنها به مغرب عربی رفتند. آنان همان کسانیاند که عبدالله بن مدان در قصیدهای از آنان یاد کرده است[۱۷]. بنی اسد بن مسلیه هم، از دیگر طوایف بنی مسلیه بودند که در یمن ساکن بودند[۱۸].[۱۹]
بنی مسلیه و حضور در رخدادهای تاریخی
از تاریخ جاهلی این قوم خبر چندانی در دست نیست. از معدود حوادث بزرگ جاهلی که ذکری از بنی مسلیه به میان آمده، میتوان به نبرد جاهلی خثعم و مسلیه با بنی عک که به شکست عک انجامید، اشاره کرد[۲۰]. اما برخلاف دوران پیش از اسلام، اخبار بسیاری از حضور بنی مسلیه در حوادث دوران اسلامی بخصوص وقایع دوران آغازین حکومت بنی عباس به ثبت رسیده است. از نخستین حضور قابل توجه این قوم در وقایع دوران اسلامی، میتوان به مشارکت آنان در جنگ قادسیه (سال ۱۳ هجری) یاد کرد. به گزارش طبری، در سال ۱۴ هجری و در پی فراخان عمر بن خطاب جهت انجام فتوحات در ایران، جمعی از مردم بنی صداء، جنب و مسلیه به فرماندهی یزید بن حارث صدائی همراه با دیگر مردمان قبایل عرب، به مدینه وارد شدند. گفته شده که این گروه سیصد نفره همراه با فوجی ۱۳۰۰ نفره از مذحج به فرماندهی سه تن از بزرگان مذحج به نامهای عمرو بن معدیکرب فرمانده بنی منبه، ابوسبرة بن ذؤیب امیر بنی جعفی و احلاف آنان و یزید بن حارث صدائی در کسوت فرماندهی صداء، جنب و مسلیه در مدینه اجتماع کردند و سپس به هنگام حرکت سعد بن ابی وقاص، با او به قصد عراق از مدینه خارج شدند[۲۱]. حضور در فتح گرگان هم، از دیگر موارد مشارکت فعال این قوم در فتوحات اسلامی است. این فتح که در سال ۹۸ هجری و به فرماندهی یزید بن مهلب در دوران خلافت سلیمان بن عبدالملک اموی اتفاق افتاد، جمعی از مردان بنی مسلیه از جمله بکیر بن ماهان حضور داشتند[۲۲].
قیام مختار نیز از دیگر رخدادهای اسلامی است که حضور برخی از چهرههای مشهور این قوم در آن به ثبت رسیده است. بجیر بن عبدالله مسلی از برجستهترین و نامدارترین این افراد بود. بجیر از بزرگان اصحاب محمد بن حنفیه و از قیامکنندگان و همراهان قیام مختار بن ابوعبیده ثقفی در سال ۶۷ هجری بود. او از معدود کسانی بود که در نابودی قاتلین امام حسین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) شدت و حدّت بسیار از خود نشان میداد و همچنان با مختار بود تا این که مختار در پی شکست از سپاه مصعب بن زبیر، در قصر کوفه به محاصره در آمد[۲۳]. فردای روزی که مختار کشته شد، بجیر با یادآوری سخنان آخر مختار، آنان را به دلیل نپذیرفتن پیشنهاد مختار برای خروج از قصر و نبرد با زبیریان، مورد سرزنش قرار داد و گفت: «اگر شما به حکم این قوم تسلیم شوید، شما را مانند گوسفند سر میبرند؛ پس چه بهتر که با شمشیرهاتان خارج شوید و نبرد کنید تا محترمانه بمیرید». اما آنان نپذیرفتند و تن به اسارت دادند[۲۴]. چون حکم اعدام دستهجمعی آنان صادر شد، بجیر به عنوان آخرین تقاضا، از زبیریان خواست تا او را در مکانی غیر از محل قتل دیگر اسرا به قتل برسانند؛ چراکه آنها به پیشنهاد وی برای خروج و نبرد با دشمن و پذیرفتن مرگ با عزت و محترمانه، وقعی ننهادند و خود را گرفتار مرگی ذلیلانه کردند[۲۵]. علاوه بر این گروه، در جبهه مقابل نیز، حضور جمعی از مسلیها گزارش شده است. بر پایه این گزارش، مردانی از قبیله بنی مسیله در سپاه مصعب بن زبیر حضور داشتند و پس از شکست مختار از مصعب، همراه او وارد کوفه شدند[۲۶].[۲۷]
منابع
- حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
پانویس
- ↑ علامه حلی، ایضاح الاشتباه، ص۱۸۳؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱۰، ص۲۵۴.
- ↑ ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج۷، ص۲۵۳؛ ابن درید، الاشتقاق، ج۱، ص۴۰۳؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۹، ص۵۳۴.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۶۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۲۱۱.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۹۴.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۴؛ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۶۱.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۷؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۴۵.
- ↑ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۴۵. نام این زن در کتاب ابن کلبی «حباب» ذکر شده که به نظر ناشی از اشتباه نسخه برداری یا تصحیف است. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۷)
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۸.
- ↑ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۴۵. نیز ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸. البته در نسخه مراجعه شده این کتاب (تحقیق ناجی حسن، بیروت، عالم الکتب) در شرح حال «حارث بن ثعلبة بن ناشره» (ص۲۸۸) نام این زن، «جنایه» و در قسمت ذکر نام فرزندان ناشرة بن ابیض (ص۲۸۷) از وی با نام «کنانة بنت الأعمی بن منبه بن کنانه» نام برده شده، که هر دوی آنها اشتباه تصحیفی یا تایپی است و صحیح آن، همانگونه که در برخی منابع به نقل از ابن کلبی آمده، «حبابه» است. (ر.ک: دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۲، ص۸۲۰؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۳۵) قلقشندی هم از او با نام حبابه بنت حارث بن ثعلبه یاد کرده است. (قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۲۲۶)
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۷.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۶۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۲۱۲.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۶۱؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۱۲۹؛ سیوطی، لب اللباب فی تحریر النساب، ص۲۴۵.
- ↑ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۲۱۲.
- ↑ هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۸۷.
- ↑ بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، س۸۰۲.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۸۴. و با اندکی اختلاف در ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۴۵۱.
- ↑ مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۹۱.
- ↑ مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۰۸؛ مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۰.
- ↑ مجهول، اخبار الدولة العباسیه، ص۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۴۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.