نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۷ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جوانمردی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
فتوت و جوانمردی کنایه از کریم بودن، سخاوت و بخشندگی است و از آن به مروت، رادمردی و شجاعت آمیخته با ایثار و گذشت نیز یاد میکنند. این ویژگی، زن و مرد و پیر و جوان را شامل میشود. در حقیقت، جوانمردی و مروت، صفتی است نفسانی که انسان را به کسب اخلاقپسندیده و ترک اخلاق فاسد و پست، میکشاند.
جوانمردی تاریخچهای طولانی دارد، ولی شیعیان ریشه آن را با اتکا به کلام معروف " لَا فَتَى إِلَّا عَلِيُّ ، لَا سَيْفَ إِلَّا ذوالفقار " که جبرئیل در جنگ احد آن را ندا داد، به امام علی (ع) میرسانند. آنان علی (ع) را شاه مردان نام نهادهاند و او را بهترین نمونه جوانمردی و فتوت میدانند.
عدل، انصاف است و احسان، تفضل. غیر از اینها چیز دیگری هم هست. ایشان آغاز مردانگی را در طاعتخداوند و خوشرویی میدانند و در توصیف مروت و جوانمردی، به صفاتی اشاره دارند، از جمله:دادگری در حکومت، رسیدگی به خویشاوندان و همسایگان، بذل احسان و پذیرایی از میهمان، تحمل نسبت به لغزشهای برادران، چشم فروهشتن، شرم و حیا داشتن، پایین آوردن صدا، راه رفتن با اعتدال، بخشندگی در عین تنگدستی، خویشتنداری از نیازخواهی، خودداری از حرام، خودداری از منت نهادن، دوری از بخل، حرص، دروغ، غیبت و سرزنش دیگران. همچنین کمال مردانگی را در فهمدین، میانهروی در زندگی، شکیبایی در سختی، صداقت و وفای به عهد میدانند. آن بزرگوار در برخورد با شخص جوانمرد سفارش میکند: از لغزشهای جوانمردان درگذرید که کسی از آنان نلغزد، جز آنکه دست خدایش بر فراز کند[۱].
سخنان و سیره عملیحضرت علی (ع) نشان از وجود اوج و قله جوانمردی در این امام دارد که در ادامه به بخشی از یک خطبه و نامه اشاره میشود. در جریان جنگ صفین، به امام علی (ع) خبر میرسد که سپاه معاویه، به شهر انبار حمله کرده و از پای زنی، خلخال (چیزی شبیه به دستبند) ربودهاند. حضرت علی (ع) سخت برآشفت و نگران شد. مردمان را در مسجد گرد آورد و در ضمن خطبهای شورانگیز فرمود: شنیدهام مهاجم به خانههای مسلمانان و کسانی که در پناه اسلاماند، درآمده و گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پای زنان به درمیکرده است؛ حالی که آن ستمدیدگان برابر آن متجاوزان، جز زاری و رحمت خواستن سلاحی نداشتهاند. سپس غارتگران، پشتوارهها از مالمسلمانان بسته، نه کُشتهای بر جای نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشتهاند. اگر از این پس، مرد مسلمانی از غم چنین حادثهای بمیرد، چه جای ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است[۲]. و در بخشی از نامه خود به خراجستانان مینویسد: پس داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجتهای آنان شکیبایی ورزید، که شما رعیت را گنجوارانید و امت را وکیلان و امامان را سفیران. حاجت کسی را روا ناکرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست بازمدارید و برای گرفتن خراج، پوشش زمستانی و تابستانی رعیت را مفروشید و چارپایی که بدان کار کنند و بندهایی را که در اختیار دارند؛ و برای درهمی کسی را تازیانه مزنید و دست به مال کسی مبرید، نمازگزار باشد یا پیمانمسلمان را عهدهدار[۳][۴].