فطرت در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث فطرت است. "فطرت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فطرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

معرفت فطری

خداشناسی فطری

  • توجه به ماورای طبیعت و ایمان به مبدأ، از گرایش‌های فطری آدمی است و از درون او مایه و پایه می‌گیرد. روان شناسان، چهار گرایش عالی را در وجود آدمی بازشناخته‌اند:
  1. حقیقت‌جویی؛
  2. زیبایی‌خواهی؛
  3. گرایش به خیر و فضیلت؛
  4. عشق و پرستش. گرایش اخیر، همان است که قرآن با عنوان "فطرت الله" از آن یاد می‌کند[۱۵] و بر یکتاپرستی- به عنوان آیین فطری انسان- اشارت می‌برد. کاوش‌های بیرونی نیز گواهی می‌دهند که این گرایش در همه انسان‌ها وجود دارد[۱۶]. قرآن از توحید فطری فراوان یاد می‌کند و به یاد می‌آورد که اگر از مشرکان بپرسید، چه کس آسمان‌ها و زمین را آفریده است، می‌گویند: "الله!"[۱۷] و اگر بپرسید چه کس شما را آفریده است، پاسخ می‌گویند: "الله!"[۱۸] و اگر بپرسید زمان و آنچه در آن است، از آنِ کیست، خواهند گفت: "الله!"[۱۹] این بدان سبب است که خداشناسی، از امور فطری انسان است و بدیهی و ضروری است و نیازمند استدلال نیست[۲۰][۲۱].

دلایل خداشناسی فطری

  1. واقعیت‌های تاریخی: در تاریخ و جامعه‌شناسی، ثابت شده است که همه جوامع انسانی همواره به نوعی دین پایبند بوده‌اند[۲۲][۲۳].
  2. شواهد باستان‌شناسی: از انسان‌های روزگاران بسیار کهن، آثاری بر جای مانده است که حکایت از اعتقاد آنان به خدا و اصل معاد دارد. دفن لوازم شخصی و زندگی و سفر همراه مردگان، مومیایی کردن مردگان و ساختن مقبره‌ها و بناهایی همچون اهرام مصر بر سر گورها، نشانه‌هایی از اعتقاد انسان روزگار گذشته به معاد است[۲۴].
  3. مطالعات و کشفیات روان‌شناختی: چنان که پیش این اشارت رفت، پرستش از گرایش‌های بنیادی و ذاتی انسان است و دانش روان‌شناسی آن را تأیید می‌کند[۲۵].
  4. ناکامی تبلیغات ضد دینی: با اینکه در دوره‌هایی از تاریخ زندگی انسان، برخی کوشیده‌اند علیه دین تبلیغ کنند و گرایش به دین و دینداری را از جان انسان بزدایند، فروغ دین هیچ‌گاه به خاموشی نرفته است. ناکامی تبلیغات شدید جهان غرب علیه دین در قرون‌ میانه، از شواهد این مدعا است[۲۶][۲۷].
  5. شواهد شخصی: انسان‌ها، هنگام مواجهه با سختی‌ها و خطرها و ترس و هراس، آن گاه که از اسباب ظاهری امید می‌کننَد، نیرویی در وجودشان جان می‌گیرد و به کسی توجه می‌کنند که مبدأ همه چیز است و در هر هنگام و مکانی می‌تواند بیچارگان را پناه دهد و دستشان را بگیرد. همه انسان‌ها- هر چند به ظاهر، وجود خدا را نپذیرند- وقتی به سختی می‌افتند و در تنگناها گرفتار می‌آیند، به درون خویش باز می‌گردند و احساس می‌کنند که هنوز امیدی هست. وجود امید، بدون باور به وجود امیددهنده امکان‌پذیر نیست و این نشان می‌دهد که انسان به گونه فطری خداجو و خداشناس است[۲۸][۲۹].
  6. گواهی دانشمندان: بسیاری از دانشمندان جهان معترف‌اند که خداشناسی از درون آدمی جوشیدن می‌گیرد و از نهان بر می‌خیزد: "سرچشمه زندگی مذهبی، دل است و قبول هم داریم که فرمولها و دستورالعملهای فلسفی، مانند مطلب ترجمه شده‌ای است که متن اصلی آن، به زبان دیگری است"[۳۰][۳۱].

فطرت در فرهنگ اصطلاحات علم کلام

معنای فطرت

  • "فطر" یعنی ابتدا و اختراع، و به معنای خلقت ابتدایی است. مقصود از خلقت ابتدایی که به آن "ابداع" هم می‌‌گویند، خلقت غیر تقلیدی است. ازاین‌رو کار خدا فطر، ابداع و نوآوری است.
  • "فطرت" در اصطلاح دینی یعنی خلقت بدیع و بی‌سابقه؛ زیرا ابداع و نوآوری بشر براساس پیش‌زمینه است، اما خلقت خداوند بدون تقلید و پیشینه است. ماده "فطر" در قرآن نیز به معنای ابداع، یعنی آفرینش بدون سابقه آمده است[۳۷].

فرق فطرت با غریزه

  • فطرت امری تکوینی، یعنی جزو سرشت انسان و امری است که از غریزه آگاهانه‌تر است. فرقی که فطریات با غریزه دارد این است که غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است و فطریات به مسائل انسانی مربوط می‌‌شود[۳۸].

حقیقت فطرت

  • مقصود از فطرت، عقل نیست، بلکه مقصود دل است؛ یعنی انسان به حسب ساختمان خاص روحی خود، خداخواه و خداجو آفریده شده است. خداجویی، خداخواهی و خداپرستی در انسان به صورت یک ویژگی آمیخته به وجود او نهاده شده است؛ همچنان که غریزه جستجوی مادر در طبیعت کودک قرار داده شده است.
  • غریزه خداخواهی و خداجویی نوعی جاذبه معنوی است میان کانون دل و احساسات انسان از یک طرف، و کانون هستی، یعنی مبدأ اعلا و کمال مطلق؛ نظیر جذب و انجذابی که میان اجرام و اجسام موجود است. انسان بدون آنکه خود بداند، تحت‌تأثیر این نیروی مرموز قرار دارد[۳۹].

مصداق فطرت

  • در فطرت هر کسی احساس و تمایلی وجود دارد که این احساس و تمایل، خودبه‌خود انسان را به سوی خدا می‌‌کشاند[۴۰]. از این جهت مَثَل خدا و انسان، مَثل مغناطیس و آهن است. چنین جاذبه‌ای میان انسان و آن حقیقتی که نامش خداست، وجود دارد.
  • در وجود انسان تمایلی عالی به پرستش وجود دارد. تأمین و ارضای این میل معنوی، اقتضا می‌‌کند که انسان خودش را با حقیقتی وابسته و پیوسته بداند و مایل است به آن حقیقت نزدیک شود؛ از زندان "خودی" خارج گردد و به سوی او برود. بر این اساس، در دل انسان، یعنی کانون تمایلات و احساسات او، پایه خداشناسی تعبیه شده است[۴۱].

انواع فطرت

  • انسان دارای دو نوع فطرت است که البته مانعة‌الجمع نیستند:
  1. فطرت ادراکی: بدان معنا که دین، به خصوص اصل توحید از نظر فکری برای بشر فطری است؛ یعنی عقل انسان بالفطره آموزه‌های دینی، به خصوص مبانی توحیدی را می‌پذیرد و به تعلیم و تعلم نیازی نیست. معنای فطری بودن این آموزه‌ها یا مبانی توحید این است که این امور یا بدیهی اولی هستند، یا از قضایایی که اگر بر آنها دلیل هم مطالبه شود، همواره همراه دلیل است. نه‌تنها خداشناسی، بلکه اصول اولیه تفکر بشر مانند ارزش داشتن علم، فکر و فلسفه فطری است.
  2. فطرت احساسی یا گرایشی: یعنی احساسات و تمایلات انسان، وی را به سوی خدا و پرستش او و به سوی دستورها و آموزه‌های دین می‌‌کشاند.

فطرت و تغییر

  • فطرت به صورت یک استعداد در انسان، مانند هر استعداد دیگری قابلیت رشد دارد؛ همان‌طور که ممکن است ضعف و نقص پیدا کند؛ به گونه‌ای که حتی ضد تمایلات فطری بر انسان تحمیل شود.
  • چنانچه انسان فطرت را رشد دهد، صورت ملکوتی انسانی خود را رشد داده است؛ یعنی همان‌طور که از نظر جسم و بدن در قالب انسان است، از نظر روح و ابعاد معنوی هم انسان خواهد بود. البته ممکن است درست در جهت عکس نیز باشد؛ یعنی انسان ضد فطرت خود رفتار کند. در این حالت صورت ضد فطرت در او منقش می‌‌شود.
  • در قرآن کریم آمده است: ﴿يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا[۴۳]. در روایات آمده است که در قیامت برخی به صورت سگ، بعضی به صورت خوک و هر گروه به صورت ملکات حیوانی محشور می‌‌شوند. این امر بر این اساس است که فطرت را هم می‌‌توان مسخ کرد و هم می‌‌توان رشد داد[۴۴].
  • نکته مهم در مسئله فطرت از نگاه قرآن و روایات، جنبه عمومی و فراگیر آن است. معروف‌ترین أیه دراین‌باره که به آیه فطرت معروف است، آیه شریفه ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[۴۵] است.
  • این آیه علاوه بر اینکه با لفظ ﴿لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ بر ثبات و تغییرناپذیری فطرت تصریح می‌‌کند، با به کار بردن واژه "ناس" به عمومیت آن نیز اشاره می‌‌کند. در احادیث متعددی نیز بر جنبه عمومی فطرت تأکید شده است؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود: هیچ فرزندی به دنیا نمی‌آید، مگر همراه فطرت[۴۶].
  • امام علی(ع) هم در حدیثی می‌‌فرماید: خداوند قلب‌ها را بر فطرتشان سرشت[۴۷]. امام صادق(ع) نیز فرمود: خداوند انسان‌ها را بر فطرتی آفرید که بر آن مفطور ساخته بود[۴۸].
  • معروف‌ترین دیدگاه تجربه‌گرایانه دنیای غرب که در جایگزینی فطرت الهی طرح و مبنای فکری برخی نظریات اومانیسمی و دین‌ستیزانه شد، تئوری "لوح سفید" جان لاک، دانشمند تجربه‌گرای انگلیسی است. از منظر لاک، فاهمه انسان در آغاز آفریده شدن همانند لوح صافی است که ذاتاً از همه چیز عاری است؛ ولی به محض دیدن پدر و مادر و اشیای اطراف، تصورات بسیطی را کسب می‌‌کند و در مرحله دوم با توجه به پی بردن به ارتباط میان برخی پدیده ها، به مفاهیم و تصدیقات جدیدی پی می‌‌برد. از این رو از نگاه جان لاک هیچ اندیشه یا اصل فطری وجود ندارد[۴۹][۵۰].
  • وی آموزه‌های افلاطونی و دکارتی را در زمینه تصورات فطری مضحک و بی‌پایه می‌‌دانست[۵۱]؛ زیرا معتقد است اگر بگوییم تصورات فطری مانند تصور علت یا تصور خدا یا تصور جوهر، موجود باشند، باید کودکان، وحشیان و مردم بی‌فرهنگ از آغاز تولد مانند فیلسوفان دارای چنین تصوراتی بوده، نسبت به وجود آنها آگاه باشند[۵۲]. او همه چیز را در تجربه‌های واقع شده در لوح سفید منحصر می‌‌دانست. البته این دیدگاه با نقدهای زیادی از جمله در دنیای غرب روبه‌رو شد[۵۳][۵۴].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛ سوره روم، آیه ۳۰؛ نهایه‌، ابن اثیر/ ۳/ ۴۵۷؛ مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۵.
  2. فرهنگ شیعه، ص 360.
  3. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛سوره روم، آیه ۳۰؛ ﴿ قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ سوره بقره، آیه ۳۸.
  4. مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۵۹.
  5. بحارالانوار، ۳/ ۲۷۶.
  6. مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۳/ ۴۶۳.
  7. ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ؛ سوره شمس، آیه ۸.
  8. فرهنگ شیعه، ص 361.
  9. ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ؛ سوره نحل، آیه ۷۸.
  10. ﴿ فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ؛ سوره غاشیه، آیه ۲۱ و ۲۲.
  11. ﴿ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا ؛ سوره طلاق، آیه ۱۰.
  12. مدخل مسائل جدید در علم کلام‌، ۱۷۷؛ تفسیر موضوعی قرآن‌، ۱۲/ ۳۰.
  13. همان، چهل حدیث‌، امام خمینی/ ۱۸۱.
  14. فرهنگ شیعه، ص 361.
  15. ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ؛سوره روم، آیه ۳۰.
  16. الالهیات‌، ۱/ ۱۱؛ سیر حکمت در اروپا، ۳/ ۳۲۱.
  17. ﴿ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ؛ سوره زخرف، آیه ۹؛ ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۱.
  18. ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ؛ سوره زخرف، آیه ۸۷.
  19. ﴿قُل لِّمَنِ الأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ ؛ سوره مؤمنون، آیه ۸۹- ۸۴.
  20. چهل حدیث‌، ۱۸۵- ۱۸۱.
  21. فرهنگ شیعه، ص 362.
  22. تاریخ تمدن‌، ویل دورانت/ ۱/ ۸۹- ۸۷.
  23. فرهنگ شیعه، ص 362.
  24. فرهنگ شیعه، ص 362.
  25. فرهنگ شیعه، ص 362.
  26. فطرت‌، شهید مطهری/ ۱۵۳.
  27. فرهنگ شیعه، ص 362-363.
  28. ر.ک: تفسیر المیزان‌، ۱۲/ ۲۸۹.
  29. فرهنگ شیعه، ص 363.
  30. سیر حکمت در اروپا، ۲/ ۱۴ و ۳/ ۳۲۱.
  31. فرهنگ شیعه، ص 363.
  32. دانشگاه امام صادق(ع)، خلاصه آثار استاد مطهری، مقدمه دفتر هفتم:
  33. مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۱، ص۶۱.
  34. مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۵، ص۱۰۵.
  35. جهت مطالعه جنبه‌های مختلف و تحلیل نظریه فطرت استاد مطهری و بررسی تطبیقی دیدگاه ایشان با نظریات مشابه اندیشمندان غربی بنگرید به: فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید، فصل نهم و دهم:
  36. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۸.
  37. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۸.
  38. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۸.
  39. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۸.
  40. در قرآن و روایات نیز مصداق فطرت، اصول اعتقادی، به‌خصوص توحید معرفی شده است. (بنگرید به: لقمان (۳۱): ۲۵؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۹ و ج۲، ص۱۲؛ صدوق، التوحید، ص۳۳۱ - ۳۳۰).
  41. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۹.
  42. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۵۹.
  43. «روزی که در «صور» دمیده شود و شما گروه گروه بیایید» سوره نبأ، آیه ۱۸.
  44. مطهری، فطرت، ص۳۵ - ۳۴، ۵۸، ۲۴۶ - ۲۴۴ و ۲۵۷؛ همو، نبوت، ص۲۸۵؛ همو، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۷۸ - ۷۳ و ۴۴ - ۴۲؛ همو، فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۶۴ - ۱۶۲؛ همو، نقدی بر مارکسیسم، ص۲۵۰.
  45. «بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد» سوره روم، آیه ۳۰.
  46. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۹، ح۱۶۶۸.
  47. نهج‌البلاغه، خطبه ۷۲.
  48. کافی، کلینی، ج۲، ص۴۱۶.
  49. راسل، تاریخ فلسفه غرب، ج۲، ص۸۳۹.
  50. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۰.
  51. رابینسون و گراوز، تاریخ فلسفه غرب، ص۶۴.
  52. کریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، ج۲، ص۲۲۳.
  53. جهت مطالعه تفصیلی و نقد نظریات تجربه‌گرایی، بنگرید به: نگارنده، مکتب‌های نسبی‌گرایی اخلاقی، فصل سوم، مبحث تجربه‌گرایی.
  54. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۶۱.