بنی حارثه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

بنی‌‌حارثة بن حارث از مجموعه‌‌های اوسی یثرب در عصر نبوی به شمار می‌‌آیند که جد اعلای ایشان حارثة ‌‌بن حارث با ۴ واسطه به اوس می‌‌رسد.[۱] از آنجا که جدّ حارثه یعنی عَمرو بن مالک به "نبیت" شهرت یافت، بنی حارثه جزو قبایل منشعب از نبیت چون بنی‌‌عبد‌‌الاشهل، بنی زعورا و بنی‌‌ظفرند.[۲] البته بر اثر رواج نام حارثه، مجموعه‌‌های دیگری در بیرون یثرب را نیز می‌‌توان به نام بنی حارثه یافت که با بنی‌‌حارثه مورد نظر تفاوت دارند.[۳].

موقعیت و پیشینه تاریخی بنی حارثه

قبایل منشعب از اوس و خزرج در یثرب در نقطه متمرکزی نمی‌‌زیستند، بلکه هر قبیله‌‌ای در منطقه مسکونی و زراعی خود از دیگر قبایل جدا بود و در منابع گاه از واژه "قریه" (روستا) برای زیستگاه هریک از این قبایل یاد کرده‌‌اند.[۴] گزارش‌های اندک تاریخی حکایت از آن دارد که بنی‌‌حارثه در آغاز در کنار و همراه با یکی دیگر از مجموعه‌‌های اوسی منشعب از نبیت یعنی بنی‌‌عبدالاشهل می‌‌زیستند؛ ازدواج‌ها و روابط فامیلی که میان اعضای این دو قبیله برقرار شده مربوط به همین دوره است؛ اما در مقطعی بعد، بنی‌‌حارثه بر اثر درگیری با بنی عبدالاشهل ناچار شد مناطق خود را رها کرده، به خیبر برود؛ ولی ظاهراً در خیبر نیز وضعیت مناسبی نبود و در نهایت پس از صلحی که میان آن دو برقرار شد بنی‌‌حارثه دوباره به یثرب بازگشتند؛ امّا دیگر نه در منطقه سابق خود، که در مناطق شمالی‌‌تر و با فاصله از بنی‌‌عبدالاشهل مستقر شدند [۵] و قلعه‌‌هایی همچون مَرْغَم بنا کردند.[۶] گفته شده که محل جدید سکونت بنی حارثه در عصر سلطه یهودیان بر یثرب از آن یهودیان بنی‌‌مرانه بود که قلعه‌‌ای به نام خال در آن بنا کرده بودند. منابع تاریخی، برخی از اعضای بنی‌‌حارثه را همپیمانان بنی‌‌عبدالاشهل شمرده‌‌اند،[۷] بر این اساس باید چنین نتیجه گرفت که به هنگام درگیری و جدایی آنها از بنی‌‌عبدالاشهل و انتقالشان به خیبر، برخی اعضای این قبیله وابستگی خود را با بنی‌‌حارثه قطع کرده و به قبیله بنی‌‌عبدالاشهل پیوسته‌‌اند و بر این اساس آنان از آن دسته از بنی‌‌عبدالاشهل‌‌اند که تبارشان حارثی است و در نتیجه، عملکرد این دسته در دوره مدنی در چارچوب فعالیت‌های بنی‌‌عبدالاشهل قابل بررسی است.

فاصله خانه‌‌های بنی حارثه با مسجد نبوی معیاری برای تعیین‌گاه نماز عصر گردید؛ بدین‌‌گونه که مدت زمانی که برای رفتن از مسجد پیامبر به منازل بنی‌‌حارثه و بازگشت از آنجا مورد نیاز بود، همان مدتی بود که پیامبر میان نماز عصر و نماز مغرب مراعات می‌‌کرد.[۸] این فاصله بر اساس معیارهای سنجش امروزی حدود ۱۰ کیلومتر تخمین زده می‌‌شود. موقعیت منطقه بنی حارثه از حساسیت خاصّی برخوردار بود. در واقع آنان شمالی‌‌ترین قبیله مستقر در یثرب بودند و چون موقعیت طبیعی یثرب به‌‌گونه‌‌ای بود که تنها از جهت شمالی امکان حمله منظم به آن وجود داشت، بنی‌‌حارثه نخستین تیررس دشمنان و مهاجمان به یثرب به حساب می‌‌آمدند. شاید از همین رو قلعه آنان را یکی از محکم‌‌ترین قلعه‌‌ها شمرده‌‌اند.[۹]

زمین‌های زراعی و باغ‌های خرمای بنی حارثه پس از بازگشت از خیبر در دشتهای کنار کوه احد قرار داشت و در دره‌‌های پیرامون این کوه دامهایشان به چرا می‌‌رفتند.[۱۰]به نظر می‌‌رسد که بنی‌‌حارثه غالباً زمین‌های زراعی خود را اجاره می‌‌دادند و بخش قابل توجهی از درآمدهای ایشان از این راه تأمین می‌‌شد.[۱۱] درباره آیین‌های رایج در میان بنی حارثه می‌‌توان به توجه ایشان به بت منات و نیز دین یهود اشاره کرد. افزون بر بت منات که عموم اوس و خزرج آن را می‌‌پرستیدند بنی‌‌حارثه در خانه‌‌های خود نیز بت‌های متعددی داشتند که منابع بدان اشاره کرده‌‌اند.[۱۲]

عموماً آیین یهود در میان اوسیان بیش از خزرجیان رواج داشت؛ امّا به نظر می‌‌رسد در میان مجموعه‌‌های اوسی، یهودیان بنی حارثه جمعیت قابل توجهی بوده‌‌اند، به گونه‌‌ای که در برخی گزارشهای تاریخی از ایشان در کنار یهودیان بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر یاد کرده‌‌اند.[۱۳] البته در منابعْ اطلاعات فراوانی در این باره وجود ندارد. واقدی، یکی از بزرگان یهود به نام ابن سُنَیْنه را از یهودیان بنی‌‌حارثه دانسته است.[۱۴] هجرت آنان به خیبر پس از درگیری با اوسیان بنی عبد‌‌الاشهل هم از روابط آنان با خیبریان خبر می‌‌دهد و از این‌‌رو بود که پیامبر در نبرد خیبر و در سال هفتم هجری محیصة‌‌ بن مسعود حارثی را برای مذاکره با اهل فدک بدانجا فرستاد.[۱۵]

در برخی گزارشهای تفسیری به انعکاس رقابتهای بنی‌‌حارثه با قبایل دیگر پرداخته‌‌اند. بنا به روایتی از ابن بریده آیات نخستین سوره تکاثر درباره این قبیله و بنی‌‌حارث (از زیرمجموعه‌‌های خزرجی) نازل شده است که از رقابتها و برتربینی آنها نسبت به یکدیگر خبر می‌‌دهد، چنان که آنان دایره افتخارات خود را از شخصیتهای زنده به مردگان خود گسترش دادند: ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ [۱۶].[۱۷] این در حالی است که این سوره به اتفاق از سور مکی است و از این رو نمی‌‌تواند از رقابت دو قبیله یثربی خبر دهد، افزون بر این در منابع غیر تفسیری هیچ اطلاعی درباره رویارویی بنی حارثه و بنی حارث و رقابت و فخرفروشی آنها نسبت به یکدیگر وجود ندارد و به نظر می‌‌رسد این‌‌گونه روایات نوعی فرافکنی باشد تا برخی مذمت‌های قرآنی را که مخاطب آن قبایل قریشی‌‌اند متوجه قبایل انصاری‌‌بداند.

در آخرین درگیری که میان قبایل اوسی و خزرجی رخ داد (نبرد بُعاث)، بنی حارثه از دیگر اوسیان کناره گرفتند و به خزرجیان اعلام بی‌‌طرفی کردند و حاضر شدند به درخواست خزرجیان (قدرت برتر یثرب در آن عهد) مبنی بر به گروگان سپردن ۱۰ تن از بنی‌‌حارثه جهت تضمین بی‌‌طرفیشان تن در دهند.[۱۸].[۱۹].

بنی حارثه و پیامبر(ص)

درباره نخستین مسلمانان بنی‌‌حارثه می‌‌توان از ظهیر بن نافع، ابو‌‌برده و نهیر بن هیثم یاد کرد که در پیمان عقبه دوم با پیامبر بیعت و از وی حمایت کردند[۲۰] در آن پیمان ۶۰ خزرجی و ۱۲ اوسی حضور داشتند.

درباره زمان گسترش اسلام در میان بنی‌‌حارثه اطلاع کافی در اختیار نیست و در منابع رجالی و تاریخی نیز کمتر از نام اعضای آن یاد شده است. برخی شخصیتهای ایشان پس از جنگ احد اسلام آوردند [۲۱] و برخی بزرگان ایشان همچون اوس بن قیظی به جهت عملکردش در خندق منافق خوانده شده‌‌اند.[۲۲] در برخی گزارشها از نابودی بتهای بنی حارثه سخن به میان آمده؛[۲۳] امّا مشخص نیست که این حادثه، در چه زمانی از دوره [۲۴] مدنی روی داده است. با توجه به نفوذ آیین یهود در این قبیله و همچنین همپیمانی اوسیان با قبایل یهودی چون بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر [۲۵]به نظر می‌‌رسد گسترش اسلام در این قبیله با کندی و تأخیر مواجه شده باشد.

در نبرد بدر در سال دوم هجری که آمار انصاریان حاضر در لشکر اسلام بالغ بر‌‌۲۰۰‌‌ نفر می‌‌شد، تنها سه تن از بنی‌‌حارثه شرکت کردند.[۲۶] در جنگ احد که لشکر مکه در احد مستقر شدند، بنی‌‌حارثه زنان و فرزندانشان را در قلعه‌‌های خود جای دادند و بیش از دیگر قبایل نگران وضعیت خود بودند، زیرا سکونتگاههای ایشان متصل به میدان نبرد بود. زمانی که عبدالله بن ابیّ با حدود ۳۰۰ تن از یاران خود از رویارویی با قریش صرف‌‌نظر کرده، میدان نبرد را رها کردند، فضای رعب انگیزی بر بنی حارثه حاکم گردید و نزدیک بود ایشان نیز از همراهی پیامبر روی گردانند. این وضعیت در روایات مشهوری که در شأن نزول آیه ﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۲۷] آمده، منعکس شده است. بنا به گزارش این آیه دسته‌هایی آهنگ سستی کردند، حال آنکه خدا یار و یاور ایشان بود. در آیات بعد خداوند ضمن یادآوری پیروزی بدر، بدانان وعده می‌‌دهد که اگر پایدار و پرهیزگار باشند از حمایت فرشتگان برخوردار خواهند شد: ﴿إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَن يَكْفِيَكُمْ أَن يُمِدَّكُمْ رَبُّكُم بِثَلاثَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلائِكَةِ مُنزَلِينَ[۲۸]

در نبرد احد زمانی که پیامبر عزم احد کرده بود چون به نزدیکی بنی‌‌حارثه رسید از یکی از ایشان به عنوان راهنما کمک گرفت [۲۹] و از برخی زمینهای بنی‌‌حارثه عبور کرد. برخی مخالفان پیامبر(ص) که در منابع از آنها به عنوان منافق یاد شده است همین مسئله را بهانه اعتراض خود به پیامبر(ص) قرار داده، درگیری لفظی را آغاز کردند که با حمایت یاران بنی‌‌عبدالاشهل از پیامبر خاتمه یافت.[۳۰] به رغم وجود چنین برخوردها از سوی برخی سران بنی‌‌حارثه، جوانانی از آنان را می‌‌توان مشاهده کرد که مشتاق حضور در سپاه پیامبر(ص) بودند؛ اما به سبب کمی سن آنها، پیامبر(ص) مانعشان شد.[۳۱] هنگامی که مسلمانان در نبرد احد رو به فرار نهادند بنو حارثه نیز جزو فراریان بودند[۳۲] و هیچ شهیدی از آنان به ثبت نرسیده است. این در حالی است که بنی‌‌سلمه که به لحاظ موقعیت جغرافیایی، وضعیتی مشابه بنی‌‌حارثه داشتند، مقاومت کردند و بیشترین شهدای احد از آنهاست.

در جریان کشتن کعب ‌‌بن اشرف یهودی (پس از جنگ بدر) از میان ۵ نفری که کعب‌‌بن اشرف را کشتند، دو تن از تبار بنی‌‌حارثه بودند که یکی از ایشان به بنی‌‌عبدالاشهل پیوسته بود.[۳۳] همچنین پس از کعب بن اشرف، پیامبر دستور داد یهودیان معاند کشته شوند و آنگاه بود که محیصة بن مسعود حارثی که در همان اوان اسلام آورده بود ابن سنینه یهودی را‌‌کشت.[۳۴] در نبرد خندق در سال پنجم هجری که سپاه عظیمی درصدد حمله به مدینه برآمدند تصمیم گرفته شد که برای مقابله با ایشان خندقی در شمال شهر کشیده شده، دروازه طبیعی یثرب را بر روی سپاه احزاب ببندند. مسیر خندق از غرب به شرق چنان طراحی شد که منطقه بنی‌‌حارثه نزدیک ترین محله به خندق بود.[۳۵] پیامبر شماری از زنان خود را در کنار زنان و فرزندان بنی‌‌حارثه در قلعه مستحکم آنها قرار داد.[۳۶] با طولانی شدن جنگ و نیز خیانت بنی قریظه از درون، مسلمانان روزهای طاقت فرسایی را سپری کردند. ﴿إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا[۳۷] خستگی و نگرانی‌های بنی‌‌حارثه موجب گردید درصدد راهی برای ترک صحنه نبرد باشند. ایشان از پیامبر خواستند اجازه دهد به خانه‌‌های خود بازگردند تا بتوانند آنها را از خطر غارت حفظ کنند.

گفته شده که ۸۰ تن از بنی‌‌حارثه بدون اجازه پیامبر صحنه نبرد را رها کردند.[۳۸] آیات ﴿ وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلاَّ فِرَارًا وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلاَّ يَسِيرًا وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولا قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لّا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلا قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم مِّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلا أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا يَحْسَبُونَ الأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِن يَأْتِ الأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِي الأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُم مَّا قَاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلا [۳۹] به همین امر‌‌ اشاره دارد و از نیت واقعی ایشان خبر می‌‌دهد که می‌‌خواستند فرار کنند نه آنکه از خانه‌‌های خود دفاع کنند: ﴿وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا[۴۰].[۴۱] در آیه بعد خداوند خبر می‌‌دهد که اگر سپاه شرک از خندق بگذرد و از آنها بخواهد که با ایشان همراه شوند تنها شمار اندکی مقاومت می‌‌کنند: ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا[۴۲] این عده قبلاً با خداوند پیمان بسته بودند که نگریزند: ﴿وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا[۴۳] برخی مفسران در این باره گفته‌‌اند که بنی‌‌حارثه پس از فرار در نبرد احد، متعهد شده بودند دیگر دست از حمایت پیامبر برندارند؛ امّا در نبرد خندق بار دیگر عهد خود را شکستند.[۴۴]

خداوند در آیات بعد به مذمت ایشان می‌‌پردازد که فرار برایتان سودی ندارد: ﴿قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذًا لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۴۵] و اگر خداوند درباره کسی تصمیم بگیرد تغییری در آن نخواهد بود: ﴿قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا[۴۶] و او کسانی را که مانع حضور دیگران در نبرد باشند می‌‌شناسد: ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا[۴۷] و چون خطر فرا رسد آنان را می‌‌بینی که مانند کسی که مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه می‌‌چرخد] و [به سوی تو می‌‌نگرند: ﴿أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا[۴۸] اینان آرزو می‌‌کنند همچون بیابان نشینان از مدینه دور بودند و گزارشهای جنگ را از دور می‌‌شنیدند و اگرهم در میان شما باشند جز اندکی نبرد نخواهند کرد: ﴿يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا[۴۹] در پی مخالفت پیامبر با درخواست برخی از بنی‌‌حارثه برای ترک صحنه نبرد به بهانه دفاع از خانه‌‌های خود، آنان درصدد تضعیف روحیه مسلمانان برآمده، می‌‌گفتند: چگونه پیامبر وعده فتح ایران و روم می‌‌دهد، حال آنکه برای قضای حاجت هم نمی‌‌توان صحنه نبرد را ترک کرد.[۵۰] بر اثر وزش بادهای سرد سپاه ناکام احزاب مجبور به عقب‌‌نشینی و ترک نبرد شد و پیامبر به بنی‌‌حارثه اجازه داد به خانه‌‌های خود بازگردند؛ امّا برای نبرد با بنی‌‌قریظه مجدداً آنان را فراخواند که بسیاری بدان توجه نکرده، از شدت سرما و خستگی به خانه‌‌های خود پناه بردند،[۵۱] با این حال دادن سهمی از غنایم به بنی‌‌حارثه حکایت از مشارکت آنان در این نبرد دارد. غنایم این نبرد به چند سهم محدود تقسیم شد و به مجموع بنی‌‌حارثه، بنی‌‌عبد‌‌الاشهل، بنی‌‌ظفر و بنی‌‌معاویه یک سهم تعلق گرفت.[۵۲] پس از آنکه مقرر شد تنی چند از مردان بنی‌‌قریظه به کیفر خیانت کشته شوند پیامبر فرمان داد ایشان را در میان قبایل اوسی توزیع کرده، در آنجا به قتل رسانند، از این رو دو تن از ایشان نیز به منطقه بنی‌‌حارثه برده شده، در آنجا کشته شدند.[۵۳] در سال هفتم هجری که پیامبر به خیبر حمله کرد بنی حارثه حضور داشتند و در توزیع غنایم، بخشهایی از منطقه "شَقْ" در خیبر به ایشان رسید. در آن زمان برخی از بنی‌‌حارثه غنایم دیگران را می‌‌خریدند، چنان که فردی به نام عبید اوس سهام فراوانی را خرید و به "عبید سهام" شهرت یافت.[۵۴] از میان ۴ تن از شهدای خیبر یک تن حارثی تبار بود؛[۵۵] همچنین یکی از دو زنی که در این اعزام حضور یافته بود از زنان حارثی بود که در این نبرد به مداوای مجروحان و توزیع آب می‌‌پرداخت.[۵۶] در این نبرد تنها دو زن حضور یافته بودند.[۵۷]

بنی‌‌حارثه در سال هشتم در فتح مکه [۵۸] و نبرد حنین[۵۹] شرکت کردند و در سازماندهی سپاه پرچمی از آن خود داشتند [۶۰]. در اعزام تبوک تنی ‌‌چند از مسلمانان بر اثر ناتوانی مالی نتوانستند با سپاه همراه شوند و به "بکّائون" (گریه‌‌کنندگان) شهرت یافتند. یکی از ایشان علبة بن زید از بنی‌‌حارثه بود[۶۱]. از بنی‌‌حارثه پس از عصر نبوی اطلاع چندانی در دست نیست. در نبرد صفین نام چند تن از آنان در میان شهدای این جنگ به چشم می‌‌خورد.[۶۲] پس از آن مهم‌‌ترین حادثه‌‌ای که می‌‌توان در آن از نقش‌‌بنی‌‌حارثه یاد کرد، حادثه حرّه در سال ‌‌۶۲‌‌ هجری‌‌است.

یزید بن معاویه در آن سال سپاهی را برای سرکوب قیام مردم مدینه اعزام کرد. مردم مدینه همان خندق عصر نبوی را برای دفاع از شهر احیا کردند. در این نبرد بنی‌‌حارثه با سپاه شام همراهی کرد و با خیانت یکی از ایشان سپاه شامی یزید توانست به داخل شهر نفوذ کند.[۶۳] در آن حادثه که به قتل و غارت گسترده اهالی مدینه انجامید، هیچ آسیبی به بنی‌‌حارثه نرسید و بنی‌‌حارثه به هر که امان می‌‌دادند در امان بود. در آن سه روز که فاجعه "حرّه" روی داد افراد فراوانی به بنی‌‌حارثه پناه بردند تا در امان بمانند.[۶۴] برخی، کشتگان بنی‌‌حارثه را تنها ۷ تن دانسته‌‌اند.[۶۵].[۶۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نسب معد، ج ۱، ص ۳۷۵.
  2. جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۰؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۱۳۹؛ المعارف، ص ۱۱۰.
  3. اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  4. فتح الباری، ج ۹، ص ۲۲۹.
  5. عمدة القاری، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ فتح الباری، ج ۴، ص ۷۲ ـ ۷۳.
  6. معجم ما استعجم، ج ۴، ص ۸۵.
  7. المحبر، ص ۲۶۸؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۳۰؛ الاصابه، ج ۶، ص‌‌۲۸.
  8. مسند احمد، ج ۳، ص ۲۲۸؛ مسند ابی یعلی، ج ۷، ص ۲۹۷؛ السنن الکبری، ج ۱، ص ۴۴۳.
  9. دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۰.
  10. السنن الکبری، ج ۹، ص ۲۵۰.
  11. سنن النسائی، ج ۷، ص ۳۳، ۳۶؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۶۷.
  12. الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۵۰؛ الاصابه، ج ۷، ص ۲۲۲.
  13. البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۲۷۵؛ تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۹۰.
  14. المغازی، ج ۱، ص ۱۹۰.
  15. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۵؛ الدرر، ج ۱، ص ۲۰۱؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۸۴.
  16. زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت، تا با گورها دیدار کردید. هرگز! به زودی خواهید دانست، دگر باره هرگز! به زودی خواهید دانست، هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید؛ سوره تکاثر، آیه: ۱-۵.
  17. تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۴۵۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص‌‌۵۸۲.
  18. الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۷؛ الکامل، ج ۱، ص ۶۸۱.
  19. اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  20. سیرة النبی(ص)، ج ۲، ص ۳۱۲.
  21. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۵.
  22. الاصابه، ج ۱، ص ۳۰۵.
  23. الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۵۰؛ الاصابه، ج ۷، ص ۲۲۲.
  24. جامع‌‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۶۳ ـ ۱۶۴؛ المغازی، ج ۲، ص‌‌۴۱۶؛ المحبر، ص ۴۶۹.
  25. الاغانی، ج ۱۷، ص ۱۲۴.
  26. الدرر، ج ۱، ص ۱۱۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۵۸.
  27. «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.
  28. «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما می‌خواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند و بی‌گمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید (یاد کن) آنگاه را که به مؤمنان می‌گفتی: آیا بسنده‌تان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده (از سوی خود) شما را یاری رساند؟» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲-۱۲۴.
  29. المغازی، ج ۱، ص ۲۱۸.
  30. المغازی، ج ۱، ص ۲۱۸.
  31. المغازی، ج ۱، ص ۲۱۶؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۶۹؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۳۸.
  32. المغازی، ج ۱، ص ۲۷۷ ـ ۲۷۸؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۱۰.
  33. المغازی، ج ۱، ص ۱۸۷.
  34. المغازی، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  35. الطبقات، ابن سعد ج ۴، ص ۸۲.
  36. دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۴۰.
  37. «هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.
  38. تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۴۹.
  39. و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند. و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند. و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد. بگو: گریز از مرگ یا از کشته شدن- اگر بگریزید- برای شما سودی ندارد و با آن جز اندکی (از زندگی) بهره‌ور نخواهید شد. بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند. بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند؛ در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که به دارایی آزمندند؛ آنان ایمان نیاورده‌اند و خداوند کارهای آنان را از میان برده است و این، بر خداوند آسان است. گمان می‌کنند که دسته‌ها (ی مشرک) هنوز نرفته‌اند و اگر آن دسته‌ها باز آیند، اینان آرزو می‌کنند کاش میان تازی‌های بیابان‌نشین، بیابان‌نشینی می‌کردند و خبرهای شما را (از این و آن) می‌پرسیدند و اگر در میان شما می‌بودند جز اندکی کارزار نمی‌کردند؛ سوره احزاب، آیه: ۱۳-۲۰.
  40. «و هنگامی که دسته‌ای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دسته‌ای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) می‌خواستند؛ می‌گفتند خانه‌های ما بی‌حفاظ است با آنکه بی‌حفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
  41. التبیان، ج ۸، ص ۳۲۳؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۴۵؛ لباب النقول، ص ۱۵۶.
  42. «و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمی‌آمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را می‌خواستند بدان سوی می‌رفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۱۴.
  43. «و بی‌گمان اینان پیش‌تر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۱۵.
  44. جامع‌‌ البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۶۳ ـ ۱۶۴، ۱۶۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۳۲۳.
  45. «بگو: گریز از مرگ یا از کشته شدن- اگر بگریزید- برای شما سودی ندارد و با آن جز اندکی (از زندگی) بهره‌ور نخواهید شد» سوره احزاب، آیه ۱۶.
  46. «بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمی‌یابند» سوره احزاب، آیه ۱۷.
  47. «بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند؛» سوره احزاب، آیه ۱۸.
  48. «در حالی که به شما تنگ‌چشمی می‌ورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را می‌بینی که در تو می‌نگرند چون کسانی که در بیهوشی جان می‌کنند، چشم‌هاشان (در چشمخانه) می‌چرخد و چون آن بیم از میان برود با زبان‌هایی تیز و تند به شما زخم زبان می‌زنند در حالی که به دارایی آزمندند؛ آنان ایمان نیاورده‌اند و خداوند کارهای آنان را از میان برده است و این، بر خداوند آسان است» سوره احزاب، آیه ۱۹.
  49. «گمان می‌کنند که دسته‌ها (ی مشرک) هنوز نرفته‌اند و اگر آن دسته‌ها باز آیند، اینان آرزو می‌کنند کاش میان تازی‌های بیابان‌نشین، بیابان‌نشینی می‌کردند و خبرهای شما را (از این و آن) می‌پرسیدند و اگر در میان شما می‌بودند جز اندکی کارزار نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۲۰.
  50. سیرة النبی(ص)، ج ۲، ص ۳۶۵.
  51. المغازی، ج ۲، ص ۴۹۲.
  52. المغازی، ج ۲، ص ۵۲۱.
  53. مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۴۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۳۱.
  54. الدرر، ج ۱، ص ۲۰۴.
  55. سیرة النبی(ص)، ج ۳، ص ۸۰۵.
  56. الاحاد والمثانی، ج ۶، ص ۲۴۵؛ الاصابه، ج ۸، ص ۴۲۲.
  57. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۸۸.
  58. المغازی، ج ۲، ص ۸۰۰.
  59. المغازی، ج ۲، ص ۸۹۶.
  60. المغازی، ج ۲، ص ۸۹۶.
  61. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۱.
  62. المحن، ص ۱۰۹.
  63. المحن، ج ۱، ص ۱۵۰؛ اخبار الطوال، ص ۲۶۵.
  64. الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۲۳۵.
  65. تاریخ ابن خیاط، ص ۱۸۹.
  66. اسماعیلی، مهران، مقاله «بنی حارثه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.