نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۱۵ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
علم ذاتی معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«ذاتی بودن کمالات ائمه(ع) به این معنا نیست که آنها به همین کمالات اکتفا میکنند و راهی را که دیگران باید با جهاد نفسگیر بپیمایند آنان بیهیچ رنجی به قله آن میرسند، بلکه آنها از یک سو برای حفظ همان مقام موهبتی و از دست ندادن آن در رنجی بیشتر از رنج جهاد اکبر دیگران قرار میگیرند و از سوی دیگر، برای تحصیل کمالات اکتسابی بیش از دیگران مجاهده میکنند و بدین ترتیب تبعیضی درباره آنها نیست»[۱].
«علم ذاتی: علم حضوری خداوند است به خویش و به اشیا قبل از ایجاد آنان که در مرتبه ذات او عین آن است، یعنی موجودات قبل از ظهورشان از ذات نامتناهی حق تعالی بدون کثرت "عینی و ذهنی" و با بساطت مطلق، با او تحقق داشته که این تحقق عین ذات بسیط مطلق او و عین حضور ذاتش برای خویش میباشد. حال باید دید چگونه میتوان به آن ذات مقدس نامحدود راه پیدا کرد؟ باید دقت کرد که فقط کسانی توانایی راهیابی به کمالات ذاتی حضرت حق را آنگونه که هست "یعنی متحد با ذات" دارند که از تمام تعلقات و تعینات وجودی رهایی یافته و نه تنها کمالات وجودی خویش و موجودات بلکه ذات و آنها را نیز ندیده و در ذات احدیّت فانی گردیده باشند و بالاتر از آن، اینکه به جنبه فنا و مظهریت خود از ذات الهی نیز توجهی نداشته و تنها در شهود ذات نامتناهی او مستغرق باشند به گونهای که به این استغراق نیز توجهی نداشته باشند، لذا ایشان علاوه بر این استغراق آیینه تمامی کمالات او نیز هستند به گونهای که توجه و مشاهده آنان و کلام و گفتار ایشان، کاملاً با حقیقت و واقعیت منطبق است. از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده است که درباره خویش فرمود:کسی که مرا ببیند به تحقیق حق را دیده است[۲]. و آن حضرت درباره امیرالمؤمنین علی(ع) نیز فرموده است:علی دیوانه "از خود گذشته، فانی" در ذات خداوند است. [۳].
و همچنین:علی(ع) با حق است و حق با علی(ع) است[۴]. ائمه(ع) نیز با نیل به این مرتبه منیع و فانی شدن در ذات حضرت حق که با صفات ذاتیش عینیّت دارد گنجینهها و خزائن علم ذاتی او گشتهاند و آن علم مشهود آنان است بدون اینکه بین ذات او و علم و قدرت و حیاتش تعددی مشاهده شود حتی اینکه خود را به او عالم بدانند بلکه در این حالت او را عالم به خود مییابند لذا بیانات و فرمایشات ایشان از این مرتبه عالی خبر میدهد و امام صادق(ع) میفرماید: به راستی خداوند علم است که جهل در او راه ندارد، حیات است که موت ندارد، نور است که تاریکی ندارد[۵]. ائمه(ع) به جهت اهمیتِ معرفی صحیح ذات مقدس الهی، علاوه بر اهتمام به لزوم اعتقاد صحیح در رابطه با ذات الهی، خواستهاند حتی در توجهات ذهنی در مقام عبادت نیز از توجه شرکآلود اگر چه به صورت شرک مخفی، بر حذر باشیم لذا امام صادق(ع) میفرماید: کسی که خدا را با توهّم "صورت یا شکلی برای او" بندگی کند یقیناً کافر شده است و کسی که اسم "خداوند را از جهت ظهور کمالاتش" نه معنا "ذات مطلق الهی" را بندگی نماید قطعاً کافر است، و کسی که اسم و معنا را با هم بندگی کند، به تحقیق مشرک است. و کسی که معنا را بندگی کند با واقع کردن اسماء بر او با صفاتی که خویش را به آن توصیف کرده است و قلبش را به آن معتقد ساخته و زبانش به آن در باطن و آشکارش گویا باشد پس ایشان اصحاب حقیقی امیر المؤمنین(ع) میباشند[۶]»[۷].
«نکتهای که در بحث علم امام(ع) باید به آن توجه داشت، تفکیک بین علم ذاتی ازلی و ابدی و علم غیر ذاتی است. قرآن مجید در بیان علم و نسبت آن به انبیا و ائمه(ع)، گاهی بیان اثباتی و گاهی بیان سلبی دارد. سیاق اینگونه قرآن، نشاندهنده تفکیک بین علم ذاتی و غیرذاتی است. آیات نافی علم از پیامبر(ص) نفی علم ذاتی میکند، نه غیر ذاتی[۸] به این بیان در صورت وجود مصلحت، خداوند همه علوم غیر ذاتی را در اختیار پیامبر(ص) قرار میدهد، از این رو تعارضی بین آیات قرآن نیست[۹]. بیان فوق به واسطه روایات نیز تأیید میشود. در روایتی آمده است: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُه»[۱۰]»[۱۱].
ذاتی به معنای استقلالی: ذاتی به معنای استقلالی بودن علم امام(ع) بدین معنا است که تصور شود امام(ع) دانشهای خود را به طور غیر وابسته به خداوند و صرف نظر از عطای الهی در ذات خود دارد؛ به عبارت دیگر علم او هیچ ارتباطی با خداوند نداشته و ذات امام(ع) به طور مستقل دارای این علوم باشد. کسی که اندک آشنایی با معارف اسلامی داشته باشد، نادرست بودن چنین فرضی برای او کاملا آشکار است. تردیدی نداریم که اساسیترین رکن اعتقادی در اسلام، توحید است که بنابر آن، همه توانها، کمالات و آن چه در جهان ظهور پیدا کرده، وابسته به خداوند متعال است. بنابراین تنها میتوان کمالات خداوند را به این معنا ذاتی دانست و علوم و کمالاتی که در پیامبران و امامان(ع) و دیگر مخلوقات مشاهده میشود، از خداوند متعال و مشروط به اذن و اراده او است: ﴿﴿ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴾﴾[۱۲] همه مخلوقات بندگان خداوند متعال هستند و توان انجام کاری را جز به اراده خداوند ندارند: ﴿﴿ وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾﴾[۱۳]. بنابراین در فضای اندیشه اسلامی، وابسته بودن علوم ائمه(ع) به عطا و اذن الهی کاملا روشن و باور به آن از ضروریات دین به شمار میآید. ذاتی دانستن علم غیر خداوند به معنای یاد شده، مستلزم انکار توحید افعالی و شرک است. به همین دلیل، این مطلب در کلمات علمای شیعه معمولا پیش فرض گرفته شده و کمتر به آن تصریح شده است؛ اما میتوان با اطمینان چنین باوری را به آنها نسبت داد (...)
ذاتی به معنای غیر استقلالی: تفسیر دیگری که بر ذاتی بودن در این مقام قابل تصور است، آن است که علم امام(ع)، اگر چه به معنای اول، غیر ذاتی و وابسته به عطای خداوند متعال است؛ اما خداوند، هرگاه امامی را میآفریند، علم ویژه را همراه او در فطرتش قرار میدهد. بدین معنا علم امام(ع) ذاتی یعنی فطری است و تصور جهل برای امام محال است. علمای امامیه کمتر به چنین معنایی از ذاتی بودن اشاره کردهاند. چنین ویژگی برای علم امام(ع) مورد اختلاف است. مرحوم ملا صالح مازندرانی گویا متمایل به این معنا از ذاتی دانستن علم امام(ع) است. یکی از عبارتهای او در بحث علم امام(ع) چنین است: بلکه ائمه(ع) همواره عالم بودهاند، هیچگاه از ابتدای خلقت و اصل آفرینششان جاهل نبودهاند. خداوند آنان را اساس دین و پایه یقین قرار داده است. این تعبیر، فطری بودن علم امام(ع) را میرساند.
در غیر ذاتی بودن علوم ائمه(ع) به معنای غیر استقلالی بودن علوم ایشان تردیدی وجود ندارد. اختلافی در این موضوع در دیدگاه علمای امامیه در طول قرنهای مختلف مشاهده نمیشود. آنان با عبارات مختلف بر این مطلب مشترک تأکید کردهاند که همه مخلوقات در تمام کمالات خود وابسته به خداوند متعال هستند و بدین دلیل، نه تنها علم امام(ع)، بلکه تمام کمالات ائمه(ع) و دیگر افراد بشر وابسته به لطف و افاضه خداوند است. البته ائمه(ع) انسانهای برگزیده و حجتهای خداوند هستند و به عنایت و عطای خداوند دارای علوم ویژهای هستند که افراد عادی از آن بیبهرهاند. ذاتی بودن علم امام در معنای دوم یعنی فطری بودن و همراهی علوم ویژه با امام(ع) از ابتدای آفرینش او، مطلبی مورد اختلاف است. برخی از علما از فطری بودن علم امام(ع) طرفداری کردهاند؛ اما عدهای دیگر علم امام(ع) را تدریجی و افزایشپذیر دانستهاند»[۱۴].
«علم هر عالمی از هر قسمی از اقسام علوم که باشد. از دو حال خارج نیست: یا علتی خارج از ذات عالم آنرا به عالم افاضه کرده است به این معنا که خود عالم در ذات خویش فاقد هرگونه علمی است و تا موجود دیگری علوم را به وی افاضه نکند جاهل محض است و یا آنکه علوم عالم، از درون ذات خود عالم نشأت گرفته است و هیچ علتی خارج از ذاتش آنها را به وی افاضه نکرده است این چنین عالمی در مرتبه ذات خود عالم است و هیچ نیازی به غیر خود ندارد. قسم دوم از علم؛ علم ذاتی و قسم اول علم عرضی نام دارد. فلاسفه وجود عالمی که علم ذاتی داشته باشد را ضروری میدانند. بخاطر اینکه بر اساس قاعده "کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الی ما بالذات" هر ما بالعرضی بالضروره باید به مابالذات منتهی شود و الا دور و تسلسل پیش خواهد آمد. این نوع از علم منحصر در وجود حق تعالی است و چون فقط اوست که ذاتش عین علم است و در مرتبه ذاتش هیچگونه جهلی راه ندارد و به هیچ نحو محتاج به غیر نیست اما سایر صاحبان علوم؛ که همه ممکنات از صدر تا ساقه را در میگیرد علومشان عرضی است بخاطر اینکه اصل وجودشان از خودشان نیست و از ناحیه خداوند به آنان اافاضه شده است چه رسد به صفات و اعراضشان»[۱۵].
↑ خداوند دوگونه علم دارد: علم که در خزینه غیبی خود پنهان دارد و کسی جز او خبر نداردو بداء هم در همین حیطه است و علمی که به ملائکه و انبیایش تعلیم داده است؛ بصائر الدرجات، ص۱۰۹؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶۳.