قبر در فقه اسلامی
مقدمه
محل دفن انسان. از احکام مرتبط با آن در باب طهارت و نیز به مناسبت در بعضی دیگر از ابواب، همچون صلات سخن گفتهاند.
وجوب دفن میّت در قبر: دفن کردن میّت مسلمان به معنای در خاک نهادن و پوشاندن جسد وی، به گونهای که بوی آنآشکار نگردد و از گزند درندگان در امان باشد، واجب است و با امکان دفن وی در زمین، گذاشتن جسد در ساختمان یا تابوت و مانند آن، هرچند محکم باشد، کفایت نمیکند.[۱] چنان که محکم ساختن قبر در صورت بیم بیرون آوردن جسد توسط درندگان، واجب است[۲].
آداب
- آماده کردن قبر برای خود در حال سلامت و بیماری و داخل شدن در آن و به تصریح بعضی، تلاوت قرآن،[۳] همچنین مباشرت در کندن قبر.[۴]
- بهاندازۀ قامت یا تا شانه[= ترقوه]انسان بودن عمق آن.[۵]
- روی قبر مسطح و چهارگوش[۶] و بهاندازۀ چهار انگشت از زمین بلند باشد تا شناخته شود و مورد زیارت، طلب رحمت و احترام باشد.[۷]
- در صورت سفت بودن زمین، دارای لحد باشد، بدین گونه که بهاندازۀ بدن میّت از نظر طول و عرض و بهاندازۀ نشستۀ میّت از نظر عمق، دیوارۀ آن، از سمت قبله، کنده و میّت در آن نهاده شود، و در صورت سست بودن زمین، میانۀ قبر، همسان جوی آب کنده و میّت در آن گذاشته، سپس سقف بر آن زده شود.[۸]
- نوشتن نام میّت بر قبر یا بر لوح و سنگی و نصب بر بالای سر میّت.[۹]
- ریختن خاک قبر با پشت دست، پس از دفن، توسط غیر بستگان میّت.[۱۰]
- پاشیدن آب بر قبر پس از دفن میّت و آغاز کردن آن از سمت سر.
مکروهات:
- پرکردن و یا گلاندود کردن قبر به غیر خاک آن.[۱۱]
- بلند کردن قبر از زمین، بیشتر از چهار انگشت.[۱۲]
- فرش کردن قبر با ساج (←ساج) و مانند آن، همچون آجر و سنگ، مگر آنکه ضرورت اقتضا کند، مانند مرطوب بودن زمین؛[۱۳] چنان که گچ کاری کردن قبر نیز مکروه است.[۱۴] قبور پیامبران و امامان (ع) از حکم یاد شده استثنا شدهاند.[۱۵] برخی نیز کراهت را مختص تعمیر قبر پس از فرسودگی آن دانستهاند.[۱۶]
- ساختن بنا بر قبر و تجدید بنای آن؛ جز قبور معصومان (ع) که از مصادیق تعظیم شعائر دینی به شمار میرود و مستحب است. برخی، قبور امام زادگان، عالمان و صالحان را نیز به معصومان (ع) ملحق کرده و ساختن بنا بر آنها و تجدید بنای آنها را مستحب دانستهاند.[۱۷]
- تخلّی بر روی قبور و میان آنها؛ چنانچه مصداق هتک حرمت مؤمن به شمار رود، حرام است.[۱۸]
- راه رفتن، تکیه کردن و نشستن بر قبور[۱۹] و خندیدن در گورستان.[۲۰]
- نماز گزاردن روی قبور، میان آنها و روبه آنها به قول مشهور، مگر آنکه بین نمازگزار و قبر حائلی باشد، هرچند در حد یک آجر و یا وجود فاصله میان او و قبر از چهار جهت بهاندازۀ ده ذراع.[۲۱]
- بنابر قول مشهور، تقدم نماز گزار بر قبور امامان(ع). به قول برخی، برابر ایستادن نیز کراهت دارد. قول مقابل مشهور، حرمت تقدم یا مساوات است.[۲۲].[۲۳].
نبش قبر
نبش قبر مسلمان، هرچند کودک یا دیوانه، حرام است، مگر آنکه جسد پوسیده شده باشد یا میّت در مکانی غصبی و یا با کفن غصبی دفن شده باشد و مالک راضی نباشد، یا بدون غسل و کفن دفن شده باشد، یا اثبات حقی متوقف بر مشاهدۀ جسد باشد و یا هر موردی دیگر که ضرورت ایجاب کند و یا عدم نبش با امری مهمتر که اقتضای نبش قبر میکند در تعارض باشد.[۲۴] در جواز نبش قبر برای نقل میّت به مشاهد مشرّفه اختلاف است.[۲۵].[۲۶].
زیارت قبور
زیارت اهل قبور؛[۲۷] بهویژه معصومان و اولیای الهی مستحب مؤکد است. رعایت امور زیر از آداب آن است: با وضو[۲۸] و رو به قبله بودن هنگام زیارت غیر معصوم؛ سلام کردن بر اهل قبور به گونهای که وارد شده (ماثور)؛ قرائت قرآن؛ بهویژه خواندن هفت بار سورۀ قدر، روبه قبله؛ درخواست مغفرت و رحمت الهی برای آنان؛ خواستن حاجت خویش از خداوند نزد قبر پدر و مادر؛ و مبادرت به زیارت در روزهای جمعه قبل از طلوع خورشید، دوشنبه، عصر پنج شنبه و صبح شنبه.[۲۹]
آیا زیارت قبور برای زنان نیز مستحب است یا کراهت دارد؟ مسئله محل اختلاف است.[۳۰] برخی گفتهاند: در صورت ایمن و محفوظ نبودن، مکروه است.[۳۱].[۳۲].
دیگر احکام
قبر معصوم از نشانههای موجب علم به جهت قبله است؛ به شرط آنکه معلوم باشد جهت ظاهر قبر با جهتی که بدن شریف در قبر نهاده شده یکی است و در صورت عدم حصول علم، موجب ظن به جهت قبله خواهد بود.[۳۳] خاک قبر امام حسین (ع) دارای فضیلت و مزایای خاصی است؛ از جمله جواز خوردن بهاندازۀ یک نخود از آن به قصد شفا و افضل بودن سجده بر آن. قبر برای کفن حرز به شمار میرود؛ از این رو، سارق کفن دستش قطع میشود.[۳۴].[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲، ص۱۱۲-۱۱۳
- ↑ ۱۱۴؛ جواهر الکلام ج۲، ص۲۹۰.
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲، ص۱۴۱
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲، ص۱۴۱
- ↑ جواهر الکلام ج۲، ص۲۹۹
- ↑ الحدائق الناضرة ج۴، ص۱۲۲؛ جواهر الکلام ج۴ ص۳۱۵-۳۱۶؛ العروة الوثقیٰ ج۲ ص۱۲۲.
- ↑ مستند الشیعة ج۳ ص۲۷۴ - ۲۷۵؛ جواهر الکلام ج۴ ص۳۱۲.
- ↑ مسالک الافهام ج۱ ص۱۰۰؛ العروة الوثقیٰ ج۲ ص۱۱۸ و ۱۲۲.
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲ ص۱۲۴؛ تحریر الوسیلة ج۱ ص۹۲.
- ↑ جواهرالکلام ج۴ ص۳۱۰
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲ ص۱۲۸؛ مصباح الهدیٰ ج۷ ص۷.
- ↑ مستند الشیعة ج۳ ص۲۷۵؛ جواهر الکلام ج۴ص ۳۱۳.
- ↑ جواهرالکلام ج۴ ص۳۳۲-۳۳۴
- ↑ المبسوط ج۱ ص۱۸۷
- ↑ ذکری الشیعة ج۲ ص۳۷-۳۹؛ جامع المقاصد ج۱ ص۴۵۰؛ مدارک الاحکام ج۲ ص۱۵۰؛ الحدائق الناضرة ج۴ ص۱۳۲.
- ↑ جواهر الکلام ج۴ ص۳۳۵
- ↑ ذکری الشیعة ج۲ ص۳۷؛ مستند الشیعة ج۳ ص۲۸۰-۲۸۲؛ جواهرالکلام ج۴ ص۳۳۶-۳۴۰؛ منهاج الصالحین (خویی) ج۱ ص۸۹.
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۱ ص۱۲۸-۱۲۹
- ↑ جواهر الکلام ج۴ ص۳۵۱
- ↑ الحدائق الناضرة ج۴ ص۱۷۴
- ↑ ۲۱۶/۷؛ مستند الشیعة ج۴ ص۴۴۳؛ جواهر الکلام ج۸ ص۳۵۲-۳۶۰.
- ↑ الحبل المتین ص۱۵۹؛ الحدائق الناضرة ج۷ ص۲۱۹-۲۲۴؛ مستمسک العروة ج۵ ص۴۶۲ - ۴۶۷.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۶، ص ۴۷۱.
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲ ص۱۳۲-۱۳۸
- ↑ الحدائق الناضرة ج۴ ص۱۶۴
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۶، ص ۴۷۲.
- ↑ جواهرالکلام ج۴ ص۳۲۱
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۱ ص۳۴۵
- ↑ الحدائق الناضرة ج۴ ص۱۷۰؛ وسائل الشیعة ج۳ ص۲۳۳ و ج۷ ص۴۱۵.
- ↑ الحدائق الناضرة ج۴ ص۱۷۳؛ المعتبر ج۱ ص۳۳۹؛ تحریر الاحکام ج۱ ص۱۳۵.
- ↑ ذکری الشیعة ج۲، ص۶۳؛ جواهرالکلام ج۴ ص۳۲۱.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۶، ص ۴۷۲.
- ↑ العروة الوثقیٰ ج۲ ص۳۰۱
- ↑ جواهر الکلام ج۴۱ ص۵۱۵
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۶، ص ۴۷۳.